مقالات
حوزههای تخصصی:
یکی از منابع حمزه اصفهانی، تاریخ ملوک بنی ساسان نوشته بهرام بن مردانشاه، موبد کوره شاپور از ولایت فارس بوده است. به گفته بهرام موبد، او بیش از بیست نسخه از کتاب خدای نامه را فراهم آورده است تا با مقایسه آنها سال شمار پادشاهان ایران را اصلاح کند. درباره منابع و روش بهرام موبد دو دیدگاه مختلف وجود دارد: گروهی از پژوهشگران بر این باورند که موبد با گردآوری و مقایسه نسخه های خدای نامه ، سال شمار شاهان ایران را اصلاح کرده است. در مقابل، برخی پژوهشگران منابع موبد را کتاب های سیر ملوک الفرس می دانند و معتقدند که اصلاحات او با مقایسه سیر الملوک ها صورت گرفته است. با درنظرگرفتن این دو دیدگاه، این پرسش مطرح می شود که منابع و روش بهرام پسر مردانشاه در ذکر سال شمار شاهان ایران چه بوده است؟ موبد چه اصلاحاتی در کتاب تاریخ ملوک بنی ساسان اعمال کرده که حمزه اصفهانی روش او را «اصلاح» خوانده است؟ این مقاله به روش تحلیل اسناد سال شمارهای پادشاهان ایران (به ویژه پادشاهان ساسانی) در گفته های بهرام موبد را با کتاب های تاریخی (نوشته شده تا سال 400ق.) مقایسه کرده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که روایت بهرام موبد، یعقوبی و طبری در یک گروه قرار می گیرد. روایت این گروه نیز به سال شمارهای آگاثیاس نزدیک است؛ ازاین رو می توان نتیجه گرفت که به احتمال فراوان روایت بهرام موبد، یعقوبی و طبری ریشه در خدای نامه دوره خسرو انوشیروان داشته است؛ اثری که تا دوره اسلامی نسخه برداری و بازنویسی شده و نقش مهمی در انتقال تاریخ پادشاهان ایران داشته است.
اوملکی یا ارملکی؟ بررسی تصحیف و تحریفی در «تاریخ گزیده» تصحیحِ عبدالحسین نوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصحیح عبدالحسین نوائی از تاریخ گزیده ، با وجود اعتبار و ارجاعات فراوان، هنوز شامل ضبط هایی است که به نظر می رسد تصحیف شده و درک صحیح متن را مختل کرده اند. تنوع نام های طوایف و قبایل در این اثر سبب شده است برخی از آن ها به اشتباه خوانده شوند و از نگاه مصححان پنهان بمانند. یکی از موارد مهم، تصحیف واژه «ارملکی» به جای «اوملکی» است که ابهاماتی در شناسایی طایفه «عبدالملکی» ایجاد کرده است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که چرا و چگونه نام طایفه عبدالملکی به صورت «ارملکی» در نسخه نوائی ثبت شده و چرا اصلاح آن به «اوملکی» منطقی تر به نظر می رسد. این مطالعه با هدف اثبات ضبط صحیح «اوملکی» و تحلیل تغییرات زبانی نام های طوایف در نسخه های مختلف، به بررسی دلایل احتمالی تصحیف و تأثیر آن بر درک تاریخ فرهنگی و قومی می پردازد. روش تحقیق شامل مطالعات تطبیقی، بررسی متون تاریخی و تحلیل محتوایی است که در آن نسخه های مختلف تاریخ گزیده گردآوری و با یکدیگر مقایسه شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهند که تغییر ضبط نام «اوملکی» به «ارملکی» ناشی از خطاهای نسخه برداری است و این اشتباه می تواند به تفاسیر نادرست از هویت های قومی منجر شود. بررسی ها نشان می دهند که ضبط «اوملکی» در نسخه های «ر» و «م» دقیق تر و معتبرتر بوده و این پژوهش بر اهمیت دقت در ضبط نام های طوایف تأکید کرده و پیشنهاداتی برای ثبت صحیح آن ها در متون تاریخی ارائه می دهد.
تحقیق در ترجمل اناجیلِ یوحنّا بن یوسف و ارتباط آن با دیاتِسّارون فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشیشی مسیحی به نام یوحنّا بن القسّ یوسف بن شمعون الیعقوبی المیافارقینی معروف به شمس المعانی دو بار به صورت مستقل اناجیل اربعه را به فارسی ترجمه کرده که یک رونویس از هرکدام موجود است. مطالعه این دو نسخه، مقایسه آن با چند ترجمه کهن از اناجیل و دیاتسّارون فارسی و جست وجو در منابع دیگر نشان می دهد که ترجمه های یوحنّا بن یوسف با ترجمه دیاتسّارون فارسی اشتراکات محتوایی و زبانی به ویژه لغوی بسیاری دارد و شواهد برخی واژه ها منحصر به این سه ترجمه است. افزون بر این مشابهت ها، به سبب اشتراک مقدّمه یکی از این ترجمه ها با مقدّمه دیاتسّارون این فرضیه مطرح می شود که ارتباطی بین این سه متن هست و یوحنّا بن یوسف احتمالاً همان مترجم ناشناخته دیاتسّارون فارسی است که در پژوهش های پیشین تنها گمان هایی درباره او مطرح شده بود. همچنین براساس قراین موجود، ترجمه ها در زمانی نزدیک به هم انجام گرفته و مترجم اناجیل و نیز مترجم دیاتسّارون مدّتی در تبریز حضور داشته اند، بنابراین احتمال یکی بودن آن ها وجود دارد و این فرضیه را تا زمانی که منابعی در آینده آن را تأیید یا رد کند نمی توان نادیده گرفت.
عناصر باغ زمینی و ظرایف باغبانی در آثار مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باغ برای ایرانیان مکانی ارزشمند بوده و شاعران نیز پیوسته باغ و متعلقات آن را مشتاقانه توصیف کرده اند. باغ با عناصر زیبایش (مانند گل و جوی) فضایی مطلوب برای توجه شاعران است. آنگاه که شعر عرفانی می شود، این عناصر به مقولاتی استعاری و روحانی تبدیل می گردند. توجه بیش از اندازه به زبان نماد و تمثیل، توجه خوانندگان را از معنای حقیقی باز داشته است. در این مقاله می کوشیم عناصر باغ زمینی را (بدون توجه به معنای استعاری آنها) از لابه لای آثار مولانا بیرون کشیده و بر روی نکته ها و اشارات فنّ باغبانیِ پنهان در آن تمرکز نماییم. یافته های پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، نشان می دهد مولانا همچنان که در ابعاد مختلف، شخصیتی ذوالوجوه دارد و بر بسیاری از دانش های زمان خود مسلط است، از فنون باغبانی نیز آگاه بوده و شاید خود و پدرش تجربه باغبانی داشته اند، و مقام باغ زمینی به ماهو باغ (و نه صرفاً باغ روحانی) و زیبایی های آن در ذهن و زندگی روزانه او پر اهمیت بوده است. او از بودن در باغ، بسیار لذت می برده؛ پیوسته در باغ مجالس گفت وگو و سماع برگزار می کرده؛ و آن نگاه های قدسی به تسبیح و رقص درختان، غیر از سابقه میراث دینی و عرفانی، حاصل ارتباط عاطفی مستقیم و شهودهای شخصی او در فضای باغ بوده است.
مقایسه رویکردهای شرح نویسی بر گلستان سعدی (بر اساس پنج شرح مشهور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گلستان سعدی، یکی از برجسته ترین آثار نثر فارسی است که از دیرباز مورد توجه بوده و شرح های گوناگونی بر آن نوشته شده است. حوزه تحقیق این مقاله پنج شرح از عبدالعظیم قریب، محمدجواد مشکور، محمد خزائلی، خلیل خطیب رهبر وغلامحسین یوسفی است. علت انتخاب این شرح ها تخصص مؤلفان، بازه زمانی و اشتهار آنها است. شناسایی شیوه و تفاوت کار شارحان در مواجهه با متن گلستان هدف اصلی این مقاله است. نویسندگان مقاله کوشیده اند تا این شیوه ها را در قالب رویکردهایی طبقه بندی کنند و ذیل هر رویکرد کیفیت کار هر شارح را به روش توصیفی تحلیلی بیان نمایند. در راستای مستند کردن یافته ها به طور نمونه نتایج مطالعه آماری فراوانی هر رویکرد در شیوه کار هر شارح در باب چهارم و ده حکایت نخست باب پنجم گلستان آورده شده تا امکان مقایسه و ارزیابی آثار فراهم شود. از کنار هم نهادن دست آوردها این نتیجه حاصل می شود که شرح نویسی بر گلستان در سده اخیر بیش از هرچیز تحت تأثیر گفتمان های غالب و ضرورت های زمانی مثل نهضت های علمی و رویکردهای اجتماعی، نیاز مخاطبان و جامعه هدف اعم از متخصصان، دانشگاهیان و عامه مردم و زمینه مطالعاتی و علاقه مندی شارحان بوده است. شارحان به مرور زمان، جنبه های پژوهشی جدیدی را به کار خود افزوده و با رویکردهایی نو یا تکامل یافته تر با متن برخورد کرده اند.
چهار دریافت از سنایی در منابع کهن (نفحات ا لانس، تذکرهالشعرا، مجالس ا لعشاق، حبیب السیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقابل تاریخ ادبیات نگاری سنتی، نظریه های موسوم به واکنش خواننده، نوعی تاریخ ادبیات نگاری را معرفی می کنند که بر دریافت های متنوع و متعدد خوانندگان در طول تاریخ مبتنی است. این نوع، که می توان آن را «تاریخ ادبیات دریافت» نامید، بر خلاف نوع سنتی در جستجوی روایت واحد منسجم و مستند و معتبری برای شرح زندگی یک ادیب نیست بلکه بر عکس بر تعدد و تنوع روایت ها تأکید دارد. پرسش اصلی این نیست که مثلاً سنایی چگونه زیسته است بلکه این است که سنایی چگونه دریافت شده است. ما در این مقاله با استفاده از نظریه دریافت به سراغ چهار منبع مهمی می رویم که با فاصله حدود پنجاه سال در کانون ادبی هرات نوشته شده اند: نفحات الانس، تذکره الشعرا، مجالس العشاق و حبیب السیر. علت انتخاب این چهار اثر آن است که تصویر سنایی در منابع زندگی نامه ای بعدی عمدتاً متأثر از دریافت همین چهار اثر است. جامی سنایی را متمایل به نقشبندیه، تائب، سخنور معنااندیش، شیخ، حکیم و خواجه دریافته و در دریافت دولت شاه سنایی دین دار، تائب، صوفی، شاعر، حکیم و زاهد است. مؤلف مجالس العشاق او را تائب، صوفی، زاهد، حکیم، عاشق پسر قصاب و شاعر دریافته و در نظر خواندمیر سنایی، ملازم دربار سلطان، عارف، شاعر، شیخ و معاصر بهرام شاه است.
مَرصَد الاحرار و فواید زبانی و ادبی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیخ ابواسحاق کازرونی از صوفیان تأثیرگذار فارس در سده های چهارم و پنجم هجری قمری است. تا چند قرن پس از او، مریدانش در طریقت مرشدیه یا کازرونیه توانستند به فعالیت های گسترده ای بپردازند. در اواخر قرن پنجم هجری، سومین جانشین ابواسحاق کازرونی، خطیب ابوبکر محمدبن عبدالکریم، سیره نامه ای برای او به زبان عربی تألیف کرد. این سیره نامه دست کم تا قرن هشتم هجری قمری در دست بوده، امّا اکنون نسخه ای از آن شناسایی نشده است. با این حال، در همان قرن هشتم دو ترجمه و تألیف بر مبنای آن صورت گرفته که خوشبختانه هر دو در دست است: یکی، فردوس المرشدیه فی اسرارالصمدیه نام دارد و از آثار محمودبن عثمان است؛ و دومی با عنوان مرصدالاحرار الی سیر مرشدالابرار از علاءالدین محمدبن عبدالرحمان بن عبدالرحیم قرطاسی کازرونی بازمانده است. فردوس المرشدیه مبنا یا موضوع پژوهش های مختلفی بوده است؛ درحالی که به دلیل منتشر نشدن متن کامل مرصدالاحرار تحقیقی فراتر از معرفی و بررسی اجمالی درباره این اثر و مؤلّف آن صورت نگرفته است. در این مقاله پس از ذکر مهم ترین اطلاعات موجود درباره دستنویس های مرصدالاحرار و مؤلف آن، فواید زبانی و ادبی آن با روش توصیفی تحلیلی بیان می شود. به طور کلّی، متن این کتاب در مقایسه با متن فردوس المرشدیه ادبی تر است. ضمن اینکه حدود هشتصد بیت شعر به فارسی، عربی و گویش محلّی در مرصدالاحرار نقل شده که حدوداً چهار برابر ابیات فردوس المرشدیه است. از این میان، حدود سیصدوهفتادوپنج بیت را مؤلّف خود سروده است. بنابراین این کتاب دربردارنده اشعار ارزشمندی از او، در جایگاه شاعری از قرن هشتم هجری، و سایر سرایندگان مشهور یا ناشناخته است. افزون بر واژه های کهن و جالب توجه این متن، با توجه به مشکول بودن برخی واژه ها در نسخه خطی مرصدالاحرار می توان تلفظ های متفاوتی را مشاهده کرد که می تواند مبنای پژوهش های زبانی و گویشی قرار گیرد.
تکاپوی شاعران عصر مشروطه برای نوآوری در تصویر شعری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره مشروطه را می توان میراث دار تغییر و تحوّلات شگرف در جمیع ابعاد فکری، اجتماعی، سیاسی و ادبی ایران دانست. این دوره، آبستن نوآوری ها در جمیع جهات بوده و شعر نیز از این نوآوری ها برکنار نمانده و تغییرات و نوآوری های مهمّی را به خود دیده است. نوآوری در فکر و مضمون و موضوع و زبان شعر،که نویسندگان و پژوهشگران عرصه ادبیات بسیار به آن پرداخته اند. در این میانه، تلاش و تکاپوی شاعران مشروطه برای نوگرایی تصویری، هر چند قابل مقایسه با نوآوری در دیگر جهات نبوده، ولی در اشعار این شاعران دیده می شود که چندان به آن توجّه نشده و مغفول مانده است. پژوهش حاضر با جست وجویی در منابع، خاستگاه ها و عوامل دخیل در تصویرسازی این شاعران، نوگرایی در شعر این شاعران را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. عواملی چون ذهنیّت سیاسی و جهان نگری خاصّ این شاعران، پدیده های نوظهور، مشاغل و حرفه های جدید،نگاهی نو و فردیّت گرایانه به طبیعت، باریک بینی و نازک خیالی و وقایع زمانه این شاعران که سبب نوگرایی تصویری این شاعران بوده اند. مجموعه این عوامل و دخالت شان در نوگرایی تصویری با روشی توصیفی تحلیلی مورد بحث قرار گرفته و نتیجه پژوهش حاضر نشان از تلاش و تکاپوی این شاعران در ارائه صورت های نو خیال دارد. ذهنیّت سیاسی اجتماعی این شاعران و بازتاب آن در تصاویر سبب نوگرایی در تصویر شعری است. تولیدات و رهاوردهای صنعتی جدید و پدیده های نوظهور نیز طرف تشبیه در شعر این شاعران قرار می گیرد که در دسترس گذشتگان نبوده اند. تجارب خاصّی که این شاعران با مشاغل جدید داشتند در آیینه تصاویر شعری شان منعکس شده و خاستگاهی برای تصاویر نو می گردد. نگاه نو به طبیعت با تکیه بر تجربه گرایی، فردیّت گرایی و عینیّت گرایی، خلق تصاویر نو با خاستگاه طبیعت را سبب می شود. دقّت و باریک بینی در ویژگی های حیات انسانی زمانه این شاعران و وقایع تاریخی زمانه شان نیز عاملی دیگر در نوگرایی تصویری اینان است.
افسانهه 1301 (داستان کوتاه فارسی: جمال زاده یا هدایت؟)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عموم پژوهشگران یکی بود و یکی نبود (1300) محمدعلی جمال زاده (1270-1276) را نخستین مجموعه داستان فارسی فرض کرده اند. برخی نیز سال 1301 را نقطه تحول ادبیات در هر سه حوزه شعر، داستان و نمایش دانسته اند با آثاری چون «افسانه» نیما یوشیج، مجموعه داستان کوتاه یکی بود و یکی نبود جمال زاده، رمان تهران مخوف مشفق کاظمی و نیز نمایش نامه جعفرخان از فرنگ آمده حسن مقدم. در این مقاله با رد اهمیت ویژه این سال، زنده به گور (1309) صادق هدایت (1281-1330) نخستین مجموعه داستان کوتاه فارسی خوانده شده است. برای این کار به تحلیل کلی داستان های هر دو مجموعه در زمینه های زبان، ایدئولوژی، شکل، نظام روایی، شخصیت و مکان پرداخته ام. دست آخر هم در کنار بررسی گونه محور مختصر داستان ها، شباهت های درون مایه ای آنها را با یکدیگر مطالعه کرده ام. همچنین با توجه به ترتیب تألیف داستان ها در قیاس با ترتیب درج آن ها در مجموعه، کوشیده ام حدس هایی درباره روال کلی کار هر نویسنده در زمینه داستان کوتاه بزنم.
نقش شاعران و انجمن های ادبی در برپایی جشن های هزاره فردوسی و کنگره ۱۳۱۳ شمسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اوایل حکومت رضاشاه برگزاری کنگره ۱۳۱۳.ش و جشن های فردوسی در ایران و دیگر کشورها با ایده طراحان فرهنگی رضاشاه جهت تحکیم پایه های ملّیت بود و در نشریات داخل و خارج از کشور انعکاس زیادی داشت. در کنگره هزاره فردوسی هشتاد و یک دانشمند و پژوهشگر خارجی و ایرانی شرکت داشتند. این کنگره در کنار دستاوردهای علمی و فرهنگی آن به لحاظ تبلیغی و نقش و حضور شاعران ایرانی و خارجی نیز حائز اهمیت است. نویسندگان این مقاله با بررسی منابع تاریخی و ادبی دوره رضاشاه به این فرض می رسند که در این بین نقش و نگرش شاعران و انجمن های ادبی در تقابل با کنشگری رجال سیاسی نادیده انگاشته شده است. در این جستار نویسندگان در پی آن هستند که به شیوه تحلیلی به بررسی علل و عواملی بپردازند که موجب شده است تا نقش شاعران و انجمن های ادبی کمتر نمود پیدا کند و جهت اثبات مدّعای خود به شرح و توصیف پنجاه و چهار شعر از شاعران ایرانی و خارجی و عملکرد ده انجمن پرداخته اند و در پایان داده های کمی جامعه آماری با رسم نمودار آمده است. ناآگاهی از نقش و حضور شاعران در جشن های فردوسی و کنگره 1313 و فراوانی ستایش سروده ها، معلول عواملی ازجمله بدبینی رضاشاه نسبت به کارگزاران دولتی، تبعید و عزل آنان و فرمایشی بودن فعالیّت برخی انجمن های ادبی است. از دستاوردهای این پژوهش تثبیت نقش و حضور فعّال شاعران و انجمن های ادبی در حاشیه کنگره ۱۳۱۳.ش و جشن هزاره فردوسی در شهرها و مراکز فرهنگی است.
جوهر و وجوب شعر از دیدگاه داوری اردکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأمل در ماهیت و چیستی شعر، ذهن و زبان فیلسوفان، ادبا و زبان شناسان را در دوره های مختلف تاریخی به خود مشغول داشته است. این امر در دوره معاصر نیز محل تأملات جدی قرار گرفته است. رضا داوری در زمره معاصرانی است که با رویکردی فلسفی به چیستی و ماهیت شعر پرداخته و پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی نظرات او دراین باب می پردازد. نتایج این جستار نشان می دهد که داوری تحت تأثیر هایدگر و سنت حکمی عرفانی، کوشیده به پرسش چیستی شعر و عناصر مرتبط با آن پاسخ گوید. او شعر ناب و اصیل را موهبتی آن سویی می داند که از صافی کلام انبیا و اولیا گذشته است و بر فراز زمان، برای هر عصری و نسلی، نور و خرد و روشنی را به ارمغان می آورد. او اگرچه گونه های مختلفی برای شعر برمی شمارد، اما این شعر عرفانی و به طور مشخص شعر حافظ است که قدر می بیند و بر صدر می نشیند. داوری ضمن تأیید تعهد در شعر، تأکید می کند که شعر اصیل در خدمت ایدئولوژی یا مرامنامه خاصی قرار نمی گیرد. در نظر وی، زبانِ نخستین شعرست و شاعران واضعان اصلی زبان اند. زبان کنونی به زبان عبارت تقلیل پیدا کرده و از پشتوانه پیشین خود یعنی زبان اشارت تهی شده است. لذا زمانه جدید در نگاه او، زمانه عسرت است و زبان و شعر در نازل ترین سطح و حدّ خود نمود پیدا کرده و ناامیدانه بانگ برمی دارد که در آینه شعر شاعران زمانه حاضر، امروز و فردایی تاریک و سرشار از دشمنی و تباهی می بیند. از این رو، تلاش می کند با رجعت به شعر شاعرانی چون حافظ و مولانا و سعدی، به احیا و بازآفرینی زیست جهان شاعرانه ای بپردازد که جوهر شاعرانگی خود را وامدار عالم غیب است و سرشار از آموزه های حکمی و عرفانی است که ریشه در کلام وحیانی و سخنان پیشوایان دین دارد.
از مطرودیت تا تقدس: بازنمایی بدن متفاوت در داستان «نمازخانه کوچک من» از هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به سراغ بررسی نحوه بازنمایی مؤلفه ای جسمانی، معلولیت، در داستان کوتاه «نمازخانه کوچک من» رفته ایم. هدف از انجام چنین پژوهشی تأکید بر اهمیت بازنمایی معلولیت به مثابه امری طردشده در جهان داستانی است. برای این منظور، داستان انتخابی را با رویکردی بینارشته ای بررسی کردیم: از یک سو، ملاحظات جامعه شناختی را با تمرکز بر مطالعات معلولیت در تحلیل وارد کردیم و از سوی دیگر، مؤلفه های روایت شناختی همچون شخصیت پردازی، نوع راوی و شیوه کانونی سازی را مدنظر قرار دادیم. یافته های ما نشان می دهد که نحوه پرداخت این عناصر روایی نقش بسزایی در شکل دهی به بازنمایی شخصیت معلول دارد. به طور خاص، در این داستان همزمانی راوی و شخصیت معلول (راوی خودداستان) امکان ارائه تصویری ناب و بی واسطه از تجربه زیستن با بدنی متفاوت را فراهم می آورد. به عبارتی، به کارگیری شگردهایی چون کانونی سازی شخصیت معلول و روایت کیفی ظاهر و احوال او از زبان خودش، گامی مؤثر به سوی خلق بازنمایی ای غیرکلیشه ای و تجربه محور از معلولیت به شمار می آید. راوی و شخصیت اصلی این داستان در یک تک گویی طولانی، خطاب به مخاطب گاه به طور ضمنی و گاه آشکار به نقد گفتمان های طردکننده می پردازد. از این جهت داستان «نمازخانه کوچک من» در بازنمایی معلولیت به مثابه بدنی متفاوت، ناهمسو با گفتمان های پزشکی و دیگری ساز است و معلولیت را نه همچون امری زشت و نامطلوب، بلکه همچون خصیصه ای زیبا، مطلوب و شخصی بازنمایی می کند.