مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
خدای نامه
حوزههای تخصصی:
نهایة الارب فی اخبار الفرس و العرب کتابی است که نام نویسنده/ نویسندگان و زمان تألیف آن مبهم است. در فراهم آمدن این کتاب، نویسندگانی همچون عامر شعبی، ایّوب بن قریّه، عبدالله بن مقفّع، اصمعی و ابوالبختری سهمی داشته اند و سه دورة زمانی (سال 75هـ . ، پیش از سال 142هـ . و حدود سال های 170-193ه.) را می توان برای تألیف آن درنظر گرفت. به هر روی این کتاب - به ویژه بخش هایی که از زبان ابن مقفّع روایت شده است - مهم ترین منبع در شناخت سیرالملوک وی و به تبع آن خدای نامة دورة ساسانی است. از آن جا که شاهنامة فردوسی نیز با واسطة شاهنامة ابومنصوری به خدای نامه می رسد، داستان دارا و اسکندر از نهایة الارب و شاهنامه برگزیده شده تا بتوان به سرچشمة اصلی این دو روایت پی برد. با بررسی تطبیقی داستان اسکندر و دارا در این دو کتاب می توان دریافت که روایت فردوسی در هستة اصلی داستان، دقیقا همان روایت ابن مقفّع است، اما فردوسی با نگرش داستانی مطالبی را که به کار وی نمی آمده، حذف کرده و در عوض جزئیاتی را به آن افزوده است.
مقایسه اسطوره هوشنگ در شاهنامه و خدای نامه ها بر اساس فزون متنیت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان هوشنگ در شاهنامه فردوسی و تواریخ عربی روایت شده است؛ تواریخی چون غررالسیر ثعالبی، آثارالباقیه بیرونی، البدء و التاریخ مقدسی و تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء حمزه اصفهانی که همگی به استفاده از خدای نامه ها و سیرالملوک ها در تدوین تاریخ پادشاهان ایران اذعان کرده اند. بنابراین این متون تنها بخش های بازمانده خدای نامه ها را در بر دارند. مقایسه روایات شاهنامه فردوسی با این تواریخ می تواند ابهامات موجود درباره نوع ارتباط شاهنامه با خدای نامه ها را برطرف کند. فزون متنیت ژنت رویکردی است که به ارتباط متون و میزان برگرفتگی یکی از دیگری می پردازد. مفهوم گشتار در این نوع رابطه تغییراتی است که در متن ب نسبت به متن الف روی می دهد. تقسیم روایت هوشنگ در متون مورد نظر به گزاره ها و پیرفت ها و تحلیل آن ها بر مبنای فزون متنیت ژنت نشان دهنده آن است که ارتباط روایت هوشنگ در شاهنامه با روایت این پادشاه پیشدادی در خدای نامه ها از نوع جایگشت شعرسازی است. جایگشت سبکی نیز در روایت شاهنامه تأثیرگذار بوده است.
بازشناسی خدای نامه به روایت ابن مُقَفَّع
حوزههای تخصصی:
«خدای نامه» یکی از آثار برجسته ادبیات ایرانی به زبان پهلوی در موضوع تاریخ اساطیری- داستانی ایران باستان است که متأسّفانه هیچ نوشته ای از آن به زبان اصلی باقی نمانده است. خدای نامه را می توان یک نوع ادبی پنداشت که روایت های گوناگونی(دهقانی، موبدی و پهلوانی) از آن موجود بوده است. عبدالله بن مقفّع این کتاب را در قرن دوم ه.ق با عنوان سیرالملوک به عربی ترجمه کرد که پاره های پراکنده ای ازآن در برخی متون عربی باقی مانده است. بازشناسی و بازسازی این روایت ها رؤیای دست یابی به سیرالملوک و به پیرو آن خدای نامه را تاحدودی محقّق می سازد. این مقاله به بررسی این رویکرد با توجه به متون عربی بویژه نهایه الارب فی اخبارالفرس و العرب می پردازد که بخش عمده ای از سیرالملوک ابن مقفّع را در سپهر زمانی پادشاهی گشتاسپ تا خسروپرویز در خود دارد.
رستم، قهرمان یا ضد قهرمان، بازتاب آن در منابع
منبع:
پژوهش در تاریخ سال دوم بهار ۱۳۹۰ شماره ۱ (پیاپی ۲)
100 - 111
حوزههای تخصصی:
در این نوشته ما با پذیرش این پیش فرض که در دوران باستان سه روایت مختلف و متفاوت از خدای نامه ها وجود داشته است، به بررسی و مقایسه روایت های گوناگونی که از مرگ رستم در متون نوشته شده در دوران اسلامی وجود دارند، پرداخته ایم. ما کوشیده ایم که با مقایسه رویکردهای این متون به موضوع یاد شده، متون نگارش یافته در دوران اسلامی را، در زمینه موضوع مورد بحث این مقاله (مرگ رستم)، از نظر منابع مورد استفاده آنها دسته بندی کنیم.
بازنمایی اسطوره های ایرانی درکتاب های تاریخی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴ (پیاپی ۸۹)
۲۵۵-۲۷۷
حوزههای تخصصی:
شناخت اساطیر و حماسه ها برای آشنایی با فرهنگ و تمدن گذشته ملت ها مهم و ضروری است. ازاین رو، بررسی تحولاتی که به دلایل سیاسی و اجتماعی و گذر زمان در اساطیر و حماسه های جامعه ای ایجاد می شود، شایسته توجه است. تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است که مبنای آن شناسایی علل و چگونگی تحولات راه یافته در سیمای اساطیری و حماسی ایران در امهات کتاب های تاریخی فارسی از قرن سوم تا پایان حکومت صفویه باشد. نتایج این پژوهش، که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است، عبارت اند از: حذف بسیاری از اندیشه های دین زرتشتی از سیمای اساطیر ایرانی در نتیجه غلبه اعراب و نفوذ اسلام، دگرگونی در پاره ای اعمال و کردارهای شخصیت های اساطیر ایرانی و نفوذ آموزه های اسلامی در آن و اختلاط و آمیختگی با اسرائیلیات، دگرگونی هایی که در قالب شخصیت ها، داستان ها و جغرافیای اساطیری راه یافت و اختلاط هایی که به واسطه رواج اسرائیلیات به شکل هم زمانی، نسب سازی های جعلی، یکسان پنداری و وابستگی های جغرافیایی اساطیر ایرانی را تحت تأثیر خود قرار داد. از دیگر دستاوردهای این پژوهش، نمایاندن نفوذ تفکرات قوم سامی در اساطیر ایرانی و منطق باورپذیری عصر مورخ بر روایات ایرانی است که به افسانه پردازی های گوناگون درباره آنها منجر شده است.
هخامنشیان در شاهنامه و روایات ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
89 - 122
حوزههای تخصصی:
از آن جا که اثری از هخامنشیان در شاهنامه و بالطبع در خدای نامه عصر ساسانی نیست، از ابتدای شکل گیری مطالعات بر دودمان ساسانی، همواره بحث بر این بوده که آیا ساسانیان از هخامنشیان آگاهی داشته اند یا خیر. برخی چون نولدکه، ممزن و یارشاطر نافی این آگاهی بوده اند و برخی دیگر چون فرای، شهبازی و زرین کوب با جدیت بر این یادسپاری تأکید دارند. برخی دیگر چون دریایی نیز با اخذ روی کردی میانه عقیده دارند که ساسانیان آگاهانه یاد هخامنشیان را نادیده گرفته اند تا خود را به کیانیان که دودمان کهن ایران شرقی بودند، نسبت دهند. برخی شواهد و مدارک نشان می دهد که ساسانیان نخستین یقیناً از وجود هخامنشیان آگاه بودند و خود را به آنان منتسب می کردند و ساسانیان پسین آگاهانه با دست برد در تاریخ و دگرگون سازی شخصیت ها با اهداف سیاسی و دینی، چهره های هخامنشی را بنابر صلاح دید خود تا حدودی دگرگون ساختند. بااین حال، هخامنشیان با گرفتن هویت و چهره ای جدید، در تاریخ نگاری ساسانی پابرجا ماندند و به دوران اسلامی راه یافتند. این تحریفات در تاریخ ایران کاملاً آگاهانه از سوی ساسانیان صورت گرفته است و اکنون می توان با بررسی شواهد به میزان و علت این دگرگونی ها پی برد. مقاله پیش رو در پی اثبات وجود چهره های برجسته هخامنشی چون کوروش و داریوش در تاریخ نگاری نوین ساسانی–اسلامی است. لذا مسأله اساسی پژوهش حاضر یافتن دلیل تحریف تاریخ هخامنشیان از سوی ساسانیان و بازیابی آثار وجود هخامنشیان در منابع دوران ساسانی است که نیازمند پژوهش در تاریخ فکری ساسانیان با روی کردی اندیشه گرایانه است.
بررسی شورش بهرام چوبینه و فرار خسروپرویز به روم در شاهنامه و دیگر منابع تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
91 - 111
حوزههای تخصصی:
داستان شورش بهرام چوبینه و فرار خسروپرویز به روم، در شاهنامه و دیگر منابع تاریخی به تفصیل بیان شده است. در منابع فارسی و عربی مسیر فرار خسرو به روم و حوداثی که او در آن جا از سر می گذراند، به اجمال بیان شده است و مورخان درباره این بخش از پادشاهی او اتفاق نظر ندارد؛ علاوه بر منابع فارسی و عربی، به این داستان در منابع بیزانسی، ارمنی و سریانی نیز اشاره شده است. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای انجام شده ، به بررسی این داستان، در شاهنامه و دیگر منابع تاریخی و مقایسه آن ها با یکدیگر، پرداخته شده است. با بررسی منابع مختلف روشن شد، منبع فردوسی که به واسطه شاهنامه ابومنصوری به خدای نامه می رسد، مفصل ترین تحریر خدای نامه بوده است؛ چرا که فردوسی و پس از او مؤلف نهایه الارب، کامل ترین و دقیق ترین روایت را از این داستان بیان می کنند. روایت فردوسی در بیان این داستان، آن چنان دقیق است که می توان از شاهنامه به عنوان یک مأخذ تاریخی در تحقیقات مربوط به ساسانیان بهره برد. در منابع بیزانسی و ارمنی، تاریخ تئوفیلاکت و اخبار سعرت، نزدیک ترین روایت را به شاهنامه دارند؛ با توجه به مشابهت بسیار این منابع با یک دیگر و از آن جا که برخی از مؤلفان مأخذ خود را بیان می کنند، با کنار هم قرار دادن این داستان ها و روایات دیگری نظیر آن، ممکن است بتوان از آن ها در رسیدن به شناخت تازه ای از خدای نامه بهره برد.
دو روایت از دو تدوین خدای نامه در منابع حمزه اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
95 - 115
حوزههای تخصصی:
کتاب خدای نامه ( خودای نامگ ) یکی از منابع تاریخی ایران باستان به شمار می رود که در اوایل دوره اسلامی بارها از پهلوی به عربی ترجمه شده است. تاریخ نگاران دوره اسلامی از ترجمه های عربی این کتاب برای نگارش تاریخ پادشاهان ایران استفاده کرده اند. از خدای نامه مطالب متفاوتی در متن های تاریخی دیده می شود که دو دیدگاه متفاوت را درباره این کتاب به وجود آورده است: دیدگاه نخست، خدای نامه را اثری مفصّل با تحریرهای گوناگون (شاهی، دینی و پهلوانی) می داند؛ درحالی که دیدگاه دوم، آن را کتابی مختصر و محدود به فهرست شاهان و روایت های کوتاه تاریخی به شمار می آورد که نسخه های خطی بسیاری داشته است. با در نظر گرفتن این دو دیدگاه، در این پژوهش به روش تحلیل اسناد، سال شمار شاهان ساسانی در متن های تاریخی چهار قرن نخست اسلامی مقایسه شده و با تمرکز بر روایت حمزه اصفهانی در کتاب تاریخ سنی ملوک الأرض و الأنبیاء کوشش شده است تا به پرسش های زیر پاسخ داده شود: آیا سال شمار شاهان ساسانی در کتاب های دوره اسلامی برگرفته از خدای نامه پهلوی بوده است؟ تفاوت سال شمار شاهان ساسانی ناشی از تحریرهای مختلف خدای نامه بوده یا ناشی از تفاوت در نسخه های خطی این کتاب بوده است؟ مقایسه سال شمارهای شاهان ساسانی در متن های تاریخی نشان می دهد که این سال شمارها به چهار گروه و سه روایت مختلف تقسیم می شود. روایت نخست، به خدای نامه ای مربوط می شود که در زمان خسرو انوشیروان تدوین شده و تا دوره اسلامی با افزودن بخش های تازه ای نسخه برداری شده است. روایت دوم به تحریر دیگری از خدای نامه مربوط می شود که احتمالاً نزدیک به دوره اسلامی یا در قرن اول اسلامی تدوین شده است. منابع حمزه اصفهانی ترکیبی از این دو روایت را نشان می دهد، هرچند تأثیر تدوین دوم خدای نامه در آن بیشتر بوده است.
منابع و روش بهرام بن مردانشاه در ذکر سال شمار شاهان ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۹۶
5-27
حوزههای تخصصی:
یکی از منابع حمزه اصفهانی، تاریخ ملوک بنی ساسان نوشته بهرام بن مردانشاه، موبد کوره شاپور از ولایت فارس بوده است. به گفته بهرام موبد، او بیش از بیست نسخه از کتاب خدای نامه را فراهم آورده است تا با مقایسه آنها سال شمار پادشاهان ایران را اصلاح کند. درباره منابع و روش بهرام موبد دو دیدگاه مختلف وجود دارد: گروهی از پژوهشگران بر این باورند که موبد با گردآوری و مقایسه نسخه های خدای نامه ، سال شمار شاهان ایران را اصلاح کرده است. در مقابل، برخی پژوهشگران منابع موبد را کتاب های سیر ملوک الفرس می دانند و معتقدند که اصلاحات او با مقایسه سیر الملوک ها صورت گرفته است. با درنظرگرفتن این دو دیدگاه، این پرسش مطرح می شود که منابع و روش بهرام پسر مردانشاه در ذکر سال شمار شاهان ایران چه بوده است؟ موبد چه اصلاحاتی در کتاب تاریخ ملوک بنی ساسان اعمال کرده که حمزه اصفهانی روش او را «اصلاح» خوانده است؟ این مقاله به روش تحلیل اسناد سال شمارهای پادشاهان ایران (به ویژه پادشاهان ساسانی) در گفته های بهرام موبد را با کتاب های تاریخی (نوشته شده تا سال 400ق.) مقایسه کرده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که روایت بهرام موبد، یعقوبی و طبری در یک گروه قرار می گیرد. روایت این گروه نیز به سال شمارهای آگاثیاس نزدیک است؛ ازاین رو می توان نتیجه گرفت که به احتمال فراوان روایت بهرام موبد، یعقوبی و طبری ریشه در خدای نامه دوره خسرو انوشیروان داشته است؛ اثری که تا دوره اسلامی نسخه برداری و بازنویسی شده و نقش مهمی در انتقال تاریخ پادشاهان ایران داشته است.