فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱٬۲۹۹ مورد.
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱
23 - 35
حوزههای تخصصی:
پژوهش های انجام یافته و تا حدودی مرتبط با هنر "طراحی" در حوزه نگارگری ایران را نمی توان به صراحت و فراوانی "نقاشی ایرانی" جویا شد. دلیل این امر، تحقق چشم گیرِ مطالعاتی است که در باب نقاشی ایرانی به انجام رسیده و با تداوم خود، بر بسامد پژوهش های مذکور افزوده است. اما آنچه می تواند شناساییِ ظرفیت های پژوهشی موجود را در این حوزه بیش تر تبیین نماید، بررسی پژوهش های به انجام رسیده است. این مطالعات اگرچه اندک هستند اما تأمل در آنها، نه تنها شناخت رویکردهای پژوهشی در حوزه هنر طراحی را میسر می کند بلکه مباحث مغفول مانده در این حوزه را نیز آشکار می سازد. از همین رو، مقاله حاضر، ضمن شناسایی پژوهش هایِ محقَّق در باب هنر طراحی با هدف شناخت رویکرد های پژوهشی با موضوع مذکور به طرح این پرسش می پردازد که مواجهه پژوهشی با هنر طراحی ایرانی در چه رویکردهایی قابل تبیین است؟ و این رویکردها، اهمیت مطالعاتی چه مباحثی را ضرورت می بخشند؟ روند مطالعاتی پژوهش از روش پژوهشِ مطالعه چندموردی برخوردار گشته و گردآوری اطلاعات با بهره مندی از منابع کتابخانه ای و مقالاتِ برخط انجام پذیرفته است. ماحصل بررسی ها بیان می دارد که مواجهه پژوهشیِ محققین با هنر طراحی در چهار گروه رویکرد جزئی و عام، رویکرد جزئی و نگارگرمحور، رویکردی کلی و ذیل مکتب های قزوین و اصفهان و مطالعات کلی در باب نگارگری ایران قابل طرح است. در این راستا، ضرورت پژوهش هایِ تمیزی و تخصیصی در حوزه هنر طراحی بایسته می گردد که بتوان در تداوم آنها، دیگر مطالعات را با عطف توجه به تمرکززدایی از حوزه نقاشی و تمرکزبخشی به حوزه هنر طراحی به عنوان یک صورت هنری قائم به ذات، تحقق بخشید.
«راه کاووسان» بر کاسهٔ عصر آهن لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۲)
233 - 250
حوزههای تخصصی:
ماهیت دین و آیین تولیدکنندگان مفرغ های عصر آهن لرستان همواره با نظرات متناقضی همراه بوده است. در میان اشیاء مذکور کاسه ای مفرغی وجود دارد که بر آن نقوش سماوی و هفت نوشته آرامی در مناسبتی معنادار کنار هم چیده شده اند. فرضیه پژوهش این است که تحلیل نقوش سماوی روی این شیء و دیگر مفرغ های لرستان می تواند بخشی از ابهامات موجود دربارهٔ دین این مردمان را روشن سازد. از این رو برای نخستین بار نقوش سماوی بخش های دوم و ششم این کاسه براساس مفاهیم روایی و اساطیری ادیان هندوآریایی و در ارتباط با نقوش دیگر مفرغ های لرستان تحلیل شدند. این پژوهش از حیث ماهیت کیفی و به روش، توصیفی- تحلیلی است و داده های تحقیق از منابع کتابخانه ای و موزه ها گردآوری شده اند. طبق یافته های پژوهش صورت فلکی دو پیکر در بخش دوم کاسه (= طرحواره میمون) رمزی از سَر مار گوزهر - عامل کسوف و خسوف - است. خوشهٔ پروین در بخش ششم کاسه رمزی از دیوان سبتو است، دیوانی که طبق متون بین النهرینی با عیلام، ایزدبانو ناروندی و خسوف پیوند داشتند. محور مفروض بین این دو بخش بازنمودی از مار-اژدهای راه شیری است؛ راهی که طبق بندهش نام دیگر آن «راه کاووسان» و راه شاهانی بود که نشان فرّه را در جهت نیّات پلید خود به کار بردند و باعث زوال سلطنت شدند. چنین می نماید که بازنمایی «راه کاووسان» بر مفرغ های لرستان مرد یا دیو-بزی است که با دستان خود دو مار ستاره نشان را در جهت اِعمال قدرت ارادهٔ خدایان در تغییر سرنوشت و مجازات شاهان خودکامه کنترل می کند.
تحلیل نگاره «معراج پیامبر (ص)» از خمسه طهماسبی با نگاهی دینی و سیاسی به شیوه آیکونولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۲)
213 - 232
حوزههای تخصصی:
نگاره «معراج پیامبر (ص)» اثر سلطان محمد متعلق به نسخه خمسه طهماسبی از تبریز در دوره صفوی است که در زمان شاه سلیمان توسط محمد زمان مرمت شده و یکی از آثاری است که نگارگر به عنوان مؤلف اثر هنری، معنای افزوده ای از اثر را به وجود آورده است. نکتهٔ قابل توجه در این نگاره، فرشته ای است که در حین نگاه توأم با لبخند به مخاطب اثر، در حال حرکت به سمت پیامبر (ص) و اهدای تاج به تصویر کشیده شده، گویی نگارگر دیدگاه خویش را در اثر نمایان کرده است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی معنای لایه های پنهانی، نگاره موردنظر را با شیوهٔ آیکونولوژی پانوفسکی تحلیل کرده و در پی پاسخ به این پرسش است که چه لایه های معنایی پنهانی در نگاره «معراج پیامبر (ص)» وجود دارد؟ نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد عوامل فرهنگی و سنت های اجتماعی دوران صفوی و عناصر بصری رایج در نگارگری این زمان، در پوشش و احوال شخصیت های موجود در نگاره تاثیرگذار بوده اند و از طرفی نگارگر تحت تأثیر فضای معنوی و اجتماعی حاکم بر دورهٔ صفوی دست به خلق اثر زده است. درحقیقت این نگاره برخاسته از دیدگاه های معنوی و دینی زمان خلق اثر توسط سلطان محمد و دیدگاه های سیاسی و اجتماعی زمان مرمت اثر توسط محمد زمان بوده است. سلطان محمد متأثر از نگرش عرفانی، دست به خلق این اثر زده است. از طرفی هم محمد زمان مرمت گر اثر نیز باتوجه به شرایط سیاسی و اجتماعی آشفته حاکم بر زمان حکومت شاه سلیمان صفوی به صورت باطنی و غیرمستقیم با توجه به سیرت پیامبر، ایشان را الگوی حکومت داری دینی دانسته و نارضایتی خویش را از دوره تاریخیِ صفوی به مخاطب اثر القاء می کند. در نتیجه شاه سلیمان را لایق حکومت داری ندانسته است.
شناسایی و تبیین پیشران های مؤثر بر توسعهٔ هنرهای سنتی ایران با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنرهای سنتی ، از گذشته تا به امروز، با تکیه بر دانش بومی، مهارت و حفظ سنت ها به تولید آثاری بی بدیل با جنبه های رمزی و تمثیلی پرداخته اند که در آن تأکید فراوانی بر مؤلفه زیبایی شده است. کم توجهی به هنرهای سنتی و بومی ایرانی که بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی ساکنان یک اقلیم را شامل می شود، آن را از قلمروی نیازهای اجتماعی، اقتصادی و هنری جامعه به حاشیه رانده تا به آن جا که خطر اضمحلال و رو به فراموشی سپرده شدن بسیاری از این رشته های هنری به شدت احساس می گردد. از این رو، مطالعه پیش رو در پی یافتن پاسخ این پرسش مهم است که راه کارهای مناسب برای توسعه و پیشرفت هنرهای سنتی ایران کدامند؟ جمع آوری اطلاعات این پژوهش، در گام اول بر اساس منابع کتابخانه ای و در گام بعدی به شیوهٔ میدانی (روش دلفی کلاسیک) و با مشارکت 33 نفر از اساتید، هنرمندان و کارشناسان خبرهٔ پژوهشکده هنرهای سنتی انجام شده است. این تحقیق با رویکرد آینده پژوهیِ ارزشی (یا تجویزی) عوامل تأثیرگذار برای دستیابی به یک آیندهٔ مطلوب را شناسایی نموده است. در نتایج این پژوهش 10 عامل پیشران و تأثیرگذار بر شکل گیری سناریوهای «بنی آدم اعضای یکدیگرند»، «از هر دست که بدهی»، «جوینده یابنده است» و «یک دست صدا ندارد» شناسایی شده اند. در صورت اجرای این عوامل تأثیرگذار، علاوه بر توانمندسازی و ارج نهادن به هنرهای سنتی ایران، می توان برای آن آینده ای مطلوب را در سطح کشور و منطقه در کنار پاسخ به نیازهای جامعه متصور گردید.
آسیب شناسی فروش فیزیکی فرش دستباف در جامعهٔ معاصر ایران با رویکرد الگوی آسیب شناسی سازمانی هاریسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشرفت روزافزون فناوری و رشد سریع عوامل در محیط پیرامونی، سبب ایجاد جنبه هایی کارآمد در حوزه های مختلف شده است. لذا همسونشدن با تکنولوژی و عدم ارتقای سطح اولیه در زمینهٔ فروش فیزیکی فرش دستباف، می تواند آسیب هایی را ایجاد کند. بازار فرش دستباف و به ویژه فروش آن یکی از مواردی است که اگر نتواند از چارچوب سنتی خارج شود و بحث فناوری را در کنار فروش فیزیکی نادیده بگیرد، ضربه های مهلکی به این عرصه وارد می شود. هدف اصلی این پژوهش، آسیب شناسی فروش فیزیکی، یکی از راه های فروش فرش دستباف است تا بتوان با مطالعه و بررسی فروش فیزیکی و کیفیت اجرای آن در بازار، به ضعف ها و آسیب های ایجادشده در این حوزه پی برد. لذا این پرسش اصلی مطرح است که در عصر حاضر به علت فروش فیزیکی نامناسب، چه آسیب هایی بازار فرش دستباف را مورد تهدید قرار می دهد؟ بدین ترتیب پژوهش حاضر کیفی و از نوع پژوهش های تحلیل محتواست. رویکرد مورد استفاده در این پژوهش آسیب شناسی است که با تأکید بر الگوی آسیب شناسی هاریسون به تفکیک و تحلیل آسیب ها پرداخته است. روش جمع آوری اطلاعات با مراجعه به منابع اینترنتی و مقالات بوده است و به کمک شواهد و نظرات 11 نفر از فعالان این حوزه که به صورت هدفمند موردی انتخاب شده اند، بر پایهٔ اشباع نظری تکمیل گردیده است. ابزار به کار برده شده در این پژوهش به جهت شناسایی نظرات مصاحبه شونده ها، مصاحبهٔ نیمه سازمان یافته است. در راستای پرسش ها و اهداف پژوهش، نتایج مشخص شده حاکی از شناسایی 16 مورد از آسیب ها در حوزهٔ فروش فیزیکی فرش دستباف است. بر اساس تفکیک در الگوی آسیب شناسی هاریسون، معلوم گردید که 5 مورد از آسیب ها مربوط به آسیب های فردی، 5 مورد جزء آسیب های گروهی و 6 مورد مربوط به آسیب های سازمانی هستند. عملکرد و تأثیر آسیب ها بر حوزهٔ فروش فیزیکی و محور کلی این هنر – صنعت، به ترتیب به صورت کوتاه مدت، میان مدت و درازمدت است. در ادامه، برای هر مورد از آسیب ها راهکارهای به خصوصی ارائه گردید.
مطالعه ساختار و نقوش سکه دوزی معاصر سیستان و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین هنر های رو به زوال سیستان و بلوچستان، سکه دوزی است. این پژوهش با هدف تبیین و گونه شناسی ساختار و نقوش سکه دوزی سیستان و بلوچستان صورت گرفته است. ماهیت این پژوهش، کاربردی است و از نظر نوع، توصیفی – تحلیلی به شمار می رود. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای، مشاهده تصاویر و مصاحبه است. روش تحلیل، کیفی است. روش نمونه گیری، گزینشی است و هفت نمونه از 50 سال اخیر بررسی شده است. این پژوهش نشان می دهد که نقوش هندسی به عنوان مهم ترین عنصر زیبایی شناسانه هنر سکه دوزی مطرح است. نقوش سکه دوزی بلوچ با زندگی، طبیعت و بینش مردمان آن منطقه ارتباط کامل و مستقیم دارد. با توجه به نقوشی چون ستاره، خورشید و اعدادی چون 3، 5، 9، 11 و غیره، می توان نتیجه گرفت که مردمان سیستان و بلوچستان از علم ستاره شناسی و نجوم بهره می گیرند. از پرکاربردترین نقوش هندسی در هنر سکه دوزی، نقش دایره است. استفاده از تناسبات و قرینگی در نقوشی مانند دایره، مربع، مثلث و لوزی، از اصلی ترین قوانین نقوش هندسی در هنر سکه دوزی است. نقوش گیاهی نیز به صورت طرح هایی انتزاعی شکل می گیرند. نقش هایی انسانی همانند چشم، انسان، زن و مرد و غیره در نمونه نقوش سکه دوزی سیستان و بلوچستان قابل مشاهده است. گوش ماهی از نمادهایی است که به اصالت و هویت سکه اشاره دارد. از دیگر ویژگی های مهم هنر سکه دوزی بلوچ، تنوع رنگی و کثرت رنگ ها است. رنگ در این هنر، توسط نخ های رنگی پشمی شکل می گیرد و در بیشتر نمونه های سکه دوزی، رنگ غالب بر زمینه قرمز و سبز است و رنگ هایی چون آبی و سفید نیز در تمامی نمونه ها موجود هستند.
سبک و سیاق منبت آباده و تحلیل آن در آینه مردم شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از اصیل ترین هنرهای چوب با قدمت و شهرت آباده، منبت کاری بوده بطوری که یونسکو آن را شهر جهانی منبت قلمداد کرده است. منبت آباده نقوش متنوعی دارد: گیاهی، اسلیمی و ختایی، نقوش باستانی و نگارگری که نقوش گیاهی بیشترین کاربرد را دارد. نقوش این منطقه، گل سرخ، گل نرگس و برگ بیدی است. از علل آن باید به اقلیم ومحیط و مسائل فرهنگی اشاره کرد. هدف، بررسی تاثیر اقلیم و فرهنگ بومی آباده بر نقوش منبت شهرستان آباده است. بنابراین تاثیر اقلیم و فرهنگ بومی منطقه بر نقوش منبت کاری آباده چیست؟ تحقیق، از نظر هدف، بنیادی و ماهیتی توصیفی-تحلیلی دارد. گردآوری مطالب کتابخانه ای و بویژه میدانی است. نتایج نشان داد آثار منبت؛ ظرافت، ملاحت و تراکم دارد و بالتبع از چوب های بدون بافت و نقش بهره برده است. آباده در گذشته از مراکز گلاب گیری فارس بوده و وجود باغ های گل سرخ در اطراف آن مانند شورجستان، گیاهان و گل های خودرو در بوم منطقه، مایه الهام منبت کاران قرار گرفته است. قرارگیری آباده در جوار امپراطوری هخامنشی و ساسانی و مشاهیر و شاعران پرآوازه، انگیزه غنای تصویری با اشکال باستانی و چهره مشاهیر امری فرهنگی است. باید بیان کرد اقلیم و فرهنگ منطقه در شکل گیری ارزش ها، هنرها، طرح و نقوش تزئینی دو رکن اساسی هنر منبت آباده بوده و همنشینی این دو در آثار چوبی منبت توانسته ضرب آهنگ همنوایی را در منظر مخاطب ارزانی دارد. در واقع باید اذعان کرد اشیاء منبت شده توسط هنرمندان آباده ای با کارکرد کاربردی یا آیینی جزو لاینفک زندگی ایشان است.
تجلی و تحلیل کارکردهای فرهنگی - اجتماعی هنرهای صناعی ایران در قاب دوربین دورهٔ قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۲)
133 - 156
حوزههای تخصصی:
هنرهای صناعی به عنوان یکی از مؤلفه های اصلی هویت فرهنگی ایران، همپای دیگر تحولات دورهٔ قاجار دگرگونی ها و کارکردهای متفاوتی پذیرفتند. در همین دوره پدیده نوظهور عکاسی با ورود به ایران به بستری مناسب برای نمایش ویژگی های فرهنگی - اجتماعی، زیستی و به ویژه هنر بدل شد. به همین سبب عکاسی با ماهیت ویژهٔ خود در ثبت و انتقال رویدادها و مفاهیم از بهترین روش های مطالعه و بررسی وضعیت و کارکردهای هنرهای صناعی در دورهٔ قاجار محسوب می شود. ضرورت پژوهش حاضر در تحلیل و بررسی کارکردهای بصری و محتوایی هنرهای صناعی به عنوان یکی از اصلی ترین مؤلفه های فرهنگ و هنر ایران در عکس های دورهٔ قاجار است. هدف این پژوهش، مطالعهٔ هنرهای صناعی موجود در عکس های دورهٔ قاجار و واکاوی جنبه های بصری و کارکردهای فرهنگی - اجتماعی آن هاست. روش انجام پژوهش توصیفی- تحلیلی و گردآوری داده ها به شیوهٔ کتابخانه ای و اسنادی است. گزینش عکس ها به صورت انتخابی و از منابع گوناگون و در دسترس صورت گرفته است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که هنرهای صناعی در چیدمان صحنهٔ عکاسی قاجار علاوه بر کارکردهای بصری مبتنی بر سنت تصویری ویژهٔ ایرانیان و جنبه های تزئیناتی، از کارکردهای فرهنگی - اجتماعی نیز برخوردار هستند: هویت بخشی ایرانی به عکس ها و کاربست عکاسی به مثابه رسانه ای فرهنگ ساز، ایجاد نزدیکی با سلیقهٔ عمومی جامعه و بهبود ارتباط مردم با پدیدهٔ نوظهور عکاسی، بهبود شناخت جامعهٔ جهانی از فرهنگ و هنر ایران از طریق انتقال عکس ها به اروپا، افزایش توجه حکمرانان و مردم عادی به هنرهای صناعی با ارزش گذاری بیش تر بر آثار صنایع دستی، تاثیرگذاری بر جنبش های هنری روز دنیا و در نهایت نقش آفرینی در انتقال مفاهیم و بازنمایی هویت و جایگاه طبقات مختلف جامعه در دورهٔ قاجار، در زمره مهم ترین کارکردهای فرهنگی - اجتماعی کاربست هنرهای صناعی در عکاسی دورهٔ قاجار به شمار می آیند.
مطالعه تکنیک حَل کاری در کتاب آرایی دوره صفوی (بر اساس مصحف 1558 موزه چستربیتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تکنیک حَل کاری یکی از هنرهای ظریف و پیچیده در تزیین کتاب های خطی و نسخ نفیس است که در دوره های مختلف تاریخی، به ویژه در دوره صفوی، به اوج شکوفایی رسید. پژوهش حاضر با هدف معرفی و تحلیل ویژگی های حَل کاری در دوره صفوی، به بررسی مصحف شماره ۱۵۵۸ موزه چستربیتی می پردازد. این نسخه قرآنی، نمونه ای برجسته از این تکنیک در مکتب شیراز است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، ویژگی های هنری و فنی حل کاری در این دوره را مطالعه می کند. انتخاب مصحف ۱۵۵۸ به دلیل وجود شناسنامه و رقم هنرمند برجسته این دوره در شیراز، به صورت هدفمند صورت گرفته است. در این نسخه، حَل کاری به طور متعادل در متن و حاشیه با طرح های اسلیمی و ختایی و رنگ های طلایی، لاجوردی، سفید، مشکی و زرشکی به کار رفته است که نمایانگر زیبایی شناسی خاص آثار دوره صفوی است. پرسش اصلی پژوهش این است که آثار با تکنیک حَل کاری در دوره صفوی با تأکید بر مصحف شماره ۱۵۵۸ موزه چستربیتی دارای چه ویژگی هایی هستند؟ نتایج این مطالعه نشان می دهد که حَل کاری در دوره صفوی از جایگاه ویژه ای در هنر تذهیب برخوردار بوده و با ایجاد ترکیب های زیبا و متقارن، تحول و تداوم سنت های هنری این دوره را به نمایش می گذارد. به عنوان یک نتیجه چشمگیر، این پژوهش همچنین نشان می دهد که حل کاری در مصحف ۱۵۵۸، نه تنها تداوم سنت های پیشین را حفظ کرده، بلکه با خلاقیت در ترکیب رنگ ها و طرح ها، آغازگر سبک جدیدی در مکتب شیراز بوده است. این تحول هنری به خوبی نمایانگر تأثیرات فرهنگی و مذهبی عصر صفوی بر هنر تذهیب و حَل کاری است.
بازشناسی ابعاد مختلف هنر جدول کشی از سده نهم هجری؛ با استناد بر متون، اسناد و نسخه های خطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
69 - 89
حوزههای تخصصی:
جداول، در قالب خطوط زرین و رنگین، در تمدن اسلامی همواره زینت بخش نسخه های خطی بوده اند. قدمت، تدوام و تنوع سبک های مختلف جدول کشی از جمله مولفه های نشان دهنده اهمیت این آرایه در سنت کتاب آرایی هستند. ولی با این همه مطالعات تخصصی محدودی تاکنون پیرامون این آرایه انجام شده است. از این رو شناخت ابعاد مختلف هنر جدول کشی به واسطه معرفی هنرمندان جدول کش، بررسی هزینه های جدول کشی و تدقیق تعاریف سبک های جدول کشی در کتاب گلستان هنر ازجمله اهداف متعیّن در پژوهش حاضر هستند. سوالات پاسخ داده شده در این تحقیق بدین شرح است: اهمیت هنر جدول کشی از منظر متون و اسناد به چه میزان بوده است؟ و چگونه می توان از طریق مطالعات سبک شناسی جداول، تعاریف قاضی منشی قمی از سبک های جدول کشی را تدقیق نمود؟ در مطالعه حاضر که از منظر هدف، پژوهشی بنیادین در بستر تاریخ است و شیوه گردآوری داده های متنی و تصویری این پژوهش به شیوه کتابخانه ای اسنادی است. برای پرهیز از تحلیل بصری صرف جهت شناسایی دقیق ابعاد هنر جدول کشی در سده های گذشته، نگاه این پژوهش بر تنوع بصری آثار و هم زمان اشارات هرچند پراکنده مکتوب در لابه لای اسناد و مدارک تاریخی است تا هر چه بیشتر بتوان جنبه ها و صورت های مختلف هنر جدول کشی را در بستر تاریخی دریافت. بررسی ها نشان می دهند از سده نهم هجری، هنر جدول کشی به یک فن مستقل در میان فنون کتاب آرایی تبدیل شده است و به همین واسطه به نام برخی از هنرمندان جدول کش و دستمزدهای آنان در متون و اسناد اشاره شده است. همچنین در این مقاله تعاریف چهارگانه مؤلف گلستان هنر از سبک های جدول کشی در سده دهم تدقیق شده است.
بررسی مؤلفه های شاخص سبک آرت نوو با تأکید بر آثار تلفیقی فلز و شیشه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آرت نوو از اولین سبک های هنری اواخر قرن نوزدهم (م) است که به واسطه ی طیف متنوعی از هنرمندان در رشته های مختلف در بسیاری از کشورها مورد استقبال قرار گرفت. اوج شکوفایی این جنبش در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم میلادی است که با افزایش نقوش ارگانیک و شکل های منحنی شده در اغلب کشورهای اروپا مشاهده می شود. از مهمترین شاخصه های سبک آرت نوو می توان به بهره مندی از نقوش هنر شرق به خصوص هنر اسلامی، تأکید بر استفاده هم زمان از دو ماده در کنار یکدیگر برای ساخت آثار کاربردی و به کارگیری گسترده از نقوش گیاهی و منحنی در طراحی آثار این سبک اشاره کرد. چگونگی بهره مندی از دو ماده فلز و شیشه در طراحی آثار این سبک مسئله اصلی این پژوهش محسوب می گردد. هدف از این پژوهش بررسی آثار تلفیقی فلز و شیشه در آثار سبک آرت نوو است که درصدد پاسخ به پرسش است که چگونه از شیوه های مختلف ساخت و تزیین دو ماده فلز و شیشه در طراحی و ساخت آثار این سبک استفاده شده است؟ این پژوهش بر اساس هدف از نوع کاربردی و بر اساس ماهیت و روش از نوع توصیفی- تحلیلی است. گردآوری اطلاعات آن به صورت کتابخانه ای انجام گرفته است. بر اساس مطالعات صورت گرفته و نتایج حاصل می توان گفت که هنرمندان سبک آرت نوو با تأکید بر تلفیق مواد مختلف در کنار هم تلاش نمودند تا آثار خود را با ماهیت کاربردی با استفاده از نقوش گیاهی و مدور تزیین نمایند. تأکید بر وجوه کاربرد و تزیین در تلفیق مواد مختلف از بارزترین ویژگی های آثار سبک آرت نوو محسوب می گردد.
مطالعه تطبیقی هنر تذهیب دوره صفوی و دوره عثمانی ( ۹۰۷ تا ۱۱۴۸ قمری، ۱۵۰۱ تا ۱۷۳۶ میلادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنر تذهیب قرآن مجید در دوره های تاریخی و در سرزمین های اسلامی دارای ویژگی های بصری مختلف و قابل مطالعه ای است. ویژگی هایی که به واسطه روابط و تأثیر و تأثرات در برخی موارد مشترک هستند و در مواردی به واسطه بومی سازی، ویژگی خاص آن منطقه را پذیرفته اند. تذهیب دوره صفوی با وجود تداوم سنت های گذشته، دارای ویژگی هایی خاص خود است. بعد از قطع حمایت دربار، همچنین به واسطه جنگ و درگیری ها بین دو دولت ترک صفوی و عثمانی، تعدادی از هنرمندان به دربار عثمانی منتقل شدند و ویژگی های هنرهای مختلف، از جمله تذهیب، توسط هنرمندان صفوی به هنر عثمانی راه یافت. با توجه با اینکه تاکنون پژوهشی در زمینه ویژگی های تذهیب دوره صفوی و عثمانی و روابط متقابل آن ها انجام نشده است و خلأ اطلاعاتی در این زمینه وجود دارد، پژوهش در این مورد ضروری به نظر می رسد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تفاوت ها و شباهت های هنر تذهیب دوره صفوی و عثمانی و نیز بیان دلایل وجوه تفاوت و شباهت در این دو دوره است. پرسش های تحقیق عبارت هستند از: 1- وجوه تشابهات و تفاوت های تذهیب عثمانی در تطبیق با تذهیب صفوی کدام هستند؟ 2- دلایل وجود موارد تشابه و تفاوت در تذهیب عثمانی و صفوی چیست؟ این پژوهش از روش تطبیقی به عنوان یکی از روش های کیفی بهره برده است. روش گردآوردی اطلاعات کتابخانه ای و تصویر خوانی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که تا زمانی که هنرمندان صفوی در دربار عثمانی مشغول به فعالیت بوده اند، بسیاری از ویژگی های تذهیب صفوی و تیموری به تذهیب عثمانی راه یافته و عیناً تکرار شده است. پس از رواج ملی گرایی در دولت عثمانی، حضور هنرمندان صفوی در کارگاه ها کم و تأثیر از تذهیب صفوی کمرنگ و به دلیل علاقه به گل ها و نقوش طبیعی، استفاده از نقوش طبیعی، به ویژه گل های گرد چندپر، رواج پیدا می کند و جایگزین بسیاری از نقوش انتزاعی و نیز ساختارها ساده، خلوت و با کمترین جزییات می شود.
مطالعه نقد تخیل مادی در منتخبی از آثار سلطان محمد نقاش بر اساس نظریه گاستون باشلار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سلطان محمد نقاش، هنرمند برجسته دوره صفوی، با خلق آثار زیبا و تخیلی، تأثیر عمیقی بر هنر ایرانی گذاشته است. گاستون باشلار، نظریه پرداز فرانسوی، بر ارتباط تخیل هنری با عناصر بنیادین طبیعت (آب، آتش، خاک و باد) تأکید می کند و نقد تخیلی را به عنوان ابزاری برای تحلیل لایه های پنهان تخیل در هنر معرفی می نماید. این پژوهش به مطالعه چهار نگاره مشهور سلطان محمد نقاش، شامل «معراج پیامبر»، «دربار کیومرث»، «مرگ ضحاک» و «جشن سده»، با تکیه بر نظریه گاستون باشلار می پردازد. در ابتدا، نظریه تخیل باشلار به تفصیل شرح داده می شود و سپس آثار یاد شده از سلطان محمد نقاش، از این منظر تحلیل می شوند. اهداف این پژوهش، تحلیل نقش عناصر اربعه در آثار منتخب سلطان محمد نقاش و شناسایی عنصر غالب در این آثار است. جستار حاضر در پی پاسخ به دو سئوال اصلی است: نخست، عناصر اربعه چه نقشی از بُعد بصری در آثار سلطان محمد نقاش دارند؟ دوم، کدام عنصر با غالب ترین حضور بصری در این آثار نمایان است؟ این پژوهش با رویکرد کیفی و روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و شیوه جمع آوری اطلاعات با استفاده از اسناد کتابخانه ای بوده است. نتایج نشان می دهد که تعامل میان تخیل و عناصر طبیعی نه تنها ابزاری برای خلق هنر است، بلکه نیروی محرکه ای در شکل دهی به تجربیات انسانی و فرهنگی به شمار می آید. عنصر خاک به عنوان غالب ترین عنصر در آثار سلطان محمد نقاش حضور دارد و بازتاب دهنده دنیای درونی هنرمند و زمانه اش است. آثار این هنرمند چیره دست حس آرامش و شگفتی را به بیننده منتقل می کنند و فراتر از واقعیت های عینی قرار دارند.
بررسی انتساب زمان و مکان تولید کاشی رومیزی محفوظ در موزه ملی کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تنوع تولیدات سفال و کاشی در مواردی با کاربرد های جدید و غیرمعمول برای آن ها همراه می شود. استفاده از قطعات بزرگ کاشی به عنوان صفحه میز را می توان یکی از این موارد برشمرد. کاشی رومیزی هشت گوش محفوظ در موزه ملی کاشان که به دوره قاجار منسوب شده است، مورد توجه پژوهش حاضر قرار دارد. این تحقیق در تلاش است تا با توجه به ویژگی های ظاهری این اثر و اطلاعات تاریخی موجود در خصوص نمونه های مشابه آن از دوره قاجار و هم چنین بررسی تولیدات سفال در یک سده اخیر، اطلاعات مرتبط با این کاشی را با ارائه شواهد و اسناد، کامل تر نماید. پرسش اصلی پژوهش از این قرار است: این کاشی رومیزی در چه زمانی و در کدام شهر تولید شده است؟ در این تحقیق که به روش تاریخی تحلیلی انجام پذیرفته، از مطالعات کتابخانه ای و میدانی برای گردآوری داده ها استفاده شده است. کاشی رومیزی موردمطالعه، از نظر فرم و مضمون شباهتی با نمونه های غالباً مدوّر دوره قاجار ندارد. نمونه های مشابه دورنماسازی مرکزی این اثر در برخی از کاشی های دیواری دوره قاجار دیده می شوند، پالت رنگی و کاربرد شیوه زیرلعابی در این کاشی نیز به آثار قاجاری شباهت دارد و احتمالاً به همین دلیل در دسته آثار این دوره جای گرفته است. تکرار عبارت «صنایع قدیمه» در لچکی های به کار رفته در تزئین این کاشی، کلید تشخیص دوره و مکان تولید آن است. با جست وجوی این رقم در سایر تولیدات کاشی، به نمونه هایی از دوره پهلوی دست یافتیم که جملگی محصول کارگاه کاشی سازی مجموعه صنایع قدیمه بودند. بخشی از کاشی های این کارگاه، به طور سفارشی برای دربار و ادارات دولتی تولید می شدند. نتایج تحقیق نشان می دهد که این کاشی رومیزی ازجمله تولیدات سفال دوره پهلوی در کارگاه کاشی سازی صنایع قدیمه است که به دلیل شباهت ظاهری آن با برخی تولیدات زیرلعابی سفال قاجار، در گروه نادرستی جای گرفته است.
سیر تکوین فضابندی و قاب بندی تذهیب قرآن های صدر اسلام تا ظهور ایلخانان (654ه.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱
37 - 49
حوزههای تخصصی:
فضابندی و قاب بندی در تذهیب بسیار مهم هستند، چراکه نخستین برخورد مخاطب با اثر به واسطه قاب بندی هایی است که فضاهای رنگ بندی شده را تفکیک می کنند. با توجه به این که تاکنون مطالعه جدی در این حوزه صورت نگرفته است؛ این پژوهش بر بررسی سیر تکوین این دو اصل مورد اشاره در تذهیب قرآن های صدر اسلام تا نیمه سده 7ه.ق، یعنی ظهور ایلخانان، هدف گذاری شده است. دو پرسش اساسی مطرح در این حوزه، بر ارزیابی سیر تحول فضابندی و چگونگی استفاده از نقوش قاب بندی در فضابندی های موجود در آثار این دوره و با در نظر گرفتن انواع قاب و فرم، استوار است. این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی صورت گرفته، از بررسی کتابخانه ای، مشاهدات میدانی و مستندسازی به کمک عکاسی جهت گردآوری اطلاعات بهره برده است. نتایج حاصل نشان می دهد که نخستین نمونه قرآن های کتابت شده فاقد هرگونه فضابندی یا صفحه آرایی منظم و منسجم بوده اند؛ اما بعدها نقوشِ نشان به جهت علامت گذاری بخش های مختلف قرآن کریم بر اساس جزء، حزب، سوره و آیه و به صورت جزیره های پراکنده و فاقد فضابندی منسجم ظاهر می شوند. همچنین هم زمان با تکامل سایر بخش های هنر کتاب آ رایی و تذهیب به تدریج شاهد سیر تحول و تکامل فضابندی هستیم. این سیر تکامل را می توان در قاب بندی آثار مُذَهَب نیز مشاهده کرد، به طوری که پس از نسخ اولیه فاقد قاب بندی می توان به تدریج شاهد ظهور نخستین نمونه ها با استفاده از نقوش جدول کشی بود و بعدازآن به تدریج شیوه های کامل تر و متنوع تری چون قاب اسلیمی، نقوش گره هندسی و کنگره ای-هندسی را در آثار مشاهده کرد.
مفهوم نمادین آب و درخت در هنرهای کهن ایرانی و نمود آن بر محراب های دوره اسلامی با تأکید بر نظریه تطورگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تطورگرایی بر این اصل استوار است که هر پدیده فرهنگی حاصل زنجیره ای طولانی از تغییرات در طول یک خط زمانی مکانی است. برمبنای اصول تکامل در این نظریه می توان تحولات تصویری نمادهای آب و گیاه را در محراب های دوره اسلامی بررسی کرد. پرسش اصلی تحقیق این است که چه ارتباطی میان نقش پردازی آب و گیاه در محراب های دوره اسلامی و الگوهای تصویری پیشین آن در هنر پیش از اسلام ایران وجود دارد و این ارتباط چه تغییراتی در طول زمان داشته است؟ روش تحقیق، توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات آن، کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی می باشد و تجزیه وتحلیل داده ها به شیوه کیفی صورت گرفته است. با تکیه بر اصل اول تطورگرایی (یکسانیِ روانی) می توان وحدت باور مردم ایران نسبت به آب های حیات و درختِ زندگی را بیان کرد. نمود آب و درخت در روایت های دینی پیش از اسلام و پس از آن در متن قرآن کریم، نمایانگر تطور این الگوی اسطوره ای به یک پدیده دینی است. به شکلی که بیان حقایقی از دین اسلام یعنی رستگاری و پیشرفت اخلاقی با نمادهای مقدس پیشین همراه شده است. آب و درخت که در اسطوره های کهن نماد امید به حیات جاوید بر زمین است با تأکید بر متافیزیک، جهش یافته و بهشت برین جایگاه نماد درخت و آب های جاویدان برای مومنین می گردد. تعالی این نمادها به نمادهای بهشتی و پیوستگی آن ها با رستگاری، از مهم ترین تغییرات این نمادها در متن قرآن و نقش پردازی محراب است. درخت های مقدس که در ترکیب های سه گانه با ایزدان و یا محافظان اسطوره ای در آثار کهن ایران حاضر بودند، به شکل درخت زندگی یا گیاهی گردان در مرکز محراب قرار می گیرند. گاه ستون های کناری محراب با آرایه های گیاهی تزیین می شوند که صورت استیلیزه ای از درخت است. نماد آب را می توان با حضور سبو در محراب ها و در بالا و پایین ستون ها مشاهده کرد که شکل انتزاعی و تطور یافته ای از الگوی بازنمایی سبو در آثار کهن ایران است.
مقایسه نقوش تزیینی در دوخت پرکار بلوچ های ایران و سوزن دوزی کاسوتی هندوستان
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹
61 - 71
حوزههای تخصصی:
سوزن دوزی یکی از شیوه های تزیینی پارچه است که درمیان مردمان تمام سرزمین ها ازجمله جوامع شرقی و سنتی به اشکال متنوعی به منصه ظهور رسیده است. هدف این پژوهش، مقایسه صوری و مضمونی برخی از نقوش دوخت پرکار ایرانی با سوزن دوزی کاسوتی هندی است. دوخت های پرکار، زیرمجموعه سوزن دوزی بلوچ قرار می گیرد و سوزن دوزی کاسوتی با ایالت کارناتاکا در جنوب هندوستان ارتباط پیدا می کند. علت اقدام به این مقایسه آن است که به لحاظ بصری و تکنیکی به ویژه در اجرای خطوط محیطی شباهت فراوانی بین نقوش بلوچ دوزی و کاسوتی وجود دارد، به نحوی که در صورت ملاحظه طرح خطی، تشخیص اصالت سوزن دوزی برای بیننده دشوار می نماید و ممکن است نقوش هندی را بلوچی قلمداد کند و بالعکس. در این میان، تفاوت های بارز رنگی و نوع به کارگیری فنون اجرایی در پر کردن زمینه نقش است که در تشخیص صحیح مؤثر واقع می شود. با این نگاه، پرسش آن است: مقایسه صوری و مفهومی نقوش کاربردی در دوخت پرکار بلوچ و سوزن دوزی کاسوتی، مبین چه شباهت ها و تفاوت هایی در شیوه اجرا و مضمون آنهاست؟ این مطالعه توسعه ای با نمونه گیری احتمالی طبقه بندی شده، به شیوه توصیفی - تحلیلی نشان داد: علی رغم تشابه در شیوه دوخت، در مقابل دوخت های پرکار بلوچ ها، کاسوتی، یک سوزن دوزی میان کار است یعنی میزان پوشش سطح پارچه با نخ در دوخت پرکار، بیشتر از دوخت کاسوتی است اما به لحاظ صوری، نقوش در هر دو هنر، انتزاع یافته هستند و البته به صورت تقریبی بر مضامین مشابه دلالت می کنند که این امر بر قرابت فرهنگی مردمان این دو سرزمین صحه می گذارد.
گونه شناسی کاربرد کاشی در آرایه های مسجد مظفریه (کبود) تبریز در بستر مطالعه سنن طراحی و ساخت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاشیکاری از بهترین شیوههای آرایهبندی در معماری بوده و سابقه کاربرد آن در معماری اسلامی ایران به اواخر قرن چهارم ه .ق می رسد. مسجد مظفریه یا کبود تبریز (گُؤیْمسجد) به لحاظ کاربرد کاشی نقطه اوجی در هنر اسلامی ایران محسوب می شود. در نگاه اول کاربرد وسیع کاشی معرق در این مسجد چشمگیر است که از ظریفترین نمونه های آن در ایران بوده و اصلیترین گونه تزیینی به کار رفته در پوشش داخلی و خارجی بنا است. علاوه بر آن، کاربرد انواع دیگری از کاشیها شامل زرینفام، زیرلعابی آبی و سفید، کاشی زرآراسته و نرهکاشی دیده میشود که به طرز ماهرانه و هوشمندانهای در بنا به کار گرفته شدهاند. این مقاله ضمن بررسی کاربرد گونه های مختلف کاشی در مسجد مظفریه به تحلیل کاربرد این گونه ها در بناهای همزمان و پیشین پرداخته و تلاش دارد ضمن پرداختن به تلاش های پیشین برای دستیابی به این فنون، جنبه های نوآورانه کاربرد این گونه کاشی ها را در مسجد مظفریه کنکاش کند؛ بنابراین هدف پژوهش پیش رو، مطالعه کاربرد گونههای مختلف کاشی در مسجد مظفریه بر اساس پیشینه کاربردی آن روشها در معماری ایرانی بوده و تلاش میکند به این سؤال پاسخ دهد که گونههای کاشی به کار رفته در مسجد مظفریه و جنبههای خلاقانه آن نسبت به نمونههای مشابه به کار رفته در گذشته چیست؟ بر این اساس دادهها به روش اسنادی و میدانی جمع آوری و به روشهای توصیفی، تحلیلی و تاریخی در این پژوهش استفاده شدهاند. نتایج نشان میدهد که علیرغم استفاده از روشهای مرسوم کاشیکاری در مسجد مظفریه، از شیوههای خلاقانهای در طراحی و اجرای کاشی استفاده شده است که سابقه کمتری در این فن دارد.
تحلیل نظام گفتمانی فرش و کارکرد موزه ای آن
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
1 - 22
حوزههای تخصصی:
فرش به مثابه نظام گفتمانی وارد تعامل با فضا، ابژه های پیرامون خود و همچنین انسان می گردد. این امر سبب می شود تا فرش اثرِ هنری سیال تلقی گردد. این سیالیت سبب می شود تا فرش هم جنبه کاربردی استعمالی داشته باشد و هم مانند موزه دارای ویژگی های نمایشی، زیبایی شناختی و تخیلی باشد. فرش با حرکت بین سنت و مدرنیته، ما را از دور تا نزدیک، از فرهنگ تا طبیعت، از واحد تا متکثر و از شناخت تا هیجان به حرکت در می آورد. فرش با ورود به دو نظام گفتمانی جانشینی و هم نشینی قدرت حضور خود را توسعه می دهد. فرآیند جانشینی عامل تولید استعاره است؛ همانطور که فرآیند هم نشینی عامل تولید روایت است. به همین دلیل فرش با کارکرد موزه ای خود هم وجهی شاعرانه و موسیقیایی و هم وجهی تاریخی و روایی دارد. همین قدرت گفتمانی است که سبب می گردد تا همه ابژه های پیرامون فرش به آن تفویض اختیار کنند و فرش به صدای همه آن ها تبدیل شود. پس موزه بودن فرش یعنی همین قدرت نمایندگی همه ابژه های هنری پیرامون. چگونه فرش می تواند از زمینی بودن تا قدسی شدن و از فرهنگ تا طبیعت در نوسان باشد؟ هدف از این مطالعه بررسی ویژگی های گفتمانی فرش جهت دسترسی به کارکرد موزه ای آن و سپس عبور از وجه موزه ای جهت کشف جنبه های هستایشی و وجودی آن است. همچنین نشان خواهیم داد که فرش با ایجاد مرز بین دو جهان درون و بیرون از خود دو زمانِ حال و لحظه بارقه ای را خلق می کند.
گونه شناسی انواع آرایه های بازشوها در شهر تاریخی ماسوله (مطالعهٔ موردی: محلهٔ مسجدبر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۱)
121 - 144
حوزههای تخصصی:
تزئینات یکی از مهم ترین مؤلفه های معماری ایرانی است و علاوه بر عملکرد زیبایی، دارای جنبه های دیگری نیز هست. شهر تاریخی ماسوله با قدمتی بالغ بر ده قرن، گنجینه ای از هنرهای اصیل ایرانی است که در سال 13۵۴ در فهرست آثار ملی ایران ثبت گردید و اکنون در مراحل ثبت جهانی سازمان یونسکو قرار گرفته است. این پژوهش با هدف گونه شناسی انواع آرایه های موجود در بازشوهای محله مسجد بر شهر تاریخی ماسوله انجام شده و در صدد پاسخگویی به این پرسش هاست: بازشوهای محلهٔ مسجدبر ماسوله در چند سطح دسته بندی می گردند؟ چه مفاهیمی در شکل گیری آرایه های بازشوهای محلهٔ مسجدبر ماسوله مؤثر بوده اند؟ این پژوهش، به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و با بهره گیری از متون و اسناد کتابخانه ای و هم چنین جمع آوری اطلاعات در بستر مطالعات میدانی به انجام رسیده است. هم چنین جهت تحلیل عملکرد نقوش هندسی در دریافت نور طبیعی بازشوها از نرم افزار VELUX Daylight Visualizer 3 استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان دهندهٔ آن است که بازشوهای محلهٔ مسجدبر در پنج سطح شامل پنجره های تلفیقی، فاقد سَربَریَه، سَربَریَه های فاقد کتیبه، سَربَریَه های کتیبه دار و ارسی ها دسته بندی می شوند. درمجموع 19 الگوی هندسی متفاوت در ساختار بازشوهای محلهٔ مسجدبر به کارگرفته شده اند. نقوش گل و گیاه، نمادهای مذهبی و فرهنگی، اشکال و نمادهای بومی استان گیلان و تلفیق اعداد و اشکال هندسی پایه، از مهم ترین مفاهیم تأثیرگذار بر شکل گیری آرایه های بازشوهای محلهٔ مسجدبر هستند. نتایج تحلیل دریافت نور طبیعی، نشان دهندهٔ آن است که بازشوهای تلفیقی، فاقد سَربَریَه و ارسی ها دارای عملکردی مطلوب در دریافت نور هستند و بازشوهای سَربَریَه های کتیبه ای (تکی) و سَربَریَه های فاقد طرح حاشیه (تکی)، دارای عملکردی ضعیف در جذب نور طبیعی در محلهٔ مسجدبر هستند.