فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۱٬۲۷۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
از روزگاران کهن، اسب ها در میدان نبرد پابه پای سربازان و فرماندهان حضورداشته و ساخت پوشش های محافظ، ازجمله نقاب صورت، در دوره های مختلف مرسوم بوده است. علاوه بر نبوغ و علاقه هنرمندان به نقش اندازی، رجزخوانی در میدان جنگ، دلیلی بر افزایش تمایل، جهت هنرنمایی در این نمونه آثار بود. در نقاب های فلزی اسب های دوره صفوی نیز می توان نمونه های جالبی از نقوش را ملاحظه کرد که گاه با نقاب های فلزی اسب های عثمانی اشتراکاتی دارد. هدف از این پژوهش، شناسایی وجوه اشتراک و افتراقِ نقاب های اسب این دو سلسله، دستیابی به دلیلِ این شباهت ها و تفاوت ها و انتساب های صورت گرفته به آن هاست. پرسش مطرح شده این است که: وجوه اشتراک و افتراق میان نقاب های فلزی اسب صفوی و عثمانی چیست؟ و تا چه حد انتساب های صورت گرفته به هر یک را می توان صحیح دانست؟ روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و مطالب به شیوه کتابخانه ای و میدانی گردآوری شده است. نتایج حاکی از آن است که باوجود عدم وحدت ظاهری در آثار عثمانی، شباهت ها و تفاوت هایی میان این دو وجود دارد؛ اما نمونه هایی از نقاب های فلزی اسب عثمانی وجود دارد که بسیار به نمونه های صفوی – که وحدت صوریِ خود را حفظ کرده اند - شباهت دارد. در بیشتر نمونه های صفوی، فرم ها دارای خطوط نرم و یکدست بوده و زمینه اثر با نقوش پرکار پوشانده شده؛ اما در آثار عثمانی برخی نمونه ها دارای خطوط نرم و برخی شکسته و خشن است. نقوش، در مواردی پرکار بوده و در برخی، اندک و گاه بدون هیچ نقشی است. همچنین با توجه به شباهت بسیار برخی نمونه های عثمانی به آثار صفوی، نمی توان این مسئله را تنها برگرفته از تبادلات فرهنگی و تأثیرپذیری از هنر یکدیگر دانست و این فرضیه مطرح می شود که نمونه نقاب های فلزی اسب عثمانی، احتمالاً متعلق به فرهنگ ایران بوده و یا به دست هنرمندانِ ایرانی مقیم آن سرزمین، ساخته شده است.
سنجش ویژگی های ساختاری آرایه های چوبی در دو مسجد قاجاری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسجد، مهم ترین نماد معماری مذهبی در تمدن اسلامی، به عنوان مظهر اندیشه و روح حاکم بر محیط، همواره جایی را در قلب شهر به خود اختصاص داده و از بهترین مایه ها و آرایه ها بهره مند شده است. در سده سیزدهم هجری قمری، مسجدسازی به دو صورت مرمت مساجد جامع و ساخت مساجد نوین اتفاق افتاد و با تأثیر از تحول هنرهای تزیینی، دچار تغییراتی در ظواهر شد. از جمله اُرُسی سازی، به عنوان هنری متشکل از منبت کاری، گره چینی، شیشه بری، قواره بری و...، در مسجدهای شهری جلوه کرد. نقش آفرینی روی درها و طاق های چوبی مساجد تهران به شکل منبت و گره چینی رواج یافت و هنرمندان چیره دست، در تعدادی از بناهای مذهبی با کمک هنر قواره بری و منبت کاری، پهنه چوب بی جان را به صحنه مانای اشکال چشم نواز مبدل نمودند. سنجش، تطبیق سبک و طراحی دو نمونه از آرایه های چوبی در دو مسجد سلطانی و مسجد شیخ عبدالحسین در تهران، نکات ناگفته ای درباره تحول هنر کار با چوب و روند تحول منبت کاری در معماری معاصر ایران بیان می دارد. ماهیت تحقیق حاضر، نظری-کاربردی و از نظر اهداف، از نوع کیفی با رویکرد تطبیقی است که از روش گردآوری داده ها و تحلیل کیفی، گرافیکی و نظرات کارشناسان نیز بهره برده است. پرسش اصلی در این پژوهش آن است که بر اساس بررسی تطبیقی دو نمونه سازه، ویژگی های سبک شناختی آرایه های چوبی مساجد دوره قاجار کدام اند؟ بر اساس یافته های پژوهش، درهای این دو مسجد، دارای سه ویژگی سبک شناختی سنتی، التقاطی و غربی بوده و در هر دو نمونه، شاخصه هنر چوب، تلفیق خلاقانه نمادهای منبت کاری سنتی و الصاق طرح های بیضی و ترنج بر روی کارهای ابداعی است؛ امری که گویای تحول در هنر کار با چوب در دوره قاجار است و طی آن، تزیین رویه چوب با اشکال هندسی، همانند آرایه سازی دیوارها با گچ و کاشی، در معماری تزیینی ایران رایج شد.
بررسی تطبیقی آرایه های تزیینی معماری هخامنشیان و نقوش هنرهای دستی آن دوره
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
17 - 34
حوزههای تخصصی:
هنر هخامنشیان تلفیقی از هنر ملل تابعه و هنرهای بومی منطقه بوده و بخش عظیمی از آن در خدمت حکومت بوده است. نظر به اینکه در اکثر مقالات و کتب نگارش شده درباره نقوش دوره هخامنشی بیشتر به مطالعه هر نقش به طور مجزا و یا تطبیق با نقوش مشابه در سایر ملل یا ادوار پرداخته شده، این تحقیق با مورد مطالعه و تطبیق قرار دادن نقوش پُر کاربرد این دوره، با قرار دادن آنها در دو دسته نقوش متعلق به آثار معماری و نقوش متعلق به هنرهای دستی با تأکید بر آثار فلزی و مُهرها، به بررسی آنها از زاویه متفاوت پرداخته است. در این پژوهش، هدف بررسی میزان تطابق و ارتباط نقش مایه های موجود در آثار معماری تمدن هخامنشیان با آثار صنایع دستی همان دوران است و یافتن ارتباط فرمی و محتوایی بین نقوش هنرهای دستی (با تأکید بر مهرها و آثار فلزی) دوران هخامنشی با آرایه های معماری آن دوره است. تحقیق پیشِ رو از حیث روش، پژوهشی توصیفی تطبیقی تحقیق پیش رو از حیث روش، پژوهشی توصیفی تطبیقی است و نتایج حاصل از این پژوهش نمایانگر آن است که نقوش شیر، گاو و گل لوتوس در حالت های مختلف و ترکیبی بیشترین کاربرد را در معماری و هنرهای دستی داشته و چگونگی اشتراکات و تفاوت ها در نقوش به کار رفته در این دو گروه آثار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش نمایانگر وجود اشتراکات و تفاوت ها در نقوش به کار رفته در این دو گروه آثار است و نشان می دهد هنر این دوره با تأثیرپذیری از عواملی نظیر قدرت حاکم، عقاید و باورها، اقلیم و حتی احساسات و ترس های حاکم بر جامعه شکل گرفته است، همچنین وجود سفارش دهنده مشترک، یعنی قدرت حاکم، برای بیشتر آثار و ارتباط بین هنرمندان معمار و هنرمندان هنرهای دستی، عامل دیگر وجود نقوش مشترک در این دوره است.
مطالعه قوم نگاری حصیربافی مردم عرب خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای مردمی که در طول تاریخ با درخت نخل زیسته اند، به جز ارزش نمادین این درخت و معناهای مشترک آن، محصولات به دست آمده از این گونه گیاهی نیز، همواره ارزشمند و کاربردی بوده است. این همزیستی دیرینه و نیز تقدس برآمده از ارزش ویژه درخت نخل یکی از دلایلی بوده که نخل داران حصیرباف عرب خوزستان، کمتر از بخش مرغوب نخل که به زبان آن مردم «قلب» نام دارد، در دست بافته های حصیری خود بهره ببرند. در نتیجه عمده محصولات حصیری این مردم، اقلامی است که از بخش نامرغوب یا دورریز نخل به نام «سعف» به دست آمده و بر همین اساس در برخی از مناطق زیست مردم عرب خوزستان از حصیربافی به نام «صنعت سعف» یاد می شود. همچنین در میان دست بافته های حصیری این مردم شیوه ای از بافت متفاوت از برخی دیگر مناطق مختلف کشور رایج است که متأثر از ویژگی فیزیکی برگ درخت نخل این منطقه است، بر این اساس در این پژوهش به سؤالاتی از جنس، چیستی شیوه های بافت حصیر و چگونگی تأثیر مواد طبیعی و باورهای مردم عرب بر روش بافت و نوع محصولات تولیدی آن پاسخ داده می شود. هدف این پژوهش، شناخت دست بافته های برآمده از مواد طبیعی نواحی مختلف ایران و به اشتراک گذاری تجربیات مربوط به این حوزه است. رویکرد این تحقیق کیفی است که با تکیه بر مطالعات میدانی و منابع کتابخانه ای به شیوه توصیفی و تحلیلی بیان می شود. بر اساس یافته های این مقاله، محصولات حصیری مردم عرب به دو روش اسفافه و اخرازه بافته می شوند که هریک از این دو روش، خود به دو شیوه مختلف اجرا می شوند. بافت خشکوری و نعمانی زیرمجموعه بافت اسفافه و بافت اخرازه و اخرازه لویی زیرمجموعه بافت اخرازه است. تفاوت مهم شیوه بافت حصیر مردم عرب با سایر نقاط کشور، بافت نواری و سپس دوختن نوارها به یکدیگر در برخی از اقلام است. این در حالی است که بافت محصولات مناطق دیگر به صورت یکپارچه و بدون دوخت است. نتیجه اینکه دلیل رواج این نوع بافت، کوتاهی نسبی برگ های نخل مناطق خوزستان است که شاید خود نشئت گرفته از گرمای بسیار شدید در خوزستان و تاب آوری بهتر گونه های برگ کوتاه در مقابل گرما باشد. درحالی که در مناطق دیگر طول برگ نخل بلندتر است. عنصر واسط دوخت در بافت نواری موجب ظرافت کمتر و در نتیجه به هم خوردن نظم مدولار نقوش می شود، درحالی که ظرافت نقش، در بافت یکپارچه بیشتر و دارای کیفیت بصری بیشتری است.
مؤلفه های فرهنگی و شکل گیری سبک نگارگران دوره پهلوی اول در دوره پهلوی دوم
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
7 - 19
حوزههای تخصصی:
با فروپاشی سلسله قاجار، روشنفکران که نتوانسته بودند آرمان های خود را که با انقلاب مشروطه طرح شده بود تحقق بخشند، برای به قدرت رسیدن رضاشاه از هیچ تلاش و حمایتی دریغ نکردند؛ زیرا معتقد بودند که آرمان های انقلاب مشروطه تنها در سایه یک دولت متمرکز قدرتمند محقق خواهد شد. ازاین رو در دوره پهلوی اول، سیاست های کلی که رضاشاه برای اداره امور مملکتی در جهت نیل به اهداف و آرمان های مدنظر وی و قشری از روشنفکران در پیش گرفته بود، منجر به رواج جریان های فکری چون تجدد و ملی گرایی در کشور و میان اقشار مختلف جامعه شد که تحولات فرهنگی و هنری بسیاری را به دنبال داشت. در اثر این تحولات، هنر نگارگری که سال ها در رکود مانده بود، دوباره از نو احیا شد و هنرمندان نگارگر بسیار زیادی فعالیت خود را در این زمینه آغاز کردند؛ اما، در دوره پهلوی اول، غالب آثار این هنرمندان نگارگر کپی کاری از روی نگاره های گذشتگان و تقلیدی از آثار نگارگری مکتب اصفهان، خصوصاً شیوه رضا عباسی بود تا اینکه در دوره پهلوی دوم، هریک از آنان توانستند به سبک فردی خویش در نگارگری دست یابند. حال مسئله اینجاست که چه عوامل فرهنگی باعث شد این نگارگران بتوانند به سبک فردی خویش در دوره پهلوی دوم دست یابند؟ این پژوهش با این پرسش و با هدف شناخت فضای فرهنگی دوره پهلوی اول و دوم و مطالعه و بررسیِ این دو فضا، عوامل و مؤلفه هایی را که سبب گشت تا نگارگران دوره پهلوی اول بتوانند در دوره بعد، یعنی دوره پهلوی دوم، سبکی مختص به خود داشته باشند، بازشناسایی نماید. در این میان این مقاله برای رسیدن به هدف خود، به بررسی و مطالعه گفتمان های اصلی مطرح در دوران پهلوی که تحولات فرهنگی و هنری ایران را در این دوران رقم زدند و همچنین نهادها، انجمن ها و نشریاتی که به دلیل این تحولات فرهنگی و هنری در این دوران در ایران تأسیس شدند، می پردازد.
آیین های محرم: بستر تعامل فرهنگ و هنر تشیع بین صفویان و قطب شاهیان دکن
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵
79 - 93
حوزههای تخصصی:
با انتخاب تشیع به عنوان مذهب رسمی برخی از سلسله های دکن به ویژه قطب شاهیان شکل تازه ای از فرهنگ هند و ایرانی در این منطقه شکل گرفت. از این رو این پژوهش باهدف شناخت نحوه و میزان تعامل فرهنگ تشیع ایرانی با سنت های بومی دکن، به چگونگی تأثیرگذاری فرهنگ ایرانیان بر آیین های عزاداری ماه محرم نزد قطب شاهیان می پردازد. ارتباط چند جانبه قطب شاهیان هند با صوفیان نفوذ فرهنگ ایرانی را در شبه قاره گسترده تر کرد که پرداختن به آن ضروری به نظر می رسد؛ اعتماد قطب شاهیان به کارگزاران ایرانی، تساهل مذهبی پادشاهان این سلسله همچنین سیاست های مهاجرتی و اقتصادی ایشان باعث شده بود تا جمعیت زیادی از ایرانیان به این سرزمین کوچ کنند، در نتیجه مراسم تشیع با رنگ و بویی ایرانی به ویژه در سه حوزه، «مکا ن های مختص به برگزاری این مراسم » ، «شیوه برگزاری مراسم» و اشیای نمادین این مراسم، به طور مشخص «عَلَم» این منطقه رونق گرفت. اما این تأثیرگذاری منوط به نوعی قدرت فرهنگی بود که با زوال قدرت قطب شاهیان، ضعیف شدن نقش نخبگان و کاهش بافت جمعیتی مهاجران ایرانی دستخوش تغییر شد.
تحلیل قالی میناخانی محفوظ در موزۀ بروکلین از منظر ادراک دیداری مکتب گشتالت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قالی های نفیس و بی نقص بیشتر جهت نگاهداری در موزه ها انتخاب می شوند و کمتر بافته هایی متمایز از منظر طرح و بافت، به نمایش در می آیند؛ اما قالی موردمطالعه در تحقیق پیشرو با وجود طرحی نامتقارن و نامتعارف در موزه بروکلین محفوظ است. مسئله پژوهش درک برهم کنش عدم رعایت اصول سازمان دهی بصری از سوی هنرمند و چگونگی ادراک مخاطب بر اساس نظریه گشتالت است. به نظر می رسد میل به انسجام، یکپارچه سازی و تکمیل در ذهن مخاطب بر پایه اصول گشتالت، ساختار بصری متفاوت و نامتقارن قالی را توجیه نموده است. بر پایه دو مفهوم هم تراز کردن و برجسته ساختن اصول سازمان دهی بصری و قوانین گشتالت قالی میناخانی موزه بروکلین مطالعه شد. پرسش طرح شده این است که قانون کمال پذیری(پرگنانس) در قالی مورد پژوهش چگونه تحلیل می شود؟ کدام یک از اصول هفت گانه گشتالت در قالی میناخانی موزه بروکلین قابل مطالعه است؟یافته ها نشان از آن داشت که عدم قرارگیری ترنج در میانه قالی و خارج از محور تقارن دلالت بر برجسته سازی داشته و گشتالت های مشابهت، مجاورت و تکمیل بسامد بیش تری دارد. نمونه موردمطالعه یک تخته قالی قرن دوازدهم هجری موجود در موزه بروکلین است که به صورت غیراحتمالی گزینش شد. پژوهش به لحاظ هدف، در رسته تحقیقات توسعه ای قرار دارد زیرا اصول سازمان دهی بصری را از یک سو و اصول هفت گانه مکتب روانشناسی گشتالت را از جهتی دیگر تطبیق داده است. مقاله به لحاظ ماهیت توصیفی- تحلیلی است. تجزیه وتحلیل داده ها به شکل کیفی انجام شده و اطلاعات نیز به روش کتابخانه ای گردآوری شده است. نتیجه مطالعات این که بر اساس دو اصل هم تراز کردن و برجسته ساختن، ساختار قالی با دربرداشتن ترنجی بزرگ نما برجسته سازی می نمایاند. باوجود عدم تطابق توقع بیننده و تعداد خصیصه های ساختاری، ساختار قالی ناهنجار نبوده و ادراک دیداری قالی به دلیل گشتالت هایی قوی چون مشابهت، مجاورت، تکمیل و پیوستگی سهل می نماید.
مُهرهای متبرک علی بن موسی الرضا (ع) در آستان قدس رضوی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
111 - 119
حوزههای تخصصی:
آستان علی بن موسی الرضا(ع) در میان اماکن مذهبی ایران گسترده ترین شبکه دیوانی را داشته است. در این مجموعه از مهرهایی متنوع برای اعتباربخشی اسناد و مکاتبات استفاده شده است. یشتر این مهرها، مهر اسم متولیان امور جاری در آستان مقدس رضوی بوده است. در عین حال، چندین مهر به نام علی بن موسی الرضا(ع) نیز در دسترس است که می تواند به عنوان مهر متبرک مجموعه به حساب آید. در مقاله پیشِ رو ویژگی های ظاهری و شیوه ترکیب سه نمونه از این مهرها بررسی شده است. این مهرها در دوره قاجار و در فاصله نزدیک به چهل سال (1272-1311 ه.ق) ساخته شده است. این پژوهش به شیوه تاریخی تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای نوشته شده است. بررسی و مقایسه مهرهای مذکور نشان می دهد که سجع یا عبارت روی آن ها از لحاظ محتوایی و ساختاری نسبتاً مشابه یکدیگر انتخاب شده است. ابعاد نسبتاً بزرگ و شکل محرابی یا تا جدار مهرها نیز بر اهمیت آنها صحه می گذارد، و شأن معنوی آستان مقدس رضوی را نشان می دهد. همچنین در ترکیب این مهرها از خط نستعلیق و ثلث استفاده شده و خوشنویسی قاب اصلی آنها مبتنی بر قواعد پایه ترکیب در مهرهای متأخر اسلامی بوده است. مُهرهای متبرک علی بن موسی الرضا(ع) در خط و ترکیب و ویژگی های ظاهری با مهرهای حکومتی سلاطین قاجار قابل تطبیق و مقایسه است.
بررسی تطبیقی هنر مدرن و اصیل ایرانی از نظرگاه الگ گرابر و جلیل ضیاءپور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از پژوهش ها درباره هنر معاصر ایران، از اساس، هنرمندان نوگرای ایرانی را فاقد درک درست از هنر مدرن و برخی دیگر آن ها را مقلّد معرفی کرده اند. بعضی دیگر نیز هنر مدرن ایران را وارداتی، سطحی، ظاهری و عده ای دیگر نیز ورود آن را یک ضرورت به شمار آورده و برخی دیگر هم تلفیق اسلوب های مدرن و سنتی را غیرممکن دانسته اند. در این میان، پژوهش الگ گرابر نشان می دهد که هنر اواخر دوران قاجار، هنری مدرن و دارای اصالت است. ازطرف دیگر، جلیل ضیاءپور، نیز، ساز و کار نقاشی اصیل و مدرن در ایران را در بیانیه مکتب کامل تعریف نموده است. هدف پژوهش حاضر، حصول رهیافت های نظری نوین از طریق مقایسه این دو تفکر در زمینه هنر مدرن ایران است. پرسش این است که ضیاءپور و گرابر، چه چیزی را در جهت نوشدن هنر ایرانی، اصیل و مهم تلقّی می کنند؟ و این دو نظریه چه شباهت ها و تفاوت هایی دارند؟ این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی و تطبیقی، با تکیه بر آرای الگ گرابر چهار مؤلفه را استخراج نموده و با آرای ضیاءپور مورد مقایسه قرار داده است. نتایج حاصله نشان داد که نفی مِدیوم ها در مِدیوم اصلی و همچنین نفی بازنمایی برخلاف نظر گرابر، در نظر ضیاءپور شروط مهمی برای اصیل و مدرن بودن نقاشی محسوب می شوند. ضیاءپور به تأملات دقیق در کارکرد عوامل ترکیب بندی با تکیه بر زبان اختصاصی هنر معتقد است، اما گرابر شیوه انتزاع در هنر اصیل و مدرن را غریزی و فقدان این تأملات می داند. تنها مورد مشترک در این دو منظر، گسست از سنت، پذیرش مدرنیته و گشودن راه های جدید است.
نماد شناسی عرفانی گل و مرغ از منظر عزالدین مقدسی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
21 - 35
حوزههای تخصصی:
کشف دنیای اسرارآمیز هنر نمادین گل ومرغ به سادگی میسر نیست مگر با رجوع به متون عرفانی عارفان بزرگ و تأثیرگذار. این تعبیرات توسط هنرمند به مرتبه صور معلقه تجسم می شود و در قالب نقش و نگار نمود می یابد. در این متون واژگان فراوانی مشاهده می شود که دور از معنی ظاهری خود مفهومی رمزی دارند که از این جمله می توان به آثار عزالدین مقدسی عارف قرن هفتم هجری اشاره نمود. رساله کشف الاسرار فی حکم الطیور و الأزهار که از مهم ترین آثار وی است در سه بخش گفت وگو میان گل ها، پرندگان و حیوانات نوشته شده است، با سپاس و ستایش خداوند متعال شروع می شود و سپس از مردم می خواهد که با بصیرت به تمامی موجودات هستی توجه کنند زیرا هرکدام از آنها رازها و اسرار خود را بیان می کنند. سؤال اصلی پژوهش آن است که تا چه اندازه این رساله در بعد نمادپردازی عرفانی و گل ها و بلبل در ادبیات فارسی تأثیرگذار بوده است ؟و تا چه اندازه بر به کارگیری این نمادها در هنر گل ومرغ تأثیر گذاشته است؟ این پژوهش بر آن است تا با روش تجزیه وتحلیل متن رساله مذکور به میزان انطباق معنایی این متن با ادبیات فارسی و تأثیر و نفوذ این نگاه در هنر گل ومرغ ایرانی بپردازد؛ بنابراین رویکرد اصلی این پژوهش تطبیقی است. با توجه به نتایج به دست آمده آشکار شد که مابین دیدگاه مقدسی در مورد گل سرخ، یاسمن، شقایق، بلبل و دیدگاه ادبیات عرفانی ایرانی به این سوی، انطباق بالایی وجود دارد. شکی نیست که ادبیات تغزلی عرفانی نیز به نوبه خود الهام بخش نگارگران برای شکل گیری هنر گل ومرغ از دوره صفوی به این سوی بوده است. اما در مورد سایر گل های بررسی شده نمادپردازی عزالدین با دیدگاه نمادین شعرا و عرفای ایرانی انطباق نماد شناختی ندارد. از یازده مورد بررسی شده فقط در دو مورد البته این دو مورد اصلی ترین عناصر هنر گل ومرغ ایرانی یعنی گل سرخ و بلبل اند انطباق کامل مشاهده شد.
ارزیابی روش تدریس اکتشافی هدایت شده برای درسِ هندسه نقوش دوره کارشناسی صنایع دستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انتخاب روش مناسب تدریس، از جمله موارد ضروری در افزایش کیفیت فرایند آموزش است و تأثیر گذاری عمیق بر یادگیری فراگیران خواهد داشت. با توجه به ماهیت دروس هنر و صنایع دستی، ضروری است روش هایی انتخاب شود که علاوه بر یادگیری، آنچه را در آموز ش هنر اهمیت دارد، نیز به فراخور مورد توجه قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف سنجش میزان یادگیری و رضایت از تدریس دانشجویان رشته صنایع دستی ورودی 1397 دانشگاه اراک، به بررسی روش های آموزش مستقیم و اکتشافی هدایت شده در درس «هندسه نقوش در صنایع دستی ایران 1» پرداخته است. پرسش های تحقیق نیز چنین مطرح می شود که: روش تدریس اکتشافی هدایت شده چه تأثیری در میزان یادگیری دانشجویان درس هندسه نقوش در صنایع دستی ایران دارد؟ و همچنین میزان رضایتمندی دانشجویان درس هندسه نقوش در صنایع دستی ایران از روش تدریس اکتشافی هدایت شده چگونه است؟ روش پژوهش، نیمه تجربی و با استفاده از دو گروه آزمایش و کنترل که به روش تصادفی انتخاب شده اند، انجام شده است. ابزار گردآوری داده، آزمون نهایی عملی مشترک و همچنین پرسشنامه محقق ساخته در مقیاس لیکرت و مشتمل بر 20 سؤال و ۴ خرده مقیاس برای بررسی میزان رضایت از تدریس است. به منظور تجزیه و تحلیل داده های حاصل از آزمون عملی، سه مؤلفه کیفی «کشف روش ترسیم»، «ایده پردازی و ترسیم نقوش بدیع» و «زمان» و همچنین میانگین نمرات اکتسابی هر دو گروه و برای داد ه های حاصل از پرسشنامه رضایتمندی، میانگین پاسخ ها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج تحقیق بیانگر آن است که روش آموزشی اکتشافی هدایت شده، از تأثیرگذاری بیشتری در فرایند یادگیری عمیق دانشجویان در این درس برخوردار است. همچنین میزان نمرات اکتسابی دانشجویان و رضایت از تدریس آن ها در روش اکتشافی هدایت شده بیشتر بوده است. به طور کلی، چنین روشی قابلیت افزایش میزان خلاقیت دانشجویان این درس را خواهد داشت.
مطالعه تطبیقی سفال دست ساز روستای برجک و جیرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله می کوشد با مطالعه تطبیقی سفالینه های برجک و جیرده، به وجوه اشتراک، افتراق و شاخصه های مهم سفالگری این سرزمین بپردازد. هدف در این پژوهش، شناخت و پی بردن به جایگاه سفال های دست سازِ تولیدشده در دو روستای نام بُرده در بستر مطالعات تطبیقی است. همچنین بررسی شاخصه های هویتی و ارتباط سفالینه ها در این دو روستا مدنظر بوده است. از این رو، به طرح این پرسش ها پرداخته است: 1- چه ارتباطی بین دست سازه های سفالی دو روستای «جیرده شفت» و «برجک خمین» وجود دارد؟ 2- شاخصه های دست سازه های سفالی دو روستای «جیرده شفت» و «برجک خمین» کدام است؟ پژوهش پیشِ رو با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی با رویکرد تطبیقی به مقایسه و تطبیق تولید سفال دو روستای جیرده و برجک پرداخته است. در جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای، میدانی و مکاتبه از راه دور با سفالگران پیشکسوت استفاده شده است. درنهایت، این نتیجه حاصل شد که در میان آثار سفالی جیرده ظروف موسوم به «گَمَج و نوخون» از همه شاخص تر است، و از سفال های معروف روستای برجک «دو گُوله» را می توان نام برد که هر دو برای طبخ و پخت وپز استفاده می شوند. در دو روستا محصولات سفالی بدون استفاده از تکنیک چرخ سفالگری، بسیار ساده و گاهی با تزئینات ابتدایی و نقش های بومی و به فرم های مُدوّر، کشیده، استوانه ای و تخت تولید می شوند؛ ویژگی ها یی که قدمت فرهنگی هر یک از این روستاها را می رسانَد. ازسویی دیگر، به خاطر عجین شدن زندگی مردمِ روستا با طبیعت و تأثیر سلایق دیرینه نیاکان هنر خویش را این گونه به نمایش می گذارند؛ و از همه مهم تر اینکه بانوان سفالگر دو روستا هستند که هنری مشابه می آفرینند که درعین حال منحصر است و سالیان بی شماری است که سعی در حفظ سنت های خویش کرده اند. تفاوت میان سفالینه ها ی دو روستا هم ناشی از سلیقه ها و تفاوت ها ی فردی و علائق و باورهای سفالگران و هم ویژگی ها ی فرهنگی و جغرافیایی محیط است.
نظری بر لباس کودکان اشراف در عصر ناصرالدین شاه قاجار
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
75 - 88
حوزههای تخصصی:
لباس کودکان در گذر ادوار تاریخی، کمتر محل بررسی بوده است. به واقع اهم مطالعات تاریخ پوشاک، بر انواع لباس زنانه و مردانه تمرکز دارد به طوریکه به نظر می رسد از ذکر ظرایف پوشش کودکانه پرهیز شده است. پژوهش حاضر می کوشد چگونگی پوشاک کودکان اشراف قاجاری را در دوره ناصری محل بررسی قرار دهد و برای دستیافتن به این هدف، به اسناد مصور و مکتوب تاریخی رجوع دارد. با این نگاه، پرسش آن است: «خصایص لباس کودکان اشراف در دوره ناصرالدین شاه قاجار در مقایسه با پوشاک بزرگسالان آن عصر، چگونه تعریف و تبیین می شود؟» این مقاله، به شیوه توصیفی تحلیلی و با رویکرد تاریخی نسبت به نمونه گیری احتمالی طبقه بندی شده در پوشش کودکان قاجاری (در سه بازه نوزادی، خردسالی و نونهالی) در دو جنسیت دختر و پسر اقدام نمود. نتیجه پژوهش نشان داد که لباس کودکان درباری عصر ناصری، در فرم، الگو، رنگ، جنسیت، طرح، نقش و تزیینات از پوشاک بزرگسالان تبعیت دارد تا اندازه ای که این امر حتی در پوشش عروسک های ایشان نیز دنبال شده است. البته در لباس نوزادی، قنداق و ملحقات آن افزون بر پوشش معمول بزرگسالی بود و چه بسا لباس پسران شبیه به دختران تهیه می شد که آنها هم از پارچه های رایج بود و تمایز ویژه ای در گزینش جنسیت پارچه وجود نداشت. در خردسالی، پوشش دختران و پسران به ترتیب و به طور تقریبی از لباس اندرونی زنانه و لباس مردانه پیروی می کرد؛ در نونهالی برای پسران شیوه پیشین دنبال می شد و برای دختران، افزون بر تکمیل جامه اندرونی، اجزاء پوشش بیرونی زنانه به ویژه چادر و روبنده جنبه رسمی می یافت و وجوه تزیینی انواع لباس اندرونی فزونی می گرفت.
پژوهشی بر عرفان نور، رنگ و هندسه در ارسی های شبستان غربی مسجد نصیرالملک شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنر ایرانی اسلامی، ماهیتی عرفانی و معنوی دارد. نور، رنگ و هندسه در عرفان و هنر، به ویژه هنر معماری و هنرهای تزیینی که جزء اصلی هنر معماری است، همواره جایگاه ویژه ای داشته است. هنرهای تزیینی علاوه بر ظاهر مسحورکننده و زیبای خود، صرفاً جنبه تزیینی نداشته و برای درک آن زیینی نداشته و برای درک آن ی-- که آورده شود.ها، می بایست با رموز و مفاهیم عرفانی نور و رنگ و هندسه آشنا بود. هنرمند ایرانی از این ویژگی ها آگاه بوده و استفاده هوشمندانه ای که از آن ها در خلق آثار هنری می کرده، باعث شده که آثاری ماندگار و تأثیرگذار خلق نماید. هدف اصلی این پژوهش، معرفی هنر شیشه رنگی با تأثیرپذیری از عرفان نور و رنگ است با این فرض که مطالعه و بهره گیری از عرفان نور و رنگ، که در طراحی ارسی های شبستان غربی مسجد نصیرالملک به کار برده شده، می تواند در تزیینات داخلی و هنرهای دستی مرتبط با شیشه استفاده شده منجر به آرامش و احساس مثبت گردد. برای نیل به این منظور، ابتدا حکمت نوری ایران باستان، حکمت اشراق، رنگ و معانی عرفانی آن، شیشه، تاریخچه و نحوه ساخت آن و همچنین هنر ارسی سازی در مسجد نصیرالملک و ارسی های آن مطالعه شد. نحوه جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و میدانی و روش آن توصیفی تحلیلی بوده است. نتایج پژوهش حاضر نشان داد با شناخت و الهام گیری صحیح از شیوه های ساخت، طراحی و استفاده از شیشه و هنرهای مرتبط با آن، همچنین بهره گیری مناسب از نگرش ها و گرایش های عرفان ایرانی، می توان ضمن حفظ میراث مادی و معنوی ملی، به احیای این هنر ایرانی که تلفیقی از هنر، علم و عرفان است همت گماشت. همچنین به نظر می رسد تأثیرپذیری از عرفان نور و رنگ و همچنین تحلیل و مطالعه نقوش و رنگ های به کاررفته در ارسی های شبستان غربی مسجد نصیرالملک، می تواند هنرمندان را در به وجود آوردن آثاری مانا و تأثیرگذار، که موجب آرامش در بیننده می شوند، یاری دهد.
واکاوی نقش سیمرغ در سردر مدرسه دیوان بیگی بخارا از منظر نشانه شناسی لایه ای
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
109 - 119
حوزههای تخصصی:
آثار هنری موجود در دنیای اسلام با توجه به احوال و گرایشهای اندیشه هنرمندانش و نیز حامیان آنها دارای معنایی گوناگونی است، برخی اوقات این آثار بیانگر رمزی هستند که میتواند متأثر از تفکرات عرفای مسلط در زمان خلق اثر باشد. این چنین آثاری در هر لایه از معانی خود، رمزی با بار ارزشی ویژهای را جای دادهاند. هدف این پژوهش، نشانهشناسی نقش سیمرغ در سَردر مدرسه دیوانبیگی بخارا است که با بهرهگیری از رویکرد نشانهشناسی لایهای و نیز با توجه به تفکرات عرفای اسلامی و مفاهیم اسطورهای این نقش به این دو پرسش پاسخ داده است، 1. بر اساس علم نشانهشناسی لایهای نقش سیمرغ در سردر مدرسه دیوانبیگی چه معنا و مفهومی دارد؟ و 2. عوامل مؤثر در شکلگیری نقش سیمرغ در سردر این مدرسه کدام است؟ پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی دو نقش سیمرغ در سردر مدرسه دیوانبیگی بخارا پرداخته و گردآوری اطلاعات آن با استفاده از منابع کتابخانهای بوده است. نتایج پژوهش حاضر گویای آن است که سیمرغِ سردر مدرسه نادر دیوانبیگی و نقوش مجاورش، نشانههایی را در بر گرفتهاند که متأثر از تمایلات فکری حامیان مدرسه و نیز اندیشه مسلط در جامعه و نخبگان آن جامعه است. این پژوهش با بررسی نشانه سیمرغ به کمک ادبیات عرفانی حاکم در جامعه و نیز اندیشه مسلط در اجتماع مشخص شد که سیمرغ در معانی صریح خود به عنوان یک پرنده اسطورهای و در مفاهیم ضمنی خود در معنای انسان، عالیترین نمونه جامعه خود است.
خوانش روایت کین خواهی کیخسرو، درکاشی نگاره زرین فام ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقاشی زرین فام ازجمله فنونی است که بستر بسیار خوبی برای نقاشی روی بوم سرامیک لعابدار را فراهم کرده است. دوران ایلخانی به عنوان اوج شکوفایی نقاشی زرین فام مطرح است. آثار بی شماری روی انواع کاشی و کتیبه و ظروف با تکنیک زرین فام نقاشی شده اند. خوانش و فهم بسیاری از این آثار همچنان بررسی و مطالعه نشده است و جای پژوهش بسیاری را می طلبد. این آثار داری مضامین مختلف مذهبی، ادبی، ملی و ... هستند. داستان های ادبی همواره منبع الهام هنرمندان در پیوند با ادبیات در دوران اسلامی بوده اند. شاهنامه فردوسی تألیف قرن چهارم ه .ق ازجمله منابعی است که هنرمندان، بخش های مختلف شاهنامه را در آثارشان بازتاب داده اند. از این رو، در این پژوهش تلاش شده است تا یک اثر زرین فام متعلق به دوره ایلخانی، مورد تحلیل قرار گیرد. در این پژوهش، برای پاسخ به این پرسش که «نقاشی این اثر بیانگر چه مضمونی است؟ و روایتگر چیست؟» تلاش می شود تا با بررسی و شرح تصاویر اثر، در تطبیق آن با متن اشعار فردوسی، به خوانش روایی کاشی نگاره پرداخته شود. روش این مقاله توصیفی-تحلیلی است و گِردآوری مطالب میدانی و کتابخانه ای است. نتایج نشان می دهد این کاشی نگاره زرین فام دارای مضمون ادبی و برگرفته از داستان نبرد کِی خسرو با افراسیاب در شاهنامه فردوسی است و نقاش اثر، به صورتی خلاقانه بخشی از این داستان را به تصویر کشیده است. در انتهای کتیبه آن سال، ساخت کاشی به سال 661 ه .ق ذکر شده است. یکی از ویژگی های خلق آثار ادبی در کاشی کاری اماکن مقدس، انتقال روایات به مخاطبان است به گونه ای که با نشان دادن تصاویری از مفاهیم شجاعت، آزادگی، رنج، رشادت، شرارت و عدالت؛ برای پندگرفتن مخاطبان است تا واکنش بیننده را برانگیزانَد و آن ها را به تأمل وادارد .
مطالعۀ فنی بصریِ نقاشی گل و مرغ دورۀ زند و قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حدفاصل به قدرت رسیدن نادرشاه افشار تا دوره ناصرالدین شاه قاجار را باید نقطه عطفی در نقاشی گل و مرغ ایران دانست. در این دوره نقاشی گل و مرغ در مرقعات، آثار لاکی (شامل قاب آیینه، جلد کتاب و قلمدان) و نقاشی دیواری مورد توجه قرار گرفت. در مرقعات از تک بوته، در آثار لاکی از ترکیب گلشن و در تزیینات معماری از گل و گلدان، افشان و بندهای مدور استفاده شد. در این برهه پر فراز و نشیب هنرمندان ناچار به کوچ و جابه جایی بوده و سنت های نقاشی ایالتی را جابه جا می کردند. چنانچه هنرمندانی که در نقاشی های ارگ کریمخانی دوره زند مشغول بودند، به خدمت قاجار در آمده و در مرمت کاخ های صفوی گماشته شدند. شهرهایی چون اصفهان(افشار)، شیراز(زند) و تهران(قاجار) هنرمندان گل و مرغ سازی داشت که نیاز دربار تا بازار را برطرف می کردند. هدف پژوهش، مطالعه فنی بصری آثار گل و مرغ دوره زند و قاجار است. نوشتار در پی پاسخ بدین پرسش هاست: ویژگی های فنی و بصری گل و مرغ دوره زند-قاجار در آثار لاکی، مرقعات و تزیینات معماری چیست؟و عوامل تاثیرگذار بر آن کدام است؟ روش تحقیق، توصیفی و تحلیلی بوده و شیوه گردآوری مطالب، کتابخانه ای است. یافته ها نشان می دهد عواملی چون میل به باستان گرایی، نسبت شاهان قاجاری با صفویان در نقاشی گل و مرغ در تزیینات معماری و حضور هنرمندان و سیاحان غربی و به خصوص دوربین عکاسی بر جهت گیری گل و مرغ در مرقعات تاثیرگذار بود. به دلیل جذب هنرمندان برتر به پایتخت ، این دوره فاقد سبک یا شیوه ایالتی خاصی است.
ترجمان بصری استعاره «نی» در نگاره های لیلی و مجنون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفا از استعاره «نی» برای بیان حکایت هجران انسان از اصل خویش و طرح مسئله عشق مجازی و حقیقی استفاده کرده اند. یکی از ابداعات نگارگران، پیوند میان استعاره نی به صورت چوپان نی نواز با داستان لیلی و مجنون است. استفاده از استعاره «نی» در قالب «چوپان نی نواز» به عنوان عامل تذکر برای دعوت به روز الست و مبدأ وجود انسان به این دلیل بوده است تا مخاطبان را از ورای ظاهر داستانی عاشقانه، به نوای عهد الست و عشق حقیقی انسان برای سیر از وضع موجود به مقام محمود انسانی متوجه سازند. نگارگران با شناخت مبانی عرفانی سعی در ترجمان بصری این مضامین داشته و ازاین رو میان استعاره نی به صورت چوپان نی نواز و سایر عناصر تصویر با داستان لیلی و مجنون ارتباط برقرار کرده اند. هدف این مقاله مشخص نمودن پیوند مفاهیم عرفانی با نگارگری ایران و نشان دادن هویت جدید تصویری در نگارگری برای بیان مضامین عرفانی است. روش پژوهش به شیوه تحلیلی توصیفی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای اسنادی بوده است. در این مقاله نگاره های مکاتب هرات و تبریز به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شده که از میان آن ها تعداد چهار نگاره با مضامینی از داستان لیلی و مجنون به عنوان نمونه آماری انتخاب گردیده است. مقاله در پی پاسخ به این پرسش هاست: نی در ادبیات عرفانی، استعاره از چیست؟ ترجمان تصویری استعاره نی در نگاره های لیلی و مجنون چگونه است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد نگارگران از طریق ترجمان بصری صحنه های گوناگون لیلی و مجنون و بهره گیری از استعاره نی در قالب چوپان نی نواز، مصادیقی همچون مقام عشق، عاشق، معشوق، فنا، بقا و... را در قالب اشکال، رنگ ها و ترکیب بندی، صورت تجسمی بخشیده اند.
تحلیل تولیدات کارگاه های شاخصِ سفال امروز مازندران از منظر هویت بومی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
85 - 94
حوزههای تخصصی:
هنر اقوام مختلف به خصوص در زمینه تولید صنایع دستی، همواره یکی از اصلی ترین عوامل شکل گیری فرهنگ در یک قوم محسوب می شود و سرامیک ها به عنوان زیر مجموعه ای از صنایع دستی، نشان دهنده فرهنگ مردم یک منطقه اند. منطقه مازندران که به واسطه شاخصه های محیطی اش شناخته می شود، دارای گستره فرهنگی غنی ای است که از دیرباز سفال گری در آن شکل گرفته، اما به نظر می رسد علی رغم وجود کارگاه های متعدد سفال گری در منطقه، تولیدات سفال با ویژگی های هویتی مازندران تناسبی ندارند؛ همین موضوع ضرورت آسیب شناسی و بررسی شرایط کارگاه های مربوطه را سبب ساخته است. هدف از انجام این پژوهش بازشناسی تولیدات کارگاهی سفال امروز مازندران از منظر هویت بومی با رویکرد آسیب شناسی این آثار بوده است. پژوهش مذکور از زیرمجموعه پژوهش های کاربردی بوده است و از جنبه ماهیت و روش جزء تحقیقات توصیفی و تحلیلی قرار دارد. شیوه گردآوری اطلاعات این تحقیق شامل مطالعات کتابخانه ای (منابع مکتوب و اینترنتی) و تحقیق میدانی شامل مشاهده و مصاحبه با کارگاه ها و نواحی تولید در منطقه مورد پژوهش است. پس از آشنایی با هویت، فرهنگ، قومیت و اکولوژی مازندران و شناخت ویژگی های طبیعی این منطقه و در نهایت بررسی آثار تولید شده در کارگاه های شاخص این استان، مشخص شد روند تولید سرامیک با آسیب هایی مواجه هست که از آن جمله می توان به افزایش سفال گران غیر بومی، کمرنگ شدن نقش سفال گران سنتی، افزایش تولیداتی با هویت غیربومی و تغییر ذائقه خریداران سفال اشاره کرد.
واکاوی خانه های سنتی شهر همدان با روش نشانه شناسی لایه ای
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
51 - 66
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به اهمیت جایگاه معانی، طراح معماری باید بداند آنچه که خلق می کند از طریق چه سازوکاری نزد مردم معنی و تفسیر می شود. خانه نیز در ساختارهای معماری به دنیای مفاهیم و معانی تعلق دارد. در این پژوهش از میان رویکردهای مختلفی که به بررسی معنای خانه پرداخته اند، رویکرد علوم اجتماعی که بیشتر به جنبه های فرهنگی و اجتماعی خانه توجه دارد انتخاب شده است. در این رویکرد یکی از روش هایی که از آن در جهت بررسی خانه می توان بهره گرفت روش نشانه شناسی است. نشانه شناسی در حوزه معماری می تواند به شناخت فرایند معنی از سوی مردم، جنبه ای آگاهانه ببخشد، از این رو پژوهش حاضر به دنبال تبیین و خوانش عناصر معماری خانه بر اساس نظریات نشانه شناسی است. نشانه شناسی یکی از روش های واکاوی متن، در جست وجوی معانی پنهان و ضمنی است. همچنین این پژوهش به لحاظ نتایج نیز از نوع توصیفی تحلیلی است. هدف این پژوهش بررسی مؤلفه های اثرگذار در ایجاد معنا در خانه سنتی شهری و تدوین مدل مفهومی برای خوانش مناسب متنِ خانه با روش نشانه شناسی لایه ای است. نتایج پژوهش نشان می دهد که خانه متنی است که از مجموعه لایه های متعدد معنایی و نظام های درگیر در بنا که پشتیبانی کننده یکدیگر و اثرگذار بر هم هستند و یک کلیت نظام مند به نام خانه را به وجود می آورند.