فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۸۱ تا ۲٬۶۰۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
425 - 443
حوزههای تخصصی:
ظهور اندیشه های عرفانی - متافیزیکی وام گرفته از رنسانس به مثابه نوزادی از جهان نامرئی باعث گسترش معنا و پیدا و پنهان های بسیاری در نقاشی های ایرانی و هلندی قرن 17 میلادی شد. لذا در این بین نیز حس، احساس و حساسیت سه کلمه با بار معنایی بالا وظیفه انعکاس اندیشه ها را در نقاشی هنرمندان نقاش قرن 17 میلادی برعهده گرفتند. مخاطب این آثار به شناخت تجربه های نو، تا درک مفاهیم متضاد ترغیب شدند. پژوهش حاضر، با در نظر گرفتن این ویژگی ها و همچنین دریافت های مستقیم نگارنده از آثار نقاشی انتخابی، حس های موجود را به همراه مفهوم زیبایی و امر زیبا، از طریق روش شناسی و موقعیت اجتماعی، سیاسی و مذهبی این دو کشور، کنکاش و حتی برای درک تصورات مطبوع، زیبا، خیر و شر که به مانند جویباری وسیع از کنار دشت ها و جنگل ها راه می گشاید، رمزگشایی نمود. در این پژوهش ابتدا تأثیرات بصری و بیانی رنسانس برروی هنر نقاشی بررسی و سپس تحلیل های جداگانه ای جهت آمادگی ذهنی خواننده، به منظور بیداری و آزادی ذهن و روح او برای درک حضور عرفان و متافیزیک در نقاشی ایرانی و هلندی قرن 17 میلادی صورت پذیرفته است. تمامی مراحل انجام این پژوهش به صورت کتابخانه ای و میدانی انجام شده است.اهداف پژوهش:بررسی درک حضور عرفان و متافیزیک در نقاشی های ایران و هلند قرن 17 میلادی.مطالعه پویایی ذهن مخاطب نقاشی های ایرانی و هلندی قرن 17 میلادی.سؤالات پژوهش:عرفان و متافیزیک در نقاشی ایران و هلند قرن 17 میلادی چه جایگاهی داشته است؟پویایی ذهن مخاطب نقاشی های ایرانی و هلندی، به چه طریقی امکان پذیر است؟
رابطه دعا و قانون جذب در اندیشه مولانا با تاکید بر ادعیه بقعه مولانا در قونیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
652 - 665
حوزههای تخصصی:
دعا یکی از مفاهیم کهن دینی در تاریخ زندگی بشر است و از ادوار گذشته تاکنون در اشکال مختلفی منعکس شده است. بررسی این مقوله در اندیشه مولانا دربردارنده نکات بسیاری است. این تحقیق به شیوه توصیفی- تحلیلی و بر مبنای داده های کتابخانه ای و سندکاوی، به بحث و بررسی پیرامون رابطه بین دعا و قانون جذب از منظر مولانا می پردازد، آنگاه مصادیق متنوع دعا و قانون جذب را در مثنوی مولانا مورد بحث و بررسی قرار خواهد داد. نتایج و یافته های تحقیق حاکی از آن است که با وجود شباهت هایی که دعا و قانون جذب در مثنوی مولانا نسبت به همدیگر دارند؛ تفاوت هایی نیز میان قانون جذب و دعا وجود دارد. ازجمله شباهت دعا و قانون جذب در جهان بینی مولانا کارکرد تقریباً مشابه آن ها می باشد. در هر دو، انسان به دنبال رسیدن به هدف خود است. به عبارت دیگر، قانون جذب و دعا هر دو خواسته ای از انسان را برآورده می کنند. ولی با این حال، تفاوت هایی که بین آن ها وجود دارد. ازجمله اینکه در قانون جذب، انسان با خود نیازش را در میان می گذارد. در اندیشه مولانا، «طلب حاجت» از خداوند صورت می گیرد. در قانون جذب انسان فرمان می دهد و طلبکارانه خواهش خود را مطرح می کند؛ در مثنوی مولانا انسان خواسته خود را توأم با خشوع و خضوع به زبان جاری می کند.اهداف پژوهش:بررسی ارتباط بین قانون جذب و دعا در اشعار مولانا.جایگاه ادعیه در کتیبه های بقعه مولانا.سؤالات پژوهش:چه ارتباطی بین قانون جذب و دعا در اشعار مولانا وجود دارد؟ادعیه در بقعه مولانا چه جایگاهی دارند؟
بررسی عنصر زمان و بینامتنی روایی در رمان بامداد خمار و داستان لیلی و مجنون با تأکید بر نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
907 - 921
حوزههای تخصصی:
عنصر زمان یکی از مهم ترین عناصر داستانی است که به فراخور نوع رمان می تواند ساده، تقویمی و یا پیچیده و دچار بی نظمی باشد. نظریه ژرار ژنت یکی از کاربردی ترین روش ها برای بررسی و تحلیل زمان روایت رمان های مدرن است. ژنت در نظریه خود سعی دارد تا با پرسش از موقعیت زمانی راوی، نسبت به رخدادهای داستان به روایت گیر کمک کند تا پیکره روایتی را که راوی (نویسنده) از داستان ارائه کرده است، دریابد. پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای انجام شده است. پس از بررسی مشخص شد برخی از مؤلفه های این نظریه ازجمله زاویه دید، تداوم، بسامد مکرر در رمان بامداد خمار بررسی شد. این رمان در زاویه دید و بسامد با نظریه زؤار ژنت منطبق است. داستان لیلی و مجنون از داستان های کهن زبان فارسی است، عنصر زمان و بینامتنی روایی در این داستان مشهود است.اهداف پژوهش:بررسی عنصر زمان در رمان بامداد خمار با تأکید بر نظریه ژرار ژنت.بررسی عنصر زمان و روایی بینامتنی در داستان لیلی و مجنون.سؤالات پژوهش:عنصر زمان در رمان بامداد خمار با تأکید بر نظریه ژرار ژنت چگونه قابل ارزیابی است؟عنصر زمان و روایی بینامتنی در داستان لیلی و مجنون چه نقش دارد؟
شناسایی مؤلفه های کیفی مؤثر در مسکن حداقل از دیدگاه مردم و کارشناسان (نمونه مطالعاتی: محله جمعه مسجد اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
53 - 68
حوزههای تخصصی:
در مسکن حداقل در ایران، به کاهش هزینه توجه شده و مولفه های طراحی این نوع مسکن مبتنی بر نیاز ساکنین مفعول مانده است. هدف پژوهش شناسایی مولفه های کیفی مسکن حداقلی (دهک 7-3) از دیدگاه کاربران می باشد. استخراج مولفه ها و فراوانی آنها با روش توصیفی و تحلیل محتوا سپس، مصاحبه ساختاریافته بر مبنای آنها، با 19 نفر از مردم و کارشناسان محله جمعه مسجد اردبیل، انجام شد. سپس از طریق روش داده بنیاد، با کدگزاری باز و محوری، مقوله های کیفی مسکن حداقل (نظرات کاربران) به دست آمد. مقوله های مهمتر به ترتیب عبارتند از فضای اشتراک در محله، در نظرگیری انباری و فضای باز و نیمه باز. درنهایت در حالیکه دست اندرکاران شخصیت محله، را مورد توجه قرار داده اند، مردم ضمن توجه به شخصیت محله به ویژگیهای محیط زیستی همانند عایق بندی ساختمان و امکان جمع آوری آبهای سطحی نیز نگاه خاصی داشته اند
ریخت شناسی بناهای تاریخی (مطالعه موردی خانه های تاریخی رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۳)
474 - 507
حوزههای تخصصی:
پیوند معماری گذشته و حال همواره تحول آفرین است. تحولی که می تواند هویت های دوره معاصر و آینده را شکل دهد، سنت های معماری را حفظ نماید و جذابیت های زیبایی شناختی یادمان ها، بناها و مناظر شهری را ظهور و بروز بخشد. میراث معماری هر منطقه به مرور زمان تحت تأثیر محیط طبیعی و انسان ساخت تکامل یافته و رشد کرده است. این سیر تکاملی، تنوعی از معماری را ایجاد کرده است که بر اثر آن هر شهر، منطقه، محله و حتی گذر خصوصیات منحصربه فرد خود را دارا است. این تنوع، در عین همبستگی و هماهنگی، نمایانگر هویت فرهنگی و محیطی شهرها است. با استخراج اصول پایدار، که استخوان بندی معماری تاریخی را شکل داده اند، ریخت شناسی به عنوان مرجعی الهام بخش به معماران و برنامه ریزان شهری کمک می کند تا بتوانند سنت های معماری را با روش های خلاقانه در معماری معاصر به دور از تقلید تجسد بخشند. هدف از این پژوهش دست یابی به اصول و الگوهای معماری تاریخی برای استفاده در طراحی بناهای معماری جدید با توجه ریخت شناسی آن ها است. در این راستا ابتدا به روش تحلیلی توصیفی مفاهیم پژوهش تبیین و فرایند ریخت شناسی بناهای تاریخی تدوین می شود. در بخش بعدی خانه های تاریخی شهر رشت به عنوان نمونه موردی مطالعه و بررسی می شوند. یافته ها نشان می دهند که توجه به مراتب فرهنگی و هویت که در ساختارهای فضایی بروز می یابند درکنار مؤلفه های کالبدی در ریخت شناسی بناهای تاریخی اهمیت دارد. در مطالعه فرم و ویژگی های کالبدی و کیفیت های بصری رابطه معناداری میان بنا در محوطه و موقعیت آن در بافت وجود داشت. شکل بنا، تناسب میان عناصر و کلیت فرم، سطح اشغال و تعداد طبقات خانه های تاریخی رشت دارای ویژگی های منحصربه فردی هستند. ریخت شناسی ساختارهای فضایی در خانه های تاریخی رشت نشان داد روابط بین فضاهای عملکردی در فضاهای داخلی و ارتباط آن با فضای بیرونی عمدتاً به وسیله فضاهای نیمه باز (ایوان) اتفاق می افتد. این ویژگی علاوه بر شفافیت فضایی موجب غنای بصری نمای بیرونی نیز می شود. فرایند ریخت شناسی در دست یابی به اصول و الگوهای معماری تاریخی می تواند در طراحی فضاهای جدید مورد توجه قرار گیرد.
معرفی سبک شناسانه نسخه خطی مدهوش گلپایگانی؛ انعکاس آن در کتیبه های بناهای قاجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
7 - 26
حوزههای تخصصی:
ارزیابی جایگاه شهر تبریز از منظر الگوی شهر اسلامی با تاکید بر بعد عدالت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی عدالت اجتماعی از دیدگاه شهر اسلامی در سه بعد اقتصادی، اجتماعی و کالبدی هدف مطالعه ی حاضر است؛ و در این راستا 116 محلهی عرفی شهر تبریز به عنوان نمونه موردی انتخاب شده اند. تحقیق حاضر یک تحقیق کمی است. تحقیق به لحاظ هدف کاربردی بوده و به لحاظ رویکرد نیز از نوع تحقیق توصیفی- تحلیلی هست. داده های تحقیق به دو صورت ثانویه و اولیه است و از شیپ فایل طرح جامع شهر تبریز 1395 و بلوک آماری جمعیت شهر تبریز 1395 استخراج شده است. برای گردآوری اطلاعات مطالعه ی حاضر از روش کتابخانه ای استفاده شدهاست. از مدل آنتروپی شانون جهت وزندهی آن ها و از مدل تاپسیس جهت رتبهبندی محلات و از شاخص موران جهت بررسی خوشه ای بودن و یا نبودن در برخورداری محلات در سطح مناطق استفاده شد. نتایج نشان میدهد که به لحاظ تحقق عدالت اجتماعی در میان محلات شهر تبریز، محلات کوی استانداری، ولیعصر و گلشهر رتبه های نخست و محلات قربانی، سرخاب و مفتح رتبه های آخر را کسب کردند و به طور کلی محلات در سمت شرق وضعیت بهتری دارند. همچنین بررسی خودهمبستگی فضایی از میزان برخورداری محلات در سطح مناطق، حاکی از آن است که خوشه شدگی قابل ذکری در سطح کلان شهر تبریز وجود ندارد.
کاشی شماره ۱۱۸۶- ۱۹۲۶ مؤسسه هنر شیکاگو: گمشده ای از جلوخان مسجد جامع عباسی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
49 - 63
حوزههای تخصصی:
قطعه ای کاشی هفت رنگ در مؤسسه هنر شیکاگو به شماره ۱۱۸۶-۱۹۲۶ محفوظ است. اولین بار آرتور اپم پوپ، در سال ۱۹۳۸، تصویر این کاشی را منتشر کرد و ضمن ذکر مشخصات فنی کاشی آن را متعلق به مسجد جامع عباسی اصفهان دانست؛ اما از محل اصیل قرارگیری این کاشی در بنای یادشده خبری نداد. دانشوران پس از او نیز پرسشی از محل اصیل قرارگیری این کاشی مطرح نکردند. پرسش این تحقیق از محل اصیل قرارگیری این کاشی در مسجد جامع عباسی اصفهان است. در این تحقیق با روش سندپژوهی و با ابزار مطالعه میدانی و مطالعه کتابخانه ای و از طریق بررسی دقیق کالبد بنا و نیز جستجو و تحلیل موشکافانه عکس های تاریخی نشان داده اند که محل اصیل قرارگیری این کاشی بدنه جنوب شرقی جلوخان مسجد جامع عباسی بوده است. این تحقیق نشان می دهد که کاشی محفوظ در مؤسسه هنر شیکاگو بین سال های ۱۸۹۷ تا ۱۹۲۵ به صورت منفرد، و در عین سالم بودن همه کاشی های اطرافش، از بدنه جنوب شرقی جلوخان این بنا جدا شده است. سپس پوپ و همراه او، هانری جی پتن، در سفر سال ۱۹۲۵ به ایران، به ظن قوی آن را خریداری و از اصفهان خارج کرده اند. این کاشی پس از بازگشت پوپ و پتن به امریکا در ۱۹۲۶ به ثبت مؤسسه هنر شیکاگو درآمده است.
عوامل تأثیرگذار بر روان خوانی تایپ های حوزه چاپ بر اساس عادت خواننده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
91 - 102
حوزههای تخصصی:
موضوع این پژوهش بررسی عوامل تاثیرگذار بر روان خوانده شدن یک فونت بر اساس سلیقه و عادت مخاطب در نشر چاپی است. با این فرض که انتخاب درست فونت بر اساس نیاز و عادت مخاطب، باعث تعامل بیشتر او با متن و ترغیب بیشتر او به خواندن می شود. به همین منظور در این پژوهش ابتدا به بررسی تعاریف خوانایی و روان خوانی و عوامل موثر در آن پرداخته شد و با تطبیق این عوامل با اصول خوشنویسی فارسی، الگوی اولیه برای شناخت سلیقه خوانندگان استخراج شد. در نهایت برای شناخت بهتر مخاطب این عوامل بر روی مخاطب آزمایش شدند تا تاثیر هر یک بر سرعت خواندن، درک مطلب و خستگی چشم به عنوان عوامل تکمیل کننده روند خواندن، سنجیده شود. تحلیل نتایج بدست آمده از 30 آزمودنی از کارمندان روزنامه ایران با سن های 25 تا 45 سال، با قدرت بینایی کامل و بدون سابقه بیماری های مغزی و ضربه به سر، نشان می دهد با تغییر فونت ها، که هر یک نماینده ای از یک عامل موثر بر روان خوانی است، سرعت خواندن، میزان درک مطلب و خستگی چشم تغییر معناداری ایجاد نمی کند و تاثیرگذارترین عامل در روان خوانده شدن یک فونت، فاصله میان حروف و کلمات در آن است.
بررسی و تبیین عوامل مؤثر در ارتباط و تعامل هنرمندان هنرهای تجسمی با جامعه مخاطب
منبع:
مطالعات هنر سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲)
7 - 33
حوزههای تخصصی:
چگونگی برقراری ارتباطات سازنده بین هنرمند و مخاطب به منظور ارائه و درک آثار و همچنین شناسایی موانع و راهکارهای مؤثر در این زمینه از موضوعات مهمی است که توجه به آن سبب مشخص شدن نقاط ضعف و قوت این ارتباط می شود. توجه به بازخوردهای مخاطب در مورد اثر هنری و درنظرگرفتن سلیقه وی، از اولین اصول پایه گذاری یک تعامل و ارتباط انسانی صحیح بین هنرمند و مخاطب محسوب می شود. این پژوهش، با هدف شناسایی عوامل مؤثر در ارتباطات انسانی بین هنرمندان هنرهای تجسمی و مخاطبان، با استفاده از تئوری زمینه ای انجام شده است. جامعه تحقیق این پژوهش به صورت نظری انتخاب شده و شامل 14 صاحب نظر حوزه هنر و ارتباطات بوده است. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه، پیاده سازی، کدگذاری و خلاصه نویسی بوده و تجزیه و تحلیل اطلاعات، با استفاده از دسته بندی مقوله ها و تم ها انجام پذیرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ایجاد و برقراری تعاملات سازنده بین هنرمند و مخاطب در جامعه، متأثر از عوامل متعددی است که مهم ترین آن ها، در اولویت قراردادن جنبه انسانی تعاملات است. با توجه به نظر مشارکت کنندگان در تحقیق، تاثیرگذاری مشکلات اقتصادی، اجتماعی، ارتباطی و فرهنگی در تعاملات انسانی بین هنرمند هنرهای تجسمی و جامعه مخاطب به اثبات رسید.
بررسی آخرین پر سیمرغ براساس نظریه ی اضطراب تاثیر هارولد بلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
89 - 77
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد در بررسی و مطالعه تاریخ ادبیات نمایشی ایران (از زمان آخوندزاده تا امروز)، با بازه هایی از زمان روبه رو هستیم که به دلایل سیاسی، اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و... گوناگون، نویسندگان گذشته و تاریخ نگریسته اند و این مهم غالباً از طریق اقتباس از آثار ادبی پیشین صورت گرفته است. در تاریخ معاصر، این نوع نگاه دست مایه آثار نویسندگانی همچون نغمه ثمینی، علی رفیعی، حسین کیانی، علی نصیریان و محمد چرمشیر قرار گرفته است. در این پژوهش، با روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و با ابزار اسنادی-کتابخانه ای، پس از نگاهی به هارولد بلوم و نظریه اضطراب تأثیر، به مطالعه آخرین پر سیمرغ نوشته محمد چرمشیر به عنوان اقتباسی از شاهنامه پرداخته شده است. بررسی این متن با تکیه بر نظریه اضطراب تأثیر، بدخوانی خلاق و رابطه میان چرمشیر و پدر ادبی اش فردوسی پیش برده شده است تا با دست گذاشتن بر بن مایه های این نظریه، متن متأخر در نسبت با متن مبدأ خوانده شود. نتایج این بررسی موردی، نشان از رابطه ای ادیپ وار میان چرمشیر و فردوسی دارد. چرمشیر برای دستیابی به خلاقیت از نسبت های تجدید نظری بلوم عبور کرده و با اتخاذ جهت و رویکردی جدید در روایت اساطیر شاهنامه دست به خلق روایتی جدید و از آن خود زده است.
بازیابی مظاهر نو سنتگرایی در دوازده پرده از نقاشیهای جنبش سقاخانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲)
119 - 131
حوزههای تخصصی:
در تاریخ هنر معاصر ایران، پاره ای از جریان های هنری با تأثیر از انگاره های مدرنیستی و در پیوند با ارزش های پیشین به قصدِ نیل به هنر ملی صورت پذیرفت. در همین راستا، گرایشی تحت عنوان نو سنت گرایی مطرح گشت که با تأکید بر تشخص بومی، عناصر شاخص هنرهای سنتی را با نگاه معاصر ارائه می داد. بر این اساس در دهه 1340 شمسی زمینه پیدایش «جنبش سقاخانه» مهیا شد. مقاله حاضر با هدفِ تدقیق در آثار سقاخانه ای تلاش دارد تا معنای نو سنت گرایی را در این مصداق مورد کاوش قرار دهد. به این ترتیب پرسش اصلی آن است: «نقاشی های جنبش سقاخانه، چگونه و با استفاده از کدام عناصر تصویری با رویکرد نوسنت گرایی نسبت پیدا می کند؟» با این نگاه، پژوهش کیفی حاضر، به شیوه توصیفی- تحلیلی و با گردآوری اطلاعات به شیوه اسنادی و مطالعه تصویری شکل گرفت. نمونه گیری احتمالی طبقه بندی شده از نقاشی های صادق تبریزی، حسین زنده رودی، فرامرز پیلآرام، منصور قندریز، ناصر اویسی و مسعود عربشاهی نشان داد این هنرمندان به مدد خوانش شخصی، شکل ویژه ای از مدرنیسم ایرانی را با زبان بصری سنتی هستی بخشیدند. به واقع گرایش نو سنت گرایی با هم پوشانی در مفاهیم مشترک، به نوعی تمایل به هنر پسانوگرا را نشان می دهد و به طور کلی، از لحاظ تکنیک و محتوا در حوزه کثرت گرایی قرار می گیرد اما در تعریفی ژرف تر، توجه به هویت بومی و ملی مهم ترین شاخصه در معنای نو سنت-گرایی به حساب می آید. به این ترتیب این رویکرد می کوشد با به کارگیری نشانه های آشنای برگرفته از سنت ها و آمیختن آن با سیاقی نو، راهی سازگار با نگرش مخاطب معاصر را ایجاد کند.
مطالعه تطبیقی نسخ مصور بهگودپورانه و حمزه نامه با رویکردی بر هنر دربار و هنر توده ای هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم تیر ۱۴۰۲ شماره ۱۲۱
69 - 84
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله:کتاب بهگودپورانه (یا بهاگاواتا – پورانا)، در قرن نهم میلادی به تلاش توده مردمی هند شکل گرفت و در دوره گورکانیان در قرن 17 میلادی مصور شد و نیز نسخه حمزه نامه که موضوع آن داستان های کهن ایرانی است در دوره اکبر از شاهان گورکانی هند در قرن 16 میلادی مصور شده است، با توجه به این که نگارگری حمزه نامه زیر نظر دربار گورکانی انجام گرفت، هنرمندان نامی با امکانات و حمایت فراوان بدان گمارده شده بودند و نتیجه امر پدیدآمدن، یک شاهکار بی نظیر بود. برای بازشناسی دقیق دو گونه، شیوه نگارگری در نسخه های مورد نظر، وجه تمایز آن ها با نام های هنر درباری و هنر توده ای مورد تطبیق قرار گرفت.
هدف پژوهش: این پژوهش شناخت عوامل تأثیرگذار بر هنر نگارگری توده ای هند و هم چنین واکاوی نقش حمایت مالی و معنوی در شکل گیری هنر درباری هند است. سؤال اصلی این پژوهش عبارت است از: نقش حامیان درباری در تطبیق نسخ مصور حمزه نامه و بهگودپورانه چه بازنمودی را نشان می دهد؟
روش پژوهش: توصیفی-تحلیلی و «تطبیقی-مقایسه ای» است و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی است.
نتیجه گیری: نتایج مطالعات حاکی از آن است که نگاره های بهگودپورانه که توسط هنرمندانی فرودست تر و ناورزیده تر کشیده شده و تهی از تبلیغات و حمایت های حکومتی است، به نظر در بین توده مؤثرتر می آید. هرچند که اشتراکاتی در صحنه های بزم و رزم حمزه نامه و بهگودپورانه دیده می شود، اما نمایش صحنه ها در نگاره های حماسه هندی بهگودپورانه، در عین ظاهر خام دستانه دارای یک اصالت بومی است و واقعیت ملموس تری را نمایش می دهند و بر باورهای موجود نزدیک ترند. مقایسه دو نسخه در واقع، مقایسه هند حکومتی و هند مردمی است.
تبیین محاکات متأثر از آرای صدرا در آفرینش فضاهای شهری و معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم مرداد ۱۴۰۲ شماره ۱۲۲
67 - 80
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تعمق در نحوه شکل گیری طرح در ذهن طراح برای ایجاد فضایی والا منطبق با سرشت آدمی، امری ضروری است تا مسیری روشن در اختیار طراحان برای خلق طرحی ارزشمند قرار گیرد. آرای حکیمان ایرانی برخلاف نظریه های اندیشمندان معاصر غربی در تولید فضا مغفول مانده، اگرچه قرن ها پیش از آن ها مطرح شده است. در این میان ارتباط محاکات صدرایی با روش های طراحی فضا در معماری و شهرسازی مسئله این پژوهش است. یعنی تأثیر آرای ملاصدرا به ویژه در خصوص محاکات چطور می تواند در آفرینش فضا (معماری و شهری) تفسیر شود؟هدف پژوهش: هدف بازتاب روشن و مناسبی از آرای ایرانی مانند ملاصدرا در عرصه معماری و شهرسازی است. در این پژوهش تحلیل مفهوم محاکات و ارتباط آن با قیاس فضایی صورت می گیرد. هدف خوانش مفاهیم فلسفی ایرانی-اسلامی در فضاهایی مانند بازار و استفاده از آن در آثار طراحی نوین است.روش پژوهش: روش پژوهش تطبیقی با تحلیل محتوای متون و رویکرد معناشناسی همراه با راهبرد نمونه موردی است. از طریق دسته بندی اطلاعات در جداول و تطبیق مفاهیم با هم به تحلیل متون فلسفی و فضایی پرداخته و مفاهیم در بازار ایرانی تطبیق داده شده است. نمونه های معاصر در مطالعه تطبیقی با بازار بررسی شدند و در تحلیل نهایی، بازار به عنوان یک کهن الگو معرفی می شود که با روش طراحی قیاسی پدید آمده است.نتیجه گیری: طراح هنرمند الهامات شهودی را از عالم مُثُل دریافت و صور مثلی را در قوه خیال خود با محاکات خلق می کند. این الهامات توسط خالق فضا در معماری سنتی، هستی نسبی یافته اند. بازار ایرانی فضایی با عملکردهای گوناگونی است که از طریق محاکات و الهامات شهودی هنرمند شکل گرفته است که منطبق با روش طراحی قیاسی در معماری است. هم چنین بازار می تواند به عنوان کهن الگو در شکل گیری فضاهای شهری ارزشمند مرجع قیاس فضایی قرار گیرد. از همین رو یکی از نسبت های آرای فلسفی ملاصدرا با مفاهیم فضایی در معماری و شهرسازی با توجه به پیوند میان مفاهیم محاکات فلسفی و روش قیاسی طراحی یا قیاس فضایی در معماری و شهرسازی قابل تبیین است.
سیر تطور سازماندهی فضایی مسکن بر اساس جایگاه اجتماعی زنان (قیاس تطبیقی مسکن ایرانی و اروپایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم مهر ۱۴۰۲ شماره ۱۲۴
67 - 82
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: همواره ارتباطی دوسویه میان ساختار فضایی خانه و عوامل اجتماعی و فرهنگی برقرار بوده است. از جمله مواردی که نقش مهمی در تغییرات ساختار خانه ها در چند سده اخیر ایفا کرده، تغییر جایگاه زنان در خانه و اجتماع بوده است. خانه به عنوان مکانی که نقش کلیدی در هویت بخشی و بازتولید ارزش های اجتماعی دارد، برای بیان و هماهنگی با اعتقادات ساکنین، همواره دستخوش تغییرات بوده است. همچنین امروزه روند تغییرات در نقش پذیری و هویت اجتماعی زنان به سرعت در حال تغییر است، لذا بررسی این تحولات در چند سده گذشته و راهکارهای طراحی اعمال شده در مسکن متناسب با این تغییرات و نتایج حاصله از این تغییرات، می تواند برای پیش بینی و ارائه الگوهای مناسب برای خانه در آینده، مفید باشد.هدف پژوهش: هدف این مقاله مقایسه ساختار فضایی میان خانه های قرن 17 تا 21 در اروپا با خانه های ایران از زمان قاجار تاکنون با بررسی جایگاه اجتماعی زنان است، به نحوی که سیر تطور سازماندهی فضایی در گذر زمان در ایران و اروپا جداگانه بررسی و علاوه بر آن تفاوت و شباهت بین ایران و اروپا در یک دوره زمانی مشابه نیز مشخص شود.روش پژوهش: این پژوهش با استفاده از روش تفسیری-تاریخی، استدلال منطقی و قیاس تطبیقی، به طور هم زمان با استفاده از قیاس طولی و عرضی، به بررسی چگونگی ارتباط و تأثیرات دوسویه میان ساختار فضایی خانه و جایگاه اجتماعی زنان می پردازد.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد، ارتباط مستقیمی میان جایگاه اجتماعی زنان و قلمروهای جنسیتی فضایی خانه وجود دارد؛ به گونه ای که با بهبود این جایگاه، کیفیت فضایی قلمروهای زنانه افزایش یافته و بسیاری از ارزش گذاری های قبلی جنسیتی فضاها و عملکردها تغییر یافته است. این تغییرات در نهایت منجر به متعادل شدن نقش های جنسیتی در خانه شده است. اگرچه هنوز کاستی هایی در الگوی فضای معاصر دیده می شود که می توان به کمبود فضاهای نیمه باز در مجاورت خانه اشاره کرد.
چیستیِ ادراک در نسبت با رازآمیزیِ آثار هنری مدرن بر اساس اندیشه مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
7 - 20
حوزههای تخصصی:
ادراک و بدن مندی در فلسفه مرلوپونتی شانی هستی شناسانه دارد. در ادراک فاصله سوژه و اُبژه برداشته می شود؛ زیرا در ادراک و به ویژه، ادراک حسی، نظرورزی در کار نیست. سوژه، به عنوان موجودی که در-جهان-بودن از مولفه های اساسیِ اگزیستانس اوست، قبل از هرگونه تاملی با چیزها نسبت دارد. آثار هنری در تمام دوره ها رازآمیز بوده اند و هنر مدرن رازآمیزتر از هنر پیشامدرن است؛ این هنر، دغدغه حقیقت دارد و حقیقت همیشه رازآمیز است. از سوی دیگر، سوژه مدرن بر زیست جهان خود اشرافی ندارد؛ چراکه جهان مدرن ناتمام و مبهم است. علاوه بر این باید افزود، هنر مدرنیسم، جهان را در چشم اندازی واحد نمی بیند، در نقاشی، ابهام جای وضوح را می گیرد، نقاط متعدد دید، جای پرسپکتیو یک نقطه ای می نشیند، این می تواند دلیل دیگری برای رازآمیزی آثار هنری مدرن است. بر همین اساس، انسان در مواجهه با اثر هنری مدرن گاه، احساس نزدیکی به جهان می کند، گاهی، احساس دوریْ و راز در همین است. در این مقاله کوشش شده است، رابطه بین چیستی و چراییِ ادراک و رازآمیزی هنر مدرن از نظر مرلوپونتی مورد تامل قرار گیرد. این رابطه نشان از آن دارد که، هنر مدرن پدیداری ادراکی است و امر ادراکی رازآمیز است. این رازآمیزی به زیست جهان مدرن و اگزیستانس سوژه مدرن و ماهیت هنر مدرنیسم برمی گردد. داده های ضروری این پژوهش، از طریق منابع کتابخانه ای و اسنادی گردآوری شده اند؛ و سپس، به صورت کیفی، توصیف و تحلیل شده اند. هدف این بوده تا از این طریق، وجه مهم دیگری از هنر مدرن از منظری که مرلوپونتی فراهم ساخته است، پدیدار شود.
بررسی مطابقت و میزان ساختار مواد و فرمول های شیمیایی با نقوش هندسی اسلامی (با تأکید بر هندسه نقوش اسلامی در معماری ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
143 - 163
حوزههای تخصصی:
نقوش هندسی، یکی از بارزترین وجوه هنر اسلامی است که شناخت عوامل مؤثر بر شکل گیری آن ها موردتوجه بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران بوده است. هر یک از آن ها روش ها و رویکردهای مختلفی در بررسی ماهیت وجودی نقوش هندسی برگزیده اند و از دیدگاه خود علتی برای وجود این نقوش هندسی قائل شده اند. این تحقیق با دیدگاهی کاملاً متفاوت، پلی مابین هنر اسلامی و علم را احداث کرده و با دیدگاهی علمی به چیستی وجود هندسه نقوش اسلامی پرداخته است. هدف مقاله پیش رو دستیابی به شناختی کامل تر از نقوش هندسی در هنر اسلامی با رویکردی علمی است. لذا سؤال های اصلی تحقیق این است که 1. آیا ساختار عناصر، مواد و فرمول های شیمیایی با نقوش هندسی مطابقت دارد؟ 2. میزان مطابقت نقوش هندسی با ساختار مواد و فرمول های شیمیایی چه مقدار است؟ روش تحقیق به شیوه توصیفی-تطبیقی و استنتاج آن بر مبنای قیاس بناشده، شیوه تجزیه وتحلیل اطلاعات کیفی و جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای است. نتایج تحقیق نشان داد نقوش هندسی، با ساختار فرمول های شیمیایی ارتباط مستقیم دارند. شکل این نقوش هندسی ازلحاظ مادی ، با پیوندهایی شیمیایی موجود و همچنین با ساختار فیزیکی مولکول هایی که توسط شیمی دانان تحریک شده اند، به میزان صد در صد قابلیت تطبیق دارد.
نقش مخاطب در میدان هنر چندرسانه ای جدید با تأکید بر آثار احمد نادعلیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
197 - 209
حوزههای تخصصی:
هنر چندرسانه ای درصدد تبیین زبان تصویری جدیدی است که نقش مخاطب در ارائه اثر هنری را محور اصلی قرار می دهد و تعامل مخاطب با اثر، مورد اهمیت قرار می گیرد. احمد نادعلیان، یکی از هنرمندان معاصر ایرانی و پیشگام در هنر چندرسانه ای با خلق آثارش، تعامل پویایی در خوانش اثر برای مخاطب فراهم ساخته است. این پژوهش چگونگی عملکرد مخاطب در هنر چندرسانه ای جدید و نوع تعامل او با اثر چندرسانه ای را با تأکید بر آثار نادعلیان را شناسایی کرده است. هدف اصلی شناسایی و تبیین نوع مخاطب و نحوه تعامل او در ارائه این آثار است؛ بنابراین آثار چندرسانه ای جدید احمد نادعلیان که از مؤلفه های فرهنگ و هنر ایرانی استفاده نموده، موردمطالعه قرار گرفت. بر این اساس مقاله در پی پاسخ گویی به این سؤالات است: 1. چه کسانی مخاطب هنر چندرسانه ای جدید هستند؟ 2. مخاطب چگونه با هنر چندرسانه ای تعامل برقرار می کند؟ در پژوهش پیش رو به منظور پاسخ دادن به سؤالات مطرح شده از روش تحقیق کیفی با ماهیتی اکتشافی استفاده شده است. علاوه بر این آثار چندرسانه ای احمد نادعلیان به عنوان جامعه آماری از طریق روش اسنادی و مجموعه شخصی هنرمند گردآوری شده اند و به شیوه تحلیل محتوای کیفی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. چهار نمونه از چند رسانه های نادعلیان بر اساس شاخص های تعیین شده بین شانزده مخاطب، مورد مصاحبه هدایت شونده قرار گرفتند. نتایج پژوهش مبین این امر است که هنر چندرسانه ای به دلیل ارتباطی که با طیف وسیعی از مخاطبان دارد میدان گسترده تری را در برمی گیرد و مخاطبین از هر طیفی در ارائه اثر سهیم می شوند و مخاطب خاص به مخاطب عام تبدیل می گردد. مخاطبان کنشی متفاوت با اثر چندرسانه ای دارند که از بازی و سرگرمی تا جست وجو و کشف رازهای نهفته در اثر حکایت دارد. از طرفی دیگر به مدد فناوری های الکترونیکی، ایجاد شرایط یکسان و عمومی، هنر چندرسانه ای بستری است با پتانسیل های بالا که به عنوان زبان و بیان فرهنگ جامعه در عصر معاصر محسوب می شود. مخاطب در چند رسانه های احمد نادعلیان در هر موقعیت فرهنگی، اجتماعی یا اقتصادی در شرایط یکسانی قرار می گیرند تا با انتخاب و گزینش عناصر به هر بخشی از اثر به طور دلخواه اعتبار بیشتری ببخشند و کنش های متفاوتی داشته باشند.
بررسی ساختار و ترکیب بندی نقش ماهی در سفال و کاشی های سده ششم تا چهاردهم هجری قمری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سفال یکی از هنرهای رایج ایرانی است که همواره مظهر و نمود انواع تزیینات به وسیله انواع نقوش بوده است. یکی از نقش هایی که در سفال هر دوره مشترک هست و از آن به دفعات استفاده شده، نقش ماهی است که دارای تنوع نقش بوده و با ترکیب بندی های گوناگون در ساختار ظروف و اشیا سفالی استفاده شده است. در این پژوهش سعی بر آن است که نقش ماهی بر طبق تصاویر موجود از نظر بصری (ترکیب بندی، ساختار و فرم) مورد بررسی قرار گیرد که منجر به معرفی و شناخت انواع ترکیب بندی، ساختار، فرم و غیره نقش ماهی در این ظروف خواهد شد. حال این سؤال ها مطرح است: 1. جایگاه نقش ماهی در سفال ایرانی از نظر ترکیب بندی و ساختار کدام است؟ 2. فرم ظاهری و موقعیت قرارگیری ماهی در این سفال ها چگونه است؟ این پژوهش با رویکردی توصیفی - تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای و اینترنتی شکل گرفته است. که با روش نمونه گیری غیر احتمالی هدفمند 30 نمونه سفال با نقش ماهی متعلق به سده 6 تا 14 هجری قمری انتخاب شد تا ویژگی های ساختاری آن ها مورد واکاوی قرار گیرد. نتایج این پژوهش نشان می دهد، نقش ماهی در پنج نوع ترکیب بندی شاخص (1/4، دایره ای، افقی، اسپیرال، عمودی)، و در ساختار 1/1 بر روی سفالینه ها به تصویر در آمده است. موقعیت جای گذاری بیشتر در پایین و مرکز تصویر، در فرم ها و اندازه های مختلف و متعدد به تصویر کشیده شده است. تمامی موارد ذکرشده نشان از این دارد کم تر محدودیتی در ترکیب بندی، ساختار و حتی فرم این نقش مایه در تصاویر می توان دید.
نقش کیفیت محیطی در تداوم سکونت و زندگی در مجتمع های زیستی شهر اراک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
19 - 32
حوزههای تخصصی:
امروزه مطالعه یک محیط مسکونی به دلیل مؤثر بودنش بر شاخص های مهم برنامه ریزی مانند نرخ جابه جایی سکونتی،کیفیت زندگی و پیش بینی تقاضای مسکن اهمیت دارد. کیفیت محیط از عوامل مؤثر بر تحرکات جمعیتی درون شهری محسوب می شود و کاهش تحرک مسکونی، قدمی است به سمت ساختن یک محله پایدار و با ثبات و ثبات سکونتی منجر به انسجام جامعه، تشکیل شبکه های اجتماعی و نظارت اجتماعی غیر رسمی و به صورت جمعی به مشکلات جامعه و محله منجر می شود. هدف این پژوهش بررسی تأثیر محیط سکونت در ماندگاری یا جابه جایی ساکنین در مجتمع های مسکونی و پیشنهاد اصلاح ساختار معماری در جهت ثبات سکونتی است. این سئوال پیش می آید که چه عواملی از کیفیت محیط مجتمع های مسکونی در شهر اراک چه تأثیری بر ثبات یا جابه جایی ساکنان داشته است؟ در این رساله با استفاده از روش زمینه ای و مصاحبه کیفی با ساکنین از طریق انتخاب تصادفی خوشه ای در 21 مجتمع مسکونی اراک در نقاط مختلف شهر به بررسی مسئله پرداخته شد و نتایج نشان داد کیفیت خوب ساختمانی و سطح فرهنگی و همگونی اولویت های اول و دوم ساکنین در ثبات سکونتی بودند. اما نکته مهم میزان بالای اشاره به آرامش و امنیت، سطح دسترسی مناسب، مدیریت خوب و عدم توانایی اقتصادی به جابه جایی سکونتی است که از دلایل مهم پاسخگویان بوده است. از موارد دیگر اشاره شده می توان به محلیت خوب آپارتمان و مجتمع اشاره داشت.همچنین برای جابه جایی ساکنین، بیش از همه دستیابی به آپارتمان با مساحت بالاتر اهمیت دارد. در این بین شرایط علی بیشترین تأثیر را در وهله اول و شرایط مداخله گر و راهبردی در وهله دوم تأثیرگذارند. عوامل ایجاد ثبات سکونتی با عوامل ایجاد میل و گرایش به جابه جایی متفاوت است و دلیل آن این است که عوامل ایجاد ثبات سکونتی بر اساس واقعیات و نیازها بیان شده ولی عوامل گرایش به جابه جایی بر اساس آرزوها، ایده آل ها و آرمان ها و انتظارات بیان شده است. هر چه فاصله بین این دو ( درخواست های واقعی و آرزوها ) بیشتر شود، میل به جابه جایی بیشتر می شود.