فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۲۹٬۱۴۳ مورد.
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
512 - 524
حوزههای تخصصی:
کاتبان و دبیران ایرانی در بین دولت های متقارن اسلامی بهترین جایگاه و منزلت را در زمان حکمرانان سامانی داشته اند. علاوه بر سعی و جدیت آنان در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی- ایرانی، دولت مردان سامانی خود مشوق آنان در این راه بوده اند. کنیزان نیز قطع نظر از گوناگونی کار و مشاغل آن ها، چه در دربار و چه در جامعه آن روز، صِرف عنصر زن بودن، نقش بسیار گسترده ای در توسعه فرهنگ و تمدن داشته اند. با روش توصیفی و تحلیلی که در این مقاله انجام گرفته، شفاف ساختن کار دبیران، کنیزان و دولت مردان و تعامل آن ها با یکدیگر در این راستا مدنظر می باشد. سؤال این است که آیا علاوه بر کاردانی و لیاقت حکومتگران سامانی، دبیران و کنیزان نیز در دوام و بقای دولت سامانی نقش مؤثری داشته اند؟ وضعیت هنر دوره سامانی چگونه بود؟ هدف در تبیین مطالب مقاله، آشکار ساختن این نکته است که با توجه به اینکه سامانیان با خلفای بغداد مشکلی را ابراز نکردند و خلفای مزبور چندان نظر خوبی نسبت به عناصر ایرانی نداشته اند، چگونه سازگار ساختن فرهنگ و تمدن ایرانی با فرهنگ اسلامی برای آنان میسر گردیده است؟ نتیجه، نوآوری و حرف جدید در نوشتار کنونی این است که دبیران و کنیزان از چه روشی برای ایجاد محبوبیت دولت سامانی در میان اقشار مختلف مردم استفاده نموده اند. همچنین هنر دوره سامانی در زمینه نقاشی، سفال و معماری پیشرفت قابل توجهی داشت.اهداف پژوهش:واکاوی منزلت دبیران و کنیزان دوره سامانی.بررسی هنر دوره سامانی.سؤالات پژوهش:منزلت دبیران و کنیزان دوره سامانی چگونه بود؟وضعیت هنر در دوره سامانی چگونه بود؟
تبیین انگاره طراحی شهری مشارکتی در فرآیند بازآفرینی شهری اجتماع محور براساس فلسفه رئالیسم اسلامی
حوزههای تخصصی:
رویکرد بازآفرینی شهری در سیر تطور تاریخی خود، مقوله مشارکت اجتماعی را مورد تاکید قرار داده که منجر به شکل گیری رویکرد بازآفرینی شهری اجتماع محور گردیده است. مشارکت مردمی در فرآیند بازآفرینی منجر به پایداری اجتماعی خواهد شد. از آنجایی که مهارت و آگاهی کافی برای ورود به عرصه مشارکت در فرآیند طراحی و خلق فضاهای شهری امری ضروری است، به نظر می رسد دلیل عدم مشارکت تاکنون، حاصل فقدان آموزش های موردِ نیاز بوده است. با هدف تعیین نقش و جایگاهِ آموزش در فرآیند بازآفرینی شهری اجتماع محور، در پژوهش حاضر با بهره گیری از روش تحقیق کیفی و راهبرد تحلیل محتوا، خاستگاه فلسفی و نظری موضوع در فلسفه رئالیسم اسلامی، واکاوی گردیده است که در نهایت منجvبه تشکیل مدل بازآفرینی شهری اجتماع محور از طریق آموزش شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد اتخاذِ رویکرد مشارکت بعنوان پارادایم طراحی، منجر به موفقیت پروژه های بازآفرینی شهری خواهدشد و براساس یافته های موردپژوهی برای جلبب مشارکت ذینفعان در پروژه های طراحی شهری آموزش به عنوان قدم و اول و عامل تاثیرگذار، نقش مهمی ایفا خواهد کرد. آموزش در این مفهوم به معنای آگاهی بخشی، اطلاع رسانی، نظرسنجی، زمینه ساز مشارکتِ اجتماعی، عامل حساس سازی و مسئولیت پذیری شهروندان و همچنین عامل خلق فضاهای شهری با کیفیت و پاسخگو به نیازهای مخاطبان خواهد بود. برای نیل به این هدف مبانی فلسفی اندیشه اسلامی درباب آموزش، تحلیل گردیده است تا اهداف، اصول، روش و محتوای آموزش متأثر از اندیشه اسلامی ارائه شود. این پژوهش از منظر هدف تحقیق بنیادی و براساس ماهیت موضوع و حیطه مورد پژوهش در علوم اجتماعی، توصیفی-تحلیلی محسوب میگردد. نتایج تحقیق نشان می دهند، آموزش با هدف طراحی شهری مشارکتی، با جامعه و برای جامعه محقق می شود و نه آموزش به جامعه؛ که با اهمیت بخشی به نقش ذینفعان در این فرآیند، متأثر از رویکردی پائین به بالا، براساس خواست های جامعه تدوین می گردد و در قالب اصول طراحی مشارکتی به جامعه ارائه میشوند.
فرم یابی دیجیتال سازه های درختی براساس آزمایش رشته های خیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۱۳۴
37 - 44
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: بیان مسئله: فرم یابی براساس خودسازماندهی اجزا در طبیعت مدت ها مورد توجه بوده است. این فرم ها که براساس بهترین نحوه انتقال نیروها شکل می گیرند، با حداقل مصالح قابل ساخت بوده اند و نیز سبک هستند. در گذشته برای پی بردن به نحوه این خودسازماندهی، مدل های فیزیکی مبنای طراحی و محاسبه قرار می گرفت. اما فرایند ساخت این مدل ها، اندازه گیری و تعمیم آن به مقیاس واقعی کار زمان بر و پرزحمت است. به خصوص اگر ساختار موردنظر، ساختاری پیچیده، چون سازه های درختی باشد. امروزه با اعمال منطق طبیعت در شبیه سازی های رایانه ای، می توان مدل هایی دیجیتال ساخت که فرایند فرم یابی و تعمیم آن به مقیاس نهایی، با صرف زمان و انرژی کمتر ممکن شود. هدف پژوهش: هدف این پژوهش ارائه ابزاری دیجیتال برگرفته از طراحی الگوریتمی، جهت فرم یابی دیجیتال سازه های درختی براساس آزمایش فیزیکی رشته های خیس است.روش پژوهش: این پژوهش ابتدا از طریق مطالعه منابع و مقالات علمی موجود در این زمینه شکل گرفته و سپس نتایج حاصل با استفاده از ابزارهای رایانه ای به طراحی ابزاری دیجیتال منجر شده است. نتیجه گیری: استفاده از طراحی الگوریتمی حاصل از مدل رشته های خیس، می تواند ابزاری ساده برای طراحی بهینه ساختارهای درختی در اختیار طراحان قرار دهد. به این صورت، نه تنها نتیجه طراحی، بلکه فرایند طراحی نیز بهینه خواهد بود. یکی از چالش های اصلی در فرم یابی فیزیکی، برداشت مدل و تهیه نقشه های ساخت بوده است. با انتقال این فرایند به دنیای دیجیتال، اندازه گیری فرم حاصل بسیار ساده تر و در زمان کمتری انجام خواهد شد. در نتیجه ساخت پذیری این فرم ها افزایش می یابد.
مطالعه تطبیقی الگوی ساختاری مشابه در الواح چوبی سده های چهارم و پنجم هجری (مورد پژوهی: الواح چوبی موجود در موزه تخت جمشید شیراز، مجموعه رابنو، موزه عربی قاهره با تاریخ 363 ه.ق و موزه ملی ایران با تاریخ 520 ه.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
183 - 197
حوزههای تخصصی:
امروزه چند لوح چوبی متعلق به مزار امام علی(ع) که به دستور عضد الدوله دیلمی ساخته شد(363 ه.ق) در موزه های جهان نگهداری می شود؛ اما یک لوح چوبی دیگر مربوط به همین دوره که در موزه تخت جمشید شیراز وجود دارد، دارای الگوی مشترک در ساختار و کتیبه هایی با مضمون مشابه با این آثار می باشد و حاوی محتوای شیعی توأم با حمایت او هستند. علاوه بر این آثار، یک لوح چوبی با تاریخ ساخت 520 ه.ق در موزه ملی ایران وجود دارد که دارای اشتراکاتی با آثار مورداشاره است. هدف از انجام این پژوهش بررسی اصول الگوی ساختاری و کتیبه های این آثار و تطبیق آن ها با یکدیگر است. سؤالات هم عبارت اند از:1. این آثار چوبی دارای چه ساختاری در طراحی و کتیبه ها هستند؟ 2. اصول ساختاری طراحی و کتیبه های این آثار تا چه اندازه به هم شباهت دارند؟ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی با رویکرد تطبیقی می باشد و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای، اسنادی و میدانی با استفاده از ابزار فیش و عکاسی است. روش تجزیه وتحلیل اطلاعات کیفی است. نتایج نشان داد آثار چوبی نام برده ازنظر ساختار و ترکیب بندی از الگوی مشترک پیروی می کنند و ترکیب بندی آن ها به شکل محرابی است. در تمامی آثار موردبررسی از نقوش گیاهی برگرفته از دوران ساسانی استفاده شده است. همچنین کتیبه هایی به خط کوفی ساده با مضامین و طراحی مشابه وجود دارد. سبک و متن کتیبه های الواح چوبی موردبررسی را می توان با تاریخ مشابه در لوح چوبی موجود در موزه ملی ایران با تاریخ متأخرتر مشاهده کرد که نشان دهنده ادامه و حفظ سبک حکاکی روی چوب توسط هنرمندان است. بیشترین وجه اشتراک در لوح چوبی موجود در موزه تخت جمشید شیراز و لوح چوبی موجود در مجموعه رابنو دیده می شود و تنها وجه افتراق آن ها استفاده از کتیبه های بیشتر در لوح چوبی مجموعه رابنو است. با توجه به متن مشترک کتیبه الواح چوبی متعلق به مزار امام علی(ع) با لوح چوبی موجود در موزه تخت جمشید شیراز، می توان نتیجه گرفت که لوح چوبی موزه تخت جمشید هم جزئی از همان مجموعه ارزشمند است.
تحلیل فرایند ساخت مناره های آجری ایرانی بر پایه مطالعات تاریخ شفاهی معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال دوم پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴
۴۷-۳۸
حوزههای تخصصی:
مناره ها به عنوان بلندمرتبه ترین عنصر معماری ایرانی سنتی در برگیرنده جنبه های گوناگون هندسه نظری و عملی هستند. مطالعات تاریخ شفاهی معماری بازگوکننده این جنبه هاست. این پژوهش جنبه های فراموش شده ساخت منارهای آجری ایرانی را آشکار می سازد. امروزه تکنولوژی ساخت مناره ها به دست فراموشی سپرده شده است. آخرین نسل معماران سنتی هنوز در برگیرنده بخشی از رموز مرتبط با فرایند ساخت این گونه بناهاست. عمده مطالعات جنبه تاریخی دارد و در زمینه هندسه عملی (نحوه ساخت و شیوه طراحی) آن ها مطالعات بسیار اندکی انجام شده است. پژوهشگران با استفاده از روش های مقایسه ای تنها در زمینه های مورفولوژی، تزیینات، نحوه ساختمان و ... به تحقیق و بررسی مناره ها پرداخته اند. لیکن این پژوهش، برای نخستین بار هندسه عملی را بررسی و تحلیل می کند. این پژوهش برای نخستین بار بر آن است تا تحلیل فرایند ساخت مناره ها را از دیدگاه استادکاران سنتی مورد تحلیل قرار دهد. اصلی ترین مرجع در شناخت فناوری ساخت مناره پس از مطالعات کتابخانه ای، گفتگو با استادکاران است. در این پژوهش مناره های شهر اصفهان در دوره های گوناگون تاریخی بررسی شده است. این بررسی ها شیوه ساخت و گونه های مختلف ساخت مناره های اصفهان را آشکار می سازد.
ارزیابی میزان بهره مندی از وجوه تعاملی مخاطب در فرایند خوانش آثار معماری در سیستم آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
۱۰۰-۸۳
حوزههای تخصصی:
چنانچه دانشجویان معماری در فرایند خوانش و ادراک مصادیق معماری بیش از هر چیز، بر شکل و فرم اثر تکیه کنند، آنگاه پیامدهایی چون غفلت از ارزشهای تاریخی- هویتی، معنا و مفهوم آثار را در پی خواهد داشت. ﺑﻨﺎﺑﺮایﻦ ﻣﻬﻢﺗﺮیﻦ ﭘﺮﺳﺶ ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ آن اﺳﺖ ﮐﻪ تـوجه دانشجویان به هرکدام از وجوه ارتباطی اثر- مخاطب در فرایند نقد و مواجهه با اثر به چه میزان است؟ پژوهش پیش رو با هدف سنجش میزان توجه و بهرهگیری از وجوه ارتباطی از مطالعات میدانی و کتابخانهای به دو شیوهی کیفی و کمی بهره جسته است، بدین شرح که ابتدا جایگاه و اهمیت مواجهه و نقد در درک و دریافت دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت، در ادامه نیز وجوه ارتباطی اثر –مخاطب به روش تطبیقی و شیوهی تحلیل محتوا از تطابق دو رویکرد پدیدارنگر و تفسیرنگر استنباط گردید و به منظور ارزیابی میزان به کارگیری این وجوه در رابطه با نمونهی موردی مسجد شیخ لطف الله در دو دانشگاه هنر اصفهان و دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان، از ادوات آماری چون پرسشنامه و نرمافزار spss، استفاده شد. مطابق با نتایج حاصل از آزمون و فاصله اطمینان محاسبه شده میتوان گفت که وجه بیداری خاطرات و وجه نمایشی اثر دارای میانگین بالاتر از حد متوسط بودهاند و در این بین وجه نمایشی اثر میانگین بالاتری نسبت به سایر وجوه داشته و به این معنی است که وجه نمایشی اثر تأثیر بیشتری داشته است و چنانچه تدابیر لازم در خصوص توجه به آن در فرایند نقد آثار معماری و همچنین فرایند طراحی صورت نپذیرد، نقش تهدیدآمیز آموزشی و تربیتی آن بر فرایند نقد دانشجویان معماری بهوضوح آشکارتر میگردد. همچنین وجه ارزششناختی و وجه اصالتگرای تاریخی، میانگین کمتر از حد متوسط داشتهاند و با توجه به مقادیر میانگین و فواصل اطمینان مربوط به هرکدام میتوان گفت وجه ارزششناختی میانگین کمتری نسبت به سایر وجوه داشته و به منزله تأثیر کمتر وجه ارزششناختی نسبت به سایر وجوه بر فهم دستاوردهای اثر میباشد و دلایل آن از سوی اساتید دانشگاه، غفلت از معنا و محتوای اثر در کنار گرایش به سبکها و شیوههای خاص در معماری گزارششده است.
کاربست مهندسی کانسی در طراحی ماسک سی پپ برای بیماران مبتلا به آپنه خواب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیوع بیماری آپنه خواب در دنیا رو به افزایش است اما سازگاری و انطباق بیماران مبتلا به آپنه خواب با بهترین روش درمان، یعنی دستگاه سی پپ کمتر از ۵۰ درصد می باشد. در نتیجه ی مطالعات انجام شده، علت اصلی این معضل عدم سازگاری فیزیکی و همچنین فقدان ارتباط عاطفی ماسک دستگاه سی پپ با نیازهای روانی و عاطفی بیمار اعلام شده است. این پژوهش با هدف بهبود طراحی ماسک سی پپ از رویکرد طراحی احساس گرا بهره گرفته است تا مسائل روانی و تجربه عاطفی بیمار با ماسک را در نظر بگیرد و محصول سبب ایجاد تجربه ای معنادار، کاربردی و لذت بخش طراحی شود. برای دستیابی به هدف مورد نظر این پژوهش، روش مهندسی کانسی به کار گرفته شد تا احساسات و خواسته های کاربران شفاف سازی و به داده های کمی و نظام مند تبدیل شود. بدین منظور کلمات کانسی در تناسب با نیازهای احساسی کاربران تعیین شد. ۳۰ کاربر، شش نوع ماسک سی پپ را با استفاده از پرسشنامه استاندارد کانسی با پایایی قابل قبول در قالب شیوه افتراق معنایی ارزیابی کردند. در ادامه ضمن تحلیل با استفاده از روش های آماری چندمتغیره، شامل تحلیل ضریب همبستگی، تحلیل مولفه اصلی و تحلیل عاملی، مهمترین ویژگی های طرح نهایی ماسک سی پپ مشخص شد. یافته های حاصل از این پژوهش نشان می دهد که طراحی احساس گرا و مهندسی کانسی می تواند به بهبود انطباق بیماران با ماسک سی پپ منجر شود و انگیزه بیماران را برای ادامه درمان افزایش دهد. یافته ها به طراحان امکان می دهد تا محصولاتی سازگارتر با نیازهای احساسی و فیزیکی بیماران طراحی کنند. نتایج نهایی حاکی از آن است که ویژگی های پیشنهادی برآمده از نیازهای احساسی و عاطفی کاربران نهایی در طراحی، باعث بهبود تجربه کاربری و افزایش رضایت بیماران می شود.
بررسی مؤلفه های مفهوم فلسفی نیهیلیسم اگزیستانسیال در رمان «شریر» اثر سید علی حجازی یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میان روایت و فلسفه هم در معنای عام آن؛ یعنی نوع نگرش و جهان بینی افراد و هم در معنای خاص آن؛ یعنی فلسفه نظامدارِ فیلسوفان حرفه ای، ارتباطی وثیق وجود دارد. در حالت اول، نویسندگان از محمل روایت برای طرح اندیشه ها، باورها، احساسات و قضاوت های خاص خود بهره می جویند و در حالت دوم، قالب های مختلف روایی همچون ابزاری در خدمت بیان مفاهیم فلسفی قرار می گیرد. همانند کاری که آلبر کامو در روایت افسانه سیزیف درخصوص مفهوم نیهیلیسم انجام داده است. رمان شریر از سیدعلی حجازی یزدی نیز نمونه ای ایرانی از نوع دوم ارتباط میان فلسفه و روایت است که نویسنده از قالب رمان برای بیان مفهوم نیهیلیسم اگزیستانسیال بهره جسته است. نیهیلیسم اگزیستانسیال یکی از فروع اندیشه نیهیلیستی است که اساس آن بر شکاکیت مطلق و رد و انکار باورهای پذیرفته شده در زمینه مسائلی همچون معنای زندگی، مرگ، تنهایی، عشق و... است. برپایه همین پیش فرض در مقاله حاضر تلاش شده است تا به روش تحلیلی توصیفی و با اتکا به مبانی نظری مطرح شده درخصوص مفهوم نیست انگاری، شیوه تشریح این مفهوم در رمان شریر بررسی و تحلیل شود. نتایج نشان می دهد که نویسنده در این رمان تلاش کرده است با پرداختن به مقوله هایی همچون موقعیت عبث، مرگ، بحران معنا، بیهودگی، عدم باور به خدا، تنهایی، ملال و درنهایت گرایش به موجودی موهوم، اجزا و جوانب مختلف اندیشه نیهیلیسم اگزیستانسیال و شیوه اثرگذاری آن بر زندگی انسان مدرن را در قالب روایت بیان کند.
تبیین مدل نظری جایگاه معماری در ارتقاء کیفیت های کالبدی فضاهای عمومی به مثابه میراث شهری معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
۶۲-۴۳
حوزههای تخصصی:
اهداف: فضاهای عمومی شهری که در تجربه های قرن اخیر شهرسازی ایران شکل گرفته اند، بخشی از حافظه تمدنی معاصر و بستر زیست اجتماعی شهری پس از تحولات مدرنیته هستند. معماری به عنوان یک مؤلفه شهری، پیوسته جایگاهی مؤثر بر کیفیت فضاهای عمومی و ارتقاء مدنیت در آن ها داشته که در دهه های اخیر به دلایلی نظیر غلبه بعد اقتصادی فضا و فرهنگ مصرف گرایی، این نقش کمرنگ شده است. هدف این پژوهش ارائه مدلی نظری در جهت تبیین جایگاه معماری در ارتقاء کیفیات کالبدی فضاهای عمومی است. روش ها: پژوهش در قالب منطق پارادایمی اثبات گرایی، رابطه علت و معلولی میان عناصر معماری و کیفیات کالبدی فضای عمومی را بررسی کرده و با روشی توصیفی-تحلیلی به ارائه طرح نظری منسجم در این ارتباط می پردازد. یافته ها: نظام کالبدی شهر در سه مقیاس کلان، میانی و خرد مورد خوانش قرار می گیرد. مقیاس خرد مربوط به چگونگی ایفای نقش معماری در کیفیت کالبدی فضاهای عمومی است. این نقش معماری از طریق پنج دسته کلی از عناصر کالبدی یعنی پیکره، توده و فضا دیالکتیک درون و بیرون، اندازه فضا، و مؤلفه های فضا صورت پذیرفته که به طور مستقیم بر سه دسته کلی از کیفیات کالبدی فضاهای عمومی یعنی ماهیت عناصر (دسترسی و انعطاف پذیری)، روابط میان عناصر (محصوریت، پیوستگی، تحرک) و سکانس بندی (توالی، سلسله مراتب، و تضاد و تباین) تأثیر می گذارد. نتیجه گیری: معماری و فضای عمومی دو میراث مهم شهری معاصر هستند که در نظمی هم پیوند بر یکدیگر تأثیرگذارند. بیان هویت شهر، در گرو برقراری نسبتی متناسب و صحیح بین نظام کالبدی معماری و کیفیت زیست اجتماعی در شهر است.
بررسی تأثیر نقاشی نگارگری ایرانی بر نگارگری معاصر پاکستان (2021- 1947م)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
39 - 61
حوزههای تخصصی:
با حضور هنرمندان ایرانی در دربار حاکمان گورکانی مغول در شبه قاره از سال 1549م، شکل جدیدی از هنر نگارگری مغولی، با ترکیب دو سبک هندو فارسی، ایجاد شد که آثار قابل توجهی از آن بر جامانده است. پژوهش حاضر به بررسی تاثیر نقاشی های نگارگری ایرانی بر نگارگری پاکستان (2021-1947) می پردازد. هنرمندان پاکستانی پس از استقلال پاکستان و هند در سال 1947م، بنا به دلایل سیاسی در پی ایجاد شکل هنری جدیدی بودند که تأثیرات کمی از هنر هند در آن نمایان باشد. به این ترتیب تلاش هنرمندان پاکستانی برای رسیدن به استقلال هنری، با تاثیر پذیری از هنر مسلمانان هند و ایران در دوران گورکانیان همراه شد و از این طریق زمینه هویت هنری مستقلی برای خود ایجاد نمود. به همین دلیل، با مطالعه آثار نگارگری در پاکستان، می توان تاثیر هنر نگارگری ایرانی را در دوره های مختلف بر نگارگری پاکستانی به وضوح مشاهده کرد. هدف از این پژوهش نیز شناسایی و درک عمیق و غنای تأثیر نگارگری ایرانی بر نگارگری پاکستان و مطالعه عناصر هنری در نگارگری آن هاست، بنابراین مساله تحقیق بر این امر استوار بوده و تمرکز سؤالات بر این است که: چه عناصری از سبک ایرانی در هنر نگارگری جدید پاکستان وجود دارد؟ شیوه بازنمایی این عناصر در آثار نگارگری پاکستان چگونه است؟ نگارگری های پاکستان ازلحاظ بیان موضوع، متأثر از نگارگری های ایرانی هستند ؟روش تحقیق در این پژوهش, روش توصیفی –تجلیلی و جمع آوری روشی توصیفی تحلیلی با مراجعه به اسناد و منابع کتابخانه ای و مصاحبه میدانی با هنرمندان نگارگر معاصر پاکستانی و در کنار بازنمایی منتخبی از آثار نگارگری پاکستانی؛ تأثیر شگرف سبک ایرانی بر آثار پاکستانی به خصوص هنر جدید نگارگری پاکستان امروزی نمایان شد؛ نتایج حاکی از آن است که تاثیر نگارگری ایرانی بیشتر در جنبه های صوری و بیان بصری آشکار است ولی در جنبه های بیان موضوع اختلافات قابل توجهی وجود دارد، همچنین قابل ذکر است که اگرچه با گذشت زمان این تأثیر با کاستی و تغییرات مختلفی همراه بوده اما به طور کامل از بین نرفته است.
راستی آزمایی تفکر پارامتریک به کار رفته در مراکز اقامتی معماری ایرانی- اسلامی؛ نمونه های موردی: کاروانسرای مادرشاه، نطنز و جم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
109 - 125
حوزههای تخصصی:
تاریخ معماری ایرانی- اسلامی همیشه مملو از شگفتی و آثار باشکوهی بوده که هنرمندان این سرزمین با بهره جستن از دانش هندسه و اصول آن به خلق آن ها دست یافته اند. هندسه در طراحی این آثار زبان مشترک تمام معماران بوده است. از طرفی با پیشرفت تکنولوژی و ظهور دانش نوین هندسه روش های طراحی جدیدی پا به عرصه ظهور گذاشته اند. معماری پارامتریک یکی از رویکردهایی است که بررسی رابطه میان توده ها و شکل های پیچیده را در فضای رایانه میسّر می سازد. با توجه به اصول و قواعدی که برای این رویکرد توسط صاحب نظران ارائه شده است، به نظر می رسد شکل گیری این آثار منتج از بکارگیری تفکّر طراحی پارامتریک از برنامه ریزی تا طراحی بوده است. بررسی این اصول در دانش معماری به دلیل گستردگی و تنوع در حوزه های مختلف آن از جمله بخش های عملکردی، سازه ای و ...، کاری بس دشوار است، به همین خاطر پژوهش پیش رو این فرآیند را در اقامتگاه های موقت (کاروانسراها) بررسی می کند. هدف از پژوهش کنترل و بازآفرینی قواعدی است که هنرمندان ما به صورت کاملاً اصولی و مطابق با معیارها و شرایط موجود بکار برده اند تا آثار شگرفی که پاسخگوی نیازهای عصر خود باشد، به وجودآورند. در همین راستا با استفاده از نرم افزار گرس هاپر، پارامتروار بودن این بناها کنترل شده است. داده های این تحقیق بر اساس مطالعات کتابخانه ای و روش محاسباتی در راستای بازشناسی بخشی از اصول هندسی و ریاضی به کار رفته در طرح پلان های کاروانسراهای شاخص برون شهری انجام پذیرفته است. نتایج پژوهش در بررسی نمونه های موردی نشان می دهد که استفاده از چنین روش شناسی مبتنی بر قاعده با تکنیک های تولید طراحی هندسی معماری ایرانی- اسلامی مطابقت دارد و با معرفی پارامترهای تشکیل دهنده و الگوریتم سازی در فضای نرم افزار گرس هاپر، پارامتروار بودن کلّیت پلان کاروانسراهای برون شهری چهارایوانی تایید می شود. این نتیجه گیری را می توان برای پلان کاروانسراها و کاربری های مشابه به مانند مدرسه در سبک های دیگر مثل دو ایوانی و چندضلعی نیز بسط داد.
تحلیل آثار سفالین برگزیده دومین سالانه «کاربردی های معناگرا» بر اساس معنویت فردی، اجتماعی و جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
183 - 197
حوزههای تخصصی:
معناگرایی ازجمله اصطلاحاتی است که در دهه 90، در جریان برگزاری سالانه های کاربردی در خانه هنرمندان برای هنرهای صناعی به ویژه هنر سفال گری استفاده شد. اصطلاح معناگرایی مبهم است و بیشتر محققان آن را به معنویت گرایی تعبیر کرده اند، بااین وجود کاربردی های معناگرا اصطلاحی بود که درباره هنر سفال به کار رفت و مسئله این پژوهش واکاوی این اصطلاح بر اساس آثار تقدیر شده است. هدف از این پژوهش نقش معنا و کاربرد آن در آثار به نمایش درآمده در دومین سالانه کاربرد های معناگراست؛ بنابراین پژوهش پیش رو به دنبال پاسخ به این سؤال ها است 1. با توجه به آثار برگزیده و تقدیر شده منظور از کاربردی معناگرا چیست؟ 2. معنای نهفته در آثار در ساحت معناگرایی چگونه قابل تبیین است؟ به لحاظ ارجاع معنا به معنویت و بر اساس دیدگاه کاندینسکی از عناصر نیاز درونی (فردی، اجتماعی، جهانی)، آثار برگزیده تحلیل شده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و نحوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی است و نمونه های موردمطالعه آثار تقدیر شده در سالانه های کاربردی است. یافته های پژوهش نشان داد بیان رخدادها و واقعیت های اجتماعی ازجمله موضوعاتی است که در بیشتر آثار تقدیر شده مشاهده شده، بنابراین معنویت نهفته در این آثار بیشتر معنویتی است که به دوره یا یک زمان خاص تعلق دارد و کمتر اثری به معنویت جهانی یا بی زمان اشاره داشته است. شکل ظاهری آثار بیشتر واقع گرایانه می باشد که به بیان دقیقِ واقعیت ترسیم شده نمی پردازد بلکه تمثیلی از چیز دیگری است. ازنظر شکل، کمتر اثر انتزاعی در میان آثار تقدیر شده مشاهده شد. به نظر می رسد با ارجاع به کارهای برگزیده منظور از کاربردی های معناگرا، آثار سفالینی است که به معنویتی زمان مند اشاره دارد که یک رخداد یا رویداد خاص را بیان می کند و آثاری که به بی زمان، بی مکانی، معنویت ناب موردنظر کاندینسکی اشاره داشته باشد، کمتر موردتوجه بوده است.
آموزش آنلاین کارگاه طراحی شهری در مواجهه با عدم قطعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
16 - 30
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: سوال اصلی که باعث شروع این مطالعه شد، به دو چیز برمی گردد: 1) آیا مدرسان و دانشجویان در برابر عدم قطعیت باید انتظارات خود را به طور معقولی پایین بیاورند؟ 2) اگر نه، آیا آن ها می توانند یک برنامه پشتیبانی برای خود ایجاد کنند که گزینه مناسبی را برای آن ها فراهم کند
اهداف: به گونه ای که هدف یادگیری مطابق با اهداف برنامه درسی تضمین شود؟ این مقاله یک سفر آموزشی جمعی را شروع کرد که در ابتدا با شکوه های جدی مواجه بود، اما در نهایت بازخورد مثبتی از دانشجویان دریافت کرد. شیوع ویروس کووید 19 در سطح جهان، مدرسی که از خارج از کشور کارگاه را هدایت می کرد و آموزش همیشگی رو در رو در کارگاه طراحی شهری، باعث نگرانی های اولیه شد.
روش ها: برای رفع این مشکلات، مدرسان بخش اول کارگاه را به آشنایی نظری با پنج اپیزود کشف شهری اختصاص دادند. آشنایی با تئوری، در حالی که در کارگاه های عملی کمتر استفاده می شود، تردیدهای اولیه دانشجویان را برطرف کرد. افزایش اعتماد به نفس دانشجویان، روحیه آن ها را برای اضافه کردن ساعات بیشتر به تولید تفاسیر خود، بهبود بخشید و راه آنها را به سمت تعریف مشکل، سنتز و طراحی باز کرد.
نتیجه گیری: این روش در جستجوی کسب تلاش های پدیدار شناختی و هستی شناختی ای در آموزش کارگاه طراحی شهری است که به طور یکپارچه تر؛ با وارد کردن تئوری به طراحی، از روش های همگرا استفاده می کند.
مطالعه ساختاری و محتوایی مؤلفه های بصری کتیبه نگاری در قالی های ترنجی و محرابی دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۴
30 - 43
حوزههای تخصصی:
دوره صفوی، نقطه اوج هنرکتیبه نگاری و زمینه ساز راه یابی آن به هنرهای صناعی از جمله، قالی بافی به شمار می آید. به یقین بیشترین حضور کتیبه نگاری در قالی های ترنجی و محرابی می باشد. اگرچه محدودیت جنس و بافت قالی در نگارش این نوع کتیبه ها، آن ها را از کتیبه نگاری در معماری و فلزکاری متمایز می کند، اما با نگاهی موشکافانه می توان دریافت که مؤلفه های بصری شاخصی در این قالی ها وجود دارند که از حیث ساختار و محتوا، تفاوت های آشکاری میان قالی های کتیبه دار ترنجی و محرابی پدید آورده اند. به نظر می رسد مضامین محتوایی و همچنین کاربرد متفاوت این دو نقش، تأثیر چشمگیری در وجوه اشتراک و افتراق مؤلفه های بصری درکتیبه های نوشتاری این قالی ها داشته که تا کنون به صورت مشخص به آن پرداخته نشده است. از این رو تأکید این پژوهش بر شناخت آن ها متمرکز است. پرسش اصلی این است، تفاوت های ساختاری و محتوایی در مؤلفه های بصری کتیبه نگاری قالی های ترنجی و محرابی دوره صفوی در چه زمینه هایی وجود دارد؟ این پژوهش، به شناخت ساختاری و محتوایی مؤلفه های بصری شاخص و تفاوت های آن ها در کتیبه نگاری قالی های ترنجی و محرابی دوره صفوی می پردازد و به روش توصیفی-تطبیقی و گردآوری اطلاعات آن به شیوه کتابخانه ای صورت گرفته است. جامعه آماری شامل هفت تخته قالی ترنجی و هفت تخته قالیچه محرابی مربوط به اواسط قرن نهم تا اوایل قرن یازدهم هجری قمری است که در زمره نمونه های شاخص موجود از هر نقش به شمار می آید. نتایج حاصل از مطالعه مؤلفه های بصری کتیبه نگاری در قالی های ترنجی و محرابی دوره صفوی، نشان از وجوه افتراق چشمگیری در بین آن ها می دهد. مؤلفه های بصری کتیبه های نوشتاری در قالی های محرابی نسبت به قالی های ترنجی تنوع بیشتری دارند و نوشتار در آن ها نقش اساسی تری ایفا می کند. در مقابل، کتیبه های قالی های نقش ترنجی به عنوان بخشی جزئی تر در متن نقوش اسلیمی قالی قرار می گیرند و غالباً ساختار کتیبه نگاری ها از یک روش بهره گرفته است. البته اشتراکاتی در مؤلفه هایی مانند فضاسازی و ریتم و همچنین استفاده از خط نسخ درکتیبه های هر دو نقش وجود دارد.
الگوی کالبدی مدارس براساس سند تحول بنیادین (سازگارسازی الگوهای کالبدی نایر با سند تحول بنیادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ مهر ۱۴۰۳ شماره ۱۳۶
5 - 20
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: اکثر کشورها از جمله ایران، سند تحول بنیادین آموزشی دارند که مهارت های جدید زندگی را ترویج می دهد. اما تغییر در ارزش های آموزشی، نیازمند تغییر محیط های آموزشی است که در ایران، تغییری در محیط ها ایجاد نشده است.هدف پژوهش: این پژوهش در پی رسیدن به اقتضائات فضایی در قالب الگوی کالبدی برای تحقق سند تحول است تا روشن شود محیط آموزشی چطور می تواند به تحقق سند کمک کند. این الگو از بعد طراحی و تعامل با فضا راهگشا است. روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و به لحاظ روش، تحلیلی-استدلالی است. جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی انجام شد. ابتدا الگوهای محتوایی از اسناد ملی استخراج شد. سپس الگوهای کالبدی مطرح از پراکاش نایر مبنا قرار گرفت که با الگوهای محتوایی اسناد ملی بررسی و نتایج با پرسش نامه نخبگانی مقایسه شد تا انحراف آن از معیار نخبگانی سنجیده و اصلاح شود. در نهایت الگوهای منتخب، سازگارسازی و متناسب با دوره تحصیلی، اولویت بندی شدند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش را می توان در دو بعد تعیین و سازگارسازی الگوی کالبدی و دسته بندی الگوها براساس دوره تحصیلی تنظیم کرد. الگوی بدون دیوار می تواند از الگوهای محتوایی سند تحول حمایت کند. اما باید با دیوار متحرک همراه باشد تا انعطاف پذیری آن به انطباق پذیری ارتقا یابد. الگوی مشاوره ای و خیابان یادگیری، الگوهای سازگار بعدی هستند. به طور کلی تمامی آتلیه ها امکان یکپارچه سازی دارند. تحقق الگوهای محتوایی سند تحول، به خصوص معلم محوری و روش های یادگیری فعال و جنبه های تربیتی اجتماعی نیازمند محیط های منعطف و چندگانه، به خصوص محیط های یکپارچه و تنوع در امکانات و محیط است. در دسته بندی براساس دوره تحصیلی، برای دوره اول و دوم ابتدایی به ترتیب، مشاوره ای و مشاوره ای بدون دیوار و دوره اول و دوم دبیرستان و دوره دوم هنرستان به ترتیب بدون دیوار و خیابان یادگیری و بدون دیوار مناسب تر است.
تحلیل ساختاری تغییرات طراحی حروف کتاب های اول تا پنجم ابتدایی آموزش و پرورش ایران در سال 1400(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کودک با ورود به مدرسه برای آموختن حروف فارسی و خواندن و نوشتن آن، ملزم به خواندن و نوشتن با شکل حروفی قاعدهمند میشود. تنوع و عدم تناسب این شکلهای حروف با درک و توانایی کودک در هر دورهی آموزشی میتواند سبب دلزدگی و دشواری در یادگیری شود. پر اهمیت است بدانیم شکل حروف استفاده شده در کتاب فارسی و نگارش اول تا پنجم ابتدایی با توجه به رشد کودک چگونه تغییر یافته است. تعداد، تنوع و چگونگی تغییرات شکل حروف استفاده شده در کتاب فارسی و نگارش اول تا پنجم در هر دورهی آموزشی براساس رشد توانایی و درک کودک سوال اصلی این پژوهش است. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای است. کشف خواص بصریِ شکل حروفِ متناسب با گروه سنی ابتدایی، هدف اصلی این پژوهش است. نتایج پژوهش نشان داده که هفت نوع شکل حروف در دوره ابتدایی، مورد استفاده قرار گرفته و نیز در هر دوره سه تا هفت شکل حروف متفاوت وجود دارد. یکی از آن شکلهای حروف، "خط تحریر" ، از ابتدا تا انتهای این دوره مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین استفاده از خط تحریری در دورههای اول و دوم ابتدایی حضور پررنگ و در دورهی سوم و چهارم ابتدایی کمتر است. با توجه به روند رشدی جسمی و ذهنی کودک در این مقطع سنی، بهتر است در هر دوره فقط از یک شکل حروف استفاده شود و همچنین شکل ظاهری حروف از ساده به پیچیده در طول دورهی ابتدایی تغییر کند. نیز آموزش خط تحریر به دوران بعد از ابتدایی انتقال یابد.
هنر و رسانه در عصر پسا حقیقت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۱۳۱
55 - 66
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در سال 2016، پساحقیقت به عنوان کلمه سال توسط انجمن فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد انتخاب شد. در دوران پساحقیقت در سال 2016، شکاف بین واقعیت و حقیقت شروع به شکل گیری فضایی توأم با حقایق جایگزینی کرد. هنر در این فضا خروجی دیگری است که به مثابه توسعه یک رسانه تصویری همه جانبه، برای برانگیختن یک تجربه فوری یا معتبر فراتر از مرزهای بازنمایی، وارد بازی سیاسی شده و حقایق جایگزین را در خدمت مخاطب قرار داده است تا حقایق فراتر از مرزهای سنت را دریابند. سؤالات پژوهش به شرح زیرمی باشد:ماهیت پساحقیقت چیست؟ و هنر در این دنیای پساحقیقت چطور عمل می کند؟هدف پژوهش: هدف این پژوهش شناخت ماهیت دوران پساحقیقت و بررسی عملکرد هنر با توجه به ماهیت پیچیده دوران پساحقیقت است.روش پژوهش: روش پژوهش، کیفی به شیوه توصیفی- تحلیلی است. ابزار گردآوری اطلاعات فیش، مشاهده و ابزار پویشگری نوین است.نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد، عصر پساحقیقت، زمانی است که عرصه هنر به مقوله ای انتقادی تبدیل می شود. عرصه هنر روابط فضایی را بررسی می کند که مخاطب را در مرکز یک بازی حسی قرار می دهد و ایده ای می شود که پویایی غوطه ور شدن در حقایق جایگزین را بررسی می کند. غوطه وری بی زمان است و این بی زمانی در حال پالایش مرزهای سنتی بین مخاطب، رسانه و شخصیت هنرمند است.
بررسی و تحلیل معماری مورفینگ بر شکل گیری آثار رم کولهاس (مطالعه موردی: خانه موسیقی پورتو)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز تا کنون مفاهیم معماری در حال نقد و بررسی است. فرم از مفاهیم اولیه و پایه معماری است که همواره تأثیر مستقیمی بر طراحی معماران دارد. فرم بیان کننده نظام ارزشی است و از مسائل بنیادین معماری به شمار می آید واژه مورفینگ برگرفته از کلمه فرم است. مورفینگ به معنای تغییر فرم از یک شکل به شکل دیگر است به گونه ای که فرم پیوستگی خود را حفظ کند و حالت جدیدی به خود بگیرد. در حقیقت مورفینگ به معنای انتقال اشکال هندسی است. بنای خانه موسیقی پورتو اثر رم کولهاس به عنوان نمونه موردی برای بررسی سبک مورفینگ در نظر گرفته شده است. کولهاس ازجمله معمارانی است که از ناممکن ها استقبال می کند و بناهای متفاوت با سبک های مختلف را طراحی و اجرا می کند. خانه موسیقی پورتو موفق ترین اثر این معمار است؛ که در این پژوهش مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. بررسی این موضوع که چگونه خدمات آموزشی شیوه تعامل مخاطبان با مؤسسات فرهنگی و به طور گسترده تر، با عملکرد هنری و خلاقیت را دوباره ابداع می کنند، حائز اهمیت است. پژوهش حاضر نیز با هدف بررسی معماری مورفینگ و مؤلفه های اثرگذار بر شکل گیری خانه موسیقی پورتو اثر رم کولهاس شکل گرفته است. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تلفیقی از تحقیق «کمی» از نظریه به نمونه موردی، «کیفی» از نمونه مطالعه به نظریه مفاهیم بازشکافت خواهند شد. تحلیل و بررسی های انجام شده بین مؤلفه های مورفینگ و خانه موسیقی پورتو نشان می دهد طراحی کاسادا موزیک از نوع معماری مورفینگ بوده و مؤلفه های این سبک به طور واضح و آشکار در این بنا دیده می شود. طبق بررسی ها عواملی چون: تغییر حالت، پیوستگی، پیچیدگی و یکپارچگی تماماً در خانه موسیقی پورتو قابل مشاهده است.
بررسی عملکرد بیونیکی موریانه و مورچه، در جهت بهینه سازی تهویه و انرژی
حوزههای تخصصی:
انسان ها برای رسیدن به تعامل با طبیعت، باید انرژی و منابع طبیعی را حفظ کنند و در مصرف آن ها صرفه جویی نمایند، هدف اصلی این پژوهش، بررسی عملکرد بیونیکی موریانه و مورچه، در جهت بهینه سازی تهویه و انرژی است و اهداف فرعی، بررسی لانه موریانه و مورچه و روش های عملکردی آن ها برای ایجاد تهویه طبیعی و نیز، بررسی لانه موریانه و مورچه و روش های عملکردی آن ها برای حفظ انرژی است، به نظر می رسد با استفاده از دستاوردهای مطالعه ساختارهای موجود در لانه موریانه و مورچه و با توجه به این که این حشرات اجتماعی پیچیده-ترین لانه های زیرزمینی را با عمق زیاد با سیستم شبکه ای می سازند و در تمام نقاط لانه، دمای مناسب و ثابتی را با گردش هوای خوب و رطوبت نسبی، به طور غریزی حفظ می کنند و عملکرد های بیونیکی مناسبی برای رسیدن به تهویه طبیعی و حفظ انرژی دارند، می توانند الگوی مناسبی در جهت بهینه سازی تهویه و انرژی باشند، روش تحقیق به طورکلی تحلیلی بوده و با بررسی لانه موریانه و مورچه و الگوهای عملکردی آن ها و تلفیق تمام یافته ها، می توان به هدف والای حفظ و بقای انرژی دست یافت، با گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اینترنتی و با استفاده از کتاب ها و مقالات ترجمه شده معتبر و با بررسی عملکردهای، لانه موریانه و مورچه، در جهت تهویه طبیعی، با جمع بندی و ارزیابی یافته ها، می توان نتایج مطلوبی در جهت بهینه سازی تهویه و انرژی در معماری به دست آورد، نتایج حاصل از این پژوهش، برای رسیدن به هدف والای تعامل و یکپارچگی با طبیعت و رسیدن به ایده های بیونیکی با رویکرد بهینه سازی تهویه و انرژی، با بررسی عملکردهای مورچه و موریانه در لانه سازی در جهت حفظ انرژی و بهینه سازی تهویه و الگوبرداری از قوانین عملکردی آن ها است.
تحلیل نشانه شناختی سینمای جنایی هیچکاک از منظر جرم شناسی مکانی (مطالعه موردی: فیلم روانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
71 - 86
حوزههای تخصصی:
سینما و معماری، دو هنر شناخته شده ای هستند که دارای اشتراکات قابل توجهی با یکدیگر در خلق هنر و فضا می باشند. سینمای هیچکاک یکی از بسترهای قوی سینمای جهان در ژانرهای سینمایی از جمله ژانر سینمایی جنایی می باشد که در آن اشتراکات سینما و معماری نیز قویاً به چشم می خورد. ابعاد و زوایای جرم شناختی در ژانرهای جنایی یکی از مولفه های سازنده سینمایی است که تاکنون در قالب روابط مشترک سینما و معماری کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از این پژوهش، شناخت روابط سه سویه مابین سینما، معماری و جرم در بستر سینمای جنایی هیچکاک و به کمک تحلیل فیلم «روانی» به عنوان شناخته شده ترین فیلم جنایی هیچکاک می باشد که حلقه سوم این روابط با ایده نوین «جرم شناسی مکانی» در آن قابل تفسیر است. رویکرد این پژوهش، کیفی و تکنیک پژوهش؛ نشانه شناسی با رویکرد مرکب دوسوسور و بارت به منظور شناسایی نظام نشانه ای و شناسایی فضاهای معمارانه استقراریافته در آن فیلم و واکاوی نشانه شناسانه فضاهای معمارانه و شهری از منظر جرم شناسی مکانی است. یافته های پژوهش؛ نشانگر وجود دسته ای از دال ها و مدلول ها در قالب یک نظام نشانه ای همسو با بافتار معنایی سینمای جنایی هیچکاک و فضای شهری و معمارانه قوی پشتیبان آن است. به علاوه، فضاهای معمارانه فیلم روانی بیشتر از آن که با ادبیات نظری جرم شناسی محیطی قابل تفسیر و تبیین باشند با ادبیات نظری جرم شناسی مکانی قابل تبیین می باشد و این مهم نشان دهنده بلوغ هیچکاک و پیش گامی سینمایش با حداقل پنجاه سال از زمان ساخت فیلم تا تولد جرم شناسی نوین مکانی یعنی طی سالهای 1960 الی 2010 میلادی است. در مجموع، نتایج پژوهش گویای فراروی از اشتراکات دو سویه شناخته شده مابین دو هنر سینما و معماری و گسترش آن در قالب یک طیف سه سطحی «سینما- معماری- جرم» در بستر سینمای جنایی کارگردان شهیری به نام آلفرد هیچکاک است که علاوه بر پُر کردن خلاءهای پژوهشی، طنینن انداز اصطلاح «هیچکاکی که نمی شناسید» نیز می باشد.