پژوهش هنر

پژوهش هنر

پژوهش هنر سال 14 پاییز و زمستان 1403 شماره 28 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

گونه شناسی قاب بندی رایج در سکه های دوره تیموری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الگوهای طراحی هنر تیموری قاب بندی سکه های تیموری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴ تعداد دانلود : ۲۰
یکی از متنوع ترین مدارک تاریخی و باستان شناسی دوره تیموری، سکه ها هستند که با نقوش گوناگون، ضرب شده و اطلاعات ارزشمندی را به دست می دهند؛ علاوه بر آن از لحاظ قاب بندی نیز، درخور توجه هستند. با توجه به تنوع قاب بندی ها، هدف از این پژوهش، تحلیل انواع فرم های قاب بندی سکه ها در دوره تیموری است که مطالعه آن ها، اطلاعات ارزشمندی را از لحاظ شناخت بخشی از الگوهای بصری در آثار دوره تیموری، در اختیار می گذارد. مهمترین سوال مطرح شده در این پژوهش این است که، انواع قاب بندی و بیشترین نوع آن، چیست؟ پژوهش موردنظر از نظر هدف، بنیادی و از نظر روش، توصیفی و تحلیلی است. نمونه گیری به صورت انتخابی هدفمند، انجام شده و پس از مطالعات مقدماتی کتابخانه ای، 15 سکه دوره تیموری، از موزه های اشمولین، دیوید، ملک و مجموعه شخصی کومش سمنان، انتخاب و مطالعه شده است. بر پایه نتایج حاصله، قاب نمونه ها، در یک تقسیم بندی کلی به 3 گونه؛ ترکیبی، مرکزی و حاشیه دار، قابل تفکیک هستند. بیشترین تعداد گونه ها، به ترتیب شامل: قاب بندی ترکیبی با 19 نمونه، مرکزی با 7 نمونه و حاشیه دار با 4 نمونه، هستند. در بین گونه ها، قاب های ترکیبی، بالاترین تعداد و تنوع طرح را دارند. این تنوع، در نقش مرکزی نمونه ها، مشاهده می شود. قاب های ترکیبی؛ به ترتیب تاریخی به انواع: سه پر، دایره، هفت پر، مربع، چهارپر، دالبر، هشت پر و شش پر، تقسیم شده که چهارپر، با 8 نمونه، مربع 4 نمونه، دایره 2 نمونه و بقیه موارد، با 1 نمونه، است. متنوع ترین نوع قاب بندی ترکیبی، متعلق به دوره «شاهرخ»، با شش نقش دایره، مربع، چهارپر، دالبر، هشت پر و شش پر است.
۲.

هتروتوپیا در آثار نو قاجارگرای هنرمندان معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هنر نوقاجارگرا هنر معاصر ایران هتروتوپیا نقاشی معاصر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴ تعداد دانلود : ۱۳
برای هنرمندان، تاریخ مجموعه ای از مستندات ثابت و روایت های خطی از رویدادها نیست، بلکه همچون متنی برای بازخوانی و بازتفسیر است. هنرمندان معاصر ایران در آثارشان بارها به تاریخ ارجاع داده اند؛ به ویژه اینکه شخصیت ها و رویدادهای تاریخی و خاطره های جمعی دوره قاجار را دست مایه خلق آثار خود کرده اند. چراکه دوره قاجار، آستانه مواجهه ایران با تجدد و شکاف در هویت های سنتی و آغاز شکل گیری هویت مدرن بود. در مقاله حاضر، هنرمندانی که در آثارشان به بازتفسیر مضامین و نقوش دوران قاجار در بستری معاصر پرداخته اند، "نوقاجارگرا" خوانده شده اند. پرسش مقاله حاضر حول این محور قرار دارد؛ این هنرمندان با درهم شکستن و دست کاری نشانه های شناخته شده دوران قاجار و بازسازی بریکولاژگونه از نشانه های قاجاری، به تضادهای بیرون و درون دوره قاجار و درواقع مواجهه ایران با تجدد، پرداخته اند. آن ها در آثارشان فضایی پرچالش و پرتنش را تصویر کرده اند که به تعبیر میشل فوکو، می توان آن ها را آثار هتروتوپیک دانست. هتروتوپیا اشاره به فضاهای بحرانی، مخدوش، ناآرام و گاه وارونه می کند که تداوم و هنجارمندی فضاهای معمول و شناخته شده را مختل می کنند. فضای هتروتوپیک اغلب زمان پریش است و عناصر و نشانه هایی از گذشته را با نشانه هایی از زمان حال سرِ هم بندی می کند تا تزلزل هویت های معاصر و ناپایداری و سیالیت تجربه های مدرن را نشان دهد. بر این مبنا، در مقاله حاضر این پرسش دنبال شده است که چه ویژگی های هتروتوپیایی در هنر نوقاجارگرا وجود دارد؟ هنرمندان معاصر چگونه با دست کاری و بازسازی نشانه ها و خاطره های جمعی دوره قاجار، به بازخوانی تاریخ تجدد در ایران پرداخته اند؟ برای پاسخ به این پرسش ها، ابتدا به مؤلفه های هتروتوپیا از دیدگاه میشل فوکو پرداخته، سپس با روش شناسی تحلیل تفسیری به بررسی مجموعه آثار برخی از هنرمندان معاصر پرداخته شده است. نتایج نشان داد چگونه هنرمندان با ویژگی هایی همچون گسست مکانی و زمانی، ارتباط دیالکتیکی با گذشته، مجاورت و هم پوشانی تناقض ها، خلق فضاهای استعاری، دست کاری انتقادی نشانه ها، و سیالیت و گشودگی در تفسیر، فضایی هتروتوپیک در آثار نوقاجارگرا خلق کرده اند. در این آثار، هنرمندان نوقاجارگرا با سرِ هم بندیِ مجدد از گذشته و دست کاری هویت تاریخی، نوعی طعنه و آیرونی نقادانه به پریشانی در هویت معاصر ایران وارد می سازند.
۳.

پژوهشی در خاستگاه نمادین نقوش سرو و گلدان در پُشتی های معاصر ایل سنگسر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ایل سنگسر معاصر نقوش پُشتی سِرو گلدان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۱۲
بافت فرش در ناحیه سنگسر به دلیل زندگی چادرنشینی، قدمتی کهن دارد. بافندگان سنگسری فرش های متنوعی را در ابعاد مختلف با طرح هایی همچون چهارفصل، لچک وترنج، زیرخاکی، بته ای، محرابی، تابلوفرش و مواردی مانند این ها، براساس نقشه و یا با الگوبرداری از پشتِ فرش های شهری در ابعاد مختلف، می بافند. در میان بافته های سنگسری، فرشی در ابعاد کوچک با نقوش متنوع جانوری و گیاهی بافته می شود که پُشتی نام دارد. نقوشی که بر روی پُشتی ها بافته می شود برخلاف آنچه در بین ایلات و عشایر مرسوم است، برگرفته از عناصر و تزیینات شهری است که مواردی مانند سرو، گلدان، محراب، گوزن، آهو یا پرنده را شامل می شود. بنابر آنچه بیان شد، سؤال های مطرح در پژوهش این است که بافندگان ایل سنگسر چه نوع ترکیب هایی از این نقش مایه ها را بر روی پُشتی های عشایری و روستایی ایجاد می کنند؟ و خاستگاهِ نمادین نقوش پُشتی های ایل سنگسر مربوط به کدام منطقه یا دوران تاریخی است؟ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و مطالعه میدانی و اسنادی صورت گرفته است. هدف از انجام آن، دستیابی به خاستگاه نقوش موجود در پُشتی های سنگسری است. یافته ها نشان می دهند الگوی اصلی این نقش، گلدان بوده که عموماً با سه گلدان بافته شده اما تعداد و اندازه سرو متغیر بوده است. بقیه نقوش، جانبی بوده و به تناسب کم و زیاد شده اند. اولین نمود سرو و گلدان، در یک نقشِ برجسته آشوری مشاهده شده که بعدها در دوره هخامنشیان و بعد از اسلام در هنرهای مختلف به ویژه فرش در دوره صفوی، از آن استفاده شده است. نقش مایه گوزن و پاژن در آثار یافت شده از عیلام، املش، حسنلو، زیویه، لرستان، کلاردشت و هنرهای سکایی و هخامنشی نیز، به کار رفته است. الگوی نقش مایه جانوری در کنار درخت زندگی، از تمدن سومری تا عصر قاجار در آثار صناعی دیده می شود. این احتمال که بافندگان عشایری و روستایی سنگسر به این الگوها دسترسی داشته اند بسیار کم است. شاید با تأثیرپذیری از مناطق شهرهایی همچون اصفهان، کاشان یا کرمان، این نقوش در بافته هایشان رواج یافته است. این نیز ممکن است که بافندگان عشایری و روستایی ساکن در این نواحی، الگوی اصلی به ویژه نقش گوزن و قوچ را در مناطق خود یا جنگل های استان مازندران دیده و به طراحان مناطق شهری مورد اشاره، سفارش داده اند.
۴.

تحلیل رمزگان فیلم «شطرنج باد» محمدرضا اصلانی بر اساس نشانه شناسی امبرتو اکو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تحلیل رمزگان نشانه شناسی اکو سینما شطرنج باد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵ تعداد دانلود : ۱۲
نشانه شناسی امبرتو اکو در سینما بر اساس بیان و محتوا، فرهنگ و تفسیر قابل واکاوی است. در این بین رمزگان ها که روابط میان بیان و محتوا هستند اهمیت ویژه ای دارند. این رمزگان ها در سینمای پست مدرن، سبب شکل گیری تفسیرهایی از سوی مخاطب می گردد که جنبه های فرهنگی در آن نقش بسزایی دارد. بر اساس نشانه شناسی اکو رمزگان های رویدادها، تداعی، بازنمایی، قراردادی، همبستگی، دلالت ها، تفسیر، توصیف، روایتی و رمزگان مفهومی شکل می گیرند. این رمزگان ها سهم نشانه شناسی اکو در سینما را بازتاب داده و شناختی دقیق تر در سینمای پست مدرن ایران را سبب می گردد. در حال حاضر هیچ سیستم کاملی برای نشانه شناسی سینمای پست مدرن وجود ندارد. این امر نشان می دهد که پژوهشگران همچنان در حال بررسی کشف نحوه عملکرد نشانه ها و معانی در فیلم هستند. اما قوانین کلی رمزگان ها وجود دارد. این قوانین به نحوه ارتباط نشانه ها با معانی و نحوه تفسیر آن توسط مخاطبان اشاره دارند. در سینمای پست مدرن ایران، نشانه ها، نمادها و رمزگان ها نقشی کلیدی در بازنمایی و تفسیر ایفا می کنند که این امر با دیدگاه اکو در ارتباط نشانه ها و رمزگان ها همخوانی دارد. تفسیر فیلم های پست مدرن به طور مداوم در حال تغییر و دگرگونی است و این امر به دلیل بینامتنی بودن این نوع سینما است. در این نوع سینما، فیلمسازان از ارجاعات متعدد به آثار سینمایی، ادبی و هنری دیگر استفاده می کنند که لایه های معنایی جدیدی به فیلم می افزاید و به مخاطبان آگاه، امکان تفسیرهای متعدد از اثر را می دهد. این پژوهش از منظر هدف، نظری - کاربردی و از منظر شیوه، توصیفی- تحلیلی است و جامعه آماری برخی آثار سینمای پست مدرن جهان و ایران همچنین مطالعه موردی فیلم «شطرنج باد» محمدرضا اصلانی صورت گرفته است.
۵.

مطالعه تطبیقی کیفیت استقرار حروف گزیده ای از خطوط نستعلیق دو شیوه صفوی و معاصر (نمونه موردی: میر عمادالحسنی و غلامحسین امیرخانی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: صفویه معاصر خط نستعلیق میرعمادالحسنی غلامحسین امیرخانی استقرار حروف

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۱۳
در نگارش خط علاوه بر زیبایی، به کیفیت و موقعیت قرارگیری حروف متناسب با ترتیب و خوانش آن ها توجه می شود چنان که مخاطب به راحتی بتواند ترتیب و ارتباط میان حروف در هر کلمه را دریافته، خواندن حروف به سهولت مقدور گردد. در خطوط فارسی، نستعلیق را عروس خطوط نامیده اند. هنرمندان بسیاری درطول چندقرن گذشته به نگارش نستعلیق پرداخته و هریک ضمن ذوق آزمایی تلاش کرده اند تا آثارشان را در این زمینه به کمال مطلوب برسانند. مقاله پیشروبا هدف دستیابی به نحوه مواجهه هنرمند خطاط درخصوص کیفیت استقرار حروف در کلمات، به روش توصیفی تحلیلی و تطبیقی، نمونه هایی از سطرنویسی و چلیپا در دو شیوه صفوی و معاصر؛ گزیده ای از آثار میرعمادالحسنی و غلامحسین امیرخانی به عنوان شاخص را انتخاب و سپس از طریق تطبیق، کیفیتِ ترکیب و استقرارِ حروف در کلمات آن ها را توصیف و تحلیل نموده است. چگونگی استقرار حروف نستعلیق در آثار دو استاد خوشنویس پرسش اصلی و نظیر نویسی های امیرخانی از میرعماد مورد توجه این پژوهش است. این که ترکیب و ترتیب قرار گرفتن حروف در کلمه و در نهایت سطر، در تناسب با بار معنایی کلمه در دو شیوه تا چه اندازه به لحاظ کیفی حائز اهمیت بوده است. یافته های پژوهش، ضمن تبیین ویژگی های خاص آثار و نقاط اشتراک و افتراق هریک از نمونه های مشابه دو هنرمند، حاکی از آن است که در آثار میرعماد ترکیب و ترتیب قرارگیری حروف در کلمات، منطبق با مسیر نگاه مخاطب، روان خوانی و اساساً تسریع دریافت معانی کلمات در نظر گرفته شده و رعایت این نکته از دقت و اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است درحالی که در آثار امیرخانی این موضوع چندان مورد اعتنا قرار نگرفته است و صرفاً چیدمان اجزای یک کلمه غالبا از بُعد ترکیب بندی و حسن همجواری حروف و کلمات مورد اهمیت است.
۶.

نشانه شناسی فرهنگی جایگاه مهاجرین افغان با تحلیل فیلم های برادران محمودی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان رولان پوسنر فیلم برادران محمودی جایگاه مهاجرین افغان مرکز-حاشیه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۱۳
در مقاله حاضر تلاش بر این بوده است؛ تا با بهره گیری از مقوله «مرکز-حاشیه» در نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان خوانشی از فیلمهای «چند متر مکعب عشق»، «رفتن»، «شکستن همزمان بیست استخوان» محصول مشترک برادران محمودی (نوید و جمشید) صورت گیرد. تحقیقات بسیاری در ارتباط با حضور مهاجرین افغان و سکنی گزیدن ایشان در حاشیه شهرهای ایران صورت گرفته است اما آنچه؛ پس از گذشت حدود چهل سال حضور ایشان در ایران ملموس است، پیشرفت آنها و تغییر جایگاه فرهنگی ایشان و افزایش تعاملات با کنشگران ایرانی است. موضوعی که در تحقیقات حاضر چندان به آن توجه نشده است. لذا مقاله حاضر درصدد بوده است که؛ با بهره گیری از مفهوم اقامتگاه به پیشرفت جایگاه آنان در سپهرنشانه ای ایران بپردازد. درواقع هدف این تحقیق نمایش این مسیر با تاکید بر سکونتگاه های مهاجرین است. گزینش فضاها و حرکت روبه جلوی مهاجرین از طریق نشانه های مکانی یعنی تغییرات در ساختار اقامتگاه های آنها و نیز نشانه های غیرمکانی همچون گفتار و کردار ایرانیان و افغان ها در آثار مورد نظر قابل بررسی است. بنابراین پرسش پژوهشی را می توان این گونه طرح کرد: روند تغییر جایگاه فرهنگی مهاجرین افغان از حاشیه به مرکز به چه ترتیبی صورت گرفته است؟ لازم به ذکر است که این پژوهشِ کیفی، به شکل اسنادی و با تکیه بر منابع دیداری و نوشتاری انجام و به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. یافته های این پژوهش مشخص می کند که مهاجرین افغان در ابتدای ورود، رویکرد «مرکز و حاشیه» را اتخاذ کرده اند اما به مرور با بیشتر شدن تعاملات با سپهرنشانه ای ایران از حاشیه به سمت مرکز پیشرفت نمودند. در این شرایط دوگان «مرکز-حاشیه» را کنار گذاشته و وارد فضاهای چهارگانه فرهنگی رولان پوسنر شده اند. درواقع ایشان تاکنون فضاهای فرافرهنگی، پادفرهنگی و فضای فرهنگی حاشیه ای را اشغال کرده اند. نشانه ها بیانگر این مطلب هستند که؛ ایشان هنوز به فضای فرهنگی مرکزی راه نیافته اند.

آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۱۸