فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۲۱ تا ۱٬۳۴۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
اتسم النظم عند الشعراء الأمویین بقدرٍ من العفویه؛ أی إنّ هذه العفویه لم تکن خالصه؛لأن تطلّع الشاعر إلى الوصول بإبداعه إلى أعلى مراتب الجوده والإتقان، وجو المنافسه الذی یحکم الإبداع الشعری، دفعاه إلى إنعام النظر فی نظمه، والبحث عن سبل تساعده فی تحقیق تفوقه الشعری، دون المساس بجوهر الخلق والإبداع لدیه، فکانت الصناعه الشعریه نهجاً سلکه الشعراء لتحقیق معادله الشعر الأجود بالمعاییر الفضلى.
وقد بحث الشعراء الأمویون عن أسالیب یدخلونها فی شعرهم بغیه تحسینه، وإخراجه بالصوره التی تمنحه الجوده والتفوق، وتُظهر هذه الأسالیب رؤیتهم الخاصه لمفهوم الشعر، ومفهوم الصناعه الشعریه، وتوظیف هذه الصناعه فی خدمه قصائدهم.
تعددت الأسالیب التی استعان بها الشعراء فی صناعتهم الشعریه، وراحوا یستقدمون من الصناعات النسیجیه ما یدعم صناعتهم، فکان النسج واللحم والنیر والحبک والطراز، تضاف إلیها أسالیب أخرى کالتحبیر والحوک والتثقیف، وغیرها من الأسالیب التی أسهمت فی تحسین الشعر.
واهتمام الشعراء بالصناعه لتجوید شعرهم دفعهم إلى الاهتمام بعیوب الشعر، فقد سعوا جاهدین إلى تجنبها والابتعاد عنها؛ بغیهالحفاظ على جوده شعرهم وقوته. کلمات مفتاحیه: بواعث، مفهوم،أسالیب الصناعه، الشعراء الأمویون، عیوب الشعر.
منهج تعامل شراح المعلقات مع الشواهد فی شروحهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظر به نقش شاهد در دانش های زبانی و ادبی و نیز اهمیت معلقات در ادبیات عربی و جایگاه شروح این چکامه های ارزشمند مقاله حاضر روش شارحان معلقات در استعمال شواهد مختلف قرآنی، حدیثی، شعر و مثل را با روش توصیفی تحلیلی بررسیده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که شارحان توجه شایانی به شاهد داشته و این شواهد کاربردهای مختلفی چون شرح واژگان مشکل، تأکید معنی، توضیح مسئله ای نحوی یا صرفی، بیان نکته ای بلاغی، یا اشاره به قضایای آوایی و عروضی داشته اند.
زبان شناسی فعل مجهول، دانشی برای تصویرگری صحنه های غیبی قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فعل مجهول ساختاری است که در زبان عربی از اهمیت خاصی برخوردار است. این امر به دلیل اهتمام خاصی است که در این زبان به بیان وشیوه تعبیر داده شده است و نمود این ظرافت را در متن إعجاز گونه ی قرآن کریم به روشنی می توان مشاهده کرد. وجود صحنه های غیبی در قرآن به کمک فعل مجهول، این گونه صحنه های نامحسوس را در حدّ توان فهم وقوای دنیوی قابل درک می کند. از ویژگی های قرآن کریم می توان به تصویر سازی و مفهوم سازی های بی بدیل به نسبت هر صحنه و هر موقعیت اشاره کرد، حال آنچه مهم است توانایی های ذهن بشر است که با استفاده از قوای تخیل خویش هر صحنه را به نحوی مطابق با صحنه های محسوس مفهوم سازی می کند. آنچه در این جستار مطمع نظر نگارندگان است، اشاره به توانایی های ذهن انسان در درک صحنه های نامحسوس و غیبی قرآن کریم می باشد و کوشیده ایم تا اینگونه صحنه ها را با توجه به چند مفهوم اساسی زبانشناسی شناختی یعنی مفهوم انطباق ذهنی، چشم انداز، مفهوم طرح صحنه و ضبط صحنه بررسی کنیم تا از این رهگذر بر اهمیت تصویر سازی بیرونی و مفهوم سازی درونی ذهن اشاره کنیم.
بررسی سه مؤلفه زمانیِ ""نظم""، ""تداوم"" و ""بسامد"" در رمان «ذاکره الجسد» اثر احلام مستغانمی (بر اساس نظریه زمان روایی ژرار ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان ذاکره الجسد، اثر نویسنده الجزایری، احلام مستغانمی، داستانی سیاسی- اجتماعی و عاشقانه است که موفق به دریافت جایزه ""نور"" به عنوان برترین اثر ادبی زنانه در جهان عرب شده است. از میان ساختمایه های روایی، عنصر زمان روایت، در این رمان مؤلفه ای قابل اعتنا است. کامل ترین تئوری پیرامون عنصر زمان در داستان، نظریه ژرار ژنت است. از نظر ژنت، زمان مندی روایت با در نظر گرفتن سه مؤلفه زمانی: نظم، تداوم و بسامد شکل می گیرد. در جستار پیش رو، نگارنده با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، سعی دارد تا مؤلفه های گوناگون زمان روایی را بر اساس نظریه ژرار ژنت در رمان ذاکره الجسد بررسی نمایند. بررسی زمان روایت در رمان مذکور نشان می دهد که روند روایت در این رمان مبتنی بر شیوه شکست زمان و رفت و برگشت های نامنسجم است. شکل روایت در آن، یک سیر مدور دارد؛ به گونه ای که پایان داستان به آغازش ارتباطی مستقیم پیدا کرده است. مستغانمی با این تمهید هنری، به گزینش های مختلفی دست یازیده و به نقل روایت های گذشته نگر و آینده نگر پرداخته است. در این اثر، به دلیل درنگ های توصیفی و همچنین استفاده فراوان از توصیف، عمل ذهنی، افعال انشایی، و تعهد اجتماعی نویسنده، سرعت روایت، کند شده است.
آخر الفنان الکردی فی شعر عبدالوهاب البیاتی؛ دراسة صورولوجیة فی الأدب المقارن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر الصورولوجیا أو علم الصورة فرعٌ من فروع الأدب المقارن وهو البحث عن صورة الآخر الأجنبی فی النصِّ الأدبی. یتیحُ لنا علم الصورة معرفة الإنسان للإنسان وعبر هذه المعرفة یبرز لنا الجوهر المشترک للإنسانیة. وعند ذاک ننطلق إلی عالم الأخوة التی تجمع الأنا بالآخر. ولو تأملنا هذا الجوهر لوجدناه لا یتبلور إلّا بالتفاعل مع الآخرین؛ من هنا تبرز أهمیة الدراسات الأدبیة المقارنة التی تقوِّم علاقاتنا مع الآخر. عبدالوهاب البیاتی یکون من عملاقة الشعراء فی الشعر العربی المعاصر الذی اختص قصائداً کثیرةً فی دیوانه إلی عرض صورة الآخر وفی کم کبیر من هذه القصائد یعرض صورة الفنانین الآخرین وفی ضمن هذه القصائد أنشد ثلاث قصائد فی وصف الفنانین الکردیین: عبدالله کوران، ویاشار کمال، وایلماز غونیه. مناخ التعایش السلمی الذی بدأ یظهر فی العالم، یبرهن لنا أهمیة الدراسات الصورولوجیة إذ لوحظ ان الصور التی تقدمها الآداب القومیة للشعوب الأخرى تشکل مصدراً أساسیاً من مصادر سوء التفاهم بین الأمم والثقافات سلباً وإیجاباً کما قد تمثّل الأنا العربی فی شعر البیاتی منظومة علاقات مع آخر الفنان الکردی فی إطار کلُّه صداقةٌ وودٌّ وتمجیدٌ. تحاول هذه المقالة من خلال المنهج الوصفی – التحلیلی وفی ضوء النقد المقارنی أن تتوقف عند مواقع تصویر البیاتی عن آخر الفنان الکردی المتمثِّلِ فی عبدالله کوران، ویاشار کمال، ویلماز غونیه. والنتائج تدلُّ علی أنَّ الشاعر قد عرض صورة آخر الفنان الکردی فی صورة التسامح؛ وهذا النوع من قرءاة الآخر یُعتبر من أجمل صور قرائته، والحالة الوحیدة للتبادل الحقیقی التی تسود علیها روح الموضوعیة.
اللون ومعانیه الرمزیة فی آثار محمد الماغوط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعتبر اللون من العناصر الهامة فی حقل المحسوسات حیث یلعب دورا هاما فی حیاتنا ویُعدّ رمزا لمشاعرنا المختلفة من حزن وسرور. فاللون هو البعد الإضافی الذی یمنح الأدیب معان غیر متناهیة للتعبیر عن کل شیء جمیل فی العالم. وبالوصول إلی معان رمزیة للّون تظهر خوالج الأدیب وأفکاره. یتناول هذا البحث دراسة اللون فی آثار محمد الماغوط معتمدا علی منهج التحلیل، والوصف والإحصاء فی تناول الألفاظ اللونیة فی آثاره بعد دراسة دلالات الألوان المختلفة للوصول إلی بعض نتائج منها دور أفکار الشاعر فی استخدام الألوان وسبب تفضیل لون علی الآخر عنده. یختصّ فی هذا الإحصاء الحدُّ الأقصی باللّون الأحمر، فهذا یدلّ علی ما قام به من تحریض الناس وتهییجهم علی الثورة. وللون الأسود أقل ظهورا فی دیوانه رغم ظننا بأنه ینبغی أن یکون فی صدر الألوان نظرا إلی تشاؤم الشاعر وسوداویته.
الترجیح النحوی فی مسائل متعلقة بالعطف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
أسهمت مظاهرُ اختلاف الآراء وتعدّد الأوجه الإعرابیة فی ولادة ظاهرة الترجیح فی النحو العربیّ، وقد عزّزها المنطقُ السائد بین النُّحَاة من أنّ أقوالهم النحویّة لیست قواعدَ ثابتةً لا تتغیرُ، وأنّ الکلام یخضع إلى سیاقه ومقامه بالدرجة الأولى، وتتحکّم به شبکةٌ قویةٌ من العلاقات اللفظیة والمعنویة تَصْهَر أبعادَه الدلالیة فی صنعتِه النحویّةِ.
هذا البحث یتناول، بحلّةٍ جدیدةٍ، بعضَ مسائل العطف التی تداولتها کتب النُّحَاة القدامى، مرکّزاً على دوافع النُّحَاة للترجیح بین الأوجه المحتملة لتراکیب العطف، وانتقاء الوجه الأقرب إلى الصواب دون الإضرار بالمعنى، أو الإخلال بمعاییر أحکام النحو وقواعده وفصاحته.
وقد انطلق فی اتجاهین: اتجاهٌ توصیفیٌّ؛ شَرَحَ مصطلح الترجیح فی إطاره اللغوی والاصطلاحی مبیّناً مفرداته فی کتب النُّحَاة القدامى، واتجاهٌ تطبیقیٌّ؛ بَسَطَ مسائلَ العطف المُشْکلة، وعَرَضَ الأوجهَ الإعرابیة التی قِیلت فیها والأدلّة والشواهد التی سِیقتْ فی برهانها والاحتجاج علیها، مرجّحاً الوجه الذی رآه مناسباً للمعنى والقصد.
ثم خلص البحثُ إلى نتائجَ تؤکّد أهمیةَ أنْ یُوظّف الترجیحُ النحوی فی مسائل النحو التی اکتَسَتْ طابعَ الخلاف وضرورةَ أنْ یراعیَ مستویاتِ النصِّ اللغویةَ وسیاقَه الدّلالی.
اللهجه التی نزل بها القرآن الکریم: قراءه جدیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختار الباری تعالى اللغه العربیه لتکون وعاءً لمعجزاته وإطاراً لکراماته عن حکمه وتقدیر ودرایه وتدبیر. وقد اختلفت آراء الباحثین فی اللهجه التی نزل بها القرآن الکریم وذلک لتعدد لهجات العرب وقت نزوله. فمنهم من اعتبرها لهجه قریش لکون الرسول (ص) من قریش، ومنهم من اعتبرها لغه مشترکه بین مجموعه من القبائل، ومنهم من اعتبرها لغه مشترکه بین العرب جمیعاً.
یبدأ البحث بذکر شیء حول مکانه مکه المکرمه وأسواقها قبل الإسلام ثمّ یوضّح بعض المصطلحات الضروریه، وهی: اللغه، واللهجه، واللغه المشترکه، واللهجه النواه، واللغه الموحَّده، واللغه العامه، واللغه الأدبیه، ثم یعرض للآراء المطروحه، حول مسأله نزول القرآن بلهجه قریش محاولاً مناقشه المسأله من زاویه مختلفه.
وقد أثبت البحث أنّ اللهجه التی نزل بها القرآن لم تکن لهجه خاصه، لا بقریش ولا بغیرها، بل کانت لغه عامه، أو بالأحرى، هی اللغه الفصحى التی یتحدث بها العرب إلى یومنا هذا بعد إسقاط بعض التغیّرات التی طرأت علیها على مرّ التاریخ، وأنّ کافه الأدله التی سیقت على سیاده لهجه قریش هی أدله غیر صحیحه تفتقر إلى الدقه ولا تستند إلى وثائق ومستندات قویه. کما أنّ التسلیم بوجود اللغه العامه ینفی وجود المسمّیات الأخرى بالنسبه للغه العربیه؛ فلا لغه مشترکه ولا لغه نواه ولا لغه أدبیه ولا غیر ذلک، بل لغه واحده تستجیب لکلّ الظروف وتلبّی کافه الحاجات. کماأنّنا نستطیع، إن سلّمنا باللغه العامه، تفسیر کافه الظواهر اللغویه التی حیّرت الدارسین لعربیه ما قبل الإسلام، کالتشابه الموجود فی الشعر الجاهلی والنصوص الأدبیه الأخرى وغیر ذلک.
بازخوانی انتقادی استشهاد به شعر در نحو عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نوشتار پیش رو تلاش شده تا شعر به عنوان یکی از منابع مورد استشهاد نحویان برای توجیه حالت های دستوری، بازخوانی و میزان اعتبار الگوهای مورد استشهاد سنجیده شود. محوری ترین نکته مورد بحث این است که تمایز میان ساختار شعر و نثر به ویژه آنجا که مسیله مربوط به دستور زبان می شود اهمیت می یابد. نثر به دلیل رعایت هنجارهای زبان از اعتبار بیشتری نسبت به شعر برخوردار است و شعر به جهت ویژگی های خاصی که از لحاظ ترکیبی دارد نمی تواند الگوی مناسبی برای استشهاد و استخراج قاعده نحوی باشد. آنچه زبان شعر را تعین ویژه می بخشد هنجارگریزی های ساختاری و معنایی در شعر است. ادبی بودن یک متن بر پایه ساز و کارهایی است که از نگاه فرمالیست ها بر بیگانه سازی زبان رایج استوار گشته است. بیگانه سازی در سطح فرم، زبان عادی را به زبان ادبی اعتلا می بخشد. مکانیزم هایی مانند: کاربرد وزن و قافیه، ایجاد تقدیم و تاخیر، حذف، افزایش، ابدال و مواردی نظیر آن از جمله ساز و کارهای بیگانه سازی در شعر است که در گفتمان نحو عربی در ذیل مقوله ضرورت های شعری طرح شده است. زبان شعر به علت قاعده گریزی های مکرر و ضرورت هایی که با آن مواجه است، نمی تواند الگوی مناسبی را برای استخراج قاعده ارایه دهد. ازاین رو می بایست مقوله شعر را جدا از نثر و گفتار فصیح در نظر گرفت. عدم تفکیک درست میان این دو سطح از زبان در نحو عربی باعث گسترده شدن دامنه موارد استثناء بر اصل قاعده شده است. این مسیله در نهایت به پیچید ه ترشدن نحو عربی و ناکارآمدی آن در نظام آموزشی زبان عربی منتهی شده است.
دراسه سوسیونصیه فی روایه «ذاکره الجسد» ل «أحلام مستغانمی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ البناء الدلالی للروایه فی نسقه اللغوی یحتوی علی الأنساق السردیه والخطابیه إلى جانب الأنساق الفکریه. فالنقد السوسیونصی یدرس البناء الدلالی للنص من المنظور السوسیولوجی اکتفاء بالنص دون الرجوع إلی خارجه. وتتجلی العلاقات الحواریه القائمه فی البناء الاجتماعی للروایه من الناحیه الجمالیه فی إطار هذا الاتجاه النقدی، إمّا بدیموقراطیه الأصوات فی الروایه البولیفونیه، وإمّا بهیمنه إیدیولوجیه واحده فی الروایه المونولوجیه. ومن هذا المنظار النقدی، اتخذت الراوئیه الجزائریه الشهیره، أحلام مستغانمی، فی روایتها ذاکره الجسد اتجاها متمیزا لإقامه العلاقات الحواریه فی بناء النص الذی لا یمکن الحکم علیه بسهوله.
قامت هذه المقاله بدراسه البناء الداخلی لهذه المدونه السردیه النسائیه، بأسلوب وصفی تحلیلی، فی ثلاثه مستویات: الأسالیب الکلامیه، ونوعیه الراوی والضمائر السردیه، والمنظور الآیدیولوجی، لکشف أسلوب الروایه فی إقامه العلاقات الحواریه بین الأصوات فی مجتمع النص حسب النقد السوسیونصی. وتشیر النتائج إلی أنّ هذه الکاتبه لا تختار الحیاد ولا الانحیاز السردی فی إعلاء صوت الشخصیات بل تستخدم الأسلوب الوسط فی تشخیص الأسالیب الکلامیه للشخصیات، وذلک بتلاعبها بالضمائر السردیه. کذلک تطرح الروایهُ الآیدیولوجیات المختلفه فی البناء الاجتماعی للنص فی قضیتی المرأه والوطن؛ حیث یتمّ المنظور الآیدیولوجی النهائی للروایه حسب خصائص الروایات المتعدده الأصوات محاولهً ترسیم الدیموقراطیه فی بناء النص. کذلک إمکانیه التأویل لدی المتلقی فی الخطاب المفتوح النهایه تسم هذه الروایه النسویه بخصائص تعددیه -الأصوات، خلافاً لمن لا یعتبر الکتابات النسویه سوى روایات مونولوجیه.
الظواهر الأسلوبیة فی سورة الأنعام (نمودهای سبک شناختی در سوره ی انعام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی یکی از شاخه های نقد ادبی است که از دانش زبان شناسی و بلاغت در تحلیل متن بهره جسته و در بررسی نقدی و ادبی اثر برسه عنصر اصلی متن، نویسنده و مخاطب تکیه می کند. سوره انعام یکی از سوره های بلند قرآن کریم است که موضوع اصلی آن بیان اصول سه گانه عقیده اسلامی است، و تمام واژگان و عبارات و تصاویر هنری موجود در آن در پی اثبات یگانگی و حقانیت خداوند است. این پژوهش با تکیه بر روش تحلیل سبک شناختی توصیفی بعد از مقدمه ای کوتاه در بررسی مبانی نظری سبک شناختی و ظواهر آن به بررسی مهمترین ظواهر سبک شناختی در سوره انعام پرداخته و با تکیه بر پنج مبحث تکرار، تقدیم و تأخیر، استفهام، التفات و گفتگو تلاش می کند تا سبک های ارائه شده در سوره را واکاوی نماید. یافته های پژوهش نشان می دهد که تکرار واژگان و عبارت ها و جمله ها از مهمترین ظواهر سبک شناختی است و سبب انسجام موضوعی و هنری در بیان و تأکید توحید شده است. تقدیم و تأخیرها در سوره به هدف تاکید وحدانیت خداوند آورده شده است و مخاطب را به تامل در موضوع مورد بحث وا می دارد. گفتگو در سوره ابزاری هنری برای بیان حقانیت خداوند و پیامبر(ص) می باشد که گاهی با تصویرهای حقیقی در آمیخته می شود تا روشی مؤثر برای تبلیغ دین اسلام و اعتراف مشرکان و منکران به حقانیت خداوند باشد.
تحلیل گزاره های پرسشی در سوره «مؤمنون» بر اساس نظریه کنش کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گزاره های پرسشی با کارکردهای کنشیِ متنوّعی که در زبان دارد، یکی از ابزارهای مؤثر زبان در تأثیرگذاری بر مخاطب، و ایجاد کنش های بیرونی است. با توجّه به اهمیت ویژه ی گزاره های پرسشی، در تأثیر و بلاغت کلام، بررسی موردیِ کنش های کلامیِ گزاره های پرسشی در قرآن کریم و تبیین نقش کنشیِ آنها در تأثیر و بلاغت قرآن، از ضروریات پژوهش در حوزه ی بلاغت و قرآن پژوهی است. در این مقاله به منظور تبیین جنبه های دیگری از بلاغت گزاره های پرسشی در قرآن کریم، بر اساس نظریه ی کنش کلامی(speech act)، به بررسی کارکردهای کنشیِ گزاره های پرسشی در قرآن کریم می پردازیم و برای دست یابی به نتایج دقیق تر در این زمینه، سوره ی «مؤمنون» به عنوان زمینه ی بررسیِ موردی انتخاب شده است. نتایج این تحقیق، کارکردهای هدفمند و پویای زبان قرآن در عرصه ی کنش های کلامی را نشان می دهد. از سوی دیگر، با توجّه به ابتنای مبانی نظریه ی کنش کلامی بر «زیان طبیعی» و کارکرد آن در جوامع انسانی، برخی مبانیِ این نظریه، در تضاد با ویژگی های کلام وحیانی قرآن و دیگر کتاب های آسمانی است، و در بررسی آیات قرآن کریم بر اساس نظریه ی کنش کلامی، باید نسبت به این مسأله دقت لازم را به عمل آورد.
روایات نجیب محفوظ فی ضوء النقد الاجتماعی مع عنایة خاصة بروایة ""أولاد حارتنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ أیّ أثر أدبی خاضع فی وجوده وتطوره للظروف الزمانیة والمکانیة التی تلعب الدور البارز فی ظهوره. ولا یمکن تصور وجود أثر أدبی خارجهما. یعتبر النقد الاجتماعی محاولة لإبراز العلاقة بین المجتمع والأدب فموضوع علم الاجتماع الأدبی وضع أساسه فی القرن التاسع عشر المیلادی، فقد طرحت شخصیات من مثل مدام دواستال وابیولیت تین وفلاسفة من مثل هیغل ومارکس مبادئ کانت التطورات التالیة تابعة لها. ولا شکّ فی أنّ ظهور الروایة کنوع أدبی کان تحت تأثیر ظروف اجتماعیة خاصة ومن ثم تأثر المجتمع بالروایة وبأفکار الروائیین، فهناک علاقة متبادلة بین الأثر الأدبی وبین المجتمع من حیث التأثیر والتأثر.
تحاول هذه الدراسة إلقاء الضوء علی جانب من روایات نجیب محفوظ فی ضوء النقد الاجتماعی مع الترکیز علی روایة أولاد حارتنا، ذلک أنّ نجیب محفوظ یعد من المهتمین بالجوانب الاجتماعیة فی آثاره الروائیة. کما أنّ آثاره الروائیة ترکت بصماتها علی المسار الاجتماعی فی المجتمع المصری.
نماد پردازی قرآنی در شعر معاصر فلسطین ( شخصیت یوسف (ع))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمادها، همواره در دو حوزه ی معناگرایی و تصویرآفرینی نقش پربار داشته اند و همین دو خصلت ارزشمند ادبی سبب شده است تا نمادها در ساز و کار سرایندگی، به شکلی کارآمد مورد توجه قرار گیرند. شاعران نیز برای رهایی از ورطه ی تاریک و ناپیدای شعارزدگی وگریز از هرگونه سانسور، راهی جز تمسک به نمادهای گوناگون نیافتند .بر همین اساس می توان گفت یکی از انگیزه های رویکرد شاعران معاصر فلسطین به سمبل(نماد)، بیان غیر مستقیم افکار واندیشه واحساسات می باشد. در این روش شاعر به منظور پربار کردن محتوای شعری و تبین اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی جامعه و حالات درونی خود به صورت رمز گونه، پرده از حقایق می گشاید. در میان سمبلها، نمادهای دینی به لحاظ ماهیت مذهبی و تأکید شاعران بر محتوای غنی فرهنگ قرآنی، نسبت به نمادهای حماسی، نمود بیشتری دارند. از میان نمادها ی قرآنی شخصیت حضرت یوسف (ع) به دلیل برخورداری از پتانسیل ودلالتهای بالقوه و سازگار با تجربه درونی شاعران فلسطین،نسبت به سایر سمبلهای دینی بسامد بیشتری داشته است. شاعران فلسطینی در آثار خود ابعاد داستانی شخصیت حضرت یوسف (ع) را مورد بازنگری قرار داده، از آن، در جهت انتقال داده های ذهنی خود به شکل رمزگونه ونمادین بهره جسته اند. در ضمن شاعران فلسطین در پرداختن به این گونه نمادها (نمادهای قرآنی) همواره وجه تحریکی و تشجیعی آنها را مد نظر داشته اند. نتیجه تحقیق حاکی از آن است که فراخوانی شخصیت حضرت یوسف (ع) در شعر فلسطین، مفاهیمی چون مقاومت وپایداری،امید و رهایی ازگرداب بحرانهای سخت، را پررنگ وتقویت کرده است. روش تحقیق در این پژوهش تحلیلی و توصیفی است و سعی در پاسخ دادن به سؤالات زیر دارد:
الف: نماد چیست و چه تأثیری بر فرآیند زبان شعری دارد؟
ب: مهمترین انگیزه های شاعران فلسطین از کاربرد نمادین شخصیت حضرت یوسف (ع) چیست؟
ج: فراخوانی شخصیت یوسف (ع) و داستان آن، چه تأتثری بر افق شعری شاعران فلسطینی ومخاطبان آنان داشته است.
مظاهر تباین الفکر النحوی عند المحدثین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلاف آراء و نظرات دستورنویسان درهای فکر و اندیشه را بر روی دستور زبان عربی گشود و منجر به اختلاف و نزاع فکری بین دستورنویسان گشت. این نزاع فکری, شکوفایی اندیشه و برپایی نهضت علمی در راستای علم دستور را برای زبان عربی به ارمغان آورد. دستورنویسان معاصر نیز به پیروی از پیشینیان در پاره ای از مسائل دستوری با هم اختلاف نظر داشته اند. این مسأله پژوهش حاضر را بر آن داشت که به بررسی موارد اختلاف آراء و نظرات دستوریان معاصر که با اختلاف دو مکتب دستوری بصره و کوفه شباهت دارد, بپردازد. بر این اساس با رویکردی توصیفی تحلیلی و با بررسی آراء و نظرات دستوریان معاصر در پاره ای از مباحث دستوری, جلوه ها و موارد اختلاف آراء ایشان در چند قسمت مورد بحث و مداقه قرار گرفته شد, که عبارتند از: شیوه پژوهش زبانی, انواع کلام, مفهوم جمله, اعراب و علامت های آن, مرفوعات, منصوبات, مجرورات, توابع و اعراب فعل. شایان ذکر است که اختلاف نظر دستورنویسان معاصر غالبا به منظور دست یابی به روشی بنیادی و کارآمد برای تصحیح سبک دشوار و پیچیده دستور سنتی بوده است. بدین منظور برخی از دستوریان معاصر نظرات خود را بر پایه نحو کوفه که از نظر ایشان به سهولت و تفصیل مباحث مشهور بود, بنیان نهادند, و برخی دیگر برای رهایی از دشواری و پیچیدگی ناشی از دستور سنتی تنها به آنچه برای زبان آموزان آسان می نمود اکتفا کردند.