فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۴۱ تا ۱٬۸۶۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
27 - 52
حوزههای تخصصی:
این ویژگی های شعری در اشعار دو شاعر اندلسی ابن زیدون و معتمد بن عبّاد با وجود شرایط زندگی و اجتماعی مشابه و برخورداری از اندیشه و عاطفه قوی تقریباً به گونه ای برابر بازتاب داشته است. هدف از نوشتار حاضر که به شیوه تطبیقی و با رویکرد اصالت تشابه صورت پذیرفته، بررسی و تبیین نمودهای نوستالژی در قصائد سروده شده آنان در غربت و اسارت است. اهمیت این پژوهش در آشنایی مخاطبان با احساس و عاطفه جوشان دو شاعر که نتیجه تجربه دوران سیاسی و اجتماعی دشوار است، خلاصه می گردد. این مقاله پس از ذکر مقدمه ای با محتویاتی همچون ابعاد و عوامل پدید آورنده نوستالژی و انواع و پیامدهای حاصل از آن آغاز گشته، و با ذکر مختصری از زندگی دو شاعر و تعربف لغوی و اصطلاحی نوستالژی ادامه یافته است. سرانجام مقاله نیز، تبیین مضامین مشترک نوستالژی در شعر شاعران مذکور و تحلیل شواهد شعری آنان است. ارمغان و دستاورد این جستار حاکی از آن است که ابن زیدون و معتمد بن عبّاد با تجربه کردن دوران تلخ اسارت و دوری از شهر و دیار به احساس مشابهی از نوستالژی رسیدند. این احساس یکسان و مشابه در مضامینی همچون بازگشت به دوران کودکی و جوانی، حسرت بر از دست رفتن جامعه آرمانی، دوری از سرزمین و خانواده و ناکامی در زندگی شخصی و جایگاه و منزلت اجتماعی تجلّی و نمود می یابد .
بررسی رمان «میرامار» نجیب محفوظ بر اساس چند صدایی باختین
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۱ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
95 - 116
حوزههای تخصصی:
تجلیات الحجاج الاستدلالی المباشر فی خطابات السیّد حسن نصر الله (عام 2000 م حتی 2003 م أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الاستدال هو من آلیات الإقناع لکلّ خطیب وترتبط عملیه الاستدلال ارتباطًا وثیقًا باللغه ویستعمل الاستدلال المباشر فی القضایا التی لا یُمنع من استعماله فیها أی مانع، ویعدّ أوضح؛ ویستعمل الاستدلال المباشر فی کل مجال لا نلجأ فیه إلى استعمال الاستدلال غیر المباشر. الاستدلال المباشر له ثلاث طرائق، هی: الاستقراء، والقیاس، والتمثیل. یهدف الخطاب السیاسی إِلى الإِقناع، ولذلک یحاول الخطیب أن یقدم أفکاره بربط منطقی قائم على منظومه فکریه تحمل کثیرًا من المفاهیم والدلالات التی تساعد الفرد على فهم جوانب الواقع السیاسی والاجتماعی. فقد اعتمد الباحثون فی دراستهم هذه على المنهج الوصفی والتحلیلی إذ یقوم على استقراء أنواع الاستدلال المباشر فی خطب السیّد حسن نصرالله ومن ثم تحلیلها وتبیین أغراضها. یتطرق هذا البحث إلی ثلاثه محاور: حضور الاستدلال الاستقرائی فی خطب السید نصر الله، وحضور الاستدلال القیاسی فی خطبه ثمّ دراسه الاستدلال التمثیلی فیها. أظهرت دراسه خطاب السید نصر الله أنّه استخدم منهجاً علمیاً فی مقاربته الأحداث فی لبنان والمنطقه، یقوم على الاستدلال من خلال استقراء الوقائع، وترتیبها وتنظیمها، ثم یقیس علیها قیاساً منطقیاً، من مقدمه أولى، ومقدمه ثانیه، ونتیجه القیاس؛ أما الاستدلال التمثیلی، فینطلق من أمثله متشابهه، لکشف الحقائق، وتنمیه المعارف وإظهار العلاقه بین العله والمعلول؛ ویهدف السید حسن نصر الله حین ینطلق من المسلمات الى إعطاء مقدمات صحیحه للوصول الى نتائج صحیحه، وغایته فی ذلک إظهار أهمیه المقاومه فی لبنان، وفلسطین، ودور العدو الصهیونی والأمریکی فی الهیمنه على المنطقه، وأثر الشهاده فی العمل المقاوم، والارتباط بالنهج المحمدی الحسینی، ویستشرف المستقبل بتداعیاته، لینبّه الأمه، ویبث فیها روح التفاؤل، ویدعوها الى مقاومه کل ظالم لحقوقها.
بررسی تطبیقی مضامین سیاسی مشترک در شعر محمدتقی بهار و سید قطب
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
69 - 90
حوزههای تخصصی:
شعر معاصر فارسی و عربی در دو سطح محتوایی و ساختاری شباهت های قابل توجهی دارد و مراحل و تحولات ادبی مشابهی را پشت سر گذاشته است. محمدتقی بهار و سید قطب هردو نماینده یک دوره تاریخی مشابه در ایران و جهان عرب و از شاعران و ادبای نام آور دوره اول شعر معاصر فارسی و عربی به شمار می رود و تشابه بارزی میان مضامین شعری آن ها به چشم می خورد؛ مهم ترین این تشابهات، تشابه در مضامین سیاسی می باشد چراکه هم سید قطب و هم محمدتقی بهار در کنار فعالیت ادبی، از فعالان سیاسی دوره خود بوده اند و این فعالیت سیاسی بازتاب ویژه ای در دفتر شعری آن ها دارد، خاصه آنکه هردو شاعر از شرایطی سیاسی مشابه و جور استبداد حاکم در زمانه خود رنج برده اند و حتی هردو به زندان هم افتاده اند. هر دو شاعر محل بحث ما، متعلق به دوره نخست شعر معاصر پارسی و عربی هستند و شعر آن ها در موضوعات سیاسی تشابهات بسیاری دارد، مقاله حاضر به شیوه تطبیقی به بررسی مضامین سیاسی مشترک در شعر ملک الشعرای بهار و سید قطب می پردازد؛ از مهم ترین مضامین مشابه می توان به ستایش آزادی، میهن دوستی، دعوت به اتحاد و یکپارچگی، انتقاد از جهل مردم، دعوت به جهاد در برابر دشمن و انتقاد از بی عدالتی حاکمان اشاره کرد که در متن مقاله با شواهد شعری تحلیل و تبیین شده است
کارکرد مؤلفه های روایی- بلاغی در ساختار تراژیک منظومه «إلى فَزّان» جمیل صدقی الزّهاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گاهی خلق تصاویر عینی در آثار ادبی شاخص ترین رسالت یک ادیب محسوب می شود که این مهم از طریق تلفیق عناصر داستانی با آرایه های ادبی فضای اثر ادبی را زنده و دست یافتنی می سازد تا مخاطب از خلال گفتگوی بین شخصیت ها یا نقل قول های نویسنده پیام اثر را دریافت کند، با فضای اثر همراه شود و حتی گاهی حس همذات پنداری اش تحریک شود. بی شک شعر داستانی یکی از حساس ترین و ناب ترین گذرگاه های ادبی در انتقال و اشاعه مضامین بلند ادبی و روایت گر رخداد های مهم سیاسی- اجتماعی است. در این جستار با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی مؤلفه های روایی- بلاغی در قصیده داستان گونه «إلى فزان» جمیل صدقی الزهاوی پرداخته شده است. برآیند پژوهش نشان می دهد که شاعر با تکیه بر عناصر روایی شخصیت، گفتگو، کشمکش و فضاسازی های سیاسی- عاطفی خود را مقید به صنعت پردازی های تصنعی و متکلفانه نساخته است، اما در ایجاد حس کشش و کنجکاوی برای مخاطب خویش نیز قصور نکرده است. او از همان ابتدای کار با یک انتخاب ماهرانه برای عنوان و حتی در حسن مطلع قصیده یک حس ابهام گونگی را در مخاطب می پروراند. در ابیات ابتدایی استفاده آگاهانه و ابزاری از نماد های طبیعی و پیوند ناگهانی آن با یک محیط خانوادگی مخاطب را غافل گیر می کند و فضای قصه را به تدریج به سمت یک محیط خفقان آمیز سیاسی سوق می دهد تا از این طریق رعب و هراس تظلم خواهی در چنین فضایی را به صورتی نمادین به مخاطبینش القا کند.
مقاربة لسانیة لآلیات الترابط النصيّ فی الدعاء السابع من الصحیفة السجادیة علی ضوء منهجیة رقیة حسن ومایکل هالیداي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله التماسک النصیّ تُعدّ قضیه محوریه فی الدراسات اللسانیه لاسیما الدراسات المهتمه بظاهره الترابط النصی فی الأعمال الأدبیه ذلک لأنها تعد من المقدمات الجوهریه فی بناء أیّ نصّ وصیاغته. وظاهره التماسک النصی یدور مفهومها حول الارتباط بین أجزاء النص لیجعله منسجما ومتماسکا. وأشهر الأدوات التی تُوظَّف فی مثل هذه الدراسات للکشف عن الانسجام داخل النص هی: الإحاله بأنواعها والاستبدال والحذف والتضام والتکرار والربط أو الوصل وغیر ذلک، وهذا یعنی أن التماسک النصی خاصیه ضروریه فی کل نص أدبی یؤدی توظیفه إلی تحویل النص إلی سبیکه واحده متلاحمه الأجزاء. ترید هذه الدراسه من خلال المنهج الوصفی- التحلیلی واعتمادا علی المنهجیه اللسانیه لرقیه حسن ومایکل هالیدای تسلیط الضوء علی عناصر الاتساق فی الدعاء السابع من أدعیه الصحیفه السجادیه لتدرس العلاقات المتشابکه والمترابطه فیه مع تحلیل الإحصائیات وبیان دورها ومساهمتها فی تحقیق التماسک. ومن النتائج التی توصلت إلیها الدراسه التی بین أیدینا هی أن عناصر الاتساق فی هذا الدعاء قد ساهمت بشکل ملحوظ فی ترابط أجزاءه وإیصال السابق بما یلیه من أجزاء النص لیظهر کأنه کله جمله واحده تفید غرضا واحدا ولو لا هذا الاتساق لتباعدت أجزاءه ولکانت مشتته متفرقه؛ بالإضافه إلی هذا فإن هذه الأدوات ساهمت تاره فی الإیجاز المرغوب فیه کما فی نماذج الحذف المذکوره وکذلک أدی التضام إلی تلوین الخطاب بألوان مختلفه من البیان لیطرد السأم عن السامع والمتلقی ویجعله یتفاعل مع النصّ نفسیا.تشعبت الدراسات اللسانیه حدیثا مما أدی إلی تطور المقاربات الدراسیه للنص الأدبی بشکل ملفت وواضح، بعد ما کان الترکیز علی الجمله باعتبارها وحده لسانیه قابله للتحلیل زمنا طویلا. علما أن لسانیات النص تسعی فی طریق معالجه النصوص وکشف تماسکها عبر البحث فی کیفیه ترابط النص والأجزاء المکونه له وکذلک عبر إبراز العناصر اللغویه التی تساهم فی جعل النص وحده واحده قائمه بذاتها متمیزه عن غیرها. فی هذا البحث نتطرق إلی الدعاء السابع من أدعیه الصحیفه السجادیه لندرس خلال ذلک عناصر الانسجام والترابط النصی المتمثله بالإحاله والاستبدال والحذف و....کذلک العلاقات الدلالیه کالتفضیل بعد الإجمال والسبب والمسبب والاتساق الصوتی وقد ظهر أن کل عنصر من هذه العناصر کان قد لعب دورا هاما فی جمال هذا الدعاء وتماسکه والسبیل إلی ذلک أن الباحث فی کل فقره یأتی بتمهید ثم بجداول إحصائیه لکل عنصر. وعلی أساس هذه العناصر یناقش أثر هذه العناصر فی إیجاد الإبداع الأدبی محاولا إزاحه الستار من أمام أعین المتلقی کی یفطن بشکل أجلی لموضع الجمال فی هذا الدعاء کما تجلّی من خلال المقاربه اللسانیه أنّ العناصر اللسانیه أدت وظیفه کبیره فی ترابط أجزاء هذا الدعاء ببعض بحیث إن النص تحول رغم تعدد الجمل الوارده فیه إلی لحمه واحده وأن هذه العناصر هی التی جلبت الجمال لنص الدعاء لدرجه أننا لو افتقدناها فیه لأصبح مشتته ومجزأ لا یؤدی غرضه ولم یحصل الإبداع المتوفر فیه حالیا. الدراسه التی بین أیدینا تحاول معالجه الترابط النصی بأشکاله التالیه أولا الاتساق النحوی وهو ترابط العبارات والجمل مع بعض عبر وسائط لغویه کالإحاله والاستبدال والحذف والربط. ثانیا الاتساق المعجمی ویشمل هذا النوع من الاتساق: التضام والتکرار وثالثا العلاقات الدلالیه وهذا القسم یضم کلا من التفصیل بعد الإجمال و موضع الخطاب والسببیه والعموم.تم توظیف کل من آلیه الإحاله والاستبدال والحذف والوصل والاتساق المعجمی فی نص هذا الدعاء من أجل ربط أجزاءه، وفی هذا الصدد ساهمت الإحاله بأنواعها المقامیه والنصیه باتساق فقرات الدعاء وذلک من خلال ترابط النص وإیصال السابق بما یلیه من الکلام. أسفرت عناصر الترابط النصی لا سیما عنصر "موضع الخطاب" بشکل واضح عن تسلسل الأفکار وجعلها تترتب ترتیب المقدمات لحصول النتائج. کان للتکرار لا سیما التکرار المعنوی أثر بلیغ فی تأکید بعض الأغراض مع تحاشی الألفاظ المکرره التی قد تجلب الممل والسأم لدی المتلقی. ساعد التضام بالإضافه إلی اتساق النص فی تلوین الخطاب بألوان مطرزه متعدده تبعث فیه النشاط والحیویه داخل نص الدعاء وتطرد الروتین والإیقاع المکرر. کما أن دراسه الاستبدال فی هذا الدعاء تُظهر أن هذا الأسلوب ساعد المتلقی فی استیعاب النص أکثر وحال دون حیرته فی ربط بعض العناصر ببعض. تمکن الحذف فی هذا الدعاء من الإیجاز وترک فجوه تحتّ المتلقی علی البحث فی النص باستمراریه لسدّ الفراغ واکتشاف ما نقص منه وبذلک فتح المجال للقارئ لیکون أحد الأطراف المشارکه فی إیجاد النص وفهمه. استُخدِمَت العلاقات الدلالیه کالتفصیل بعد الإجمال فی ترابط النص من خلال ذکر الفکره موجزه تحثّ السامع علی مواصله الاستماع لیأتی بعد ذلک بالتفصیل کالدلیل علی ما ذکر من کلام فی البدایه مع التأکید لأن الکلام فی مثل هذا الأسلوب یذکر الشیء الواحد مرتین مره فی داخل الإجمال وأخری فی بطن التفصیل.یشکل الاستبدال ملمحا ذا أهمیه من ملامح هذه الدعاء إذ یلجأ إلیه الإمام علیه السلام فی أکثر من موضع لربط أجزاء الکلام ببعضه. وقد ساهم هذا الأسلوب بشکل جلی فی تماسک النص عبر عده وسائل: أولا الإیجاز والاقتصاد فی کمیه الألفاظ، حیث نجد أن المتکلم بدل أن یعید مجموعه من الألفاظ یلخصها بتعبیر مقتصر یغنی عن إعادتها کما لاحظنا هذا فی النموذج الأول إذ إن قوله (فیما شکوت) أغنی عن مجموعه من الألفاظ لا یقتضی المقام إلا إیجازها وهذه الألفاظ هی کما جاء فی الرسم البیانی (وقد نزل بی یا رب ما قد تکأذنی ثقله وألم بی ما قد بهظنی حمله....) وکذلک فی النموذج الثانی جاء الاستبدال الاسمی لیحلّ محل مجموعه من التعابیر ومثل هذا الأسلوب یسهل علی القاصّ والناصّ عملیه الربط وطرح الألفاظ حسب المقام وما تتطلبه الحاجه. ثانیا یوجد فی الاستبدال نوع التوکید لأن فی هذه عملیه یوجد عنصران هما: البدل والمبدل منه، والبدل یذکر مرتین مره فی داخل المبدل منه وتاره أخری فی الاستبدال کما شاهدنا هذا الأمر فی الجداول المذکوره آنفا. ثالثا أن الاستبدال فی هذا الدعاء ساهم فی استمراریه المعنی من خلال إیصال المعنی السابق باللاحق دون تکرار الوحده اللغویه. ومن أنواع الاستبدال الذی یساهم فی اختزال الکلام وربطه ببعض مع إفاده معنی التأکید دون التکرار استخدام اسم الاشاره کما فی قوله: (فافعل بی ذلک) حیث إنّ (ذلک) سدت مسد (ما منیتُ به) وقوله (ما وقعتُ فیه) ومثل هذا واضح دوره فی الربط وتماسک النص.
تحلیل و ارزیابی ترجمه بر پایه روش های هفت گانل وینی و داربلنه (مورد مطالعه: رمان أرض النّفاق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از گذشته اختلاف نظر زیادی درخصوص انتقال ساختار یا مفهوم میان صاحب نظران ترجمه بوده است. عده ای در تقابل ساختار و مفهوم، به ساختار روی آوردند و ترجمه تحت اللفظی را برگزیدند و عده ای دیگر بر این باور بودند که هدف ترجمه تنها انتقال مفهوم است و ترجمه ی آزاد را مناسب دانستند. با شکل گیری رشته مطالعات ترجمه، توجه به تقابل میان ساختار و مفهوم در نظریات صاحب نظران این رشته انعکاس یافت که از جمله این صاحب نظران، دو زبان شناس فرانسوی به نام های ژان پل وینی و ژان داربلنه بودند. این دو با اتخاذ رویکرد تحلیل مقابله ای به مطالعه ی زوج زبان فرانسه-انگلیسی و توصیف شیوه های ترجمه پرداختند و الگوی خود را که با نام روش های هفت گانه شناخته می شود، در توصیف روش ترجمه ی تحت اللفظی و آزاد ارائه دادند که مبنای نظری این پژوهش بر آن مبتنی است. در مقاله حاضر نگارندگان کوشیده اند بر پایه ی روش های هفت گانه وینی و داربلنه، به تحلیل و ارزیابی رمان «أرض النّفاق» اثر یوسف السباعی و ترجمه حسین فریار بپردازند. بر اساس یافته های پژوهش مشخص شد که مترجم بیشتر از روش های غیرمستقیم در ترجمه بهره برده و به عبارت دیگر ترجمه آزاد را بر تحت اللفظی ترجیح داده است. همچنین مشخص شد در تمامی نمونه هایی که بر اساس ترجمه ی غیرمستقیم ترجمه شده اند، مترجم ترجمه موفقی ارائه داده اما در مواردی که تنها به ترجمه مستقیم اکتفا کرده است، ضعف ترجمه دیده می شود. در پایان مقاله پیشنهاد نگارندگان بر این بود که ترکیب ترجمه مستقیم و غیرمستقیم، راهکار مفیدی در ترجمه مفاهیم و اصطلاحات دشوار است.
جدلية الحقيقة والواقع الفائق في السرد الروائي وفق نظرية جان بودريار مابعدالحداثية (رواية «شيفا؛ مخطوطة القرن الصغير» لطواهرية نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرح بودریار مسألهَ تزییف الحقیقه بواسطه التكنولوجیا والوسائل الإعلامیه والعلامات التجاریه، والثقافه الاستهلاكیه، والسیاسه وغیرها علی أیدی السیاسیین الذین یتحكمون بالبشر سرّا وجهراً. وأصبح تحریفُ الحقیقه بواسطه وسائل الإعلام والتكنولوجیا وسیلهً للتحكم بعقول البشر وسلب الإراده منهم وذلك بخلق حقائق معلوماتیه زائفه تُنتج ثنائیه جدلیه وصراع بین الحقیقه والواقع الفائق؛ لیكون النصر حلیف الواقع الفائق المصطنع من ذوی المصالح الكبرى وصنّاع التجاره وذوی رأس المال المروجین لإنتاجاتهم الصناعیه والمستهلكین لطاقات البشر والمسیطرین على عقولهم. روایه «شیفا؛ مخطوطه القرن الصغیر» روایه تشتمل على أدب الخیال العلمی التی یطرح الروائی فیها مسأله التكنولوجیا والوسائل الإعلامیه التی تقوم بتزییف الحقیقیه. تدرس هذه المقاله روایه «شیفا» لطواهریه حسب المنهج الوصفی-التحلیلی مستعینه بنظریه بودریار والأسالیب اللغویه والروائیه لتستنتج أن الراوی یوظف آلیات مابعدحداثیه لاصطناع الواقع الفائق وذلك عبر انتاج تكنولوجیا مدمره توظفها حكومه أمریكا لإخفاء الأسرار العلمیه الأمنیه إلى أن قام بكشفها إسحاقُ جمیل بطلُ الروایه إثر السفر الأرضی والفضائی مع فریق البعثه العلمیه بواسطه تكنولوجیا الأطباق الطائره، وتم إلقاء القبض علیه من قبل حكومه أمریكا حین عودته لتجنب إفشاء الأسرار بین الناس وتبدیل شخصیته بشخصیه سلبیه منفعله من خلال تعذیبه بالآلیات التکنولوجیکیه المعاصره. تمّ استخدام الواقع الفائق فی روایه «شیفا؛ مخطوطه القرن الصغیر» عبر آلیات تمویه الحقائق كالتکنولوجیا ووسائل الإعلام والغرابه والغموض والاستنساخ والتهجین والعجائبیه والغرائبیه والحدث والشخصیات واللغه وهیمنه الصوره والمکان والزمان والسلطه والأسالیب اللغویه کالأمر والنهی والاستفهام والتعجب والألفاظ السلطویه فی مستوی السرد والوصف للإشاره إلی السلطه دون الحوار المنطقی بین شخصین متساویین فی مكانتهما للدلاله علی عدم وجود الدیمقراطیه وتفوق السلطه، من خلال تجاوز الواقع والوقوع فی عالم غیر محسوس وما فوق الطبیعه.
الدنیا وتجلیاتها فی الحدیث النبوی؛ دراسه موضوعیه فی ضوء السنه النبویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الدنیا ومظاهرها شغلت حیزا کبیرا فی الحدیث النبوی وقد رسم رسول الله (ص) صورتها بشتی الطرق، واستخدم استراتیجیات ومناهج مختلفه للنهی عن مغریات الدنیا ومفاتنها والحث علی نعیم الآخره. لذا ارتأینا أن یکون مدار بحثنا الدنیا وتجلیاتها فی الحدیث النبوی باعتباره حقلا خصبا بالماده العلمیه التی تحتاج إلی من ینقب عنها ویسبر أغوارها، فلا غنی عن السنه النبویه لمعرفه دین الله ومقاصده. نهدف من خلال هذا البحث إلی تحقیق عده أمور منها التعریف بالمناهج النبویه واستراتیجیاته فی النهی عن مغریات الدنیا ومشتهیاتها، ومناهجه فی الحث علی نعیم الآخره، بالإضافه إلی إبراز الدور العظیم للسنه النبویه فی تقدیم صوره کامله للدنیا وإقامه مجتمع علی أسس التربیه الدینیه. وقد اعتمدنا فی بحثنا هذا علی المنهج الوصفی التحلیلی الذی یرمی إلی تتبع الأحادیث المشتمله علی أوصاف الدنیا وجمعها، ثم تحلیل النصوص، وعرض نتائجها، وإبراز المعنی المراد منها، محاولین بذلک فهم کنه الدنیا وأوصافها وتجلیاتها فی الحدیث النبوی. وقد أفضی بحثنا إلی مجموعه من النتائج من أهمها: أن النبی المصطفی (ص) فی تعریفه بالدنیا ومقارنتها بالآخره ارتوی من ینبوع القرآن الکریم، وارتشف من نمیر الوحی، واعتمد علی ست استراتیجیات وحوافز للحث علی الآخره، وست استراتیجیات للنهی عن الدنیا ومغریاتها، وقدم صوره حیه کامله عن الدنیا التی اتصفت عنده بسرعه التقضی والزوال والغدر، ووصف المتکالبین علیها واللاهثین لها، کما وصف فضل الآخره وصفات الزهّاد والطرق المؤدیه إلی الزهاده، وضروره التأهب للرحیل، وفی النهایه عبر عن تخوفه علی مصیر الأصحاب وانغماسهم فی الدنیا والانجرار وراءها، والحل الوحید فی المنظور النبوی لعلاج المادیه والدنیویه هو القناعه والاکتفاء بکفاف العیش وذکر الموت والتأهب له.
واکاوی بینامتنیت صریح و ضمنی در نمایشنامه«الحسین ثائراً و شهیداً» اثرعبد الرحمن الشرقاوی، بر اساس نظریه بینامتنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژرار ژنت (1930/2018م) معتقد است، هیچ متنی اصیل نیست، بلکه واگویه ی متون پیشین است .او حضور عنصر یا عناصری از متون پیشین در متن حاضر را تحت عنوان بینامتنیت می داند و آن را به سه دسته صریح، غیر صریح و ضمنی تقسیم می کند. نویسندگان بسیاری با داشتن زمینه های اعتقادی جهت تعالی بخشیدن به نوشتار خود میان مطالب خویش و کتب پیشین با موضوعاتی همچون دینی و تاریخی ارتباط بینامتنی برقرار کرده اند. عبد الرحمن الشرقاوی (1921/1987م) از اهل سنت و جماعت است و نمایشنامه ی «الحسین ثائراً و شهیداً» اثر اوست که در رابطه با واقعه عاشورا است که جزء مهمی از فرهنگ شیعه می باشد. بررسی رابطه بینامتنی و اشراف نویسنده بر متون گذشته جهت بیان صحیح و به دور از اشکال در این اثر امری ضروری به نظر می رسد که این جستار با روش کتابخانه ای و با رویکرد تحلیلی-توصیفی به این مهم پرداخته است. یافته ها نشان می دهد، شرقاوی در راستای ارتقاء نوشتار خود بدون تعصب فرقه ای ، به نقل عاشورا پرداخته و از متون معتبر در جای جای اثر خود بهره جسته است تا بر وثاقت علمی و اعتبار اثر به شیوه ی آکادمیک بیفزاید او در رابطه بینامتنی با متون دینی موفق بوده ولی در بینامتنیت تاریخی چندان موفق عمل ننموده و به نظر می رسد در بیان برخی حوادث بر ذهن خود تکیه داشته است.
مفهوم شناسی اسلوب تکرار و عدم تکرار موصول اسمی در قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم گاه موصول واحدی برای چند صله به کار می گیرد، همانند «الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا» و گاه نیز موصول را با حرف عاطفه تکرار می کند به مانند «الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا». دقیق بودن، اعجاز بیانی و الهی بودن زبان قرآن، اقتضا می کند که در پس هریک از این دو شیوه، معنایی خاص نهفته باشد. برخی مفسران در برداشت های تفسیری خود بین این دو روش فرقی نمی گذارند. برخی دیگر نیز گاه بین این اسلوب ها گسست می افکنند؛ بدین ترتیب مفسران در استظهارات تفسیری شان، نتوانسته اند تفاوت این دو اسلوب را به مثابه قاعده ای ثابت و فراگیر به کار ببندند. مسئله ای که در اینجا رخ می نماید این است که چگونه می توان معنای این اسلوب ها را به قاعده ای عام تبدیل کرد که بر همه آیات قرآن انطباق پذیر باشد. این مقاله به دنبال اثبات این فرضیه است که شیوه نخست (عدم تکرار موصول) همیشه بر وحدت ذات، و شیوه دوم (تکرار موصول با حرف عطف) همیشه بر تعدد و تغایر ذات دلالت می کند؛ البته قاعده انگاری این دو دلالت، با مشکلاتی روبه رو است که این مقاله با رویکرد بینارشته ای و با بهره جستن از روش تفسیری بلاغی این مشکلات را برطرف، و از قاعده انگاری این دلالت دفاع کرده است. این پژوهش با هدف ضابطه بخشی به فرایند اسلوب های موصولی قرآن کریم و با روش کتابخانه ای به انجام رسیده است.
دراسة مقارنة لمواضيع الشكاوي السياسية خلال الفترة الدستورية لإيران وعهد حركة الصحوة العربية(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
46 - 70
حوزههای تخصصی:
خلال الثوره الدستوریه فی إیران وفتره الصحوه العربیه، تأثر الأدب الفارسی والعربی، وخاصه الشعر، بشکل مباشر بهذا الحدث الثقافی السیاسی، بحیث تغیرت موضوعات الشعر وتتماشى مع تیارات تلک الفتره. معظم الشعر الدستوری فی إیران وشعر عصر حرکه الصحوه فی العرب ینتقدون القضایا السیاسیه. فی هذا المقال الذی کتب بطریقه المکتبه، تم التحقیق فی موضوعات الشکاوى السیاسیه من الشعر الدستوری وعصر حرکه الصحوه العربیه وتحلیلها بطریقه مقارنه. تظهر نتائج البحث فساد الحکام والمؤامرات وخیانه البرلمان والحکومه، والحریه والمقاومه ضد الاستبداد الداخلی والاستعمار الأجنبی، وعدم الکفاءه الشعب والحکومه، والخرافات، وجهل الأمه بالحیویه. القضایا الراهنه للبلاد، وسیطره الأجانب والتعدی على أراضی البلاد وشعبها، والمدافعه عن الأجانب من قبل رجال الدوله والوزراء والمحامین، وإبرام العقود المخزیه، ومنح الامتیازات للأجانب وأخذ السیاسات منهم، إلخ من أهم موضوعات الشکوی السیاسی.القضایا الراهنه للبلاد، وسیطره الأجانب والتعدی على أراضی البلاد وشعبها، والمدافعه عن الأجانب من قبل رجال الدوله والوزراء والمحامین، وإبرام العقود المخزیه، ومنح الامتیازات للأجانب وأخذ السیاسات منهم، إلخ من أهم موضوعات الشکوی السیاسی.
مرجعيات الأنساق الثقافية في سبايا دولة الخرافة للروائي عبد الرضا صالح محمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تتناول الدراسه الأنساق الثقافیه المتضمنه فی الخطاب العراقی المتجسد فی روایه «سبایا دوله الخُرافه». ترتبط الأنساق الثقافیه فی النقد الثقافی، کإحدی التیارات الهامه فی مجال ما بعد الحداثه، حیث یسعى إلى إضافه آفاق جدیده دون إلغاء النقد الأدبی. یتعامل النقد الثقافی مع الأنساق المتضمنه والمشكلات المعقده ویتعرض للنصوص الأدبیه كظاهره ثقافیه، مثلما یتعامل مع الظواهر الثقافیه الأخرى التی تستحوذ على اهتمام الدراسات الثقافیه، حیث یسعى إلى كشف آلیات التمركز والهیمنه، وبالتالی التعامل مع الأصوات الشعبیه ودراسه النصوص بهدف استخلاص الجمالیات المختبئه فیها. ومما یزید أهمیه هذا الموضوع تناوله لقضایا المجتمع بشكل عام والمجتمع العراقی بشكل خاص، ونظرته للإرهاب المتحایل عن طریق تجاوزه لصوره الإسلام واستهدافه للقطاعات والعقائد الدینیه المختلفه كجریمه تهدد المجتمع. تهدف الدراسه إلی إجراء قراءه ثقافیه شامله للخطاب الروائی، مع التركیز على الجوانب الواقعیه المأخوذه من الواقع العراقی خلال فتره الإرهاب الداعشی معتمده المنهج الوصفی-التحلیلی فی الجزئین النظری والتطبیقی، وأخذت فی الاعتبار منطلقات النقد الثقافی. وقد تم جمع المعلومات بشكل مباشر من الكاتب عبدالرضا صالح محمد نفسه، بالاستفاده من خبرته ومعلوماته، بالإضافه إلى دراسه بیئه الكاتب واستخدام مصادر قیمه مثل المجلات والكتب الحدیثه التی تتناول الأنساق الثقافیه من خلال النقد الثقافی ثم تحلیل فهم ما حدث خلال فتره الإرهاب الداعشی والظلم والاضطهاد الذی تعرض له المجتمع العراقی، خاصه المسیحیین. توضح نتائج الدراسه أن حضور الدین والسیاسه فی روایه الكاتب لیس إلا تجسیداً للواقع الاجتماعی ومحاوله منه للوصول برساله إلى الشعب؛ إنّها رساله لایمكن للقارئ العادی أن یفهمها بسهوله، ولكن یمكن للقارئ أو الباحث أن یفهمها من خلال دراسه وتحلیل الكلمات والعبارات التی تحملها.
نمود سازواره مفهومی بر پایه طرح واره های حرکتی در شعر ودیع سعاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با ورود دستاوردهای علمی جدید، علم شناخت طرح واره نیز به عنوان یکی از مهمترین ابزارها و دستاوردهای علمی وارد پهنه نقد ادبی شد و ناقدان ادبی از این امکان به عنوان الگوهای فکری و اندیشگانی برای دستیابی به جهان بینی و نگرش های ادیبان استفاده کردند. از این رو، شاعران معاصر با توجّه به استفاده از دستاوردهای علوم دیگر از جمله علوم شناختی به سازماندهی دانش و افکار خود در قالب طرح واره های بصری و قالبی نمودند . طرح واره های تصوری ساختارهای معنادار و الگوهای نوظهوری هستند که از راه تجربه حسی و تعامل با محیط پیرامون شکل می-گیرند. طرح واره حرکتی یکی از اقسام مهم و پرکاربرد طرح واره های تصویری است که از نوع استعاره ساختاری و دارای سه مبدأ مسیر، نگاشت و مقصد است. پژوهش حاضر با هدف معرّفی مفهوم طرح واره های حرکتی بر آن بر آن است نقش طرح واره های مورد نظر را در انتقال مضامین شعر ودیع سعاده مشخص سازد. داده های پژوهش به روش اسنادی از مجموعه اشعار ودیع سعاده گردآوری شده و به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد طرح واره حرکتی در اشکال مختلف با وجود غلبه سکون و ایستایی در شعر ودیع به کار رفته است. ضمن اینکه مهاجرت و جابجایی شاعر از نظر جغرافیایی، در بسامد بالای طرح واره حرکتی تأثیر گذاشته است و شاعر با رصد کردن سوژه و تطور آن برای بیان اندیشه های فلسفی، ادبی و بینش ها و جهان بینی شخصی و شاعرانه استفاده کرده است.
تمظهر المنجي في يوتوبيا الشعراء الفرس المعاصرين (دراسة في آراء ثلاثة تيارات سياسية)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
127 - 153
حوزههای تخصصی:
الملخص
شهد تاریخ إیران المعاصر أحداث سیاسیه واجتماعیه کثیره خاصه فی القرن العشرین، فانعکست أصداء ذلک فی الأدب المعاصر خاصه الشعر منه، وحاول الشعراء المعاصرون تصویر مدینتهم الفاضله (یوتوبیا) وفقاً لآرائهم السیاسیه ومواقفهم الدینیه. وقد ألقى الشعراء المعاصرون الإیرانیون فی مدینتهم الفاضله إنجاز جزء من آمالهم وأمانیهم على عاتق الموعود المنجی، وعلى الرغم من وجود أوجه التشابه فی ماهیّه المنجی، إلا أنّنا نلمس اختلافات فی سماته وخصائصه. تسعى هذه الدراسه بالاعتماد على الوصفی والتحلیلی إلى تسلیط الضوء على وجهات نظر عدد من الشعراء المعاصرین الإیرانیین حول المنجی فی مدینتهم الفاضله من خلال تقدیم بعض أمثله ودراستها، ومقارنتها بالآراء الثلاث الموجوده عند علماء الدین لکشف القواسم المشترکه والمختلفه بینهم. ومن أهمّ ما توصّلت إلیه الدراسه هو أنّ فی الشعر الفارسی المعاصر ماده غنیه عن الموعود المنجی، وأنّ الشعراء المعاصرین الإیرانیین یکاد یتفقون فی فکره الانتظار وظهور المنجی، إلا أنّهم یختلفون فی مصداقیه المنجی. منهم من آمن بالإمام المهدی (ع) ومنهم من سار اتّجاهاً آخر، وبحثوا عن أشخاص ذی سمات مختلفه.
بازپژوهی تعریف بلاغت با رویکرد به واژگان غریب قرآن
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات عربی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
107 - 126
حوزههای تخصصی:
طبق دیدگاه دانشمندان بلاغت، کلام بلیغ مشروط به فصاحت کلمه و کلام است و «غرابت»، یکی از موانع فصاحت کلمه به شمار آمده است. در قرآن کریم واژگانی وجود دارد که در عصر نزول، معنای واضحی برای اهالی حجاز نداشته است که به آنها «غریب القرآن» می گویند. مقاله حاضر درصدد است تا تعریف بلاغت را با تمرکز بر بازبینی اشتراط فصاحت در بلاغت و با توجه به الفاظ غریب قرآن به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای بازپژوهی کند. دانشمندان علم بلاغت، الفاظ غریب را به غریب حسن و غریب وحشی تقسیم کرده و تنها غریب وحشی را مخل فصاحت دانسته اند. از نظر ایشان واژگان غریب قرآن، از سنخ غریب حسن است که با فصاحت کلمه منافات ندارد. غرابت زمانمند، مکانمند و ساحتمند، سه حوزه غریب حسن است. بر اساس دیدگاه برگزیده، کلامی بلیغ است که در حد امکانات زبان، با همه مقتضیات شرایط سخن در یک موقعیت زبانی مطابق باشد. این شرایط عموماً مقتضی فصاحت است، اما فصاحت همه جا شرط بلاغت نیست، بلکه گاهی شرایط، مقتضی استفاده از واژگان غریب است. در این موارد، استفاده از واژه فصیح به بلاغت کلام آسیب می رساند. در این دیدگاه، بلاغت کلام تنها یک ملاک دارد و آن، مطابقت با مقتضای شرایط سخن است و فصاحت کلمه و کلام، شرطی در عرض این ملاک نیست.
ارزیابی ترجمه استعاره های قرآن در موضوع قیامت بر اساس نظریه نیومارک (نیمه نخست قرآن)
حوزههای تخصصی:
عناصر تيار الوعي في نجوم الأوريغامي في رواية «أدركةا النسيان» للكاتبة سناء شعلان بناءً على نظرية ويليام جيمز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۶ الخریف ۱۴۴۵ شماره ۱۴
۱۰۱-۱۲۲
حوزههای تخصصی:
تیار الوعی یعد من أسالیب السرد الحدیثه والمتطوره التی تحظى بشعبیه كبیره فی الأدب الروائی المعاصر. تكمن أهمیه هذه التقنیه فی قدرتها على تمثیل التدفق الداخلی للأفكار والمشاعر فی عقل الراوی وشخصیات الروایه بشكل واقعی وعمیق. أما الأوریغامی، أو فن طی الورق، فإنه یعود إلى قرون عده حیث نشأ منذ حوالی ألفی عام، وكان فی بدایاته یُستخدم كوسیله ترفیهیه وفنیه تعتمد على طی الورق لخلق أشكال وهیاكل مجسمه. ومع مرور الزمن، تطور هذا الفن لیصبح أداه تعبیریه فی ید الفنانین المعاصرین الذین استخدموه فی أعمالهم لتوجیهه نحو الفن المفهومی القابل للتنفیذ. قصه "أدرکها النسیان" التی كتبتها الكاتبه المعاصره سناء شعلان تُعد نموذجًا لدمج تیار الوعی مع الأوریغامی، حیث تتناول القضایا الاجتماعیه والنفسیه التی یعانی منها المجتمع المعاصر. تتألف القصه من ثلاثین فصلاً، یبدأ كل فصل منها بصوره أوریغامی تمثل نجمه، مما یضیف بعدًا رمزیًا إلى السرد. یهدف هذا البحث إلى دراسه تیار الوعی فی هذه القصه من خلال تقنیه الأوریغامی فی بدایه كل فصل، استنادًا إلى نظریه ویلیام جیمز حول الوعی، باستخدام المنهج الوصفی-التحلیلی. تُظهر النتائج أن هذه التقنیه توفر مساحه لبحث مواضیع مثل الحوار الداخلی، الشعریه، التداعی، السمات النفسیه، تجاهل الجمهور المعتاد، الحدیث مع الذات، الرمزیه، والزمن، وتتیح الاستفاده منها لتجسید التوترات النفسیه لشخصیات القصه بما یتماشى مع الفهم النفسی لویلیام جیمز.
تحلیل الخطاب النقدی للخطبه ال 25 من نهج البلاغه فی ضوء المربع الإیدیولوجی ل فان دایک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ تقییم المستویات المختلفه للنصوص الدینیه القدیمه فی ضوء النظریات والنماذج الحدیثه یؤدّی إلى حیویه تلک النصوص وفهمها المتعمق، وینتهی إلى تنبّهات مستجده والکشف عن جمالیاتها الحدیثه. فتحلیل الخطاب النقدی کمقاربه مستحدثه یلعب دوراً بارزًا فی إزاحه الستار عن وجه إیدئولوجیه صاحب الخطاب. هذا وإنّ توین فان دایک، الذی یعدّ من المنظرین المتمیّزین فی تحلیل الخطاب النقدی، قدّم أنموذجه الموسوم ب «المربع الإیدیولوجی» لتحلیل الخطاب؛ فلمربعه الإیدیولوجی أربعه أضلاع حیث یؤکد على تضخیم إیجابیات الذات (أنا) وسلبیات الآخر، وتهوین سلبیات الذات وإیجابیات الآخر. فنظراً إلى طاقه هذا الأنموذج، یتعاطی البحث الحالی دراسه الخطبه ال 25 من نهج البلاغه من هذا المنظور بمنهجه الوصفی- التحلیلی واتجاه تحلیل الخطاب النقدیّ فی ضوء المربع الإیدیولوجی لفان دایک. فالدراسه هذه تدعونا إلی الاعتقاد بأنّ صاحب الکلام حاول القاء هذه الإیدئولوجیه بأنّه حقّ وحکومته ترمز إلى الصداقه وسلطه الحق، والحال أنّ بنی أمیه علی النقیض منه یقع فی عداد الکذب والبطلان؛ أما الکوفیون یتأرجحون بین الحق والباطل؛ فهذه المجموعه الرمادیه التی علی وشک الانضمام الکامل إلی فریق الباطل تعانی عدم الجداره، والوهن، والتفرقه، والسرقه والخیانه، فلا بد من تحذیرهم وإنقاذهم من الالتحاق المئوی بجبهه الباطل والسّواد المطلق. وبهذه العقلیه ومع الترکیز علی إیجابیات الذات وسلبیات الآخر وظّف صاحب الخطاب عدّه من الإستراجیات التی تساعده بشکل فنّی علی نقل المفاهیم المعنیه.
آراء السید محمد باقر الصدر فی الدلاله المجازیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
للدلاله المجازیه أهمیه بالغه فی تحدید معنى النص الذی وردت فیه وذلک عندما تتضافر مجموعه من القرائن المتصله فی ضبط تلک الدلاله فیتعدد المعنى حسب ما یقتضیه السیاق ومنه فهم النص. یرى اللغویون أن لکلّ لفظ من الألفاظ دلاله (مرکزیه)، وهی القدر المشترک من المعنى الذی یتفق حوله جمیع الناس، والذی یسجل فی المعجم فیطلق علیه المعنى المعجمی، وله بجانب ذلک دلاله أو دلالات هامشیه، وتلک الدلالات تختلف باختلاف الأفراد والثقافات والعصور، والدلاله المجازیه عندهم هی استعمال دلالاتها الهامشیه. والمجاز یعد وسیله فنیه لإثراء الدلاله وتحقیق القوه التعبیریه على مستوى الترکیب وهو من أحسن الوسائل البیانیه التی تهدی إلیها الطبیعه لإیضاح المعنى ولما فیه من الدقه فی التعبیر، فیحصل للنفس به سرور وأریحیه. والأدیب یستخدم الدلالات المجازیه لیعبر عن الألفاظ. یستهدف هذا البحث دراسه الدلاله المجازیه فی آراء السید محمد باقر الصدر (ره) من خلال آثاره. تکمن أهمیه البحث فی رؤیه السید محمد باقر الصدر (ره) للدلاله المجازیه وآراء بعض العلماء. ویعالج البحث علاقه علم الأصول بعلم اللغه ورأی الشهید الصدر عن الحقیقه والمجاز حیث اعتمد البحث على المنهج الوصفی التحلیلی. تشیر النتیجه إلى أنّ فی بحث (المجاز) ناقش الصدر رأی السکاکی فوجّه نقده إلى الفکره الأساس فی ذلک الرأی وهی فکره (الادعاء) محاولاً تفنیدها من خلال افتراضه مرجعین إثنین تحتملهما فکره (الادعاء) عند السکاکی، استعرضهما الصدر ثم بیّن نقاط الضعف والخطأ فیهما لیخرج-بالنتیجه- إلى إنکار مدعى السکاکی وفکرته فی المجاز التی بیّنت الدراسه بأنه بناها على أفکار السابقین له من أئمه البلاغه- وبالخصوص- الإمام الجرجانی. وبّینت الدراسه رأی الصدر فی تفسیر منشأ الدلاله المجازیه، إذ یرى أن اللفظ یکتسب صلاحیه الدلاله على المعنیین (الحقیقی والمجازی) من أوّل وضعه، إلا أن دلالته على المجاز تکون بدرجه أقلّ وأضعف من دلالته على المعنى الحقیقی؛ لأن المدلول المجازی ناشیء من مجموع اقترانین (إقتران باللفظ واقتران بالمعنى الحقیقی)، فضلاً عن حاجه المجاز إلى القرینه الصارفه، تلک القرینه التی یبحث فی مزایاها وإبراز وظائفها.