فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۴۱ تا ۱٬۳۶۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از پرسش های اساسی درباره فرایند نحوآموزی در حوزه های علمیه این است که چرا باید پس از فراگیری هدایه و صمدیه، البهجة المرضیة و سپس مغنی الادیب فراگرفته شود؟ این مقاله به این موضوع اختصاص دارد تا اولاً، فراگیران با هدف فراگیری این کتاب ها آشنا شوند. در نتیجه، انگیزه آنان در فراگیری این کتاب ها، به ویژه البهجة المرضیة تقویت شود. ثانیاً، نقشه راهی برای مسئولان آموزش حوزه در تجدید نظر جدّی در هدف و روش تدریس این کتاب ها به ویژه البهجة المرضیة باشد. ثالثاً، تذکاری به مدیران و دانش پژوهان رشته تفسیر و علوم قرآن باشد که به «نحوی» که در حوزه فراگرفته اند، بسنده نکنند. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی، به این پرسش پاسخ می دهد: فراگیران در فرایند نحوآموزی در حوزه با فراگیری دو کتاب هدایه و صمدیه فقط توانایی تطبیق قواعد نحوی بیان شده در این دو کتاب را بر آیات، به دست می آورند. سپس آماده ورود به فراگیری البهجة المرضیة می شوند. اما با فراگیری کتاب البهجة المرضیة اولاً، با تحلیل اعرابی آشنا می شوند. ثانیاً، آمادگی لازم برای فراگیری کتاب مغنی الادیب و روش تحلیل نحوی آیات در فرایند تفسیر را به دست می آورند. بنابراین، تدریس البهجة المرضیة ضرورت دارد. اما باید در هدف و روش تدریس آن بازنگری اساسی انجام گیرد.
التهکم الفکاهی فی مقامات الهمذانی(ریشخند انتقادی در مقامات همدانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طنز یکی از غنی ترین انواع ادبی در ادبیات از جمله در ادبیات عربی است. ازجمله متون طنزآمیز ماندگار،فن مقامات است که بدیع الزمان همدانی ازپیش آهنگان آن است. یکی از مهمترین انواع طنز در مقامات همدانی تهکم و انواع آن است که این مقاله به بررسی آن می پردازد و نشان می دهد همدانی به عنوان یک طنز نویس پر طرفدار چگونه و با استفاده از چه مهارتهایی در خنداندن و جذب خواننده موفق بوده است.نگاه تیزبین او در تشخیص امراض اخلاقی مردم زمانه خود و انتخاب ماهرانه و تجویز انواع طنز به فراخور حال اقشار جامعه عباسی ، طبیبی حاذق را ماند، یا معلمی عالم را،که همگان را به تاثیر نصایح غیر مستقیم طنز آمیز در تعلیم و تربیت آگاه می سازد. در این پژوهش دریافتیم که چون هدف همدانی اصلاح اجتماعی است بنابراین ریشخند اخلاقی در مقامات او زیاد است اما از ریشخند فردی استفاده نکرده است. در نهایت نیز موفق شدیم تعریفی از ریشخند انتقادی (التهکم الفکاهی) ارائه دهیم.
المشکل الدلالی عند الجبّی فی کتابه ""شرح غریب ألفاظ المدوّنة"" (مشکلات و مسائل معنی شناسی در کتاب "" شرح غریب ألفاظ المدوّنه"" جبّی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دلدار غفور حمدامین در این پژوهش، چالش ها و مسائل معنی شناسی در کتاب شرح غریب ألفاظ المدوّنه، نوشته جبّی در اصطلاحات فقهی مذهب مالکی مورد نقد وبررسی قرار گرفته است. این مقاله از مقدمه، پیش درآمد، سه مبحث و یک نتیجه گیری کلی تشکیل شده است. در پیش درآمد این تحقیق، به بیان مسائل معنی شناسی، چه از جنبه زبانی و چه از نظر اصطلاحی پرداخت شده، و کتاب المدوّنه در فقه مالکی مورد تعریف و شناسایی قرار گرفته است. مبحث اول پژوهش به زندگی نامه جبّی و شخصیت و روش علمی وی در کتاب مذکور، اختصاص داده شده است. در مبحث دوم نحوه بینش فکری جبّی در قضایا و مسائل معنی شناسی بیان شده است. و در مبحث سوم ناهنجاری ها و مسائل و مشکلات اصطلاحی معنایی جبّی مورد مداقّه و کاوش قرار گرفته، پدیده های زبانی اصطلاحی کتاب وی تجزیه و تحلیل شده است. و در پایان، مهمترین نتایج تحقیق بیان شده است. در این مقاله تلاش شده پیوندهای پژوهش های زبانی و فقهی شناسانده شود. نیز سعی شده است تا روش مندی جبّی و متدلوژی وی در نقد و بررسی واژه های غریب (نا آشنا)، چه در معنا شناسی فرهنگ واره خود، و چه در اصطلاح های فقهی خویش، بیان شود. در حقیقت می توان گفت که جبّی در کتاب دردانه خود گنجینه ای از معانی و دلالت های لغوی پر باری اندوخته است که نشانگر ژرف نگری وی در مسائل معنا شناسی است. و نیز بیانگر آشنایی عمیق و دقیق وی با زمینه های زبانی اصطلاحی دوره خود بوده است. علاوه بر این، کتاب جبّی حاوی انبوهی از پدیده های زبانی است که مورد تجزیه و تحلیل معنا شناسانه و مو شکافانه وی قرار گرفته است؛ و در نتیجه می توان آن را به عنوان یک گنجینه زبان شناسی که روشنگر حضور ریشه های فرهنگ واره های لغوی تاریخی است، به شمار آورد.
رمزیة ""الجمل"" التصوفیة فی روایة ""التبر"" لإبراهیم الکونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کانت الطبیعة ومازالت مصدر إلهام للشعراء والکتّاب فی مختلف أنحاء العالم وعلی وجه الخصوص عند العرب الذین هم أکثر ارتباطاً وعلاقة بها. وعند قراءتنا لراوایات ابراهیم الکونی، الکاتب والروائی اللیبی، نشاهدالأجواء الصحراویة وحضور الطبیعة الحیة منها والصامتة جلیاً؛ فقد اعتدنا منه تسخیر عنصر الطبیعة وتوظیفها لإلقاء الأفکار التی یطمح فی إیصالها إلی المتلقی. إنّ ابراهیم الکونی یتخذ الجمل، وهو عنصر من عناصر الطبیعة الحیة،بطلا فی روایته ""التبر""؛ فیعتبره أرفع مکانةً من أن یعدّضمن الحیوانات، بل یقدّر له صفات إنسانیة سامیة، بل یفضله علی جمیع الناس حتی علی زوجه وأولاده. یسعی هذا المقال عن طریق المنهج الوصفی التحلیلی إلی إلقاء الضوء علی کیفیة توظیف الحیوان فی هذه الروایة، والنتائج تدل بوضوح علی أن الکاتب قد وظّف الحیوان کرمز فی خدمة المفاهیم الصوفیةکالصحبة، والحب، والخطیئة وثمنها، والصبر، من خلال نظرته إلی التراث والخرافات والأساطیر المأثورة.
تحلیل و بررسی سوره «ضحی» با تکیه بر نقد فرمالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با بهره گیری از نظریه فرمالیست هایی چون ویکتور شکلوفسکی و رومن یاکوبسن به تحلیل و بررسی زیباشناختی سوره «ضحی» پرداخته ایم. بنا به باور فرمالیست ها، این شکل است که درون مایه متن ادبی را تشکیل می دهد. در این جستار ویژگی های دستوری، واژگانی، صور بیانی، موسیقی و آوایی سوره «ضحی» را با توجه به درون مایه آن، تحلیل و بررسی کرده ایم و به ساختار مضمونی ژرفی رسیده ایم، که شاید جز از رهگذر نقد فرمالیسم میسر نباشد. این سوره در مقام بشارت نازل شده، شخص مورد خطاب خود پیامبر گرامی اسلام است؛ ازاین رو از تصویرهایی سرشار از نرمش، دلسوزی، لطف، صفا، محبت بهرمند است.بررسی صورتگرایانه سوره «ضحی» نشان می دهد که واژه های دقیق و گزینش شده همراه با فصاحت و بلاغت بالا، تناسب آوای حروف کلمات، تناسب معنوی کلمات و جملات با یکدیگر و موسیقی خارق العاده و اعجاز آمیز هم سو با محتوای این سوره چنان در هم تنیده و به هم پیوسته که هیچ گاه نمی توان آنها را از جایگاه خود تغییر داد و قابل تفکیک دانست
بررسی مبانی سوررئالیسم در داستان «الشحّاذ» اثر نجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوررئالیسم یکی از مکتب های ادبی است که از اروپا آغاز شد و به ادبیات دیگر ملل از جمله ادبیات عرب راه یافت و بر آن ها تاثیر گذاشت. مصر از کشورهای پیشرو در ادبیات داستانی عربی است که آشنایی نویسندگان مصری با اروپا و ادبیات اروپایی، راه را برای نفوذ جریان های نو ادبی، در آنجا هموارتر کرد. نجیب محفوظ؛ نویسنده ی بزرگ مصری و برنده ی جایزه ی نوبل 1988 از جمله نویسندگانی است که سوررئالیسم در برخی از داستان هایش بازتاب یافته است. نویسنده در داستان معروف الشحاذ (گدا) تصویر شاعری معاصر را ارائه می کند که در برخورد با دنیای جدید دچار نوعی تعارض شده است. این داستان، چگونگی تعارض ها و تلاش هنرمند برای رفع آن ها را نشان می دهد.کارهای انجام شده توسط شخصیت های داستان و نیز شگردهای نویسنده در پردازش آن خواننده را به سوی مکتب سوررئالیسم و اصول و روش های آن سوق می دهد. در این نوشتار به تطبیق مبانی این مکتب با داستان مذکور خواهیم پرداخت.
حدیث عیسی بن هشام بین استلهام التراث والاحتکاک بالغرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الأدب بحاجة ماسة إلى التجدید والإبداع للخروج من حالة الجمود والرتابة ویجب أن تکون هناک صلة وثیقة بین التجدید والتراث الثقافی، بینما یتمتع هذا التجدید بإیجابیات الثقافات الأخرى ویوفر أرضیة لخلق الأجناس الأدبیة الجدیدة؛ لذلک هذا النوع من التجدید معقول وإیجابی. یعتبر حدیث عیسی بن هشام لمحمد المویلحی من أبرز الأعمال الأدبیة الجدیدة التی صدرت فی أواخر القرن التاسع عشر. هذا الکتاب تجدید فی حدود المعقول واستطاع أن یوفر أرضیة مناسبة لخلق أجناس أدبیة حدیثة کالروایة والقصة ومن الصعب إدراجه تحت جنس أدبی واحد، لأن الکتاب یجمع بین سمات الأدب العربی القدیم والأدب الوافد الغربی والمویلحی لم یلتزم فیه التزاماً تاماً بشکل من الأشکال الأدبیة التقلیدیة والوافدة؛ لهذا یعتبر هذا الکتاب باکورة القصة والروایة فی الأدب العربی الحدیث. یدرس هذا المقال حدیث عیسی بن هشام ویعالجه من حیث المضمون حتی یمیز جوانب التراث فیه من جهة ومعالم التجدید من جهة أخری. والنتائج تدل علی أن المویحلی استلهم فی تألیف الکتاب التراث العربی (کالمقامات مثلا)، کما استلهم القصه والروایة الغربیة. إذن لهذا الکتاب صلة وثیقة بالمقامات کما له بعض الشبه بالروایة والقصة.
دراسه موقع الراوی وآلیاته فی روایه میرامار لنجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لما کانت المعرفه نسبیهً للبشرفإن راویاً واحداً،سواء أکان الکاتب أوشخصیه من شخصیات القصه، لا یلمّ بها من جوانبها کامله والراوی العالم بکل شیء فی الروایه لا یسیطر علی کل الجوانب المطلوبه لدی الشخصیات. فیستفید الکاتب من تقنیات السرد المختلفه؛ کتقنیه تعدد الرواه لیوظّف العوامل والرواه المختلفین للغور فی الأعماق البشریه ونیاتها وأعمالها. کان الرواه فی میرامار، وهم نفس الشخصیات المختلفه المشارب والمعارف التی تنقّلت فی أیدیولوجیاتها من التعقل والحکمه إلی التَّطرّف والجنون، ومن حبّ الخیر للآخر وإسداء النصائح له إلی الحقد علیه وکراهیته.ومن هنا تعددت وجهات النّظر فی الأحداث حسب الموقع الّذی یقف فیه الراوی لرصد العالم المحیط به،وقد یکون هذا الموقع أیدیولوجیاً أو دینیاً أوسوی ذلک. فتتبدّل صور الأشیاء بتبدّل المواقع ومخیله القارئ، وتتبدّل هذه الصور علی حسب الزاویه الّتی تُلتقط منها الصور وحسب المسافه الّتی تقع بین الراوی والأشیاء. الرواه فی هذه الروایه مشارکون فی صناعه الأحداث، بل کانوا أبطالها؛ ینتمون إلی المکان والزمان اللذین تنتمی إلیهما الشخصیات والأحداث وهم لا یحکون من الماضی فقط بل یسردون أیضاً الأحداث الّتی یعیشون فیها. فأهمیه هذه الروایه تکون فی الشهاده علی وقوع الحدث والمشارکه فیه من جهه ومعرفه وجهه نظر الراوی فی ما یبثه ویرویه من جهه أخری. تختلف صوره المکان فی هذه الروایه بین راو وآخر. للمعلومات والحوادث مصادر وآلیات مختلفه فی هذه الروایه؛کالتذکر، والحوار، والمونولوج، والمشاهده. فالروایه فی میرامار تقدم لنا عبر وعی الرواه عن طریق الحوار والمنولوج الداخلی وتیار الوعی. فمیرامار هوالمکان المرکز الّذی یضم هذه الشخصیات المتنافره ولکنه لا یجمع بینها؛ فهم لا یشکلون أسره یعرف أفرادها أشیاء کثیره ومعلومات جمه عن کل شخصیه. میرامار روایه ذات بنیه متعدده الأصوات لأحداث واحده؛ فلذلک تقوم علی التکرار فی کثیر من مفاصلها؛ لأن وجهات النّظر تکون مختلفه حول الحدث الواحد والصوره الّتی یرسمها الراوی لنفسه تکون غالباً أوضح من الصوره الّتی یرسمها لسواه والتی یرسمها سواه له.
ثنائیة التوظیف لقناع المسیح (ع) فی شعر السیّاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ من أهمّ ما یمیّز الشعر المعاصر, هو استعراض الموضوعات السیاسیة والاجتماعیة المتنوّعة التی تحیط بالشاعر بطریقة فنّیة غیر مباشرة, ممزوجةً بالنزعات الذاتیة والجوانب الغنائیة. فالشاعر المعاصر یقوم علی أساس التزاماته الشعریة بالإفادة من الأشکال الفنّیة المتنوّعة کالرمز، واستدعاء الشخصیّات التراثیة. وجدیر بالقول إنّ تقنیة القناع هی من أجمل الطرق الفنّیة للتعبیر عن أفکار الشاعر بکلّ موضوعیة. فالسیّاب، کغیره من شعراء هذا الاتجاه، یؤکّد فی مجال توظیفه لهذه التقنیة علی ثلاثة أصول: الصلب، والتضحیة، والبعث, والنشور، وذلک من خلال التماهی بشخصیة المسیح، کی یصوّر للمتلقّی مدی الآلام التی تحمّلها فی سبیل إیقاظ شعبه، ویستعرض به نتائج کفاحه وتضحیاته. وقد قام الشاعر فی سبیل الوصول إلی غایته باستخدام تقنیة قناع المسیح بصورتین مختلفتین: وهو فی الأولی، والتی تتجلّی فیها مظاهر الأمل والتفاؤل بالغد المشرق، یتحلّی بالمعانی الأصیلة التی تضمّنها رمز المسیح، أی معنی الفداء والبعث بعد الموت، ولکن فی الصورة الثانیة تنقلب المعانی بطریقة فنّیة وتتعارض مع المضمون الرئیس المستنبط من أسطورة المسیح؛ وهی الشعور بخیبة الأمل من التغلّب علی المحن الفردیة, والمشاکل الاجتماعیة, والسیاسیة، فتتحول عنده أسطورة الانتصار إلی رمز الخسارة والفشل. والغایة من هذا التوظیف العکسی تمکین الشاعر من التعبیر عن تجربته الشعریة المعاصرة والتی هی نتیجة التناقضات الخارجیة فی المجتمع والأزمات النفسیة وذلک علی المستوی الفردی والعام.
تجلّی مضامین کلام امام علی (ع) در شعر متنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنی یا تناص، امروزه از مباحثی است که در تحلیل متون ادبی اهمیت فراوانی دارد. یکی از این متن ها که همیشه، در طی چهارده قرن، به آن مراجعه می شده، سخنان علی (ع) است. این سخنان، مانند یک دایرةالمعارف است. سخنان امام علی (ع)، نمایشی زیبا و دل انگیز از رابطه انسان با خداوند است و ازجمله مباحث آن، الهیات، سلوک، عبادت، دعا، مناجات، نفی دنیاپرستی، حماسه، شجاعت، اخلاق، تهذیب نفس، و اصول و موازین اجتماعی است. ازاین رو هرکس به اندازه توانش می تواند از آن بهره گیرد؛ کسانی که توان علمی، استعداد و هوش بیشتری دارند، بیشتر از دیگران می توانند در آثار خود از کلام امام استفاده کنند.
در این میان، شاعران و نویسندگان در ادبیات عربی و فارسی، بیشتر از همه از کلام امیرالمؤمنین (ع) متأثر شده اند. ازجمله شاعران عرب، متنبی است که سحر کلام وی همیشه توجه ادب پژوهان را به خود جلب کرده است. یکی از امتیازات شعر وی، وجود مضامین حکمی است؛ تا جایی که لقب «شاعر حکیم» به وی داده شده است. بدون شک، متنبی از کلام علی (ع)، چه در مضامین حکمی و چه در سایر مضامین، بهره های فراوان برده است. در مقاله حاضر برآنیم تا با ذکر نمونه هایی، چگونگی تجلی مضامین کلام امام (ع) را در شعر متنبی، تبیین و اطلاعات به دست آمده را تجزیه وتحلیل کنیم.
دراسه الخصایص الفنیه فی قصص الاطفال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تربیه الأطفال من المواضیع الهامه فی کل مجتمع. وهذا مما یستدعی أن نوظف الأدوات و الأسالیب المناسبه لإرشادهم و حثهم علی القیم الإنسانیه و الأخلاقیه. والقصه کنوع ادبی تعتبر أفضل أداه لغرس البذور المعرفیه و التربویه و الجمالیه فی کیان الطفل. هناک أسس فنیه یعتمد علیها القاص فی کتابه القصه. ولکن تختلف قصص الأطفال فی طریقه و طبیعه التوظیف لهذه الأسس و الخصایص الفنیه. لقد حاولت هذه المقاله عبر المنهج الوصفی- التحلیلی، أن تسلط الضوء علی بعض هذه الخصایص و التی هی: الحدث، البییتان المکانیه و الزمانیه، الشخصیات و اللغه، و من ثم قامت بدراسه تلک الخصایص فی قصه (سفیره القمر) من قصص کامل الکیلانی. وقد الدراسه إلی أن قصه وادی القمر إجتمعت فیها تلک الخصایص. و قد وظف الکاتب هذه الخصایص مراعیا قدرات الطفل فی إستیعابها. فکان الحدث خال من الغموض و التعقید. و خلق الکاتب شخصیات ملموسه یستوعبها الطفل. و لم یقحم الکاتب القصه بأزمنه مختلفه . و قد أحسن الکاتب انتقاء المکان القصصی حیث یستطیع الطفل أن یتجاوب مع المکان. کما کانت لغه القصه سهله و تراکیبها بسیطه، لا تخرج عن نطاق قاموس الطفل اللغوی و مستوی فهمه. و تمکن الکیلانی أن یعرض بعض القیم السامیه و التربویه للأطفال فی هذه القصه.
ششتری و نقش او در گسترش شعر عرفانی عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ششتری از جمله شاعران نامدار سده هفتم هجری در اندلس است که شعر او افزون بر درون مایه های عرفانی، از زبان و ساختاری متفاوت با سروده های سایر عرفا برخوردار است. او مضامین عرفانی و معانی صوفیانه را در قالب زجل و موشّح که ساختاری متفاوت با قصاید کلاسیک عربی دارد و زبان آن عامیانه و مورد اقبال مردم است، بیان نمود و از این رهگذر، شعر عرفانی را نه برای طبقه صوفیه که برای عامه مردم سرود. هدف از پژوهش پیش رو، بیان نقش ششتری در شعر عرفانی عربی است؛ به همین منظور، ابتدا به جایگاه ششتری در عرفان و ادب عربی می پردازیم و پس از ذکر نوآوری های او در بیان مضامین عرفانی با به کارگیری گویش های عامیانه و زبانی ساده و صریح و به دور از پچیدگی ها و رمزپردازی های صوفیه، تعریفی از موشّح و زجل صوفیانه که ششتری از پایه گذاران آن است، بیان می کنیم و بازتاب مضامین عرفانی را در نمونه هایی از موشّحات و زجل های او نشان می دهیم.
الالتفات وإحکام مبانی القصائد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یحاول هذا البحث حفرَ أرض (الالتفات) فی المدوّنه النقدیّه العربیّه القدیمه؛ زاعماً أنّ محاریث الدارسین قصّرت عن بلوغ طبقاتها العمیقه، وما تکنزه من لطائف وأسرار. ویجلو الخطُّ البیانیّ للالتفات- من الضمائر إلى أزمنه الفعل إلى المعانی فالأغراض، ومن زخرفه الکلام إلى صناعته وإنتاج دلالته، ومن البیت إلى القصیده، ومن علم البدیع إلى علم البیان إلى علم المعانی فالنقد- واحدهً من صور التوهُّج فی تراثنا النقدیّ، ولعلّ هذه اللطائف والأسرار، ونظائرها فی بحوثٍ أُخَرَ، توطِّئ لإنشاء حوارٍ بین تراثنا البلاغیّ والنقدیّ والحاضر النقدیّ، عسى أن ینتج هذا الحوارُ رؤیهً جدیدهً لإحکام بناء القصیده، ومنهجاً متکاملاً نظراً وإجراءاً فی تناول الإبداع؛ بإدراک الکلّیّه التی تنتظم أجزاءه، والوحده التی تنتظم تنوُّعَه؛ بالالتفات من نحوِ الجمله، وبلاغه الجمله، ونقد الجمله، إلى نحو النصِّ، وبلاغه النصِّ، ونقد النصّ.
زیبایی شناسی اسلوب حکیم در قرآن (بررسی موردی ده جزء میانی قرآن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسلوب حکیم یکی از عناصر زیباشناختی در متون است که گوینده بنابر اقتضاهای بافتی وموقعیتی، روش خردمندانه و حکیمانه ای برای بیان غرض خود در پیش می گیرد. این عنصر اگرچه گاه در بدیع و گاه در استفهام مطرح می شود اما به دید غالب در علم معانی و موارد خروج کلام از اقتضای ظاهر است که به کارگیری آن بر بلاغت کلام می افزاید و بلیغ بودن قائل آن را ثابت می کند. به کارگیری این شیوه ی هنری در زبان قرآن که متصف به بلاغت بوده و جنبه ی بلاغی آن از جمله موارد اعجاز زبانی آن به شمار می آید، اهمیت این مسأله را روشن می سازد. اثبات بلاغت قرآن کریم با بررسی این آرایه برای نشان دادن زیبایی وبخشی از وجوه اعجاز قرآن کریم وعمق بخشیدن به فهم کلام وحی الهی، با بیان اسرار و اغراض بلاغی مورد نظر خداوند در به کار بردن آن، از اهداف این پژوهش هست که تلاش شده است با روش توصیفی- تحلیلی واز طریق ذکر نمونه هایی از ده جزء میانی قرآن کریم و نیز نمودازی آماری به آن دست یابیم. اشاره به فراوانی ومیزان کاربرد این آرایه برای اثبات تاثیر کارآمدی آن در جهت نشان دادن وتثیبت بلاغت قرآن کریم وتقسیم بندی این آرایه بر چهار وجه مذکور از مهم ترین مشخصه های این پژوهش است. رویارویی با عناد وناسازگاری مخالفان پیامبر اکرم (ص) مبنی بر خواسته هاو بهانه هایی غیر قابل قبول برای نپذیرفتن ربوبیت خداوند متعال ورسالت رسول اکرم (ص)،از جمله دلایل به کاربردن آرایه ادبی اسلوب حکیم است .
رویکردی تطبیقی به بینش فرجام شناسانه ی شعر بدر شاکر السیاب و فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدر شاکر السیاب، شاعر نوپرداز عراقی در دوره ی معاصر (1964-1926) و به باور برخی صاحب نظران، طلایه دار جریان نوپردازی در شعر معاصر عربی، از سرایندگانی است که در متن نمادگرایانه ی بسیاری از سروده های خویش در جایگاه یک «شاعر- مکاشف» به طرح و تبیین گونه ای ادبیات مکاشفه ای (Apocalyptic Literature) می پردازد؛ در ادبیات فارسی نیز، فروغ فرخزاد(1345-1313) از برجسته ترین سرایندگان معاصر در گستره ی ترسیم و تبیین ادبیات مکاشفه ای در شعر به شمار می رود. مقاله ی حاضر، جستاری توصیفی- تطبیقی است در راستای ترسیم نمودهای ادبیات مکاشفه ای در شعر «رؤیا عام1956» بدر شاکر السیاب و «آیه های زمینی» فروغ فرخزاد؛ و می کوشد تا پس از ترسیم چارچوب، زوایا و شاخصه های ادبیات مکاشفه ای و بیان گونه های آن به توصیف و تبیین چگونگی ظهور و بروز آن در متن ادبی بدر شاکر السیاب و فروغ فرخزاد، خوانش سازه های ادبیات آپوکالیتیک در دو متن و بازکاوی و تطبیق بینش و نمود آپوکالیپس(Apocalypse) در سروده های یادشده بپردازد؛ از مهمترین این نمودها که در پژوهش پیش رو مورد توجه قرار دارند، عبارت اند از : مکاشفه های پیش گویانه ی دو شاعر به منظور ملموس ساختن اکنونِ بحران، فاجعه، بی نظمی و بی عدالتی، ترسیم کشمکش دو جریان خیر و شر یا به دیگر سخن روایت نبرد اهورا و اهریمن با رویکرد به دوران معاصر با طرح احتمال تحقق حالت برتر و بکارگیری اساطیر رستاخیز، نجات و قربانی به منظور آفرینش فضایی آخر الزمانی و رستاخیزی.
نقد فمینیستی داستان کوتاه «مردی در کوچه» از کتاب «چشمانت سرنوشت من اند» از غاده السمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غاده السمان در داستان «مردی در کوچه» -از کتاب«چشمانت سرنوشت من اند» از نظریه های نظریه پردازان فمینیسم تاثیر پذیرفته است. اوج این تاثیر پذیری را در تبیین نظریه ی فمینیستی-اگزیستانسیالیستی سیمون دو بوآر مشاهده می کنیم. السمان در این داستان با تاثیر پذیری از نظریه دو بوآر در خصوص فرهنگ و تمدن و ظلم آن نسبت به زنان، به بررسی شخصیت راوی می پردازد و نقش این فرهنگ و تمدن را در زندگی راوی به عنوان یک زن برجسته می نماید. السمان در این داستان برای بازیابی دوباره هویت زنان، در پی واژگون کردن هنجارها و ارزش های جامعه ی مردسالار است و به این ترتیب ویژگی های دیگر بودگی و انفعال و ضدخردگرایی را از زنان سلب می کند و در نقطه مقابل به مردان نسبت می دهد . این جستار در یک خوانش ساختارشکنانه این نکات را برجسته نموده است. السمان در این داستان زبان زنانه ی منحصر به فرد خود را دارد و بارزترین ویژگی زبانی او در این داستان خیال وسیع و شعربودگی آن است.
پیوند موسیقی و رثا در شعر خنساء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خنساء از بزرگترین زنان شاعر ادب عربی است و در زمینهی رثا چنان مشهور است که کمتر شاعر تازی به پای او میرسد. مرثیههای او در سوگ دو برادرش صخر و معاویه حاکی از احساسات زنانه و عاطفهی سرشار او است. خنساء با انتخاب مجموعهای از گوشنوازترین قوافی و مناسبترین اوزان و بهکارگیری صنایع لفظی و معنویای مثل جناس، طباق، سجع، ترصیع، تسمیط و سایر افزایندههای موسیقایی و ایجاد پیوند بین مضمون و موسیقی مرثیههای خود توانسته احساسات زنانه و حزن و اندوه درونی خود را به بهترین وجه به خواننده القا کند. پژوهش حاضر بر آن است که با روش کتابخانهای و استفاده از شیوهی تحلیل ساختار و محتوا، موسیقی اشعار خنساء و پیوند آن با مضمون رثا را که وجه غالب اشعار اوست، مورد بررسی و واکاوی قرار دهد.
مقاله به زبان عربی: ارزش های اخلاقی شنفری در قصیده لا میه العرب (القیم الاخلاقیه للشّنفری فی لامیه العرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نگارندگان به بررسی ابیات لامیه العرب پرداخته، با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی، جلوه ای از ارزش های اخلاقی شنفری و نیز رنج های روحی شاعر که وی را به سوی چنین ارزش هایی سوق داده ارائه می کنند.
این بحث متأثر از حدیثی است که بیانگر التزام شاعر به ارزش های اخلاقی است. مضمون حدیث این است: «لامیه العرب را به فرزندان خود بیاموزید زیرا به آنان مکارم اخلاقی می آموزد». بدین ترتیب با بررسی ابیات اخلاقی مندرج در لامیه العرب میزان صحت حدیث آشکار می شود.
داستان مینی مال و حکایت های طوق الحمامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنبش مینی مالیسم، جنبش مبتنی بر ساده سازی و خردگرایی، پس از تولد در اواخر دهه شصت میلادی در نیویورک، مرزهای جهان هنر را درنوردید و با نفوذ در ادبیات، داستان مینی مال را به گونه های داستانی کوتاه افزود. بعد از رواج این مکتب و آشنایی نویسندگان غربی با این سبک، خلق داستان های مینی مال درمیان ادیبان مشرق زمین، ازجمله ادیبان عرب، آغاز شد. اما تاریخ نگارش داستان های کم حجم در ادبیات عربی- اسلامی به قرن ها پیش از تاریخ پیدایش مکتب مینی مالیسم بازمی گردد؛ زیرا روایت «اخبار»، که ما در ادبیات فارسی با عنوان «حکایت» از آن یاد می کنیم، در ادبیات عرب قدمتی دیرینه دارد. کتاب طوق الحمامه فی الألفه والألاف، تألیف ابن حزم اندلسی، ازجمله آثار کلاسیک ادبیات عربی- اسلامی است که حکایت فراوانی را دربر می گیرد و بسیاری از آن ها را می توان با مؤلفه های مینی مالیسم تطبیق داد. این مقاله می کوشد تا با بررسی ویژگی های اساسی داستان مینی مال و تحلیل عناصر سازنده حکایات طوق الحمامه، میزان شباهت و تفاوت موجود میان آن دو را دریابد؛ چراکه مهم ترین مشخصه های داستان مینی مال، مانند کوتاهی و ایجاز، محدودیت زمان، مکان و شخصیت، در گونه ادبی حکایت نیز مشاهده می شود. تا آنجا که می توان حکایت های کلاسیک را نمونه اولیه داستان مینی مال دانست؛ هرچند نمی توان و نباید تفاوت های میان آن دو را نادیده گرفت.