فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱٬۹۵۱ مورد.
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
154 - 181
حوزههای تخصصی:
الملخص
نظریه جان کوهن فی الشعریه هی إحدی مقاربات البلاغه الجدیده التی تهدف إلی دراسه نصوص الشعر و الأدب علی المستویین: الاستبدال و الترکیب لکی تستشف معانیها المختفیه وراء السطور. لذلک فإن المقاله تسعی لتدرُسَ قصیده السماء و هی أولی قصائد دیوان أبی ماضی علی الطریقه الوصفیه-التحلیلیه مستعینه بهذه النظریه و تجیب عن السؤالین التالیین: ما هی أسباب شعریه الأبیات ذات الاستعاره؟ و کیف یتشکّل معنی المعنی فیها؟ و النتیجه هی أن هذه الأبیات قد حطّمتِ القواعد الصوتیه المعیاریه فی الوقفه و الجناس و الوزن و القافیه و القواعدَ النحویهَ المعیاریهَ فی التقدیم و التأخیر و الحذف و القواعدَ الدلالیهَ المعیاریه فی الاستعاراتِ المکنیهِ و اتّسمتْ بالشّعریهِ مِن الطّرازِ الجیدِ و قد أُسقِطتِ المُتناظراتُ الوجدانیهُ من محورِ الاستبدالِ علی مِحور الترکیبِ و توازنتْ فی الصّوتِ و النّحوِ و الدّلالهِ و بناءً علی ذلک، فَقَدْ کسبتْ عمقاً فی المعنی بحیثُ یمکنُ القول أنَّ القصیده بهذا الاعتبار قیمهٌ و قویهٌ و نَشِطَهٌ.
الکلمات الدلیلیه: نظریه جان کوهن، الشعریه، معنی المعنی، الاستعاره، قصیده السماء، أبوماضی.
خوانش تطبیقی بازتاب هویت در رمان نوجوان عربی و فارسی براساس نظریه اریک اریکسون (مطالعه موردی: فاتن و هستی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
60 - 78
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به بررسی هویت در دو رمان نوجوان عربی و فارسی براساس نظریه رشد روانی اجتماعی اریک هامبورگر اریکسون پرداخته شده است. در این نظریه، نوجوانی در مرحله پنجم قرار دارد و چالش اصلی این دوران بحران هویت؛ البته نه به معنای مخاطره آمیز آن است. دو رمان بررسی شده عبارت اند از: « فاتن»، اثر فاطمه شرف الدین نویسنده لبنانی و « هستی»، اثر فرهاد حسن زاده نویسنده ایرانی. فاتن در فضای جنگ داخلی لبنان (1985) و هستی در اوایل جنگ ایران و عراق (1980) روایت می شود و شخصیت های اصلی در هر دو، دختران نوجوان هستند. در رمان های نوجوان شرف الدین به تحلیل و نقد اوضاع اجتماعی لبنان، پرداخته می شود و در رمان های نوجوان حسن زاده رویکرد توانمندسازی و آگاهی بخشی به دختران به صورت برجسته ای نمود دارد. پژوهش ها از یک سو بر اهمیت مرحله نوجوانی و ضرورت شکل گیری هویتِ موفق در این مرحله تأکید دارد و از سوی دیگر، غفلت پژوهشگران ادبی از این دوران را نشان می دهد؛ به همین دلیل در پژوهش حاضر، با بهره گیری از نظریه اریکسون و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد ادبیات تطبیقی، این دو اثر بررسی شد. نتایج پژوهش نشان می دهد، در رمان های فاتن و هستی ، ویژگی های نوجوان براساس نظریه رشد روانی اجتماعی اریکسون در سه دسته بندی قرار می گیرد: 1. بحران هویت؛ 2. هویت یابی که خود شامل زیرمجموعه های همانندسازی، دریافت حمایت از جامعه، اعتراض نوجوان به نظام ارزشی بزرگ سالان و عشق در نوجوانی است؛ 3. تعهد. از بررسی جایگاه هویت و چالش های هویتی نوجوانان در رمان های فاتن و هستی، نتیجه گیری می شود که ترغیب جدی مخاطب نوجوان به کسب هویت سالم و موفق از طریق تحصیل، مطالعه و معاشرت با افراد شایسته، هدف اصلی دو رمان است.
نگاهی جامعه شناسانه به مواجهه خود و دیگری بر پایه نظریه هورتون کولی (مطالعه موردی: رمان أَقودُك إلی غيري از عائشة أَرناؤوط)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
41 - 59
حوزههای تخصصی:
بی تردید، خود و دیگری در بستر مدرنیته، دستخوش ایده پردازی های متفاوت تری از دوران پیشامدرن قرارگرفته است. در چنین دورانی، از کارسازترین شیوه ها برای درک صحیح این پیوند، دریافت صورت بندی های جدید جامعه شناسان از آن می باشد. «چارلز هورتون کولی»، جامعه شناس آمریکایی، از نظریه پردازانی است که این موضوع را با نگاه متمایزی نسبت به ایده پردازان این حوزه نگریسته است. او با شیوه «درون نگری همدلانه» اش، خود را در پیوندی دائمی با جامعه تعریف می کند و جز در بافتار جامعه و آیینه اذهان دیگران، راهی برای کشف و فهم آن قائل نیست. کولی این پیوستار را در چهار شکل که مشتمل اند بر «پیوند ارگانیک»، «پنداربودگیِ دیگری»، «خودآیینگی» و «خود-دیگری گروهی»، با مختصاتی ویژه دسته بندی کرده است. این رویکرد جدید به خود و دیگری در پژوهش حاضر به عنوان مبنایی نظری برای تحلیل رمان «أَقودُک إلی غیری» از عائشه أرناؤوط انتخاب شده تا به محوری ترین مسئله اش که از پیشانی نوشت آن هویداست، نگاهی علمی بیندازد. نتایج حاصل از این جستار نشان می دهد که نویسنده سوری-آلبانیایی این رمان، بی توجه به نگره جامعه شناختی کولی و صورت های ارائه شده او در پیوند خود و دیگری نبوده است. او با طرحی که از وجود نامرئی «ساروس» -عنصر مهم قصه اش- ریخته، مواجهه با دیگریِ خیالی یا «پنداربودگیِ دیگری» را به شکل پرنمودی تجسم بخشیده است. همچنین از رهگذر ارتباط متمایز و عمیقی که مریم - قهرمان داستانش - با شخصیت های متنوع داستان می سازد، جلوه پرواضحی از پیوند ارگانیک، خودآیینه سان و خود-دیگری گروهیِ کولی را تداعی کرده است؛ امری که جزئیات آن در لابه لای این پژوهش، با ذکر شواهدی از رمان به اشاره درآمده است.
المغامره المیتاقصیه في روایه "أفاعي النار" لجلال برجس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تتولی هذه المقاله بالبحث نمطاً من السرد الما بعد الحداثی یعنی المیتاقص الذی ینسب إلی الروائی الأمریکی "ولیام غاس". تعدّ المیتاقصیه من أهم سمات أدب ما بعد الحداثه وهی خلق نص سردی مغایر مع السرد التقلیدی ویعنی ذلک کسر الأسالیب التقلیدیه فی الکتابه الروائیه من خلال استخدام تقنیات جدیده فی النتاج الروائی. هذه الدراسه تحاول الکشف عن المغامره المیتاقصیه فی روایه "أفاعی النار" لجلال برجس حیث تضمنت هذه الروایه نصاً سردیاً مختلفاً عن النصوص السردیه التقلیدیه، إذ وضعنا الکاتب أمام فضاءات جدیده وواسعه واعتماداً علی المنهج الوصفی- التحلیلی توصلنا فی بحثنا هذا إلی أن السرد عند جلال برجس فی کثیر من الأحیان یتأرجح بین الخیال والواقع وبین الماضی والمضارع ومن أهم ما وظّفه من تقنیات میتاقصیه فی روایته هی: استحضار طقوس الکتابه، الإشاره إلی الکتابه، تجسید قلق الکتابه، تفتیت زاویه السرد وتوزیعها علی شخصیات مختلفه، أی تعدد الأصوات، التأرجح بین التخییل الإیهامی والحقیقه الواقعیه، شدّ انتباه القارئ إلی عملیه السرد نفسها أکثر من شدّ انتباهه إلی موضوع السرد والتشظی فی الزمن.
دراسه الجانب الأنثوی (الأنیما) والذکوری (الأنیموس) فی روایات عبد السلام العجیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الحقائق النفسیه تعبر لنا عن ثنائیه الإنسان الجنسیه، فیری یونغ، وهو من علماء النفس الکبار، أن ثمه حس ذکوری یسکن کل أنثی ویدعی الأنیموس، وثمه حس أنثوی داخل کل رجل یسمی الأنیما، وهذان النموذجان اللذان قد وقعا وطُبعا فی أعماق لاشعور الإنسان الجمعی، لهما أثر کبیر فی تکوین شخصیه الإنسان وبالتالی تصرفاته فی حیاته. والأدب هو مهد واسع لظهور اللاشعور الجمعی ومحتویاته، ومن أحد الأدباء الذین تأثروا فی خلق أعمالهم الأدبیه بلاشعورهم الجمعی إلی جانب تأثرهم بلاشعورهم الفردی، هو عبدالسلام العجیلی. إنه من کبار کتاب سوریا والذی له دور بارز فی رقی الأدب الروائی السوری خاصه والعربی عامه. وفی بعض أعماله لا سیما "باسمه بین الدموع" و"رصیف العذراء السوداء"، و"قنادیل إشبیلیه"، و"قلوب على الأسلاک"، نتلمس وجوه الأنیما والأنیموس متجلیه فی شخصیاتها الثابته والنامیه. على هذا، إن هذا المقال یسعى، من خلال دراسه الأنیما والأنیموس فی الروایات المذکوره آنفا، واعتمادا على المنهج الوصفی التحلیلی، إلى الإجابه عن هذا السؤال الرئیسی علی أنه کیف یظهر هذان النموذجان فی روایات العجیلی، ومن هذا المنطلق، یهدف تسلیط الضوء علی دورٍ تلعبه الأنیما والأنیموس فی تکوین شخصیاته الروائیه. أما أبرز النتائج التی توصل إلیها البحث فتدل علی أن العجیلی حدد وظیفه محوریه لشخصیات روایاته بحیث تکشف لنا عن وجود العلاقه الجدلیه بین نموذج الأنیما والأنیموس، کما أنها تشیر إلی مرافقه الوجوه الإیجابیه والسلبیه لهذین النموذجین وکونهما معا فی روایات العجیلی، إلا أن سلبیاتهما المتمثله فی الدعاره والشهوه، والفتنه، والخیانه، والحسد، والاستسلام، والمیل إلی التمرد والعصیان، تنعکس فی هذه الروایات أوسع نطاقا، وللأنیما دور أکثر وضوحًا فی تکوین الشخصیات ومسار أحداث روایاته.
خوانش نشانه شناسی در رمان«أدرکها النسیان» اثر سناء الشعلان بر اساس نظریه گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی یا نشانیک (Semiotics) مطالعه نشانه ها و نمادها است و تعبیر آنها از مهمترین اهداف ساختار گرایی در دوره معاصر ، تفسیر محورهای بنیادین یک اثر ادبی می باشد. درک نشانه های یک متن منجر به افزایش فهم ودرک آن می شود. گریماس با استفاده از ساختار نظریه نشانه شناسی پراپ، توانست الگوی کنشی را به وجود آورد تا به وسیله آن علت و معلول یک نشانه وکنش را بیان کند و به کنش پذیر بودن یک اثر پی ببرد. رمان«أدرکها النسیان» اثر «سناء الشعلان» یکی از رمان های دوره معاصر جهان عرب است که نویسنده به وسیله آن توانسته است معضلات و آسیب های اجتماعی مختلفی مانند فقر،فحشا، تن-فروشی و آوارگی موجود در کشورهای عربی به ویژه فلسطین را به نمایش گذاشته و نظر خود را به واسطه امور محسوس و نامحسوس به نمایش بگذارد؛به همین دلیل،استفاده از اشارات غیر مستقیم در این داستان از بسامد بالایی برخوردار می باشد.. جستار حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد نشانه شناسی گریماس به دنبال آن است تا ضمن معرفی کنش شخصیت های مختلف، به تحلیل مربع نشانه شناسی بپردازد و به میزان تطبیق الگوی کنشی گریماس با موضوعات و مفاهیم این رمان بپردازد. نتایج به دست آمده نشان می دهد استفاده از الگوی کنشی گریماس و مربع معناشناسی می تواند به تحلیل نشانه های موجود در رمان مرکز گریز «أدرکها النسیان»که با استفاده از تکنیک های پست مدرنیسم و موضوع اجتماعی نگاشته شده است کمک کند.به بیانی دیگر، تحلیل الگوی ساختار گرای گریماس به تحلیلگر اجازه ورود به ژرفای معانی نهفته در متن داستانی را می دهد وبا الگوی کنشی می تواند به کارکرد معکوس مفاهیم دست یابد.
التحلیل التّلوي في استقرار الأنظمة الفکریة القائمة على البناء في ترجمة رواية «النبي» لجبران خليل جبران من الإنجلیزی~ إلى العربیة على ضوء نظریة هليدي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الخریف ۱۴۴۵ شماره ۱۰
77 - 95
حوزههای تخصصی:
إنّ النظام المعقد للقواعد العربیه ودلالتها متعدده المستویات على بناء الجمله جعل کتابه هذه اللغه وترجمتها أمراً صعباً. وفی الوقت نفسه، أصبحت ترجمه النصوص الأدبیه إلى اللغه العربیه أکثر صعوبه بکثیر بسبب سماتها الجمالیه وقدراتها الأدبیه على المستویات الصرفیه والدلالیه والنحویه والتداولیه والاختلافات الدلالیه فی البنیه الفوقیه والبنیه التحتیه، بحیث أصبحت دقه الترجمه وجودتها لا یمکن تتبعها فی هذه اللغه من خلال المناهج والأسالیب الشائعه فی بعض الحالات. ومن هذه النقاط المفقوده فی تقییم الترجمه العربیه الوظائف الفکریه المبنیه على النحو والدلاله، والتی تقوم على تفاعل هذین المستویین اللغویین تخلق معنى جدیداً، نظراً لقله اهتمام المترجمین والاعتماد على مناهج تمیل إلى الحفاظ على البنیه والمعنى، ومن ناحیه أخرى فإنّه یسبب انهیار الدلاله وانقطاع فی الکلام. تقوم هذه المقاله من خلال منهج تحلیل المحتوى وبالإعتماد بإطار تقییم الترجمه المبتکره من اللغویات الوظیفیه المنهجیه لهالیدی بدراسه الانهیارات الدلالیه والفکریه المبنیه على البنیه فی الترجمه العربیه للروایه "النبی". ولهذا الغرض، وباستخدام الإطار النظری التطبیقی، تمّ تحقیق العینات الإنجلیزیه والعربیه من الروایه المذکوره بناءً على تراجع أو تحسین الوظائف الفکریه. أظهرت نتائج هذه الدراسه أنّه على الرغم من نقل الوظائف الفوقیه للتفکیر بشکل صحیح فی ترجمه معظم النصوص إلى العربیه، لکنّها تواجه انهیار الوظائف الوصفیه فی العینه المترجمه استخداماً لأسالیب نحویه ومعجمیه غیر مناسبه. نظراً لأنّه لایمکن اکتشاف هذه التحدیات من خلال استخدام أسالیب تقییم الترجمه الشائعه؛ تعتبر هذه الدراسه مفیده من الناحیه النظریه والتطبیقیه لمدرسی اللغه والباحثین فی الترجمه واللغویات التطبیقیه والمترجمین.
بررسی و تحلیل انواع علل در قیاس (علت، شَبَه و طرد) مورد پژوهی دیدگاه های نحوی ابن انباری در (اسرار العربّیه) و ابن یعیش در (شرح المفصل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله قیاس (Deduction) در علم اصول نحو، سهم بزرگی را، در استدلال مسائل نحوی در فرایند ساخت قاعده زبان عربی، به خود اختصاص داده است. این اصول عبارتند از: سماع، قیاس، اجماع و استصحاب حال، به عنوان یک اصل کلی حاکم بر علم نحو در علم زبان شناسی زبان عربی است؛ با لحاظ این تفاوت که علم نحو دانش کشف قواعد بر اساس تنظیر موارد مورد استعمال در زبان عربی براساس استقراء، به عنوان جزء است و علم اصول نحو، به عنوان یک امر کلّی حاکم بر آن جزء است و اثبات مسائل نحوی، مبتنی بر چهار اصل مذکور است که قیاس به عنوان منبع دوم از منابع اصول نحو، بعد از مستند سماع (یعنی ملاحظه امر مسموع و استقرای آن)، مدنظر علمای نحو- از دیرباز تا کنون- بوده است. رویکرد قیاسی یا استدلال قیاسی، تلاش مبتنی بر عقل برای قانونمند کردن مسائل نحوی است. مبادرت نحویان بزرگ ایرانی و غیر ایرانی به این مسئله و تلاش دو نحوی بزرگ از جمله، ابن انباری(ت577ه) که خود مبدع تقسیم قیاس به «قیاس علت، شَبَه و طرد» در کتاب «لمع الادله» بوده است، ما را بر آن داشت که با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع و داده های زبانی موجود، به مقایسه و بررسی و تحلیل چند مبحث متناظر نحوی در کتاب «اسرار العربیه» ابن انباری و «شرح المفصل زمخشری» از ابن یعیش موصلی(ت643ه)، در این دو کتاب بپردازیم. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که هر دو عالم نحوی در کتاب های خود جهت تبیین قواعد نحوی، به طریقِ قیاس، استدلال نمودند، منتها با ملاحظه ی این فرق که، ابن انباری با اینکه خود مبدع انواع قیاس بوده، در این کتاب، تقریبا از قیاس شبه، استفاده کرده که از ارزش علمی بسیار کمتری در تبیین قواعد نحوی، نسبت به قیاس علت برخوردار است. ولی این یعیش، در مقام تبیین و استدلال و با برخورداری از دانش زیاد نحوی خود از قیاس علت استفاده نموده است. قابل ذکر است که نه ابن انباری و نه ابن یعیش، هیچکدام در دو کتاب نحوی آمده در عنوان، به نوع قیاسی که از آن استفاده کرده اند، اشاره ای نداشته اند. نگارنده در این مقاله، بر اساس نوع رویکرد هر یک از دو نحوی، مطالب و آرای آنها را در قالب قیاس و انواع آن، دسته بندی نموده و با عنایت به تحلیلات صورت پذیرفته در این مقاله، قیاس علت و رویکرد ابن یعیش را به جهت استفاده از آن بخاطر استدلالی بودنش در تبیین قواعد نحوی، بر قیاس شبه ابن انباری، ترجیح داده است.
دراسة الأسطورة في مجموعة «عام النمل» القصصیة لسناء الشعلان بناءً علی المنهج الأسطوري(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر الأساطیر وسیله لنقل المعرفه والتراث الثقافی من جیل إلى آخر، ومن خلال الأساطیر، یتم توثیق التاریخ والتقالید والقیم الثقافیه للشعوب، من هنا کانت الأساطیر ملهمه الأدباء والفنانین فی عملیه الخلق والإبداع. وکانت قصص سناء الشعلان من أبرز الأعمال الأدبیه التی تتمیز بتوظیفها للأسطوره کأداه رئیسه فی سرد الأحداث وتطویر الشخصیات. نسعی فی بحثنا هذا من خلال النقد الأسطوری و المنهج الوصفی التحلیلی أن نبیّن الجوانب الجمالیه والفنیه التی أضافها حضور الأساطیر على مجموعه «عام النمل» القصصیه.إنّ هذا البحث یساعدنا فی فهم رساله الکاتبه حیث أن توظیف الأسطوره یساهم فی خلق تأثیرات مختلفه على القارئ، مثل إثاره الدهشه والتعجب، أو خلق جو من التوتر والتشویش. ویظهر أن الشعلان تستخدم الخلفیه الأسطوریه والبناء الشبه أسطوری لمولانا الماء کجزء من تقنیه التجلی المضمر، ویصیب هذه الأسطوره الکثیر من التشویه والتغییر فی التوظیف حتی کان اشعاعه ساطعاً فی نص القصه. وأخذت عنوان أسطوره الشهریار وشهرزاد لیکون التجلی ظاهرأ، ولکن عند استخدام تقنیه المطاوعه دخل التشویه والتغییر علی القصه، من هنا استخدمت هذه الأسطوره للتعبیر عن وضع المرأه فی المجتمع الشرقی وغیاب التوازن فی العلاقات بین المرأه والرجل. کما کانت المطاوعه من نوع التشابه والتماثل فی عنوان قصه أسطوره بجمالیون وجالاتیا. ولکنها لم تخلو من التشوه والتغییر لأن بجمالیون کان فناناً إنتهازیاً یوطف فنه فی خدمه رغباته الشهوانیه. أما أسطوره السندباد فکانت متجلیه فی عنوان القصه تجلیاً صریحاً، فکان العالم الذی یتم استغلاله فی خدمه المصالح البنتاغونیه. کما ظهرت الإیحاءات الدلالیه فی قصه السندریلا مشوهه، فقد کانت سندریلا القصه شخصیه ملوثه ومنافقه تستغل الآخرین للحصول على مصالحها الشخصیه.
الأنساق الثقافيّه المضمره للعربيّ من منظور الآخر الغربي في خماسيّه مدن الملح لعبد الرحمن منيف «مقاربه في النقد الثقافيّ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خماسیّه مدن الملح لعبد الرحمن منیف التی تدور رحاها حول اللقاء بین العربیّ والغربی والصراع بینهما حول اکتشاف النفط من السردیّات العربیّه التی تناولت الأنساق الثقافیّه لکلّ من العربیّ والآخر الغربی من رؤیه معاکسه. وبسبب دور الأنساق الثقافیّه البارز فی توجیه العلاقات بین الشّعوب وضروره فهمها لإنجاز تبادلات اجتماعیّه وإنسانیّه واعیه وکذلک دور الأدب الخطیر فی التعبیر عن الأنساق الثقافیّه، حاول هذا المقال أن یبحث عن قضیّتین هامّتین وفقاً لمنهج النّقد الثقافیّ وهما موقف الغربی من الأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ والخلفیّات التی أدّت إلی قبول أو رفض تلک الأنساق. یحکی قسم من نتائج البحث أنّ الشخصیّات الغربیّه حاولت تفسیر الأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ لکنّها وقعت فی فخّ عدم إدراک خلفیّات هذه الأنساق وأهمیّه مفهومها عند العرب، فاقتصر الغربی علی فهم وتفسیر الأنساق الثقافیّه للعربیّ حسب ثقافته التی تضع معظم المتغیّرات علی محک العلم التجریبی وأنّ الغربی حاول أن یتطبّع بالأنساق الثقافیّه المضمره للعربیّ لنیل قبول المجتمع والحصول علی نوایاه ومصالحه السیاسیّه.
توظیف الأسالیب العامیه فی لافتات أحمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
49 - 62
حوزههای تخصصی:
المعروف أن کافه لغات العالم تحوی لهجات تتفاوت فی سعه انتشارها وتعددها، کما أن المعروف أن اللغه العربیه قد تعددت لهجاتها حسب انتشار العرب فی قبائل کثیره قدیما، وفی بلدان متعدده حدیثا. والعراقیون، کغیرهم من العرب، تجمعهم لهجه تنتمی إلى مجموعه لهجات شرق العالم العربی. وقد کان للهجه العراقیه تأثیر على لغه عدد غیر قلیل من الشعراء العراقیین، فراحوا یستعیرون بعض مفرداتها؛ لکن کان أحمد مطر أکثر من غیره من شعراء العراق المعاصرین تأثرا باللهجه العراقیه، فراح یوظفها فی أشعاره عامه، ولافتاته السبع خاصه بأشکال وأسالیب متعدده تراوحت بین الاستفاده من کلمه عامیه بدل کلمه فصحى، والأسلوب الکنائی الذی یشمل کنایه عن کلمه؛ سواء أکانت صفه أم موصوفاً أم غیر ذلک، وکنایه عن معنى أو مفهوم، وأسلوب الشتائم، وأسلوب التوریه، والاستعانه بالأغانی، خاصه الشعبیه منها، وتسهیل الهمزه، وتوظیف تعابیر من لهجات عربیه أخرى غیر العراقیه. وقد اعتمد البحث على المنهج الوصفی التحلیلی الذی یقوم بتحدید الظاهره وعرضها تمهیدا لتحلیلها، وتوصل إلى أن أحمد مطر کان مبدعا فی هذا المجال، فقد حرص على انسیابیه کلامه، فلم یُحدث ر جه لدى القارئ تک در استرساله مع القصیده موسیقیا وعاطفیا. فکلمات أحمد مطر فصیحه من ناحیه الظاهر والبنیه، عامیه من ناحیه الاستعمال، وهذه المیزه تنطبق على الکثره الساحقه من مفردات اللهجه العراقیه؛ لکن هذا لا یعنی أن المتلقی بإمکانه الولوج إلى عمق مقاصد أحمد مطر، دون أن تکون له معرفه بأسالیب اللهجه العراقیه أو اللهجات التی تم توظیفها فی شعره.
تمحورات رأس المال الاجتماعي (المعیار) في روایه سیدات القمر، دراسه ونقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
على محاذاه عصر التکنولوجیا وانفجار المعلومات، أصبحت الدراسات بتعددیه التخصصات أکثر أهمیه. أصبح رأس المال الاجتماعی فی العقود الخمسه الأخیره مفهوماً رئیساً فی النظریات الأکادیمیه والأبحاث العلمیه. فمن هذه الاختصاصات والدراسات، هو رأس المال الاجتماعی فی الأدب. الأدب هو مرآه یمکن من خلالها ملاحظه خصائص العلاقات الاجتماعیه لأفراد المجتمع. یهدف هذا البحث المتواضع إلى الکشف عن مظاهر رأس المال الاجتماعی فی روایه سیدات القمر ل "جوخه الحارثی"، کاتبه عمانیه معاصره ومن موالید 1978 فی عمان، التی نالت على جائزه "مان بوکر" العالمیه، لروایه "سیدات القمر" عام 2019 م. تتمحور الروایه حول الأسره والقضایا الاجتماعیه بسرد حیاه ثلاث شقیقات وأسرتهن والتطورات الاجتماعیه فی عمان. وقد اعتمد البحث على المنهج الوصفی - التحلیلی مستعیناً بطریقه تحلیل المضمون. وقد توصل البحث إلى مجموعه من النتائج أهمها: بروز موضوعات وقضایا متنوعه فی میدان ظاهره رأس المال الاجتماعی وکافه مؤشرات المعیار وتطبیقاته، ولاسیما فی مجالات کالمشارکه والتعاون، والتضامن، والدعم الاجتماعی، مقارنه بالمؤشرات الأخرى.
تجلیّات الاستعاره الفضائیه فی أدعیه الصحیفه السجّادیه فی ضوء نظریه لایکوف وجونسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الصحیفه السجّادیه غنیّه عن التعریف فهی ثالث مرجع فی تراث آل البیت علیهم السلام، وأورده الإمام السجاد علیه السلام بصیغه بلاغیه راقیه جدّاً. والاستعاره تعدّ أفضل آلیه لتصویر أدعیته التی أکثرها تنشأ عن الثقافه العقدیه وإیمانه بالله سبحانه وتعالى؛ وهذه الاستعارات الفضائیه نابعه من صمیم تجارب الإمام السجاد (ع) الیومیه، ولغته الاعتیادیه ولیست مجرّد زخرفه وتزیین فی البلاغه، فلا یمکن الاستغناء عنها أو تجاهلها، فهی حصیله تفاعل بین فکرین نشیطین، وعن طریق التفاعل تلعب الأدعیه فی الصحیفه السجادیه دوراً أساسیاً سواء أکان بین القارئ والمتلقی أم کان بین الإمام ومحیطه الذی یعیش فیه. إنَّ نظریه الإستعاره المضمونیه تقدّم لأوّل مرّه من جانب جورج لایکوف ومارک جونسون فی کتابهما "الاستعارات التی نحیا بها"، حیث رأى الاثنان بأنّ الاستعاره لیست سوى وسیله للمعرفه، تُسهم فی بلوَرَهِ التصوّرات المختلفه للإنسان، فکلّ تجاربنا فی المحیط هی بالدرجه الأولى تجارب استعاریه، ونظراً إلى أنّ الاستعاره تعتبر بنیه فی التصوّر لها علاقه وثیقه بدماغ وذهن الإنسان، لکونها تسهم فی المعرفه وإنتاج المعنى والفهم، ومن بین الاستعارات التی قام البحث بدراستها: الاستعاره الفضائیه باعتبارها نشاطاً ذهنیاً، وإنتاجها لتصورات من خلال الدور الذهنی، تنتج تفاعل بین المجالین الحسّی والذهنی وهی ترتکز الاستعارات الفضائیه على التصورات الفیزیائیه البسیطه مثل فوق- تحت، داخل- خارج والمرکز- الهامش أو الحاشیه. إنَّ البحث یعتمد فی هذه الدراسه بالمنهج التحلیلی- الوصفی، حیث یستخرج الاستعارات الفضائیه من بین أدعیه وکشف دلالاته السامیه. ومن أهمّ نتائج هذه الدراسه: أنّ الاستعاره الفضائیه فی الصحیفه السجّادیه تکمن بنیه صورّتها فی الضعف، الخضوع، الوعی، المستقبل، اللاوعی، الفشل، الانهزام، الانتصار ویستند الإمام السجّاد (ع) إلى التجارب الفیزیائیه وهی مرتبطه بالکائنات التی تحدّدها الاتجاهات الفضائیه نحو الأسفل: تحت، الأعلى: فوق، الورائیه: وراء، الإمامیه: أمام. وأهمّ الخطاطات التی تحضر فی استعارات الصحیفه السجّادیه هی خطاطه المسار العمودی فی مضمون التمرّد عن طاعه الله، الثنائیات الفضائیه فی الاستعاذه بالله من سیّئات الأخلاق، خطاطه الاتجاه والحرکه فی الاستعانه بالله عزّوجل للتخلص من الخطایا وغضبه.
فاعلیة الثنائیات الضدية لبناء الدلالة في شعر عبدالوهاب البیاتي (مقاربة في ضوء النظرية البنيوية)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
23 - 45
حوزههای تخصصی:
الثنائیات الضدیه نوع من البناء النصّی یوظّفه الشاعر لکشف الأنساق الضدیه داخل نصّه. هذه البنیه النصّیه تعدّ من أهمّ الظواهر البیانیه فی شعر البیاتی، وقد وظّفها بشکل لافت للنظر لیعبّر عن آرائه وأحاسیسه. ولم یکن توظیف هذه الثنائیات إلا للتعبیر عن التجربه التی عاشها الشاعر، فاستطاع أن یصوّر لنا العالم بکلّ مناقضاته. هذه الورقه البحثیه تناولت بمنهجها الوصفی التحلیلی الثنائیات الضدیه البارزه فیه، منها ثنائیه الموت والحیاه، الأنا والآخر، والرحیل والعوده، والحبّ والثوره، والوطن والمنفى وأخیراً ثنائیه الأزمنه. ومن أهمّ النتائج التی توصلت إلیها هو أنّ الثنائیات الضدیه فی شعر البیاتی تحرّرت من ضیق الرؤیه فی استعمال المفردات المتضاده لفظاً مقابل الآخر، وأخذت دلالات سیاسیه واجتماعیه مختلفه منها نقد السلطات السیاسیه، ونقد الأوضاع المأساویه التی یعیشه الشعب العراقی. کشفت الدراسه أنّ الموت فی تفکیر البیاتی لازم للحیاه والتجدد، وذلک لبناء مستقبل زاهر للشعب العراقی بإضفاء دلاله أسطوره ققنوس على بعض شعره أحیاناً. فاستطاع البیاتی على الرغم من تقابل الموت والحیاه أن یعقد علاقه تلازم بینهما من أجل الغرض المذکور. والآخر عمل فی شعر البیاتی لرفض الواقع السیاسی والاجتماعی کما یظهر ذلک فی ثنائیه الشاعر / الحلاج، وأضفى على نصّه دلالات التلاحم بین الواقع والتاریخ. ولاحظنا أنّ الشاعر جاء بثنائیه الشاعر / الیسوع اختزالاً لکلّ معانی الألم والتضحیه والمکابده حیث یتألّم من أجل الآخرین ولیس فی ذاته. وقد عقد البیاتی بین الحبّ والثوره علاقه تلازمیه فأظهرت النماذج أنّ الثوره لا تتحقق إلا بالحبّ. أثبتت الدراسه أیضاً أنّ المعاناه فی الغربه واحتمال الآلام لم تکن إلا بغیه بناء مستقبل زاهر.
تمظهرات الاغتراب في روایه «أدرکها النسیان» لسناء شعلان بناءً على نظریه ملفین سیمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظاهره الاغتراب ولیده العالم الحدیث وتعنی الانفصال أو البعد عن الذات والآخرین . تتشکل هذه الظاهره عندما یجد المواطن نفسه فاشلا وغیر قادر علی الاستجابه لاحتیاجاته الأساسیه و لیس له دور فی صنع القرارت وتغییر الظروف السائده فی المجتمع ، ونتیجه لذلک ، فإنه ینکر ثقافه المجتمع ومعتقداته وقیمه المقبوله. کان ملفین سیمون من العلماء الذین درسوا هذه الظاهره علمیًا ، وقد نظم نظریته فی خمسه محاور وقدّم لها تعریفات ممنهجه.یسعی بحثنا هذا، باستخدام المنهج الوصفی التحلیلی وتطبیق نظریه ملفین سیمون، أن یدرس روایه «أدرکها النسیان» للکاتبه الموهوبه فی الأدب العربی المعاصر، سناء الشعلان. تظهر نتائج البحث أن جمیع محاور نظریه سیمون تتجلى فی سلوک شخصیات الروایه، وقد استطاعت الکاتبه أن تجلد المجتمع الاستبدادی للروایه من خلال إظهار شعبه کأجانب. بالإضافه إلى ذلک ، إن بطله الروایه غیر قادره علی التواصل مع العالم لأنها محبطه ومقهوره ویظهر هذا العجز بالکلمات التی توظفها فی کتاباتها حیث تبث الارتباک والبؤس والإنکسار. وإنها تعیش فی المجتمع یحمل افکار ومعاییر تختلف عن احلامها ورغباتها حیث یفتقد الحب والوطنیه والحریه. وإنّ اغتراب الشخصیات فی الروایه هو نتیجه عوامل عده، منها الاستبداد وطغیان الفئه الحاکمه، ، وحرمان الطبقه المحرومه من المشارکه الفعاله فی النظام الاجتماعی الحاکم أو حتى فی القرارات الفردیه، وإنکار قیمه الإبداع وتضخیم دور التزویر والتلفیق.
تحلیل گفتمان انتقادی رمان «رأس الشیطان» نجیب الکیلانی بر پایه رویکرد نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی به عنوان رویکردی میان رشته ای، یکی از نظریه های مهم در حوزه گفتمان کاوی است. این روش که علاوه بر مطالعات موضوعات اجتماعی، در تحلیل متون ادبی نیز مورد استفاده قرار می گیرد، ریشه در زبان شناسی انتقادی دارد. یکی از مشهورترین نظریه ها در میان انواع گوناگون تحلیل گفتمان، نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف است که در بررسی متن، علاوه بر مسائل زبانی به بافت موقعیتی و سیاسی آن نیز توجه ویژه دارد. فرکلاف در تحلیل انتقادی خود در سه سطح، به بررسی توصیف، تفسیر تعامل بین بافت و گفتمان و تبیین چگونگی تأثیر دوسویه ساختار اجتماعی و گفتمان می پردازد. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از نظریه تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف به بررسی سطح های سه گانه گفتمان انتقادی رمان رأس الشیطان از نجیب الکیلانی می پردازد تا ایدئولوژی و گفتمان مورد نظر نویسنده را مورد تبیین قرار دهد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که نجیب الکیلانی در این داستان با استفاده از کارکرد واژگان و روابط معنایی بین آن ها، افعال خبری و مثبت و کاربرد جملات استعاری، دیدگاه خود را ابراز کرده است. از سوی دیگر، با بهره گیری از بینامتنیت و فراخوانی متون قرآنی و مضامین اسلامی، در صدد تبیین مسیر مبارزه و ثابت قدم بودن در آن است. کیلانی با یک گفتمان مبارزه طلبانه به بیان مضمون هایی همچون ایستادگی در برابر ستم و آزادی خواهی می پردازد و با تقویت روحیه مبارزه طلبی، درپی القای ایدئولوژی مد نظر خویش و مفاهیمی چون دست یافتن به استقلال، آزادی و ایستادگی در برابر حاکمان ستمگر است.
کارکرد مؤلفه های روایی- بلاغی در ساختار تراژیک منظومه «إلى فَزّان» جمیل صدقی الزّهاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گاهی خلق تصاویر عینی در آثار ادبی شاخص ترین رسالت یک ادیب محسوب می شود که این مهم از طریق تلفیق عناصر داستانی با آرایه های ادبی فضای اثر ادبی را زنده و دست یافتنی می سازد تا مخاطب از خلال گفتگوی بین شخصیت ها یا نقل قول های نویسنده پیام اثر را دریافت کند، با فضای اثر همراه شود و حتی گاهی حس همذات پنداری اش تحریک شود. بی شک شعر داستانی یکی از حساس ترین و ناب ترین گذرگاه های ادبی در انتقال و اشاعه مضامین بلند ادبی و روایت گر رخداد های مهم سیاسی- اجتماعی است. در این جستار با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی مؤلفه های روایی- بلاغی در قصیده داستان گونه «إلى فزان» جمیل صدقی الزهاوی پرداخته شده است. برآیند پژوهش نشان می دهد که شاعر با تکیه بر عناصر روایی شخصیت، گفتگو، کشمکش و فضاسازی های سیاسی- عاطفی خود را مقید به صنعت پردازی های تصنعی و متکلفانه نساخته است، اما در ایجاد حس کشش و کنجکاوی برای مخاطب خویش نیز قصور نکرده است. او از همان ابتدای کار با یک انتخاب ماهرانه برای عنوان و حتی در حسن مطلع قصیده یک حس ابهام گونگی را در مخاطب می پروراند. در ابیات ابتدایی استفاده آگاهانه و ابزاری از نماد های طبیعی و پیوند ناگهانی آن با یک محیط خانوادگی مخاطب را غافل گیر می کند و فضای قصه را به تدریج به سمت یک محیط خفقان آمیز سیاسی سوق می دهد تا از این طریق رعب و هراس تظلم خواهی در چنین فضایی را به صورتی نمادین به مخاطبینش القا کند.
دور المشارکین في النص عند دیبوجراند وتطبیقاته علی النص القرآني(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
21 - 36
حوزههای تخصصی:
کل نصٍّ له رساله تقوم على جملهٍ من الأهداف والمقاصد التی یمکن أن تکون ظاهراً سطحیاً أو ضمنیهً بعیده المدى؛ وعندما یتمّ إرسالها إلى المتلقّی، تخضعأو الرد. المقبولیه تتعلّق بموقف متلقّی النص وعلى حسب رأی دیبوجراند ترتبط ارتباطاً وثیقاً بمعیاری الاتساق والانسجام؛ فعلى المرسِل أن ینسج نصه متماسکاً متّسقاً لیحقّق مقاصده ولکی یلفت انتباه المتلقّی للنص، بغیه المشارکه فی فک شفرات النصّ وللحکم علی مدی التزام النص بمعیاری التماسک والاتساق؛ وبعباره أخرى یکون مقبولاً عنده أو غیر مقبول. القصدیه نبعٌ من النظریه التداولیه، ولقبول النص من جانب المتلقّی، یجب أن یراعى مقتضى الحال فی الکلام أو النص إلى جانب صحته النحویه والدلالیه؛ ولهذا یمکن أن نعدّها من الملامح التداولیه. یتناول هذا البحث وصفاً لمعیاری القصدیه والمقبولیه فی ضوء آراء دیبوجراند محاولاً تحدید أبعادهما، مع تطبیقات لهذین المعیارین من القرآن الکریم. توصّلت هذه الدراسه إلى نتائج، منها: أنّ مقبولیه النص القرآنی عند المتلقّین تکون نتیجه لتحقّق الفهم، وأن تطبیق هذین المعیارین على النص القرآنی یساعد على فهمه بشکلٍ أفضل، وإن لا یزد فهماً جدیداً.
ظواهر أسلوبيّه في شعر ابن مرج الکحل الأندلسيّ، دراسه في المستوى الصوتيّ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
119 - 146
حوزههای تخصصی:
المستوى الصوتی الذی یتمثّل فی البنیه الصوتیه والبنیه الإیقاعیه الداخلیه والخارجیه یعدّ من أهم المستویات فی الدراسات الأسلوبیّه والدلالیه. وفی هذا المستوى یدرس الإیقاع أو الموسیقى الخارجیه والعناصر التی تعمل على تشکیلها فی الشعر مثل الوزن، والتنغیم، والقافیه والأثر الجمالی الذی یحدثه، کما یدرس الإیقاع أو الموسیقى الداخلیه والعناصر التی تشکّله مثل التکرار، والجناس، والطباق، والتصریع، والدلالات الموحیه التی تنتج عنها. وتهدف هذه الدراسه مستفیده من المنهج الوصفی- التحلیلی وعلى أساس الأسلوبیّه البنیویه إلى تسلیط الضوء علی أسلوبیّه المستوی الصوتی فی دیوان ابن مرج الکحل الأندلسی ومیزاته الشعریّه من خلال رؤیه نظریه وتطبیقیه على قصائده وذلک من خلال دراسه الموسیقى الخارجیه والداخلیه فی شعره. وفی بعض الجوانب المتعلّقه بإحصاء البحور الشعریّه وحروف الروی وأنواع الجناس والطباق فی شعره نستفید من المنهج الإحصائی. ففی دراسه الموسیقى الخارجیه عند الشاعر تشیر نتائج البحث إلى أنه قد نظم قصائده ومقطوعاته الشعریّه على البحور الشعریّه المعروفه فی الشعر العربیّ، واستفاد من البحر الطویل أکثر من بقیه البحور ویأتی بعد ذلک البحر الوافر والبحر الکامل والبسیط. وهناک بعض البحور قد أهملها الشاعر مثل المدید والهزج والرجز والمنسرح والمضارع والمقتضب والمتدارک. ووظف الشاعر أغلب الحروف العربیّه فی القافیه واستعمل القافیه المطلقه أکثر بکثیر من القافیه المقیده. وتفنن الشاعر فی استعمال الموسیقى الداخلیه عبر وسائل متنوعه مثل تکرار الأصوات، والکلمات، والعبارات، والجناس، والطباق، وصنعه التصریع فی مفتتح قصائده ومقطوعاته الشعریّه.
سیمیائیه اشتباک المصائر والطوطمیه في عتبه غلاف روایه نزیف الحجر لإبراهیم الکوني على ضوء نظریه جیرار جینت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تستقطب عتبات النص أقلام الباحثین فی دراسه النصوص الأدبیه، خاصه الروایه، منذ أن طرح جیرارجینت قضیه العتبات أصبح هذا الموضوع من أکثر القضایا تداولاً فی الساحه النقدیه، حیث صارت دراسه عتبات النص انعکاس الحموله الدلالیه للنص، الغلاف عتبه مهمه لشکف فحوى النص، تهدف هذه المقاله إلى استکناه دلالات الغلاف ومکوناته فی روایه نزیف الحجر لإبراهیم الکونی الروائی المعاصر، لذا ترکز على دراسه سائر مکونات الغلاف من العنوان والألوان وأیقونه الصوره؛ لأنّ لوحه الغلاف فی هذه الروایه تحمل دلالات سیمیولوحیه جدیره بالبحث والتنقیب، وتدل على أنّ الکاتب لایختار عتبه غلاف روایته عشوائیّا، بل هناک أهداف فی اختیاره ووضعه کمدخل إلى الروایه وأنّ الغلاف یدّخر کل أحداث الروایه النصّه الرئیسه، کما أنّ غلاف هذه الروایه احتضن أهداف الروایه المهمه نحو: الطوطمیّه والعلاقه التکونه بین الإنسان والطوطم، والسبب فی اختیار هذه الروایه ودراسه لوحته یکمن فی أن عتبه الغلاف فی هذه الروایه بؤره مکثفه فی اختزان بواطن النص. المنهج المتبع فی المقاله هو المنهج الوصفی التحلیلی على ضوء نظریه جیرارجینت الذی اهتم بعتبه الغلاف، یعکس الغلاف دلالات القتل والعنف والدم والمعاناه والألم. من أهم النتائج التی توصلت إلیها المقاله: جسد الغلاف على الصوره العلاقه الحمیمه بین الحیوان(الودان) وأسوف شحصیه الروایه البطله، کماأن اللون الأحمر الوحید الطاغی على واجهه الغلاف یرمز إلى القتل والدم، وأما العنوان سواء فی مستواه اللغوی أوالاستعاری والمجازی أوالدلالی تظافر فی رسم تیمات النص المهمه.