فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
زن و سلوک عرفانى
نسبت میان عشق انسانی و عشق ربانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق انسانی که در آموزه¬های صوفیه و نیز منتقدان آنها غالباً با تعبیر "عشق مجازی" ظاهر میشود، یکی از مواضع غامض و دشوار در عرفان اسلامی است. اهمیت روزبهان در این عرصه، از آنجاست که وی نه تنها از به کاربردن اصطلاح رایج "عشق مجازی" تعمداً امتناع و به¬جای آن از تعبیر "عشق انسانی" استفاده می¬کند، بلکه تجربة عشق انسانی را برای تحقق عشق ربانی اجتنابناپذیر میداند. آموزة روزبهان، بالطبع این پرسش را پیش میکشد که حیثیت معرفتشناختی عشق انسانی چیست که بدون تجربة آن، عشق ربانی رخ نمینماید. در این پژوهش، به منظور یافتن پاسخ، نخست نشان داده میشود که تحسین عشق انسانی در اندیشة عرفا در قالب پارادایم¬های گوناگون رخ داده است؛ سپس جایگاه عشق انسانی در منظومة عرفانی روزبهان مورد کاوش قرار گرفته و با شرح واژة کلیدی "تجلی" و تبیین فرایند "تأویل"، نوآوریهای روزبهان در این باب طرح و تحلیل گشته و وجوه تمایز اندیشة وی با عارفان دیگری که عشق مجازی را مقبول میداشته¬اند، تقریر شده است.
اما این کجا و آن کجا نقدی بر تلفیق عرفان دینی با باطن گرایی جدید
منبع:
کتاب نقد ۱۳۸۴ شماره ۳۵
حوزههای تخصصی:
گرایش چشمگیر جهان غرب به امور درونی و تواناییهای باطنی انسان و پیدایش صدها فرقه کوچک و بزرگ در این راستا، اندیشمندان غرب را با موضوعی بسیار مهم، جدید و فراگیر روبهرو ساخته است. دنیای غرب پس از قرنها توجه به عقلانیت ابزاری محض، ابتهاجات مادی و زندگی ماشینی اکنون موج بزرگی از باطنگرایی را در درون خویش احساس میکند که برای مهار آن، باید آن را بشناسد. حرکت این موج مواج به سمت شرق اسلامی و ورود آن به کیان مسلمانان با بازتابی بسیار متفاوت با آنچه در غرب رخ داده، روبهرو شده است. تعالیم باطنگرایی قدیم و جدید همچون «ذن»، «یوگا»، «مدیتیشن» و ... با استقبال نهچندان گرم مواجه شد. اگرچه گروهی شیفته این تعالیم شدند؛ ولی گروه بسیاری نیز با بیتفاوتی از کنار آن گذشتند و گروهی به مخالفت با آن پرداختند و این همه از آن رو بود که شرق اسلامی، بنیانهای محکمی از عرفان و معارف معنوی اسلامی را در خود داشته و هرگز بر آن پشت نکرده بود. شیفتگی گروهی از مسلمانان به تعالیم وارداتی هم چه بسا به علت کافی نبودن آگاهی ایشان از گنجینه گرانبهای معارف عرفانی باشد که این فقدان هم معلول عدم عرضه عرفان اسلامی به زبان روز است.
اکنون برای رفع ناهمواری موجود در راه پذیرش این تعالیم، گروهی بر آن شدهاند تا بین عرفان اسلامی و تعالیم باطنگرایی امروز دنیای غرب، سازشی پدید آورده و معجونی از این دو فراهم کنند که به مذاق اغلب افراد خوش آید و سبب مقبولیت این تعالیم شود.
این مقاله بر آن است تا ضمن تشریح مهمترین بنیان عرفان اسلامی و باطنگرایی غربی، امکان پیدایش هرگونه تلفیقی بین این دو را نفی کند.
معرفت قلبی از دیدگاه شریعت و مکتب ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن موارد دیگر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی معاد در روایات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات معرفت شناسی عرفان
درمنظومة آیات و روایات اسلامی، محل معرفت قلب است و علم حقیقی همان معرفت قلبی است.مهم ترین ویژگی های معرفت شهودی و قلبی مطرح در آیات و روایات عبارت اند از: وهبی و از سوی خداوند بودن، نامتعارف و غیرعادی بودن، مستقیم و عاری از تفکر و واسطه بودن، شناختی بودن، برخورداری از حقیقت و صدق، برخورداری از متعلَّق فرامادی وغیبی، نتیجة تقوا و مجاهده [درونی و بیرونی] بودن. عرفا نیز، به تبعیت از شریعت ناب، قایل به معرفت عرفانی و قلبی اند. از دیدگاه ابن عربی معرفت حقیقی شناختی قلبی، بی واسطه، غیراکتسابی و وهبی است که با حصول استعداد نفس از طریق رعایت تقوا، مجاهده و سلوک عملی حاصل می شود . روشن است که تطابق دیدگاه عرفا بر شریعت مبین اسلام به دلیل پایبندی آنان به دستورات و اصول اسلامی است
چگونگی استفاده عارفان از حدیث «الفقر فخری» و رویاروییِ محدثان با این روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بسیاری از متون عرفانی عبارت «الفقر فخری و به افتخر»؛ به عنوان سخنی از حضرت رسول، صلی الله علیه وآله وسلم، گزارش شده و کهن ترین نقل این روایت نیز در منابع عرفانی است. بسیاری از نویسندگان عارف، هنگام بحث درباره موضوع «فقر» از این سخن سود جسته اند؛ اما در منابع روایی به ویژه کتبی که درباره روایات جعلی نوشته شده است، این سخن را به عنوان حدیثی جعلی و منسوب به حضرت رسول«ص»، معرفی کرده اند؛ زیرا برای آن سلسله سندی متقن گزارش نشده و گویا پیدایی آن در منابع اسلامی، سده پنجم هجری باشد.
بررسی عرفان های نوظهور(با تأکید بر آیین اکنکار)
حوزههای تخصصی:
پس از رنسانس، حس دین گریزی رو به فزونی گذاشت و چهره دین و معنویت به خاموشی گرایید. این مسأله به بن بست های شدید روحی و اخلاقی انجامید؛ اما دنیای غرب در بازگشت دوباره به معنویت نیز دچار اشتباه شد. این بار به معنویتی روی آورد که خالی از ذات باریتعالی بود. آنان به دنبال معنویتی بودند که با تفکرات سکولاریستی حاکم بر دنیای غرب، قابل جمع باشد. از این منظر، معنویتِ موجود در ادیان الاهی به کارشان نیامد؛ اما تفکرات عرفان شرقی به ویژه آیین بودیسم و تکنیک هایی نظیر یوگا و مدیتیشن به سرعت در غرب گسترش یافت. جامعه غرب آنچه را نیاز داشت، از این آیین ها انتخاب کرد، با شیوه های مختلف درآمیخت و سپس ارائه داد؛ اگرچه در این بین آب از سراب نشناخت.
این نوشتار بر آن است تا آیین اکنکار را که از جمله عرفان های معنویت گرای امروزی است، بررسی کند.
وحدت وجود از منظر علامه محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
شاید بتوان مهم ترین بحث از مباحث کلام، فلسفه و عرفان نظری را، بحث دربارة توحید و حقیقت آن دانست. در این بین دیدگاه ها و اختلاف نظرهای بسیاری بین اهل کلام و فلاسفه و عرفا وجود دارد که کتاب های بسیاری در این عرصه به آنها اختصاص داده شده است. اهل کلام و فلاسفه مشاء، به بینونت خالق و مخلوق رأی داده اند؛ متفکران اشراقی به نوعی وحدت معتقدند که کثرت را شامل می شود. مؤسس حکمت متعالیه به تبع فهلویون، وحدت تشکیکی و سپس به تبع اهل عرفان، نوعی از وحدت شخصی وجود را مطرح کرد. عرفا نیز وحدت شخصی وجود را رأی ادق می دانند. یکی از متفکران معاصر، یعنی استاد محمدتقی جعفری نیز در آثار خود به طور پراکنده به این مسئله پرداخته و در ظاهر امر به مخالفت های بسیار و اشکال های متعددی در مقابل دیدگاه وحدت وجود همت گمارده است. ما در این مقاله، ضمن طرح اشکال های ایشان، به بازسازی دیدگاه وی در زمینة «ارتباط خالق و مخلوق» پرداخته ایم و به این نتیجه رسیده ایم که باید به نظریات استاد جعفری در دو مقام توجه کرد. ایشان در مقام نخست با نگاه پانته ایستی به نقد «وحدت وجود» عرفا می پردازد، حال آنکه در ایستار دوم از حیات علمی خویش، به دیدگاه عارفان نزدیک شدند و وحدت شخصی وجود را پذیرفتند.
قلمرو عقل و قلب در شناخت حق از دیدگاه ابن عربی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
عقل، به منزلة یکی از ابزارهای شناخت و معرفت انسانی، جایگاه بلندی در میان فلاسفه و اندیشمندان دارد اما بسیاری از عارفان، عقل را حجاب شناخت و معرفت می دانند، به ویژه که آنان، میان علم و معرفت فرق می گذارند و معرفت را مربوط به دایره شناخت انسان از حق تعالی و تجلیات او، و جایگاه آن را قلب، و علم را محصول ادراکات عقل نظری می دانند. ابن عربی با احترام به جایگاه عقل، عقل نظری را در معرفت به حق، ناتوان می شمارد. وی معتقد است عقل در شناخت حق تعالی، دو مقام و مرتبه دارد: نخست، مقام ادراک؛ دوم، مقام قبول و پذیرش.
او عقل را در مقام ادراک و شناخت ذات حق و بعضی از مراتب تعینات و تجلیات حق، ناتوان معرفی می کند. اما در مقام پذیرش و قبول، قادر به شناخت حق می داند و برای آن محدودیتی قائل نیست، اگرچه موضوع پذیرفته شده با مقام ادراکی عقل، قابل استدلال و برهان نباشد.
این مقاله با بیان و تحلیل مسئله به مفهوم شناخت و جایگاه عقل، و سپس به دو مقام و مرتبه آن می پردازد و مهم ترین دلایل ناتوانی عقل نظری، در بعد ادراک و شناخت حق و ویژگی های هر یک را از دیدگاه ابن عربی مورد بررسی قرار می دهد. روش این پژوهش بر اساس تجزیه و تحلیل و بیان مطالب از مهم ترین کتاب های ابن عربی (فتوحات مکیه، فصوص الحکم و شرح های آن و تجلیات الهی) می باشد.
مطالعه این پژوهش می تواند در تجزیه و تحلیل مباحث معرفت شناسی جدید کارگشا باشد و خواننده محترم می تواند درستی یا نادرستی دلایل ابن عربی را بر محدودیت عقل در بُعد ادراک، و نامحدود بودن آن به دست آورد.
تقابل اسماء و صفات الهی در عرفان ابن-عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تبیین و تحلیل عمیقی از اصول و مبانی هستی شناسانه مراتب هستی در عرفان نظری به عمل آمده است که شاهکار این تحلیل و تبیین از آن ابن عربی است. دیدگاه ابن عربی دربارة هستی و بررسی چگونگی پیدایش کثرت و مراتب آن بر سه عنصر و سازه بنیاد گرفته است: نخست تجلی اسمائی، دوم مفهوم تجلی در نفس الهی، سوم مفهوم تناکح و تقابل اسماء.
بحث تقابل اسماء و صفات بر هر سه عنصر مبتنی است اما تحقق تقابل اسمائی در اعیان خارجی منوط به ناسازگاری ظاهری مظاهر اسماء و صفات در عالم عناصر است که همان امتداد تناکح اسماء در اعیان خارجی بر اساس تقابل مظاهر اسماء و صفات می باشد و ظهور کامل آن مربوط به عالم عناصر است، هرچند بر اساس تطابق عوالم و حکومت اسماء و صفات ریشة تقابل پدیده های هستی مربوط به اعیان ثابته در مرتبة واحدیت و تحت تأثیر تجلی اسمائی و صفاتی است و اقتضائات اسماء و صفات در مرتبة واحدیت مادة المواد همة تقابل های مراتب هستی، خصوصاً عالم ماده، است. بر اساس تقابل اسماء و صفات، همة پدیده ها و حوادث عالم ماده به صحنة هستی ظاهر می شوند. اسماء و صفات متقابله دائماً در ظهور و تجلی اند و حوادث خیر و شر و پدیده های متضاد و متقابلِ عالم ماده را محقق می سازند.
فلسفه عرفان نظری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
عرفان، ابعاد مختلفی دارد که مهمترین آنها بُعد معرفتی و طریقتی آن است. مطالعه در ابعاد مختلف عرفان، علوم متعددی را پدید آورده است که می توان از آنها به «علوم عرفانی» تعبیر کرد. مهمترین شاخه های علمی عرفان در سنت اسلامی، عبارتند از عرفان نظری و عرفان عملی. عرفان نظری حاصل تأمل در یافته های سلوکی و شهودی عرفا است و عرفان عملی، علم سلوک و طریقت است. با پیدایی و گسترش فلسفه های مضاف در غرب که به فرانگری و مطالعه امور از بیرون می پردازند، پدیدهٴ عرفان نیز مورد تأمل و مداقه عقلانی بیرونی قرار گرفت و دانشی به نام «فلسفهٴ عرفان» ظهور کرد. فلسفهٴ عرفان، چیستی و چگونگی تجربهٴ عرفانی و احکام آن را برمی رسد. اما بحث و کاوش از چیستی و چگونگی علم عرفان نظری و پرسش های نظری راجع به آن همچون بحث از موضوع، مبادی، مسائل، روش و ساختار آن می تواند موضوع علم مستقلی قرار گیرد که به آن «فلسفهٴ عرفان نظری» می گوییم. این گونه مباحث به طور سنتی و به اجمال در مقدمهٴ برخی از کتب مربوط آمده است؛ اما گسترش این علم و طرح پرسش ها و تردیدهای بنیادی در باب ماهیت و مبادی و پیش فرض های آن ایجاب می کند که به طور مستقل نیز به آن پرداخته شود. در این نوشتار به اجمال برخی از مهمترین خطوط کلی فلسفهٴ عرفان نظری را مرور خواهیم کرد.
نسبت تصوف و عرفان با تشیع و خاستگاه شیعی عرفان از منظر علامه طباطبایی
حوزههای تخصصی:
امروزه پس از گذشت نزدیک به دو قرن از پژوهش های تاریخی، دیگر تردیدی دربارة خاستگاه اسلامی عرفان و تصوف نیست؛ اما اثبات خاستگاه شیعی عرفان نیازمند ژرف کاوی بیشتری است که این هدف دستیابی به شواهد تاریخی و ماهویِ روشن تری می طلبد. بررسی دقیق و همه جانبة پیوندهای ماهوی و تاریخی تشیع و تصوف می تواند ابعاد گوناگون این ارتباط را آشکارتر سازد.
علّامه طباطبائى با زبانی ساده و با استدلال های بسیار روشن، جنبة معنوی و عرفانی شیعه و وجوهی از ارتباط تاریخی تشیع و تصوف را بیان می کند. مفهوم و معنای باطنی امامت، تعلیم اسرار و معارف باطنی در محیط شیعه، مقاومت اهل بیت(ع) و شیعیان در برابر اکثریت به منظور حفظ معنویت اسلام، جلوگیری از سقوط معنوی جامعه در پی به وجود آمدن انحراف از تعالیم پیامبر اکرم(ص)، تأثیر عمیق تصوف از تعالیم اهل بیت(ع) و پیروانشان ایشان، انحطاط تصوف و سرایت این انحطاط به برخی عرفای شیعه، از مباحث مهمی است که علّامه طباطبائی در تبیین ارتباط تشیع و تصوف بدانها پرداخته است.
سلسله اسناد صوفیان (نقشبندیه: براساس روایت سلسله صدیقیه)
حوزههای تخصصی:
سلسله های صوفیه خود را ادامه دهندگانِ راه بزرگان دین دانسته و بر همین اساس سلسله انساب خود را ثبت نموده که همین اسناد و روایات بخشی مهم از میراث مکتوب صوفیه به شمار می آید و تاکنون کمتر به تحلیل و بررسی آنها پرداخته شده است. در این مقاله یکی از این روایات که مربوط به نقشبندیه بوده معرفی و مطالعه گردیده که در شناسایی شخصیت های این سلسله چون عبدالرحمن جامی و دیگران نقش اساسی داشته و یکی از کلیدهای آشنایی با عرفان و تصوف به شمار می آید. با بررسی منابع اولیه موجود می توان به تاریخ خانقاه و تشکیلات صوفیه نیز پرداخت که بخشی مهم از تاثیر اجتماعی و سیاسی تصوف را نشان می دهد.
شاخصه های مکتب عرفانی نجف اشرف
حوزههای تخصصی:
با رواج جریان های عرفانی کاذب و نحله های تصوّف باطل، شناخت دقیق عرفان اصیل شیعی ضرورتی دوچندان یافته است. مکتب عرفانی نجف اشرف، جامع ترین مکتب عرفانی شیعی است که با شناخت آن میتوان سایر مکاتب عرفانی را محک زد. مقالة حاضر با بررسی چهار محور هدف، شاهراه، راهکارها و آثار و لوازم این مکتب به تبیین شاخصه های آن پرداخته و اموری از قبیل فناء ذاتی، معرفت نفس، لزوم ولایت، تعبّد به شریعت، عشق، ضرورت استاد، علم و فقاهت، حضور در عرصة اجتماع و نداشتن آداب خاص را از شاخصه های آن برمیشمارد.