«قل لا أسألُکُم علیهِ أَجراً إِلاّ المَوَدَّةَ فیِ القُربی؛
[ای پیامبر] بگو:«من هیچ پاداشی از شما بر رسالت و پیامبری خویش درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم [ اهل بیتم]». (سوره شوری، آیه23)
یکی از آیات بسیار مهم، دربارهبرتری و فضیلت اهل بیت پیامبر(ع) همین آیه شریفه است.
مفسران و دانشمندان شیعه بر این باورند که مقصود از «قُربی» حضرت فاطمه(س) و دوازده امام(ع) است.
مفسران اهل سنت نیز بر این حقیقت مهم اعتراف دارند و در کتابهای خود میگویند:منظور از «قُربی» حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) است.1
اینک به شرح آیه شریفه و شأن نزول آن میپردازیم:
همه نیک میدانیم که اگر فردی برای ما کاری انجام دهد؛وظیفه انسانی حکم میکند تا در زمان مناسب کار خوب او را با عکسالعمل خوبتر و یا لااقل خوب جبران کنیم.
23 سال تلاش پیامبر اکرم(ص)
پیامبر گرامی اسلام، هدایت انسانها را زمانی به عهده گرفت که آن دوران را به دوران جاهلیت مردم جزیرةالعرب خواندهاند، او برای راهنمایی انسانهای گمراه همت فراوان گماشت و آنقدر آزار و اذیتهای توأم با رنج و ملال را به جان خرید و زخم زبانها و تهمتها را تحمل کرد که خداوند به او خطاب کرد:«ما أَنزَلنا عَلیکَالقُرآنَ لِتَشقی؛ [ای پیامبر!] ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که به زحمت و مشقت اُفتی». (سوره طه، آیه 2)
او23 سال تمام؛زحمت توانفرسا کشید تا غل و زنجیرهای جاهلیت را از هم گسست و شالوده تمدن اسلامی را در سرزمین حجاز بنا نهاد و امت اسلامی را به وجود آورد.
آیا نجات بشر از گمراهیها و ارائه راه مستقیم به انسانها آنهم به بلندای ابدیت، کار آسانی است؟چه پاداشی میشناسید تا این خدمت سترگ را جبران کند؟.
اجر رسالت
پیامبران پیشین اجر و پاداش رسالت و پیامبری خود را به حساب خداوند بزرگ میگذاردند، از جمله حضرت نوح خطاب به پیروانش فرمود: «من درخواست مزدی از شما نمیکنم، اجر و پاداش من با پروردگار عالمیان است». (سوره شعراء، آیه 109)
اما پیامبر اسلام(ص) به دستور خداوند پاداش دیگری را از امت خود درخواست نمود، او مودّت، عشق و محبت به نزدیکانش (اهل بیت) را به عنوان پاداش رسالت مطرح فرمود.
از آن رهگذر که دین اسلام آخرین دین و پیامبر اسلام آخرین پیامبر خداست و با توجه به این نکته که رسول خدا(ص) میخواست رهبری امت اسلامی بهدست نااهلان نباشد و همواره مسلمانان از رهبران عادل، عالم و معصوم بهرهمند باشند؛تا امتش در دراز مدت از انحراف مصون باشند، روی همین اساس او به فرمان خداوند بزرگ پاداش رسالت23 سالهاش را مودت، عشق و محبت به اهل بیت مطرح فرمود.
امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه مورد بحث میفرماید:«نزدیکان پیامبر، همان ائمه معصومین(ع) هستند».2
شأن نزول
درباره شأن نزول آیهشریفه، امام صادق(ع) میفرمایند: «هنگامی که رسول خدا(ص)از حجة الوداع به مدینه باز میگشت، مردم شهر مدینه به حضور ایشان شرفیاب شدند و عرض کردند: ای رسول خدا! هجرت شما به مدینه منوره شرف و فضیلتی عظیم بود که خداوند بزرگ به ما ارزانی داشت، خداوند دوستان ما را با حضور شما در مدینه خشنود ساخت و دشمنان ما را ذلیل و خوار گردانید. ای پیامبر! برای ما سخت است گروههایی برای رفع مشکلات خود نزد شما میآیند و شما مالی ندارید تا به آنان بپردازید و چه بسا دشمن، ما را شماتت و سرزنش میکند. ما دوست داریم یک سوم دارایی خود را در اختیار شما قرار دهیم تا هر گاه هیئتی به مدینه آمد شما چیزی داشته باشید تا به آنان بدهید.
پیامبر(ص) پاسخی به آنان نداد و منتظر شد تا از سوی پروردگار فرمانی در این باره صادر شود و آیهای نازل گردد.
جبرئیل(ع) نازل شد و گفت:ای پیامبر! بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالت و پیامبریام درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم».
امام صادق(ع) در پایان این روایت فرمودند:«منافقان با شنیدن این آیه شریفه برآشفتند و گفتند: خدا این آیه را نازل نکرد مگر آنکه پسرعموی پیامبر ـعلی(ع)ـ را تقویت نماید و اهل بیت او را به ما تحمیل کند. پیامبر دیروز گفت:«مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاه؛ آنکس که من پیشوای اویم بعد از من علی پیشوای اوست». امروز هم میگوید:«…لا أسألُکُم علیهِ أجراً إِلاّ المَوَدَّةَ فیِ القُربی…».3
آری منافقان کوردل همیشه درصدد گمراه کردن مسلمانان بودهاند و دوست نداشتند مسلمانان در راه مستقیم هدایت باشند، چرا که مودّت اهل بیت؛ هدایت را بهدنبال دارد.
1. تفسیر کبیر فخررازی، ج27، ص166 ـتفسیر بیضاوی، ج4، ص91ـ تفسیر کشاف، ج4، ص219 ـ220.
2. تفسیر نور الثقلین، ج4، ص573.
3. تفسیر نور الثقلین، ج4، ص573.
دیدگاه علامه طباطبائى درباره معرفى جایگاه تربیتى قرآن و چگونگى تأثیرگذارى آن در سیر تکاملى انسان، قابل تأمل است و براى تقویت هرگونه تربیت با محوریت قرآن لازم به نظر مى رسد. درحالى که پژوهشى با تمرکز بر نگاه تفسیرى این قرآن شناس معاصر و با نگاه مرحله اى به تربیت قرآنى نپرداخته است. این چارچوب مى تواند چشم انداز فعالیت هاى تربیتى قرآن محور را تا حدى روشن تر کند. در این پژوهش، برخى از اندیشه هاى تفسیرى علامه طباطبائى، با هدف صورتبندىِ مراحلِ تربیت قرآنى مدنظر قرار گرفته و در این زمینه، از روش «تحلیل زبان فنىِ رسمى با تأکید بر سیاق» استفاده شده است. یافته اصلى این پژوهش بسط چهار مرحله بیدارگرى (موعظه)، درمانگرى (شفا)، هدایتگرى (هدى)، و رحمت گرى (رحمت) براى تربیت قرآنى، قابل برداشت از دیدگاه علامه طباطبائى با محوریت آیه 57 سوره «یونس» است. علاوه بر این، تأکید بر شأن هدایتى قرآن و حالت ایجابى آن، نقش زمینه اى و حالت سلبى مراحل اول و دوم، و هدف گونه دیدنِ مرحله رحمت گرى، جایگاه هر مرحله را ترسیم مى کند. تحلیل این مراحل نشان مى دهد که پالایش درونى مقدم بر پالایش اعمال بیرونى است. زندگى سعادتمندانه انسانى در پرتو این مراحل، در ارتباط با قرآن محقق مى شود.
قرآن پژوهان همواره برای دریافت معانی واژگان قرآن از منابع گوناگونی مانند احادیث معصومین(ع)، روایات صحابه و معاجم لغوی بهره جسته اند. لغویان نیز احادیث معصومین(ع) را منبع گرانقدری برای واژگان عصر نزول دانسته و بعضاً برای اثبات مدعای خویش به همین احادیث استناد کرده اند. هرچند بهره گیری از آیات قرآن و احادیث سبب تقویت و غنای فرهنگ های واژگانی می شود لیکن ممکن است موهم این باور شود که این دسته از فرهنگ ها به تنهایی می توانند نیازمندی رجوع به روایات تفسیری را نیز مرتفع سازند. به همین جهت ضرورت دارد وضعیت فرهنگ های واژگانی نسبت به روایات تفسیری به درستی تبیین شود. ارائه نمونه ها و شواهدی که پیش از این ذکری از آنها در پژوهش های قرآنی به میان نیامده می تواند در جهت تحقق این هدف راهگشا باشد. اهمیت این تحلیل در این است که از یک طرف، روایات تفسیری را به عنوان یک منبع قابل اعتماد معرفی می کند و از طرف دیگر، بر ناکافی بودن مراجعه صرف به فرهنگ های واژگانی تأکید می نماید. در تأیید این مدعا شواهد عدیده ای به صورت توصیفی تحلیلی ارائه شده است تا در راستای تبیین نسبت بین فرهنگ ها و روایات معصومین(ع) در خصوص معانی واژه های قرآن کریم روشنگری نماید.
خداوند متعال حضرت ابراهیم(ع) را علاوه بر مقام رسالت، به مقام امامت نیز مفتخر ساخت؛ زیرا آن حضرت از پیامبرانی است که برای تبیین اصول دین الهی نه تنها راه را می نمود، بلکه مردم را در مسیر درست راه می بُرد و این همان کاری است که امام و رهبر انجام می دهد. در معناشناسی اقناع، آن رابه «راضی و همراه کردن افراد برای گرایش به موضوع، فعّالیّت یا هدفی خاص» تعریف کرده اند. آنچه این مقاله که با شیوة توصیفی تحلیلی سامان یافته، بدان پاسخ داده این است که اقناع حضرت ابراهیم(ع) برای هدایت مردم به سوی شریعت الهی چه ویژگی هایی دارد، از چه روش هایی بهره برده است و چه هدف یا هدف هایی را دنبال کرده است؟ با بررسی داستان حضرت ابراهیم(ع) در قرآن کریم و با بهره گیری از تفاسیر و کتب مربوط، این نتیجه حاصل شد که اقناع آن حضرت ویژگی هایی چون تناوب و تکرار پیام، حُسن خُلق اقناع کننده و از روش هایی چون قرار گرفتن در جایگاه پرسشگر، گفتگو، پاسخ طلبی، رشدیافتگی و بُت شکنی، واژه آفرینی، خلاّقیّت در عمل و... استفاده نموده است و اهدافی چون جذب مخاطبین، تحریک فکر و اندیشه، ایجاد شک، کاهش مقاومت، تغییر موضع، تقویت موضع، ایجاد رفتار و ... را به صورتی دست یافتنی دنبال می کرد.
توزیع یکی از شاخصه های مهمّ اقتصاد در هر جامعه ای است، به طوری که نسبت شایسته بین تولید، مصرف و توزیع در هر اقتصادی یک ضرورت به شمار می رود. یکی از اصول موجود در علم اقتصاد متعارف، اصل توزیع می باشد که به نظر می رسد چنین اصلی بسیاری از آموزه های اسلامی همچون نهی از احتکار، تقسیم سرمایه و امر به میانه روی در توزیع و... را به چالش بکشد. لذا این مقاله با روش تحقیق تحلیلی توصیفی به بررسی آموزه های قرآنی و روایی در حوزة توزیع می پردازد و در جستجوی پاسخی مناسب برای مهم ترین اصول اخلاقی اقتصادی در عرصة توزیع است.