فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۶٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
گرچه این مسأله که «آیا با ملاک های فلسفی زمان می تواند به تندى و کندى متصف شود؟» یکی از مسائل مهم فیزیک و فلسفه ی فیزیک در دنیای معاصر است، در طول تاریخ نیز برخی از فیلسوفان – گرچه به صورت سلبی – بدان پرداخته اند: آن ها معمولاً تعدد و تندى و کندى زمان را به عنوان یک احتمال مطرح کرده و سپس با ادله ی گوناگون به نقد آن پرداخته اند. در برابر، به ویژه برخی از فیلسوفان نوصدرایی تصریح کرده اند به شماره ی حرکت های موجود زمان های گوناگون وجود دارد. این زمان ها – به روشی متفاوت از فیزیک نسبیت – به تندی و کندی نیز متصف می شوند: هرچه حرکت تندتر باشد زمان نیز تندتر است. ما ادله ی فلسفی این دو دیدگاه رقیب را به روش تاریخی گردآورده و به روش عقلی و با ابزارهای منطقی آن ها را تحلیل کرده و سنجیده ایم. نتیجه و یافته ی پژوهش این است که ادله ی گوناگون مخالفان برجسته ی تعدد و تندى و کندى زمان – از جمله ارسطو، فلوطین، ابن سینا، ابوالبرکات بغدادی و فخررازی – از قوت چندانی برخوردار نبوده و در نهایت پذیرفتنی نیست. ولی از نظر فلسفی ادعای موافقان قابل بازسازی و تقویت است: چون زمان مقدار حرکت و حرکت نیز متعدد و تند/کند است، پس زمان نیز به تبع حرکت به تعدد و تندی/کندی متصف می شود.
مسئله خویشتن یابی در روان درمانی وجودی؛ مقایسه دیدگاه صدرا و ون دورزن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
102 - 119
حوزههای تخصصی:
ون دورزن، روان درمانگر وجودی با بررسی مؤلفه های متعدد درمانِ وجودی، خودتأملی و خویشتن یابی را مؤلفه اصلی این نگرش دانسته، معتقد است که انسان با وجودی متفاوت با سایر موجودات و هویتی سیال و پویا، خود وجود و هویت خویشتن را تعیین می کند. ملاصدرا نیز با توجه به هویت سیال و پویای انسان معتقد است که وجود انسان محدود و منحصر به این عالم نیست، خود عوالم و نشئات وجودی متعددی دارد و در هر عالم، نشئه ای متناسب با آن می یابد. انسان با اراده و اختیار خود، جایگاه خویش را در نظام هستی تعیین می کند و می تواند با ارتقای وجودش تا مرتبه وجود عقلی، عالمی عقلی مشابه عالم عینی گردد. هر دو متفکر در برخورداری انسان از وجودی سیال و پویا و خودی «خودتعیین گر» اتفاق نظر دارند. چنانکه از جایگاه مؤلفه خویشتن یابی در درمان وجودی و نگرش صدرا درباره این مؤلفه بر می آید؛ دیدگاه صدرا درباره خویشتن یابی می تواند مبنای درمان وجودی در فرهنگ ایرانی- اسلامی باشد.
تفسیر امام خمینی (ره) از احادیث توحیدی در پرتو فصوص الحکم ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
95 - 112
حوزههای تخصصی:
توحید عرفانی در مکتب ابن عربی، گرچه بر اساس وحدت شخصی وجود بنا نهاده شده، اما در عین حال، در لسان عارفی شیعی، همچون امام خمینی(ره)، با استشهاد به احادیث ائمه اهل بیت(علیهم السلام) عجین شده است. در واقع امام درصدد است با استفاده از نظام فکری ابن عربی، به تفسیر و تبیین کلمات معصومین(علیهم السلام) بپردازد. بدین معنا، تبیین معنای اسم الهی، وحدت حقه حقیقیه، سریان اسم اعظم الله، تشبیه و تنزیه حق، موطن قضا و قدر و منشأ بداء، قرائت شیعیِ امام از فصوص الحکم ابن عربی در مبحث توحید را شکل میدهند. بدین لحاظ، از نظر امام، اگر اسم الهی از دیدگاه کثرت انگارانه در نظر گرفته شود، جلوه گاه است و تفاضل در آن واقع میشود، اما اگر از دیدگاه وحدت انگارانه ملاحظه شود، صورت است و تفاضلی نیز در آن واقع نمیشود. امام، مراد ابن عربی از یگانه گویی را وحدت حقّه حقیقیه صرف میداند، نه وحدت و توحید و تفریدی که همان ارجاع کثرات به وحدت است. امام معتقد است بر اساس حدیث امام معصوم(ع) در هر اسمی، بدلیل وجود ذات، اسم الله نیز حضور دارد؛ درنتیجه، اسم الله قبل از هر چیز، بعد از هر چیز و با هر چیز، حضور دارد. همچنین از نظر امام، این صاحبان قلوبند که حق تعالی را با هر دو تجلّی تنزیه و تشبیه میپذیرند. امام حضرت اعیان ثابته را نیز حضرت قضای الهی و قدر ربوبی و منشأ بداء میداند.
کاربرد منطق در کشف برهان صدیقین (با تقریر صدرالمتألهین) از آیه 53 سوره فصلت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۵)
63 - 72
حوزههای تخصصی:
برهان صدیقین درصدد است بدون وساطت مخلوقات، وجود حق تبارک و تعالی را اثبات نماید. این منهج را فارابی طرح کرده و ابن سینا با تقریر برهان «امکان و وجوب»، بر آن جامه تحقق پوشاند. صدرالمتألهین به «صدیقین بودن» به تقریر ابن سینا معترض شده و خود او برهانی مبتنی بر روش مذکور ارائه کرده است. حال پرسش اینست آیا با توجه به ضوابط منطقی، میتوان این برهان که نتیجه تلاشهای بزرگان فلاسفه اسلامی، از فارابی تا ملاصدراست را از قرآن کریم استنباط نمود و ادعا کرد قرآن این حقیقت را چندین قرن قبل از فارابی، بوعلی و صدرالمتألهین، بیان نموده است؟ این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با کاربرد قواعد علم منطق، برهان مزبور را از آیه 53 سوره فصلت کشف و استنباط کرده و با تبیین هر کدام از صغرا و کبرای برهان، نشان داده است که چگونه میتوان هر یک را از آیه مذکور استنباط نمود. بثمر نشاندن این تحقیق، اولاً، نمونه یی از عقلانی بودن مفاهیم قرآن، ثانیاً، جلوه یی از تفکیک ناپذیری قرآن و برهان بصورت عینی و مصداقی، و ثالثاً، جنبه یی از اعجاز علمی این کتاب آسمانی است.
ارزیابیِ نقدهایِ ابنِ رشد بر روشِ متصوفه در الاهیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
75 - 106
حوزههای تخصصی:
ابنِ رشد به هدفِ نقدِ روشی که «متصوّفه» در استنباط هایِ الاهیاتیِ خود برگزیده اند، دو ادعا به آنان نسبت می دهد: یک-متصوفه به روش هایِ نظری باور ندارند و، دو-به باورِ متصوفهْ معرفتْ تنها با پیراستنِ نفس از شهوت ، و القاء از جانبِ خداوند شکل می گیرد. او معتقد است، تنها دلیلِ صوفیان بر این دعاوی ظاهرِ آیاتی از قرآن است؛ امّا ظواهرِ آیاتِ یادشده برایِ اثباتِ مقصودشان بسنده نیست. یک روش برایِ آن که موجّه و مقبول افتد، باید هم زمان سه مؤلّفه یِ «عمومیّت»، «سازگاری با ظواهرِ قرآن»، و «سازگاری با چارچوبِ منطقِ ارسطویی» را برآورد. ازنظرِ اوْ روشِ «متصوّفه» هیچ یک از سه مؤلّفه یِ گفته شده را ندارد. ما فهمِ ابنِ رشد از متصوفه را مفروض می گیریم و در درستیِ آن چون وچرا نمی کنیم و؛ سپس استدلال می آوریم که: (1) می توان از مُدّعایِ نسبت داده شده به صوفیان، صورت بندیِ منطقی و نظری ارائه داد؛ صورت بندی ای که حتا با پیش فرض هایِ روش شناختیِ ابنِ رشد سازگار باشد. (2) ظواهرِ آیاتِ موردِنزاع، به یک سان می تواند هم مُدعایِ صوفیان را اثبات نماید و هم مُدعایِ ابنِ رشد را. (3) ابنِ رشد در ظهوریابیِ خود از آیاتِ قرآن به شکاکیّتِ معناشناختی دچار می شود، ازاین رو نمی تواند ازپسِ تبیینِ هیچ آیه ای برآید. (4) ابنِ رشد در معناشناسیِ خود، تأویل براساسِ مبانیِ فلسفه یِ ارسطویی را برگزیده است؛ این نحوه تأویل کردن نه عمومیّت دارد و نه با ظواهرِ قرآن سازگار است؛ ازاین رو ایرادی که ابنِ رشد به متصوفه وارد می کند، خودشکن است. (5) ابنِ رشد از یک سو حقِ تأویل را از متصوفه سلب می کند؛ اما خودْ فراوان با مفروضاتِ ارسطویی به تأویل مبادرت می ورزد. (6) ابنِ رشد بینِ «اطلاق» و «عمومیّت» خلط کرده است.
واکاوی سند اخلاق هوش مصنوعی یونسکو از منظر مبانی فلسفه اخلاق آیت الله مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
57 - 76
حوزههای تخصصی:
یونسکو به خاطر نگرانی از به خطر افتادن ارزش های انسانی و اخلاقی از ناحیه هوش مصنوعی، به تازگی سندی با عنوان «توصیه نامه اخلاق هوش مصنوعی» تنظیم و تصویب کرده است. در این سند برخی اهداف، ارزش ها و هنجارها آورده شده و از کشورهای عضو که ایران نیز یکی از آنهاست خواسته است مفاد این سند را در کشورهای خود اجرا کنند. نهادهای بین المللی سعی دارند با تصویب این گونه اسناد بالادستی، قوانین و ارزش های جوامع را با خود همراه سازند. مسئله اصلی این پژوهش سازگاری و ناسازگاری مبانی ارزش های اخلاقی توصیه نامه مذکور با مبانی اخلاقی مکتب اسلام با تأکید بر اندیشه آیت الله مصباح یزدی است. به سبب آنکه ایشان در موضوع علم اخلاق و هدف اخلاقی، نظریه اختصاصی و کاملی دارد. پژوهش حاضر نخست با روش «توصیفی» نگرانی های اخلاقی از ناحیه فناوری هوش مصنوعی در سطح دنیا را تبیین نموده و سپس با روش «تحلیلی» و با تفکیک بین هوش مصنوعی ضعیف و قوی، اقسام اخلاق هوش مصنوعی و مقایسه اخلاق فضیلت و اخلاق عمل محور و تحلیل منشأ ارزش اخلاقی توصیه نامه ای را به دست آورده و در نهایت مشخص ساخته است که این توصیه نامه مبتنی بر قراردادگرایی بوده و به لحاظ موضوع و هدف، عمل محور است. اما نظریه اخلاقی اسلام جزو مکاتب واقع گرا بوده و در اندیشه برخی علمای فضیلت محور و از منظر آیت الله مصباح یزدی غایت گرایانه و کمال جوست. سرانجام راهکار ابداعی در اخلاق هوش مصنوعی این است که استفاده از این نوع ابزار نوین با معیار تقرب به خداوند ارزش گذاری شود.
اعتبار معرفت شناختی ظن و تاثیر آن در تحول علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
61 - 90
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث عمده در علم اصول بحث ظنونی مانند خبر واحد، حجیت ظواهر و...است. عمده مباحث مطرح شده در حجیت ظن با رویکرد اصولی مطرح شده و ارزش معرفت شناسانه آن کمتر مورد توجه بوده است. مسئله اصلی این مقاله تحلیل این موضوع است. این مقاله که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده، به بیان دیدگاه اصولیون در زمینه حجیت ظنون پرداخته و پس از آن تلاش می کند راهی برای تبیین واقع نمایی ظنون بیابد که با توجه به دیدگاه برگزیده این نوشتار، اثبات می شود که این ظنون کاشفیت و واقع نمایی دارند و اعتبار امارات عقلایى، ازجمله خبرهاى واحد، امرى بیرون از ذات آن ها نیست و آن ها به جعل حجیت نیاز ندارند. اثبات واقع نمایی ظنون علاوه بر آن که مسیر جدیدی در تبیین حجیت ظن می گشاید، در علوم توصیفی غیرفقهی به ویژه علوم انسانی نیز فواید پرشمار دارد. به ویژه آن که می توان از این روش در سه حوزه «انسان موجود»، «انسان مطلوب» و «روش تحول از وضع موجود به وضع مطلوب» بهره جست.
ملاصدرا و ضرورت تقابل در بنیاد متافیزیک (ذوق ایمانی-عرفانی در ترازوی عقل متعالی انسان)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
173 - 200
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو در سر دارد به نقد مبانی «ذوق تألّه» دوانی و «صرف الوجود» عرفانی ابن ترکه با نظر به مبانی حکمت متعالیه صدرایی بپردازد. به نظر می رسد ایراد بنیادین صدرایی بر این مبانی به درستی درک نشده است، به نحوی که حاجی سبزواری و علامه حسن زاده آملی دو فیلسوف صدرایی قصد می کنند با تصحیح و تدارک ذوق تألّه آن را تا برهانی کردن نظر عرفا برکشند، هرچند علامه جوادی آملی «ذوق تألّه» را در سلک عرفان شهودی قرار می دهد و در حیطه نظری از سنخ «یقین روانشناختی» می داند. پرسشی برجاست که ملاصدرا چه معضل بنیادینی در نظرات ذوقی-عرفانی اصالت ماهویان دیده است که از آن روی برتافته و کراراً به آن تذکر داده است؟
کار ما در مقاله حاضر بررسی بنیاد متافیزیک است. این بنیاد از سرآغاز همواره به خود تذکر داده است که واحدِ بسیطِ جداافتاده و منعزل از کثرات، آن را از حقیقت، تهی و زمینه را برای ظهور نیهیلیسم فراهم می کند. از این رو فلاسفه در دوران های مختلف نسبت به دیالکتیک واحدوکثیر یا به بیانی دیگر عینیت وحدت وکثرت تذکر داده اند و چه بسا بنیادی ترین اصل فلسفه خوانده اند و عدم توجه به این اصل، متافیزیک را در دام بنیادی صُلب و نا پاسخگو (مونو-لوگ) می اندازد که نسبت به حیات انسانی بی تفاوت است.
بررسی نسبت عقل فعال و قوای ادراکی نبی از نگاه فارابی وابن سینا و مقایسه آن با ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی نظرات سه فیلسوف برجسته اسلامی، فارابی و ابن سینا و ملاصدرا درباره نسبت عقل فعال و قوای ادراکی نبوی می پردازد. فارابی عقل فعال را به عنوان منبع اصلی الهام و وحی نبوی معرفی می کند. او باور دارد که عقل فعال با افاضه ی معرفت و هدایت به سوی قوای ادراکی نبی، امکان دریافت وحی را برای او فراهم می سازد و به عنوان واسطه ای بین عالم عقلانی و عالم مادی، نقش کلیدی در فرآیند نبوت ایفا می کند.در مقابل، ابن سینا همچنین به اهمیت عقل فعال در فرآیند نبوت تأکید دارد، اما به توانمندی های ذاتی نبی و تقویت قوای ادراکی او نیز توجه می کند. وی معتقد است که نبی با تزکیه نفس و تقویت قوای ادراکی، به مرتبه ای از شناخت و آگاهی می رسد که مستقیماً از عقل فعال بهره مند شود و از طریق قوای ادراکی قوی و تزکیه ی نفس به مرحله ای از کمال می رسد که قادر به دریافت مستقیم حقایق الهی می شود.این مقاله همچنین به تأثیر این تعامل بر فرآیند دریافت و تفسیر وحی توسط نبی پرداخته و نشان می دهد که چگونه دیدگاه های فارابی و ابن سینا و همچنین ملاصدرا می تواند به فهم عمیق تر و جامع تری از فرآیند نبوت و وحی منجر شود.در پایان، اشاره به دیدگاه ملاصدرا نیز نمایانگر توسعه و تعمیق نظریات فلسفی اسلامی در زمینه نبوت و ادراکات نبوی است، که با افزودن ابعاد وجودی به این بحث، دیدگاهی جامع تر ارائه می دهد. ملاصدرا معتقد است که نبی از طریق تصفیه نفس و مراتب وجودی به عقل فعال و معرفت الهی دست می یابد، که این مسئله نیز نشان از توسعه و تعمیق نظریات در طول زمان دارد.این چکیده به بررسی موضوع اصلی، تفاوت ها و شباهت های دیدگاه های فارابی و ابن سینا و ملاصدرا و نیز تأثیر این تفاوت ها بر فهم مفاهیم نبوت و ادراکات نبوی توسط فیلسوفان اسلامی می پردازد
رویداد و چیستی آن از دیدگاه علامه محمدتقی جعفری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۷
167-189
حوزههای تخصصی:
رویداد که در یک معنای عام، هر آن چیزی است که اتفاق می افتد، واقع می شود و یا رخ می دهد، در متافیزیک معاصر مقوله ای از مقولات جهان معرفی شده است. اگرچه اغلب متافیزیک دان ها وجود رویداد به عنوان یک مقوله را پذیرفته اند لکن در مورد چیستی آن اختلاف داشته و نسبت به تعریف آن رویکردهای مختلفی شکل گرفته است.بحث از رویداد و چیستی آن محدود به متافیزیک معاصر نبوده و در آثار فیلسوفان دیگر نیز قابل پیگیری است. برای این منظور توجه به رابطه و پیوند میان مفهوم رویداد (به معنای عام) و مفهوم تغییر و حرکت و در نظر گرفتن اینکه هر رویدادی معادل با حرکتی است، راهگشا است. اگرچه این معادل سازی از سوی برخی مورد اعتراض است لکن در این مقاله که پژوهشی بر مبنای اندیشه فیلسوف معاصر علامه محمدتقی جعفری است، قابل قبول نشان داده می شود. براساس همین رابطه میان رویداد و حرکت، چیستی رویداد در آثار جعفری پیگیری شده و مبتنی بر مبانی متافیزیکی او و نگاه متفاوتش به جوهر و عرض، رویداد در مقوله فعل یا انفعال تعریف جدیدی پیدا می کند.
بررسی عوامل هستی شناختی ایجاد آرامش در نگرش لائوتزو و مولانا جلال الدین بلخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی التفاتی به بن مایه های فکری از جمله هستی شناسی شکاف تحقیقاتی پیرامون مسئله آرامش است نوشتار حاضر با ابتنا بر فرضیه مدخلیّت بن مایه های فکری در بحث آرامش، کاوشی برای یافتن عوامل هستی شناختی ایجاد آرامش در نگرش لائوتزو و مولاناست. این جستار با استمداد از روش تحلیل محتوا و به شیوه مقایسه ای،کوششی برای پرکردن این شکاف تحقیقاتی است. نتایج این تامّل نشانگر هم سویی دو سوی تطبیق در عوامل هستی شناختی آرامش است. این عوامل در نگرش لائوتزو عبارتنداز: وو، یو، فاعلیت تائو و وحدت نیروهای متضاد یین و یانگ، قدرت و لطف تائو، حرکت دورانی و افقی هستی، شن-جن؛ در اندیشه مولانا نیز عبارتنداز: عدم، ربوبیت و فاعلیّت معشوق ازلی به واسطه اسماء متکثر اما واحد جلال و جمال، ظهور قدرت و احسان حق، انسان کامل و نیز حرکات دورانی و افقی هستی و وحدت متضادهای هستی. دستاوردهای این پژوهش، ارائه گر بازتعریف مفهوم آرامش به مفهومی در حاقّ حقیقت وجود است. حقیقت وجود با تمام تجلیّات و مراتبش اصلی ترین عامل ایجاد آرامش است و آرامش به دلیل ساختار ذومراتب عالم، مفهومی ذومراتب و دامنه گستره آن فراتر از عالم محسوسات است. انفکاک ناپذیری و ابتنای عوامل موجد آرامش بر هستی شناسی در دو سوی تطبیق، نمایان گر نقش مهم، اما نادیده گرفته شده بن مایه های فکری در پژوهش ها پیرامون آرامش است.
اثبات عصمت حضرت نوح در مواجهه با فرزند خود براساس ظواهر آیات با نقدی بر نظریه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از شبهات مطرح شده در باب عصمت حضرت نوح آن است که چگونه این نبی الهی تقاضای نجات فرزند خود را پس از رهایی عذاب می کند؛ درحالی که خداوند متعال پیش از آن حضرت نوح را از چنین درخواستی نهی کرده بود، آیا چنین درخواستی منافات با عصمت حضرت نوح ندارد؛ در حالی که حضرت نوح علم به کافربودن فرزند خود داشته است. آیا توجه کردن به روابط نسبی حتی در صورت کفر منافات با عصمت حضرت نوح پیدا نمی کند. این تحقیق با روش جمع آوری اطلاعات، تحلیل آن و مقارنه آرا درصدد اثبات عصمت حضرت نوح در خطاب با خداوند در رابطه با فرزند خود براساس ظواهر آیات است. علامه طباطبایی برای دفاع از عصمت حضرت نوح در این رابطه قائل به تأویلاتی شده اند؛ ازجمله اینکه حضرت نوح اصلاً اعتراضی به غرق شدن فرزند خود نکرده است؛ در حالی که این امر با ظواهر آیات ناسازگار است و تا زمانی که ظواهر با مشکل عقلی و نقلی مواجه نشود، باید بر حجیت ظواهر تکیه کرد. ازجمله نتایج تحقیق آنکه: 1- قوم حضرت نوح از لحاظ خصوصیات درونی مبتلا به کفر و عصیان، خطیئه و معصیت، غوایت و گمراهی و ظلم و از لحاظ خصوصیات بیرونی حضرت نوح را گمراه آشکار و مجنون می دانستند؛ ایشان را تکذیب و تمسخر می کردند و شأن و ارزشی برای خداوند متعال قائل نبودند. 2- فرزند نوح براساس فرمایش حضرت نوح با قوم معیت داشته و بنابراین، تمام صفات آنها به او نیز سرایت پذیر است و حضرت نوح به کفر فرزند خود علم داشته است و براساس ظواهر آیات این امر انکارناشدنی است. 3- نظریه مختار در باب عصمت حضرت نوح مبتنی بر این مطلب است که حضرت نوح با توجه به شکیبایی بی نظیر و وعده خداوند به نجات اهلش درصدد نجات فرزند خود بوده و آنچه از آن اطلاع نداشته، کفر فرزندش نبوده است؛ بلکه نجات نیافتن و اهل ایمان نشدن فرزندش بوده است و چنین بی اطلاعی، به عصمت ایشان هیچ خدشه ای وارد نمی کند.
مقایسه تحلیلی نگرش شهید مطهری و ایمانوئل کانت در خصوص مفهوم حق و تکلیف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
137 - 150
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر بررسی تطبیقی و قیاسی رویکرد دو متفکر غرب و شرق در باب مفهوم حق و تکلیف است. ایمانوئل کانت فیلسوف مشهور آلمانی در عصر روشنگری و مرتضی مطهری فیلسوف و متأله معاصر ایرانی دو قطب این بررسی را که با روش تحلیلی تطبیقی تهیه شده تشکیل میدهند. مقاله حاضر نشان میدهد که جایگاه هر دو متفکر نسبت به زمینه های انقلابی شان یعنی روشنگری در اروپای قرن هجدهم و انقلاب اسلامی ایران در سال 57 خورشیدی مهمترین مسائل و مفاهیم مرتبط با حق و تکلیف را در آرای خود انعکاس داده اند. حق و تکلیف دو نیرویی است که به شکل کنش و واکنش در آحاد یک اجتماع مستقر و تعریف میگردد. اگرچه کانت تلاش میکند تا با بسط مفهوم عقلانیت و احداث ساختار حق بر اساس عقل و از نقطه عزیمت آن مسئله تکلیف را نیز تعریف کند، اما این رویکرد در تفکر شهید مطهری به میانجی پیوند خوردن با آموزههای الاهیاتی روندی کامل تر پیدا می کند. بهره گیری از دو نیروی عقل و آموزه های دینی به فلسفه اسلامی کمک می کند تا انطباق عملی بیشتری نسبت به فرمالیسم کانتی داشته باشد. با این حال طبق نتایج حاصله دستاوردهای کانت در زمینه تعریف آزادی و نسبت آن با امر مطلق زمینه ای مهم است که بسیاری از متفکران غرب و شرق از آن تأثیر پذیرفته اند و شهید مطهری نیز از این قاعده مستثنی نیست.
تحلیل انتقادی وحدت سنخی وجود بر پایۀ وحدت سریانی، با تاکید بر دیدگاه استاد مصباح و آقاعلی مدرس زنوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش پیش رو کالبد شکافی و بازشناسی دوگونه تبیین از وحدت نفهته در تشکیک وجود بوده و در صدد نقد برداشت سنخی از آنف در مسئله تشکیک است؛ مصباح یزدی طبق تبیین سنخی از وحدت، تحقق خارجی برای او نمی بیند و وحدت را به وجودی بالقوه و بدون مابازاء خارجی، تقلیل می دهد؛ به گونه ای که تنها در ذهن مستقر بوده و صدق حقیقی ای بر خارج ندارد. اما آقاعلی مدرس به وحدت سریانی گرایش دارد و درنتیجه تحقق بالفعل وحدت، در خارج را می پذیرد. هستی از نگاه او فعل خداوند است که با وحدت سِعی و به گونه تشکیکی سریان می یابد. بنابراین کثرات در متن همین وجود منبسط پدید می آیند و درون همان می آرمند. پژوهش پیش رو با روش تحلیلی- انتقادی نخست به تبیین این دو دیدگاه پرداخته و سپس وحدت سنخی را برپایه وحدت سریانی نقد می کند. یافته های اصلی این پژوهش عبارتند از: 1. وحدت مفهوم وجود، به وحدت خارجی آن می انجامد که تنها به گونه سریانی تصورپذیر است. 2. اصرار بر وحدت سنخی، به تباین وجودها خواهد انجامید. 3. وحدت سنخی، ویژه ماهیت هاست و نمی تواند وصف ذاتی وجود باشد. 4. وحدت سنخی، به تجافی در عالم می انجامد که با نگاه میانی اندیشیِ حکمت متعالیه سازگار نیست. 5. وحدت سنخی، امکان جریان در تمایز تشکیکی را نداشته و انگاره ای خودمتناقض است. 6. وحدت سنخی با اصالت وجود سازگاری ندارد. در نتیجه، به نظر می آید نمی توان زیر بار معنای سنخی از وحدت رفته و تشکیک در وجود را وحدت سنخی معنا کنیم.
سازگاری نسبیت گروی توصیفی با واقع گرایی فرا اخلاقی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
127 - 142
حوزههای تخصصی:
نظریه های مختلفی، نظریه عینیت احکام اخلاقی را مورد چالش قرار می دهد و یکی از این نظریه ها، نظریه شکاکیت اخلاقی است. مدافعان این نظریه با تکیه بر قرائن و دلایل مختلف، تلاش می کنند تا شکاکیت اخلاقی را توجیه نمایند. از عمده ترین دلایل شکاکان اخلاقی، تمسک به نسبیت گرویِ توصیفی است. مطابق این نظریه، فرهنگ جوامع مختلف شامل عناصر متفاوت از جمله احکام اخلاقی متفاوتی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی این مسئله است که آیا نسبیت گروی توصیفی، به شکاکیت اخلاقی منجر می شود؟ این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد انتقادی تلاش نموده تا نشان دهد که استدلال مبتنی بر نسبیت گروی توصیفی در استنباط شکاکیت اخلاقی و نفی عینیت احکام اخلاقی، صرف نظر از نقص و ضعف منطقی آن، قادر نیست تصویر واقعی از فرهنگ جوامع مختلف بشری ترسیم نماید. برای این هدف، نخست، استدلال شکاکان اخلاقی به صورت شرطیِ رفع تالی بیان و سپس از طریق نقد در مقدمه دوم استدلال، پاسخ این نظریه بیان خواهد شد. با نظر به بررسی دقیق درباره تفاوت های فرهنگی، نتیجه پژوهش نشان داد که شکاکیت اخلاقی نمی تواند بر نسبیت گروی توصیفی مبتنی گردد و واقع گرایی اخلاقی و نسبیت گروی توصیفی با یکدیگر سازگار و قابل جمع هستند. پیامد مهلک شکاکیت اخلاقی بر زندگی بشر، ضرورت بررسی آن را اجتناب ناپذیر می سازد.
مقایسه دیدگاه صدرالدین قونوی و صدرالدین شیرازی در باب صفات حق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
25 - 36
حوزههای تخصصی:
دیدگاه صدرالدین قونوی در عرفان و صدرالدین شیرازی در حکمت متعالیه، گرچه در برخی مسائل نزدیک به هم هستند، اما در بسیاری از جهات نیز متفاوت، بلکه متقابل اند؛ از جمله مسائل مهمی که اختلاف دو دیدگاه صدر الدین شیرازی و صدر الدین قونوی را روشن می سازد، مبحث صفات خداوند در مرتبه ذات حق است؛ این دو دیدگاه تفاوت های بنیادین دارند؛ زیرا در دیدگاه قونوی، صفات با معانیِ متفاوت با معنای ذات حق، به مرتبه ذات حق راه ندارند؛ حال آنکه در دیدگاه حکمت متعالیه صدرالدین شیرازی، این صفات با اینکه اختلاف مفهومی دارند، اما مصداقاً عین ذات حق اند؛ همچنین صفات در نظر قونوی، موجود مجازی و با دو رتبه تأخر از مرتبه ذات، موجود بالعرض اند، اما در نظر صدرالمتألهین، موجود بالذات و حقیقی اند و بدون تأخر از مرتبه ذات، تحقق دارند و تفاوت های دیگری که در مقاله حاضر مشاهده می کنید؛ در پایان، رجحان دید عرفانی بر دید فلسفی بیان می گردد.
حکمت صدرایی و خوانش عقلانی وحی با تأکید بر آراء آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
29 - 76
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در صدد تبیین عقلی ماهیت وحی و گشودن چشم اندازه عقلانی برای فهم این رویداد است؛ پرسشِ فیلسوف از حقیقت وحی تلاشی است برای فهم پذیر ساختن آن و قرار دادن خاستگاه دین در افق عقل انسانی؛ وحی فرایندی کاملاً عقلانی تلقی می شود و خرد یگانه بنیاد واقعی و حقیقی آن اعلام می گردد. ملاصدرا باتوجه به نظام فکری خود وحی را نیز دارای مراتب مختلف عقلی، مثالی و زبانی و بصری میداند و باور دارد نبی برای دریافت وحی از امتیازات خاصی مانند قوه حدس، تخیل و متصرفه قوی بهره مند است. از این رو، نبی با دریافت حقایق عقلی در مرتبه مثال منفصل وجود مثالی آن حقایق را نیز ادراک می کند ودر مرتبه حس وجود ظاهری وحی را در قالب اصوات و حروف استماع می کند، حتی فرشته وحی را نیز به صورت چهره انسانی مشاهده می کند. مطابق نگاه ملاصدرا همه این دریافت ها انشاء نفس خود نبی است و حالت حلولی ندارد، بلکه صدوری است. آیت الله جوادی به مثابه شارح حکمت صدرایی سعی دارد به بسیاری از پرسش ها و مسائلی که در دوران جدید در رابطه با وحی مطرح شده است، پاسخ دهد.
منزلت عدمی- وجودی مصالح عبادات نسبت به احوال و معارف (با تکیه بر دیدگاه صدر المتألّهین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعیین چرایی تشریع عبادات و نقش آنها در سایر شؤون انسانی مجال برداشت هایی مانند مقصودیت بالذات، شأن سلبی ویا منزلت ایجابی و إعدادی عبادات را فراهم می آورد. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این مسأله است که در نگاه صدرالمتألّهین شیرازی عبادات در پیدایش، تکامل یا ظهور احوال و معارف انسان از چه منزلتی برخوردارند؟ هدف این تحقیق نیز کشف کارکردهای عبادات در این فرآیند است که با روش توصیفی- تحلیلی دنبال می شود. صدرا احکام را تابع ملاکات نفس الأمری می داند و مقصود از تشریع أحکام را رساندن نفعی عام و مصلحتی کلی به انسان ها می شمارد. براساس یافته های این پژوهش در تبیین رابطه ی میان اعمال، احوال و معارف باید وجود ملاکات واقعی برای عبادات را پذیرفت و بر تعامل میان شؤون انسانی و فرآیند دو قوس صعودی و نزولیِ سیر اختیاری انسان متمرکز شد. از نظر صدرا مقامات سه گانه مزبور رابطه ی طرفینی و چند جانبه دارند و کشف این رابطه از طریق شناخت حرکت تعاملی بین نفس و بدن و تبیین واقعیت جمعی و تشکیکی انسان میسّر است. توجه به رابطه تعاملی و تعاکس إیجابی- إعدادی میان نفس و بدن و تنازل و تصاعد یافتن مواطن هیأت آن دو، نشان می دهد أعمال در قوس صعود شأن عدمی، إعدادی و مقدمه ای و در قوس نزول شأن وجودی و ثمری و ظهوری دارند.
همدلی در سنت پدیدارشناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
159 - 188
حوزههای تخصصی:
در چند سال گذشته، بحث پر جنب و جوشی حول این موضوع وجود داشته است که آیا و چگونه پدیدارشناسی می تواند به تحقیقات شناخت اجتماعی مدد رساند. به ویژه، برخی تشکیک نموده اند که آیا توصیفات پدیدارشناختی اول شخص از تجربه انترسوبژکیتو و کنش متقابل می تواند نظریه های مشخصی را درباره شناخت اجتماعی تایید یا رد کند (به عنوان مثال، Spaulding 2015). در برابر این گونه ارزیابی، هدف از همکاری حاضر ارائه بررسی اجمالی از بحث غنی و دقیق همدلی است که در سنت پدیدارشناختی یافت می شود، با تمرکز ویژه بر جنبه های این بحث که ما معتقدیم حاوی بینش های مهم و ظریف راجع به رابطه همزمان است.
تحلیل و بررسی تفسیر روایات معرفة الله بالله در نگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
151 - 174
حوزههای تخصصی:
متون دینی ضمن بیان طرق متعدد شناخت خداوند، راهی با مضمون «معرفهالله بالله» پیش روی انسان ها قرار داده است؛ برای نمونه از امیرالمؤمنین(علیه السّلام) نقل شده است: اعْرِفُوا اللهَ بِاللهِ.... که نظر بسیاری از بزرگان را به خود جلب کرده و از این جهت دیدگاه های مختلفی ذیل این روایت شریف شکل گرفته است. علامه طباطبایی از جمله کسانی است که به شرح این حدیث پرداخته و آن را به معنای نفی واسطه در شناخت خدا می گیرد و هرگونه شناختی غیر از این را شرک می داند. او می گوید: این معرفت برای هر موجود دارای درکی حاصل است اما چون مورد غفلت واقع می شود نیازمند رفع غفلت است. بنابراین نظر، تمامی براهین اثبات خدا براهین تنبیهی هستند. ایشان گرچه راه معرفت حصولی را برای شناخت خدا مسدود می داند اما راه معرفت حضوری را برای این مهم باز دانسته و معتقد است از طریق معرفهالنّفس می توان به سرمنزل مقصود رسید. این پژوهش در صدد است تا با روش تحلیلی- توصیفی و نقلی به تحلیل و بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر «معرفه الله بالله» بپردازد. آنچه پرداختن به این مسأله را مهم می کند این است که؛ اولا بر اساس جست وجوی نگارنده؛ دیدگاه علامه، با این تفصیل در جای دیگر نیامده است و ثانیا این بررسی، جایگاه مبانی فلسفی و عرفانی را در تبیین و تفسیر متون دینی روشن تر می کند.