فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۸۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
در آخرین سال های دهه ی 1960، تاثیرات جریان های انتقادی ویا مارکسیستی در علوم اجتماعی رشد یافت. حتی دانش اقتصاد نیز که به صورتی خودانگیخته با قوای پولی هم داستان و متحد است از این تاثیرات برکنار نماند. در معتبرترین نهادهای دانشگاهی، نظریه پردازانی نام آور، پایه ای ترین مبانی جوامع بورژوایی و امپریالیستی غرب را به چالش کشیدند. در ایالات متحده -و از آن عجیب تر، در دانشگاه هاروارد- گروهی از اقتصاددانان چپ گرا، مهارت های فنی بلامنازع خود را با دغدغه ی مداوم خود برای پیوند با جنبش های اجتماعی در هم آمیختند و جریان روشنفکری آشکارا ویران گری را شکل دادند و عنوان «رادیکال ها» را برای خود برگزیدند. از آن پس، رادیکال های آمریکایی به توفیق چشم گیری در ایجاد جریانی انتقادی در بطن دژ مستحکم نئولیبرالیسم ظفرمند دست یافتند. مانایی و زایایی این جریان را نمی توان بدون بازشناسی این مساله درک کرد که این جریان از سویی یک پروژه ی نظری-علمی است و از سوی دیگر برنامه ای سیاسی-سازمانی. بخش دوم بی تردید در طول زمان تغییر یافته اما هم چنان در رویکردهای مولفان آن آشکارا دیده می شود. این درست برخلاف رویکرد اقتصاددانان راست کیشی است که در ردای یک دانش ناب پنهان می شوند تا وضع موجود را توجیه کنند و مدعی شوند بهترین نظم موجود در جهان است.
لوکاچ متأخر و مکتب بوداپست
حوزههای تخصصی:
تقریبا از انتهای دهه 1970 به بعد، مارکسیسم به عنوان کانون ارجاع آشکار در مباحثات اصلی روشنفکرانه و اجتماعی باقی مانده. این دوران از هنگامی که کمونیسم روشنفکرانه بدعت های عظیمی در مارکسیسم ایجاد کرد آغاز شده بود. این اندیشه ها از دهه 1930 به بعد شکل گرفته بودند و فراز و فرود استالینیسم و پسااستالینیسم را تجربه کرده، سهم نهایی شان را ادا کرده و بیشترین شنوندگان را از آن خود ساخته بودند. این مسئله زمانی روی داد که مهم ترین آثار گئورگ لوکاچ و ارنست بلوخ، به ترتیب در 1971 و 1977 به طبع رسید: کتاب «درباره هستی شناسی هستی اجتماعی» (1971) و «تجربه جهان» (1977). در همین مسیر، اثر اصلی آنتونیو گرامشی نیز موثر بود. «یادداشت های زندان» که در سال 1975 در نسخه اصلی توسط والنتینو گراتانا به چاپ رسید (جانشین ویرایش محتوایی قدیمی که توسط پالمیرو تولیاتی به انجام رسیده بود، نسخه ای که به کل نسل مارکسیست های ایتالیایی بعد از 1950 شکل داده بود) و درخششی قطعی در فلسفه پراکسیس (عملی) ایجاد کرد. سوژه تمامی این آثار کوششی برای نقد مفروضات منسوخ راست کیشی مارکسیسم-لنینیسم-استالینیسم و چالش برای بیان یک و تنها حقیقت منعکس در اندیشه مارکسیستی بود. آن چه از سرکوب جنبش مجارستان در سال 1956 توسط شوروی بازماند، برای لوکاچ روشن کرد هستی شناسی هستی اجتماعی تازه اش را بر اساس تجدید دمکراسی در سوسیالیسم واقعی از نو نظریه پردازی کند.
تبیین جامعه شناختی نقش نیروهای اجتماعی و اقتصادی در وقوع انقلاب اسلامی ایران براساس نظریه به رسمیت شناسی هونث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر با استفاده از روش تاریخی و تکنیک تحلیل فرایند، به آزمون نظریه هونث در زمینه تحلیل نقش نیروهای اجتماعی- اقتصادی در وقوع انقلاب اسلامی ایران طی دهه های چهل و پنجاه پرداخته ایم. تحقق انقلاب ایران با توجه به این رویکرد نظری، به ناکامی شاه در اجرای برنامه مدرنیزاسیون برمی گردد که دارای ابعاد سکولاریسم، ناسیونالیسم و کاپیتالیسم بود. تحلیل داده های تاریخی با توجه به این نظریه نشان می دهد هم زمان با احساس تحقیر، اختلال در به رسمیت شناسی و انکار و بی عدالتی توسط برخی نیروهای اجتماعی، تحولی اساسی در رویکرد حوزه علمیه به سیاست شکل گرفت. گرایش روحانیون به سمت جامعه پذیریِ استحاله گرایانه این امکان را فراهم آورد تا آنان بتوانند به شکل مؤثری طبقات اجتماعی مختلف را علیه رژیم شاه بسیج کنند. روحانیون درنتیجه اجرای طرح سکولاریسم در زمره گروه هایی قرار گرفتند که تحقیر شده بودند. احزاب سیاسی و ناراضیانِ طبقه متوسط شهری اعم از دانشگاهیان، نویسندگان و روشن فکران چپ به دلیل تأکید رژیم بر ناسیونالیسم شاهنشاهی دچار اختلال در به رسمیت شناسی شدند. انگیزه براندازی رژیم برای این گروه از نیروها بیشتر وجه اجتماعی داشت؛ اما انقلاب اسلامی در ایران تابع نقش نیروهای اقتصادی نیز بود. بازاریان سنتی، مهاجران و حاشیه نشینان شهری بازندگان طرح مدرنیزاسیون بودند. این گروه برنامه کاپیتالیسمشاه را ناعادلانه و به ضرر خود می دانستند؛ به همین دلیل با پیوستن به ائتلاف روحانیون، انقلاب 1357 در ایران به وقوع پیوست. براساس نتایج این تحقیق، به رسمیت شناسی یکی از مهم ترین عوامل ایجاد گروه های ناراضی است که امکان بسیج توده ها را علیه قدرت فراهم می کند.
رویکرد تلفیقی به فرهنگ ایران: بازخوانی اندیشه های سروش، شریعتی و رجایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با در نظر گرفتن ماهیت سه گانه فرهنگ ایران (فرهنگ ایرانی، اسلامی و غرب) با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و بازخوانی آرای سروش، شریعتی و رجایی که به این سه وجه قائل هستند، پرداخته می شود تا در ارائه رویکرد تلفیقی متوازن به فرهنگ ایران، مورد استفاده قرار گیرند. دیدگاه شریعتی تأکید بر شناخت آگاهی بخش از اسلام و همراهی آن با عشق و عمل، بهره وری آگاهانه از غرب و نه تقلید کورکورانه، شناخت سنت با دیدی تاریخی و نقد و تحلیل آن و تدوین ایدئولوژی اسلامی تأسیسی و استقراری به پشتوانه اجتهاد و امر به معروف و نهی از منکر، دیدگاه سروش در زمینه اسلام تحقیقی به جای اسلام تقلیدی، بهره وری از فقه پویا و دیدگاه رجایی در زمینه چگونگی تلفیق این عناصر و پرهیز از فروکاستن آنها به دیگری در شکل گیری رویکرد تلفیقی متوازن نقش اساسی ایفا می نماید. این رویکرد که در برابر رویکرد تلفیق افتراقی و نامتقارن قرار داد؛ به نسبتی متوازن و مکمل بین جنبه ایرانی، اسلامی و غربی فرهنگ ایران اشاره دارد و طی مراحل واکاوی(تجسسی تاریخی در ابعاد مختلف فرهنگ ایران) ، سنجش (شناخت نقاط قوت و ضعف) و بازسازی شکل می گیرد.
ماهیت بشر و نظریه سیاسی از دیدگاه فارابی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ارتباط ماهیت بشر و نظریه سیاسی یکی از مباحث مهم در مطالعه تحلیلی هر نظریه سیاسی است. اندیشمندان سیاسی معمولاً مشروعیت نظریه خویش، درباره سیاست و حکومت را بر تبیینی خاص از ماهیت انسان ها بنا می نهند. پژوهش حاضر، آرای سیاسی فارابی، از اندیشمندان مهم سیاسی جهان اسلام، را از این دیدگاه بررسی می کند. نظریه سیاسی فارابی خصلتی جهان شمول دارد و این امر به دلیل برداشتی است که او از ماهیت بشر ارائه می دهد. در نظریه سیاسی فارابی، انسان ها به دلیل ماهیت خویش، برای رسیدن به سعادت نیازمند حضور در اجتماع هستند. در نتیجه تلقی او با تلقی های مدرن فردگرایانه از سیاست و حکومت در تعارض است. فارابی معتقد است انسان، برای شناخت سعادت به غیر خودش نیاز دارد و این نیاز، صرفاً از طریق ارتباط با عقل فعال، که خودش مخلوق خدای عالم یا همان سبب نخستین است، برآورده می شود. به این ترتیب، نظریه سیاسی فارابی ارتباط ویژه و مشخصی با مسئله توحید دارد. نظریه های سیاسی مدرن، عمدتاً به موضوع حاکم یا امام در اجتماعات سیاسی توجهی نمی کنند. اما اینکه چه کسی باید حکومت کند، برای فارابی اهمیت بسیاری دارد و نظریه او در این زمینه وام دار برداشتی است که او از ماهیت بشر ارائه کرده است.
بررسی کیفی تأثیر فمینیسم رادیکال بر نقش زن در نهاد خانواده و مقایسه آن با تمهیدات اسلام (مطالعه موردی زنان شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خانواده رکن اساسی جامعه انسانی است و شرط پویایی و استواری آن، وجوب روابط صحیح و پایدار میان زن، شوهر و فرزندان است. اسلام به عنوان عالی ترین راهنمای حیات بشری، 1400 سال پیش بهترین هدایتگری و نظریه پردازی در مورد خانواده را انجام داده، تمامی دستورهای اسلام به نوعی ناظر بر صیانت از خانواده است. جامعه کنونی ایران به عنوان مهم ترین کشور شیعی، سعی در پیاده کردن اصول و راهکارهای اسلام در زمینه های مختلف کرده، ولی این امر تحت تأثیر عوامل متعددی، از جمله: ورود فرهنگ غرب به کشور به خصوص آثار جنبش فمینیسم ، بازمانده فرهنگ پدر سالاری سنتی و... است که آموزه های اسلامی را در مواردی کم رنگ نموده است. در این مقاله سعی شده تا با روش مصاحبه به بررسی تأثیر فمینیسم بر نهاد خانواده (مطالعه کیفی زنان اصفهان) بپردازیم و در این میان، به نقش زن به عنوان زیربنای اصلی خانواده که مورد بیشترین هجوم فمینیسم رادیکال است، پرداخته شده است. در این پژوهش، از روش نمونه گیری در دسترس استفاده کردیم و این نتیجه به دست آمد که با وجود تفکر مردسالارانه در فرهنگ ایرانی و نفوذ تفکر فمینیستی در جامعه، همچنان تفکر اسلامی مبنی بر حفظ کانون خانواده، اهمیت نقش مادری و همسری، رشد و تعالی زن در کنار مراقبت از حریم خانواده و ..... سرلوحه زندگی زن ایرانی قرار دارد و هنوز هم زن مهم ترین نقش خود را در خانواده و حفظ و تعالی آن می بیند؛ ولی در زمینه حجاب و پوشش متأسفانه این مطلب بسیار کمرنگ شده و بروز تقیدات مذهبی در این زمینه بسیار کاهش یافته و لزوم فرهنگ سازی صحیح را در این زمینه ها نشان می دهد.
تحلیل فرایند استعلای گفتمان اسلامگرا در انقلاب اسلامی 1357(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رخداد انقلاب اسلامی ایران، به منزلة رویدادی کم نظیر در سال های پایانی قرن بیستم، توجه بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران حوزة علوم اجتماعی و سیاسی را به خود جلب کرد. ازاین رو، برای مطالعة این پدیده، از نظریات و رویکردهای گوناگون بهره گرفته شد. اکثر این نظریات به بررسی چگونگی شکل گیری رخداد انقلاب معطوف شده اند و تحلیل چرایی سلطة گفتمان اسلام گرا، به طور نظام مند، کمتر در کانون توجه قرار گرفته است. تحلیل گفتمان، به ویژه خوانش لاکلا و موف، به دلیل دارابودن قابلیت تحلیل موضوعات کلان اجتماعی، فرصت ویژه ای برای تبیین چرایی چیرگی و افول گفتمان ها به طور نظام مند و هدفمند در حوزة مطالعات جامعه شناسی سیاسی فراهم آورده است. با به کارگیری مفاهیم گفتمان لاکلا و موف، این پژوهش درصدد تبیین چرایی چیرگی گفتمان اسلام گرا در انقلاب اسلامی ایران برآمده است. مدعای این مقاله این است که گفتمان اسلام گرا با اتکا به عاملان سیاسی خود و بهره گیری از فرایند دوگانة برجسته سازی و حاشیه رانی، قابلیت دسترسی، اعتبار و عام گرایی، توانست در فرایند پیروزی انقلاب اسلامی، موقعیتی مسلط را نسبت به دو گفتمان دیگر، برای خود ایجاد کند.
موانع معرفتی بوم اندیشی توسعه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ایران با وجود این که با منطق اسلامی به مقابله با مبانی نظریه پردازی غربی رفته ایم، اما درحرکت از فهم مبانی مفهومی به مبانی فرآیندی و زمینه ای توفیق اندک داشته ایم. مطالعه توسعه، بافت محور، تاریخی و تجربه ای، تفسیری و هویتی است اما در رویکردهای علمی ما، عمدتاً به شاخص های صوری و منفرد اعم از مبانی، عوامل و کارگزاران توجه کرده ایم، نه فرآیند های کلان جامعه شناختی آن. در بینش توسعه، تمرکز بر مفاهیم و عوامل، نوعی نارسایی روشی قلمداد می شود. ما در بعد معنوی، واقعیت توسعه را مسئله پنداشته ایم تا راه حل. بنابراین فرض ناسازگاری را بزرگ کرده ایم. اما در بعد مادی با فرض مطلوبیت تکنیک و خنثی بودگی آن از ارزش، به استقبال آن رفته ایم. درنتیجه این رویارویی ها، در پذیرش و همسویی با توسعه و ابعاد آن، پیوسته گرفتار دو رویکرد متفاوت و به تعبیر ما نوعی قطب عرفان-تکنیک شده ایم که در آن بوم گرایی مطرود بوده است. این قطب در همبستگی با سیاست، به سرعت جای نظریه و بینش توسعه نشسته و علم اجتماعی فرهنگی را از صحنه خارج کرده است. خصیصه بارز هر دو رویکرد، تاریخ گریزی، هویت گریزی و جمع گریزی (تفرد) است که در دعواهای اصلی با نظریه پردازی غربی، معمولاً مدافع سازوکارهای اصلی توسعه غربی (یعنی جدایی های توسعه ساز) بوده اند. در این مقاله از ساز و کارهای اصلی توسعه و تحول اجتماعی سخن می گوییم و از مواضع اسلامی و ایرانی مان در مقابل آن پرسش می کنیم. در پایان، الگوی و اجزای اصلی توسعه بوم اندیش به عنوان رویکردی جدید به توسعه بیان می شود.
بررسی انتقادی تئوری نخبگان در علوم اجتماعی و مفهوم پردازی مجدد آن با تأکید بر ساختار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نخبگان، مفهومی محوری در جامعه شناسی و علوم سیاسی است و علی رغم مفهوم پردازی های مختلف انتقادات زیادی بر آن وارد است. در مجموع می توان 3 نوع رویکرد به نخبگان را تمیز داد. رویکرد کلاسیک و معاصر که رویکرد دوم خود به دو بخش کارکردگرا و انتقادی قابل تفکیک است. علی رغم ادبیات موجود در این زمینه هیچ یک از رویکردها نتوانسته مفهوم پردازی جامعی از نخبه ارائه دهد. هرچند برخی از نظریه پردازان کارکردی و غالب اندیشمندان انتقادی تا حدودی نخبه را بر مبنای ساختار توضیح داده اند ولی برداشت آنان از ساختار محدود به بعد خاصی است که قادر به تبیین تمام انواع نخبه نیست. همچنین این رویکردها نخبه را مفهومی ایستا در نظر می گیرند. این مقاله درصدد ارائه صورتبندی جامع تری از مفهوم نخبه با تاکید بر ساختاری است که نخبه را خلق کرده است. این نگاه منجر می شود تا نخبه به صورت مفهومی فرایندی و پویا در نظر گرفته شود و فرایند نخبه شدن را تبیین کند؛ مفهومی که بر اساس ظرفیت به کارگیری منابع تعریف می گردد نه صرفاً تملک منابع که بسیاری از تعاریف بر مبنای آن ارائه شده است؛ ظرفیتی که ناشی از توان ساختار است. الگوی ارائه شده می تواند به خوبی ساختار و نخبه را در یک قالب بگنجاند و روابط بین نخبگان را بر اساس انواع تضاد تبیین کند.
تطورات مفهوم طبقه در اندیشه های مارکسیستی با تاکید برآراء رایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر قصد دارد پس از بررسی فشرده آراء مختلف در مود مفهوم طبقه به بررسی این مفهوم در مهمترین نحله متعلق به آن–نحله مارکسیستی– بپردازد. بنابراین این مقاله سه هدف اساسی را دنبال خواهد کرد: ابتدا یک نوع شناسی از مفاهیم کلی طبقه به تبعیت از اریک الین رایت ارائه می گردد، دوم به بررسی این مفهوم در اندیشه مارکس پرداخته می شود و در ادامه چهار نحله اساسی همرا با زیر مجموعه های هریک در نحله های گوناگون مارکسیستی مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت مدل رایت به عنوان یکی از متا خرین در این نحله مورد واکاوی قرار می گیرد و در پایان مدلی برای بررسی مفهوم طبقه ارائه می گردد.
ناسیونالیسم و اسلام در کشاکش سازگاری و تناقض تحلیل و ارزیابی رابطه ناسیونالیسم و اسلام در آراء علی شریعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از برآمدن جنبش مشروطه خواهی مردم ایران تا روزگار ما، بحث های مداوم و چالش برانگیز بر سرِ مفهوم های نوین همانند ملت، ناسیونالیسم، آزادی و قانون ، در سپهر فکری و اجتماعی- سیاسی ایرانیان، از اختلاف های عمیق و نبود اجماع نظر در میان اندیشه وران حکایت می کند. در میان این مفهوم ها، ناسیونالیسم و نسبتِ آن با اسلام (با قرائت های گوناگون) در کانون بحث های پردامنه و جدی قرار گرفته است. علی شریعتی به عنوان روشنفکری دینی، با پذیرش ناسیونالیسمِ پیراسته از نژادپرستی و تبعیض های قومی، و با «ایدئولوژی» نامیدن اسلام، این دو را در ساحت نظر دومقوله جدا از یکدیگر و در ساحت عمل، دو واقعیت تفکیک ناپذیر می داند. شریعتی با تاکید بر ناسیونالیسم به عنوان زمینه ساز برقراری روابط میان ملت ها برمدار اومانیسم (انسان گرایی)، افق های نوینی را در شناخت دین و ناسیونالیسم در ایران گشوده است. در برابر این امر، او با «ایدئولوژی» خواندن اسلام، با دو مشکلِ «تقلیل گرایی» و «تحویل دین به ایدئولوژی در کلیتِ آن» مواجه شده است. آثار شریعتی نشان می دهد که او به موضوع اولویت ناسیونالیسم بر اسلام، و اولویت اسلام بر ناسیونالیسم، التفاتی نداشته است.
کاربست نظریه بنیانی در شناخت دانش بومی جعفر هزارجریبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانش بومی به مجموعه ای از داشته ها، مهارت ها، ارزش ها، باورها، ابزارها و روش های یک گروه اجتماعی یا ملتی گفته می شود که درزمینه های گوناگون زندگی از طریق تجارب و تأیید نسل های متمادی به ارث رسیده است، و کاربرد صحیح آن می تواند منجر به توسعه درون زا - که در واقع توسعه منطبق با فرهنگ مردم و محیط آن جامعه می باشد - شود. از این رو مقاله حاضر به شناسایی یکی از مهم ترین رویکردهای روشی نوین در عرصه تحقیقات اجتماعی و جایگاه آن در شناخت دانش و ارزش های بومی می پردازد. نظریه بنیانی این قابلیت را دارد که بجای آنکه به اثبات نظریه های موجود بپردازد، با شناخت واقعیت موجود در هر جامعه نظریه های جدیدی منطبق با آن جامعه خلق کند.
اهتمام روش شناسی نظریه بنیانی بر تولید و ساخت نظریه از دل داده های موجود در جامعه مورد مطالعه است. در این روش از رویکرد استقرایی استفاده می شود و محقق کار خود را با مشاهده و مصاحبه ها شروع می کند و سپس الگوها، مضامین، یا مقوله های عام را پیش می نهد. پس از این مرحله، به مدد روش های تفسیری، نظریه ها (بدون پیش انگاشته های قبلی و تأیید و رد آن ها) تولید و ارائه می شود. ازاین رو با توجه به ماهیت این نظریه می توان آن را به مثابه یک روش یا ابزار جهت شناخت ارزش ها، مهارت ها و به طور کلی دانش بومی جامعه مورد استفاده قرار داد.
کارکرد نظریه های جامعه شناسی در تحلیل فیلم مطالعه موردی تحلیل فیلم «لاک پشت ها هم پرواز می کنند»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه تلاشی است برای ارائه شیوه ای کارکردی در خوانش فیلم های سینمایی تا نشان دهد چگونه با استناد به نظریات جامعه شناسی می توان دنیای فیلم را مورد واکاوی قرارداد. به همین منظور فیلم ««لاک پشت ها هم پرواز می کنند»» برای تحلیل عملی انتخاب شد. با بررسی آرای اندیشمندان مختلف در بحث تئوری های رفتار جمعی، نظریه «فشار ساختاری» نیل اسملسر به عنوان الگوی اصلی مطالعه انتخاب و ضمن تطبیق حوادث فیلم با مراحل شش گانه پیدایش جنبش های اجتماعی، مشخص شد که مراحل مختلف تکوین داستان فیلم با آرای اسملسر مطابقت دارد. با توجه به یافته های این مطالعه، می توان پیشنهاد کرد که در تحلیل فیلم ها با مضامین اجتماعی و نیز نگارش فیلم نامه های این حوزه از سینمای داستانی، از نظریه های تحلیل اجتماعی به عنوان الگوی عملی استفاده شود
تبیین اندیشه امام خمینی (ره) در باب حقوق بشر؛ مفهوم شناسی حقوق بشر در اسلام
حوزههای تخصصی:
حضرت امام خمینی(ره)، با توجه به اندیشه الهی سیاسی خود، در تمام عرصه های موجود زندگی بشر، الگوهای دقیق و واقع بینانه ای را طراحی نموده اند. بی تردید توجه به حقوق بشر و تاکید بر مزایای حقوقی همه انسان ها، مهر تأییدی بر نظام مردم سالاری دینی این رهبر اندیشمند می باشد. در خصوص تبیین جایگاه حقوق بشر در نظر امام خمینی (ره)، باید اندیشه ایشان را در خصوص حقوق شهروندی، آزادی، حق اقلیت ها و جایگاه زنان و ... بررسی کرد. این پژوهش با هدف تبیین اندیشه امام خمینی (ره) در باب حقوق بشر می باشد.
روش شناسی انتقادی عاملیت و ساختار در اندیشة گیدنز از منظر حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
چگونگی رابطة عاملیت و ساختار، معضل اساسی علوم اجتماعی است. نظریة ساخت یابی با هدف پایان دادن به امپراطوری نظریه های هرمنوتیکی از یک سو و ساختارگرایی و کارکردگرایی از سوی دیگر، در نظر دارد تبیینی کفایتمندتر در این زمینه ارائه دهد. در راستای هدف بومی سازی علوم انسانی و با توجه به محوریت مبانی معرفتی در نظریه های اجتماعی، این پژوهش با روش تحلیلی اسنادی در پی روش شناسی نظریة مزبور از منظر حکمت اسلامی است. پژوهش حاضر به این نتیجه رهنمون می شود که اگر چه نظریة ساخت یابی، علوم اجتماعی را از چنگال افراط و تفریط گرایی کل گرایی روش شناختی و فردگرایی روش شناختی در باب رابطة عاملیت و ساختار نجات می دهد، به دلیل عدم اتخاذ موضع واقع بیانه دربارة هستی، انسان و معرفت نمی تواند راه حل اساسی به شمار آید.
الهیات رهایی بخش مارکسیسم
حوزههای تخصصی:
در وهله نخست الهیات رهایی بخش مجموعه نوشته هایی است که از سال 1971 این افراد دست به نگارش آن زده اند: گوستاو گوتیه(پرو) روبم آلوز، هوگو آسمان، کارلوس مِسترز، لئوناردو باف و کلودویس باف(برزیل) جان سابرینو و ایگناسیو اِلاکورا (السالوادور) سگوندو گالیله ئا و رونالدو مانوز (شیلی) پابلو ریچارد (شیلی و کاستاریکا) خوزه میگوئل بونینو و خوآن کارلوس اسکانونه (آرژانتین) انریکو دوسل (ارژانتین و مکزیک) و خوآن سگوندو(اروگوئه). البته این فهرست محدود به برخی از افراد شاخص است.
بدنه ی اصلی نوشته های آنان نمایان گر جنبش اجتماعیِ عظیمی است که در آغاز دهه شصت درست پیش از انتشار آثار جدید الهیات، پا گرفت. جنبش اجتماعیِ مذکور بخش های قابل توجهی از کلیسا (کشیشان، احکام دینی، اسقف ها) جنبش های دینی غیرروحانی (گروه کاتولیک اکسیون، جنبش دانشجویی مسیحی، کارگران جوان مسیحی) کمیته های روستایی با عضوگیری عام، کمیته های روستایی- شهری، کارگری، ارضی و کمیته های کشیش بنیاد را دربر می گرفت. بدون در نظر گرفتن عمل این جنبش اجتماعی، تحت عنوان مسیحیت رهایی-بخش، نمی توان این پدیده تاریخی و اجتماعی مهم در آمریکای لاتین طی این سی سال اخیر را -هم زمان با خیزش انقلاب در آمریکای مرکزی، نیکاراگوا و السالوادورو یا ظهور طبقه کارگر جدید و جنبش دهقانی در برزیل (حزب کارگران و جنبش دهقانان بی زمین و غیره) - به درستی درک کرد.
کشف مارکسیسم به دست مسیحیان ترقی خواه و الهیات رهایی بخش، فرآیندی صرفا فکری یا آکادمیک نبود. بلکه آغازگاه آن برخاسته از عاملی الزاما اجتماعی و واقعیتی همه گیر و خشن در آمریکای لاتین بود: فقر. برخی مومنان، مارکسیسم را برگزیدند چرا که مارکسیسم بسیار نظام مند و منسجم به نظر می رسید و از علل فقر تبیینی جامع داشت. از طرفی مارکسیسم جسارت آن را داشت که برای محو فقر پیشنهادی رادیکال عرضه کند. برای مبارزه موثر با فقر، نخست لازم است که علل آن را شناخت؛ به قول کاردینالِ برزیلی دام هِلدر کامارا:مادامی که از مردم می خواستم که فقیر را دستگیری کنند، مرا قدیس می نامیدند. اما هنگامی که می-پرسیدم چرا فقر چنین بسیار است؟ با من به عنوان یک کمونیست برخورد می شد.
تعمیم پذیری جنسیتی نظریة پیوند اجتماعی در تبیین رفتارهای انحرافی دانشجویان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیقات انجام شده در ایران، به ندرت به تعمیم پذیری نظریه های جرم شناختی در تبیین رفتارهای انحرافی جنس مؤنث توجه دارند. پیشینة مربوط به رابطة بین جنس و رفتار انحرافی بر مفهوم «تعمیم پذیری» متمرکز شده است. این مفهوم به این موضوع اشاره دارد که تا چه حد نظریه های جرم شناختی می توانند رفتارهای منحرفانة زنان را همچون رفتارهای منحرفانة مردان تبیین کنند. لذا، تحقیق حاضر ناظر بر تعمیم پذیری جنسیتی نظریة پیوند اجتماعی هیرشی به رفتارهای انحرافی دانشجویان دختر است. روش این پژوهش پیمایشی و ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه است. جمعیت تحقیق حاضر، شامل تمامی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 92-91 است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که متغیرهای این نظریه رفتارهای انحرافی دانشجویان دختر را همچون رفتارهای انحرافی دانشجویان پسر تبیین می کند و لذا دارای تعمیم پذیری جنسیتی است.