فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱٬۷۵۷ مورد.
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
159 - 200
حوزههای تخصصی:
ساختار سازمانی، یکی از مهم ترین ویژگی های متمایزکننده سازمان های موفق است که می تواند نمایانگر تاریخچه، راهبرد، نوع مخاطبان، ویژگی های خاص و دغدغه های یک شرکت رسانه ای باشد. این پژوهش درصدد است با بررسی ساختار شرکت های موفق رسانه ای از جنبه نقاط اشتراک و افتراق آنها، به درک دقیق تری از الزامات ساختار سازمانی برای طراحی یا بازطراحی ساختار سازمان های رسانه ای برسد. به این منظور، در این تحقیق، از روش مطالعات تطبیقی استفاده شده است. در گام اول، شرکت های رسانه ای برتر که ویژگی های یک مختلط رسانه ای را داشتند، از لیست مربوط به شرکت های رسانه ای برتر یک مجموعه رتبه بندی معتبر انتخاب شدند. سپس جمع آوری داده های مربوط به ساختار سازمانی شرکت های برتر رسانه ای، از طریق بررسی وب سایت های رسمی هریک از شرکت ها انجام شد. براساس نتایج، می توان الگوی نسبتاً مشابهی از ساختار را در هر چهار مختلط رسانه ای بررسی شده یافت که دسته بندی کلی آنها شامل بخش های ریاست، مالی، حقوقی، اجرایی، روابط عمومی و مدیریت برند، تدوین راهبرد و طرح و برنامه و در نهایت، مدیریت رسانه هاست. مطالعه تطبیقی نشان داد که بسیاری از عناوین شغلی در میان چهار شرکت بررسی شده، مشابه یا یکسان اند. این مشابهت ها مانند بخش حقوقی، نشانگر اهمیت و چالش های این بخش برای رسانه هاست. وجوه تفاوت نیز عمدتاً ناشی از برخی کارویژه های شرکت های رسانه ای یا تمایز در راهبرد های آنها در مواجهه با مخاطبان و تولید بودند.
تحلیل جامعه شناختی اصطلاحات خطاب در سریال های تلویزیونی «کیمیا» و «شهرزاد»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
101 - 122
حوزههای تخصصی:
یکی از پدیده های مهم در حوزه جامعه شناسی زبان، «اصطلاحات خطاب» است که اطلاعات اجتماعی-زبانی قابل توجهی را درباره مخاطبان و روابط میان آنها ارائه می دهند. این تحقیق به صورت توصیفی-تحلیلی، به مقایسه اصطلاحات خطاب در سریال های نمایش خانگی و تلویزیون ملی ایران با استناد به نظریه های وارداف (2006) و چایکا (1982) می پردازد. داده ها از طریق مشاهده غیرمشارکتی، جمع آوری و اصطلاحات خطاب براساس نوع و کارکرد آنها استخراج شد. براساس داده های استخراج شده، این اصطلاحات، مقایسه و بررسی شد که آیا چهارچوب های نظری موردنظر در تحلیل زبان فارسی کارآمد هستند یا خیر. یافته ها نشان می دهند که از شش نوع اصطلاح خطاب معرفی شده توسط وارداف، پنج نوع در زبان فارسی موجود است. همچنین وجود سه عملکرد مطرح شده توسط چایکا (صمیمیت، قدرت و احترام) در هر دو سریال تأیید شد. به علاوه، کاربرد منفی اصطلاحات خطاب در «شهرزاد» در هر سه مورد، بیشتر از «کیمیا» بود.
نقش مصرف انیمه «کی پاپ» و «کی دراما» بر ارزش های دختران نسل زد ساکن تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
69 - 100
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی نقش مصرف انیمه، کی پاپ و کی دراما در ارزش های نسل زد و میزان مصرف این محصولات در بین این نسل در شهر تهران می پردازد. همچنین مقایسه ای بین ارزش های دو گروه مصرف کننده و غیرمصرف کننده انجام می شود. این پژوهش از نوع آمیخته روش کیفی و کمی با رویکرد جامعه شناختی است. داده های بخش کیفی از طریق مصاحبه عمیق با 21 دختر 12 تا 18 سال مصرف کننده این محصولات و تجزیه و تحلیل آنها انجام شد. براساس یافته های کیفی، پرسشنامه محقق ساخته ای از ارزش های مصرف کنندگان براساس ارزش های ده گانه شوارتز تهیه شد. پرسشنامه به گونه ای تدوین شد که غیرمصرف کنندگان هم قادر به پاسخ گویی به آن باشند. سپس با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای سه مرحله ای، با 445 دختر 12 تا 18 سال در مناطق 22 گانه تهران پرسشنامه مذکور در مصاحبه حضوری تکمیل شد. یافته ها حاکی از آن است که 69 درصد پاسخگویان، مصرف کننده یک یا چند محصول فوق هستند. مقایسه بین ارزش های مصرف کنندگان و غیرمصرف کنندگان، حاکی از آن است که در بسیاری از معرف های سنجش شده، بین ارزش های مصرف کنندگان و غیرمصرف کنندگان تفاوتی معنادار مشاهده می شود.
به سوی آرمان سینمای رهایی بخش: کاربست فلسفه تکنولوژی و هنر مارتین هایدگر در پدیدارشناسی فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
37 - 68
حوزههای تخصصی:
در دوران تسلط تکنولوژی مدرن بر زندگی بشر، مارتین هایدگر معتقد است تکنولوژی نه فقط یک ابزار، بلکه شکلی از آشکارسازی است که جهان را در چهارچوب تسلط و بهره وری قرار می دهد. هدف این پژوهش، بررسی امکان وجود سینمای رهایی بخش است که با تکیه بر فلسفه تکنولوژی و هنر هایدگر، فیلم را وسیله ای برای «رخ داد حقیقت» و رهایی از سلطه تکنولوژی تبیین می کند. این تحقیق به شیوه کیفی و با رویکرد نظری-تحلیلی انجام شده و از تحلیل فلسفی- مفهومی آرای هایدگر و مفسرانِ معاصر او استفاده کرده است. یافته ها حاکی از آن است که سینما، علی رغم وجه تکنولوژیک آن، ظرفیت تبدیل شدن به هنری رهایی بخش را دارد. شرط تحقق چنین سینمایی، گذر از بازنمایی عینی یا بازی فرم گرایانه به سمت «تصویر ناب» و شاعرانه است که کشمکش میان نیروهای پنهانکار «زمین» و آشکارساز «جهان» را برمی انگیزد. این آرمان جز از تلاش یک «دازاین» دغدغه مند نسبت به انکشاف وجود، محقَق نخواهد شد. سینمای رهایی بخش نه تنها نقدی بر چهارچوب بندی ابزاری سینمای معاصر است، بلکه فراخوانی برای بازیابی اصالت تجربه زیسته و انکشاف حقیقت هستی به شمار می رود.
تجلی مفهوم «صنعت فرهنگ» از منظر تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر در فیلم های سینمایی اسپایدرمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۳
123 - 158
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی ارتباط میان فیلم های سینمایی اسپایدرمن و نظریه صنعت فرهنگ که توسط تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر- از بنیانگذاران مکتب فرانکفورت- مطرح شده، می پردازد. صنعت فرهنگ که از دیدگاه آنان، ابزاری برای بازتولید ارزش های مصرف گرایانه و سلطه جویانه در جوامع سرمایه داری است، در تحلیل فیلم های ابرقهرمانی با استناد به دنباله سازی ها و بازسازی های مداوم فیلم ها، مورد اشاره قرار می گیرد. در این سینما، ارزش های اخلاقی و قانونی، به مثابه تمهیدی برای اشاعه ایدئولوژی غالب در نظام سرمایه داری امریکا در نظر گرفته می شوند. با این حال، آثار اسپایدرمن نقدهایی اساسی به سرمایه داری را به نمایش می گذارند و به بررسی ازخودبیگانگی ناشی از تأثیرات رسانه و فرهنگ مصرفی بر زندگی فردی و اجتماعی می پردازند. لذا با وجود وابستگی سینمای ابرقهرمانی به چهارچوب صنعت فرهنگ، مفهوم آزادی فردی و مقاومت در برابر سلطه فرهنگی در این آثار مورد تأکید قرار می گیرد. در این مقاله، هر سه مجموعه سینمایی تولیدشده با محوریت اسپایدرمن، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، با در نظر گرفتن پژوهش های معاصر در بازتعریف فرهنگ عامه پسند در عصر دیجیتال، مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که فیلم های اسپایدرمن، نه با اهداف تجاری و ایدئولوژیک، بلکه با نگرش انتقادی نسبت به استانداردسازی، مصرف گرایی، بت وارگی، عقلانی سازی، ازخودبیگانگی و کنترل اجتماعی، به مفاهیمی همچون عدالت، فداکاری و اخلاق دست یافته اند.
مطالعه ظرفیت تک بیت های سبک هندی در تولید آگهی خدمات عمومی (مورد مطالعه: تک بیت های صائب تبریزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی ظرفیت های موجود در سبک هندی با مورد مطالعه تک بیت های صائب تبریزی برای تولید آگهی خدمات عمومی نگاشته شده است. این پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی و مصاحبه نیمه ساختاریافته با جامعه آماری تک بیت هایی از صائب تبریزی که داری محتوای اجتماعی و اخلاقی هستند و با تکیه بر نظریه «بهره وری و خرسندی» به تبیین الگویی مشترک در بین قالب آگهی خدمات عمومی و تک بیت های صائب تبریزی می پردازد. بر طبقه نظریه «بهره وری و خشنودی» مخاطبان فعال به دنبال محتواهایی هستند که برای آن ها احساس خشنودی را فراهم می کند. از آن جایی که تک بیت های صائب تبریزی به دلیل داشتن مولفه هایی مانند آهنگین بودن، صنایع ادبی، روایت، کوتاه بودن و داشتن شعار یا پیام تاثیرگذار برای ساخت آگهی خدمات عمومی مناسب اند در این پژوهش از آن ها استفاده شده است. آگهی خدمات عمومی یکی از قالب های نوین رسانه ای با هدف آموزش همگانی و یکی از مهم ترین ابزارهای ارتباطی برای تغییر رفتار افراد جامعه از طریق رسانه است. از سوی دیگر سبک هندی به لحاظ تصویرسازی و تولید پیام های کوتاه ظرفیت های بسیاری دارد. نتایج نشان داد که آن دسته از ابیاتی که دارای محتوای اجتماعی و اخلاقی هستند می توانند در ساخت آگهی خدمات عمومی به کار بروند.
سریال «بازی تاج و تخت» در سنجه میتراییسم؛ (تطبیق سفر معنوی «برَن پاشکسته» با هفت گانه میترایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
57 - 88
حوزههای تخصصی:
آیین میترایی از ایران پیش از زردشت سربرآورد. میتراییسم طی دو قرن آخر پیش ازمیلاد به جهان رومی رسید و در غارنگاره ها، معماری، تزئینات بناها و حتی نمایش های قرون وسطی بازتاب یافت که این امر، نشانگر تأثیرگذاری فرهنگ مهردینی بر مغرب زمین است؛ حتی اثربخشی ناخودآگاه میتراییسم و هفت گانه آن را در جان مایه های سریال جهانی «بازی تاج و تخت» می توان یافت. مشابهت سیر و سلوک رازآموز میترایی برای رسیدن به جایگاهِ والا، با رخدادهای سریال یادشده و طی طریق «برَن استارک»، فرضیه زایش یک متن نوین از بطن میتراییسم را قوت می بخشد و این پرسش را به همراه دارد: با تحلیل متن سریال «بازی تاج وتخت»، چه وجوه اشتراک و افتراقی را بینِ سفر رازورزانه «برن استارک» با هفت گانه ای که نوآموز میترایی می گذراند، می توان برشمرد؟ این پژوهش با توصیف روایت و «بینامتنیت ژولیا کریستوا»[1]، به روش تطبیقی- تحلیلی، سلوک و والایش سالک / قهرمانِ این داستان را از «فروافتادن» در شمال تا «فرمانروایی» در جنوب، براساس مراحل گرویدن به میتراییسم به عنوان متن مادر بررسی می کند. برون داد این پژوهش به رغم تمایزها، هم گرایی میان مراحل سلوک میترایی و سفر خطیر «برن استارک» را تأیید می کند؛ آغاز و طی طریق هر دو سالک را مشابه دانسته و خدا گونگی مقام «پدر» میتراییسم را با فرمانروایی «برن پاشکسته» هم عِنان می بیند.
ویژگی های دراماتیک شخصیت در برنامه های تلویزیونی عروسکی پیش دبستانی (با تأکید بر الگوی یادگیری غیر دستوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
183 - 208
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، تبیین ویژگی های مؤثر شخصیت عروسکی در برنامه های تلویزیونی عروسکی پیش دبستانی، از طریق استخراج مقوله ها و زیرمقوله های مشترک بین شاخصه های دراماتیک شخصیت و الگوی یادگیری غیردستوری است. روش تحقیق، از نوع کیفی و توصیفی- تحلیلی (مطالعه موردی) با مقوله بندی و رویکرد استقرایی است. به این منظور، شخصیت «بارنی» از مجموعه «بارنی و دوستان»- به عنوان موردمطالعه- به روش نمونه گیری هدفمند از جامعه موردبررسی انتخاب شده است. سپس شش مقوله اصلی افشای ماهیت شخصیت از دیدگاه آلن آرمر و تأثیر الگوی یادگیری غیردستوری، بررسی شده است. یافته ها نشان می دهد ویژگی های مورد مطالعاتی (شخصیت بارنی)، تا حد زیادی به ویژگی های دراماتیک با تأکید بر الگوی یادگیری غیردستوری نزدیک است. بنابراین، زیرمقوله های استخراج شده با تأکید بر الگوی آموزشی غیردستوری، ارتباط مستقیمی با خلق شخصیت های عروسکی مناسب برای مجموعه های آموزشی دارند. لذا می توان براساس ماهیت و موقعیت آموزشی برنامه از این الگوی آموزشی در طراحی شخصیت عروسکی بهره برد.
تبیین اعتیاد به بازی های رایانه ای (گیم) بر اساس نیازهای بنیادین روان شناختی با نقش واسطه ای رضایت از زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۱
101 - 132
حوزههای تخصصی:
از معضلاتی که استفاده مفرط از فناوری و اینترنت از طریق افزایش استفاده از تلفن های هوشمند، تبلت ها و لپ تاپ ها ایجاد کرده است، اعتیاد به بازی-های رایانه ای است. بنابراین هدف پژوهش حاضر آزمون مدل رابطه بین نیازهای بنیادین روان شناختی و اعتیاد به گیم با نقش میانجی گری رضایت از زندگی بود. روش پژوهش، توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان شهرستان کرج در سال تحصیلی 1402-1401 بود که نمونه ای به حجم 374 نفر با استفاده از روش تصادفی خوشه ای انتخاب شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامههای نیازهای بنیادین لاگوردیا و همکاران (2000)، رضایت از زندگی شریفی فرد و همکاران (1400) و اعتیاد به بازی های آنلاین خزل و همکاران (2007) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه 27 و LISREL نسخه 8.8 استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد، مدل پژوهش با داده ها برازش مناسبی دارد. در بررسی نتایج مشخص شد نیازهای بنیادین (شایستگی و ارتباط) بر اعتیاد به بازی (اثر مستقیم) منفی و معنادار و بر رضایت از زندگی اثر مثبت و معنادار بود. اثر مستقیم نیاز خودمختاری بر اعتیاد به بازی معنادار نبود. اثر رضایت از زندگی بر اعتیاد به بازی منفی و معنادار بود (01/0p< ). همچنین نتایج نشان داد، رضایت از زندگی در رابطه بین نیازهای بنیادین روان شناختی و اعتیاد به بازی نقش واسطهای معناداری دارد (01/0p< ). بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان بیان کرد نیازهای بنیادین در افزایش رضایت از نقش داشته و افزایش رضایت از زندگی در کاهش اعتیاد به گیم اثرگذار است.
مدل کارکردی رسانه های اجتماعی در جذب کاربر برای رسانه ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۱
35 - 70
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر، حضور اشکال نوظهور رسانه و ویژگی های آن چون انعطاف پذیری، محتوای متنوع، درگیرسازی، تعامل و گفتمان وسیع تر کاربران که مشخصه استفاده از پلتفرم های رسانه ای جدید است از دغدغه های اساسی دست اندرکاران رسانه ها محسوب می شود و ازآنجاکه رسانه ها در تمامی اشکال خود به دنبال، جلب توجه و جذب مخاطبان هستند، جذب و نگهداشت مخاطب برای رسانه ای چون رسانه ملی نیز امری حیاتی است، لذا برای نیل به این هدف شناسایی عواملی که باعث افزایش و نگهداری مخاطب می شود ضرورت دارد، یکی از روش های مؤثر برای جذب مخاطب استفاده از ظرفیت های موجود در رسانه های اجتماعی است، در پژوهش حاضر نقشی که رسانه های اجتماعی می توانند در جذب مخاطب رسانه ملی داشته باشند بررسی و در قالب یک مدل ارائه می شود. روش این پژوهش از نوع کیفی و مبتنی بر رویکرد نظریه پردازی داده بنیاد است، داده ها با روش نمونه گیری نظری از طریق مصاحبه عمیق با ۱۶ نفر از صاحب نظران شامل اعضای هیئت علمی دانشگاه ها، مدیران و کارشناسان سازمان صداوسیما، برنامه سازان و سلبریتی ها انجام گردید.یافته های این پژوهش بیان می کند که رسانه های اجتماعی بر جذب مخاطب رسانه ملی نقش مؤثری داشته و رسانه ملی با اتخاذ راهبردهایی چون بازنگری فرآیندها و سیاست ها در مواجهه با رسانه های اجتماعی، ارتقای سواد رسانه ای مخاطبان در استفاده از محتوای رسانه های اجتماعی، استراتژی بازاریابی محتوا در رسانه های اجتماعی و استفاده از رسانه های اجتماعی به عنوان ابزاری برای شکل گیری حوزه عمومی برای گفتمان سازی و بازتاب مسائل عمومی مبتلابه جامعه که در همیه رسانه ها مطرح است می تواند به نتایجی چون تعهد، اعتماد، وفاداری، جذب مخاطب حداکثری، رضامندی، نوآوری و انگیزش درونی مخاطب دست یابد.
گونه های هویتی مهاجرین افغان براساس نسبت «خود و دیگری» در آثار سینمایی (مطالعه موردی: فیلم های برادران محمودی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
89 - 118
حوزههای تخصصی:
این پژوهش درصدد است با بهره گیری از مقوله «خود و دیگری» در نشانه شناسی فرهنگی، خوانشی را از سه فیلم «چندمترمکعب عشق»، «شکستن هم زمان بیست استخوان» و «رفتن»، محصول مشترک برادران محمودی (نوید و جمشید) ارائه دهد. براساس پژوهش ها، باتوجه به میزان اهمیت خود یا دیگری، چهار رویکرد مختلف: 1-خود و نه دیگری؛ 2- نه خود، بلکه دیگری؛ 3- هم خود و هم دیگری؛ 4- نه خود و نه دیگری، در نسبت «خود و دیگری» پدیدار می شوند که در پی آن، چهار گونه هویتی ثبات، سازگاری، پذیرش و بی هویتی ظاهر می شوند. این پژوهش به روش کتابخانه ای، با تکیه بر منابع دیداری و نوشتاری و به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است. پرسش اصلی پژوهش این است که: افغان ها به عنوان دیگریِ فرهنگی، چه نوع رویکردها و گونه های هویتی را نسبت به ایرانیان اتخاذ می کنند؟ براساس نتایج پژوهش، برادران محمودی در آثار خود نشان می دهند که افغان ها هر چهار رویکرد را متناسب با میزان ترجمه متون فرهنگی ایرانیان و درنتیجه، مقدار تعامل با ایشان و نیز نحوه برخورد ایرانیان، نسبت به خودِ ایرانی اتخاذ می کنند. به علاوه، این رویکردها به صورت انواع گونه های هویتی در سرزمین مقصد شکل می گیرند که در قالب رفتار و گفتار شخصیت ها نشان داده می شوند. انتخاب این رویکردها به این صورت است که پناهجویان افغان هرچه جوان تر باشند، بیشتر، سازگاری هویتی را انتخاب می کنند و هرچه مسن تر باشند، ثبات هویتی را در پیش می گیرند. با استناد به این آثار، هویت پذیرنده و بی هویتی، کمتر در افغان ها دیده می شود.
شکل بندی ژانری فیلم های تجربی ایرانی: موردکاوی فیلم های برگزیده جشنواره فیلم کوتاه تهران (1380-1395)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۱
133 - 168
حوزههای تخصصی:
سینمای تجربی تمرین و تجربه گری در امکانات رسانه سینما و تصاویر متحرک است و این فرایند را در راستای اهداف زیبایی شناختی و انعکاس دغدغه های فردی و اجتماعی به کار می گیرد. این سینما قواعد و هنجارهای سینمای جریان اصلی را به چالش می کشد و موجب بسط مرزهای رسانه های دیداری و شنیداری و شیوه های درک تصاویر متحرک می شود. هدف این مقاله تحلیل ژانری فیلم های تجربی ایرانی است که عموماً جوایزی در جشنواره ی فیلم کوتاه تهران در بازه ی زمانی 1395-1380 کسب کرده اند. داده ها به شیوه ی مشاهده ای و کتابخانه ای گردآوری شده اند و از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است. یافته ها نشان می دهند که رویکرد ژانری به سینمای آوانگارد و تجربی ابزاری سودمند برای تحلیل نمونه های تولیدشده است. آثار مورد بررسی مؤلفه های زیرژانرهای ابرژانرهای سینمای بسط یافته، آوانگارد امریکایی و آوانگارد اروپایی را در ساختارشان مد نظر قرار داده اند. درعین حال، بررسی ساختار برخی آثار حاکی از وضعیت هیبریدی یا تلفیقی است. عموماً این فیلم ها از ویژگی های کلی و گاه حداقلی فیلم تجربی برخوردارند. به عبارت دیگر، بیشتر آثار به شکلی محدود از مؤلفه های زیبایی شناختی برخی ژانرهای سینمای تجربی استفاده می کنند. تبیین اصول زیبایی شناختی سینمای تجربی و زیرژانرهای آن تواماً راهکارهایی مطالعاتی و عملیاتی در حوزه ی نظریه و عمل برای پژوهشگران و فیلم سازان به دست می دهد.کلیدواژه ها: سینمای تجربی، صورت بندی ژانری، ابرژانر، جشنواره ی فیلم کوتاه تهران، زیرژانر
بررسی تطبیقی عوامل مؤثر بر مدیریت «توجه» مخاطب در هنرهای تصویری و در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، شناخت عوامل مؤثر در مدیریت و کنترل توجه مخاطب در لحظه مواجهه با یک تصویر، همچنین دستیابی به فصل مشترک تصویر ذهنی در ادبیات و تصویرسازی گرافیکی است. در هنرهای تصویری و نیز ادبیات و مقوله شعر، با تصویر سازی روبه رو هستیم. گاهی این تصویر آن قدر مهم جلوه می کند که گروهی معتقدند بدون تصویرگری، هیچ هنری- به ویژه هیچ شعری- وجود ندارد. هر نشانه تصویری باید برای بیننده تصویر، معنا یابد. آنچه باعث می شود بیننده از بین نشانه های متعدد در یک تصویر، بر روی یک یا چند نشانه، بیشتر متمرکز شود، مدیریت هنرمند در کنترل این عوامل است که در تصویرسازی برای دریافت مخاطب اهمیت دارد. این پژوهش، مطالعه ای تطبیقی است که با روش کیفی تحلیل تصویر، عوامل مؤثر بر جلب توجه مخاطب در دو مقوله تصویر و شعر را مورد بررسی قرار داده است. نمونه گیری، به روش هدفمند و براساس اهداف تحقیق بوده است. در این راستا، 15 مورد از قوانین مؤثر در جلب توجه مخاطب استخراج و در برخی تصاویر و اشعار مورد بررسی قرار گرفتند. براساس یافته های پژوهش، تجسم، توجه و ماندگاری تصویر ذهنی، باعث انتقال بهتر و تأثیرگذارتر پیام در ذهن مخاطب می شود و ماندگارترین تصاویر، آنهایی هستند که دارای نقاط توجه جدی بوده اند و پیام هایی واضح داشته اند. این تأثیر پیام و ماندگاری تصویر در مقوله طراحی و ایجاد رفتار مشخص از سوی مخاطب جایگاه ویژه ای دارد. نتیجه ای که در نهایت حاصل می شود، ارتباط صمیمی تر بین ادبیات و گرافیک است.
واکاوی مؤلفه های اثربخش تئاتر تلویزیونی در رسانه های دوران پساتلویزیون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تئاتر همواره بر مبنای ارتباط زنده و رو در رو با مخاطب اجرا می شده است تا اینکه با ورود به تلویزیون و ایجاد قالبی به نام تله تئاتر، مسیر تولیدات این رشته در پیوند با قواعد تلویزیونی تغییر کرد. رشد تکنولوژی و تعدد قالب های دراماتیک در اواخر قرن بیستم از اهمیت این گونه برنامه سازی تلویزیونی در دنیا کاست، اما ورود به دوره پساتلویزیون، افزایش هم گرایی رسانه ها، تغییرات پخش شبکه ها و از همه مهم تر، تعطیلی سالن های تئاتر در دوران همه گیری کرونا، باعث احیای تئاتر تلویزیونی با قواعد جدید و استقبال مخاطبان شد. پرسش پژوهش این است که تئاترهای تولیدشده در بستر تلویزیون های اینترنتی و رسانه های نوین، چگونه و با کدام مؤلفه های جدید تئاتر، به مخاطبان عرضه شده اند؟ این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، به بررسی تله تئاترهای منتخب شبکه های صداوسیما، انگلستان، لهستان و آمریکا (2019-2023) می پردازد و درصدد دست یافتن به مؤلفه های اثربخش تله تئاتر در رسانه های شکل گرفته در دوره پساتلویزیون است. براساس یافته ها، سه رویکرد اصلی تله تئاتر در این دوران، وابسته به ویژگی های ذاتی و جدید رسانه ها و مخاطبان متفاوت آنها شکل گرفته است: 1- تله تئاتر های بازسازی شده در استودیو با ابزار های بصری و دیجیتالی، 2- تئاتر های تولیدشده برای سینما؛ و 3- ضبط تئاتر های صحنه ای به طور زنده و غیرزنده. در این پژوهش و در ادامه شناسایی این رویکرد ها، مهم ترین مؤلفه های اثربخش تله تئاتر دوران پساتلویزیون در دو حوزه محتوایی و فرمی تبیین شده اند. روایت بصری نمایش نامه، توجه به دوربین، وقفه و اشتراک مجازی، دانش فنی تلویزیونی، تصویربرداری از فاصله نزدیک، جلوه های بصری و بازیگری تئاتری/ تلویزیونی از جمله ویژگی های تله تئاتر در این دوران هستند.
جلوه های دراماتیک صدا در دو فیلم مستند صنعتی از ساخته های کامران شیردل، بر اساس نظریه دریافت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صدا به مثابه رمزگانی سینمایی تا با استفاده از آن، فیلمساز به خلق اثر هنری بپردازد. در این میان، «مستند صنعتی» به دلیل پیوند با تبلیغات و آموزش، تجربه ای متفاوت را برای مخاطب ایجاد می کند. فرایند رمزگذاری فیلم ساز و تأثیرات و ارتباط مخاطب و اثر، در نظریات مختلف بررسی شده است، از جمله «نظریه دریافت استوارت هال». در تحلیل دریافت، پیش فرض بنیادین این است که متون رسانه ای که حاوی معانی رمزگذاری شده هستند، معنایی ثابت ندارند، بلکه در لحظه دریافت از طرف مخاطب، معنا می یابند. در الگوی «رمزگذاری- رمزگشایی» هال، ابتدا رمزگذار شرح خاص خود از یک واقعه پردازش نشده اجتماعی را به صورت گفتمان معنادار ارائه می دهد و در نهایت، مخاطبان این پیام را رمزگشایی می کنند. این پژوهش که به روش تحلیلی- توصیفی انجام یافته، دربردارنده نوعی انتقال به «رویکرد نشانه شناسی» نسبت به صدا در فیلم است تا چگونگی پردازش آن برای تولید معنا در جهت اهداف تبلیغاتی، آموزشی و... مشخص شود. نتایج تحقیق نشان داد با بررسی ساختاری صدای فیلم می توان به پیام های صریح و ضمنی رمزگذاری شده پی برد. در دو فیلم مستند صنعتی، منتخب از سخته های کامران شیردل، صدا در معرفی رویداد، انتقال معنا، فعال سازی حس، حضور در گذشته، بیان تصویری، شخصیت پردازی، جان بخشی به فضا، نمادسازی و ایجاد حس مشترک، نقش آفرین بوده و با ایجاد ارزش افزوده بر تصویر، همسو با الگوی ارتباطی مؤلف و پیام، در زمینه اجتماعی توسط کارگردان به کار رفته است.
زیبایی شناسی نورپردازی و تصویربرداری برنامه های تلویزیونی دعای کمیل از دیدگاه نظریه گشتالت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۹
171-208
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، شناخت مؤلفه های زیبایی شناسی نورپردازی و تصویربرداری در برنامه های مناسبتی غیرنمایشی مذهبی تلویزیون ایران، مانند برنامه های مربوط به قرائت دعا و به خصوص دعای کمیل است. برنامه سازی مناسبتی غیرنمایشی مذهبی در تلویزیون ایران مانند تولید برنامه دعای کمیل یا سایر ادعیه، بایستی محملی برای انتقال مفاهیم معنوی باشد. این پژوهش از نظر هدف، توصیفی- تحلیلی و از نظر روش، ازنوع مطالعه موردی و تحلیل مشاهده ای است. روش داده اندوزی پژوهش، اسنادی (کتابخانه ای) بر مبنای مشاهده بوده و برای داده کاوی، گونه شناسی ویدئوهای مربوط به برنامه های دعای کمیل مدنظر قرار گرفته، سپس چهار ویدئو با معیارهای مشخص و به صورت هدفمند انتخاب شده اند. بررسی ویدئوها نشان داد عواملی مانند بی توجهی در به کارگیری قوانین گشتالت در تولید این گونه از تلویزیونی باعث شده با وجود تولید حداکثری، این برنامه ها اثرگذاری مناسبی نداشته و تکراری شوند که درنتیجه، به جای جذب، باعث کاهش مخاطب می شود. از این رو، به نظر می رسد سازمان صدا و سیما باید در این 3مورد: 1- آموزش کامل فنی و محتوایی برنامه سازان حوزه دینی؛ 2- فراهم آوری تجهیزات مدرن؛ و 3- ایجاد انگیزه شغلی، اهتمام ورزد تا بتواند با هدف جذب و نگهداری مخاطب، در کیفیت برنامه های مناسبتی غیرنمایشی مذهبی خود، تحول ایجادکند.
اقتباس بصری از دیزنی در انیمیشن های معاصر ایرانی (مطالعه موردی: انیمیشن سینمایی «پسر دلفینی»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
119 - 148
حوزههای تخصصی:
از رویکردهای رایج در انتخاب سبک بصری یک فیلم انیمیشن، وام گیری از سبک بصری آثار موفق معاصر است. در این رویکرد، با جلب توجه مخاطبان نسبت به تصاویر آشنای برگرفته از آثار موفق و بازآفرینی نمونه های مشابه، آثاری خلق می شوند که به مذاق مخاطب خوش می آید و به دنبال آن، از فیلم استقبال می شود. اما امکان اقتباس بصری و وام گیری از هرسنت تصویری، چالش هایی را نیز به همراه دارد. چه بسا برای اجرای بهینه، شرایطی لازم است که به راحتی قابل دست یابی نیستند. در سال های اخیر، برخی سازندگان انیمیشن های ایرانی اقدام به تولید آثاری با رویکرد به این قبیل از اقتباس های بصری کرده اند که نقد و بررسی آنها می تواند برای دیگر انیمیشن سازان مفید واقع شود. در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی، با رویکرد کیفی متکی بر روش تطبیقی، شباهت عناصر بصری (کاراکترها و محیط) در انیمیشن «پسر دلفینی» (محصول 1401 ایران) با انیمیشن های شرکت دیزنی بررسی شده است. پس از تشریح زیبایی شناسی دیزنی و تبیین جایگاه انیمیشن «پسر دلفینی» در فرایند این نوع وام گیری بصری، در نهایت به این سؤال پاسخ داده شده که در ساخت انیمیشن هایی به سبک و سیاق «پسر دلفینی»، چه ملزومات و شرایطی ضروری به نظر می رسند؟ براساس یافته ها، برخورداری از سرمایه مالی متناسب، سرمایه انسانی، نیروی کار متخصص و مهم تر از همه، تعلق به بستر و سنت تصویری مبتنی بر واقع گرایی، از اصلی ترین ملزومات تولید این قبیل آثار به شمار می آیند.
تحلیل انسجام درونیِ بر ساخت مفهومیِ دین داری سنت گرا و عقل گرا در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تحلیل انسجام درونی عناصر سبک های دین داری سنت گرا و عقل گرا براساس برساختی که در شبکه اجتماعی اینستاگرام داشتند، انجام شده است. در این راستا، صفحات پرمخاطبی که تولیدکننده محتوای دینی هستند، انتخاب شده اند و از نتنوگرافی یا مردم نگاری آنلاین برای تشخیص مقوله های دین داری سنت گرا و عقل گرا استفاده شده است. در گام دوم، برای ارزیابی انسجام درونی دین داری سنت گرا و عقل گرا، روش تحلیل محتوا به کار گرفته شده است. براساس یافته ها، دین داری سنت گرا با ۱۰ مقوله- که پای بندی به اصول دین در آن محوریت داشت و واجبات دینی با تأکید بر نماز، در آن دارای ارجحیت بود- بازتعریف شده است. در ارزیابی انسجام درونیِ دین داری سنت گرا، مهم ترین تضاد درونی، تلاش برای رهایی از موضوعات تفرقه برانگیز است. همچنین پای بندی به اصول دین و اجتناب از فرقه گرایی- که به حاشیه سازی برای دین و تفرقه افکنی میان پیروان دین منجر می شو د- موردتأکید جدی این نوع از دین داری است. دین داری عقل گرا نیز با ۸ مقوله بازشناسی شده که محوریت مقوله ها را عقلانیت، اندیشیدن و استدلال منطقی تشکیل می دهند. مهم ترین تضاد درونی دین داری عقل گرا، ناشی از ته نشست مفاهیم سایر گونه های دین داری در اذهان حامیان این سبک از دین داری است که انسجام درونیِ این نوع از دین داری را با چالش مواجه کرده است.
ظرفیت های بیانی در تولید برنامه های طنز رادیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۹
143-170
حوزههای تخصصی:
شیوه بیان مطلب توسط مجریان و بازیگران، در میزان و چگونگی اثرگذاری آن و شکل گیری برداشت مخاطبان، اهمیتی ویژه دارد. مطالعه ابزارها برای بیان یک مطلب و تعمق در آنها می تواند به شناخت بهتر ظرفیت های بیانی و در نتیجه، کاربست دقیق تر آنها توسط برنامه سازان منجر شود. این امر در برنامه های طنز بیشتر مشهود است. به طور مثال، اگر یک مطلب طنزآمیز به شکلی ضعیف و غیرهنرمندانه بیان شود، از بار طنز آن کاسته می شود، همچنین اگر مطلبی به اندازه کافی، طنزگونه نباشد، بیان خلاقانه و طنزآمیز می تواند آن را مخاطب پسند کند. در بیشتر پژوهش ها در حوزه طنز رادیویی، بحث ظرفیت های بیان مغفول مانده است. هدف این پژوهش، پرداختن به ابزارهای بیانی در بازیگری و مجری گری برنامه های طنز است. این پژوهش به دو روش کتابخانه ای - اسنادی و مصاحبه عمیق انجام شده و در این راستا با 9 نفر از متخصصان مرتبط با طنز رادیویی مصاحبه شده است. براساس یافته ها، تیپ و لهجه از مهم ترین ابزارهای طنز نمایشی شنیداری هستند که به واسطه تضاد و اغراق، باعث خنده مخاطب می شوند. همچنین تیپ موفق، تیپی است که از درون جامعه اقتباس شده، برای مخاطب، باورپذیر باشد و حس هم ذات پنداری را در وی تقویت کند. همچنین در زمینه ویژگی های مؤثر در بیان مجری برنامه طنز، مواردی نظیر شوخ طبعی و بداهه گویی، تسلط بر موضوعات عمومی، تسلط بر سیاق های زبانی و داشتن صدای بانشاط از شاخصه های مجری موفق به شمار می رود .
الگوی محتوایی برای جدول پخش (کنداکتور) شبکه تلویزیونی امید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
149 - 182
حوزههای تخصصی:
فرایند تنظیم جدول پخش برنامه های هر شبکه تلویزیونی، فارغ از محتوای پخش شده، یکی از عوامل شکل دهنده و هویت بخش شبکه محسوب می شود. چینش برنامه ها به شکلی منظم، منطبق با منطقی خاص به لحاظ موضوعی، محتوایی، جذابیت و... همچنین متناسب با نیاز و سلیقه مخاطب در ساعات مختلف روز، از مهم ترین وظایف و مأموریت های بخش تنظیم کنداکتور در هر شبکه تلویزیونی محسوب می شود. هدف این مقاله ارائه یک الگوی محتوایی برای جدول پخش(کنداکتور) شبکه تلویزیونی امید، ویژه گروه سنی نوجوان، است. برای گردآوری و تحلیل اطلاعات مورد نیاز، از روش مطالعه کیفی با استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق استفاده شد. 25 نفر از کارشناسان در دو حوزه صاحب نظران دانشگاهی- پژوهشی و مدیران و برنامه سازان به عنوان مصاحبه شونده با به صورت هدفمند انتخاب شدند. مهم ترین نتایج حاکی است که سیاست های مختلف اعم از ساختارهای برنامه سازی، موضوع فعالیت رسانه، مخاطبان، توجه به مقوله زمان، توجه به ساختارها، محتوا و موضوعات، نوع و میزان پوشش جغرافیایی می تواند در تعیین هویت شبکه و انتخاب برنامه ها برای قرار گرفتن در جدول پخش مؤثر باشد.