فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی از گرایش های جذّاب و بسیار با ارزش و مفیدِ عرصه نقد ادبی است و چون شیوه های پژوهش در ادبیات تطبیقی مختلف و متعدّد است؛ به گونه ای که هر پژوهشگر بر اساس شیوه پژوهشِ خویش، مکتب یا منهجِ مناسب را برمی گزیند. با پیدایش نظریه دریافت در سال 1989م ، به نقش خواننده توجه بیشتری شد و منهجِ تلقی یا دریافت محوری، رسمیت یافت. از موضوعات پژوهشی در عرصه نظریه دریافت، برداشت صاحبانِ فن و ادیبانِ عربی زبان از شعر فارسی است. در این زمینه، حافظ شیرازی توجه ادیبان و پژوهشگران عرصه ادبیات در زبان های دیگر را جلب کرده است و ادیبان عربی زبان در برداشت از شعر حافظ، سهم بسزایی دارند. ابراهیم امین الشواربی و علی عباس زلیخه از ادیبانی هستند که به شعر حافظ توجه ویژه ای داشته و برداشت خویش را به صورتِ شعر و نثر عرضه داشته اند. در این پژوهش دریافت دو ادیب از غزل 175 حافظ (بر اساس نسخه غنی قزوینی) عرضه شده و مورد بررسی و تحلیل و مقایسه قرار گرفته و در نهایت برداشت نگارنده نگارش می شود. بطور عموم می توان گفت، دریافتِ الشواربی از ابیات غزل حافظ، جامع تر از دریافتِ زلیخه است؛ ولی از نظر عاطفی و احساسات، دریافتِ زلیخه برتر از دریافتِ الشواربی است
الکلمات الموسومه ودلالاتها فی قصائد ودیع سعاده و حافظ موسوى(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
105 - 128
حوزههای تخصصی:
تُعرف کلمه واحده بالکلمه المرکزیّه فی جمیع اللغات، ولکن هذه الکلمه هی مصدر الکلمات الأخرى الّتی تظهر فی النص بنفس المعنى ولکنها تستند إلى وجهه نظر المتحدث/ الکاتب/ الشاعر فی إطار بارز وشکل جدید، والّتی تسمّى الکلمات الموسومه. یُعدُّ ودیع سعاده وحافظ موسوی من الشعراء الّذین تحتوی أشعارهم على عدید من المفردات الموسومه، والّتی تتشابه من حیث البنیه والمدلول لدرجه یمکن اعتبار استخدامها من الحیل الأدبیه لقصائد الشاعرین. تحاول هذه الدراسه القائمه على المنهج الوصفی التحلیلی دراسه بنیه الکلمات الموسومه فی قصائد ودیع سعاده وحافظ موسوی، والتعبیر عن أهمّ مدلولات هذه الکلمات معتمدهً فی تطبیقها على المدرسه الأمریکیّه للأدب المقارن. أظهرت دراسه قصائد الشاعرین النثریّه أنّهما، بالإضافه إلى الجمله الموسومه عرضا الکلمات الموسومه لقصائدهما فی شکل ترکیبات وصفیّه، وإضافیّه بلغه بسیطه وغیر معقده. الکلمات الموسومه فی قصائد الشاعرین إما أنّها مستخرجه من العالم وظروف المجتمع، أو أنّها متأثره بجمال الطبیعه. لذلک، یوظف الشاعران تقنیتی التشبیه، والاستعاره لخلق کلمات وجمل موسومه تنسب أحیاناً بعض الخصائص البشریّه إلى أشیاء وعناصر الطبیعه، وتجسد أحیاناً المستحیلات بمساعده التاریخ. وهکذا یوفران ظروفاً للتواجد الفعّال للقرّاء فی النص وتحویل نصوصهما إلى نصوص مفتوحه. إنّ تصویر معاناه الإنسان المعاصر وألمه هو المدلول السائد للکلمات الموسومه فی هذه القصائد.
ماهیت زدایی اسطوره های سفیدپوستان: خوانش دلوزی- باروکی از نمایش نامه بی ثباتی های ناهیودا درثِرد کینگ دام اثر سوزان- لوری پارکز(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
1 - 23
حوزههای تخصصی:
این پژوهش اولین شاهکار نمایشی سوزان-لوری پارکز، بی ثباتی هایِ ناهیودا در ثِرد کینگ دام، را از دیدگاهی جدید بررسی می کند. سبکِ تو در تویِ نمایش نامه نویسی وی -در حالی که داستان های در هم تنیده، یادآور سبک قصه گویی شهرزاد ایرانی است- به ترسیم گذشته پایمال شده سیاه پوستان از سوی قدرت مسلطِ تاریخ نویسی سفیدپوستان تمرکز دارد. این مقاله با دیدگاه دلوزی-باروکی زوایای کمتر دیده شده یا نادید شده سبک دراماتورژی وی را می کاود. پارکز در این نمایش نامه، بر بومی به سبک نئوباروکی، تلفیقی از معماری، موسیقی، اسطوره و هنرهای اجرایی اجرا می کند. فیگورهای نمایش نامه وی که توسط گفتمان مسلط، در ابتدا به «بدن های بدون اندام» تبدیل شده اند، در حال «شدن» به «بدن های اسکیزوفرنی» در طی «مسیر گریزِ» موسیقیایی جازی هستند؛ در حالی که حماسه ستم های رفته بر سیاه پوستان را سر می دهند. در پایان این نتیجه حاصل می شود که نویسنده به عنوان نمایش نامه نویس زن آفریقایی-آمریکایی، سبک دراماتورژی خویش را، در اولین شاهکار نمایشی اش با الهام از ساختاری دلوزی-باروکیِ، از سایر نویسنده های زن سیاهپوست متمایز کرده و به عنوان ابزاری برای مبارزه و مقاومت در مقابل نظام سلطه گر به کارگرفته است. پارکز همان شهرزاد قصه گو است که نه تنها از جان خویش گذشته(ازجان گذشته ای گم شده) بلکه سبک نمایش نامه نویسی سیاهپوستان را نیز بهبود و در نهایت نجات بخشیده است.
بررسی تطبیقی فرم و محتوا در رمان «هم نوایی شبانۀ ارکستر چوب ها» اثر رضا قاسمی و رمان «بیگانه» اثر آلبر کامو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
101 - 125
حوزههای تخصصی:
پیرنگ و اجزای آن، زاویه دید، شخصیّت پردازی و صحنه پردازی، مهم ترین عناصر داستان هستند. در این پژوهش که به روش توصیفی – تحلیلی صورت گرفته است، دو رمان بیگانه اثر آلبرکامو و هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها اثر رضا قاسمی، از منظر فرم و محتوا مورد مقایسه قرار گرفته اند. پیرنگ، کانون روایت و زاویه دید، شخصیّت و شخصیّت پردازی، صحنه (زمان و مکان)، مؤلّفه هایی هستند که از منظر فرم داستانی در دو اثر مورد اشاره، تحلیل و تبیین شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که دو اثر مورد تحلیل، در مؤلفه های فرمی، دارای تفاوت هایی هستند. در رمان بیگانه، زمان به صورت خطّی سپری می شود و پیرنگ را شکل می دهد؛ در حالی که در رمان هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها، زمان به صورت سیّال بوده و با پیشرفت داستان، مدام تغیییر می کند. همچنین مضامین محتوایی در این دو رمان شبیه بوده؛ و پوچی، مرگ اندیشی، نوستالژی و بی هویتی از جمله مهم ترین مضامین مشترک در این دو رمان هستند.
بررسی شاخص های دو گانه پست مدرنیسم در رمان «هست یا نیست» اثر سارا سالار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
113 - 139
حوزههای تخصصی:
پست مدرنیسم در شمار سومین دوره از ادوار سه گانه تاریخ تفکّر انسانی قرار می گیرد. در این دوره که از پایان قرن نوزدهم تا به امروز را شامل می گردد، خلق واقعیت جانشین کشف واقعیت می شود. بسیاری از داستان نویسان معاصر امروز ایران نیز، تحت تأثیر آثار نویسندگان پسامدرن غرب به نوشتن این سبک از داستان پرداخته اند. از جمله این نویسندگان سارا سالار است که در رمان«هست یا نیست» با مؤلّفه هایی چون انکار حقیقت، شک اندیشی و عدم قطعیت، تناقض، اصالت دادن به ذهن خواننده و زمان پریشی، هنر خود را به عنوان نویسنده ای پست مدرن معرفی نموده است. این پژوهش ضمن برشمردن مؤلّفه های پست مدرن در رمان هست یا نیست، درصدد ارائه پاسخی مستدل به این سوال است که سارا سالاردر این رمان بیشتر از کدام عناصر پست مدرن استفاده کرده است؟ و در میان داستان نویسان پست مدرن چه جایگاهی دارد؟ در این پژوهش نویسندگان با استفاده از روش توصیفی -تحلیلی، به طور خاص به تعریف ویژگی های داستان های پسامدرن و مقوله های آن پرداخته و یافته های پژوهش نشان دهنده این موضوع است که عامل تغییر زاویه دید و عدم قطعیت مهمترین شاخصه های پسامدرن در این رمان است.
بررسی میزان درک نوجوانان از اشعار حافظ و دیدگاه آنان درباره ی شخصیت و شعر او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی میزان درک نوجوانان از اشعار حافظ و دیدگاه آنان درباره ی شخصیت و شعر او چکیده دیوان حافظ یکی از گران بهاترین گنجینه های ادبی و فرهنگی ایرانیان به شمار می رود. مخاطب اصلی این اثر بزرگ سالان هستند؛ اما آیا نوجوانان هم می توانند با بخشی از اشعار حافظ ارتباط بگیرند و درکی از آن داشته باشند؟ مناسب ترین راه برای رسیدن به پاسخی (هرچند نسبی) به این پرسش، پرس وجو از خودِ نوجوانان است؛ ازهمین رو و برای آگاهی از میزان آشنایی و درک نوجوانان از دیوان حافظ و شناخت دیدگاه آنان درباره ی شخصیت و اشعار او، پژوهشی در قالب پسادکتری سامان گرفت که مقاله ی حاضر یکی از دستاوردهای آن است. برای انجام این پژوهش پرسش نامه ای متناسب با اهداف آن، ساخته و روایی و پایایی اش بررسی و تأیید شد. ۴۰۱ نفر از نوجوانان مناطق گوناگون ایران در این نظرسنجی شرکت کردند. یافته های پژوهش نشان می دهد این نوجوانان، بیت هایی با موضوع دوستی را بهتر از دیگر شعرهای انتخابی دیوان حافظ درک می کنند و محبوب ترین اشعار حافظ از نظر آن ها شعرهایی ست که با موضوع عشق و دوستی سروده شده است. آن ها به شخصیت حافظ و دیوانش علاقه مندند و دوست دارند بیشتر با او و افکار و اشعارش آشنا شوند. ۹۵% شرکت کنندگان اشعار انتخابی حافظ را در شمار آثار مناسب برای هم سن وسالان خود دانسته و ۸۱/۷۲درصدشان میزان سودمندی این سروده ها را برای نوجوانان، زیاد و بسیار زیاد برشمرده بودند. مهم ترین دلایلی که نوجوانان برای علاقه مندی خود به شعرهای حافظ بیان کرده بودند، عبارت اند از: تنوع موضوعات، زبان شیرین، دلنشینی و آرامش بخش بودن شعرها، دریافتنی بودن معنی بسیاری از بیت ها، منطبق بودن اشعار با واقعیت جهان و زندگی، پرمفهوم بودن آن ها، ارزشمندی پندها و نشان دادن راه ورسم درست زندگی به خواننده.
شکل شناسی طنز در داستان های فریدون تنکابنی بر اساس نظریّه فوناژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
95 - 125
حوزههای تخصصی:
طنز، مهم ترین نوع ادبی است که ادیبان و پژوهشگران به آن توجّه کرده اند و امروزه به حوزه های تحقیقات زبان شناسی راه یافته و یکی از ویژگی های برجسته ادبیّات داستانی معاصر ایران شده است که نویسندگان از آن برای انتقال پیام ها و انعکاس واقعیّت های اجتماعی و فرهنگی خود استفاده کرده اند. در مورد طنز و چگونگی ایجاد آن، نظریّه های مختلفی وجود دارد. یکی از نظریّه های مهمّ معاصر درباره طنز، نظریّه ایوان فوناژی (2662-7326)، زبان شناس مجارستانی است. فوناژی در کتاب ها و مقالات خود، مفصّلاً از راه های ایجاد طنز در آثار ادبی صحبت کرده است و از آنجا که طنز را هم از زاویه زبانی و هم غیر ِزبانی بررسی کرده، نظریّه او می تواند به عنوان معیاری خوب برای شکل شناسی طنز در آثار ادبی و به ویژه در ادبیّات داستانی معاصر باشد. طنز، کارکردهای تفریحی، انتقادی و زیباسازی دارد. فریدون تنکابنی یکی از برجسته ترین طنزپردازان معاصر ایران با آثار متعددی در زمینG داستان نویسی و طنزنگاری شناخته شده است. نویسنده در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و ابزار کتابخانه ای به بررسی شگردهای طنزنویسی در چهار مجموعه داستان به نام های اسیرخاک، یادداشت های شهر شلوغ و اندیشه ها، ستاره های شب تیره و سرزمین خوشبختی پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهند که بزرگ نمایی و اغراق، پربسامدترین شگرد طنزنویسی تنکابنی است که با استفاده از آن، انتقادات اجتماعی و سیاسی خود را با زبان طنز بیان کرده و همچنین از شگردهای کوچک نمایی، بازی با شخصّیت های داستانی، طنز لغت نامه ای، طنز موقعیت و تعلیل طنز نیز برای بیان نکات ظریف ادبی خود بهره گرفته است.
بررسی و تطبیق عنصر پِی رنگ در داستان «من قاتل پسرتان هستم» احمد دهقان با اقتباس سینمایی «پاداش سکوت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
197 - 219
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بحث درباره شیوه های اقتباس ادبی می پردازد، و می کوشد که از این منظر شناخت و تسلط نویسنده بر عناصر داستان را نشان دهد. شناختی که سبب موفقیت به تصویر کشیدن آثار ادبی او می شود. این مقاله با استفاده از روش تحلیلی-تطبیقی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای و آرشیوی، ضمن مقایسه، بررسی و تطبیق کهن الگوی پِی رنگ داستان من قاتل پسرتان هستم از احمد دهقان، روند تبدیل این متن ادبی، به فیلمنامه پاداش سکوت را بازکاوی و تحلیل می کند. برآیند تحقیق، با توجه به دلالت های متنی نشان می دهد که پِی رنگ منسجم در ساختار داستان پردازی دهقان به خوبی رعایت شده و تسلط نویسنده بر عنصر پِی رنگ و شناخت کهن الگوهای آن، داستان کوتاه برجسته ای را در عرصه ادبیات دفاع مقدس عرضه کرده است. همچنین تاثیر و توانایی نویسنده داستان در خلق پِی رنگ مناسب، یکی از دلایل عمده در موفقیت اقتباس سینمایی آن با عنوان پاداش سکوت است. از این رو؛ این مقاله بر پایه یک چارچوب نظری و نظام مند، تلاش می کند به این پرسش ضروری پاسخ دهد که تسلط نویسنده ادبی بر ساختار و عناصر داستان، تا چه اندازه می تواند در تبدیل آثار او به متن سینمایی نقش داشته باشد؟ همچنین فیلمنامه نویسان برای انتخاب اثر مورد نظر، باید به دنبال شناخت و انتخاب چه مولفه هایی در متن ادبی باشند که موفقیت فیلمنامه اقتباسی را تضمین کند؟
خوانشی تطبیقی از داستان «زال و رودابه» فردوسی و «بهرام و گل اندام» کُردی از دیدگاه تاریخ گرایی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد تاریخ گرایی نو در تقابل با تاریخ گرایی سنتی شکل گرفته است. وارونه تاریخ گرایی سنتی که از تأثیر یک سویه تاریخ بر ادبیات سخن می گوید، تاریخ گرایی نو به تأثیر متقابل ادبیات و تاریخ بر یکدیگر باور دارد. داستان بهرام و گل اندام از منظومه های قابل توجه در ادبیات کُردی است که از آن ها با عنوان «بیت» نام برده می شود. بیت ها داستان هایی عامیانه با وزن هجایی هستند که به وسیله بیت خوان ها خوانده می شوند. می توان گفت میان داستان بهرام و گل اندام و زال و رودابه از برخی جهات شباهت هایی وجود دارد. از همین رو قابلیت سنجش این دو داستان با یکدیگر هست. در این پژوهش با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و با رویکردی تحلیلی تطبیقی کوشیده ایم خوانشی از دو داستان مورد نظر برپایه انگاره های تاریخ گرایی نو به دست بدهیم. یافته ها نشان می دهد که هر دو داستان اگرچه ظاهراً عاشقانه هستند وکشمکش ها بر سر عشق و ازدواج است؛ اما در باطن داستان، قدرت و منافع گفتمانی مسأله بنیادین است. هرگفتمانی می کوشد تا منافع سیاسی و اجتماعی خود را حفظ کند.
هم سنجی حکایت شیخ صنعانِ حسن الأمرانی با شیخ صنعانِ عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
51 - 72
حوزههای تخصصی:
فرید الدین عطار (540 ق)، شاعر پرآوازه ایران زمین، و حسن أَمرانی (1949م) شاعر سرشناس کشور مغرب، دو تن از شاعران برجسته در ادبیات جهان هستند که هر دو در آثارشان به فراخوانی و دخالت دهی عارف نامی «شیخ صنعان» پرداخته و هر یک از رهگذر آن شخصیت کهن، ارزش والای عشق و دلدادگی را ترسیم نمودند. در این پژوهش دو متن با دو زبان متفاوت و با مضامین و موضوعات واحد مورد واکاوی قرار می گیرد؛ متن نخست، حکایت شیخ صنعان اثر فرید الدین عطار، و متن دوم، حکایت شیخ صنعان اثر حسن الامرانی است. در پرتو اهمیت مسأله، پژوهش حاضر -که بر اساس مکتب فرانسوی در حوزه ادبیات تطبیقی و به شیوه توصیفی_ تحلیلی شکل گرفته- در پی هم سنجی و تحلیل این دو منظومه است و تلاش دارد با توجه به اصل حکایت، به ارائه برخی شباهت ها و تفاوت ها بپردازد . یافته های پژوهش نشان می دهد که عمده ترین شباهت این دو اثر، انتخاب هدفمند دالّ حکایت شیخ صنعان در عنوان دو سروده، کثرت عبادت و مریدان شیخ صنعان است. از جمله تفاوت ها می توان به اختلاف در نحوه خواب دیدن و کیفیت عشق، نصیحت مریدان و تفاوت در تحلیل ساختاری اشاره کرد.
ارزیابی ترجمه رمان وحدها شجرة الرمان با تکیه بر نظریه گرایش های ناموزون کننده از آنتوان برمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنتوان برمن مترجم، فیلسوف، مورخ و نظریه پرداز علم ترجمه، اهل فرانسه است. نظریه بررسی های واژگان خارجی برمن سعی بر نشان دادن «گرایش های ناموزون کننده» در عمل ترجمه دارد. امروزه نظریه آنتوان برمن که عمدتاً نظریه ای متن محور یا مؤلف محور است از مهم ترین نظریه های آکادمیک برای بررسی ترجمه شناخته می شود. در این جستار کوشش شد که نظریه آنتوان برمن را روی ترجمه رمان «وحدها شجره الرمان» (آن تک درخت انار) اثر سنان أنطون نویسنده عراقی و با ترجمه ستار جلیل زاده را بررسی کنیم. تمرکز نگارنده بر هفت مورد از این شاخصه های نظریه آنتوان برمن است. این شاخصه ها شامل عقلانی سازی یا منطقی سازی، شفاف سازی، آراسته سازی، تضعیف کیفی متن، تضعیف کمی متن، تخریب اصطلاحات و عبارات و اطناب هستند. در این مقاله با روشی توصیفی- تحلیلی به بررسی گرایش های ناموزون کننده در ترجمه رمان «آن تک درخت انار» پرداخته شد. نتیجه کلی تحقیق این است که تضعیف کیفی متن، تضعیف کمی، تخریب اصطلاحات، شفاف سازی، منطقی سازی بیشترین گرایش های ناموزن کننده در ترجمه هستند و اطناب و آراسته سازی کمترین بسامد گرایش های ناموزن کننده را دارند. علاوه بر این، تمایل مترجم به رفع ابهامات متن مبدأ (عربی) برای خواننده موجب شده که او گرایش های ناموزون کننده را به نفع زبان مقصد (فارسی) به کار بگیرد تا خواننده بهتر بتواند با جهان معنایی رمان ارتباط معنایی و حسی بر قرار کند.
الحضور الإیرانی فی شعر الشریف الرضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
1 - 25
حوزههای تخصصی:
من رموز الوحده الحضاریه بین المسلمین التفاعل الأدبی بین الإیرانیین والعرب، والذی بدأ منذ ظهور الإسلام فی إیران القدیمه واشتد قوته فی العصر العباسی؛ حیث بات العباسیون، تحت تأثیر الثقافه والحضاره الإیرانیه، مفتونین بالرفاهیه والتجمل والازدهار کالملوک الساسانیین. لذلک، دخلت الاحتفالات القدیمه إلى البلاط العباسی بسبب انبثاقها من جذور الثقافه الإیرانیه التی کانت تعطی معرفتها، الشعراء التازیین هویه أدبیه عظیمه، جعلت الشعراء العرب رغم تأثیرهم على اللغه العربیه یهتمون باللغه الفارسیه وینقلون المعارف والطقوس والیومیات والأساطیر الإیرانیه، إلى العرب من خلال الشعر. إنّ الشریف الرضی، هو الشاعر الشیعی الملتزم فی العصر العباسی الثالث، الذی تأثر بمختلف مظاهر الثقافه والحضاره الإیرانیه. یهدف هذا المقال إلى التعرف على جوانب مختلفه من هذا التأثر الثقافی والأدبی الإیرانی فی قصائد الشریف الرضی بطریقه وصفیه وتحلیلیه، بناءً على مؤشرات الأدب المقارن والمدرسه الفرنسیه. ومن نتائج البحث أن الشریف الرضی، بمعرفته الواسعه بالثقافه والأدب الإیرانی، قد تأثر بمظاهرها المختلفه، لا سیما فی المحاور المتعلقه باستدعاء المدن الإیرانیه مثل الأهواز، والسوس والأَربُق، والطوس، والدیلم، والبمّ، وکذلک الحضور المکثف للمفردات الفارسیه المعرّبه فی شعره. کما أظهر اهتمامه بالثقافه والحضاره الساسانیه من خلال تذکر جوانب من الثقافه والعادات الإیرانیه مثل احتفالات النوروز والمهرجان القدیمه، وذکر أسماء الملوک والشخصیات والأبطال الإیرانیین، فی شعره.
روابط ترا روایتی نمایشنامه «مجلس قربانی سنمّارِ» بیضایی و «جزاء مینالي» ماجد الخطیب با داستان «سمنار و ساختن خُورنق» در «هفت پیکر» نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
67 - 87
حوزههای تخصصی:
هدف: نهاده کیفیّت روابط، کشف و فهم مبادلات میان روایت ها یکی از محورهای اجتناب ناپذیر نظری ترامتنی در تجربه روایی است، آنطور که به یکی از شالوده های روایت شناسی تبدیل گشته است. از نسبت های بیناروایتی، که درون یک نظام فرهنگی واحد و یا بینافرهنگی شکل گیرد، بیش متنیّت است که هسته نظرگاه ژرار ژنت را به خود اختصاص داده است. در همین راستا، نسبت روایت نمایشنامه های «مجلس قربانی سنمّارِ» بیضائی و «جزاء مینالیِ» ماجد الخطیب به عنوان بیش روایت با داستان «سمنار و ساختن خُورنق» که در «هفت پیکر» نظامی بدان اشارت رفته، به عنوان «پیش روایت ویا زِبرمتن» مشهود است.روش پژوهش: این گفتاورد با روش مقایسه تطبیقی – تحلیلی، در جستجوی کارکرد عناصر کیفی بیش روایتی با عنوان «عناصر پیرا آرایه ای» و روابط میان آنها در نمایشنامه بیضائی و نمایشنامه الخطیب به عنوان بیش متن ومقایسه آنها با سروده نظامی در هفت پیکر به عنوان پیش متن با تکیه بر نظریه تراروایتی ژنت است. یافته ها: عناصر کیفی بیش روایتی بسان انگیزه، ارزش، شخصیّت، بهره مندی از اسطوره، ملیّت وقومیّت شخصیّت ها در هر دو نمایشنامه فارسی و عربی در مقایسه با سروده نظامی به منظور تولید و باروری روایی در سنت های روایی هر دو نمایشنامه نویس یافت می شوند. نتیجه گیری: بهره مندی از عناصر پیرا آرایه ای در نمایشنامه بیضائی با هویّت سازی جمعی در جامعه ایرانیِ و در نمایشنامه الخطیب با مسائل اجتماعی روز و رنج جامعه عراقی انطباق می یابد. اما؛ قدرت باروری و تکثیر روایی به منظور تولید یک روایت ماندگار در اثر بیضائی که بیشتر با تحلیل تاریخی و خلق صحنه های روانشناختی آمیخته شده، در مقایسه با اثر الخطیب تأثیرگذارتر است.
تصوّف در دوره استبدادِ منوّر رضاخانی؛ پژوهشی درباره زمینه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افول تصوف در دوره پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۲
213 - 231
حوزههای تخصصی:
علی رغم مخالفت های شدید، تصوف تا پایان دوره قاجار به حیات خویش ادامه داد. هنوز در ایران خانقاه های بسیاری وجود داشت و صوفیان پشمینه پوش در شهرها مشاهده می شدند. اما با روی کار آمدن رضاشاه افول تصوف سرعت گرفت تا آنجا که در اواخر حکومت وی کمتر نشانی از صوفیان در جامعه ایرانی دیده می شد؛ خانقاه ها متروک شده بودند و دیگر رونق گذشته را نداشتند و صوفیان نیز دلق ها را رها کرده، جامه مرسوم آن روزگار را بر تن کرده بودند. مقاله حاضر به بررسی زمینه های سیاسی، اقتصادی و فکری افول تصوف در دوره پهلوی اول پرداخته و نقش آن ها را در افول تصوف بازگو کرده است. انتقادات تند روشن فکران این دوره از تصوف و آموزه های آن یکی از دلایل اصلی افول تصوف در دوره پهلوی اول بوده است، به عنوان مثال تقی ارانی که اولین چهره مهم مارکسیسم ایرانی است عرفان/ تصوف را افیون توده ها می دانست. به باور او کارکرد عرفان/ تصوف چیزی جز به انقیاد درآوردن طبقات فقیر جامعه (برده ها و ...) نبوده است. با وجود اثرگذاری این نقدها بر بسیاری از نخبگان جامعه، اصلی ترین دلیل افول تصوف را باید در قوانین وضع شده از سوی حکومت پهلوی در موضوعاتی چون موقوفات جست وجو کرد. بنابر این قوانین، موقوفات که از مهم ترین منابع درآمد خانقاه ها بودند مصادره و نظارت آن ها به دولت واگذار می گردید؛ امری که با سخت تر کردن معیشت صوفیان عملاً خانقاه نشینی و عزلت گزینی را ناممکن و زمینه را برای برچیده شدن بساط تصوف مهیا می ساخت.
قهرمان و ضدقهرمان؛ شخصیت پردازی ابلیس در تذکره الاولیاء عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
117 - 142
حوزههای تخصصی:
آرتور جعفری واژه ابلیس را محرف (ِDiabolos) یونانی می داند که مسیحیان آرامی یا عربی زبان، آن را وارد زبان عربی کرده اند.تلقی عرفای سکری از مفهوم ابلیس با طرح واره های ذهنی فقها و به تبع آن توده مردم سازگار نیست. ابلیس از زمان لاهوتی جدا شده و در زمان ناسوتی (جهان مادی) سیر می کند و زمان ازلی را با زمان مادی پیوند می دهد و حکایت دچار زمان پریشی می شود. این حکایت ها به تدریج از پوسته روایت تاریخی خارج شده و به روایت داستانی نزدیک می شوند. شخصیت ابلیس در حکایت های تذکره الاولیاء، همچون رویدادهای مخل، حکایت را از حالت تعادل خارج کرده و به نوعی بی تعادلی سوق می دهد. عطار، نگاه عرفانی و فقهی را که دارای دو صدا و دو معنای مختلف است برای بیان یک شخصیت واحد (ابلیس) به کار می برد که این دو صدا دارای ارتباط مکالمه ای هستند. این دو صدا در بیشتر حکایت های تذکره الاولیاء مشهود است. روایت پردازی در حکایت های این اثر، جدای از این که وجه هنری به کلام عادی می دهد، شیوه ای برای اقناع مخاطب است. در این روایت های داستانی، شخص در عمل روایت، به شخصیت تبدیل می شود. این پژوهش بر آن است تا پردازش شخصیت ابلیس را (در حکایت های تذکره الاولیاء) در دو وجه متضاد قهرمان و ضد قهرمان در عمل داستانی تبیین کند.
خوانش تطبیقی مؤلّفه های فانتزی در رمان های ارض زیکولا از عمرو عبدالحمید و شوومان از نازنین جودت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
141 - 162
حوزههای تخصصی:
ادبیات فانتزی گونه ای نو در ادبیات است که اصلی ترین مشخصه آن، استفاده از قدرت خیال و خلاقیت در گریز از جهان و چارچوب های شناخته شده آن و درهم شکستن قوانین طبیعت است. در ادبیات فانتزی همه وقایع بر پایه خیال شکل می گیرد و فانتزی نویسان، جهانی متشکل از عناصر و حوادث عجیب، موجودات و فضایی خارق العاده و قواعدی منحصربه فرد را می آفرینند. در دو رمان ارض زیکولا و شوومان، شباهت های قابل توجّهی در استفاده از عناصر فانتزی دیده می شود. از این رو پژوهش حاضر سعی دارد که با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی تطبیقی مؤلّفه های فانتزی در این دو اثر، وجوه اشتراک آن ها را تبیین نماید. برخی از بن مایه های فانتاستیک مشترک در این دو اثر شباهت در طرح داستان و شخصیت اصلی، به کارگیری تلفیقی از شخصیت های حقیقی و خیالی، استفاده از کنش های کارکردی مشابه مانند طلسم، تصادف و یاری گری و همچنین اصول فانتزی مشترک ازجمله شگفتی و هیجان، تعلیق ارادی ناباوری، دگردیسی و اصل پایان باز است.
بررسی و نقد ترجمه ی علی عباس زلیخه از کنایات شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر حافظ فراتر از ارزش های ادبی و هنری آن به مثابه آینه دار فرهنگ و جهان بینی ایرانی شناخته شده است. ازاین رو آشنایی با آن از سوی اهالی زبان و فرهنگ های دیگر، دریچه ای به ادراک هنر، فرهنگ و ذائقه ایرانی خواهد گشود. از این منظر، کیفیت ترجمه سروده های حافظ به زبان های دیگر اهمیت ویژه ای پیدا می کند. تاکنون دست کم، نه ترجمه گزیده یا کامل از دیوان حافظ به زبان عربی منتشرشده که بیان گر اقبال عرب زبانان به شعر و اندیشه حافظ است. یکی از جدیدترین این برگردان ها، ترجمه علی عباس زلیخه است. با در نظر گرفتن این موضوع که هر عبارت کنایی، افزون بر معانی واژگانی، پیوست هایی فرهنگی، تاریخی و قومی را نیز در خود نهفته دارد، برگرداندن کنایات به زبان دیگر که در بستری متفاوت جاری است؛ یکی از دشواری های امر ترجمه به شمار می رود. در این جستار که با روش تحلیل محتوا و به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام پذیرفت، تعداد ده غزل از دیوان حافظ مشتمل بر 29 کنایه به صورت تصادفی و با بهره گیری از جدول اعداد کندال و اسمیت برگزیده و تحلیل شد. برآیند پژوهش نشان داد که در 8 مورد، مفهوم عبارت به طرز قابل قبولی ترجمه شده و در 21 مورد دیگر، ترجمه عربی با اشکال جدی مواجه است. شایان توجه است که تعداد 5 مورد از 21 مورد ترجمه اشتباه، ناشی از بدخوانی متن فارسی بود به این ترتیب که مثلاً مترجم واژه «دُرد» را «دَرد» و واژه «بکِش» را «بکُش» خوانده و تبعاً به غلط ترجمه کرده بود.
نگاهی نو به ترجمه قرآن کریم براساس مؤلفه های واحد ترجمه (نقد موردی: ترجمه معزی، پاینده، مکارم شیرازی و انصاریان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاکنون الگوی دقیق و جامعی برای نقد واحد ترجمه در ترجمه قرآن طراحی نشده است. به منظور دست یابی به چنین الگویی می توان ابتدا کار آمدیِ مؤلفه های واحد ترجمه را مورد بررسی قرار داد. به همین جهت، در این پژوهشِ نو تلاش شده است تا مقوله واحد ترجمه در ترجمه قرآن کریم بررسی شود. در این جستار ابتدا به شرح واحدهای ترجمه از نظر نظریه پردازان حوزه ترجمه پرداخته شده است. سپس با مقایسه واحدهای ترجمه که مترجمان قرآن در ایران به کار گرفته اند به نقد و تحلیلِ میزانِ کارآمدیِ واحدهای ترجمه در ترجمه قرآن کریم پرداخته شده است. در این تحقیق علاوه بر استفاده از واحدهای ترجمه که نظریه پردازان غربی مطرح کرده اند از یک واحد ابداعی دیگر - واحد کمتر از کلمه - استفاده شده که هنوز از طرف هیچ یک از نظریه پردازان ترجمه در غرب به عنوان واحد ترجمه مطرح نشده است. در این مقاله، تحلیل براساس واحد ترجمه و با روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است و ترجمه هایی که مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند، عبارتند از: ترجمه معزی، پاینده، مکارم شیرازی و انصاریان. نتایج پژوهش گویای آن است که با توجه به بافت خاص هر آیه و تفاوت در نگاه مترجم، در ترجمه قرآن کریم می توان از واحد کلمه، واحد جمله، واحد اندیشه، واحد متن، واحد فرهنگ و واحد کمتر از کلمه استفاده کرد. درصد استفاده از واحد جمله نزد مترجمان مورد اشاره بیش از واحدهای دیگر بوده است. همچنین با توجه به یافته های این پژوهش و از آنجا که در ترجمه قرآن هرگونه دخل و تصرف در محتوای متن از سوی مترجم جایز نیست، واحدِ ترجمه ایِ پیشنهادی برای ترجمه قرآن کریم، واحد جمله است و بیشترین کارآیی را دارد.
تحلیل و تطبیق ساختار روایی قطعات ابن یمین فریومدی و غزل قطعه های آرش آذرپیک بر اساس الگوی کنشی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
641 - 670
حوزههای تخصصی:
منتقدان بسیاری از جمله مکتب پاریس به بررسی ساختارها و فرم های روایی و بررسی عناصر و قوانین ترکیب آن ها پرداخته اند. از جمله می توان الگوی گریماس را نام برد که با ابداع نظام مبتنی بر نمایش شکل واره ای برای روایت، طرحی بر پایه چگونگی روابط بین واحدها، پیشنهاد می کند. معناشناسان مکتب پاریس و گریماس معتقدند واقعیت، همواره گریزنده است و عوامل بیرونی دخیل در پدید آمدن روایت و ریشه های واقعی آن همواره مبهم اند. لذا روایت گونه ای شبیه سازی از واقعیت است. در این نوشتار که به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای صورت گرفته؛ با بررسی تطبیقی قطعه های ابن یمین و آثار آرش آذرپیک براساس الگوی کنشی گریماس درصدد پاسخ به این پرسش است که چه نوع رابطه ای (تقلیدگرا، احیاءگرا، ابداع گرا، بدعت گرا، فراگرایی) بین آثار این دو برقرار است. در واقع هدف این پژوهش بررسی میزان انطباق و درک هر چه بهتر نسبت به قطعه های ابن یمین و آرش آذرپیک و شناخت الگوی گریماس است و نتیجه می گیرد که ساختار روایی قطعه های آرش آذرپیک نسبت به ابن یمین ابداع گرایانه است.
کلیشه سازی و سیاست های بازنمایی شرق: بررسی انتقادی نمایشنامه کمبوجیه (1569) اثر توماس پرستن و صوفی (1641) اثر جان دنهام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف نوشتار حاضر بررسی انتقادی دو نمایشنامه کمبوجیه (۱۵۶۹) اثر توماس پرستن و صوفی (۱۶۴۱) اثر جان دنهام بر مبنای آرای ادوارد سعید است. با بررسی این دو اثر، که تا به امروز در کشور ما به آن ها پرداخته نشده و به نوعی ناشناخته اند، می توان گفتمان غالب سیاسی و فرهنگیِ انگلستان را در دوران رنسانس تحلیل کرد، دورانی که سرآغاز سیاست های توسعه طلبانه این کشور به شمار می آید. پرستن و دنهام نیز مانند اکثر نویسندگان زمان خود، با کلیشه سازی از شرق و مردم آن به دیگری سازی روی آوردند زیرا دانش شان از شرق عینی و بی واسطه نبود و صرفاً بازتولید تصویرسازی های کلیشه ایِ متن های پیشین (به ویژه سفرنامه ها) بوده است؛ آنان با معرفی نادرست شرق به عموم مردم، آگاهانه یا ناآگاهانه با گفتمان سیاسی و فرهنگیِ برتری جویانه کشور خود همراه شدند. این نوع دیگری سازی ها در فرهنگ و ادبیات ذهن مردم را برای توسعه طلبی و استعمارگری آماده می ساخت. با بهره گیری ازخوانش کنترپوانی (چندنوایی) که ادوارد سعید معرفی کرده است می توانیم به رابطه آثار ادبی با دینامیسم قدرت پی ببریم.