فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۵٬۶۵۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
تخلّص در قصیده به معنی گریز زدن از مقدمه به متن اصلی است. تخلّص از خش های مهم قصیده به شمار می رود و از کاربرد ادبی آن در بلاغت با عنوان «حسن تخلّص» یاد شده است. قصیده سرایان نیز از اهمیّت آن آگاه بوده، در گریز به مدح از شیوه های متعدّد و متنوّع ادبی بهره برده اند. در این تحقیق ابتدا با بررسی کامل اشعار قصیده سرایان برجسته قرن 5 و 6 از جمله فرخی سیستانی، عنصری، منوچهری و انوری و با توجه به قصاید دیگر قصیده سرایان برجسته ادب فارسی، شیوه های تخلص به مدح معرفی شده تا روشن گردد که قصیده-سرایان با چه شگردهایی مقدمه را به مدح پیوند زده اند. همچنین ملاک های نقد تخلّص به مدح، در کتب بلاغت بررسی شده تا روشن گردد دیدگاه بلاغیون درباره نقد تخلص به مدح چه بوده است. نتیجه این تحقیق که به شیوه تحلیل و توصیف انجام شده است، نشان داد که علمای بلاغت در نقد تخلّص قصیده، به حفظ شأن و مقام ممدوح، مناعت طبع شاعر و بلاغت کلام، به ویژه انسجام سخن، توجه فراوان داشته اند. مهم ترین شیوه های تخلّص به مدح نیز بهره گیری از صنعت های بیانی از جمله تشبیه و حسن تعلیل و امکانات روایی به ویژه فضاسازی بوده است. همچنین معلوم شد که موضوع مقدمه در کیفیت تخلص به مدح مؤثر است؛ چنان که قصایدی که با شکوه و شکایت شروع شده اند تخلّص به مدح آن جلوه ای ندارد و اغلب با تقاضا و خواهش به مدح انجامیده است.
بررسی همسنج جدال بر سر تصاحب زن در دو اثر حماسی: بانوگشسپ نامه و ایلیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جدال بر سر تصاحب زنان یکی از موضوعاتی است که در برخی حماسه های مطرح جهان به عنوان موضوعی محوری بازتاب یافته است؛ در حماسه های ملی پارسی اما، به ندرت و در صورت وجود، با رویکردی متفاوت شاهد چنین جدال هایی هستیم؛ در حقیقت شاعران حماسه سرای پارسی، از خلق حماسه هایی که در آن زنان به عنوان موضوعی محوری مطرح گردند و جدال هایی بر سر تصاحب آنان رخ دهد، گریزان بودند و آن را خلاف اهداف والای حماسه سرایی می دانستند. تنها اثر حماسی ملی پارسی که در آن به چنین موضوعی به گونه ای محوری پرداخته شده است، بانوگشسپ نامه است که در این مقاله خواهیم کوشید طی بررسی همسنج آن با ایلیاد هومر، به عنوان برجسته ترین حماسه ی جهان با موضوع جدال بر سر تصاحب زن، به درک دقیقی از شباهت ها و تفاوت های این دو اثر دست یابیم. بررسی ها مخاطبان مقاله ی پیش روی را مجاب خواهد نمود که جدال بر سر تصاحب زن در بانوگشسپ نامه، علی رغم شباهت هایی که با ایلیاد دارد، در نهایت اهداف متفاوتی را دنبال می نماید؛ جدال بر سر تصاحب زن در ایلیاد، عرصه ای است که به اثبات توانمندی مردان و ضعف زنان می انجامد، اما جدال بر سر تصاحب زن در بانوگشسپ نامه عرصه ای است که به اثبات بی نیازی و آزادگی زنان و توان آنان در هم گامی با مردان می انجامد.
اخلاق و مولّفه های سنّتی و معاصر آن در شعر نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کمتر اتّفاقی مانند مشروطه توانسته است بنیان های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این سرزمین را دست خوش دگرگونی و تحوّل کند. این تحوّل بیش از هر چیز دیگری حاصل تأثیر ارتباط با غرب است؛ غربی که پس از قرون وسطی و مرکز قرار دادن «انسان» و دغدغه های او به عنوان مهم ترین مسأله پیش رو، پس از تجربه رنسانس و انقلاب صنعتی، به مدرنیته رسید. در فرایند تأثیر مدرنیته غرب بر ایران، شعر و ادب فارسی نیز برکنار نبود و نگرش های جدیدی را درباره ویژگی های اثر ادبی به وجود آورد؛ ویژگی هایی که با ظهور نیما به پختگی مطلوب خود دست یافت. در این تغییر نگرش، یکی از مقوله هایی که از حیث رویکرد مولفّه های جدیدی را به خود دید، «اخلاق» است. اخلاق در این دوره، در کنار مضامین سنّتی خود، مولّفه های جدیدی را که حاصل تجربه مدرنیته و به موازات آن تغییر ساختارهای اجتماعی و روابط بین فردی است، تجربه کرد؛ مولّفه هایی مانند وطن پرستی، انسان دوستی، آزادی و ... . این مقاله سعی دارد در کنار پرداختن به مضامین سنّتی اخلاق در شعر نیما، به بررسی مولّفه های تازه ای که نتیجه این دگرگونی فکری و ادبی است، در شعر او به عنوان مطرح ترین نظریه پرداز این تغییر و تحوّل بپردازد.
سهراب و رستم ماثیو آرنولد: پیوندی میان شاهنامه و ایلیاد.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
می توان گفت که سهراب و رستم ماثیو آرنولد، در کلیّات متأثر از شاهنامه و در نحوه بیان، توصیفات، تشبیهات، سنن ادبی و حماسی، کاملاً تحت تأثیر ایلیاد است. آرنولد بسیاری از قسمت های اساسی داستان را از قبیل گم شدن رخش، عاشق شدن تهمینه، اسارت هجیر، درگیری رستم با کاوس، خواستن نوشدارو و... را حذف و بعضی از موارد را مانند نحوه کشته شدن سهراب، آگاهی رستم از جنسیت فرزند و... تغییر داده است و اگرچه در اکثر مواقع به پی رنگ و کلیّت داستان لطمه زده، در مواردی نیز کاستی های «رستم و سهراب» فردوسی را برطرف کرده است، با توجه به این که در دو داستان، بنا بر وجود حداکثر شباهت هاست، در این مقاله فقط به بعضی از اختلافات اشاره شده و بیشتر از هرچیز، به تأثرات ماثیو آرنولد از ایلیاد خواهیم پرداخت که از دید منتقدان پنهان مانده است.
نوستالژی در رباعیات خیام(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم بهار ۱۳۹۵ شماره ۱۸
63 - 72
حوزههای تخصصی:
نوستالژی یا غم غربت، همان حس دل تنگی و اندوه انسان ها نسبت به گذشته و آن چیزهایی است که در زمان حاضر آنها را در دسترس خود نمی بینند. تغییر و تحوّل اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و عاطفی این حس غریب غربت را در انسان ها بر می انگیزد. نگرش بدبینانه و پوچ انگارانه به جهان هستی و به طور کلّی اندوه مرگ و فناپذیری انسان یکی از انواع نوستالژی است که از آن به نوستالژی فلسفی تعبیر می شود. با این حس نوستالژی فلسفی، انسان از گردش دنیا دل خوشی نداشته و حیات را پوچ و بی اساس می بیند و پیوسته مرگ در نظرش نوعی تباهی به حساب می آید. این نوع نگرش تقریباً در اشعار برخی از شعرای فارسی به خصوص در رباعیّات خیام بیشتر دیده می شود. اندوه بودن یا نبودن؛ مرگ و زوال و پوچ انگاشتن جهان هستی از مؤلّفه های نوستالژیک فلسفی در شعر خیام به شمار می رود. در این مقاله با پژوهش در رباعیات خیام، غم مرگ و فناپذیری و نگرش بدبینانه به هستی در رباعیات او واکاوی شده است.
Annie Ernaux et Goli Taraghi, trajet d’une écriture autobiographique au féminin(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
De tout temps, jusqu’à l’avènement de la littérature et la critique contemporaines, les autobiographies écrites par les femmes ont été exposées aux rejets, marginalisations et dévaluations. Cette dépréciation provient, en grande partie, de la dissemblance qui existe entre les créations autobiographiques féminines et les conventions canoniques du genre, définies par les théoriciens. Les récits autobiographiques féminins donnent à lire un «Moi» «relationnel», décentré et collectif, dessiné dans une écriture fragmentaire et protéiforme. Cette divergence, nous la constatons dans les récits autobiographiques d’Annie Ernaux et de Goli Taraghi, deux figures de littérature contemporaine française et iranienne. Basé sur la démarche théorique de Philipe Lejeune et Georges Gusdorf, le présent article cherche à démontrer, comment et sous quels aspects le parcours autobiographique de deux auteures se distingue du modèle canonique. Serait-il possible d’en dégager une certaine poétique de l’écriture autobiographique au féminin? Ainsi, à la question consistant à savoir, dans quelles mesures les autobiographies de Taraghi et d’Ernaux divergent du modèle théorisé, présentons-nous, dans cet article une réponse déterminative en disant que leur tentative autobiographique s’en détachent dans la mesure où elles représentent un «Moi» intersubjectif, «transpersonnel» voire collectif au lieu d’un moi cohérent et unifié.
مؤلّفه های پایداری در سروده های ابن منیر طرابلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات همواره عرصه عرضه مفاهیم والای انسانی بوده و نهانی ترین صحنه های زندگی بشر را به تصویر می کشد و جنگ و مقاومت به عنوان یکی از مهم ترین جلوه های زندگی بشر، در ادبیات نمود بارزی یافته و همواره ادیبان و نویسندگان از این مهم مستثنا نبوده و به خلق آثار زیبایی در این زمینه دست یازیده اند؛ چنان که پس از جنگ های صلیبی و بروز درگیری های سرنوشت ساز میان مسلمانان و مسیحیان، به خصوص پس از روی کار آمدن حکومت زنگیان و آزادسازی سرزمین های اشغالی، ادیبان و شاعران به عنوان زبان گویای جامعه، اشعار خود را به منظور تشویق حاکمان و تداعی مداومت در حس حماسی و مبارزه گری به این موضوع اختصاص دادند. ابن منیر طرابلسی(473- 548 ه ) از جمله شاعران برجسته عصر زنگیان است که رسالت خود را در جهت اهداف مقاومت و رویکرد ستیزه جویانه آن و به منظور آزادسازی سرزمین های اسلامی از سلطه صلیبیان اختصاص داد و با اثرپذیری از آموزه های دینی و باورهای اسلامی، موجبات تهییج و ارتقای روحیّه مبارزان و حاکمان امّت اسلامی را فراهم آورد. دعوت به جهاد، امید به آینده، ابراز سرور و شادمانی و تطبیق تاریخ، مهم ترین جلوه ها و مؤلفه های پایداری در اشعار او به شمار می آید. پژوهش حاضر بر آن است که به شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی اشعار پایداری این شاعر برجسته عرصه مقاومت در ادب کلاسیک عربی بپردازد و مهم ترین مؤلفه های پایداری را در سروده های او از نظر بگذراند.
آنچه امروز نیز می توان از شمس تبریزی آموخت؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شمس تبریزی هم چنان یکی از چهره های ناشناخته تاریخ عرفان و ادب ایرانی- اسلامی است. بخش مهم شناختی که از او داریم، مدیون مولانا جلال الدین محمد بلخی است که شعر و عرفان خود را ارمغان او می داند و معانی آثارش را عطایا و افاضات وی. امّا شمس خود سخنانی دارد که در «مقالات» او گرد آمده است و دسترسی بدان را مدیون محمّد علی موحّد هستیم. این یادداشت ها با مطالعه تحلیلی از همان مقالات فراهم آمده و گفته های بی واسطه خود اوست. سعی شده است مهم ترین دیدگاه های او در موضوعات اساسی از جمله خدا، وحدت ادیان و رسالت انبیا، شریعت و متابعت، خود شناسی، جمع ظاهر و باطن، استقلال رأی و نفی تقلید، استعداد و اهلیت لازمه هدایت و تربیت، خوش خویی و فراخ روحی، حقیقت را از پنجره های متعدّد نگریستن و آینه مرگ، به صورتی نسبتاً مدوّن ارائه شود. شمس به دلیل تأکیدی که به استقلال رأی و دوری از تقلید دارد، به همه این موضوعات با دیدی متفاوت و کاملاً شخصی می نگرد؛ بدین سبب امروزه می توان هم نوع تفکّر را از شمس آموخت و هم تعالیم او را که حاصلِ نگرشی مثبت به زندگی است.
سیمای قهرمانان زن در افسانه های کتاب جامع الحکایات
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های شناخت اجتماعیات، زبان ساده افسانه هاست که با تحلیل محتوایی آنها می توان به مسائل اجتماعی، جهان بینی مردم در جوامع گذشته، دیدگاه و نگرش عنصر مرد به زن و جایگاه آنها، نقش زنان در جوامع گذشته و فعالیت ها و ویژگی های آنها و جز اینها دست یافت. افسانه ها یکی از منابع مهم ادبیات شفاهی هستند که بررسی قهرمانان آنها تا حدودی محققان را در شناسایی جامعهه سنتی کمک می کند. جامع الحکایات مجموعه ای از افسانه ها و حکایت هاست که نقش زنان به عنوان یکی از بازیگران اصلی، در آن قابل بررسی است. در این پژوهش تلاش شده است تا با نگاهی تحلیلی افسانه های کتاب جامع الحکایات با توجه به نقش ها، فعالیت ها و ویژگی های زنان بررسی شود. با مطالعه این افسانه ها، مشخص شد که زنان در نقش های مادری، همسری، دایگی، عیاری، دلالگان محبت و جز اینها در این داستان ها حضور دارند. در مواردی زنان پرهیزگار در داستان ها دیده می شوند که با ویژگی پاکدامنی توصیف شده اند. همچنین زنان اندیشمند با اراده به ویژه در موارد عشقی پیشگام بوده و شجاعانه در مقابل ازدواج اجباری مقاومت می کردند. در مقابل زنان با صفت های دلالگی، حیله گری، بدکارگی و ناقص العقل بودن نیز توصیف شده اند.
مقایسة ساختار حکایت های حدیقةالحقیقه و شریعةالطّریقه با سرچشمه های آن حکایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی حدیقة الحقیقة سنایی، حکایات متعدّدی دارد که شاید اغلب آنها در آثار پیشینیان ادب فارسی و عربی نقل شده باشد. در این نوشتار به تحلیل و مطابقت تعدادی از حکایات حدیقه با سرچشمه های آن حکایات، در چهارچوب ساختار قصّه و حکایت پرداخته ایم. اینکه سنایی تا چه حد در اقتباس حکایات، ساختار پیشین آنها را حفظ کرده، چه نوآوری هایی داشته است و نیز بررسی مشترکات و اختلافات آنها، از بحث های این نوشتار است. نتایج پژوهش نشان داد که سنایی در پرداخت شخصیّت ها، آنها را به شخصیّت های تیپیک بدون نام تغییر داده است و از آنها با الفاظ مردی، شخصی و ... نام می برد. سنایی در ساختار داستان ها با حفظ درونمایة اصلی، تغییراتی در عناصر داستان به وجود آورده است. گفتگو از عناصر ثابت داستان های حدیقه است و گاه شاعر با همین عنصر داستانی، شخصیّت داستان را به مخاطب می شناساند. از ابتکارهای سنایی در این باب آن است که برخی از حکایاتی که وی آنها را مأخذ حکایت خود قرار داده، تنها یک خبر و در اغلب موارد، گفتگویی ساده در حدّ پرسش و پاسخی بدون پرداختن به حادثه و حادثه پردازی است. امّا او با واردکردن عناصر داستانی و ایجاد حادثه پردازی، آن حکایات را در ساختاری داستان گونه وارد می کند. در بیشتر حکایات، زاویة دید، دانای کلّ و راوی، خود سنایی است. سنایی جز در مواردی اندک، در زاویة دید حکایاتی که از آثار پیشین گرفته، تغییری ایجاد نکرده است و اغلب برای ایجاز در حکایات، به زمان و مکان توجّه چندانی نداشته است و به ندرت در بعضی موارد مستقیماً به آنها اشاراتی کرده است.
بررسی چند اشاره ی نادر و یگانه در منظومه ی زرّین قبا نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زرّین قبانامه منظومه ای است حماسی که موضوع آن آمدن فرستاده ای از سوی سلیمان نبی(ع) به دربار کی خسرو برای خواندن ایرانیان به دین خدایی است. سپس جنگ هایی میان پهلوانان ایران با زرّین قبا درمی گیرد و در دنباله ی داستان، حوادث بسیاری برای رستم و فرزندانش روی می دهد. شیوه ی بیان این منظومه ی بلند که از نظر شمار ابیات، سومین منظومه ی حماسی شناخته شده در زبان فارسی است، به صورت داستان در داستان است که همان شیوه ی رایج بیان روایت، در بسیاری از طومارهای نقّالی و داستان های عامیانه است.
این منظومه اخیرا به همّت یکی از پژوهشگران، پیرایش و تصحیح شده است. آن چنان که مصحّح محترم، در مقدّمه ی کتاب یادآور شده اند در زرّین قبانامه گاهی به اختصار به روایت هایی اشاره می شود که گزارش مفصّل آن ها در طومارهای و روایات شفاهی و عامیانه ای که تا به امروز چاپ شده اند نیست و در حال حاضر، جزییات روایت آن ها مبهم است؛ سپس ایشان به شانزده روایت، در این منظومه اشاره نموده اند که در جای دیگری دیده نشده است.
در این مقاله به بررسی یکی از منظومه های هم عصر زرّین قبانامه یعنی برزونامه ی جدید و برخی دستنویس های روایات حماسی دیگر می پردازیم و چند روایت مبهم زرّین قبانامه را روشن می سازیم.
بررسی ساختاری- معنایی ژانر تعلیمی و نمونه های آن با تکیه بر مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادب پارسی به مبحث انواع ادبی توجه چندانی نشده است. نوع یا گونه تعلیمی که از گونه های پذیرفته شده میان ادیبان و منتقدان ادبی زبان فارسی است نیز از این قاعده مستثنا نیست. در بیشتر کتاب هایی که در زمینه انواع نگاشته شده است، از گونه تعلیمی سخن به میان آمده است اما به نظر می رسد که تعاریف و دسته بندی ها به بازنگری نیاز داشته باشد. در این مقاله با بررسی ساختاری- معنایی، به تبیین این گونه و نمونه های آن با تکیه بر متونی که در نوع خود برجسته است، پرداخته می شود و دسته بندی منطقی و کاملی از نمونه های این گونه ادبی ارائه می شود. مشکل تداخل و آمیزش گونه ها چالشی بر سر راه بحث انواع است اما به ناچار نویسندگان این مقاله نخست گونه ها و نمونه های آن را تبیین و تحدید کرده اند و برای هر یک از نمونه های گونه تعلیمی چهارچوب های مشخص محتوایی- ساختاری تعیین کرده اند؛ سپس ویژگی های هر یک از سه بعد زبانی، بلاغی و اندیشه ای و نمونه هایی از شعر و نثر ذکر کرده اند. همچنین با آوردن حکایتی از مثنوی به عنوان نمونه، نشان داده اند که همه نمونه های تعلیمی در لایه های مختلف حکایات مثنوی وجود دارد و این دلیل دیگری بر خاص بودن این اثر جاودانه است.
اشارات اسلامی و سامی در روایات باستانی/ شاهنامه
حوزههای تخصصی:
بخشی از ادبیات فارسی را روایاتی شکل داده که درون مایه آنها متعلّق به ایران باستان است؛ امّا این داستان ها از اشارات و عناصرِ اعتقادیِ اسلامی و ی ا سامی ب رکنار نمانده و حتّی ب ه شاهنامه ک ه حماسه ملّی ایرانیان انگاشته می شود راه یافته است؛ چنان که در آن، اندیشه های گنوسی وار متعلّق به عرفای صدر مسیحیّت در رفتار کسانی چون ایرج و کیخسرو همچون شریر دانستنِ جهان و تنِ آدمی دیده می شود. شاید این باورها از مسیحیّت وارد مانویّت شده و از آن جا به شاهنامه راه یافته باشد. هم چنین از زبان شخصیّت های ای رانیِ زردشتی، سخنانی با درون م ایه ق رآنی، چون بی نیازیِ یزدان از فرزند یا باور به فرشته ای اسلامی مانند عزرائیلِ «ج ان ست ان» دیده می شود؛ در حالی که بنا بر دیدگاه های دینی کهنِ ایرانی، اورمزد دارای فرزندانی چون آذر و سپندارمذ است و دی وی به ن ام استویهاد جان مردمان را می ستاند. پ ژوهشِ پیشِ رو چنین تأثیر پذیری را از باور و اندیشه های غیر ایرانی، در شاهنامه بررسی کرده است.
بررسی ویژگی های زبانِ زنانه در مقایسه با زبان ِمردانه در ترجمه رمان
حوزههای تخصصی:
در مورد ویژگی های زبانِ زنانه و سبک آن، آثار و دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. لازم به ذکر است که با توجه به سبک اخلاقی و اعتقادی بانوان ایرانی، فرهنگ نقش عمده ای در روند ترجمه دارد. در این پژوهش به بررسی ویژگی های زبان ِزنانه و مردانه در ترجمه رمان تأکید شده است. بنابراین، 10 رمان ترجمه شده از زبان انگلیسی به زبان فارسی به عنوان نمونه انتخاب شد. یافته های پژوهش بر مبنای الگوهای لیکاف و فرکلاف شکل گرفت و تأثیرات احتمالیِ سبک و نگرشِ زنانه در ترجمه رمان بررسی شد. ابتدا متغیرهای زبان شناختی مورد تأیید خبرگان قرار گرفت و سپس تمامی این متغیرها در تک تک رمان ها مطالعه شد. در پایان تعداد کاربرد متغیرهای زبان زنانه در مقایسه با زبان مردانه در ترجمه رمان استنتاج شد. نتایج پژوهش در قالب جدول هایی ارائه شد و سرانجام، مشخص شد که همانند الگوی لیکاف، کاربرد متغیرهای زبان شناختی درنگ، احساسات، تغییر لحن، عبارات خطابی، رنگ و توصیف فضا، عبارات جنسیت زده، عبارات غیرکلامی، تردید، احساسات و همدلی، جمع مکسر، سکوت، اسامی مصغر و مشارکت در ترجمه زنان بیشتر است، اما نسبت تفاوت کاربرد متغیر ادب به اندازه الگوی لیکاف نیست و متغیر قطع گفتار در زبانِ زنانه و مردانه، برخلاف الگوی فرکلاف، در این پژوهش تقریباً مساوی است. کاربرد متغیرهای لطیفه گویی و هرزه گویی نیز در زبان مردانه بیشتر است، اما نسبت به گذشته کاربرد کمتری دارد.
بحثی درباره علّت جاودانگی پشوتن در سنّت مزدیسنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پشوتن، نام بُردارترین پسر گشتاسب در سنّت و ادبیات مزدیسناست. در باب فرجامِ کارِ وی با چند روایت متناقض روبه رو هستیم: نخست مشهورترین روایت بر پایه اَسناد و شواهد موجود از گزارش ها و روایت های متون کهن پهلوی، پشوتن یکی از بی مرگانیست که در آخرالزّمان پیش از هزاره هوشیدر، علیه بدکاران و دیوان رستاخیز می کند و هم چنان در هزاره هوشیدرماه، سروری خواهد کرد. دیگری روایتی از چگونگی نامیرایی پشوتن با خوردن شیرِ یشته شده از دست زردشت به نقل از منظومه زراتشت نامه است و سوم روایت، روایت نادر و یگانه بهمن نامه از مرگ پشوتن به دست بانوگشسب است که اتّفاقاً با معنای لغوی اسمش نیز متناسب است. در دیگر منابع، بویژه در شاهنامه فردوسی و شاهنامه ثعالبی و دیگر روایت های اسطوره ای، حماسی، تاریخی و روایت های نقّالی و شفاهی عامیانه موجود، هیچ اشاره ای به مرگ یا بی مرگی پشوتن نشده است. نگارنده در این مقاله با در نظر گرفتن هر سه گزارش، در روایت زراتشت نامه اندیشیده، با بهره گیری از گواهی هایِ همانند در ادبیات ایران و ملّت های دیگر، آن را بررسی کرده است.
بررسی و تحلیل موعظه در شعر انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اوحدالدین انوری شاعر قصیده سرای مشهوری است که شهرتش را بیشتر از قصاید مدحی کسب کرده است اما در قالب قطعه به مضامین دیگری نیز پرداخته که موعظه و اندرز و حکمت یکی از آن هاست. برخی از موعظه ها در شکل هجو، سؤالی و حکمت کوتاه بیان شده و اغلب آن ها هیأت خاصّی ندارد. مخاطب اندرزهای او نیز غالباً عموم هستند مگر اینکه به شکل هجو باشد و به شخص بخصوصی خطاب شده باشد که آن هم اندک است. بر اساس مضمون و محتوا می توان اندرز و موعظه های او را این گونه تقسیم کرد: الف) مواعظ اخلاقی (در امر به انجام دادن فضایل و رعایت کردن آن ها) ب) مواعظ اخلاقی (در نهی و ترک رذایل) ج) مواعظ اجتماعی د) روزگار، فلک و دنیا در مواعظ انوری ه ) مواعظ مرتبط با دین و خدا. در این نوشتار که به شیوه تحلیلی و توصیفی و روش کتابخانه ای و با ارائه نمودار انجام شده، به بررسی و تحلیل موعظه و اندرزهای شعری انوری، مخاطب، نحوه بیان و مضمون آن ها پرداخته شده است.
تحلیل و بررسی رمان«از به» رضا امیرخانی بر اساس الگوی کنشگرای گرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان «از به» رضا امیرخانی سرگذشت شخصیت های یک روایت است که به شکل 47 نامه از طرف عدّه ای از شخصیت های داستان به گروهی دیگر از شخصیت ها فرستاده می شود. این رمان به دلیل ساختار منحصربه فرد خود از منظر شکل گیری روایت و شخصیت پردازی، اثری درخور توجّه و قابل تأمّل است. رضا امیرخانی این رمان را در سال 1380 با موضوع دفاع مقدّس خلق کرده است. الگوی کنشگرای گرماس به عنوان محمل تحلیل این روایت می تواند با نگرشی جامع و کامل، نقش هر یک از شخصیت های رمان را در الگویی دقیق پیرامون سه محور «میل» «انتقال» و «قدرت» به نمایش بگذارد.
نتایج به دست آمده از این تحقیق، انطباق الگوی کنشگرای گرماس را در تبیین و تحلیل شخصیت های این رمان نشان می دهد. در محور میل؛ کنشگر اصلی «مرتضی مشکات» و اهداف او «شوق پرواز» و «فرزندخواندگی فرانک ناصری» است. در محور انتقال با فرستنده هایی مرتبط به هدف اصلی و هدف فرعی از نوع، شوق پرواز(مرتضی مشکات)، طیبه همسر مرتضی، سرگرد خلبان رحیم میریان و فرانک ناصری مواجه هستیم.گیرنده یا ذینفع های روایت به ترتیب؛ طیبه همسر مرتضی، سرگرد خلبان رحیم میریان، فرانک ناصری، مرتضی مشکات، عموی فرانک، سیروس؛ پسرعموی فرانک می باشند و در محور قدرت؛ یاریگران این روایت، سرگرد خلبان رحیم میریان، طیبه همسر مرتضی، فرانک ناصری، عموی فرانک، پیرزن و سر سرگرد خلبان آرش تیموری می باشند و بازدارندگان، فرماندهی نیروی هوایی و سرگرد خلبان آرش تیموری هستند.
بررسی مؤلفه های طنز در شعر فرانو با تأکید بر اشعار اکبر اکسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اکبر اکسیر شاعر طنزپرداز مبدع و منتقد آذری زبان آستارایی، در زمره ادب دوستان و شعرسرایانی است که شعری بدون وزن و قافیه را با عنوان فرانوکه شاخه ای از شعر نو است، با درنظر گرفتن دو عامل مسلط بر جهان حاضر یعنی سرعت و فن آوری، به بازار ادبیات معرفی می کند تا بتواند ادبیات غنی فارسی را به جنبشی نو واداشته، مخاطب جوان امروز را به دوستی مجدد با این ادبیات کهنسال دعوت نماید. او در این میان از مؤثرترین و نافذترین نوع ادبی یعنی طنز بهره می گیرد. طنز که همواره بهترین وسیله انتقادی اصلاح طلبانه بوده، ماهیت اصلی شعر اکسیر را نیز تشکیل می دهد. اکسیر برای خلق طنز در شعر فرانو که ایجاز ویژگی بارز این شعر است، ضمن گزینش هوشمندانه واژگان ساده از صنایع بدیع معنوی و لفظی همچون ایهام، مراعات نظیر و جناس و ... و سازوکارهای بیانی مانند نقیضه، غافلگیری، هنجارگریزی و ... به طور نامحسوس و غیرتحمیلی استفاده می کند که گاهی طنز اشعار منتج از تلفیق چند شگرد با هم است. هدفاز این پژوهش معرفی شعر فرانو و ذکر ویژگیهای آن و بررسی شگردها و تکنیک های طنزساز در اشعار اکسیر به عنوان یکی از برجسته ترین نمایندگان این شعر است. نتیجهآنکه اکسیر ضمن نوآوری در استفاده از شگردهای طنزآفرین، عمدتاً از طنز کلامی و طنز موقعیت در آفرینش آثار شعری خود بهره جسته است. ضمناً این مقاله به روش توصیفی- تحلیلیتدوین گردیده است.
بررسی عناصر موسیقایی در شعر سیدعلی صالحی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ششم بهار ۱۳۹۵ شماره ۱۸
73 - 82
حوزههای تخصصی:
یکی از عواملی که شعر را از دیگر گفته ها متمایز می سازد، موسیقی آن است. در طول تاریخ زندگی انسان، هر چیزی که صدای ریتمیک و موسیقایی داشته، توجه او را به خود جلب کرده است. شعر هم یکی از چیزهایی است که همیشه مورد توجه انسان بوده است، دلیل آن هم موسیقایی بودن شعر است. این ویژگی شعر است که باعث تأثیرگذاری و ماندگاری آن در ذهن و خیال خواننده می شود. به طوری که تمامی کتب آسمانی ادیان مختلف هم به صورت نوشته هایی موزون و آهنگین بوده اند تا در پیروان این ادیان بیشترین تأثیر را داشته باشند. اما آن عناصری که برجنبه موسیقایی شعرهای مختلف می افزاید، متنوع و گوناگون هستند. موسیقی شعر کلاسیک فارسی ناشی ازعوامل مختلفی همچون: وزن، قافیه، ردیف و ... می باشد. شعر کلاسیک را چون بیشتر به صورت آواز می خوانده اند، موسیقایی تر به نظر می رسد، در واقع شاعر مجبور بود که به هر نحو ممکن بر موسیقایی بودن آن بیفزاید تا قابل خوانده شدن به صورت آواز در دربارها یا در جمع مردم باشد. اما عوامل ایجاد کننده موسیقی در شعر نو به دلیل تحولاتی که در ساختار و محتوای شعر به وجود آمد، با عوامل موسیقی ساز در شعر کلاسیک، تفاوت هایی دارد، که در این مجال قصد بررسی این عوامل را داریم. سیدعلی صالحی، یکی از شاعران نو پرداز معاصراست که شعرش را می توان جزو شعر گفتار به حساب آورد. شعر او از لحاظ موسیقایی در نوع خود منحصر به فرد است. در این مقاله سعی بر آن است تا عواملی را که باعث ایجاد موسیقی در شعر صالحی می شود، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.