فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۶۱ تا ۲٬۷۸۰ مورد از کل ۷٬۱۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
در سالهای اخیر، انتقال و تعمیم دانش سازمانی در میان کارکنان که موجب هم افزایی کارکردی سازمان ها می شود از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است. مدیران نیز به این موضوع بیش از پیش اقبال نشان داده اند لذا تحقیقات زیادی نیز به این سمت متمایل گردیده است. در این تحقیق، محققان با مطالعه پیشینه تحقیقات در این خصوص در یافتند که اکثر تحقیقات صورت گرفته خصوصا در ایران در ارتباط با موضوع تسهیم دانش در سازمان ها می باشد و با رویکرد پنهان سازی دانش به این پدیده در سازمان پرداخته نشده است. لذا مسئله اصلی این تحقیق با عنوان عوامل ایجاد کننده پدیده پنهان سازی دانش در سازمان های دانش بنیان و همچنین راهکارها و همچنین پبامدهای این مسئله در سازمان ها شکل گرفت. از این رو شرکت های تولید نرم افزاز و متخصصان مشغول به کار در آن به عنوان جامعه مورد نظر تحقیق در نظر گرفته شد. روش مورد استفاده در این تحقیق ، روش نظریه داده بنیان بوده است که بر آن اساس 17 مقوله اصلی از داده های تحقیق استخراج شد که این 17 مقوله در قالب یک مدل مفهومی در پایان مقاله ارائه شده است. کلمات کلیدی: پنهان سازی دانش- تسهیم دانش- دانش- شرکت های نرم افزاری-تعمیم دانش-دانش
• شناسایی سازوکارهای توسعه استعدادها در صنعت برق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی سازوکارهای توسعه استعدادها در صنعت برق ایران، با استفاده از روش پژوهش آمیخته صورت گرفت. در بخش کیفی، جامعه آماری شامل خبرگان دانشگاهی، مدیران و معاونان منابع انسانی و استعدادهای صنعت برق بوده که با 19 نفر از آنها مصاحبه هایی عمیق و هدفمند به عمل آمد. برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از فن تحلیل موضوعی (تم) استفاده شد و روایی یافته های پژوهش با استفاده از فنون بررسی توسط اعضاء، سه سویه نگری منابع داده ها و بررسی همتا تأیید گردید. در بخش کمی، جامعه آماری شامل کلیه استعدادهای صنعت برق بوده که مشتمل بر 279 نفر بودند و از این میان با استفاده از فرمول نمونه گیری لوی و لمشو (1981)، 134 نفر به طور تصادفی به عنوان نمونه انتخاب گردید. جهت گردآوری داده ها از یک پرسشنامه محقق ساخته 56 سؤالی استفاده شد. برای تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده گردید. نتایج حاصل از تحلیل موضوعی متون مصاحبه ها نشان داد که مهمترین سازوکارهای توسعه استعدادها در صنعت برق ایران شامل نشست های درون/ برون سازمانی، مسیر پیشرفت شغلی مدیریتی، مسیر پیشرفت شغلی تخصصی، خود توسعه ای، مربیگری، جانشین پروری، آموزش، مدیریت عملکرد، تکنیک های طراحی مشاغل، کار تیمی، یادگیری عملی، تسهیم دانش و شبکه سازی بود. نتایج آزمون تی نشان داد که همه سازوکارهای شناسایی شده از نظر استعدادهای صنعت برق در حد مطلوبی ارزیابی شده اند. همچنین، نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که همه متغیرهای مشاهده پذیر و مکنون دارای بار عاملی بالاتر از 70/0 روی متغیر مکنون متناظر خود هستند، لذا در سطح 01/0 معنی دار بوده و مورد تأیید قرار گرفتند. به عبارت دیگر، مؤلفه های 13 گانه شناسایی شده در بخش کیفی می توانند به عنوان عوامل زیر بنایی سازوکارهای توسعه استعدادها به کارفته و آن را پیش بینی نمایند.
مدیریت/ 6 درس مدیریتی از مادرزن
حوزههای تخصصی:
مادرزن کیست و چه درسهای مدیریتی می توان از او آموخت؟ به گفته ی مؤلف این اثر که با صراحت نیز عنوان می کند، شما در بیشتر مواقع جرأت ندارید رفتار یا اقدامات مادرزن را زیر سؤال ببرید، و مادرزن حتی یکبار هم تسلیم خواسته های شما نشده است.
پیشنهاد مؤلف این اثر آن است که شما از او (مادرزنتان) یاد بگیرید و کسب وکارتان را به گونه ای اداره کنید که بتوانید قدرت اول باشید!
تعجبی ندارد برای یادگیری درسهای مدیریتی می توان آموخت. مادرزن نیز الگویی است که مشابهتی با رئیس تان دارد. از او چه می توان آموخت؟
تأملی بر تقلیل فرسودگی شغلی در پرتو تاب آوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شرایط محیط کار اعم از عوامل فیزیکی، اجتماعی روانشناختی بر عملکرد شغلی و میزان بهره وری کارکنان تأثیر گذار است. در دنیای کار، ماهیت برخی از مشاغل و تجارب بگونه ای است که خواه ناخواه افراد دچار مشکل می شوند، به گونه ای که ممکن است سلامت روانی آنها تهدید شود و بصورت معضل فرسودگی شغلی در نیروی انسانی بروز کند. از آنجائیکه یکی از سرمایه های ارزشمند سازمانی در عصر حاضر نیروی انسانی آن می باشد لذا توجه به ظرفیت فردی و روانی- به عنوان سازوکارها و تکنیک های درون سازمانی و کم هزینه- نه تنها برای مقابله با این شرایط ناگوار و بلکه هم چنین به منزله ی تجربه و فرصتی برای ارتقاء قابلیت های فردی و سازمانی حائز اهمیت است. لذا در این پژوهش با هدف دستیابی به سازکاروهای کاهش فرسودگی شغلی، اثر تاب آوری بر فرسودگی شغلی بررسی شده است.
پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی است و به روش توصیفی- همبستگی صورت گرفته است. حجم نمونه تعداد 234 نفر از کارشناسان و کارکنان شرکت گاز استان مرکزی می باشند، که بصورت تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش، پرسشنامه استاندارد تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و پرسشنامه استاندارد فرسودگی شغلی ماسلاچ و جکسون (1986) می باشد، که پایایی آن ها از طریق آلفای کرونباخ به ترتیب 936/0 و 828/0 به دست آمد و روش تحلیل عاملی تأییدی برای بررسی روایی مورد استفاده قرار گرفته است. داده ها نیز با بهره مندی از همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی، و مدل معادلات ساختاری تحلیل شدند.
نتایج نشان داد تاب آوری تأثیر منفی و معناداری بر فرسودگی شغلی دارد و می تواند موجب تعدیل آن شود. از اینرو پیشنهاد می شود با ایجاد ساختارهای مناسب و تقویت کننده ی تاب آوری، از این ظرفیت فردی و روانی افراد برای تقلیل معضل فرسودگی شغلی بهره گرفته شود.
منابع انسانی/ استخدام کارکنان در پرتو هدف و استراتژی
حوزههای تخصصی:
نیکوس مورکویانیس، نویسنده ی کتاب ""هدف نقطه ی شروع شرکتهای بزرگ"" در گفت گو با هاروارد بیزنس ریویو، ""هدف"" را در سازمانها و شرکتهای بزرگ تشریح می کند.
""هدف"" در بیان نیکوس مورکویانیس می تواند تکلیف استراتژی سازمانها را بخوبی مشخص کند، و متعاقب آن، شرکت بهتر می تواند کارکنان مورد نیاز خود را استخدام کند. پیوند بین استراتژی، و استخدام کارکنان آنچنان وابستگی درهم تنیده ای دارند که آگاهان را از خطا و انحراف دامنگیر شرکتها می رهاند.
فهم فرآیند شکل گیری نشاط با استفاده از نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کیفی با هدف ارائه مدل تبیین کننده نشاط در کارکنان بانک های خصوصی استان قم انجام شده است. این مطالعه از نوع پژوهش های کیفی است که با استفاده از نظریه داده بنیاد انجام شده است. 23 مصاحبه با کارکنان بانشاط بانک های خصوصی استان قم انجام شد. حاصل این مصاحبه ها، مجموعه ای از مضامین اولیه بود که طی فرایند کدگذاریِ باز، گردآوری و از درون آنها مقوله هایی استخراج شد؛ سپس در مرحله کدگذاری محوری، پیوند میان این مقوله ها ذیل عناوین: شرایط علی، پدیده محوری، راهبردها، عوامل زمینه ای، شرایط مداخله گر و پیامدهای نشاط کارکنان در قالب پارادایم کدگذاری محوری تعیین شد؛ در ادامه و در مرحله کدگذاری انتخابی نیز، سیر داستان ترسیم گردید. در این پژوهش شرایط علی اثرگذار بر نشاط سازمانی به سه دسته کلی: عوامل فردی، عوامل شغلی و عوامل سازمانی تقسیم شده است. عوامل مداخه گر شناسایی شده، به دو دسته کلی: عوامل کلان و عوامل خرد تقسیم می شوند. عوامل کلان عبارت است از: شرایط اقتصادی و شرایط فرهنگی- اجتماعی جامعه و عوامل خرد عبارت است از: سیاست های سازمانی، ساختار سازمانی و ادراک عدالت. عوامل زمینه ای شناسایی شده عبارت است از: محیط خانوادگی، عوامل مدیریتی، ویژگی همکاران، ارگونومی و وقایع عاطفی. سرانجام پیامدهای شناسایی شده در این پژوهش عبارت است از: پیامدهای شخصی، پیامدهای خانوادگی، پیامدهای سازمانی و پیامدهای اجتماعی.
بررسی انتقادی مبانی انسان شناسی پارادایم های مدیریت منابع انسانی بر اساس نظریه انسان شناسی پارادایم رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدیریت حوزه ای است که عمر دانشگاهی آن زیاد نیست؛ اما از گذشته های دور، از هماهنگی کارها گرفته تا کنترل انسان ها مدنظر بوده است. از ابتدای توجه به مدیریت، انسان یکی از ارکان اساسی آن بوده است. ازسوی دیگر، با توجه به تغییرات چشمگیر در محیط های سازمانی اجتماعی و تشدید عرصه رقابت در جهان امروزی سازمان ها بیش از گذشته به دنبال جذب و از آن مهم تر حفظ و توسعه افراد برای انجام فرایندهای جاری و آتی خویش هستند. یکی از حوزه های دانش مدیریت، مدیریت منابع انسانی است؛ این حوزه که به شکل مجزا از چند دهه قبل به آن پرداخته شده و مورد توجه قرار گرفته، به نگرش های گوناگون تعریف و توصیف شده است که محور همه آن ها استفاده کارا و اثربخش از کارکنان در جهت تحقق اهداف سازمانی است. بر این اساس، در یک نگاه کلان از نظریه های حوزه منابع می توان از دو نگرش در آن سخن گفت که به پارادایم هزینه گرا و سرمایه گرا یاد می شود.
در این پژوهش، ضمن برشمردن مبانی انسان شناسی پارادایم های مذکور و نقد آن ها، با روش پژوهش انتقادی، نگاه سومی به مدیریت منابع انسانی معرفی می شود که انسان در آن از حالت ابزارگونگی خارج شده و خود اصالت می یابد. این پارادایم که آن را «پارادایم رشد» می نامیم، مبانی انسان شناسی خود را از دیدگاه متفکران مسلمان گرفته و بر آن است تا از یک دیدگاه متعالی به نیروی انسانی بنگرد. دیدگاهی که در تلاش است تا تضاد جوهری نهفته در ادبیات مدیریت، میان اهداف کارگر و کارفرما را از میان بردارد و رنگ وحدت بر آن بزند. براین اساس، در این مقاله بعد از تقریر انتقادی مبانی انسان شناسی پارادایم های اثرگذار حوزه مدیریت منابع انسانی، تلاش شده است چشم اندازی از تأثیرات مبانی انسان شناسی پارادایم رشد بر حوزه مدیریت منابع انسانی بیان گردد.
طراحی الگویی مبتنی بر معیارهای اساسی جهت گزینش کارکنان شایسته و برآورد عملکرد سازمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، ارائه الگویی مبتنی بر معیارهای اساسی جهت گزینش کارکنان کارآمد در بانک انصار و برآورد عملکرد براساس معیارهای منتخب در نظر گرفته شد. بدین منظور، نخست، مطالعات کتابخانه ای صورت گرفت و براساس آن 90 معیار گزینش کارکنان شناسایی شد؛ دوم، معیارها با بهره گیری از رویکرد مفهوم سازی بنیادی در 7 طبقه اصلی قرار گرفتند؛ سوم، به کمک روش دلفی فازی و تحلیل داده های حاصل از مطالعات میدانی(پرسشنامه) 67 معیار اساسی تعیین و درنهایت الگوی معیارهای اساسی ارائه شد. سپس به روش تحلیل رگرسیون، تأثیر معیارهای اساسی بر عملکرد، مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد بیش از 50 درصد عملکرد بانک به این معیارها بستگی دارد و مابقی تحت تأثیر عوامل دیگری است. این یافته، اهمیت منابع انسانی و شایستگی های آنها را نسبت به سایر منابع، تأیید کرده و بیان می دارد گزینش هدف مند کارکنان، به شدت بر کاهش هزینه های منفی حاصل از اتخاذ تصمیم های نادرست و هزینه های آموزش و از طرفی افزایش توان رقابتی و عملکرد آتی سازمان، تأثیرگذار است.
ارائه مدل هوشمندی سازمان: مورد مطالعه شرکت های تولیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش پیچیدگی و فشار رقابتی خصیصه محیط سازمان های امروزی است. عدم پاسخ مناسب و به موقع به تغییرات محیطی، موجب به خطرافتادن بقای شرکت می شود. هوشمندعمل کردن بهترین پاسخ به این چالش هاست. هدف تحقیق حاضر توجه به قابلیت های داخلی سازمان و به ویژه پاسخ به این پرسش است که اگر سازمان دنبال هوشمندعمل کردن است، کدام یک از ابعاد داخلی را باید پرورش دهد؟ تحقیق از نظر هدف، توسعه ای– کاربردی و از بعد روش گردآوری داده ها، توصیفی و از نوع پیمایشی است. جامعه آماری تحقیق کارکنان شرکت های تولیدی تحت پوشش شرکت شهرک های استان کرمانشاه به تعداد 3531 نفر است که از طریق روش نمونه گیری طبقه ای (اختصاص متناسب) 347 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است که برای طراحی آن از تکنیک دلفی طی سه راند استفاده شده است. روایی ابزار گردآوری از طریق اعتبار همگرا و پایایی از طریق بار عاملی و پایایی مرکب مورد تأیید قرارگرفته است. همچنین به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار اسمارت پی ال اس و روش حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده شده است. تحلیل یافته های بخش ساختاری مدل، نشان داد که 14 درصد از سطح هوشمندی در شرکت های تولیدی موردمطالعه از طریق سازه میزان کار گروهی، 18 درصد توسط میزان تفکر سیستمی، 21 درصد به وسیله میزان باز بودن سازمان، 16درصد توسط آزاد اندیشی سازمانی و 33 درصد توسط بصیرت سازمانی با بیشترین تأثیر، تعیین می شود.
فرهنگ سازمانی دوسوتوان و عملکرد: نقش حیاتی دوسوتوانی سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم دوسوتوانی سازمانی، به توانایی سازمان برای توجه به دو هدف ناسازگار سازمانی به طور برابر اشاره می کند که در شرایط عدم اطمینان به طور معمول اثری مثبت بر عملکرد دارد و به عملکرد پایدار، بقا و موفقیت طولانی مدت منجر می شود. اما این فقط در صورتی امکان پذیر است که فرهنگی ایجاد شود تا اعضای سازمانی را قادر کند از شایستگی های موجود بهره برداری کنند (بهره برداری) و از طرف دیگر فرصت ها و توانایی های جدید را کشف کنند (کتشاف). هدف از پژوهش حاضر نیز بررسی نقش فرهنگ سازمانی دوسوتوان و دوسوتوانی سازمانی بر عملکرد است. بدین منظور و برای آزمون فرضیه های پژوهش، شرکت های فعال در صنایع غذایی به عنوان جامعة آماری پژوهش انتخاب شدند و پرسشنامه بین مدیران 62 شرکت توزیع، جمع آوری و تحلیل شده است. مدل پیشنهادی بر مبنای مدل سازی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی با کمک نرم افزار Warp PLS تجزیه وتحلیل شد. نتایج تحلیل از رابطة بین فرهنگ سازمانی دوسوتوان و دوسوتوانی، همچنین رابطة این دو با عملکرد حمایت می کند. همچنین، با توجه به نتایج، نقش میانجی دوسوتوانی در رابطة فرهنگ سازمانی دوسوتوان و عملکرد تأیید شد.
تحلیل رابطه ظرفیت تغییر سازمانی و تفکر استراتژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصر کنونی ظرفیت تغییر سازمانی یک قابلیت سازمانی مهم و استراتژیک و منبعی برای مزیت رقابتی شناخته شده است متفکران استراتژیک سازمان ها باید از فرآیندها و بحران های روزانه فراتر رفته و توجه خود را بر توسعه ظرفیت سازمان برای پاسخگویی موثر به عدم اطمینان های محیطی معطوف دارند. در این پژوهش با جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ای از 29 سازمان دولتی، سطح تفکر استراتژیک و ظرفیت تغییر در آن ها ارزیابی شد و رابطه این دو مفهوم با آزمون همبستگی مورد بررسی قرار گرفت. الگوی مورد استفاده برای ارزیابی تفکر استراتژیک، مدل پنج عنصر تفکر استراتژیک جین لیدکا و الگوی ارزیابی ظرفیت تغییر سازمانی، مدل هشت بعدی ویلیام جاج می باشد. تحلیل های آماری نشان داد سازمان هایی که سطح تفکر استراتژیک بالاتری دارند، از ظرفیت تغییر سازمانی بالاتری نیز برخوردارند. همچنین مشخص شد همبستگی مثبت و معنی داری میان هر یک از عناصر پنجگانه تفکر استراتژیک (دید سیستمی، تمرکز بر هدف، فرصت جویی هوشمندانه، تفکر در زمان و فرضیه محوری) و ظرفیت تغییر سازمانی وجود دارد. بعلاوه نتایج پژوهش وجود همبستگی مثبت و معنی دار میان تفکر استراتژیک و هر دو بعد سرمایه انسانی و زیرساخت های اجتماعی ظرفیت تغییر سازمانی را تأیید کرد.
رابطة رهبری اخلاقی با توانمندسازی روان شناختی با میانجی گری عدالت رویه ای و عدالت تعاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توانمندسازی کارکنان از فنون مؤثر افزایش بهره وری کارکنان و به کارگیری بهینة ظرفیت و توانایی های فردی و گروهی آن ها در راستای اهداف سازمانی است. هدف پژوهش حاضربررسی رابطة رهبری اخلاقی با توانمندسازی روان شناختی با میانجی گری عدالت رویه ای و عدالت تعاملی است. این تحقیق ازنظر هدف از نوع کاربردی وا زنظر روش تحقیق، توصیفی- همبستگی است. شرکت کنندگان پژوهش 200 نفر از کارکنان شرکت بهره برداری نفت و گاز آغاجاری بودند که به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. داده ها با به کارگیری ضریب همبستگی پیرسون، مدل یابی معادلات ساختاری و روش بوت استراپ تحلیل شد. یافته ها نشان داد الگوی پیشنهادی برازشی خوب دارد. نتایج پژوهش نشان داد رهبری اخلاقی به طور مستقیم، و با میانجی گری عدالت رویه ای و عدالت تعاملی، به طور غیرمستقیم بر توانمندسازی روان شناختی اثر می گذارد. همچنین، رهبری اخلاقی با توانمندسازی روان شناختی ارتباط دارد و این سبک رهبری باعث ترویج عدالت رویه ای و تعاملی می شود و از طریق این دو نوع عدالت می توان موجبات توانمندی کارکنان را فراهم کرد.
تأثیر تجربه و عوامل سازمانی بر تعهد حرفه ای معلمان: آزمون نقش میانجی خودکارآمدی معلم و هویت سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این تحقیق، مطالعه تأثیر تجربه و عوامل سازمانی بر تعهد حرفه ای معلمان با بررسی نقش میانجی خودکارآمدی و هویت سازمانی بود. روش پژوهش توصیفی- پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان ابتدایی شهرستان پیرانشهر در سال تحصیلی 92-1391 بودند (585 نفر) که با استناد به جدول مورگان و با روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی 233 نفر از این تعداد برای پاسخگویی به پرسشنامه ها انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پنج پرسشنامه استاندارد بودند که روایی و پایایی آنها با استفاده از رواسازی تحلیل عاملی و محاسبه آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. در نهایت نیز داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها حاکی از آن بودند که سیاست سازمانی و گفتگوی دوطرفه ارتباط معنی داری با خودکارآمدی معلمان داشتند، ولی رابطه بین سیاست و هویت سازمانی تأیید نگردید. هم چنین مسیرهای بین خودکارآمدی و هویت سازمانی با تعهد حرفه ای معنی دار شد. نقش میانجی خودکارآمدی در رابطه بین سیاست با تعهد حرفه ای، و در رابطه بین گفتگو با تعهد حرفه ای تأیید گردید و واسطه گری هویت در رابطه بین گفتگوی دوطرفه با تعهد حرفه ای معنی دار بود ولی میانجی گری هویت سازمانی در ارتباط بین سیاست و تعهد حرفه ای تأیید نگردید.
بررسی و تبیین تأثیر عدالت سازمانی بر فضیلت سازمانی (مورد مطالعه: شهرداری رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش تأثیر عدالت سازمانی بر فضیلت سازمانی در شهرداری رشت را بررسی و تبیین می کند. بررسی رابطة بین عدالت سازمانی و فضیلت سازمانی و توصیف متغیرهای آن ها از مبانی نظری هدف این پژوهش است. فرض اساسی این پژوهش این است که آیا بین عدالت سازمانی و فضیلت سازمانی رابطة مثبت و معنادار وجود دارد و متغیرهای عدالت سازمانی می توانند تغییرات فضیلت سازمانی را تبیین کنند. برای این منظور از جامعة آماری 927 نفری کارمند مناطق پنج گانة شهرداری رشت، 248 نفر به عنوان نمونه تعیین شد که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری پرسشنامة 37 سؤالی بوده است. در این تحقیق به منظور آزمون فرضیه های مرتبط با مدل مفهومی پیشنهادی، روش های آمار استنباطی به کار گرفته شده است. در روش آمار استنباطی تحلیل همبستگی و تحلیل رگرسیون انجام گرفت. نتایج آزمون همبستگی میان متغیرهای تحقیق نشان می دهد مقدار عدد معناداری مشاهده شده برای همة مؤلفه های عدالت سازمانی، از سطح معنا داری استاندارد (05/0a=) کمتر است و رابطة معنادار بین مؤلفه های فرعی و متغیر اصلی عدالت سازمانی با متغیر فضیلت سازمانی در شهرداری رشت تأیید شد. به عبارت واضح تر، با افزایش عدالت سازمانی، فضیلت سازمانی ارتقا و بهبود می یابد.
تأثیر ارتباطات سازمانی اثربخش بر پیاده سازی معماری مدیریت منابع انسانی، پژوهشی در استانداری خراسان رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معماری مدیریت منابع انسانی یکی از مفاهیم نوینی است که در عرصه معماری سازمانی مطرح است. تأکید معماری منابع انسانی در مکانیزم انتقال سازمانها از دیدگاه سنتی شغل محور به دیدگاه نوین دانش محور است. در پیاده سازی معماری منابع انسانی باید به ارتباطات سازمانی به عنوان منبع ارزش آفرینی توجه نمود زیرا ارتباطات سازمانی بستر تبادل و تسهیم دانش میان افراد محسوب می شود. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر ارتباطات سازمانی اثربخش بر معماری مدیریت منابع انسانی در یکی از سازمانهای دولتی صورت گرفته است. نوع تحقیق کاربردی و روش آن توصیفی-پیمایشی است. روش جمع آوری داده ها از طریق پرسش نامه ای سه قسمتی شامل، قسمت اول اطلاعات جمعیت شناختی قسمت دوم مربوط به سنجش ارتباطات سازمانی اثربخش است که بر مبنای شش مؤلفه مدل رابنز و متشکل از 37 سوال است و قسمت سوم پرسش نامه که برای سنجش معماری منابع انسانی است متشکل از 19 سوال برگرفته از مدل معماری مدیریت منابع انسانی ریدر و همکاران (2012) می باشد که پس از کسب اطمینان از روایی و پایایی ابزارهای اندازه گیری بین حجم نمونه تحقیق که از جامعه مدیران و کارشناسان استانداری خراسان رضوی بودند توزیع و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار LPS و SPSS صورت گرفت. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که ارتباطات سازمانی اثربخش با معماری مدیریت منابع انسانی رابطه مثبت و معنا داری داشته و در پیاده سازی آن نقش دارد.
بررسی تأثیر یکپارچگی رفتاری تیم مدیریت ارشد و دوسوتوانی سازمانی بر عملکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تیم های مدیریت ارشد سازمان ها به عنوان تصمیم گیرندگان اصلی شرکت ها نقش اصلی در ایجاد دوسوتوانی سازمانی ایفا می کنند. یکپارچگی رفتاری تیم مدیریت ارشد که بیانگر تعاملات جمعی اعضای تیم مدیریت ارشد است، حرکت سازمان ها به سمت دوسوتوانی و به دست آوردن عملکرد بهتر را تسهیل می کند. در این مقاله، تأثیر یکپارچگی رفتاری تیم مدیریت ارشد بر عملکرد شرکت های تولیدی بررسی شده و همچنین نقش میانجی دوسوتوانی سازمانی به عنوان قابلیت سازمان ها در بهره برداری و اکتشاف فرصت های رشد، در رابطه بین یکپارچگی رفتاری تیم مدیریت ارشد و عملکرد مورد بررسی قرار گرفته است. داده های پژوهش از شرکت های تولیدی شهر صنعتی رشت گردآوری شده است. روش پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی بوده که اطلاعات از طریق پرسش نامه جمع آوری شده و برای تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و الگوریتم حداقل مربعات جزئی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که یکپارچگی رفتاری تیم مدیریت ارشد با میانجی گری دوسوتوانی سازمانی بر روی عملکرد تأثیرگذار است.
بررسی فلسفه اخلاق تکلیف گرایانه کانت در سازمان (مقایسه آن با منشور اخلاقی جهانی سازمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر آن است تا به بررسی فلسفه اخلاق تکلیف گرایانه کانت و مقایسه آن با منشور اخلاقی جهانی در سازمان بپردازد که آیا اخلاق کانت با منشور اخلاقی جهانی در سازمان ها سازگاری دارد یا نه؟ اخلاق کانت یکی از مهم ترین نظام های تکلیف گرایانه اخلاقی است که به نیت و انگیزه عمل و خود عمل اهمیت می دهد. کانت، انگیزه عمل به قوانین اخلاقی را صرفاً احترام به آنها می داند. کانت برای تشخیص اوامر و قواعد اخلاقی پنج معیار به دست می دهد که اگر دستورات به اصطلاح اخلاقی، از این آزمون های پنج گانه موفق بیرون آیند، اخلاقی والا غیراخلاقی هستند. آن معیارها عبارتند از: 1. اصل تعمیم پذیری 2. قاعده قانون عام طبیعت شدن 3. قاعده غایت فی نفسه بودن انسان 4. قاعده خودمختاری انسان و 5. قاعده کشور غایات. منشور اخلاقی جهانی که عبارتند از: 1. اصل امانت 2. اصل مالکیت 3. اصل اعتبار 4. اصل شفافیت 5. اصل منزلت 6. اصل انصاف 7. اصل شهروندی 8. اصل حساسیت، سازگاری کاملی با معیارهای اخلاقی کانت دارند. از این رو می توان بر اساس دیدگاه کانت آنها را اخلاقی دانست، البته به این شرط که هدف از واضعان و عاملان منشور اخلاقی جهانی، صرفاً احترام به این قوانین باشد نه نتیجه ای که از آن عاید سازمان ها می شود، از قبیل موفقیت در رقابت و سود بیشتر. نتیجه آن که اخلاق کانت نسبت به اخلاق غایت گرایانه و سودگرایانه بیشتر با منشور اخلاقی جهانی سازگاری دارد، البته با همان شرایطی که ذکر شد.
نقش سرمایه انسانی در توسعه ظرفیت خلق دانش سازمانی.(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی سال ۵ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱۸
49 - 70
حوزههای تخصصی:
در عصر دانایی محوری سازمان های پیشرو می کوشند زیرساخت های مورد نیاز برای اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش را فراهم کنند و کارکنان خود را تشویق می کنند تا به گونه ای فعالانه در فرایندهای مدیریت دانش مشارکت کنند و به خلق و تسهیم دانش سازمانی مساعدت کنند. یکی از این زیرساخت های توانمندساز سرمایه انسانی است که به یکی از مهم ترین سرمایه های ارزشمند و ناملموس سازمان تبدیل شده است. در این راستا در این پژوهش به این مسئله اساسی پرداخته می شود که سرمایه انسانی چگونه می توانند به توسعه خلق دانش سازمانی کمک کنند. بدین منظور تاثیر چهار بعد از سرمایه انسانی (خبرگی،مهارت، تجربه و تحصیلات) بر ظرفیت خلق دانش سازمانی بررسی می شود. روش تحقیق، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری آن نیز شامل950 نفر مدیران و کارشناسان بانک اقتصاد نوین در تهران است که با نمونه گیری تصادفی انجام شده، 274 نفر آن ها به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان می دهد همه ابعاد بررسی شده سرمایه انسانی بر ظرفیت خلق دانش سازمانی تاثیری معنادار و مثبت دارند. بر این مبنا پیشنهادهایی به مدیران و پژوهشگران ارائه می شود.
هنجارشکنی اخلاقی در مدیریت سازمان ها در ترازوی مدیریت علوی
حوزههای تخصصی:
اخلاق سازمانی در دنیای امروز غرب با ایجاد هماهنگی و ثبات رویه، تدوین قواعد رفتاری، سازمانی و قانونی، سازمان های غربی را برای انجام وظایف با بیشترین کارآیی و اثربخشی و تحقق اهداف و مأموریت ها کمک می کند؛ اما با وجود اینکه اخلاق اسلامی و به خصوص سبک و سیاق اخلاقی امیرالمؤمنینg در حکومت داری، جامعیت لازم جهت مدیریت دولت، جامعه و فرد را داراست، باز هم دیده می شود که سازمان های ایرانی به نتایج قابل قبول دست نمی یابند. به نظر می رسد هنوز تفکر و فرهنگ مدیریت به سطحی از باور اسلامی نرسیده است که پایبندی به اصول اخلاقی را بهترین راهکار دستیابی به بیشترین حد کارآیی و اثربخشی بداند؛ اگرچه خود رسیدن به مکارم اخلاق نیز از اهداف ارسال رسولان الهی و به دنبال آن تشکیل حکومت بر مبنای قواعد دینی می باشد. در این میان بر نقش مدیریت و شیوه های تصمیم گیری مدیران، در بروز رفتارهای اخلاقی در سازمان تأکید شده است. از این رو، پژوهش حاضر تلاش دارد با توجه به آموزه های اسلامی مدیریت و به خصوص فرمان های امیرالمؤمنینg، هنجار شکنی هایی که ممکن است در مدیریت سازمان ها بروز یابد را برشمارد و از طریق اجتناب از این هنجارشکنی ها، سازمان های ایرانی را به سازمان های اسلامی نزدیک تر کند.
رابطه درک معلمان از رفتارهای رهبری آموزشی مدیر با اثربخشی و نگرش آن ها نسبت به تغییر سازمانی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین درک معلمان از رفتارهای رهبری آموزشی مدیر و نگرش آن ها نسبت به تغییر و اثربخشی شان در مدارس متوسطه دوم شهرستان فسا بود. روش تحقیق، توصیفی از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری شامل تمامی معلمان مدارس دولتی مقطع متوسطه دوم شهرستان فسا(310 نفر) است که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی تعداد 175معلم(115 زن و 60 مرد) انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. پرسشنامه های رهبری آموزشی هوی و میلکارک(2003)، نگرش نسبت به تغییر سازمانی دونهام و همکاران(1989) و اثربخشی معلم زمانی منش و سبحانی نژاد(1391) مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از رگرسیون خطی چند متغیره و رگرسیون گام به گام و با به کارگیری نرم افزار SPSS نسخه 20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد درک معلمان از رفتارهای رهبری آموزشی، نگرش آن ها نسبت به تغییر و اثربخشی-شان را به طور معنی داری پیش بینی می کند و متغیر نگرش نسبت به تغییر سازمانی در رابطه بین درک معلمان از رفتارهای رهبری آموزشی و اثربخشی آن ها نقش متغیر میانجی ایفا می کند.