فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
1 - 20
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا «اصالت وجود» را به عنوان مبنای حکمت متعالیه با ادلّه محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشائیان را قائل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند نزد حکمای متقدّم مسئله اصالت وجود یا ماهیت بدین گونه مطرح نبوده، لکن با بررسی آثار و عبارات ایشان می توان یکی از طرفین مسئله را به آنان نسبت داد. این پژوهش در پی یافتن نظر «غیاث الدین منصور دشتکی» در این باب است. با تدقیق در نصوص و عبارات وی به روش توصیفی – تحلیلی بر مبنای حکمت صدرایی؛ ضمن ارائه شواهدی متقن اعتقاد به «اصالت ماهیت» نزد غیاث الدین منصور قابل برداشت است؛ شواهد مذکور به فراخور این تحقیق ارائه و مدعا تبیین خواهد شد. غیاث الدین مفهوم «وجود» را جزء معقولات ثانی اعتباری و زائد بر ماهیت دانسته، تحقق هرگونه فرد و مصداق خارجی را برای آن انکار نموده است. وی بر همین اساس قائل به تشکیک در ماهیت، مجعولیت آن، تقدّم و تأخر بالتجوهر و وجود بالذات کلّی طبیعی در خارج شده است.
گادامر در برابر معرفت شناسی دکارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
151 - 177
حوزههای تخصصی:
دکارت مبانی اصلی اندیشه مدرن را پایه-گذاری کرد. گادامر در مقام منتقد اندیشه مدرن، طبیعتا به فلسفه دکارت رویکرد انتقادی دارد. بسیاری از مضامین فلسفه گادامر بدون التفات به این نکته قابل فهم نیست. معرفت شناسی دکارت منشاء پیدایشِ ایده عقل مطلق و در عین حال بشری ای در تاریخ فلسفه مدرن است که از چشم انداز آن می توان به معرفت و حقیقت همه شمول و یقینی دست یافت. اندیشه های گادامر در باب فهم و حقیقت به طور مستقیم به این رویکرد دکارتی در معرفت شناسی مدرن انتقاد دارد. انتقاد گادامر به رویکرد دکارتی معرفت شناسی مدرن، مبانی اصلی اندیشه دکارت را هدف قرار می دهد؛ از جمله مفهوم عقل مطلق، مبناگرایی، معرفت یقینی، و رد اعتبار سنت. در اینجا رویکرد انتقادی گادامر به این مضامین دکارتی را مطالعه می کنیم و سپس سعی خواهیم کرد گادامر را در برابر مساله ی دکارتی اعتبار و توجیه معرفت شناختی قرار دهیم و پاسخ ماخوذ از آثار او را بررسی کنیم.
پدیدارشناسیِ ساختارِ صوری سوژه در نظام های ساختار باور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
87 - 108
حوزههای تخصصی:
ساختار صوری سوژه در سطح گسترده ای قابل بحث است، چرا که اساس «سوژه» در تمایز «من/ جهان» شکل گرفته و چگونه ساختار صوری می تواند بدون جدایی افکندن میان «این و آن» و افزودن امور انضمامیِ متکثر پایدار بماند؟ سوژه در ابتدای امر تنها فضایی خالی است که به غیر ، مجالِ ورود می دهد، نمی توان مشخص کرد که این «نفوذ سوژه است یا نفوذ شیء» اما به هر صورت ساختاری است که پای غیر را به «امر نفسانی» باز می کند و مرحله ی بیگانگی را رقم می زند مرحله ای که برای «ظهورِ صوریِ سوژه» ضروری است. سوژه تداومِ تحلیلیِ این تصور است که مبنای آگاهی از هیچ بستری برنخواسته و گاه آغازی کاملا تهی دارد، ما این را پذیرفتیم، چرا که سوژه هرچند در مقام خیال، اما نقشی بسیار پررنگ دارد و از طرف دیگر اگر برای ظهورِ سوژه عقیده به بستری داشته باشیم، امکانِ دریافت طبیعیِ آگاهی را به صورتی که سوژه آن را تنها با پدید آمدن و ناپدید شدن ایجاد می کند، از دست می دهیم (نقشِ کاتالیزوریِ سوژه). پس «سوژه نه تاریخی است و نه زبانی، زیرا اساسِ پیوند طبیعی و ارجاع های طبیعی ربطی به تاریخ و زبان ندارد» اما نکته ی مهم اینجاست که سوژه جهان را به ورطه ی ساحتِ نمادین و قابل ادراک می کشد و این یعنی نشانه ها را به صورتِ گسترده واردِ سطح آگاهی می کند و آنجا که چیزی نمادین نشود ناخودآگاه باقی می ماند.
بررسی و نقد نظریه این همانی ذهن و بدن در فلسفه ذهن و مقایسه گذرای آن با دیدگاه ملاصدرا درباره رابطه نفس و بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سخن درباره نفس و بدن همواره مبحثی پراهمیت بوده است. مهم ترین مسأله در این زمینه، چگونگی رابطه نفس، به مثابه وجودی مجرد، با بدن، به مثابه وجودی مادی، است. اندیشمندان مختلفی به انگیزه حلّ این مسأله، نظریاتی ارائه کرده اند. در مقاله حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است، به نظریه این همانی- به مثابه یکی از مهم ترین نظریات در فلسفه ذهن- و دیدگاه ملاصدرا- از برجسته ترین فیلسوفان مسلمان- پرداخته ایم. رهاورد پژوهش این است که بین این دو نظریه اشتراکاتی از جمله نفی دوگانه انگاری جوهری و نفی ترکیب موجودی مجرد با موجودی مادی و افتراقاتی از جمله قبول یا عدم قبول وجود «نفس»، قبول یا عدم قبول تجرد نفس، این همان بودن یا نبودن (اعم از این همانی نوعی یا مصداقی) هر کدام از پدیده های بدنی و ذهنی، بازگشت (تقلیل/ تحویل پذیری) یا عدم بازگشت (تقلیل/ تحویل ناپذیری) پدیده های ذهنی به پدیده های فیزیکی، نفی یا قبول علیت ذهنی، وجود دارد.
راه های بودن، سور مقید و سور عام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
37 - 58
حوزههای تخصصی:
تقریری معاصر از تکثرگرایی وجودشناختی یافت می شود که، طبق آن، این رهیافت در به رسمیت شناختنِ راه های بودن صورت بندی می شود: اینکه اشیا به طرقِ مختلف هستند یا از انحاء گوناگونی از بودن بهره مندند. بااین حال ازآنجاکه، طبق تلقی رایج در فلسفه تحلیلی، سورها نمودار تعهدات وجودشناختی ما هستند، پس این تقریر معاصر تکثرگرایی وجودشناختی را ناظر به نظریه تسویر می داند و آن را در قامت پذیرش تعدد سور های وجودی می بیند و بهتر است که تکثرگرایی تسویری نامیده شود. در مقاله پیش رو، پس از توضیحاتی درباره این تقریر معاصر، از این سخن می رود که کدام سورها را باید نمودارِ تعهدات وجودشناختی مان لحاظ کنیم و اینکه آیا سورهای متعدد نمی توانند دامنه هایی هم پوشان داشته باشند. نیز دراین باره بحث شده است که با فرض پذیرش تعددی از سورها، آیا همچنان باید سور عام را (یعنی همان که در دلالت شناسی منطق محمولات به کار می رود و خوانشی وحدت انگار از وجودشناسی پیش می نهد) پذیرفت یا نه. در این مقاله، چهار استدلال در پذیرش سور عام طرح و ردّ می شوند. بااین حال، سرانجام پذیرش سور عام برای تکثرگرایی مرجح دانسته می شود.
بازخوانی عقل آناکساگوراس در روانشناسی ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
79 - 100
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث بسیار دشوار در روانشناسی ارسطو بحث عقل است. این بحث که در طول تاریخ دست مایه تفاسیر بسیار گوناگون بوده به ندرت از منظر مواجهه ارسطو با پیشینیانش بررسی شده است. این مقاله استدلال میکند که ارسطو در این بحث وام دار آناکساگوراس است و نظریه او را دراین باب ارتقا میدهد و در چارچوب مبانی خودش بازخوانی میکند. مهمترین و چالشبرانگیزترین مباحثی که در کتاب درباره نفس در موضوعِ عقل مطرح شده از این منظر قابلِ فهم میشوند. آناکساگوراس صریحاً یا ضمناً دو وصفِ عدمتعین و سرمدیت را به عقل نسبت میداد. ارسطو این دو وصف را برای عقل میپذیرد و میکوشد تا مشکلاتی را که بر سر راه این دو قرار دارد برطرف کند. هر دویِ این اوصاف با فعالیت اصلیِ عقل، یعنی شناختن و تعقلکردن، ناسازگارند. آنچه مطلقاً نامتعین است به هیچ چیزی شباهت ندارد. پس، مطابق حکم مشهورِ «شبیه شبیه را میشناسد»، قادر به شناختن نخواهد بود. همچنین شناختن نوعی عبور از قوه به فعل است که از لوازم ماده است. ازاین رو، عقل اگر بخواهد فعالیت شناختی داشته باشد، نمیتواند سرمدی باشد. نشان دادهایم که مباحث دو فصل چهارم و پنجم از کتاب سومِ درباره نفس به همین دو مسئله پاسخ میدهند.
حدوث و قدم عالم از منظر کندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
161-180
حوزههای تخصصی:
حدوث و قدم عالم، از مسائل مهمی است که همواره در فلسفه و کلام اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. نگارنده با هدف تبیین و ارزیابی نظریه کندی – که نخسین فیلسوف اسلامی است- با تتبع در آثار وی، به سه دلیل بر اثبات حدوث عالم دست یازیده است. یک دلیل را خود کندی برای اثبات حدوث عالم ذکر کرده است ولی دو دلیل دیگر، در ضمن مطالب دیگر و به هدف اثبات امور دیگری ذکر شده است لکن قابلیت اثبات حدوث عالم را داراست. دو دلیل مبتنی بر تناهی زمان و تلازم میان جرم، حرکت و زمان استوار است و دلیل دیگر بر مدار تلازم میان معلولیت و حدوث سامان یافته است. با توجه به اینکه وی عالم را منحصر به عالم ماده می داند، هر سه دلیل وافی به مدعای اوست، هر چند دلیل سوم شامل عالم مجردات نیز می شود که از نقاط قوت نظریه او محسوب می شود، لکن نپرداختن به مفهوم شناسی حدوث و عدم ارائه تبیینی مناسب در اثبات تلازم میان معلولیت و حدوث را می توان از نقاط ضعف دیدگاه وی به شمار آورد.
فرایند تحقق فهم و سطوح آن براساس مبانی حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار سعی می شود براساس مبانیِ حکمت متعالیه، چیستیِ فهم به دست آید و براساس آن، چگونگیِ تحقق فهم و سطوح احتمالی آن بررسی شود. این امر به روش تحلیلی اسنادی و براساس تولید نظریه در حوزه هستی شناسی فهم از مبانی موجود در حکمت متعالیه صورت می پذیرد. براساس تحلیل صورت گرفته روشن می شود که فهم از اتحاد وجودی موجود ادراک کننده با مورد فهم (متعلق فهم) به دست می آید. بنابراین آن فهمی صحت دارد و می توان به آن اتکا کرد که به نحو حداکثری فاعل شناسا را با محتوا متحد کند و از آنجا که فهم مطلوب از یک پدیده باید در حوزه رفتارِ فهم کننده نیز تغییر ایجاد کند؛ پس فرایند شکل گیری فهم باید در بستر مبادی فعل ارادی تحقق پیدا کند. از این رو می توان به تناسب اتحادی که فرد با مورد فهم به دست آورده و موجب تغییر رفتار او شده، برای فهم، سطوح شش گانه تصور اولیه، فهم اولیه، فهم تحلیلی، فهم کاربردی، فهم استدلالی، فهم خلاق در نظر گرفت.
تشکیک در وجود از دیدگاه علامه طباطبایی و استاد مصباح(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
131 - 146
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل ذیل اصالت وجود، تبیین کثرات عالم بود که برای توجیه آن، نظریه تشکیک وجود مطرح شد. در حکمت متعالیه، علاوه بر انواع سه گانه کثرت به بعض ذات، خارج ذات و تمام ذات، معیار چهارمی برای توجیه برخی کثرات مطرح شد: اختلاف به تمام ذات در عین اشتراک به تمام ذات یا اختلاف به شدت و ضعف. اندیشمندان صدرایی در تبیین این معیار دچار اختلاف شدند. علامه طباطبایی معتقد است برخی کثرات عالم واقع با این معیار قابل توجیه نیست. وی با طرح ملاک جدید «عینیت مابه الامتیاز و مابه الاشتراک» معتقد است اگر اختلاف وجودات به اختلاف مراتب و شدت و ضعف بازگردد، تشکیک طولی وگرنه عرضی است. استاد مصباح نیز سخن علامه را مردود دانسته و معتقد است اگر مصادیق یک مفهوم رابطه علّی معلولی داشته باشند، آنگاه آن مفهوم به نحو تشکیکی بر آن ها حمل می شود؛ در غیر این صورت، تشکیک عرضی ای وجود ندارد و چنین کثراتی متباین به تمام وجودند.
متافیزیک عشق در نظام فکری ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
5 - 36
حوزههای تخصصی:
اصطلاح متافیزیک عشق در فلسفه سینوی بررسی سه محور چیستی، چرایی، و چگونگی عشق در منظومه فکری ابن سینا می باشد و حاصل آن نیز نظریه عشق سینوی است. با بررسی آراء ابن سینا درباره عشق علی الخصوص نظرات وی در رساله عشق می توان دریافت که ابن سینا دو تعریف را از عشق بیان کرده است (چیستی)، و در فصول هفتگانه رساله عشق اذعان داشته است که عشق جوهری فراگیر در سراسر هستی است و موجودی خالی از این جوهر نیست و بر این اساس، عشق عامل وجودی موجودات می باشد (چرایی). از سوی دیگر، ابن سینا ذیل هر فصل چگونگی جریان و سریان و همچنین وابستگی موجودات به عشق را نیز تبیین کرده است (چگونگی). نتیجه فهم و بررسی این سه محور گفته شده در آراء ابن سینا که هدف پژوهش حاضر می باشد نظریه عشق سینوی را به دنبال داشته است که جهانبینی ابن سینا در باره عشق را نشان می دهد.
رهیافتی شناختی و بدن مند به خوانشگری کاغذی و دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
15 - 31
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاش می کند به کمک ابزارهای مفهومی هایدگر، فوکو و نیز دستاوردهای علوم شناختی، از منظری فلسفی گذار از خوانشگری کاغذی به خوانشگری دیجیتال را بررسی کند. این بحث می تواند تمهیدی برای فهم فلسفی عصر دیجیتال باشد. در این پژوهش نشان داده می شود که تحلیل هایدگر درباره هستی تودستی و تکنولوژی می تواند به فهم رفتارهای خوانشگری ناظر به خواندن کاغذی و دیجیتالی کمک کند. همچنین، از چهارچوب تحلیلی هایدگر، برای هستی شناسی متن بهره گرفته شده است. ازسوی دیگر، تأملات فوکو درباره تکنولوژی های بدن مند می تواند مناسبات قدرت شناختی را که پیرامون خواننده شکل می گیرد، تبیین کند. افزون براین، علوم شناختی با بررسی مفصّل نحوه های گوناگون خوانشگری، یافته های تجربی مفصّلی از تأثیرات منش های خوانشگری بر سوگیری ها و مهارت های شناختی انسان به دست داده است. در این میان، علوم شناختی بدن مند و مهارتی جایگاهی متمایز دارد؛ چراکه با گذار از فهم رایانشی از انسان، به منش ها و حالت های گوناگون بدنی هنگام مطالعه توجه و تأثیرات آنها را برجسته کرده است. برای یکپارچه کردن این حوزه های پژوهشی، تلاش بر این است که یافته های علوم شناختی در چهارچوب فهم تکنولوژیک هایدگر و فوکو از مناسبات قدرت شناخت مدرن قرار گیرد.
ویتگنشتاینِ کریپکی و قابلیت گراییِ تقلیل گرایانه هانا گینزبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
99 - 118
حوزههای تخصصی:
کریپکی در تفسیر مشهور خود از ویتگنشتاین، استدلال می کند که هیچ فکت یا امر واقع ای درباره یک گوینده وجود ندارد که بتواند دو شرط مهم را برآورده سازد: شرط برساخت متافیزیکی معنا و شرط هنجارین بودن آن. وی به خصوص دیدگاه قابلیت گرایی را مورد حمله قرار می دهد و استدلال می کند که فکت ها درمورد قابلیت های گوینده نمی توانند هیچ یک از این دو شرط را برآورده سازند. یکی از واکنش ها به استدلال های کریپکی ازسوی گینزبِرگ، فیلسوف زبان معاصر بوده است که تلاش می کند دیدگاه قابلیت گرایانه تقلیل گرایانه ای را ارائه کند که شرط هنجارین بودن معنا را هم زمان با شرط برساخت برآورده سازد. در این مقاله نشان داده می شود که تلاش وی موفق نخواهد بود.
اِمکان متافیزیک در مقامِ علم امر ممکن، دفاعی از متافیزیک در برابر طبیعی گرایی رادیکال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
119 - 141
حوزههای تخصصی:
پس از افول تجربه گرایی منطقی، متافیزیک در نیمه دوم قرن بیستم و با عنوان «متافیزیک تحلیلی» حیاتی دوباره یافت. بااین حال، در طول دو دهه اخیر، اعتراضاتِ مهمی ازسوی فیلسوفان طبیعی گرا بر متافیزیک تحلیلی وارد شد. لیدی من، راس و اسپورِت در فصل نخست کتاب مهمشان، هر چیز باید برود، پس از رویکرد تخریبی نسبت به متافیزیک تحلیلی معاصر، طرحی ایجابی را از نوعی متافیزیک طبیعی شده درخور ارائه کردند. ازنظر آنها متافیزیک طبیعی شده فعالیتی برای یکپارچه سازی علوم، تحت قیودی است. ازسوی دیگر، متافیزیک تحلیلی نیز مدافعان خود را دارد. یکی از مهم ترین مدافعان متافیزیک معاصر، در مقام حوزه ای با روش و موضوع مستقل، جاناتان لو (1950 2014) است. او در آثار مختلفی که اواخر عمرِ کاری خویش منتشر کرد، تلاش داشت تا از تلقی ای خاص از متافیزیک دفاع کند؛ یعنی متافیزیک در مقام علم امر ممکن. در این مقاله استدلال می شود بخش هایی از آرای جاناتان لو در مقام پاسخ به اعتراضات لیدی من، راس و اسپورت قانع کننده اند و دفاعی سنجیده از متافیزیک تحلیلی را فراهم می آورند.
بررسی تاثیر آموزش مهارت مثبت اندیشی بر خشنودی شغلی معلمان مدارس ابتدایی شهرستان تنگستان
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مهارت مثبت اندیشی بر خشنودی شغلی معلمان مدارس ابتدایی شهرستان تنگستان انجام شده است. روش کار: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر 471 نفر از معلمان مدارس ابتدایی شهرستان تنگستان بود. حجم نمونه پژوهش 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس بود. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه خشنودی شغلی اسمیت، کندال و هالین (1959) بود. نتایج: میانگین نمره هر یک از مولفه های خشنودی شغلی یعنی، ماهیت کار، همکاران، ارتقاء، حقوق، محیط کار و سرپرستی در مشارکت کنندگان گروه آزمایش در مرحله پس آزمون بیشتر از گروه کنترل می باشد، به عبارت دیگر می توان گفت که آموزش مهارت مثبت اندیشی منجر به بهبود هر یک از مولفه های خشنودی شغلی یعنی، ماهیت کار، همکاران، ارتقاء، حقوق، محیط کار و سرپرستی در مشارکت کنندگان گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل گردید. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت آموزش مهارت مثبت اندیشی در بین معلمان می توان به بهبود خشنودی شغلی آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
شکاف عدالت در نظریه امید کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
411-429
حوزههای تخصصی:
نظریه امید کانت معطوف به امیدواری به خیر کامل آدمی است، که شاملِ هم فضیلت و هم سعادت اوست. به گفته کانت افراد موظفند برای تحقق فضیلت و سعادت تلاش کنند و به اقتضای اخلاق و عدالت نهفته در آن باید به خیر کامل برسند. اما آیا امیدی به تحقق خیر کامل وجود دارد؟ کانت در رویکردی الهیاتی این نوید را می دهد که بشر در جهانی دیگر و به کمک خداوند به خیر کامل دست خواهد یافت؛ و در رویکردی سکولار این امید را مطرح می کند که نوع بشر به سمت خیر کامل در حرکت است و در حرکت تدریجی خود در طول تاریخ سرانجام به آن دست خواهد یافت. ادعای مقاله این است که رویکرد سکولار برای جبران نقص رویکرد الهیاتی – که برخی بیان داشته اند - مطرح نشده، بلکه هماهنگ با آن است، و کانت هر دو رویکرد را در ارتباط با هم و مکمل یکدیگر دانسته است. با این حال نقدی به آن وارد است مبنی بر اینکه در رویکرد سکولار، فرد انسان به نفع نوع انسان مورد غفلت قرار گرفته است که می توان از آن با عنوان شکاف عدالت یاد کرد.
تمایز امکان و احتمال از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
275 - 300
حوزههای تخصصی:
ابن سینا در کتاب شفا میان مفهوم احتمال و امکان تمایز گذاشته و با بیان سه رویکرد این دو مفهوم را از یکدیگر متمایز کرده گرچه بررسی های انجام شده نشان می دهد وی به صورت مستقل به مسئله احتمال نپرداخته است. این پژوهش به دنبال بررسی تمایز میان امکان و احتمال با توجه به آثار ابن سینا است. نتایج نشان می دهد که تمایز هایی که ابن سینا میان امکان و احتمال بر شمرده هر کدام ریشه تاریخی خاص خود را دارد. ذهنی بودن احتمال و عینی بودن امکان گرچه نظر اکثر منطق دانان است اما نمی تواند تمایز دقیقی میان امکان و احتمال ترسیم کند. تمایز دوم در واقع تمایز میان امکان استقبالی و احتمال وقوع امری در آینده است که گویای تمایز میان امکان استقبالی ابن سینا و امکان استقبالی فارابی است. تمایز سوم نیز به نظر خلط واژه احتمال و امکان خاص است که ریشه در ترجمه آثار ارسطو دارد.
The Wake of Love: Critical Considerations on Steinbock’s Gift
حوزههای تخصصی:
In his book It’s Not about the Gift: From Givenness to Loving, Steinbock advances a new phenomenological analysis of the gift. In this analysis, the gift is not about what is being given, but about the event of a loving relation between two subjects. In this interpersonal relation the gift emerges as each beloved withdraws themselves in order to reveal the other as they are by being loved in humility. In this paper, I undertake to express two main challenges for Steinbock’s account of the gift. The first concerns Steinbock’s attempt to disengage the phenomenon of surprise from the possibility of the gift. The second involves his neglecting the body. This neglect raises serious questions on the kind of love during which the gift is supposed to emerge. In the epilogue, instead of a conclusion, I offer some thoughts on the gift that have not been given much attention in the philosophical discussion of the gift.
From Function to Surface: Phenomenology of the thinking organ
منبع:
The Iranian Yearbook of Phenomenology, Volume ۲, Issue ۱, ۲۰۲۳
232 - 257
حوزههای تخصصی:
Neuroscience and its attendant subdisciplines, including, so it supposes, philosophy, hold that there is nothing more to self and society than what is in the brain. Yet two centuries have not resolved the philosophical objections to such claims, much less resolved the binding problem that would link mind and brain, or arrive at a general, materialist explanation of consciousness. Just as ideological and economic blinders beset this discipline, so they limit philosophy to account for the nature of this ‘thinking organ’ – what that means and if it can even exist. Taking the work of Hegel, Heidegger, Deleuze, neuroscientific results, I consider the phenomenology of the organ. I argue that an understanding of this object requires distinguishing concepts such as function and activity, capacity and regulation, surface and recognition. Results show that the ability to arrive at a thinking organ as organ is uncertain but worth the pursuit for the services done to science and ethics.
استنطاق قواعد فلسفه سینوی در مسأله جنسیت و عقل عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله عرضه مسأله جنسیت به قواعد و مسائل فلسفه سینوی در بحث عقل عملی و استنطاق آنان در خصوص این مسأله است. تعاریف و محورهای مختلف عقل عملی در کنار تعاریف جنسیت و عرضه آن ها به قواعد و مسائل حکمت سینوی در مورد عقل عملی، می تواند امتداد حکمت سینوی در مسأله جنسیت را درپی داشته باشد. در این مقاله این هدف با روش تحلیلی بررسی و در محورهای زیر قضاوت شده است: 1. استنط اق مسأله جنسیت در قواعد حکمت عملی ناظر به مدبر فعل اختیاری 2. حالات مشارکتی نفس و بدن و مسأله جنسیت و عقل عملی 3. رابطه نفس و قوا و نقش جنسیت در آن 4. فرایند شکل گیری رفتار و نقش جنسیت 5. جنسیت و عوامل استکمال عقل عملی 6. استنطاق مسأله جنسیت در عقل عملی به عنوان قوه مدرکه 7. جنسیت و دانش های مربوط به عقل عملی از جمله اخلاق. بررسی ها نشان دهنده تأثیر جنسیت نه به نحو عام و مطلق، بلکه به نحو جزئی و مشروط در ساحت های مختلف عقل عملی است.
طراحی چارچوب مفهومی مدرسه دوستدار کودک در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش طراحی چارچوب مفهومی مدرسه ابتدایی دوستدار کودک در ایران بود. پژوهش حاضر به روش پدیدار شناسی انجام شد. در این پژوهش ۱۶ نفر از معلمان دارای سابقه تدریس در دوره ابتدایی به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. معیارهای ورود به مطالعه شامل دارا بودن حداقل دو سال سابقه تدریس در دوره ابتدایی و داشتن حداقل یک مقاله، کتاب و یا طرح پژوهشی در زمینه مدرسه دوستدار کودک بود. برای انتخاب مشارکت کنندگان از روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی بصورت ترکیبی استفاده شد. فرایند جمع آوری داده ها تا اشباع نظری ادامه یافت. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه بدون ساختار بود. مصاحبه ها با استفاده از تماس تلفنی و یا شبکه مجازی در فاصله زمانی اردیبهشت تا مهرماه س ال ۱۴۰۰ صورت گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با توجه به مراحل پیشنهادی گرینهایم و لاندمن صورت گرفت. یافته ها نشان داد که چارچوب مفهومی مدرسه دوستدار کودک از 6 بعد( محیط سالم و بهداشتی، محیط شاد، محیط سبز، آموزش و پرورش فعال، امنیت و ایمنی، فضای فیزیکی کودک محور) و 17 ملاک تشکیل شده است که بر مبنای این ابعاد و ملاک ها 6 گزاره برای تبیین ویژگی های مدرسه دوستدار کودک تدوین شد.