فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
143 - 159
حوزههای تخصصی:
زهد یکی از عناصر کلیدی در فلسفۀ آرتور شوپنهاور، به ویژه نظریۀ رستگاری اوست. رستگاری در نظر شوپنهاور رهایی از رنج است و این رهایی از طریق زهد امکان پذیر است. به نظر او زندگی سراسر رنج است و باید راهی برای رهایی از آن جستجو کرد. او علت و منشأ این رنج را اراده و خواست می داند. اراده ازنظر او شی فی نفسه است و عالم را تجلیات و پدیدارهای اراده می داند، بنابراین به نظر او رنج ذاتی بشر و پدیدار و تجلی شی فی نفسه یا اراده است. بدین ترتیب برای رهایی از رنج باید به دنبال انکار، سرکوب و اسکات اراده بود. ازآنجاکه انکار اراده با بی اعتنایی به خواست ها و خواهش ها ممکن می شود، شوپنهاور مفهوم زهد را مطرح می کند و آن را تنها راه رستگاری حقیقی اعلام می کند. نوشتار حاضر بر آن بوده است که مفاهیم زهد و رستگاری موردنظر شوپنهاور را شرح دهد و نشان دهد که چگونه از نظر او زهد می تواند آلام بشری را تسکین و به رستگاری رهنمون شود.
تأثیر برنامه درسی پنهان بر تربیت دینی دانش آموزان از دیدگاه معلمان مطالعه موردی (مدارس ابتدایی منطقه خمینی شهر استان اصفهان)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر برنامه درسی پنهان بر تربیت دینی دانش آموزان از دیدگاه معلمان مطالعه موردی (مدارس ابتدایی منطقه خمینی شهر استان اصفهان) بود. روش کار: روش انجام پژوهش، توصیفی- پیمایشی بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی معلمان شاغل در مدارس ابتدایی منطقه خمینی شهر اصفهان بوده است که تعداد آن ها 1200 نفر بود و بر اساس جدول کرجسی و مورگان 291 نفر به صورت نمونه گیری خوشه ای مرحله ای از مدارس منطقه انتخاب شدند. ابزار پژوهش مورد استفاده پرسشنامه برنامه درسی پنهان حسینی (1389) بود. جهت تجزیه و تحلیل سؤالات پژوهش از آزمون t تک نمونه استفاده شد. نتایج: نتایج این پژوهش نشان داد که عامل جو اجتماعی، ساختار سازمانی و تعامل متقابل معلم و دانش آموز بر تربیت دینی از دیدگاه معلمان مدارس ابتدایی تأثیر دارد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های تحقیق و تأثیر برنامه درسی پنهان بر تربیت دینی دانش آموز لازم است برنامه ریزان و مجریان و معلمان از ظرفیت برنامه درسی پنهان برای تربیت دینی دانش آموزان غافل نباشند.
اِمکان متافیزیک در مقامِ علم امر ممکن، دفاعی از متافیزیک در برابر طبیعی گرایی رادیکال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
119 - 141
حوزههای تخصصی:
پس از افول تجربه گرایی منطقی، متافیزیک در نیمه دوم قرن بیستم و با عنوان «متافیزیک تحلیلی» حیاتی دوباره یافت. بااین حال، در طول دو دهه اخیر، اعتراضاتِ مهمی ازسوی فیلسوفان طبیعی گرا بر متافیزیک تحلیلی وارد شد. لیدی من، راس و اسپورِت در فصل نخست کتاب مهمشان، هر چیز باید برود، پس از رویکرد تخریبی نسبت به متافیزیک تحلیلی معاصر، طرحی ایجابی را از نوعی متافیزیک طبیعی شده درخور ارائه کردند. ازنظر آنها متافیزیک طبیعی شده فعالیتی برای یکپارچه سازی علوم، تحت قیودی است. ازسوی دیگر، متافیزیک تحلیلی نیز مدافعان خود را دارد. یکی از مهم ترین مدافعان متافیزیک معاصر، در مقام حوزه ای با روش و موضوع مستقل، جاناتان لو (1950 2014) است. او در آثار مختلفی که اواخر عمرِ کاری خویش منتشر کرد، تلاش داشت تا از تلقی ای خاص از متافیزیک دفاع کند؛ یعنی متافیزیک در مقام علم امر ممکن. در این مقاله استدلال می شود بخش هایی از آرای جاناتان لو در مقام پاسخ به اعتراضات لیدی من، راس و اسپورت قانع کننده اند و دفاعی سنجیده از متافیزیک تحلیلی را فراهم می آورند.
ذات یا «بود» عالم از دیدگاه شوپنهاور و کارکرد معرفتی هنر در آن با تأملی در فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوپنهاور این عالم را پدیداری می داند که تجلی شئ فی نفسه است و شئ فی نفسه یا به عبارتی «بود» عالم، چیزی نیست جز اراده که باطن جهان و نه چیزی برتر از جهان است. جهان فلسفی او از سه مرتبه ی اراده، ایده و پدیدارها تشکیل شده است. اراده بنیاد و اساس فلسفه شوپنهاور را شکل می دهد که هستی ظهور آن است. شوپنهاور ایده را ناب ترین تصویرِ شیء فی نفسه یا اراده می داند؛ به عبارت دیگر مستقیم ترین تعین اراده جهان نمونه های عالم معقولات است که در فلسفه افلاطون مثل خوانده می شود و مخلوقات سایه و نسخه ای از آن اصل هستند. از نگاه شوپنهاور مثال افلاطونی واسطه میان اراده به عنوان شئ فی نفسه و پدیدار است. البته مثال افلاطونی معقول است؛ حال آنکه عقل به اراده شوپنهاور راهی ندارد، بلکه هنر می تواند شئ فی نفسه و اراده را به خوبی درک کند. در این مقاله به روش توصیفی – تحلیلی سعی شده است بعد از تبیین عالم پدیدار و شئ فی نفسه از دیدگاه شوپنهاور، به اهمیت و جایگاه هنر، مراتب هنر و کارکرد معرفتی آن در اندیشه شوپنهاور با تأملی در فلسفه افلاطون و دیدگاه او پیرامون رابطه هنر با درک حقیقت عالم پرداخته شود.
بررسی رویکرد پراگماتیستی به ملاک حقانیت دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
55 - 80
حوزههای تخصصی:
درباره ملاک حقانیت دین دو نگاه واقع گرایانه و عمل گرایانه وجود دارد. آقای ملکیان یکی از کسانی است که با نفی رویکرد واقع گرایانه از رویکرد عمل گرایانه دفاع می کند. ایشان با تشریح برخی ملاک های واقع گرایانه و نقد آنها، رویکرد پراگماتیستی را برگزیده است؛ به این صورت که هر دینی که بتواند انسان ها را از رذایل اخلاقى دور و به فضایل اخلاقى نزدیک کند و نیز بتواند مشکلات ذهنى و روانى آنان را مرتفع سازد، به معنای حقیقی کلمه دین است و هیچ ملاک دیگری نمی تواند دین را از غیر دین متمایز کند. با توجه به اشکال های متعدد ملاک فوق از جمله انحصار حقانیت دین به ملاک روان شناختی، نسبی گرایی دینی، نگاه ابزاری به دین و نادیده انگاشتن کارکردهای اصلی آن، تنها رویکرد درست در ملاک حقانیت یک دین، ملاکی واقع گرایانه است که در قالب ارتباط وحیانی بنیان گذار دین و ارائه معجزه از سوی ایشان حاصل می گردد.
آیا درباب یقین معرف ویتگنشتاین سوم است؟ یک ارزیابی نقادانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
161 - 184
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین علاوه بر دو کتاب رساله منطقی فلسفی (1921) و تحقیقات فلسفی (1951)، مجموعه ای از یادداشت ها بر جای گذاشت. برخی از شاگردان او این یادداشت های برجای مانده را برمبنای ملاحظاتی، گاه با پیرایش ها و افزایش هایی با عناوین مختلف منتشر ساختند. یکی از این آثار، که در زمره آخرین تألیفات منتشرشده از ویتگنشتاین است، با عنوان درباب یقین به سال 1969 منتشر شد. ویتگنشتاین در این کتاب به بحثی معرفت شناختی می پردازد و ضمن ردّ شکاکیت استدلال می کند که یقین هرچند بی معنا و مقوله ای غیرمعرفتی است، وجودش برای شکل گیری معرفت، ضروری است. گروهی از مفسران ازجمله رُم هَره و مویال شَرّاک از این رویکرد جدید ویتگنشتاین با عنوان ویتگنشتاین سوم یاد کرده اند. هدف نوشتار حاضر آن است که با بررسی نقادانه سیر اندیشه ویتگنشتاین در رسیدن به یقین گرایی خاص خود از رساله تا درباب یقین نشان دهد برخلاف مدعای مفسرانی نظیر هره و مویال شَرّاک، ویتگنشتاینِ درباب یقین، ویتگنشتاین جدیدی نیست و بن مایه مباحث او درمورد شکاکیت و یقین و بی معنایی آن ها، به تفکرات قبلی او در رساله و تحقیقات به خصوص به بحث زبان خصوصی و انکار آن برمی گردد.
واکاوی تلقی هوسرل از وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
109 - 128
حوزههای تخصصی:
بحث وجودشناسی و چگونه عیان شدن وجود بر آدمی، از مهم ترین و بنیادی ترین مباحث فلسفی بوده است اما در دوره جدید به دست فراموشی سپرده می شود و محور اصلی فلسفه از وجودشناسی به معرفت شناسی تبدیل می گردد. سئوال اصلی این مقاله آن است که هوسرل، بنیانگذار پدیدارشناسی در دوره معاصر که عصر غفلت از وجود است، چه تلقی و برداشتی از وجود دارد؟ آیا در مباحث پدیدارشناسی که شعارش «به سوی خود چیزها» ست و به مطالعه تقوّم جهان در آگاهی می پردازد، می توان اثری از وجودشناسی و تلقی هوسرل از وجود پیدا کرد؟ این نوشتار با روش تحلیلی توصیفی به این یافته ها دست می یابد که در آثار هوسرل هیچ بحثی به طور مستقیم از وجود و وجودشناسی نمی توان یافت. با این حال، در ضمن تحلیلهای او، مثلاً، از شهود مقولی و دو رویکرد طبیعی و پدیدارشناسانه، یا در مباحث ابژه های التفاتی و طرح وجود در بافتار باور و نیز در اِعمال اپوخه می توان تلقی ضمنی وی را از وجود فهمید. نتیجه بحث مهم اپوخه، اثبات من محض و آگاهی مطلق است و این آگاهی به منزله وجود مطلقْ معیار قرار می گیرد. نزد هوسرل از کانال آگاهی، وجود معنا پیدا می کند. آگاهی برای وجود داشتن به چیزی نیاز ندارد؛ بنابراین فقط آگاهی می تواند وجود جهان را که حالت تلاقی با آگاهی است، برای ما معلوم سازد. بالاخره اینکه جهان تا جایی وجود دارد که به ساحت آگاهی وارد می شود.
بررسی انتقادی رویکرد فلسفی دیوید بوهم به علیت بر اساس فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
181 - 198
حوزههای تخصصی:
در یک قرن اخیر، برخی از فیزیک دانان اصل علیت عمومی را در علم به چالش کشیدند و ادعا کردند که در برخی عرصه های جهان، ازجمله در عرصه دنیای ریز و دنیای زیراتمی، اتفاقاتی می افتد که با دترمینیسم، موجبیت و قطعیت در حوادث و پیش بینی حوادث منافات دارد که مورد انتقاد برخی از دانشمندان سرشناس نیز قرار گرفته است. تفسیرهای موجبیتی متفکران مکتب کپنهاگی از قانون علیت، به ویژه در تفسیر مسیر ذرات، استدلال غلطی را شکل داده و موضوعی عمل گرایانه به موضوعی هستی شناسانه ارجاع شده که فیزیک را به ورطه ای غیر از حوزه تخصصی خود وارد می کند. دیوید بوهم، از بزرگ ترین فیزیک دانان قرن بیستم، با تفسیر هستی شناختی خود و به کارگیری متغیرهای پنهان در مکانیک کوانتومی، به مخالفت با تفسیر کپنهاگی، که در آن زمان تفسیر رایج بود، پرداخت و توانست یک صورت بندی علّی از نظریه کوانتوم ارائه دهد. از دیدگاه ملاصدرا، اصل علیت در عالم هستی حاکم است و هیچ فعلی بدون علت رخ نخواهد داد. تکیه ملاصدرا بر اصالت وجود، این نتیجه را به دنبال دارد که اگر علیتی در جهان هستی وجود دارد، فقط در بستر وجود است و معیار نیاز موجودی به دیگری تنها به حقیقت وجود و فقر وجودی نهفته در ذات موجود بازمی گردد. بوهم در تفسیر خود از مکانیک کوانتومی، نگاهی کلی و فلسفی را در نظر داشته و، با طرح متغیرهای نهان، گامی مؤثر در نزدیکی به واقعیت برداشته است. آنچه ضروری است این است که متغیرهای پنهان را صرفاً به امری فیزیکی و مادی برنگردانیم تا بتوان شاکله ای جامع برای حل مسائل در نظر گرفت.
نظریه احتمال شهید صدر و پارادکس های اصل عدم تفاوت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
139-165
حوزههای تخصصی:
مطابق اصل عدم تفاوت، اِسناد احتمال در حالتی که بین چند امر ممکن مردد هستیم و هیچ دلیلی برای ترجیح یکی بر دیگری نداریم، باید به صورت مساوی صورت پذیرد. اصل عدم تفاوت اصلی شهودی در فلسفه احتمال محسوب می شود و در برخی از تفاسیر احتمال نقشی محوری ایفا می کند. با این حال مجموعه ای از پارادکس ها علیه این اصل توسعه داده شده است که سازگار بودن آن را مورد چالش جدی قرار داده است. در این مقاله استدلال می کنم که قواعدی که در تفسیر علم اِجمالی از احتمال شهید صدر وجود دارد، بالأخص قاعده حکومت، ظرفیت ارائه یک پاسخ بدیع، منسجم و معقول را به تمام پارادکس های اصل عدم تفاوت را فراهم می کند. این امر نه تنها می تواند اصل عدم تفاوت را از چالش ناسازگاری تبرئه کند، بلکه به طور غیرمستقیم نظریه احتمال شهید صدر را نیز تقویت می کند.
ایمان به مثابه مخاطره اعتقادی : مقایسه دیدگاه جان بیشاپ و جان شلنبرگ در باب ایمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چگونگی توصیف و توجیه ایمان از موضوعات مهم در معرفت شناسی دینی است. در معرفت شناسی دینی مدل های توصیفی و توجیهی مختلفی برای ایمان پیشنهاد شده است. یکی از این مدل ها «ایمان به مثابه مخاطره اعتقادی» است. در این تلقی از ایمان، می توان در وضعیت ایهام معرفتی در نبود دلایل در دسترس به نفع باور یا ایمان دینی، با آگاهی از نبود دلایل موجود، مخاطره اعتقادی کرد. در این مقاله، نخست دو مدل توصیفی ایمان جان بیشاپ و جان شلنبرگ -از مدافعان «ایمان به مثابه مخاطره اعتقادی»- توضیح داده شده است. سپس به این مطلب پرداخته می شود که این دو چگونه مبتنی بر چهار شیوه معرفتی، روان شناختی، اخلاقی و عملی، ایمان مد نظر خود را ارزیابی می کنند. جان بیشاپ مدل مخاطره اعتقادی خود را کاملاً ملتزم به باور و جان شلنبرگ ناملتزم به باور ترسیم می کند. در ادامه با مقایسه این دو مدل، ویژگی هایی که شایسته است در ارائه مدل توصیفی و توجیهی از ایمان در نظر گرفته شود برشمرده شده است: توجه به توجیه درزمانی در کنار توجیه هم زمانی، توجه به حساسیت معرفتی دین داران بر اساس یک دغدغه برون دینی، در نظر گرفتن تفاوت های فردی و سنخ های روانی مختلف دین داران و غیردین داران.
تلقی «ویژگی بنیاد» از امر فیزیکال در تعریف فیزیکالیسم باتوجه به جدیدترین دیدگاه فلاسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
139 - 165
حوزههای تخصصی:
دیده گاه های متنوعی له و علیه فیزیکالیسم نوشته شده و نوشته می شود. اما لازمه سنجش دقیق فیزیکالیسم، داشتن تلقیّ صحیح از فیزیکالیسم است. در مقاله حاضر فارغ از نقد فیزیکالیسم، می خواهیم به تلقیّ صحیحی از فیزیکالیسم برسیم. در این بین فهم چیستی امر فیزیکال در تعریف فیزیکالیسم نقش کلیدی بازی می کند؛ دو تلقیّ مشهور از امر فیزیکال وجود دارد: «شئ بنیاد» و «نظریه بنیاد». در تلقیّ اول، امر فیزیکال، بر الگوی اشیاء نمونه وار فیزیکی تعریف می شود؛ یعنی امری فیزیکی است که ویژگی اشیاء شاخص فیزیکی را داشته باشد و در تلقی دوم، امری فیزیکی است که علم فیزیک از آن بحث کند. در مقاله حاضر نشان خواهیم داد، هر دو تلقیّ دچار مشکل اند و باید تلقیّ سومی را در فهم امر فیزیکال، جایگزین دو تلقی مذکور کنیم. به اعتقاد ما تلقیّ صحیح، تلقی «ویژگی بنیاد» است ازبین تلقی های ویژگی بنیاد، جدیدترین نظریات در مورد تمایز مادی-مجرد متعلقّ به استاد فیاضی است که ویژگی معیار امر فیزیک را محسوس بودن معرفی می نماید ما ضمن نقد دیدگاه ایشان، درنهایت «استعداد تحقق درجهان فیزیک» را ما به عنوان فرق فارق و اصیل بین امر فیزیکی و غیرفیزیکی معرفی کرده ایم که دراین بین به نتائج دیگری هم رسیده ایم.
بررسی انتقادی یک نقد درباره نظام غیرتابع ارزشی منطق پایه گزاره ها؛ آیا تز ارسطو و تز بوئتیوس اثبات می شود؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
27 - 63
حوزههای تخصصی:
در منطق کلاسیک گزاره ها از جمله «اگر P آنگاه Q» نمی توان نتیجه گرفت که «چنین نیست که اگر P آنگاه ∼Q». این استدلال که شرطی وابسته آن به تز بوئتیوس معروف است، شواهد موافق فراوانی در حوزه روابط علّی، معنایی و صوری (منطقی) دارد. عبارت «چنین نیست که اگرP آنگاه ∼P» هم که به تز ارسطو معروف است و شواهد موافق فراوانی در حوزه روابط علّی، معنایی و صوری دارد، در این منطق قضیه نیست. به علاوه، در منطق کلاسیک از عبارت «چنین نیست که اگرP آنگاه ∼Q»، هر یک از دو جمله P« » و « Q» به دست می آید که شواهد مخالف زیادی در حوزه روابط علّی، معنایی و صوری دارد. نظام غیرتابع ارزشی منطق پایه گزاره ها پاسخی است به این اشکال ها که در آن روابط علّی، معنایی و صوری بی هیچ استثنایی وفق شهود طبیعی، تحلیل، صورت بندی و ارزیابی می شوند. اسدالله فلاحی در مقاله «نظام غیرتابع ارزشی حاج حسینی» سه نقد اختصاصی به این نظام وارد دانسته است: «تعداد قاعده های استنتاج کاهش پذیر است»، «هر متغیر گزاره ای، قضیه است و این نظام و گسترش آن trivial است» و «گسترش نظام غیرتابع ارزشی به منطق کلاسیک فرومی کاهد». در این مقاله نشان می دهیم که نقد اول بر پایه برخی اثبات های نادرست استوار است، نقد دوم از تعریف نادرست برخی ترکیب های غیرتابع ارزشی یا اثبات نادرست برخی استدلال ها ناشی شده است و نقد سوم با کاهش قاعده های پخش پذیری به دو قاعده برطرف می شود. پاسخ نقدهای تکراری را به مقاله «بررسی انتقادی یک نقد در باره نظریه نظام تابع ارزشی؛ آیا راه های اثبات اصول EFQ وEQT مسدود می شود؟» ارجاع می دهیم.
نظریه استفان دیویس در تبیین مسئله اینهمانی شخصی بر اساس اراده الهی و تحلیل انتقادی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۵)
89 - 102
حوزههای تخصصی:
مسئله اینهمانی شخصی و معیارهای تداوم وجودی انسان به لحاظ نقش مهمی که در فرجام انسان ایفا می کند مورد توجه ویژه الهیدانان است. ایرادات و نقدهایی که در حوزه فلسفه دین و فلسفه ذهن بر امکان تحقق اینهمانی شخصی وارد شده است سبب شده تا به نظر برخی تبیین پیوستگی وجودی میان فرد دنیوی و شخص رستاخیزیافته در زندگی پس از مرگ امکان پذیر نباشد و نظریاتی همچون شبیه ترین فرد جایگزین اینهمانی شخصی شود. این نظریات برخی از متألهان مسیحی مانند استفان دیویس را بر آن داشته است تا در برابر این نوع از ایرادات و تردیدها به دفاع از امکان تداوم اینهمانی شخصی بپردازند. دیویس در مقابل نقدهایی که در فضای دانش هایی چون فلسفه دین و فلسفه ذهن بدون توجه به مبانی الهیاتی این مسئله مطرح شده است از موضعی درون دینی و بر اساس «اراده مطلق الهی در حفظ اینهمانی شخصی» به تبیین این مسئله پرداخته و تلاش کرده است تا در این تبیین نشان دهد در حل مسئله اینهمانی شخصی و پاسخ به نقدهای آن لازم است به مبانی الهیاتی این مسئله توجه شود. در این پژوهش تلاش شده است تا از رهگذر مطالعه توصیفی تحلیلی آثار دیویس به نقد و بررسی این نظریه و میزان توفیق او در روش شناسی استفاده از مبانی الهیاتی در پاسخ به مسائل فلسفه دین و ذهن پرداخته شود.
پراکسیس و بازتاب خودِ نابازنمودی در هستی شناسی بنیادین هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
1 - 20
حوزههای تخصصی:
ارسطو عمل را وقتی به راستی عمل می دانست که برای خود عمل و نه غایتی مترتب بر آن انجام بگیرد. از این رو او میان عمل (پراکسیس) و تولید از این نظر که یکی خود، غایت خویش است و دیگری نه و با نظر محض هم از این جهت که عمل خودآیین نیست، فرقی قائل می شود. هیدگر معتقد است که گرچه تمایز ایجاد شده از سوی ارسطو مفید است ولی کافی نیست؛ چون ممکن است بواسطه عدم تعینِ جایگاه خود در برابر موجودات و مشخصاً در میدان عمل، پدیدار این خود همراه با میدان انضمامی عمل، از رهگذرِ مفاهیمی چون خودآگاهیِ بازنمودی، به ذیل نظر فروغلتد و این وضعیتی است که از دیدگاه هیدگر می تواند پدیدار اصیل عمل و میدان آن را بپوشاند. ما در این مقاله کوشیده ایم نشان دهیم که چگونه می توان با تبیین پدیدار نابازنمودیِ خود و از رهگذر طرحِ مفهومِ بازتاب، مانع از درکِ پیشینیِ عمل و میدان های آن، از رهگذر بازنمایی هایِ صوری-منطقی شده و به جای آن فهمی پدیدارشناسانه از پراکسیس را به دست داد.
مولفه های کثرت گرایی دینی کیث وارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در برابر نقدهای واردشده بر نظریه کثرات گرایی دینی جان هیک در زمینه چرایی و چگونگی حقانیت و نجات ادیان و همچنین استخراج مبانی و الگوی نظریه دینی وی، سعی فلاسفه و الهی دانان بر این بود که در عین احترام به اصل گشودگی نظریه دینی هیک، به اصلاح و تکمیل نظریه وی در باب مسئله واقع نمایی تمام تجربیات دینی بپردازند. در این میان کیث وارد، در عین طبیعی و مفید دانستن مسئله تنوع ادیان و قدردانی از جان هیک، بر مرز بین درست یا قابل قبول بودن و کفایت یا گشودگی بُعد اعتقادی دین نسبت به آینده و همچنین درک متقابل تکاملی ما از آن تأکید می ورزد. او تلاش دارد پشتوانه رویکرد جدیدی در باب کثرت گرایی دینی به نام کثرت گرایی نرم باشد. او با نقد لوازم رویکرد حداکثری، به ویژه مبنای معرفتی و نتایج ناپذیرفتنی آن، بر موارد مهمی چون اهمیت بُعد اعتقادی دین، اجتناب از خودبسندگی دینی، و توجه به تحول جهان بینی های برخاسته از اعتقادات دینی در طول تاریخ تأکید دارد. در این تحقیق، علاوه بر تبیین مؤلفه های کثرت گرایی کیث وارد، نتایج و لوازم منطقی کثرت گرایی نرم و گشوده او نیز استخراج شده است: گشودگی در لزوم کفایت باورهای دینی خود، احترام ادیان به یکدیگر و اهمیت عمق بخشی به معنویت خود، وجود امکان تفاهم در اختلاف اغراق آمیز ادیان، تعهدی خطاپذیر از تجربه واقعیت دینی خود و احترام به وجود ادیان متنوع، و بازنگری دقیق در دسته بندی ادیان.
From Function to Surface: Phenomenology of the thinking organ
منبع:
The Iranian Yearbook of Phenomenology, Volume ۲, Issue ۱, ۲۰۲۳
232 - 257
حوزههای تخصصی:
Neuroscience and its attendant subdisciplines, including, so it supposes, philosophy, hold that there is nothing more to self and society than what is in the brain. Yet two centuries have not resolved the philosophical objections to such claims, much less resolved the binding problem that would link mind and brain, or arrive at a general, materialist explanation of consciousness. Just as ideological and economic blinders beset this discipline, so they limit philosophy to account for the nature of this ‘thinking organ’ – what that means and if it can even exist. Taking the work of Hegel, Heidegger, Deleuze, neuroscientific results, I consider the phenomenology of the organ. I argue that an understanding of this object requires distinguishing concepts such as function and activity, capacity and regulation, surface and recognition. Results show that the ability to arrive at a thinking organ as organ is uncertain but worth the pursuit for the services done to science and ethics.
این باوری و ذات باوری؛ این همانی یا تمایز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
650 - 673
حوزههای تخصصی:
ذات باوری و این باوری نظریه هایی برای تبیین مسئله فردیت در اشیاء هستند. برخی فیلسوفان این دو مکتب فلسفی را یکی در نظر می گیرند و برخی دیگر با این ایده مخالف هستند. در این میان به نظر می رسد نمی توان ذات باوری و این باوری را یکی پنداشت چراکه ذات باروی در اشکال قوی خود مانند ذات باوری منشاء به دنبال حل مسئله فردیت در اشیاء از طریق ویژگی ذات فردی است و این باوری به دنبال تبیین این مسئله به وسیله ویژگی این بودگی است. هر دو دیدگاه برای تبین ادعای خود توضیحاتی ارائه می کنند و نقطه نظرات و دیدگاه مقابل را با چالش هایی مواجه می کنند. در این مقاله با توضیح و نقد دیدگاه های پیروان ذات باوری و این باوری به این ارزیابی کلی رسیده که به نظر می رسد این باوری با ارائه استدلال های بیشتر و قوی تر چه در زمینه اثبات رویکرد خود و چه در زمینه نقد ذات باوری موفق تر عمل کرده و در توجیه فردیت برای اشیاء قابل پذیرش تر است.
صورت بندی اخلاق و تربیت خانواده در فلسفۀ منسیوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
1 - 23
حوزههای تخصصی:
چین باستان سرزمین فلسفه و حکمت عملی است که محور عمدۀ آن، خانواده، به مثابۀ دولت کوچک و اتصالش به ساحت اجتماع است. منسیوس در فلسفه ورزی به پیوستگی فرد، خانواده و حکومت معتقد است و رابطه ای خطی میان آ نها می بیند. این مقاله بر پایۀ چارچوب نظری پارادایم در پاسخ بدین پرسش که بنیادها و رویکردهای اخلاق و تربیت خانواده در فلسفۀ چین باستان و به طور خاص منسیوس چیست، این فرضیه را پیش می کشد که منسیوس در دستگاه فکری کنفوسیوسی، اما با نوآوری به طرح پارادایم (الگو) خود پرداخته و در پرتو آن، رویکردی معنوی تر در تحلیل اخلاق و تربیت، قواعد اخلاقی، شبکۀ نظام اخلاقی و فضیلت های نظام خانواده داشته است. او رویکرد متافیزیکی قوی تر و شفاف تر و تأکید بسیار بر نیک سرشتی انسان دارد که در مباحث تربیتی و اخلاقی بسامد و اثرگذاری بسیار دارد. از دیدگاه وی روابط میان زن و شوهر، آغاز تمامی روابط انسانی است و سهم عمده ای در آرامش اجتماع دارد. از نظر منسیوس الفت میان زن و شوهر، رفتار مهربانانه با کودکان، تقسیم کار و تداوم خدمت به والدین پس از مرگ، اضلاع مهم خانواده است. رفتار حکومت به گونه ای که مردم به آسانی بتوانند خانواده تشکیل دهند؛ ارتباط میان مهربانی با کودک و وظیفه شناسی او و نظم در مملکت؛ تعیین امور داخلی توسط زن و امور کاری توسط شوهر؛ پدر سخت گیر و مادر مهربان؛ علنی نکردن اشتباهات والدین؛ و عشق و محبت درجه بندی شده با اولویت خانواده؛ یافته های پژوهش است.
طراحی چارچوب مفهومی مدرسه دوستدار کودک در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش طراحی چارچوب مفهومی مدرسه ابتدایی دوستدار کودک در ایران بود. پژوهش حاضر به روش پدیدار شناسی انجام شد. در این پژوهش ۱۶ نفر از معلمان دارای سابقه تدریس در دوره ابتدایی به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. معیارهای ورود به مطالعه شامل دارا بودن حداقل دو سال سابقه تدریس در دوره ابتدایی و داشتن حداقل یک مقاله، کتاب و یا طرح پژوهشی در زمینه مدرسه دوستدار کودک بود. برای انتخاب مشارکت کنندگان از روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی بصورت ترکیبی استفاده شد. فرایند جمع آوری داده ها تا اشباع نظری ادامه یافت. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه بدون ساختار بود. مصاحبه ها با استفاده از تماس تلفنی و یا شبکه مجازی در فاصله زمانی اردیبهشت تا مهرماه س ال ۱۴۰۰ صورت گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با توجه به مراحل پیشنهادی گرینهایم و لاندمن صورت گرفت. یافته ها نشان داد که چارچوب مفهومی مدرسه دوستدار کودک از 6 بعد( محیط سالم و بهداشتی، محیط شاد، محیط سبز، آموزش و پرورش فعال، امنیت و ایمنی، فضای فیزیکی کودک محور) و 17 ملاک تشکیل شده است که بر مبنای این ابعاد و ملاک ها 6 گزاره برای تبیین ویژگی های مدرسه دوستدار کودک تدوین شد.
استدلال استقرائی تأییدی سوئینبرن به مثابه بهترین تبیین خداباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
468 - 488
حوزههای تخصصی:
آیا تبیین های خداناباورانه می توانند جهان و انسان را تبیین کنند؟ آیا استدلال های قیاسی خداباورانه می توانند تبیین معقولی از جهان ارائه نمایند؟ بسیاری از فیلسوفان دین معاصر براین باورند که استدلال های قیاسی بر اثبات وجود خدا نامعتبرند، چون یا از نظر صورت قیاسی، نامعتبرند یا مبتنی بر یک یا چند مقدمه کاذب یا غیریقینی هستند. از این رو، به استدلالات غیرقیاسی در باب وجود خدا روی آوردند. هدف این نوشتار بررسی و ارزیابی یکی از این استدلال های جالب توجه جدید، یعنی استدلال استقرائی سوئینبرن است. روش این تحقیق کتابخانه ای و استدلالی است که از طریق مطالعه، بررسی و تحلیل ذهنی مفاهیم، گزاره ها و استدلال ها انجام می گیرد. ادعای سوئینبرن این است که تبیین های انسان انگارانه و ماده انگارانه نمی توانند جهان و انسان را تبیین کنند. در مقابل، وی سه استدلال از وجود جهان، وجود قوانین علمی و قوانین فرایند تکامل؛ برای وجود خدا به عنوان سه استدلال استقرائی تأییدی استفاده می کند و از انباشت آنها خداباوری را به عنوان استنتاج بهترین تبیین نتیجه می گیرد. نتیجه چنین استدلالاتی این است که خداباوری می تواند بهترین تبیین نهایی جهان باشد. همچنین نشان داده خواهد شد که این گونه استدلال ها با چالش های کمتری مواجه بوده و می توانند احتمال وجود خدا را به مراتب افزایش دهند.