مطالب مرتبط با کلیدواژه

بیناسوبژکتیویته


۱.

نقش بینا سوبژکتیویته در تکوین مابعدالطبیعهٔ هگل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سوژه دیگری مابعدالطبیعه بیناسوبژکتیویته

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۷ تعداد دانلود : ۲۰۸
هگل دریافت که نقدهای جدی به فلسفه کانتی، فلسفه را چنان در موقعیت دشواری قرار داده است که تنها راه برای نجات شناخت آدمی از آن ها تحول در مبنای کانت است. از نظر کانت برای تأمین اعتبار شناخت، ابژکتیویته باید سوبژکتیو می شد؛ اما ناقدان او معتقد بودند که چنین چیزی عملاً منجر به گرفتاری سوژه درون سپهر خود می شود. ما معتقدیم هگل با تحول در مبنای سوبژکتیویته از رهگذر تغییر من به روح و ابژکتیو کردنِ سوبژکتیویته توانست تا ضمن غلبه بر شکاف ها و بحران های فلسفه کانتی، از متافیزیکی غیرجزمی، تاریخی و انضمامی سخن بگوید. این مقاله تلاش کرده تا نشان دهد که تحول بنیادین در مبنای متافیزیک در اصل معادل ظهور بیناسوبژکتیویته نزد هگل است. ازاین رو ادعای اصلی ما در این مقاله آن است که میان بیناسوبژکتیو شدن فلسفه و ابژکتیو شدن سوبژکتیویته نسبت کاملاً مستقیمی برقرار است؛ به طوری که میزان موفقیت و رضایت بخشی تلاش های پساکانتی در سنت ایدئالیسم آلمانی را از این زاویه می توان ارزیابی کرد
۲.

فهم دیگری و بیناسوبژکتیویته: سارتر و مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: دیگری بیناسوبژکتیویته آگاهی بدن مندی سارتر و مرلوپونتی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷ تعداد دانلود : ۲۲
در زمانه کنونی ما، گفتمان قدرت و دیگری سازی چنان بر روابط بیناسوبژکتیویته سیطره یافته است که به تمام لایه های زندگی اجتماعی، سیاسی، دینی و حتی زیست ساده انسان نفوذ کرده است. سیطره چنین نیرویی چنان گسترده و پیچیده شده است که گویی نیروی محرکی جز آن در زندگی انسان معاصر وجود ندارد. به نظر می رسد در تعریف دیگری و روابط بیناسوبژکتیویته با نوعی آپوریا روبه رو هستیم که در آن، رابطه سوژه با دیگری کماکان مبهم و پیچیده است. بر پایه این خطوط، ضروری است تا پژوهش های جدید با جدیت و اهمیتی بیشتر، مناسبات بیناسوبژکتیویته معاصر و وجوه مختلف مفهوم دیگری در آن را بررسی کنند. سارتر و مرلوپونتی از مهم ترین متفکرانی هستند که روابط بیناسوبژکتیویته را تحلیل و جایگاه و نقش دیگربودگی را در این روابط برجسته کرده اند. مدعا و یافته اصلی پژوهش حاضر این است که روابط ما با دیگری بر تنشی متعادل میان روابط تأملی و پیشاتأملی، تعارض و تعامل، حفظ فردیت و انحلال مرزهای میان خود-دیگری متکی است. این تنش ها پیش از آنکه مفاهیمی برساخت گرایانه باشند که نیازمند تدبیر و چاره باشند، صرفاً جنبه های ذاتی روابط بیناسوبژکتیویته هستند. کنش بیرونی و ساختار جبری نهادها و گفتمان قدرت و نقش ویرانگر آن ها در منقادسازی سوژه را نمی توان نادیده گرفت؛ اما هم زمان با عدول از برخی از تفاوت های سوژه و دیگری و تمرکز بر عاملیت و کنش گری سوژه، ضروری است تا جهت یابی جریان ها و رویدادهای بیناسوبژکتیویته را آمیزه و ملغمه ای از این دو رویکرد دانست.