فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
کاوش های عقلی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
69 - 88
حوزههای تخصصی:
ارسطو به جز فلسفه و منطق، به موضوع اخلاق نیز توجه داشته است. اخلاق مورد تایید ارسطو فضیلت محور است، فضیلتی که آن را باید در نقطه حد وسط و به دور از افراط و تفریط جستجو کرد. مساله اصلی این جستار آن است که آیا مبانی اخلاقی تربیتی مطرح شده از سوی ارسطو بدون اشکال است و می توان از آن به عنوان یک الگوی اخلاقی کامل و قابل توصیه، یاد کرد یا خیر؟ بر این اساس مبانی مقبول ارسطو از کتاب اخلاق نیکوماخوس استخراج و با روش تحلیل محتوایی ارزیابی شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که از جمله نقدهای وارد بر ارسطو عبارتند از: عدم التفات به مبدا و معاد، انسان شناسی ناقص، عدم دستگیری و هدایت مخاطبانش در تشخیص نقطه حد وسط که همانا فضیلت است، عدم ارائه روش و راهکار برای رسیدن به فضائل. بنابراین اخلاق ارسطویی نه بی اشکال است و نه انطباق کاملی با اخلاق اسلامی دارد.
تأثیر آموزش به شیوه قصه گویی بر خلاقیت و رشد کلامی دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش به شیوه قصه گویی بر خلاقیت و رشد کلامی دانش آموزان دوره ابتدایی است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت، یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری مورد استفاده در پژوهش حاضر عبارت از کلیه دانش آموزان دوره ابتدایی شهر زواره در سال تحصیلی1400-1401 و حجم نمونه دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل است که از طریق روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. در این پژوهش به منظور دستیابی به داده های کمی بر اساس متغیرهای پژوهش از پرسشنامه خلاقیت عابدی (1368) و پرسشنامه رشد کلامی حسن زاده و مینایی(1380) استفاده شد و مداخله با ارائه هشت جلسه 45 دقیقه ای(هرهفته 3 جلسه) آموزش به شیوه قصه گویی به گروه آزمایش انجام شد. تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده با استفاده از نرم افزار spss و آزمون کوواریانس صورت گرفت. یافته های تحقیق حاضر نشان داد، آموزش به شیوه قصه گویی موجب افزایش 42 درصدی خلاقیت دانش آموزان و 53 درصدی رشد کلامی آنان می شود. بر این اساس پیشنهاد می شود معلمان دوره ابتدایی از روش های مختلف قصه گویی در فرآیند تدریس استفاده کنند.
Is Care Compatible with The Tyranny of Immediacy? on substituting rhythm for cadence(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The article specifies the human being based on the respiratory cycle, referring to the etymology of the word “spirit”. This word shares its root with the French word respiration (“breathing”) as well as the verb “to inspire,” suggesting breath and animation. Human temporality is made up of organic rhythmicity, from a weighing body that experiences itself as inscribed in time – this is the authentic meaning of the word “to exist”: to come from nowhere, without time, to somewhere, at some time. This article questions the compatibility between the demand for temporal efficiency, characteristic of the modern industrial age and the technophile ideology of communication, and the “service society” which purports to be more “caring” than the industrial one. Highlighting the suppression of the passage of time characteristic of the ideology of communication, where “time” is frozen in a self-reproducing present with no past or future, the author asserts that humane care is radically incompatible with a society that subsumes humanity, inscribed in time and in need of breath, under the ideology of a perpetual present. It is precisely on the basis of what specifies the human, namely breathing and desire, that the author proposes to consider how care might be possible in an ultra-technologized world. Drawing on an imaginary of movement and inspiration/aspiration/breathing deployed in choreographic performances and practices, the author invites the reader, as Simone Weil did, to substitute rhythm for cadence, to insert slowness into speed, and to favor the flow of time in a human reality that has become unbearable by dint of “modernization”. In so doing, we must reconsider head-on the fate that binds us, namely death, which no stasis in a perpetual present can eliminate, and which the metaphor of a risk of social necrosis invites us to reconsider. Accepting the passage of time, giving death back its face, is costly; but it's at this price that time can regain its humanizing value, as a sine qua non component of care.
نگرش هستی شناسانه به صنایع شارعه در فلسفه ابن سینا؛ اتصال سنت اجتماعی به سنت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۲۳۸-۲۲۳
حوزههای تخصصی:
ابن سینا با ارایه دو نوع تقسیم بندی علوم، دیدگاه های متفاوتی نسبت به ماهیت و غایت علوم مطرح کرده است. این تقسیم بندی ها یکی مبتنی بر روش ارسطویی و دیگری تقسیم بندی خاص او در اثر منطق المشرقیین است. ابن سینا با ترکیب حکمت و شریعت، هماهنگی میان عقل و دین را برجسته کرده است. او شریعت را به مثابه ابزار اصلی پدیدآمدن سنت برای تحقق عدالت و تنظیم زندگی فردی (عبادات) و اجتماعی (معاملات) معرفی می کند. سنت از یک سو توسط سان (شارع-نبی) برای اداره اجتماع و بقای نوع انسانی تنظیم می شود و از سوی دیگر مرتبط با سنت الهی است که طبق آن عنایت خداوند مشمول خیررسانی به موجودات می شود. دیدگاه او بر ضرورت وجود شارع و خلیفه برای بقا و پایداری سنت تاکید دارد. این مقاله به تحلیل نگرش ابن سینا نسبت به صنایع شارعه و ارتباط آن با وحی، عقل فعال، سنت، شریعت، و سعادت انسانی پرداخته است.
کاوشی در متعلّقاتِ نقد اخلاقی در دنیای هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
41 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف: موضوع اصلی جستار حاضر یافتن متعلّقات نقد اخلاقی در دنیای هنر است. این پژوهش می کوشد تا نشان دهد که دامنه نقد اخلاقی فراتر از آثار هنری است، که سنّتاً مهمّ ترین موضوع نقد اخلاقی بوده است. بنابراین، در پی کشف سایر متعلّقات نقد اخلاقی در دنیای هنر، تبیین چگونگی نقد در هر کدام از این حوزه ها، و اهمّیّت آن برمی آید، تا به طریقی چارچوبی جامع برای ارزیابیِ اخلاقیِ کلّ دنیای هنر عرضه کند.روش پژوهش: پژوهش با رویکردی کیفی و تحلیلی، از روش تحلیل مفهومی و استقرایی بهره می برد. داده ها از متون تاریخی، نظریه های فلسفی و مطالعات موردی در هنر استخراج شده است. این روش ترکیبی از بررسی های نظری و عملی را به کار می گیرد تا چارچوبی مستحکم ارائه دهد.یافته ها: پژوهش یازده متعلق اصلی برای نقد اخلاقی در دنیای هنر شناسایی می کند و در هر مورد به تبیین چگونگی نقد از طریق آوردن مثال هایی می پردازد و در نهایت توضیح می دهد که چرا نقد اخلاقیِ حیطه مذکور اهمّیّت دارد: (1) آثار هنری، (2) فرآیند هنرآفرینی، (3) هنرمند، (4) مخاطب، (5) فرآیند ادراک هنری، (6) فراورده نقد هنری، (7) منتقد، (8) فرایند عرضه هنر، (9) عرضه کنندگان هنر، (10) فرآیند تعلیم و تربیت هنری، (11) معلّمان و مربّیان هنر.نتیجه گیری: این جستار، با ارائه چارچوبی نظری و عملی، نشان می دهد که گسترش نقد اخلاقی به تمامی این ابعاد نه تنها ضروری است، بل نقشی اساسی در ارتقای استانداردهای اخلاقی در دنیای هنر و جامعه دارد. در مقابل، نادیده گرفتن این جنبه ها، فرصت هنر برای ایفای نقش مثبت اخلاقی را محدود خواهد کرد.
خوانش انتقادی دیدگاه غزالی در سرنوشت سازی انسان توسط خویش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
283 - 300
حوزههای تخصصی:
تبیین میزان تأثیر انسان در هستی و نقش او در تعیین و تغییر سرنوشت خویش، از مهم ترین مباحث کلامی است که در فلسفه و کلام اسلامی، هماره مورد توجه اندیشمندان و دانشمندان مکاتب گوناگون فلسفه و کلام اسلامی بوده است. در جهت تبیین این مساله در مقام ثبوت، سه دیدگاه کلی جبرگرایی، تفویض و امرٌ بین الأمرین شکل گرفته است. متکلمان معتزلی و امامیه، به سبب دفاع از مسئولیت انسان در برابر افعال صادره از وی و معناداری جزا و پاداش، استقلال نسبی انسان را در سرنوشت سازی خویش به معنای برخورداری آزادانه از اختیار پذیرفته اند. غزالی با این دیدگاه که پذیرش اختیار برای انسان، ناقض توحید افعالی است و به دلالت التزامی، قدرت و اراده خداوند متعال را محدود می نماید قائل به جبر و کسب شده است. جستار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی پس از تبیین مفهوم اختیار و جبر انسان، با مراجع ه به آثار غزالی، صحت و سقم این نسبت و ادعا را بررس ی می کند. یافته ها: غزالی معتقد به نظام علیّت میان پدیده های هستی نمی باشد و تکرار روابط و نظم موجود را ناشی از عاده الله می داند. قضا و قدر تعیین کننده تمام حوادث و پدیدارهای جهان هستند و تمام افعال هستی، فعل ارادی و اختیاری خداوند است. نتایج: غزالی با انحصار اراده و اختیار به خداوند متعال، و تعیین پیشینی حوادث و رویدادها با قضا و قدر، برای انسان نقشی در سرنوشت سازی خویش قائل نیست. توسل او به ایده «کسب» در راستای مسئولیت انسان در برابر اعمال خویش نیز نتوانسته است پارادوکس جبر و جزا را حل نماید و از مشکلات عقلی جبرگرایی بکاهد.
ترسیم هندسه هستی شناسی فضا-زمان براساس مبانی معرفت شناختی ملاصدرا و انیشتین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
383 - 404
حوزههای تخصصی:
هدف از این نوشتار، تبیین کیفیت ایجاد و بررسی ذاتیات فضازمان بر اساس فلسفه صدرایی و قیاس آن با گزاره های فیزیکال است. در این مقاله به نحو توصیفی تحلیلی دو مسئله مورد کنکاش قرار گرفت، یکی از حیث معرفت شناسی و دیگر هستی شناختی است. مسئله اولی که بررسی شد از حیث معرفت شناسی است که به چگونگی مطالعه ماهیت حقیقی فضا زمان از منظر ملاصدرا و انیشتین پرداخته و دیگری از منظر هستی شناختی است که به تبیین ذات و ذاتیات فضا زمان از دیدگاه ملاصدرا و انیشتین می پردازد و درنهایت از حیث معرفت شناختی دانستیم که ملاصدرا و انیشتین معتقداند گزاره های علمی صرفاً گزاره های تجربی و محسوس نیستند بلکه برای توضیح ساختار و ماهیت فضازمان نیازمند ادراکات ریاضیاتی و عقلی از فضازمان هستیم. بر اساس این پژوهش، فضازمان از ماده اولیه ایجاد شده و نوعی هیولای ثانویه یا ذره بنیادین است و علت تند شوندگی نرخ انبساط آن به حرکت درون ذاتی آن باز می گردد، پس انرژی تاریک همان جوهر فضازمان است. بر این اساس اولاَ ماهیت فضا زمان ماهیتی غیرمحسوس است و ادراک محسوس آن ممکن نیست و ثانیاً ادراکات ریاضیاتی برآمده از قوه خیال و ادراکات عقلیه منبعث از قوای عقلیه، دقیق تر از ادراکات حسیه هستند، اما از حیث هستی شناختی کیهان شناسان مدلی پیشینی یا پسینی موجهی در چگونگی و یا چیستی ماهیت حقیقی فضازمان مطرح نکرده اند اما طبق مبانی ملاصدرا، فضازمان نوعی از انواع هیولاهای ثانویه ای است که صورت کامل شده اطوار هیولای اولی می باشد، ضمن اینکه کیهان شناسان نیز چون ملاصدرا معتقداند فضازمان مأخر از ماده اولیه کیهانی بوده است.
اهمیت روش آموزش محور دانش منطق و معرفت شناسی نوصدرایی برای تعریف اصطلاحات علمی؛ موردپژوهی تعریف اصطلاح «تکنولوژی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
437 - 464
حوزههای تخصصی:
هدف: جامعه دانشگاهیان پدیده تکنولوژی با این مسئله مزمن مواجه هستند که از تکنولوژی تعریف دقیق، جامع و واحدی نشده است و حتی برخی شان دستیابی به چنین تعریفی را غیرممکن یا بی فایده دانسته اند. هدف این پژوهش انتخاب راهی برای حل این مسئله و تولید دانش جدید در مبحث تعریف تکنولوژی است. برای دست یابی به این هدف از این مسئله سه پرسش مطرح شد: پرسش اصلی: «آیا می توان به تعریف دقیق، جامع و واحدی از تکنولوژی دست یافت؟». پرسش های فرعی: 1) «دانش منطق چگونه نواقص تعاریف قبلی و فعلی تکنولوژی را کشف و ارزیابی می کند ؟» 2) «دانش منطق چگونه به تعریف دقیق، جامع و واحدی از تکنولوژی دست می یابد؟».روش: ابتدا با پیمایش های اینترنتی پژوهش های مناسب انتخاب شدند. سپس تعاریف مختلف تکنولوژی با قواعد تعریف در دانش منطق و معرفت شناسی اسلامی شیعی اثنی عشری نوصدرایی و استدلال قیاسی، ارزیابی و ارزشیابی شده و پاسخ ها معلوم گردید. در آخر تعریف جدیدی ارائه شد که فاقد نواقص تعاریف قبلی و منطبق با ضوابط دانش مذکور است.یافته ها: اثبات شد که امکان رسیدن به تعریف دقیق، جامع و واحد تکنولوژی از راه مبناگرایی وجود دارد.نتیجه گیری: این یافته ها می توانند در رفتار نگرشی، اجتماعی، آموزشی و یادگیری تمام ذی نفعان تکنولوژی پس از فهمیدن این نکته که پدیده تکنولوژی چیزی جدای از وجود خود انسان نیست، تغییرات مثبتی در جهت وحدت گرایی و بهره برداری های مثبت، ایجاد کند.
بازمفهوم پردازی نافرمانی کودکان به مدد تفکر سه بعدی متیو لیپمن و خوانش دلوز از بارتلبی محرر: گشودن دریچه ای به امکان های نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله مفهوم زدایی و سپس بازمفهوم پردازی نافرمانی کودکان با الهام از تفکر سه بعدی لیپمن و خوانش دلوز از بارتلبی محرّر است. برای دستیابی به این هدف، با روش کاوش گری فلسفی-انتقادی به بررسی مفهوم نافرمانی و انواع آن و سپس نافرمانی کودک پرداخته ایم. بدین ترتیب از تصورات پیشین درباره نافرمانی کودکان مفهوم زدایی کرده ایم تا نشان دهیم نافرمانی کودکان دارای ارزش ذاتی است و می توان آن را به مثابه بخشی از «صدا»ی کودکان و بازنمایی کننده بخشی از عاملیت آنان به حساب آورد. در گام دوم، با بهره گیری از مبانی نظری فلسفه برای کودکان نزد متیو لیپمن، به بازمفهوم پردازی نافرمانی کودکان پرداخته و نشان داده ایم که مبتنی بر سه بعد تفکر، یعنی انتقادی، خلاقانه و مراقبتی، نافرمانی کودکان می تواند سه صورتِ بلوغ نیافته، نیمه بلوغ یافته و بلوغ یافته به خود بگیرد. با پیروی از خوانش دلوز نیز «حرکت» نافرمانی کودکان را در دو شکل کنش مند و کنش گریز مطرح کرده ایم. دیگر یافته این جستار، مطرح نمودن دیالوگ به عنوان نیرویی است که امکان حرکت کردن میانِ انواع نافرمانی را برای کودکان فراهم می کند. بدین ترتیب، نافرمانی کودکان فرصت می یابد انواع مختلف خود را آشکار ساخته، میان آنها حرکت نموده و در این جریان امکان های نویی را به جهان اضافه کند، امکان های نویی که در نافرمانی بلوغ یافته به اوج خود می رسند.
نقش توحید اجتماعی در صورت بندی الهیات مقاومت با تأکید بر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
5 - 30
حوزههای تخصصی:
الهیات مقاومت به عنوان پشتوانه عقیدتی نظریه مقاومت، در بستر رخدادهای تاریخی اخیر و بر اساس عدالت محوری، با هدف دفاع از مظلومان و نفی سلطه کفار در برابر محور شرارت شکل گرفته است. این مفهوم به دلیل جهانی شدن، ریشه های قرآنی و نقش تمدن سازش در حرکت های اجتماعی معاصر، اهمیت پژوهشی بالایی دارد. این مقاله با فرض تأثیر تام توحید اجتماعی بر الهیات مقاومت، به روش کتابخانه ای و رویکرد تحلیلی، نقش توحید اجتماعی را در پایه ها، سازکارها، اهداف، عرصه ها و دستاوردهای مقاومت بررسی کرده و تمایز آن را از مقاومت مسیحی، سکولار یا امانیستی روشن می کند. یافته ها نشان می دهد توحید اجتماعی، بنیان الهیات مقاومت است؛ بر این اساس، سازکار قرآنی مقاومت ورزی شامل مقابله با بردگی مستکبران، نفی فاصله طبقاتی، استقامت حول ارزش های الهی، تاب آوری اجتماعی و ممنوعیت دوستی با کفار است. در این چارچوب، هدف نهایی پرستش اجتماعی و تحقق عبودیت کامل خداوند بوده و با نفی سلطه خدایان دروغین و طواغیت، مقاومت تمامی عرصه های علمی، اقتصادی و نظامی را در بر می گیرد. این رویکرد، دستیابی به بازدارندگی، نزول برکات الهی و زمینه سازی برای جامعه توحیدی و ظهور حضرت حجت (عج) را به عنوان دستاوردهای اصلی به ارمغان می آورد.
تبیین لذت بی غرض کانتی از منظر علوم شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۱
53 - 72
حوزههای تخصصی:
اطلاق و تلقی زیبا از پدیدارهای هستی در درازنای اندیشه انسان اندیشمند، پیوسته یکی از موضوعات پرکشش و البته چالشی بوده است. فلسفه ورزی با همه ابزارها و رویکردهای گونه گون خودیکی از راه های پاسخ به این مسئله بوده و هست. یکی از فیلسوفانی که گام های بسیار ارزشمندی در مطالعه و بررسی امر زیبا و چیستی و چرایی آن برداشته است، امانوئل کانت است. نگره «لذت بی غرض» در رویارویی با امر زیبایکی از مهم ترین تأملات فلسفی اوست که در کتاب نقد قوه حکم به آن پرداخته است. طی چند دهه اخیر که رشد علوم تجربی به ویژه در حوزه عصب شناسی،شتابی روزافزون گرفته است، دانشمندان این علوم تلاش کرده اند درضمن پژوهش های کلان خود،به فهم و درک علمی ای از برخی مسائل مشترک باعلوم انسانی و هنر،ازجمله زیبایی و لذت برآمده ازآن برسند.در این مسیر، یافته های بسیاردرخوری نیز ارائه کرده اند.این یافته هاوبرخی شباهت ها، زمینه ورود آنها به مطالعات میان رشته ای فلسفهو علوم شناختی را فراهم کرده است. آنچه در این جستار آمده است، مطالعه و بررسی ای است توصیفی و تحلیلی از لذت زیباشناسانه بی غرض کانتی و توضیحی که علوم شناختی برای آن خواهندداشت.بررسیها نشان می دهند با وجود چندلایه بودن این رابطه، تمایز «خواستن» و «دوست داشتن» در سیستم پاداش مغز، امکان لذت بی غرض به معنای کانتی آن را ممکن می سازد.
تأثیر دین بر هویت فردی و اجتماعی از نگاه فارابی و کیرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
335 - 346
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی و مقایسه نظرات فارابی، فیلسوف اسلامی، و سورن کیرکگور، فیلسوف دانمارکی و پیشگام اگزیستانسیالیسم مسیحی، در مورد نقش دین در شکل گیری هویت فردی و اجتماعی پرداخته است. هدف اصلی این پژوهش تحلیل تطبیقی تأثیرات دین بر هویت از دو دیدگاه متفاوت است. روش تحقیق تحلیل محتوای تطبیقی است که بر اساس منابع معتبر و متون اصلی این فیلسوفان انجام شده است. فارابی دین را نهادی اجتماعی می بیند که وحدت و انسجام جامعه را تقویت کرده و به تربیت انسان های فضیلت مند کمک می کند. او بر اهمیت رهبران دینی و فلسفی در هدایت جامعه به سوی کمال تأکید دارد و معتقد است که دین و عقل مکمل یکدیگر هستند. در مقابل، کیرکگور بر تجربه شخصی و درونی دین تأکید دارد و دین را مسیری برای یافتن معنای زندگی و مواجهه با اضطراب های وجودی می داند. او باور دارد که دین باید به صورت فردی و مستقیم تجربه شود تا هویتی معنادار و اصیل شکل گیرد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که هر دو فیلسوف به اهمیت بنیادین دین در شکل گیری هویت فردی و اجتماعی تأکید دارند، اما رویکردها و تحلیل های متفاوتی نسبت به این موضوع دارند. دیدگاه های فارابی بیشتر به نقش اجتماعی و سیاسی دین و تربیت انسان های فضیلت مند معطوف است، در حالی که دیدگاه های کیرکگور بر تجربه فردی و درونی دین و مقابله با چالش های وجودی متمرکز است. این تفاوت ها نشان می دهد که هر دو دیدگاه به نقش دین در تعیین هویت انسانی جایگاه والایی قائل هستند.
سیر تطور اندیشه های هوسرل در باب زمان و ظهور نخستین نشانه های گذر از متافیزیک حضور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
79 - 98
حوزههای تخصصی:
برنتانو در تأملات خویش تلاش کرد تا با طرح «تداعی اولیه» مسائل مربوط به ادراک اشیای زمانی را حل کند، اما هوسرل با انتقاد از برنتانو تأملات او را ناکافی دانست و در تلاشی پیگیر سعی کرد تا در دوران های مختلف فکری خود پاسخی برای حل مسائل مربوط به زمان ارائه کند. او ابتدا مسئله زمان را به مسئله آگاهی از زمان تبدیل کرد و با پیشرفت اندیشه اش کوشید تا سطوح عمیق تر زمان را کشف کند. وی نخست به آگاهی ما از ابژه های زمانی پرداخت، سپس آگاهی زمانی از این آگاهی اخیر را بررسی کرد و درنهایت به جریان مطلق آگاهی پرداخت. سیر اندیشه هوسرل در باب زمان، علی رغم اینکه آگاهانه چنین سیری را در پیش نگرفته بود، در جهتی بود که تفوق اکنونِ بالفعل حاضر در فهم زمان را به چالش کشید و با طرح مفاهیمی چون «حافظه اولیه» و «انتظار اولیه» و بعدها «بازیازی» و «پس یازی»، از حضورمحوری و اکنون محوری که اساس متافیزیک حضور است، فاصله گرفت. با این حال سیر او در جایی که به آگاهی مطلق رسید متوقف شد. هوسرل علی رغم اینکه گام بزرگی برای گذر از متافیزیک حضور برداشت، در واپسین گام، یعنی در عبور از آگاهی مطلقاً حاضر، از حرکت بازایستاد.
Building Sustainability: Crip Time and Disability Justice in the Spanish Medical Industrial Complex(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This paper examines the intersection of Crip Time and Disability Justice within the Spanish medical-industrial complex, uncovering the systemic barriers faced by disabled individuals, particularly those with chronic pain and fatigue. It argues for a paradigm shift toward more inclusive and sustainable healthcare temporalities that prioritize care, interdependence, and accessibility over efficiency and productivity. Building on the history of healthcare activism in Spain, with a focus on movements such as Marea Blanca, the paper integrates the principles of Disability Justice and Crip Theory to critique the rigid temporal structures imposed by medical institutions. These structures marginalize disabled individuals by enforcing normative timelines that fail to accommodate their lived experiences. The chapter highlights the necessity of rethinking healthcare systems to embrace temporalities that sustain well-being and challenge the austerity-driven logic of the Medical Industrial Complex. This paper analyzes Spanish healthcare settings and draws on previous experiments in Disability Justice activism for citizens living with chronic pain or chronic fatigue to envision a future of healthcare grounded in justice and sustainability. It advocates for flexible, patient-centered care models that respect and adapt to diverse temporalities. This approach proposes a shift in public healthcare policies toward long-term collective flourishing and equity.
فهم دیگری و بیناسوبژکتیویته: سارتر و مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۹
145 - 160
حوزههای تخصصی:
در زمانه کنونی ما، گفتمان قدرت و دیگری سازی چنان بر روابط بیناسوبژکتیویته سیطره یافته است که به تمام لایه های زندگی اجتماعی، سیاسی، دینی و حتی زیست ساده انسان نفوذ کرده است. سیطره چنین نیرویی چنان گسترده و پیچیده شده است که گویی نیروی محرکی جز آن در زندگی انسان معاصر وجود ندارد. به نظر می رسد در تعریف دیگری و روابط بیناسوبژکتیویته با نوعی آپوریا روبه رو هستیم که در آن، رابطه سوژه با دیگری کماکان مبهم و پیچیده است. بر پایه این خطوط، ضروری است تا پژوهش های جدید با جدیت و اهمیتی بیشتر، مناسبات بیناسوبژکتیویته معاصر و وجوه مختلف مفهوم دیگری در آن را بررسی کنند. سارتر و مرلوپونتی از مهم ترین متفکرانی هستند که روابط بیناسوبژکتیویته را تحلیل و جایگاه و نقش دیگربودگی را در این روابط برجسته کرده اند. مدعا و یافته اصلی پژوهش حاضر این است که روابط ما با دیگری بر تنشی متعادل میان روابط تأملی و پیشاتأملی، تعارض و تعامل، حفظ فردیت و انحلال مرزهای میان خود-دیگری متکی است. این تنش ها پیش از آنکه مفاهیمی برساخت گرایانه باشند که نیازمند تدبیر و چاره باشند، صرفاً جنبه های ذاتی روابط بیناسوبژکتیویته هستند. کنش بیرونی و ساختار جبری نهادها و گفتمان قدرت و نقش ویرانگر آن ها در منقادسازی سوژه را نمی توان نادیده گرفت؛ اما هم زمان با عدول از برخی از تفاوت های سوژه و دیگری و تمرکز بر عاملیت و کنش گری سوژه، ضروری است تا جهت یابی جریان ها و رویدادهای بیناسوبژکتیویته را آمیزه و ملغمه ای از این دو رویکرد دانست.
بررسی چالش ها وکارکردهای معرفت شناسی دینی از دیدگاه پلانتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
51 - 75
حوزههای تخصصی:
تعریف ها و دیدگاه های گوناگونی درباره علم دینی، نشان دهنده تنوع فکری دراین باره است. نظریه علم دینی، معرفت شناسی اصلاح شده یا معرفت شناسی باور دینی آلوین پلانتینگا به عنوان یکی از نظریه های برجسته در این حوزه در محافل علمی غرب و شرق توجه ویژه ای را به خود جلب کرده است. نهادینه شدن این نظریه می تواند به ایجاد تحولی سترگ در سطح جهانی بینجامد. پژوهش پیش رو، به شیوه تحلیلی _ توصیفی و مطالعات اسنادی، به بررسی چالش ها و کارکردهای نظریه معرفت شناسی باور دینی (اصلاح شده) آلوین پلانتینگا پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد چالش هایی مانند تقابل علم دینی با علم الحادی، نهادینه شدن طبیعت به جای خلقت، چالش مبناگرایی کلاسیک، چالش قرینه گرایی، چالش داستان تکاملی حیات، چالش تجربه گرایی، در حاشیه بودن دین و استقرار علم بر مبانی تفکر الحادی، ازجمله چالش ها و موانع اصلی در راه تحقق علم دینی هستند. کارکردهای این نظریه هم دربردارنده رویکرد حداکثری به دین، منبع شدن علم در تولید دین، گستردگی باورهای پایه (بدیهی)، شکست تحدید علم، توسعه توجیه باورهای معرفتی، رونق دوباره مسیحیت و توسعه احکام عقل است. با رفع چالش های یادشده و تحقق کارکردهای مزبور، زمینه برای حاکمیت دوباره دین در امور گوناگون اجتماعی فراهم می شود. این پژوهش، بر اهمیت این نظریه به عنوان راهکاری برای روبه روشدن با چالش های معاصر و بهره برداری از فرصت های پیش رو تأکید می کند.
تدوین برنامه درسی هوش اخلاقی کودکان پیش از دبستان براساس نظریه بوربا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تدوین برنامه درسی هوش اخلاقی کودکان پیش از دبستان براساس نظریه بوربا است. پژوهش حاضر از بعد هدف، کاربردی و از بعد کمیت، پژوهشی کمی که با روش توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه متخصصان علوم تربیتی و روانشناسی است که در مراکز آموزش عالی کشور مشغول به تدریس می باشند (510 نفر) است که اسامی آن ها از طریق سایت وزارت علوم و تحقیقات و فناوری کشور مشخص شد. و 200 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند ( کسانی که در حوزه هوش اخلاقی کار تحقیقاتی داشتند و کسانی حوزه علاقه انها کودک بود) انتخاب شده اند و تعداد 180 نفر به پرسشنامه محقق ساخته پاسخ دادند. ابزار پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته است که روایی آن 85% به دست آمد. پایایی ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 98% به دست آمد. تجزیه وتحلیل داده های پژوهش در سطح آمار توصیفی با استفاده از نرم افزار SPSS و روش الگویابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار 23 AMOS انجام گرفت. نتایج به دست آمده از تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم نشان می دهد که ضرایب استاندارد میزان سنجش برنامه درسی هوش اخلاقی به وسیله اهداف، محتوا، فرایند یاددهی- یادگیری و ارزشیابی به ترتیب برابر با 72/0، 94/0، 76/0، و 90/0 است و چون سطح معناداری برابر 001/0 کوچک تر از سطح معنا داری 05/0=α است. بنابراین قدرت رابطه بین عامل (برنامه درسی هوش اخلاقی) و مؤلفه های قابل مشاهده که هرکدام از این مؤلفه ها خود براساس نظریه بوربا دارای هفت زیر مؤلفه می باشند، سنجیده شده اند دارای وضعیت خیلی مطلوب است.
بررسی دوسویه «آگاهی کلی» و «تألم وجودی» در ارجاع به خودشناسی بر مبنای فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۹
133 - 144
حوزههای تخصصی:
نظریه «خودشناسی» از جمله اندیشه های بنیادین در فلسفه ملاصدرا است که توأمان نگرش های فلسفی و بینش های عرفانی او را پیوند می زند. در این باره، می توان در رابطه با ضرورت و اهمیت خودشناسی ذیل پروژه «فلسفی زیستن» نیز تأمل کرد؛ بر همین اساس، پرسش مقاله این است که خودشناسی چه نسبتی با فلسفی زیستن دارد؟ یا به عبارت بهتر، چگونه مقوله های مهم فلسفی و امور زندگی روزمره می توانند فلسفه پژوه را به سوی الزام به خودشناسی سوق دهند؟ فرضیه مقاله نیز این است که اساساً، خودشناسی را باید بنیاد و شرط اقدام به زیست فلسفی به حساب آورد. در این میان، دو مقوله بیش از همه ضرورت و اهمیت این موضوع را آشکار می کنند؛ یکی، آگاهی های کلی و دیگری، تألمات وجودی. دو سویه «آگاهی کلی» و «تألم وجودی» نه فقط پدیده خودشناسی را ضرورت می بخشند، بلکه توأمان موجب قوام آن نیز می شوند؛ آگاهی کلی به مثابه یک جنبه معرفتی، از آن نظر که ماهیت آگاهی همواره به هستی مدرِک حواله می دهد و اینکه حقیقت آگاهی نیز فقط در بستر خودشناسی و برای خود-شناخته آشکار می شود و تألم وجودی به مثابه یک جنبه روانی، از آن نظر که ماهیت تألم همواره در تجربه بی واسطه من پناه می گیرد و در بستر آن است که حضور من که بایسته تحقق آرامش در زیست فلسفی است، محقق می شود.
تحلیل نشانه شناسانه انیمیشن پهلوانان بر پایه نظریه تفکر انتقادی رابرت انیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از تولیدات انیمیشنی[i] ایرانی که در راستای تفکر انتقادی و مهارت حل مسئله با ذهنیت انتقادی، مفاهیم، ارزش ها و معناهای ایرانی را بازنمایی کرده، انیمیشن پهلوانان است. در این پژوهش که با هدف شناخت عناصر شاخص تفکر انتقادی در انیمیشن نامبرده به تحریر در آمده، به بررسی نشانه های تفکر انتقادی بر پایه نظریه رابرت اِنیس در یکی از قسمت های این انیمیشن با عنوان طوطی سخنگو پرداخته شده است. پرسشی که در این جستار مطرح است، چگونگی بروز نشانه های تفکر انتقادی انیس در انیمیشن پهلوانان براساس دوگانه نشانه ای دلالت صریح و ضمنی بارت است. با اتکاء به نظریه تفکر انتقادی انیس در انیمشن مورد بحث، دو سطح استدلال و تأمل متناسب با مخاطب هدف آن یعنی کودکان و نوجوانان پررنگ و ملموس و با دلالتی صریح تر است، اما سطح تصمیم گیری با توجه به میزان پردازش ذهنی رده سنی اصلی این انیمیشن، به نسبت دو سطح دیگر تفکر انتقادی انیس از وضوح وشفافیت کمتری ارائه شده است. باتوجه به اهمیت سطح تصمیم گیری در تفکر انتقادی است ابهام یا عدم صراحت آن در این اثر، گونه ای کاستی تلقی شود. [i] معادل فارسی واژه «انیمیشن»، «پویانمایی» است که به دلیل مصطلح بودن انیمیشن در این مقاله نیز از این واژه استفاده شده است.
داوری اخلاقی درباره نصیرالدین طوسی؛ بازنگری تاریخ از چشم انداز یک معرفت شناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۱۶۳-۱۵۵
حوزههای تخصصی:
مساله من در این مقاله بررسی دیدگاه بِرَون، ریپْکا، لِوی، و آربِری است که نصیرالدین طوسی را خائنی بی اخلاق می دانند. من با تحلیل فلسفی و اتخاذ رویکردی معرفت شناسانه نشان می دهم که استدلال تاریخی ایشان سه خلل بزرگ دارد. نخست اینکه در برخی مقدمات مفاهیم/احکام ارزشی را گنجانده اند. دوم اینکه نتیجه ای حاوی مفاهیم/احکام ارزشی گرفته اند. سوم اینکه گزارش های تاریخی یادشده از سوی ایشان نه دقیق و کامل است نه در بافت آن زمان نگریسته شده و نه حتی با توجه به سراسر آثار و زندگی خود نصیرالدین طوسی ذکر شده است. نگاهی تاریخی ما را به این نتیجه رهنمون می شود که ارایه این دیدگاه از سوی ایشان دو دلیل عمده دارد. نخست اینکه تا پیش از ۱۹۶۸ پژوهش های محققانه زیاد و دقیقی درباره نصیرالدین طوسی و تاریخ و زمانه او انجام نشده بود. دوم اینکه هم طوسی شخصیتی پیچیده و جالب است هم زمانه و رویدادهای دوران زندگی او.