فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
25 - 43
حوزههای تخصصی:
گزاره های اخلاقی مانند «عدالت داشتن ضرورت دارد» از مشهورات شمرده می شوند و مشهورات گزاره هایی اند که به جهت پذیرش همگانی یا گروهی خاص مقبولیت عمومی پیدا کرده اند. محقق اصفهانی با توجه به تعریف مشهورات به معنای خاص، واقعیت آنها را تنها بنای عقلا می داند؛ ازاین رو، گزاره های اخلاقی را اعتباری قلمداد می کند و مشهورات را مطابق واقعیت نمی داند؛ افزون بر اینکه وی مشهورات و ضروریات را قسیم می داند. با توجه به اینکه محقق اصفهانی تنها ضروریات را مبین واقعیت می داند لذا از منظر وی، مشهورات که قسیم ضروریات اند واقعیتی غیر از بنای عقلا ندارند و واقعیت از مشهورات نفی می شود؛ این تحقیق درصدد است افزون بر تبیین ماهیت گزاره های اخلاقی از منظر محقق اصفهانی و تصریح به نکات تأثیرگذار در دیدگاه ایشان، این دیدگاه را نقد کند که مشهورات قسیم وهمیات محسوب می شوند؛ ازاین رو به نظر می رسد قسیم بودن مشهورات و ضروریات درست نیست بلکه مبادی حجت از حیث راه شناخت به مشهورات و وهمیات و از حیث ارزش شناخت به ضروریات و مظنونات تقسیم می شوند افزون بر اینکه تعریف مشهورات خاص به واقعیتی جز بنای عقلا نداشتن از ابداعات محقق اصفهانی است اما مشهورات به معنای خاص در دیدگاه صحیح تنها به راه شناختشان توجه می شود و امکان واقعیت داشتنشان نفی نمی شود.
نقد و بررسی دیدگاه مارکسیسم درباره تقّدم پیشه ها بر اندیشه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی به واکاوی و تبیین و نقد دیدگاه مارکسیسم درباره تقدّم پیشه ها بر اندیشه ها که محصول و نتیجه تقّدم نهاد و منافع مادی و اقتصادی جامعه بر سایر نهادهای اجتماعی است، مبادرت شده است. پرسش اصلی این است که آیا براساس ادعای مارکسیسم که مدعیِ علمی بودنِ فلسفه خویش اند، پایگاه و طبقه اجتماعی عموما و اقتصاد و وضعیت معیشت به طور خاص تنها یا حداقل مهّم ترین عامل محوری و بنیادین در تغییر و تحولات فردی و اجتماعی است؟ یا این که براساس دیدگاه ماکس وبر، فکر و ایمان و عقیده اصالت دارند و اندیشه های آرمانی و روحانی به منافع واقعی و عملی معنا داده و آن ها را توجیه می نمایند. هرچند پیروزی اندیشه ها درصورتی میسر است که با منافع واقعی و عملی پیوند داشته باشند. به بیان دیگر، منافع و پیشه ها با اندیشه ها رابطه متقابل دارند و هیچ یک بدون دیگری نمی توانند دوام بیاورند. استاد مطهری نیز نظریه تلفیقی اسلام را مطرح می کند که براساس آن درخصوص انسان های ابتدایی و غیربالغ الفکر، نظر آقای کارل مارکس درست است ، اما درباره انسان های منطقی و بالغ الفکر نظر ماکس وبر درست است.
رابطه لذت و معنای زندگی از دیدگاه ارسطو و ملاصدرا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
95 - 113
حوزههای تخصصی:
یکی ازدغدغه های بشر از زمان پیدایش بشر تا کنون پرسش از معنادار بودن زندگی است. معناداری دارای دو معنی، هدف داری، ارزشمندی است. قطعا معنای معناداری زندگی وابسته به نوع نگرش و جهان بینی هر فیلسوف متفاوت است. پژوهش حاضر درصدد بررسی پاسخ به این سوال است که آیا لذت با معناداری ارتباط دارد یا نه؟ انسان برای این که به معنای زندگی دست یابد لذت لازم است یا نه ؟ در این پژوهش مقایسه ی و تطببیق نظریه ارسطو و ملاصدرا در رابطه لذت با معناداری زندگی بررسی شده است. در این مقاله برای تحلیل مفاهیم از روش توصیفی _ تحلیلی استفاده شده است. مهم ترین مبانی فلسفی که باعث تمایز و اختلاف بین این دو فیلسوف، تشکیک وجود است که ارسطو به تشکیک وجود اعتقاد ندارد. از دیدگاه ارسطو لذت و نیک بختی یک امر ثابت برای همه انسان ها می داند و قائل به مراتب مختلفی برای لذت نیست. نیک بختی را در این عالم منحصر می داند و به جزء عقلانی انسان اختصاص دارد. راه رسیدن به معنا را منحصر به حوزه فضلیت می داند.اما ملاصدرا با توجه به مبنای تشکیک وجود لذت دارای مراتب مختلفی باشد که لذت عقلی بر لذت حسی برتری دارند و از لحاظ مرتبه و شرافت وجودی بالاتر از عالم حس و ماده است. ملاصدرا نیک بختی را مربوط بعد جسمانی و روحانی می داند پس ملاصدرا به نیک بختی جامع قائل است اما منظور از جامع، عالم ماده، مثال، عقل می باشد. راه رسیدن به معنا را جکمت، قوه خیال، قوای باطنی می داند راه رسیدن به نیک بختی عمل اختیاری انسان می داند. مصداق واقعی نیک بختی را در جهان اخروی می داند.
تفسیر روان شناختی ارادۀ معطوف به قدرت در فلسفۀ نیچه: بررسی مبانی، پیامدها و نتایج آن برای اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
127 - 161
حوزههای تخصصی:
مفهوم «اراده معطوف به قدرت» در فلسفه نیچه جایگاهی محوری دارد، اما تفسیر آن همواره محل بحث وجدل بوده است. در میان تفاسیر گوناگون، تفسیر روان شناختی، استعاری و متافیزیکی هر یک دریچه ای متفاوت به سوی فهم این مفهوم پیچیده می گشایند. این مقاله با اذعان به عدم قطعیت کلی هرگونه تفسیری از ایده نیچه، بر آن است تا نشان دهد که در مجموع و به طور نسبی، تفسیر روان شناختی اراده معطوف به قدرت در مقایسه با سایر تفاسیر همخوانی بیشتری با فلسفه ورزی نیچه دارد. بر پایه این تفسیر، اراده معطوف به قدرت نه یک نیروی متافیزیکی و نه استعاره ای برای سلطه، بلکه گرایشی ذاتی در انسان برای خودشکوفایی، تأیید زندگی و غلبه بر محدودیت ها است. این تفسیر با ایده های نیچه در خصوص چشم انداز گرایی، نقد اخلاق سنتی و مفهوم ابر انسان همسو است. برخلاف تصور رایج، تفسیر روان شناختی اراده معطوف به قدرت نه تنها با جوهر اخلاق یعنی توجه به دیگری ناسازگار نیست بلکه از طریق تأکید بر مسئولیت فردی، تعالی جویی و خلق ارزش های نوین به تعمیق و تدقیق آن یاری می رساند. با وجود چالش هایی که در تفسیر ایده اراده معطوف به قدرت نیچه وجود دارد، تفسیر روان شناختی ایده مذکور دریچه ای متفاوت به سوی فهم دیدگاه های نیچه در خصوص اخلاق، انسان و معنای زندگی می گشاید. این تفسیر می تواند نشان دهد که فراخوان نیچه برای پرورش انسان هایی قوی، خلاق و مسئول که بر خویشتن خویش تسلط داشته باشند، نسبتی با سلطه بر دیگران ندارد و از این رو، ضرورت ظلم و خود کامگی علیه دیگران برای تحقق این آموزه یا به مثابه نتیجه ضروری آن عمیقاً مسئله برانگیز است.
تمایز صفات، وحدت حالات: بازنگری مناقشه ای تفسیری پیرامون سرشت صفات در فلسفه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
177 - 196
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های پیش روی مفسران اسپینوزا، حل مسئله سرشت عینی یا ذهنی صفات است؛ یعنی پاسخ به این پرسش که آیا صفات اموری متمایز از جوهرند (تفسیر عینی) یا اموری متحد با جوهر که ذهن آن ها را به عنوان امری مستقل درک می کند (تفسیر ذهنی). از دشواری های مسئله مذکور این است که اتخاذ هر موضعی درباره سرشت صفات، وابسته به تفسیر مسئله ای دیگر یعنی نسبت صفات با یکدیگر است؛ پاسخ به نسبت صفات با یکدیگر نیز متضمن گونه ای ناسازگاری ظاهری در عبارات اسپینوزاست؛ چراکه اسپینوزا در عین تصریح به تمایز واقعی صفات با یکدیگر در کتاب اخلاق، به وحدت میان حالات برآمده از صفات گوناگون قائل است. این مسئله منجر به چالش تفسیری زیر می شود: اگر تمایز میان جوهر و صفات، تمایزی مفهومی باشد، تمایز واقعی صفات قابل توجیه نخواهد بود؛ در عین حال اگر به تمایز واقعی میان صفات هم پایبند بمانیم، در توجیه وحدت میان حالات با دشواری مواجه خواهیم شد و اگر گفته شود اسپینوزا به لوازم هستی شناختی تمایز واقعی پایبند نیست، یعنی تلازم میان همبستگی مفهومی و وجودی دو چیز را مفروض نمی انگاشته، توازی فکر و وجود، از دست خواهد رفت. در نوشتار پیش رو استدلال خواهد شد که حل مسئله سرشت صفات نزد اسپینوزا وابسته به حل مسئله نسبت صفات با یکدیگر است و از آنجا که پاسخ به این مسئله نزد اسپینوزا گرفتار ناسازگاری مذکور است، مسئله نخست نیز پاسخی سازگار در ساحت اندیشه اسپینوزا ندارد.
تحلیل عروض و معیت با توجه به تقسیم اضافه به عقلی و وجودی در فلسفۀ ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
13 - 26
حوزههای تخصصی:
اضافه در حکمت سینوی به اضافه وجودی و عقلی تقسیم می شود. اضافه وجودی اضافه ای است که در خارج تحقق دارد. این تحقق خارجی مستلزم این است که عارض شدن اضافه بر موضوع و معیتش با طرف دیگر از اوصاف خارجی باشد و به دلیل لزوم تسلسل، این امر محال است و محال بودنش، محال بودن اضافه وجودی را به دنبال دارد. در این پژوهش، با تجزیه و تحلیل پاسخ های ابن سینا این نتیجه به دست می آید که از طرفی، او عروض را برای اضافه وجودی اضافه ای خارجی می داند که به نفس ذاتش عارض است، نه به واسطه عروضی دیگر، تا تسلسل لازم آید و از طرف دیگر، باور دارد معیت یک ویژگی ذاتی برای وجود اضافه است؛ بنابراین، وجود اضافه امری غیرقائم به ذات معرفی می شود. این نوع وجود که تمامی اشیاء را با یکدیگر مرتبط و متصل می کند، از علاقه ای حکایت دارد که در ماهیتِ اضافه نهفته است و در ذهن و در خارج جعل می شود و بر همین اساس، رابطه بین موجودات در عقل و خارج را نوعی عینیت می بخشد.
تعریف ابن سینا از قضیه در اشارات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو قضیه را به سخنی تعریف کرده است که یا صادق است یا کاذب. اما ابن سینا، که در همه کتاب هایش به جز اشارات و تنبیهات، تعریف ارسطویی را ذکر می کند، در کتاب اخیر از این نظر عدول کرده، قضیه را به صدق و کذب «گوینده اش» تعریف کرده است: «الترکیب الخبری وهو الذی یقال لقائله إنه صادق فیما قال أو کاذب». این یعنی صدق و کذب وصف گوینده سخن است و نه خود سخن، و این بر خلاف تعریف ارسطو و خود ابن سینا در همه آثار پیشین است که صدق و کذب را وصف سخن می گیرند و نه گوینده سخن. برخی از معاصران دلایلی بر عدول ابن سینا از تعریف نخستین به تعریف دوم طرح کرده اند که ضمن گزارش آنها، نشان می دهم که انتساب هیچ یک از آنها به ابن سینا مستند نیست. در برابر، دلیل تازه ای مطرح می کنم که احتمال استناد آن به ابن سینا اگر بیشتر نباشد کمتر نیست و آن اینکه واژه های «صادق» و «کاذب» در زبان عربی پیش از عصر ترجمه به معنای «راست» و «دروغ» در زبان فارسی و مانندهای آن در دیگر زبان ها نبوده است بلکه به معنای «راست گو» و «دروغ گو» در زبان فارسی و مشابه های آن در دیگر زبان ها بوده است. معادل های «راست» و «دروغِ» فارسی در زبان عربی پیش از عصر ترجمه، بر خلاف آنچه معمولا گمان می رود، «حق» و «باطل» است و نه «صادق» و «کاذب». احتمالا با تفطن به این نکته زبان شناختی، ابن سینا در کتاب اشارات و تنبیهات تعریفی ارائه کرده است که به لغت شناسیِ زبان عربی پیش از عصر ترجمه وفادارتر است.
نگاه آیت بین به طبیعت و نقش آن در سلوک و تعالی انسان از منظر ملّاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
143 - 158
حوزههای تخصصی:
ملّاصدرا در آثار خویش نمونه هایی زیاد از نگاه آیت بین را تصویرسازی و ارائه کرده است. پژوهش حاضر، نقش تعامل با طبیعت بر اساس نگاه آیت بین در سلوک و تعالی انسان را، از منظر ملّاصدرا بررسی می کند. با تحلیل آثار ملّاصدرا، می توان از سه گونه تعامل و رویکرد با طبیعت سخن گفت؛ نگاه خنثی، نگاه کوته نگرانه و نگاه آیت بین. از نظر او، مصادیق و پدیده های عالم طبیعت، آیات الله، صنع و فعل خداوند، مظهر اسماء حسنای الهی و همچنین، در نهایت، حسن و زیبایی ممکن هستند و هست شان، هستِ آیتی است. این رویکرد با مؤلفه هایی مانند زیبا و نیکو بودن، انجام پیوسته و ژرف نگری همراه است و به روش های مختلف در تعالی انسان نقش دارد. انسان از گذر نگاه نیکو، پیوسته، مداوم و تدریجی آیت بین به طبیعت، به معرفت اسماء حسنای الهی و لایه های مختلف واقعیت، باطن ایمانی و عشق اکبر دست می یابد و شدیدترین حالت فاعلیت بالمحبه خویش را محقق می کند.
مقایسه تحلیلی عقل انسانی مخلوق الهی و هوش مصنوعی مصنوع انسان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
184 - 201
حوزههای تخصصی:
با توجه به توسعه فراگیر استفاده از هوش مصنوعی و افزایش قابلیت های روزافزون آن تا آنجا که برخی از دانشمندان را معتقد به سلطه هوش مصنوعی بر هوش و عقل انسانی کرده است و با توجه به آیات (اعلی:1-2) و (انعام:102) و آیات فراوان دیگری که خداوند را یگانه خالق عالم هستی بر می شمرد و علم نامحدود الهی(بقره:29)(انعام:101) که علم انسان پرتوی از علم او است و آیات کرامت انسان: آیاتی که از دمیدن روح خداوند در انسان(حجر: 29 و ص: 72)و قرار داده شدن انسان به جانشینی خداوند در روی زمین و آفریدن موجودات زمین برای انسان (بقره: 30: ص:26، فاطر: 39 ،انعام: 165،یونس: 14،یونس:73،اعراف:69. اعراف:84 . نمل: 62) و براهین فلسفی که عالم هستی را پرتوی از اراده هستی بخش خداوند و معلولی که عین ربط و سراسر نیاز به علت تامّه خویش است می داند و با توجه به آیاتی که انسان را برترین مخلوق و کامل ترین آنها بر می شمرد (سجده:7) و (تین:4) تا آنجا که او را خلیفه خداوند در زمین معرفی می کند(بقره:30)، دستاوردهای بشری معلول فعل انسانی و انسان علت معدّه آن دستاوردها و معلول حق متعال به عنوان علت تامه است معلولی که تمام توانمندی خود را از یگانه خالق عالم هستی دارد بنابر این هوش مصنوعی که معلول انسان و دستاوردی بشری است نمی تواند بر هوش انسانی که مخلوق رب العالمین است برتری داشته باشد. روش پژوهش کیفی و مقایسه ای است و نتایج حاصله حکایت از بطلان برتری هوش مصنوعی بر عقل انسانی دارد.
حساب رشته سطح بالاتر برای منطق ناسره ابتنای دروست و فاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
221-238
حوزههای تخصصی:
منطق ناسره ابتنای دروست و فاین نسخه اصلاح شده ای از منطق ناسره ابتنای فاین است. دروست و فاین نشان داده اند که این منطق (به خلاف منطق اولیه فاین) نسبت به سمنتیکی که برای آن تنظیم کرده اند صحت و تمامیت دارد. پس از معرفی سیستم استنتاجی منطق اولیه فاین استدلال می کنم که پاره ای از مشکلات نظریه برهانی در خصوص این منطق وجود دارد. بیش از این، استدلال می کنم که نسخه اصلاح شده دروست و فاین نیز (اگرچه برای اهداف سمنتیکی یادشده مناسب است) با همان مشکلات نظریه برهانی دست به گریبان است. با اصلاح بیشتر سیستم استنتاجی دروست و فاین یک حساب رشته سطح بالاتر تنظیم می کنم. نشان می دهم که به لحاظ سمنتیکی منطق پیشنهادی من معادل با منطق دروست و فاین است. همچنین دلایلی می آورم که در سیستم استنتاجی پیشنهادی مشکلات نظریه برهانی یادشده مرتفع می شوند. حاصل این مقاله ارائه یک سیستم استناجی مناسب برای منطق ناسره ابتنای دروست و فاین است؛ سیستمی که پدیدآورندگان این منطق به آن دست نیافته اند.
مفهوم سازی «مرگ» در داستان های کودک: بر اساس طرحواره های کاربردشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرحواره های کاربردشناختی، طرحواره هایی هستند که وابسته به بافتِ موقعیتی و کاربردی فراخوانده می شوند. این پژوهش در پی رده بندی آن دسته از طرحواره های کاربردشناختی است که زیربنای مفهوم سازی های «مرگ» اند. دامنه پژوهش حاضر داستان های واجد درون مایه مرگ اندیشی در گروه سنی «ب» و «ج» است. هر یک از این داستان ها به مثابه موقعیتی عینی برای فراخوانی طرحواره مرگ است. پژوهش پیش ِرو با روش تحلیلی توصیفی در پی پاسخ گویی به چگونگی کارکرد بافت موقعیتیِ داستان در شکل دهی و فراخوانی طرحواره مرگ است. نتیجه پژوهش هفت کارگفتِ موقعیتی را به عنوان پایه مفهومیِ مرگ معرفی می کند: خودویران گری، قتل، مرگ هراسی، مرگ گریزی، مرگ تعلیقی، داغ دیدگی، درگذشت طبیعی. ازآنجا که مفاهیمی مانند «مردن» ماهیتا انتزاعی، فلسفی و برانگیزنده عواطف منفی هستند؛ شیوه انتقال این مفاهیم به کودک همواره مورد مناقشه بوده است. این پژوهش نشان می دهد داستان ها با به کارگیری طرحواره های کاربردشناختی مختلف، موقعیتی امن برای درونی سازی تجربه های آسیب زایی چون «مرگ» فراهم می سازند. مقاله حاضر برای نخستین بار مرگ پژوهی (تاناتولوژی) را در ادبیات کودک مورد مداقّه قرار می دهد.
بررسی نقش ظرفیت های شناختی در پیش بینی عملکرد حرکتی ژیمناست های دختر با توجه به اثر فشار روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش ظرفیت های شناختی در پیش بینی عملکرد حرکتی ژیمناست های دختر با توجه به اثر فشار روانی می باشد. بدین منظور 40 ژیمناست دختر ماهر (12-10 سال) شهر تبریز به صورت دردسترس انتخاب شده و عملکرد حرکتی آنها، پس از ارزیابی میزان ظرفیت های شناختی (حافظه کاری، توجه و چرخش ذهنی) دو شرایط فشار روانی (کم فشار و پرفشار) مورد بررسی قرار گرفت. برای ایجاد شرایط پرفشار، عملکرد ژیمناست ها در حضور ارزیاب (دو داور و یک مربی) مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی (رگرسیون خطی) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که ظرفیت های شناختی (حافظه کاری، توجه و چرخش ذهنی) در شرایط روانی پرفشار می تواند عملکرد ژیمناست ها را پیش بینی کند و مشاهده شد که عملکرد حرکتی ژیمناست ها در شرایط روانی پرفشار کاهش پیدا کرد. پس می توان نتیجه گرفت که ظرفیت های شناختی ممکن است در شرایط روانی پرفشار عملکرد ورزشکاران را تحت تاثیر قرار داده و موفقیت یا شکست ورزشی آنها را موجب شود
بررسی استعاره های وجودی مفهوم رحمت الهی در صحیفه سجادیه «در پرتو اصول استعاره شناختی جَکِل»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۷
163 - 187
حوزههای تخصصی:
استعاره در نگاه زبان شناسان شناختی، با عنوان استعاره مفهومی مطرح است و از مهم ترین کارکرد شناختی آن، فهم مفاهیم انتزاعی از طریق مفاهیم عینی و ملموس است و بر پایه مفاهیم عینی می-تواند، ماهیت زبانی موجود در متون دینی را که بسیار انتزاعی و دور از تجربه حسی است، روشن نماید. مفهوم رحمت الهی به عنوان یکی از مفاهیم انتزاعی موجود در صحیفه سجادیه در قالب-های استعاری گوناگونی به کار رفته و بررسی زبان شناسانه آن، زیبایی های ادبی و دیدگاه امام سجاد (ع) را در ارتباط با آن برای مخاطب آشکار می سازد. پژوهش حاضر بر این مبنا و به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی استعاره های وجودی (هستی شناختی) مفهوم رحمت الهی در پرتو اصول استعاره شناختی جَکل در صحیفه سجادیه پرداخت و به این نتایج دست یافت که امام (ع) برای تبیین مفهوم رحمت الهی با بهره جستن از حوزه های متعددِ استعاره پدیده ای (با بیشترین بسامد: 50 درصد)، استعاره ظرف و استعاره تشخیص، مفاهیم مدنظرش را در قالب محسوسات برای مخاطب قابل فهم و ملموس گردانیده است. هم چنین تحلیل شواهد بررسی شده در صحیفه سجادیه با اصول استعاره شناختی جَکِل (اصل استعاره فراگیر، اصل حوزه، اصل مدل، اصل یکسویگی، اصل ضرورت، اصل خلاقیت و اصل تمرکز) هماهنگ است و آنها را تایید می-کند.
ژیل دلوز و روایت رهایی سوژه بر اساسِ کتاب منطق احساس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
623 - 638
حوزههای تخصصی:
ژیل دلوز در کتاب «منطق احساس» که شرحی بر نقاشی های فرانسیس بیکن است به صراحت و مکرر از نقد روایت می گوید؛ اما حقیقت این است که او نه روایت به طور کلی که روایت فیگوراتیو و بازنمایانه را رد می کند و از نحوه روایتی بدیل در نقاشی های بیکن سخن می گوید. موضوع این مقاله آشکار کردن این شیوه بدیل روایت نه در کار بیکن که در کار خود دلوز در این کتاب است. به زعم نگارنده دلوز در «منطق احساس» شیوه روایت بسیار جالب توجهی دارد، او در این کتاب یک کارگردان تئاتر است. او با زدودن همه عناصر روایت فیگوراتیو و بازنمایانه به دو عنصر می رسد: صحنه و فیگور، صحنه خالی و فیگور منزوی و میخکوب در صحنه. ما در کل روایت مان از «منطق احساس» تنها به این دو عنصر پایبند می مانیم و درصدد آشکار کردن نسبت های تغییریابنده میان این دو عنصریم که همچون موتور محرک روایت مان عمل می کند. اگر این دو، عناصر اصلی این روایت باشند موضوع روایت از این قرار است: رهایی فیگور منجمد در صحنه ؛ اما این آزادی بی واسطه رخ نمی دهد و شامل پنج مرحله یا پرده است: یک) انزوا و گیرافتادگی فیگور. دو) کژسانی فیگور. سه) متلاشی شدن فیگور. چهار) ناپدید شدن فیگور. پنج) تولد فیگور رهایی یافته به منزله یک بندباز، به بیان دیگر ورزشکارانگی در اتاق خواب. این پنج مرحله پنج پرده روایت اجرای تئاتری اند که در نهایتِ آن رهاییِ فیگورِ در بند محقق می شود.
تحلیل منطقی ادراکات اعتباری علامه طباطبایی با پلورالیزم معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۱
131 - 155
حوزههای تخصصی:
این پژوهش درباره تحلیل منطقی ادراکات اعتباری علامه طباطبایی و پلورالیسم معرفتی است که نسبت تعلّقی آنها را بررسی می کند. علامه طباطبایی در تحلیل کثرات معرفتی انسان، نظریه ادراکات اعتباری را ابداع نمود. این نظریه با دو دیدگاه متفاوت روبه روست. برخی با تفسیر نسبی انگارانه از نظریه معتقدند بین ادراکات اعتباری و پلورالیسم معرفتی، رابطه لزومی وجود دارد و می توان از طریق این نظریه، پلورالیسم معرفتی را نتیجه گرفت. سؤالی که مطرح می شود، این است که چه نسبتی میان این دو نظریه وجود دارد؟ فرض نگارنده این است که اولاً نسبیّت معرفتی در خود نظریه مورد قبول نیست، ثانیاً بر فرض نسبیت، پلورالیسم معرفتی قابل استنتاج نیست. نویسنده مقاله برای اثبات مدّعای خود، ابتدا شواهد فقدان نسبیت در نظریه را تبیین نمود و پس از بیان تفاوت های دو نظریه، با استفاده از تحلیل منطقی و روش کتابخانه ای، رابطه لزومی آنها را بررسی کرد. مقاله حاضر که به دنبال ارزیابی نسبت این دو نظریه بود، هر گونه فرایندی که بتواند پلورالیسم معرفتی را نتیجه دهد، به دست نیاورد. پیراستن ساحت فکری علامه طباطبایی از پلورالیسم شناختی و ردّ انتساب ادراکات اعتباری به نسبیت معرفتی، مهم ترین نتیجه یافته های پژوهش حاضر است.
گذر از خودشناسی به شناخت غیر از منظر سهروردی و دکارت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۸
161 - 188
حوزههای تخصصی:
سهروردی و دکارت ضمن تعلق به دو فرهنگ فکری مختلف و اتخاذ مبانی فلسفی متفاوت بر نقش خودشناسی در معرفت تأکید دارند. در فلسفه دکارت من می اندیشم، پس هستم به عنوان پایه معرفت در نظر گرفته می شود که شناخت سایر مراتب وجود مانند خداوند و عالم خارج از دل آن استنتاج می شود. در فلسفه سهروردی نیز نفس انسانی نوری از انوار الهی است که در پرتو خودشناسی می تواند انوار مافوق خود، نورالانوار و اشیاء مادی را بشناسد. البته سهروردی و دکارت از دو منظر متفاوت به مسئله نفس و خودشناسی توجه می کنند. سهروردی از منظر معرفت شهودی و دکارت از منظری عقلی-استدلالی به این مسئله می پردازد. اکنون با توجه به این مقدمه مسائل مهمی مطرح می شود: چه تفاوتی میان دیدگاه سهروردی و دکارت راجع به خودشناسی وجود دارد؟ نگاه متفاوت این دو فیلسوف به مسئله خودشناسی چه تأثیری بر دیدگاه آنها راجع به سایر معارف دارد؟ این نوشتار با روشی توصیفی-تحلیلی درصدد است این نکته را تبیین کند که چگونه تلقی های متفاوت سهروردی و دکارت از نفس انسانی و مسئله خودشناسی سبب می شود این دو فیلسوف نگاهی متفاوت به شیوه گذر از خودشناسی به شناخت غیر داشته باشند.
Many Shades of Love in Kant(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
219 - 232
حوزههای تخصصی:
Kant is usually considered a cold moralist who does not give any importance to feeling and emotions. In this paper I show that Kant has a place for love although he uses this word in different meanings through his work. I will analyze the use and meaning of five different uses of the term love: self-love, practical love, love as affect, love as passion, and sexual love. I show that Kant has a place for love in his theory, in a plurality of shades and meanings, going from the practical love to romantic love. Some of their expressions are meaningful for the moral life, such as practical love, some are not. Kant portrait romantic love as a silly affect, sometimes as a dangerous passion who can even call for medication. And about sex, he claims that it is nothing but the use of the other as a means, which may obtain a higher juridical status if this use is reciprocal, in the case of marriage.
سوژه در وضعیت های تفریقی (تأملی در مفهوم سوژه در ادوار اندیشۀ آلن بدیو با تأکید بر هستی شناسی تفریقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
245 - 268
حوزههای تخصصی:
مفهوم سوژه برای فیلسوف فرانسوی معاصر، آلن بدیو، بسیار بااهمیت بوده و در آثاری چون نظریه سوژه، اخلاق، هستی و رخداد و منطق جهان ها بدان پرداخته می شود. با توجه به سیر اندیشه بدیو و بروز تحولات در کلیتِ نگره وی، تبیین او در باب سوژه نیز دستخوش تفاوت هایی آشکار بوده است. نظریه سوژه اثری مربوط به دوران تأثیرپذیریِ مستقیم بدیو از آلتوسر و مائو است لذا توصیف سوژه نیز در این اثر متأثر از سویه های مارکسیستی اندیشه او و در نسبت با کردارهای اجتماعی و کارکرد سیاسی است، اما در هستی و رخداد که می توان آن را مانیفست هستی شناختی بدیو با شاکله های ریاضیاتی دانست، ویژگی های سوژه از منظری متفاوت مورد توجه قرار گرفته و نخستین بار در نسبت با حقیقت طرح می شود؛ روالی که بعدها با موضعی متفاوت در منطق جهان ها نیز دنبال شده است و ما را برآن داشت تا به تفحص در این سیر تطور بپردازیم. در این مقاله نشان دادیم که سوژه چگونه از هیبتی کاملاً انسانی و سیاسی در آغازه های نگاه بدیو به جزئی متناهی و مادی از حقیقت در بستر وضعیت های تفریقی تبدیل می شود که علی رغم کلیه تلاش های این فیلسوف محل انتقادات و ابهاماتی است و به دلیل نسبت مستقیمش با حقیقت باید بدان ها پاسخ داد و نمی توان تبیین بدیو از آن را به طور کامل پذیرفت.
چالش های سازگارگرایان در مواجهه با استدلال مهار زیگوت آلفرد ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
333 - 350
حوزههای تخصصی:
ناسازگارگرایان معتقدند در جهان متعین نمی توان فعلی را آزادانه و اخلاقاً مسئولانه انجام داد درحالی که سازگار گرایان امکان انجام آزادانه فعل و مسئولیت اخلاقی را برای فاعل جهان متعین منتفی نمی دانند و بر این باورند که می توان میان مسئولیت و تعین علّی نوعی سازگاری یافت. این مقاله به تحلیل استدلال مهار زیگوت آلفرد ملی خواهد پرداخت که استدلالی در نقد سازگارگرایی میان مسئولیت اخلاقی و جهان متعین است. استدلال مهار استدلالی است که برپایه شهود افراد از موقعیتی که فاعل در آن تحت کنترل شخص یا نیرویی دیگر است استوار شده و بر آن است که نشان دهد فاعل در موقعیت مهار شده، علی رغم براورده کردن شروط سازگارگرایان همانند فاعل در جهان متعین، مسئولیت اخلاقی برای فعل خود ندارد. در این مقاله قصد داریم که نشان دهیم ملی با طرح این استدلال در پی رد سازگارگرایی نیست و در نهایت موضعی ندانم گرا در این استدلال می گیرد و بنابراین نمی توان استدلال مهار زیگوت را استدلالی در اثبات ناسازگارگرایی دانست بلکه در بهترین حالت، استدلالی است که سازگارگرایی را نقد کرده و شروط آن را به چالش می کشد.
فوکو و هستی شناسیِ رمان: واسازی مفهوم خانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
269 - 292
حوزههای تخصصی:
موضوع مقاله حاضر تحلیل فوکو از هستی شناسی رمان است؛ هدف اصلیِ پژوهش حاضر خوانشی بینارشته ای برای نشان دادن این نکته است که چگونه هستی شناسیِ رمان بر واسازی مفهوم خانه مبتنی است: شخصیت های رمان برخلاف شخصیت های حماسه یونانی و کتاب مقدس هر بار از خانه دور می شوند تا قلمروی ناشناخته از هستی یا بُعدی تازه از انسان را کشف کنند. فوکو با خوانش رمان دُن کیشوت این نکته را نشان می دهد. بین این بی خانمانی استعلایی و هستی شناسیِ تازه رابطه مستقیم وجود دارد. نتایج پژوهش حاضر معلوم کرده است که این واسازی مفهوم خانه نتایج مشخصی داده است: 1. رمان، اخلاق مبتنی بر تفاوت را جایگزین اخلاق شباهت محور کرده است. 2. خانه یک مفهوم ثابت و بدون تغییر نیست، بلکه مفهومی است که ساخته می شود. 3. ماجراجویی رمان فراروی از امر معلوم به سوی قلمروهای نامعلوم است. 4. رمان در جستجوی اتوپیا نیست، بلکه نقشه نگاری هتروتوپیا به عنوان قلمروهای صیرورت و کثرت است. نتیجه محوریِ پژوهش حاضر آن است که تفاوت رمان با حماسه، صرفا تفاوت ژانری نیست، بلکه تفاوتی هستی شناختی است.