فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۶٬۶۲۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
دلبستگی مکانی یکی از مفاهیم کلیدی در مطالعات روان شناسی محیطی و جغرافیای انسانی است که به پیوندهای عاطفی، اجتماعی و عملکردی افراد با مکان ها اشاره دارد. فضاهای عمومی شهری، به ویژه مکان هایی که بستری برای تعاملات اجتماعی و تجربه های مشترک فراهم می کنند، می توانند موجب تقویت این دلبستگی شوند. محوطه کافه - رستوران مجتمع تجاری رویال سعادت آباد یکی از این فضاهاست که به دلیل ویژگی های خاص خود، مورد توجه دانشجویان دختر قرار گرفته و به مکانی برای تجمع، تعامل و گذران اوقات فراغت تبدیل شده است. این پژوهش با هدف بررسی عوامل مؤثر بر دلبستگی مکانی دانشجویان دختر به این فضا انجام شده است و می کوشد تا تأثیر ویژگی های کالبدی، اجتماعی، فرهنگی و فردی را بر میزان این دلبستگی تبیین کند. روش تحقیق این مطالعه ترکیبی از روش های کیفی و کمی است. در بخش کیفی، مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۲۰ دانشجوی دختر که به طور مستمر از این محوطه کافه - رستوران استفاده می کردند، انجام شد و تحلیل محتوای آن ها به شناسایی مهم ترین مؤلفه های تأثیرگذار بر دلبستگی مکانی منجر گردید. سپس، با طراحی پرسشنامه ای بر اساس یافته های کیفی، اطلاعات ۲۰۰ دانشجو گردآوری شد. داده های به دست آمده از طریق آمار توصیفی و آزمون های همبستگی و رگرسیون مورد تحلیل قرار گرفت تا میزان تأثیر هر یک از عوامل شناسایی شده مشخص شود. نتایج نشان داد که دلبستگی مکانی در این فضا تحت تأثیر ترکیبی از عوامل کالبدی، اجتماعی و تجربی قرار دارد. در میان این عوامل، ویژگی های کالبدی مانند طراحی فضا، نورپردازی و چیدمان، امکان تعاملات اجتماعی، و خاطرات مشترک و تجربه های گذشته بیشترین تأثیر را در ایجاد این دلبستگی داشتند. عامل اجتماعی که شامل حضور گروه های مشابه، احساس راحتی در تعاملات و امکان تجربه ی جمعی بود، به شکل معناداری در تکرار حضور دانشجویان در این مکان نقش داشت. همچنین، تجربه های گذشته و خاطرات مثبت ایجادشده در این فضا موجب افزایش حس تعلق کاربران شد. این یافته ها نشان می دهد که دلبستگی به مکان صرفاً یک واکنش فردی نیست، بلکه نتیجه تعاملات اجتماعی، خاطرات مشترک و کیفیت کالبدی محیط است که در گذر زمان شکل می گیرد.
داستان پنهان انتقال اضطراب اجتماعی میان نسل ها (یک مطالعه فرا تحلیل)
حوزههای تخصصی:
اضطراب اجتماعی به عنوان یکی از رایج ترین اختلالات روانی در میان کودکان و نوجوانان، اغلب ریشه در الگوهای ارتباطی خانوادگی و سبک های والدگری دارد که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. هدف این پژوهش، بررسی نظام مند رابطه میان سبک های والدگری و انتقال بین نسلی اضطراب اجتماعی بر پایه شواهد تجربی طی دهه اخیر بود. بدین منظور، با استفاده از روش فرا تحلیل و تحلیل اسنادی، مقالات مرتبط از پایگاه های علمی معتبر بازیابی گردید. پس از غربال گری اولیه، از میان ۱۰۲ مقاله، تعداد ۱۸ مطالعه وارد مرحله ارزیابی کیفی شدند و نهایتاً ۹ مقاله که دارای معیارهای لازم از نظر روش شناسی و کیفیت داده بودند، در تحلیل نهایی گنجانده شدند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار سی ام آ صورت گرفت. نتایج نشان داد سبک های والدگری تأثیر قابل توجهی بر شکل گیری یا پیشگیری از اضطراب اجتماعی در کودکان دارند. سبک های سخت گیرانه، مستبدانه و تنبیهی با افزایش سطوح اضطراب اجتماعی در کودکان ارتباط مثبت و معنادار داشتند. در مقابل، سبک های مقتدرانه، پاسخگو و گرم، به صورت معناداری با کاهش نشانه های اضطراب اجتماعی هم بسته بودند. افزون بر این، اضطراب اجتماعی با پیامدهای منفی روان شناختی همچون کاهش عزت نفس، افزایش خشم و پرخاشگری و اختلال در روابط بین فردی همراه بود. یافته های این پژوهش بر اهمیت نقش والدین در ایجاد یا کاهش آسیب پذیری کودکان در برابر اضطراب اجتماعی تأکید می ورزد و بر لزوم طراحی مداخلاتی مبتنی بر آموزش والدگری سالم به عنوان بخشی از راهبردهای پیشگیری اولیه از این اختلال روانی صحه می گذارد.
بررسی تاثیر مشاوره راه حل مدار بر فرزند پروری مادران پس از طلاق
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مشاوره راه حل مدار بر احساس شایستگی و فرزند پروری مادران پس از طلاق دانش اموزان دانش اموزان انجام گرفته است این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. که جامعه آماری شامل مادران مطلقه دارای فرزند در شهر شیراز بود که به طور تصادفی انتخاب شدند. گروه آزمایش تحت مشاوره راه حل مدار، شامل ۱۰ جلسه آموزشی قرار گرفتند و گروه کنترل هیچگونه مداخله ای دریافت نکرد. نتایج این تحقیق نشان داده است که مشاوره راه حل مدار موجب بهبود مهارت های فرزندپروری، افزایش کیفیت ارتباطات عاطفی و کاهش استرس و اضطراب مادران شد. همچنین، مشاوره راه حل مدار می تواند به عنوان یک ابزار مؤثر برای بهبود فرزندپروری و کیفیت روابط مادران مطلقه با فرزندان مورد استفاده قرار گیرد و بر اهمیت حمایت های روانی و اجتماعی در این دوران تأکید می کند. در نهایت، گسترش برنامه های مشاوره ای مشابه و ارتقاء دوره های آموزشی مستمر برای مادران مطلقه پیشنهاد می شود تا به بهبود شرایط زندگی آن ها و فرزندانشان کمک کند.
مطالعه تطبیقی سیاستگذاری خانواده در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۱)
81-121
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به تحلیل تطبیقی سیاست های حمایت از خانواده در ایران و 8 کشور منتخب شامل سوئد، آلمان، ایرلند، فرانسه، ایالات متحده آمریکا، ژاپن، مالزی و آفریقای جنوبی می پردازد. هدف این مطالعه، شناسایی محورهای اصلی سیاست گذاری خانواده و بررسی تنوع رویکرد کشورها در مواجهه با چالش های جمعیتی و اجتماعی همچون کاهش نرخ باروری، تغییر ساختار خانواده و افزایش مشارکت زنان در بازار کار است. داده ها با بهره گیری از روش کتابخانه ای گردآوری و با استفاده از تکنیک تحلیل تماتیک مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته اند. یافته ها نشان دهنده استخراج سه مقوله اصلی شامل: «تأکید بر زنان»، «تأکید بر زنان در خانواده» و «تأکید بر فرزندآوری» و نیز ۱۳ مقوله فرعی هستند. یافته ها نشان می دهد که کشورهای پیشرو مانند سوئد، فرانسه و آلمان از الگویی چندلایه در حمایت از خانواده استفاده می کنند که شامل کمک های مالی، خدمات مراقبت از کودک، مرخصی والدین با حقوق و سیاست های تقویت برابری جنسیتی است. در مقابل، کشورهایی مانند ژاپن و ایالات متحده، سیاست هایی محدودتر اما هدفمند در برخی حوزه ها اتخاذ کرده اند و آفریقای جنوبی بیشتر بر حمایت های معیشتی پایه متمرکز شده است. ایران در زمینه هایی همچون تنوع خدمات مراقبتی، حمایت از اشتغال والدین و ایجاد توازن میان کار و زندگی، نیازمند سیاست گذاری های اجرایی گسترده تر و هدفمندتر است.
اثربخشی آموزش هیجان مدار بر اضطراب مرگ، باورهای فراشناختی و رفتارهای خود آسیب رسان دختران با طرحواره ناسازگار اولیه از منظر فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۳
1 - 13
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر،تعیین اثربخشی آموزش هیجان مدار بر اضطراب مرگ، باورهای فراشناختی و رفتارهای خودآسیب رسان دختران با طرحواره های ناسازگار اولیه از منظرفرهنگی بود. جامعه آماری تمامی دختران 15-25 سال با طرحواره ناسازگار اولیه در شهرستان مهریز سال 1401 بود. نمونه پژوهش 30 نفر از دختران با طرحواره ناسازگار اولیه بود که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب وبه صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل، هرگروه 15 نفرجایگزین شدند. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه طرحواره ناسازگار یانگ(2005) ، مقیاس اضطراب مرگ تمپلر(1970)، پرسشنامه باورهای فراشناختی ولز و هاتون(2004) و پرسشنامه رفتارخودآسیب رسان جانسون (1998) بود. گروه آزمایش، آموزش گروهی هیجان مدار را در 9 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کرد و گروه کنترل آموزشی را دریافت نکرد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش هیجان مدار بر اضطراب مرگ، باورهای فراشناختی و رفتارهای خودآسیب رسان موثر بود. هم چنین آموزش هیجان مدار به دختران با طرحواره ناسازگار اولیه از منظر فرهنگی کمک می کند بتوانند هیجانات را مدیریت کنند و از این طریق باعث کاهش رفتارهای خودآسیب رسان در آن ها شود.
اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر استرس ادراک شده و انعطاف پذیری کنشی زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی مبتنی بر عوامل فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۳
55 - 67
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان براسترس ادراک شده و انعطاف پذیری کنشی زنان مبتلا به اختلال وسواس مبتنی بر عوامل فرهنگی بود. جامعه آماری شامل زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز در سال 1403 بود. نمونه پژوهش 50 زن مبتلا به اختلال وسواس فکری -عملی بود. که به روش دردسترس از بین زنان مراجعه کننده به یکی از مراکز مشاوره انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (25 نفر) و کنترل (25 نفر) گمارش شدند. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی واز نوع پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزار پژوهش شامل مقیاس استرس ادراک شده کوهن و همکاران(1983) و پرسشنامه انعطاف پذیری کنشی کانر و دیویدسون (2003)، بود. گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان متمرکز بر هیجان را دریافت کردند و گروه کنترل هیچگونه مداخله ای دریافت نکردند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که درمان متمرکز بر هیجان بر استرس ادراک شده و انعطاف پذیری کنشی زنان مبتلا به اختلال وسواس مبتنی بر فرهنگ اثربخش است و می تواند به عنوان یک درمان کمکی برای زنان مبتلا به وسواس مبتنی بر عوامل فرهنگی استفاده شود.
اثر بخشی آموزش برنامه مهارت های ارتباطی همسران بر کاهش آزار عاطفی و تعدیل انتظارات زناشویی: زنان متأهل ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فصلنامه فرهنگی - تربیتی زنان و خانواده سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
149 - 165
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی برنامه مهارت های ارتباطی همسران به روش مینه سوتا برکاهش آزار عاطفی و تعدیل انتظارات زناشویی زنان متأهل بود. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه لیست انتظار و دوره پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش، از زنان متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روانشناسی شهر مشهد تشکیل می شد، که از بین آن ها با بررسی ملاک های ورود و نمرات پرسشنامه، 30 نفر به صورت نمونه انتخاب شدند، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش(15 نفر) و گروه کنترل(15 نفر) جایگزین شدند. به گروه آزمایش، 8 جلسه90 دقیقه ای برنامه مهارت های ارتباطی همسران داده شد..نتایج تفاوت معناداری میان گروه آزمایش و گروه لیست انتظار نشان دادند، بدین صورت که دوره آموزشی مهارت های ارتباطی همسران موجب کاهش آزار عاطفی و تعدیل انتظارات زناشویی شد، و این تأثیرات در دوره پیگیری نیز تداوم داشت.
ساخت و اعتبارسنجی مقیاس خوداثربخشی در انتخاب همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موقعیت انتخاب همسر از خطیرترین مراحل زندگی انسان است. پیامدهای خوداثربخشی سازنده یا مخرب افراد در این موقعیت می تواند بر تمام آینده فرد اثرگذار باشد. پژوهش حاضر باهدف ساخت و اعتبارسنجی مقیاس خوداثربخشی در انتخاب همسر به روش غیرآزمایشی از نوع همبستگی انجام شد. جامعه آماری شامل افراد حاضر در شبکه اجتماعی ایتا بود که باروش نمونه گیری در دسترس تعداد 228 نفر از ایشان انتخاب شدند و به مقیاس های خوداثربخشی در انتخاب همسر و خودکارآمدی در انتخاب همسر پاسخ دادند. برای تعیین اعتبار پرسش نامه از روش آلفای کرونباخ و دونیمه سازی و برای تعیین روایی سازه از روش همبستگی و تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد. داده های به دست آمده به کمک نسخه 24 نرم افزار آماری SPSS، با روش های همبستگی پیرسون، آزمون دونیمه سازی و تحلیل عاملی اکتشافی تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که مقیاس خوداثربخشی در انتخاب همسر، هفت عامل دارد که عبارتند از: خوداثربخشی شناختی، خوداثربخشی ارتباطی، خودتنظیمی هیجانی، تردید در انتخاب، مواجهه جرأت مندانه، انتخاب هدفمند و خودتنظیمی شناختی. آلفای کرونباخ 95/0 نشان دهنده اعتبار مناسب این مقیاس است. براساس یافته های پژوهش می توان گفت که این مقیاس خوداثربخشی در انتخاب همسر، اعتبار و روایی مناسبی دارد و عوامل منسجمی از آن به دست می آید که می توان با کاربرد آن، خوداثربخشی افراد را در ازدواج بررسی و در فعالیت های بالینی، آموزشی و پژوهشی از آن استفاده کرد.
زن در اندیشه های تفسیری فیض کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد و بررسی آرای اندیشمندان اسلامی در تفسیر آیات مرتبط با زنان، نقش و جایگاه این دانشمندان را در تنویر افکار و توسعه مبنایی مباحث مشخص می کند. فیض کاشانی از مفسران شیعی قرن یازدهم، به طرح مباحث نو و متفاوت با دیدگاه مشهور می پردازد. باتوجه به جایگاه ویژه اندیشه های فیض کاشانی در میان علمای مسلمان، پژوهش حاضر با استفاده از داده های کتابخانه ای و به روش تحلیلی-اسنادی نظریه های وی درباره مهمترین چالش های تفسیری در حیطه مطالعات زنان انجام شد. مهمترین یافته های جایگاه شناسانه این مفسر، حاکی از تقرب زنان به شهوات و مادیات، ضعف زن در نیروی عقل و تدبیر، طفیلی بودن خلقت زنان و کم بودن بانوان کامل است. مهمترین آرای تفسیری فیض کاشانی در بحث اجتماعی زنان عبارت است از: قوامیت مردان بر زنان به مثابه رابطه والی بر رعیت، کمتر بودن حق زنان نسبت به مردان، نسبی بودن سن بلوغ دختران، تمکین زن به معنای اطاعت عام از شوهر و انتساب سیادت ازسوی مادر. با رویکرد تحلیل انتقادی، برخی از آرای مذکور در تعارض با برخی آیات و روایات است و دسته ای دیگر بااستناد به قرائن قرآنی و روایی، صواب می باشد.
شناسایی و تحلیل گفتمان های تعلیم و تربیت نوین زنان در بستر نوسازی پهلوی اول (1300-1320)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
305 - 324
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، شناسایی و تحلیل انواع گفتمان های تعلیم و تربیت زنان در دوره پهلوی اول با رویکرد تحلیل گفتمان لاکلا و موف است. از این رو با بررسی 14 سند که به شیوه هدفمند انتخاب شده بودند، 39 مصداق، 35 خرده گفتار و 4 گفتمان شناسایی شدند که گفتمان «نوسازی دستوری» متعلق به گفتمان حاکمیت و گفتمان «مادری جدید»، «خودآگاهی وجودی-حقوقی» و «تعالی ملی» متعلق به گفتمان زنان بوده است. تحلیل این گفتمان ها نشان داد گفتمان «نوسازی دستوری» تحصیلات زنان را به مسئله کشف حجاب گره زده و از این طریق، گفتمان های زنان را در موضع همگرایی و در تضاد با ذهنیت سنتی قرار داده است. تمرکز اصلی گفتمان حاکم، تغییر و تحول در وضع زنان بر حجاب آنان بود؛ بنابراین در مقوله اصلاحات آموزشی، از آنجا که تأکید بر بی حجابی زنان بود، گفتمان نوسازی دستوری و گفتمان های زنان با مخالفت شدید جامعه سنتی روبه رو شد. گفتمان سنت به گفتمان مقاومت بدل شد و هژمون «عدم ضرورت حضور اجتماعی زنان» را در مقابل هژمون «ضرورت حضور اجتماعی زنان» مدنظر گفتمان حاکم و گفتمان های زنان ایجاد کرد. نتیجه این تقابل، ایجاد فضایی قهرآلود بود. در یک سو زنانی قرار گرفتند که با رغبت یا از سر ناچاری تن به کشف حجاب دادند و در سوی دیگر زنان معتقد و پایبند به ارزش های سنتی قرار داشتند که حضور اجتماعی خود را مترادف با بی هویتی و حفظ هویت خود را ملازم با عدم حضور اجتماعی می دانستند.
بررسی مفهوم سوژه، هویت و دیگری در نوشتار زنانه با تکیه بر آرای گرماس ( درخت گلابی، بزرگ بانوی روح من، جایی دیگر از گلی ترقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
363 - 380
حوزههای تخصصی:
دوره معاصر بیش از هر چیز عصر فردیت است و موضوع هویت و خود در ادبیات داستانی نقش پررنگی دارد. از آنجایی که فرآیند شکل گیری هویت در زنان مسیری متفاوت از مردان در پیش می گیرد، این تفاوت در تولیدات ادبی زنانه مشهود می باشد. در واقع، بررسی نوشتار نویسندگان زن مستلزم در نظرگرفتن هویت جنسی خالق آنها است . الگوی کنشی پیشنهادی گرماس، یکی از شیوه های تحلیل سازه های یک متن روایی است که به تحلیل نقش سوژه و ارتباط شخصیت ها با یکدیگر به عنوان کنشگران داستان می پردازد. کنشگران یک نوشتار زنانه می توانند با ایجاد چالش های هویتی همسو یا ناهمسو، با جامعه به تعامل بپردارند یا علیه آن طغیان کنند. جستار حاضر با مطالعه داستان های کوتاه گلی ترقی به شیوه توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر آرای گرماس، در پی بررسی نقش کنشگر "سوژه" و مفهوم "هویت ارتباطی" یا "من چند پاره " در حوزه نوشتار زنانه است، بدان معنا که سوژه در راستای رسیدن به هویت از دست رفته خویش به رابطه ای تعاملی با دیگری می پردازند. بنابراین، در نوشتار زنانه، نوع دیگری از فردیت سوژه شکل می گیرد که می توان آن را هویت ارتباطی نامید. این امر به این معناست که زنان همواره در ارتباط با دیگران هویت خود را باز می یابند و «دیگری» نقش مهمی در شکل گیری آن دارد.
جایگاه شخصیت منیژه در ظرف سفالی (مجموعه فریر گالری واشنگنتن)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی سفال نگاره مربوط به داستان بیژن و منیژه، ساخت قرن ششم هجری و متعلق به شهرری، اختصاص یافته است. هدف اصلی این مطالعه، تحلیل نحوه بازنمایی شخصیت منیژه در این اثر تصویری و تطابق آن با متن شاهنامه فردوسی است. سؤال کلیدی پژوهش به شرح زیر است: چگونه نقش منیژه در متن شاهنامه و در تصاویر سفال مجموعه فریر واشنگتن بازنمایی شده است و چه تفاوت هایی در تفسیر این شخصیت در این دو رسانه وجود دارد؟ روش تحقیق بر اساس هدف، کاربردی و بر اساس ماهیت، توصیفی و تحلیل تصویری است. برای جمع آوری داده ها از منابع کتابخانه ای، مراجعه به منابع معتبر داخلی و اینترنتی و مطالعه نمونه های ظرف سفالی با نقش بیژن و منیژه موجود در مجموعه فریر واشنگتن بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که هنرمند سفالگر با حفظ عناصر نمادین، شخصیت منیژه را در کلیت داستان رعایت کرده است. در عین حال، تمرکز او بیشتر بر وفاداری، عشق ورزی و صبر منیژه است و کمتر لایه های قهرمانی و فعالانه او در داستان نمایان است. این در حالی است که در متن شاهنامه، فردوسی منیژه را زنی شیردل، شخصیت فعال و درگیر در نجات بیژن و نماد وفاداری و عشقی قوی تصویر می کند. در پایان، نقوش ظرف سفالی، با بهره گیری از قهرمانی های رستم و عناصر حماسی، حساسیت حماسی داستان را حفظ کرده است، هر چند بیشتر بر جنبه های عاطفی و نمادین شخصیت منیژه تأکید دارند. این مطالعه نشان می دهد که تفاوت هایی در تفسیر و بازنمایی شخصیت منیژه در متن و تصویر وجود دارد، اما هر دو رسانه به نحوی مکمل یکدیگر نقش مهمی در تداوم میراث فرهنگی و روایت های ملی ایران ایفا می کنند. تأکید بر اهمیت وحدت هنرهای تصویری و ادبی در حفظ و انتقال روایت های ملی، از دستاوردهای اصلی این پژوهش است و نشان می دهد که نقش سفالینه ها در ترویج و قرائت داستان های کهن ایرانی اهمیت ویژه ای دارد.
مروری سیستماتیک بر تجارب جهانی در پیشگیری از خشونت خانگی
حوزههای تخصصی:
خشونت خانگی یکی از مشکلات عمده سلامت افراد به شمار میاید. امروزه، پیشگیری از بروز این مشکل و همچنین مدیریت موارد خشونت خانگی در دنیا به عنوان یک اولویت مهم سلامت مورد توجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش، بررسی مداخلات انجام شده و تجارب جهانی در زمینه پیشگیری از بروز خشونت خانگی و بررسی اثربخشی آن است. روش: این مطالعه از نوع مطالعات کیفی- توصیفی به روش مروری و با جستجوی نظام مند مقالات موجود در بانک های اطلاعاتی معتبر و با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط انگلیسی و فارسی، با مرور و تحلیل مداخلات انجام شده در زمینه خشونت خانگی و میزان اثربخشی آن ها تحلیل شد. یافته ها: بعضی مداخلات در زمینه خشونت خانگی در بسیاری از کشورها شامل مداخلات متمرکز بر افراد آسیب دیده خصوصاً زنان و کودکان که شامل راهکارهایی از قبیل آموزش، جلب حمایت و مشاوره های روانی و درمانی افراد در معرض خطر است. مداخلات دیگر متمرکز بر کارکنان سیستم خدمات بهداشتی درمانی و سازمان های حمایتی به منظور آموزش و توانمندسازی آنان در زمینه تشخیص و مدیریت موارد خشونت خانگی است. بحث: توانمندسازی کارکنان مراکز بهداشتی درمانی برای غربالگری، تشخیص و مدیریت موارد خشونت خانگی و نیز آموزش کلیه افراد در زمینه عوامل زمینه ساز بروز خشونت، کسب مهارت های ارتباطی و سازگاری و انتخاب صحیح رفتارهای جایگزین در مواجهه با موقعیت های خشونت زا می تواند گام هایی مهم در پیشگیری یا کاهش خشونت خانگی باشد که این یافته ها با بسیاری از مطالعات انجام شده در کشورهای مختلف همسو بوده است.
مقایسه شادکامی، علاقه اجتماعی و بدتنظیمی هیجان در زنان سرپرست خانوار و غیرسرپرست
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه شادکامی، علاقه اجتماعی و بدتنظیمی هیجان در زنان سرپرست خانوار و غیرسرپرست بود. روش پژوهش از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری را کلیه زنان سرپرست خانوار مراجعه کننده به سازمان بهزیستی شهر تبریز در سال 1402 تشکیل دادند. نمونه آماری شامل 100 نفر (50 نفر) از زنان سرپرست خانوار و (50 نفر) زنان غیرسرپرست به منظور مقایسه با گروه هدف، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با استفاده از پرسشنامه های شادکامی آکسفورد (1989)، علاقه اجتماعی علیزاده (2020) و بدتنظیمی هیجان گراتس و رومر (2004) مورد آزمون قرار گرفتند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، از آزمون تحلیل واریانس چندمتغییره (مانوا) و آزمونt مستقل استفاده شد. آزمون فرضیه های پژوهش نشان دادند که بین زنان سرپرست خانوار و غیرسرپرست از منظر شادکامی و مؤلفه های آن (رضایت از زندگی، خلق مثبت، سلامتی، کارآمدی، عزت نفس) (001/0>P)، علاقه اجتماعی و مؤلفه های آن (اهمیت دادن به دیگران، مسئولیت پذیری، شجاعت، پذیرش خود) (001/0>P) و بدتنظیمی هیجان (001/0>P) تفاوت معنی دار وجود دارد. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که زنان سرپرست خانوار از نظر شادکامی، علاقه اجتماعی و بدتنظیمی هیجان وضعیت بدتری نسبت به زنان غیرسرپرست دارند.
عبور از موانع نامرئی: چگونه مربیگری نومادران را به صحنه اجتماعی و کارآفرینی بازمی گرداند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
35 - 61
حوزههای تخصصی:
نقش زنان در توسعه اقتصادی و اجتماعی جامعه بسیار حیاتی است. حضور آن ها نه تنها به بهبود وضعیت مالی خانواده ها کمک می کند، بلکه موجب افزایش تنوع و نوآوری در بازار کار و جامعه می شود. بااین حال، بسیاری از مادران دارای فرزند زیر سه سال با چالش های فراوانی برای بازگشت به فعالیت های اجتماعی و حرفه ای روبه رو هستند. پژوهش حاضر به بررسی تأثیر مربیگری با رویکرد «به خودت اعتماد کن» بر کنش اجتماعی و کارآفرینی مادران می پردازد. این مطالعه شبه آزمایشی با دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. گروه آزمایش شامل مادرانی بود که در هشت جلسه مربیگری مجازی شرکت کردند و گروه کنترل فقط یک جلسه مقدماتی داشتند. داده ها به وسیله پرسشنامه های آنلاین قبل و بعد از مداخله جمع آوری شد. نتایج نشان داد مربیگری سبب کاهش باورهای محدودکننده و افزایش مشارکت مادران در فعالیت های اجتماعی و کارآفرینی می شود. یافته های این پژوهش با پژوهش های پیشین در زمینه مربیگری و تغییر الگوهای ذهنی منفی همخوانی دارد. مداخله مربیگری به نومادران کمک کرد تا با تغییر باورهای محدودکننده و تقویت خودکارآمدی، به فعالیت های اجتماعی و کارآفرینی دوباره روی آورند. به طورکلی این رویکرد می تواند به عنوان ابزاری مؤثر برای توانمندسازی مادران و بازگشت آن ها به جامعه، بازار کار و عرصه کارآفرینی و نقش آفرینی بیشتر در جامعه استفاده شود.
کار و خانه: پدیدارشناسی تجربه زیسته و روایت زنان شاغل از کار خانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
91 - 118
حوزههای تخصصی:
با وجود تغییرات گسترده اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دهه های اخیر، کار خانگی همچنان به عنوان وظیفه اصلی و هنجار فرهنگی برای بسیاری از زنان، حتی زنان شاغل باقی مانده است. مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی این گروه از زنان، تأثیرات عمیقی بر کیفیت زندگی شخصی و حرفه ای، رضایت مندی و سلامت روانی و اجتماعی آنان دارد. در این چارچوب، پژوهش حاضر به شیوه پدیدارشناسانه، تجربه زیسته و روایت زنان شاغل از کار خانگی و نحوه مواجهه آن با دوگانگی نقش و پیامدهای آن را بررسی می کند. بیان نظری موضوع با ارجاع به نظریه نقش های اجتماعی، تعارض نقشی و تحلیل و تفسیر نظریه فمینیستی از نابرابری جنسیتی صورت بندی شد. از نظر روش، این مطالعه با رویکرد کیفی پدیدارشناسی تفسیری و با استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق با 15 نفر از زنان شاغل در بخش دولتی و خصوصی شهر مریوان که به شیوه هدفمند و نظری انتخاب شدند، به اجرا درآمد. یافته ها نشان داد «خانه داری به مثابه یک مسئولیت گریزناپذیر» بخشی از هویت اجتماعی دوگانه زنان شاغل تلقی می شود. درنتیجه این موقعیت متضاد آن ها با تجربه «فشار نقش و رنج های دوگانه کاری» مواجه هستند. یافته ها همچنین بیانگر این است که کار خانگی اگرچه به عنوان تکلیف زنانه تحت سیطره «سنت های مردسالارانه» به زنان تحمیل می شود، اما در مقابل اشتغال برای آنان انتخابی آزادانه و به مثابه «ابزاری برای مقاومت» عمل می کند. تغییر در موقعیت زنان مستلزم تحقق برابری جنسیتی از طریق گام های تدریجی به سوی تغییر ساختار و فرهنگ مشارکتی و برابری خواهانه است.
واکاوی چالش های هویتی پیش روی زنان مهاجر مسلمان در اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
119 - 147
حوزههای تخصصی:
جمعیت روبه رشد دیاسپورای مسلمان در کشورهای اروپایی با ساختار سکولار این جوامع، چالش ها و تعارض های متعددی را به همراه داشته است. یکی از مسائل مهم، فرایند هویت یابی زنان مهاجر مسلمان و چالش های مرتبط با هویت دینی آنان است که مورد توجه مطالعات مختلفی قرار گرفته است. این پژوهش به روش فراترکیب، پژوهش های انجام شده درباره چالش های هویتی-دینی زنان دیاسپورای مسلمان در اروپا طی سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۳ را بررسی و مهم ترین چالش ها و راهبرد های مواجهه با آن ها را شناسایی می کند. شش چالش اصلی هویتی-دینی شناسایی شد: ذهنیت منفی و سوءرفتار جامعه میزبان، تحمیل سبک خاص زندگی، مسیر دشوار پیشرفت، نظارت و پیش داوری اجتماع خودی، تنش میان سبک زندگی اسلامی و اروپایی، و تجربه طردشدگی مضاعف. همچنین چهار راهبرد برای مقابله با این چالش ها شناسایی شدند: شخصی سازی هویت دینی، مشارکت در مراکز اسلامی، اتخاذ هویت های چندبعدی و منعطف، و گفتمان اسلام حقیقی. این پژوهش نشان می دهد زنان مسلمان مهاجر در اروپا تحت فشارهای متقابل از سوی جامعه میزبان و اجتماع خودی قرار دارند. آن ها با بهره گیری از راهبرد های مختلف تلاش می کنند این فشارها را مدیریت کنند و تعادلی در زندگی روزمره خود ایجاد کنند. یافته های پژوهش ابعاد پیچیده ای از هویت یابی زنان مسلمان در جوامع اروپایی را روشن می کند و ضرورت توجه بیشتر به این موضوع را نشان می دهد.
واکاوی چگونگی پوشش زنان در داخل و خارج از منزل و انعکاس آن در آثار نقاشی دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوره طولانی قاجار تاریخ پوشاک همواره بخشی از تاریخ تمدن و فرهنگ قاجار است که سهم مهمی در هویت فرهنگی ایران دارد؛ یکی از جنبه های مطالعاتی در زمینه پوشش زنان در دوره قاجار مطالعه لباس آنان در داخل و خارج از منزل است که در تصاویر نقاشی این دوره بازتاب داشته است. یکی از مسایل مهمی که در این دوره با فرهنگ و هویت اسلامی گره خورده است نحوه پوشش زنان است که در آثار نقاشی و عکاسی این دوره منعکس شده است. هدف از این مقاله بررسی نوع پوشش و بازنمایی شیوه پوشش زنان در بیرون از منزل و داخل آن است؛ این پژوهش با هدف معرفی فرهنگ پوشش و لباس زنان ایرانی با مطالعه متون و آثار مرتبط برجای مانده صورت پذیرفته است. سئوال اصلی پژوهش: پیکربندی پوشش زنان در لباس داخل و خارج از منزل چگونه بوده و شامل چه بخش هایی بوده است؟ روش پژوهش حاضر توصیفی – تحلیلی و تحقیق از نوع کیفی است و با توجه به متون نوشتاری و منابع تصویری این امر مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج پژوهش نشان می دهد پیکربندی پوشش زنان در دوره قاجار از بخش های مختلفی تشکیل شده است و نمونه های واقعی آن وجود دارد که قابل تطبیق با نمونه های عکاسی و نقاشی به عنوان اسناد تصویری این دوره است. زنان ایرانی در بیرون از منزل از آزادی و تنوع پوشش برخوردار بوده ولی در خارج از منزل این پوشش تنها به چادر محدود می شده است . زنان ایرانی در دوره قجار بر اساس شواهد همواره بر زیبایی پوشش خویش تاکید داشته و این امر در هنر نقاشی و عکاسی این دوره نیز نمود پیداکرده است.
نقش حمایت عاطفی خانواده در کیفیت زندگی زناشویی (از منظر زنان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیفیت زندگی زناشویی، برای افراد دارای اهمیت بسیاری است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی درک زنان از ماهیت حمایت عاطفی در خانواده و نقش و اهمیت آن در کیفیت زندگی زناشویی است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش داده بنیاد صورت گرفت. با توجه به اشباع نظری داده ها، نمونه مورد پژوهش شامل 16 نفر از زنان متاهل مناطق 9 و 10 شهر تهران بود که در دامنه سنی 20 تا 45 سال قرار داشتند. این افراد به روش نمونه گیری هدف مند و به شیوه در دسترس و دارا بودن ملاک ورود به تحقیق از جمله رضایت از زندگی زناشویی در سال 1400 انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه انریچ و مصاحبه اکتشافی نیمه ساختار یافته، گرداوری و تنظیم شد. یافته های تحقیق شامل 94 کد باز، 10 کد محوری و کد انتخابی "حمایتی-عاطفی خانواده".است. عوامل بسترساز شامل سرمایه های روانشناختی فردی مانند اقتدار و خویشتن داری، معناهای شخصی در ازدواج مانند معنای صمیمیت و معنای تحکیم بخشی در رابطه و پویایی های بین فردی مانند تصمیم گیری مشترک و مدیریت حل تعارض بود. عوامل مداخله گر شامل عوامل فرهنگی و اجتماعی مانند سبک زندگی حمایت گرانه بود که در حمایت عاطفی افراد در خانواده نقش داشتند. عواملی مانند دخالت اطرافیان و سبک زندگی متعصبانه، موانع موجود بر کاهش عملکرد عاطفی خانواده شناسایی شد. راهبردهای شناسایی شده شامل تعالی بخشی مانند تعالی خود و خانواده، آرامش بخشی مانند محبت کردن، مهارت یابی و زندگی آگاهانه مانند مهارت گفتگو و مهارت حل تعارض بود. این راهبردها موجب پیامدهای فردی مانند شادکامی، خودارزشمندی و امیدواری و پیامدهای بین فردی مانند احساس امنیت وخرسندی در رابطه بود. با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که حمایت عاطفی در خانواده دارای پیامدهایی است که پیامد اولیه آن شامل افزایش انعطاف پذیری و سازگاری در خانواده و پیامد ثانویه آن شامل افزایش کیفیت زندگی و کاهش عوامل گسست در خانواده است. این عوامل سلامت روان افراد و شکل گیری زندگی مطلوب خانوادگی و اجتماعی را به دنبال دارد و نیازمند توجه درمانگران و مشاوران برای افزایش سلامت و پیشبرد اهداف جامعه می باشد.
مقایسه فرایندهای خانواده و مرزهای ارتباطی در خانواده های نظامی و غیر نظامی: یک مطالعه پس رویدادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خانواده های نظامی با خانواده های غیرنظامی متفاوت اند و نسبت به خانواده های غیرنظامی بیشتر در معرض خطر مسائل مربوط به سلامت فردی، خانوادگی و اجتماعی قرار دارند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه فرایندهای خانواده و مرزهای ارتباطی خانواده های نظامی و غیرنظامی انجام گرفت. پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر ماهیت پس رویدادی و از نظر روش جمع آوری داده ها پیمایشی بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر تمامی خانواده های نظامی، کارمندان بانک و مشاغل آزاد شهر اراک در سال 1399 بودند. نمونه شامل 450 نفر از مردان متأهل نظامی، کارمندان بانک و مشاغل آزاد شهر اراک بودند (در هر گروه 150 نمونه) که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و مقیاس فرآیند خانواده سامانی و پرسشنامه مرزهای ارتباطی کیانی و را تکمیل کردند. داده های جمع آوری شده با استفاده تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی بونفرنی در نرم افزار SPSS نسخه 25 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج نشان داد که بین تصمیم گیری و حل مسئله، مهارت مقابله و انسجام و احترام متقابل در سه گروه خانواده های نظامی، کارمندان بانک و مشاغل آزاد تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0<P)، اما بین مهارت های ارتباطی و باورهای مذهبی در سه گروه خانواده های نظامی، کارمندان بانک و مشاغل آزاد تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p). بین مرز بهنجار در سه گروه خانواده های نظامی، کارمندان بانک و مشاغل آزاد تفاوت معناداری وجود ندارد (05/0<P)، اما بین مرز به هم تنیده و گسسته در سه گروه خانواده های نظامی، کارمندان بانک و مشاغل آزاد تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p). مشاوران خانواده از نتایج پژوهش حاضر می توانند برای ترمیم مرزهای در هم تنیده در خانواده های نظامی، بهبود بخشی ارتباط در خانواده های کارمندان بانک و مشاغل آزاد و ارتقاء والدگری در خانواده ها تلاش نمایند.