فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۰۲۱ تا ۴٬۰۴۰ مورد از کل ۵۶٬۰۱۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تحلیل نقش بکارگیری تکنولوژی های نوین و شیوه های مدیریت منابع انسانی سبز در تحقق عملکرد پایدار سازمانی شرکت های فعال در صنعت خودروسازی ایران بود. پژوهش حاضر براساس هدف، از نوع کاربردی و از حیث گردآوری اطلاعات از نوع پیمایشی – همبستگی بود. بر همین اساس پس از مطالعه و بررسی مبانی نظری و پیشینه تحقیق در زمینه تکنولوژی های نوین، مدیریت منابع انسانی سبز و عملکرد پایدار سازمانی، سازه های موثر شناسایی و در قالب یک مدل مفهومی معرفی شدند. نمونه آماری این پژوهش را 221 تن از مدیران ارشد و میانی شرکتهای فعال در صنعت خودورسازی ایران تشکیل دادند. جهت جمع آوری داده های تحقیق از پرسشنامه محقق ساخته ای که روایی و پایای آن مورد تایید قرار گرفت، استفاده گردید. به منظور برازش مدل مفهومی پژوهش و آزمون فرضیه های تحقیق از روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار اسمارت پی ال اس استفاده شد. نتایج آزمون فرضیه های تحقیق نشان داد که بکارگیری تکنولوژی های نوین بر عملکرد پایدار سازمانی و پیاده سازی اثربخش شیوه های مدیریت منابع انسانی سبز شرکت های مورد مطالعه، تاثیر مثبت و معناداری دارد، همچنین نتایج تحقیق نشان داد که نقش موثر متغیر میانجی شیوه های مدیریت منابع انسانی سبز با بکارگیری تکنولوژی های نوین منجر به یکپارچگی و انعطاف پذیری عملیات و استراتژییهای سازمان شده و موجب بهبود و پایداری عملکرد شرکتها خواهد شد.
عوامل مؤثر بر کاهش شکاف انتظارات بین حسابرسان و استفاده کنندگان گزارش های حسابرسی در خصوص مفهوم سطح اهمیت
منبع:
چشم انداز حسابداری و مدیریت دوره ۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۱ (جلد ۱)
301 - 313
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی عوامل مؤثر بر کاهش شکاف انتظارات بین حسابرسان و استفاده کنندگان گزارش های حسابرسی در خصوص مفهوم سطح اهمیت می پردازد.این پژوهش از نوع پیمایشی است و نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران با جامعه نامعلوم، تعداد ۳۸۴ نفر تعیین گردید که در نهایت تعداد ۱۶۴ پرسشنامه از حسابرسان و تعداد ۱۵۸ عدد از استفاده کنندگان جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از آزمون لون و تی دو نمونه مستقل تجزیه و تحلیل گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد که بین دو گروه، شکاف انتظارات در مورد مفهوم سطح اهمیت حسابرسی وجود داشته و هر دو گروه حسابرسان و استفاده کنندگان گزارش ها معتقدند که عواملی مانند وجود دستورالعمل و رهنمود کمی برای تعیین سطح اهمیت، افشای سطح اهمیت در گزارش های حسابرسی و آموزش بر کاهش شکاف انتظارات بین حسابرسان و استفاده کنندگان گزارش ها در خصوص مفهوم سطح اهمیت، تأثیرگذار است. تاکنون به طور مشخص در حوزه تفاوت انتظارات حسابرسان و استفاده کنندگان گزارش ها در حوزه سطح اهمیت و عوامل مؤثر بر آن، پژوهش داخلی انجام نشده است، لذا می توان این مسئله را دال بر نوآوری موضوع و کاربردی بودن نتایج آن در سطح گسترده دانست.
شناسایی عوامل مؤثر بر تامین مالی در شرکتهای استارتاپی از طریق بازار سرمایه
حوزههای تخصصی:
امروزه استفاده از ابزارهای نوین و کارا، جهت تأمین مالی بنگاه های اقتصادی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار می باشد. از آنجایی که عمده ابزارهای نوین تأمین مالی از طریق بازارهای مالی عرضه و منتشر می شوند، لذا در به گردش درآوردن چرخ های پیشرفت اقتصادی نقش مهمی را ایفا می کنند. به این صورت که توسعه و عملکرد صحیح آن ها می تواند اثرات قابل ملاحظه ای را بر توسعه بازارهای مالی و رشد اقتصادی داشته باشد.بر همین اساس هدف اصلی تحقیق حاضر شناسایی عوامل مؤثر بر تامین مالی در شرکتهای استارتاپی از طریق بازار سرمایه می باشد. جامعه آماری تحقیق در گروه تدوین شد. گروه اول شامل خبرگان که 10 نفر از میان مدیران و کارشناسان شرکتهای استارتاپی انتخاب شد و گروه دوم کلیه کارکنان شرکتهای استارتاپی بود که تعداد 247 نفر به کمک فرمول کوکران از بین آنها انتخاب شد. برای اولویت بندی عوامل شناسایی شده از روش AHP استفاده کردیم. نتایج نشان داد از میان عوامل شناسای شده عوامل اقتصادی در رتبه اول و دارای بیشترین اولویت، وضعیت صنعت با وزن نرمال 141/0 در اولویت دوم قرار دارد. و عوامل علمی با وزن نرمال 125/0 در اولویت سوم قرار دارد.همچنین عوامل مرتبط با مکان استقرار شرکتها در اولویت آخر جای دارد.
تاثیر بی نزاکتی در محیط کار بر رفتارهای انحرافی در محیط کار با نقش میانجی بدبینی سازمانی و خستگی عاطفی (مورد مطالعه: دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان(خوراسگان))(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات رفتاری در مدیریت سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۵
67 - 95
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر بی نزاکتی در محیط کار بر رفتارهای انحرافی در محیط کار با نقش میانجی بدبینی سازمانی و خستگی عاطفی بود. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان) به تعداد 660 نفر تشکیل دادند که از طریق فرمول نمونه گیری کوکران تعداد 445 نفر به عنوان نمونه از طریق روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه بی نزاکتی در محیط کار کورتینا و همکاران (2001)، پرسش نامه رفتارهای انحرافی در محیط کار اسپکتور و همکاران (2006)، پرسش نامه بدبینی سازمانی دین و همکاران(1998) و پرسش نامه خستگی عاطفی ماسلاخ و جکسون (1981) بودند که روایی پرسش نامه ها بر اساس، روایی محتوایی، صوری و سازه مورد بررسی قرار گرفتند و پس از اصطلاحات لازم روایی مورد تائید قرار گرفت و از سوی دیگر پایایی پرسش نامه ها با روش آلفای کرونباخ به ترتیب 90/0، 90/0، 88/0 و 88/0 برآورد شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی مشتمل بر مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بی نزاکتی در محیط کار بر رفتارهای انحرافی در محیط کار تاثیر مثبت داشت که ضریب این تاثیر 77/0 بود و هم چنین، نتایج نشان داد که بدبینی سازمانی و خستگی عاطفی نقش میانجی بین بی نزاکتی در محیط کار بر رفتارهای انحرافی در محیط کار داشت.
سبک رهبری مجاهدانه: کاوشی بر بیانات مقام معظم رهبری و ارائه راهبردهایی به منظور نیل به سبک رهبری مطلوب معظم له(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت انتظامی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲شماره ۱
109 - 137
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: طی یک دهه اخیر، مطالعات متعددی در حوزه مدیریت جهادی صورت گرفته که بیشتر آن ها رویکردی توصیفی به مفهوم مدیریت جهادی داشته اند و در هیچ کدام از آن ها، به سبک رهبری متناسب با آن توجه نشده است. هدف از انجام این پژوهش، ارائه سبک رهبری مجاهدانه و راهبردهایی برای رسیدن به سبک مطلوب است. روش: رویکرد پژوهش کیفی است و از روش شناسی تحلیل محتوا استفاده شده است. ابزار گردآوری داده ها، مطالعه اسناد موجود در بیانات مقام معظم رهبری درزمینه مدیریت جهادی و انقلابی گری بوده است. نحوه تجزیه وتحلیل داده ها، به صورت تحلیل محتوای عرفی بوده است. برای انتخاب و رد مقوله ها از روش حد آستانه استفاده شده است. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که سبک رهبری مطلوب مقام معظم رهبری بر پایه دو عنصر «نظم مداری» و «مشارکت پذیری» قرار دارد. در صورت عدم تحقق سبک رهبری مطلوب (مجاهدانه)، چهار سبک رهبری «جاهلانه، ارتش مآبانه، رخوت گرایانه و مشارکت گرایانه» از منظر پژوهشگران به وجود می آید. چهار راهبرد شالوده شکن، چندصدا، ایثارگر و کل نگر از منظر پژوهشگران برای رسیدن به سبک مطلوبِ رهبری معظم له توصیه می شود. نتیجه گیری: اولین اقدام برای دستیابی به سبک رهبری مجاهدانه، شناخت کارگزاران دولتی و فرماندهان نظامی از وضع موجود خود است. همکاران، بالادستان و زیردستان منابع ارزشمندی برای شناخت وضع موجود هستند. از منظر سازمانی، واحد منابع انسانی در سازمان های دولتی و نظامی و از دریچه ای کلان تر سازمان اداری و استخدامی کشور و نیز معاونت عطف ستاد کل نیروهای مسلح می تواند با اتخاذ سیاست هایی سبک مدیریت مجاهدانه را در سازمان ها تحقق و تداوم بخشند.
بررسی ارتباط بین مالیات بر ارزش افزوده با ثبات رویه، یکنواختی و رجحان محتوا بر شکل اطلاعات حسابداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله بررسی ارتباط بین مالیات بر ارزش افزوده با ثبات رویه، یکنواختی و رجحان محتوا بر شکل اطلاعات حسابداری می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کارشناسان و متخصصین مالیاتی مالیات بر ارزش افزوده و صاحب نظران سازمان امور مالیاتی و مودیان شرکت ها بوده که با استفاده از 328 پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفته و پرسشنامه های مستخرج شده به وسیله طیف لیکرت بررسی شده اند. همچنین روایی آن به وسیله آلفای کرنباخ سنجش شده و از نرم افزار آموس برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردیده است. نتایج آزمون رابطه مالیات بر ارزش افزوده با هر یک از متغیرهای مستقل به صورت جداگانه حاکی از آن است که تمامی فرضیه های مطرح شده با 95٪ اطمینان مورد تأیید قرار گرفته اند. یافته های این پژوهش بیانگر ارتباط مستقیم مالیات بر ارزش افزوده با ثبات رویه، یکنواختی و رجحان محتوا بر شکل اطلاعات حسابداری می باشد. نتایج بیانگر این است که داشتن ثبات رویه، یکنواختی و رجحان محتوا بر شکل در اطلاعات حسابداری باعث می شود کیفیت حسابداری مالیات بر ارزش افزوده بهبود یابد. این نتایج می تواند به وسیله سازمان حسابرسی، سازمان امور مالیاتی، مدیران و رؤسای حسابداری و کارکنان مالی جهت انجام عملیات مالی مورد استفاده قرار گیرد.
شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر برندسازی شخصی مدیران شرکت های تجاری در شبکه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۳
213 - 258
حوزههای تخصصی:
ایجاد برند و برندسازی شخصی، به عنوان یک ابزار مدیریت استراتژیک و یکی از زمینه های رشد کسب وکارها و مدیران شرکت های تجاری به شمار می رود. بنابراین در درجه اول در این پژوهش، تلاش شد تا با شناسایی عواملی که می توانند در برندسازی شخصی مدیران شرکت ها ی تجاری نقش داشته باشند و در درجه دوم ، با اولویت بندی این عوامل و شاخص ها ی حاصل از آن ها، درجه اهمیت هریک از عوامل مشخص شود. پژوهش حاضر، از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ رویکرد، از نوع تحقیقات ترکیبی است؛ به طوری که پایگاه اطلاعات نهایی هر دو نوع اطلاعات کیفی و کمی را دربردارد. بنابراین در این پژوهش، عوامل مؤثر بر برندسازی شخصی از طریق مصاحبه با 1- مدیران شرکت های تجاری، 2-کاربران شبکه های اجتماعی و 3- نخبگان دانشگاهی مشخص شدند و سپس این عوامل، در مرحله دوم و با استفاده از نتایج مرحله اول، به صورت پرسشنامه ای محقق ساخته تهیه گردید و در اختیار افراد فوق قرار گرفت و نتایج به دست آمده در این مرحله، از طریق روش تاپسیس اولویت بندی و درجه اهمیت هر یک از عوامل و شاخص ها ی استخراج شده، با بهره گیری از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) مشخص گردید. با استفاده از نظرات خبرگان و اساتید روایی درونی آن موردتأیید قرار گرفته و پایایی ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه، بالای 94/0 محاسبه شد که موردقبول می باشد. براساس نتایج به دست آمده از پژوهش، عوامل مؤثر بر برندسازی شخصی مدیران شرکت ها ی تجاری در شبکه ها ی اجتماعی شامل:1- عملکرد سازمانی، 2- دانش، مهارت و هوش مدیریتی، 3- ارتباطات برون سازمانی، 4- ویژگی ها ی جمعیت شناختی، 5- داشتن چشم انداز شخصی، 6- ویژگی ها ی شخصیتی، 7- مهارت ها ی رهبری، 8- مهارت ها ی شبکه اجتماعی، 9- عوامل فرهنگی اجتماعی، 10- توجه به مخاطبین و 11- توجه به محتوا هستند که از بین این عوامل، داشتن چشم انداز شخصی دارای بیشترین تأثیر و عامل ویژگی ها ی جمعیت شناختی، دارای کمترین تأثیر می باشد.
تحلیل محتوای جریان سیاست گذاری در حسابداری و ارائه رویکردی نوین در پرتو نظریه آشوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های حسابداری و حسابرسی دوره ۳۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
747 - 780
حوزههای تخصصی:
هدف: دانش حسابداری از ابتدا با رسالت تأمین اطلاعات کافی برای اتخاذ تصمیم های اقتصادی آگاهانه استفاده کنندگان از آن ها پا به عرصه وجود گذاشته است. شواهد نشان داده است که استانداردهای حاصل از جریان سیاست گذاری کنونی حاکم بر حسابداری، اثربخشی و موفقیت چشمگیری در ارائه اطلاعات مفید برای تصمیم گیری استفاده کنندگان اطلاعات حسابداری، به ویژه سرمایه گذاران نداشته است. اصلی ترین عامل ضعف و ناکارآمدی سیاست گذاری در حسابداری، پیروی از منطق خطی بوده است. جریان سیاست گذاری در حسابداری، آکنده از تناقض ها، بی نظمی ها، تکرارها، چالش ها و توافق های مقطعی مابین گروه هاست، بدون اینکه پشتوانه منطقی و منسجمی داشته باشد. هدف پژوهش حاضر، تحلیل محتوای جریان سیاست گذاری حاکم بر دانش حسابداری و نیز، ارائه رویکردی نوین برای اصلاح و مسیردهی منطقی به جریان سیاست گذاری در حسابداری، به منظور نیل به اهداف حسابداری در پرتو نظریه آشوب است.
روش: در پژوهش حاضر از روش تحقیق آمیخته استفاده شده است؛ بدین ترتیب که برای استخراج مؤلفه های مربوط به الگوهای حاکم بر جریان سیاست گذاری، از روش تحلیل محتوا استفاده شده و سپس، برای پیمایش نظرهای خبرگان، پرسش نامه هایی بر مبنای مؤلفه های شناسایی شده در گام قبل، برای سنجش وضعیت جریان سیاست گذاری حاکم بر حسابداری و نیز فرایند تصمیم گیری استفاده کنندگان از اطلاعات حسابداری (سرمایه گذاران)، طراحی و بین جامعه آماری توزیع شده است. جامعه آماری پژوهش، خبرگان رشته حسابداری، شامل حسابرسان شاغل عضو جامعه حسابداران رسمی ایران، اعضای هیئت علمی رشته حسابداری، حسابداران شاغل عضو انجمن حسابداران خبره ایران و سایر افرادی بودند که در رشته حسابداری تخصص داشتند و با جریان سیاست گذاری و استانداردهای آن و نیز با فرایند تصمیم گیری اقتصادی آشنا بودند. این افراد با استفاده از رویکرد نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پس از توزیع ۶۰ پرسش نامه، پاسخ ۴۲ پرسش نامه به طور کامل دریافت شد. برای واکاوی داده ها، از روش های آماری t تک نمونه ای و تحلیل رگرسیون استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش حاضر حاکی از این است که ماهیت فرایند تصمیم گیری سرمایه گذاران، یک فرایند غیرخطی است، در حالی که جریان سیاست گذاری در حسابداری همواره از یک فرایند خطی تبعیّت کرده است و تا زمانی که این تناقض تداوم داشته باشد، هیچ گونه تغییر یا بهبودی در شناسایی نیاز اطلاعاتی گروه های مختلف استفاده کننده از اطلاعات حسابداری، جهت گیری مشخص در استانداردگذاری، انطباق استانداردها با نیاز استفاده کنندگان و جلوگیری از تدوین استانداردهای حسابداری متناقض حاصل نخواهد شد و در واقع، همواره یک دور تسلسل و مسیر باطلی در پیش گرفته خواهد شد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که می توان از طریق الگوهای نظریه آشوب، جریان سیاست گذاری در حسابداری را در مسیری واقعی و اثربخش هدایت کرد.
نتیجه گیری: رویدادهای مالی و نیازهای اطلاعاتی استفاده کنندگان از اطلاعات حسابداری، از رویکردهای غیرخطی پیچیده و دائم در حال تغییر تبعیّت می کنند؛ از این رو می توان با استفاده از رویکردهای متنوع نظریه آشوب در فرایند سیاست گذاری حسابداری، استانداردهایی اثربخش را برای فراهم کردن اطلاعات حسابداری مفید برای تصمیم گیری استفاده کنندگان اطلاعات حسابداری و تحقق اهداف غایی دانش حسابداری تدوین کرد.
تحلیل محتوای مقالات نشریه "حسابداری و منافع اجتماعی" از آغاز انتشار تا پایان سال 1401
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه شناخت ویژگی های محتوایی مقالات موجود در نشریه حسابداری و منافع اجتماعی است. روش: این پژوهش توصیفی است و در آن به تحلیل محتوای 365 مقاله منتشرشده در 47 شماره از نشریه مذکور بین سالهای 1390 تا 1401 پرداخته شده است. یافته ها: ارزیابی نویسندگان از حیث جنسیت بیانگر این بود که سهم آقایان حدود 67 درصد و سهم بانوان حدود 33 درصد می باشد. بررسی نگارندگان مقالات از لحاظ رتبه علمی نشان داد که استادیاران با سهم حدود 22 درصد در جایگاه نخست تولیدات قرار دارند. بررسی وضعیت وابستگی سازمانی نویسندگان مقالات نشان داد که دانشگاه الزهرا بیشترین تولیدات مقاله را در این مجله برعهده داشته است. تحلیل موضوعی مقالات موجود در این مجله حاکی از آن است که حدود 42 درصد از تولیدات در حوزه حسابداری مالی بوده است. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که آقایان نقشی حدوداً دوبرابری نسبت به بانوان در تولید مقالات این نشریه برعهده داشته اند و استادیاران بیشترین تولیدات را نسبت به سایر سطوح علمی داشته اند که احتمالاً به علت مسائل مرتبط با ترفیع ایشان می باشد. وضعیت وابستگی سازمانی نویسندگان بیانگر این بود که اکثر نویسندگان این مجله به مراکز و موسسات علمی و معتبر کشور وابسته بوده اند. ارزیابی نحوه مشارکت علمی تولیدکنندگان مقالات نشان دهنده آن است که مقالات گروهی سهمی در حدود 90 درصد و مقالات انفرادی سهمی در حدود 10 درصد داشته اند. دانش افزایی: بررسی محتوایی این مجله تصویری عینی از شرایط موجود آن را ارائه داده و نیز نمایان گر گرایشات موضوعی و نقص های احتمالی موجود در مقالات این نشریه می باشد.
بررسی تاثیر انعطاف پذیری مالی و تصمیمات سرمایه گذاری بر توان سود سهام در شرکتها
حوزههای تخصصی:
کسب بازدهی مازاد بر بازدهی بازار با درنظر گرفتن سایر شرایط مانند ریسک یکی از مهمترین موضوعات مورد بحث در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های مالی می باشد. در واقع حداکثرکردن سود و بازده سهامداران با مدیریت بر منابع و مصارف و با اجرای سیاست های صحیح از وظایف و اهداف مدیریت مالی می باشد. در این تحقیق تأثیر متغیرهای انعطاف پذیری مالی و تصمیمات سرمایه گذاری بر توان سود سهام در 248 شرکت از شرکت های تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران با استفاده از داده های ترکیبی (ترکیب سری زمانی و مقطعی)، نسبت اهرم سرمایه گذاری های شرکت به دارایی های ثابت، شاخص قیمت سهام، شاخص قیمت بازار و حجم کل دارایی های شرکت طی دوره زمانی 1395-1400 مورد بررسی و ارزیابی قرارگرفته است. مدل تصریحی مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل داده ها در این مطالعه برآورد مدل رگرسیونی با استفاده از تکنیک اقتصادسنجی پانل دیتا می باشد؛ و به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها و آزمون فرضیه های پژوهش و یافتن روابط خاص میان متغیرها از روش آمار توصیفی استنباطی و از نرم افزار Eveiws استفاده شده است. بطوری که یک مدل خطی ارتباط بین متغیرهای انعطاف پذیری مالی و تصمیمات سرمایه گذاری بر توان سود سهام را تشریح می کند. نتایج حاصل از برآورد پارامترها در مدل رگرسیون در مطالعه حاضر نشان می دهد که ضریب برآورد شده متعلق به متغیرهای مستقل، از لحاظ آماری معنی دار بوده لذا متغیرهای انعطاف پذیری مالی و تصمیمات سرمایه گذاری در شرکتها پتانسیل تأثیرگذاری بر توان سود سهام را دارند اما نحوه اثرگذاری متغیرهای فوق بر توان سود سهام در شرکت های کوچک و بزرگ یکسان نمی باشد.
تبیین و ارائه مدلی از برندسازی استراتژیک با تأکید بر نقش نگرش های نوآورانه (مورد مطالعه: شهرداری کلان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و مدیریت شهری سال ۱۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
51 - 73
حوزههای تخصصی:
این مطالعه باهدف تبیین و ارائه مدلی از برندسازی استراتژیک با تأکید بر نقش نگرش های نوآورانه صورت گرفت. مطالعه حاضر هدف کاربردی بوده و با شیوه توصیفی-پیمایشی انجام گرفته است. جامعه مشارکت کنندگان در بخش کیفی شامل مدیران شهرداری تهران است که 13 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری در بخش کمی نیز شامل کارشناسان شهرداری تهران است که 291 نفر با روش خوشه ای-تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته می باشد که روایی همگرا و روایی واگرا و پایایی ابزار از طریق پایایی ترکیبی و آلفای کرونباخ تایید شده است. ابتدا برای تحلیل مصاحبه های تخصصی از روش تحلیل کیفی مضمون استفاده شد، سپس الگوی شناسایی شده با استفاده از روش حداقل مربعات جزئی اعتبارسنجی گردید. تحلیل مضمون با نرم افزار MaxQDA و حداقل مربعات جزئی با نرم افزار Smart PLS انجام گرفت. بر اساس نتایج مشخص گردید عوامل فراگیر مدل شامل نگرش های نوآورانه، برندسازی شهری و عوامل سازمانی است. بعد نوآورانه خود شامل 4 مقوله سازمان دهنده است که عبارتند از: «نگرش نوآورانه»، «نوآوری محوری»، «نوآوری اجتماعی» و «نوآوری پایدار». همچنین نشان داده شد، برندسازی شهری شامل «برندسازی داخلی»، «برند و هویت شهر» و «تصویر ذهنی شهر» می باشد. درنهایت مشخص گردید که عوامل سازمانی شامل «برندسازی استراتژیک»، «ساختار و سازمان دهی» و «مشارکت شهری» است.
طراحی مدل آنفولانزای شغلی در حرفلأ حسابرسی با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تجربی حسابداری سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۸
109 - 134
حوزههای تخصصی:
آنفلانزای شغلی، به کلیه عواملی همچون استرس شغلی، کار بیش از حد، فشار زمانی که تعادل شغلی فرد را برهم می زند و به میزان قابل توجهی عملکرد وی را کاهش می دهد، اشاره دارد. هدف پژوهش حاضر طراحی مدل آنفلانزای شغلی در حرفه حسابرسی با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری است. این پژوهش بر پایه پژوهش های ترکیبی و به صورت کیفی و کمی صورت پذیرفته است که جامعه آماری آن در بخش کیفی و کمی شامل 27 نفر از مدیران و خبرگان در حرفه حسابرسی است که نظرات آن ها با بهره گیری از مصاحبه های نیمه ساختاریافته، پرسشنامه و با استفاده از نرم افزار اطلس تی، روش کدگذاری و رویکرد مدلسازی ساختاری تفسیری مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج پژوهش دربرگیرنده شانزده شاخص آنفلانزای شغلی که در چهار سطح و در قالب مدل مدل نهایی تشریح شده است. نتایج پژوهش می تواند شناخت بهتری از پدیده آنفلانزای شغلی ارائه دهد و با کمک آن مدیران می توانند حد الامکان با سازوکارهای مناسب عوامل استراس زای شغلی را کاهش دهند تا از نتایج منفی فردی و سازمانی جلوگیری نمایند.
مؤلفه های تبیین کننده کارآفرینی بومی از منظر مناطق مختلف ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۳
185 - 211
حوزههای تخصصی:
مطالعات نظام های نوآوری، استفاده از سیاست های یکسان برای طراحی و هدایت مسیر توسعه مبتنی بر نوآوری را مردود دانسته و توجه خاص به ویژگی های مختلف مؤثر بر نوآوری هر منطقه را ضروری می دانند. ایران با داشتن مناطق و اقلیم های متنوع برای سیاست گذاری اقتصادی و اجتماعی، باید به شناسایی ظرفیت ها و شرایط هر منطقه اقدام کند. هدف از این پژوهش تبیین متغیرهای کارآفرینی بومی با توجه به استعداد مناطق مختلف کشور ایران با استفاده از رویکرد فراترکیب است. برای انجام این پژوهش کلیه پژوهش های کارآفرینی بومی بین سال های 1385 تا 1399 مورد بررسی قرار گرفت و پس از انجام گام های فرآیند فراترکیب در نهایت تعداد 91 مقاله انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفت. پس از تحلیل داده ها، مؤلفه های کارآفرینی هنری، کارآفرینی گردشگری، کارآفرینی روستایی، کارآفرینی زنان، کارآفرینی فرهنگی، کارآفرینی منطقه ای، کارآفرینی پایدار، کارآفرینی سنتی، کارآفرینی دانشی، کارآفرینی دینی، کارآفرینی سبز کارآفرینی پزشکی و کارآفرینی کشاورزی به عنوان مؤلفه های تبیین کننده کارآفرینی بومی در مناطق ایران شناسایی شدند و سه مؤلفه کارآفرینی روستایی (26%)؛ کارآفرینی گردشگری (18%) و کارآفرینی فرهنگی (12%) دارای بالاترین نرخ تکرار در میان موضوعات پژوهش های مورد نظر بودند. با توجه به دسته بندی مناطق مشخص شد که بیشترین تعداد مقالات با موضوع کارآفرینی بومی استان های تهران، اصفهان، زنجان، بوشهر و مازندران بوده است که جزو مناطق موفق در سیستم های نوآوری کشور محسوب می شوند. لذا با توجه به استعدادهای کارآفرینانه بومی هر منطقه و خلأها و کمبودهای پیش روی این ظرفیت ها، در درجه اول الزامات قانونی و دستگاهی در چارچوب مناطق کشور برای انتفاع ساکنین مناطق از این فرصت ها و سپس کل کشور مدون شود.
ارائه الگوی نوسازی استراتژیک کارآفرینانه با تاکید بر ارزش گذاری برند سبز(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت سبز دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
47 - 61
حوزههای تخصصی:
نوسازی استراتژیک کارآفرینانه، باعث ایجاد تغییرات گسترده در سازمان و انطباق پذیری سازمان با نیازهای گوناگون ذی نفعان می شود، بنابراین هدف پژوهش حاضر ارائه الگوی نوسازی استراتژیک کارآفرینانه با تاکید بر ارزش گذاری برند سبز در معاونت حمل ونقل شهرداری تهران بود. تحقیق حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و بر اساس روش، توصیفی- همبستگی می باشد. در گام اول عوامل مؤثر بر نوسازی استراتژیک کارآفرینانه با تاکید بر ارزش گذاری برند سبز بر اساس مصاحبه نیمه ساختاریافته با 15 نفر از خبرگان دانشگاهی و سازمانی به روش دلفی در سه دور، شناسایی شدند. خروجی این مرحله 36 مؤلفه در قالب 9 بعد (نوآوری و خلاقیت، منابع و قابلیتهای سازمان، یادگیری و تغییر مدلهای ذهنی مدیران، توانمندسازی و آزادی عمل، پویایی خدمات، استراتژی، بازتعریف راهبردهای آمیزه بازاریابی، عوامل برون سازمانی و عوامل درون سازمانی) بود. سپس در گام دوم برای ارائه الگو از روش مدل سازی ساختاری تفسیری استفاده شد. نتایج نشان دادند بعد یادگیری و تغییر مدلهای ذهنی مدیران در سطح اول و ابعاد (نوآوری و خدمات، بازتعریف راهبردهای آمیزه، منابع و قابلیتهای سازمان، عوامل برون سازمانی و استراتژی) در سطح دوم و ابعاد (توانمندسازی و آزادی عمل، پویایی خدمات و عوامل درون سازمانی) در سطح سوم قرار دارند و ابعاد (نوآوری و خلاقیت، منابع و قابلیتهای سازمان، استراتژی، بازتعریف راهبردهای آمیزه بازاریابی و عوامل برون سازمانی) در خوشه پیوندی و ابعاد (توانمندسازی و آزادی عمل، پویایی خدمات و عوامل درون سازمانی) در خوشه مستقل و بعد یادگیری و تغییر مدلهای ذهنی مدیران در خوشه وابسته قرار گرفتند. در نهایت می توان گفت: ...
طراحی الگوی خود مدیریتی با تأکید بر مکتب فکری شهید حاج قاسم سلیمانی با رویکرد تحقق حاکمیت منابع انسانی
منبع:
حکمرانی متعالی سال ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۳
9 - 34
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر طراحی الگوی خود مدیریتی با تأکید بر مکتب فکری شهید حاج قاسم سلیمانی با رویکرد تحقق حاکمیت منابع انسانی می باشد که به منظور رسیدن به این هدف ابعاد خود مدیریتی از منظر اسلام و قرآن و هم چنین مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی مورد بررسی قرار گرفت. روش پژوهش مطالعه، در حیطه ی پژوهش های کیفی و با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شده است. داده های پژوهش، متون، یادداشت ها و پژوهش های پیشین انجام گرفته در زمینه طراحی الگوی خود مدیریتی به منظور تحقق حاکمیت منابع انسانی با تأکید بر مکتب فکری شهید قاسم سلیمانی می باشد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها به شناسایی 153 کد (شاخص)، 14 مفهوم و 5 مقوله منجر شد. با توجه به نتایج پژوهش ابعاد طراحی الگوی خودمدیریتی به منظور تحقق حاکمیت منابع انسانی با تأکید بر مکتب فکری شهید قاسم سلیمانی در پنج مقوله: مدیریت روحی- روانی (خودشناسی، خودارزیابی، خودکنترلی، خودباوری و قوه تفکر)، مدیریت فیزیکی- جسمی (تحرک جسمی، آراستگی جسمی و سلامت جسمی)، مدیریت رفتاری- شخصیتی (خصوصیات باطنی و خصوصیات ارتباطی)، مدیریت معنوی- اعتقادی (نگرش معنوی- اعتقادی و رفتار معنوی- اعتقادی) و مدیریت خودآموزی (توسعه فردی و توسعه تخصصی) تقسیم بندی شدند.
شناسایی شاخص های مرجعیت آفرین رشته های علوم انسانی در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۳
66 - 85
حوزههای تخصصی:
هدف: در حوزه آموزش عالی، مرجعیت علمی رشته های دانشگاهی نقش تعیین کننده ای در شکل دهی فضای تحصیلی، جذب دانشجویان مستعد و ارتقای دانش دارد. شناخت و ارزیابی مرجعیت علمی حوزه های دانشگاهی هم برای دانشگاه ها و هم برای افرادی که به دنبال تصمیم گیری آگاهانه در زمینه تحقیق، آموزش و مشاوره هستند ضروری است. پژوهش حاضر مطالعه ای کیفی با هدف شناسایی شاخص های مرجعیت علمی در رشته های دانشگاهی آموزش عالی در دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان یکی از ارکان آموزش عالی است.روش: با استفاده از روش نمونه برداری هدفمند گلوله برفی مصاحبه های عمیقی با 30 عضو هیئت علمی دانشگاه در رشته های مختلف صورت گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش تحقیق تحلیل موضوعی و نرم افزار مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.یافته ها: یافته های پژوهش مجموعه ای از شاخص های کلیدی را نشان داد که به ایجاد و به رسمیت شناختن مرجعیت علمی در حوزه های دانشگاهی کمک می کند. این شاخص ها شامل خروجی های تحقیقاتی، همکاری های بین رشته ای، بودجه و منابع، تخصص هیئت علمی و شناخت بین المللی است.نتیجه گیری: پژوهش حاضر با ارائه بینشی در مورد عواملی که به اعتبار علمی کمک می کند، راهنمایی های ارزشمندی برای سایر دانشگاه ها ارائه می دهد که هدف آن ارتقای جایگاه علمی و جایگاه خود به عنوان دانشگاه های پیشرو در حوزه های مربوطه است.
تهیه و تدوین فرایند مهندسی ارزش در پروژه شهرداری هوشمند(مطالعه موردی: شهرداری های مناطق ده گانه شهر شیراز)
حوزههای تخصصی:
هدف مهندسی ارزش، زمان کمتر برای رسیدن به مرحله بهره برداری بدون افزودن بر هزینه ها یا کاستن از کیفیت کار است.به کارگیری مهندسی ارزش در پروژه های اجرایی با توجه به پیچیدگی کارها به ویژه در طرحهای بزرگ اجرایی، می تواند به ابزار بی چون و چرای مدیریت در کنترل هزینه ها تبدیل شود. مهندسی ارزش سعی دارد با کاهش دوباره کاریها و جایگزینی روشهای کم هزینه تر سازمان را در نیل به اهداف خود یاری کند.هدف اصلی پژوهش، اولویت بندی فرایند مهندسی ارزش در پروژه های شهرداری ها بر اساس روش های MCDM در شهرداری های ده گانه شهر شیراز می باشد روش کار در پژوهش حاضر توصیفی- پیمایشی از شاخه میدانی می باشد. بدین صورت که اطلاعات اولیه پژوهش با استفاده از منابع متعدد کتابخانه ای و اسنادی تکمیل خواهد شد و سپس در فصل چهارم داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از نرم افزار spss و نرم افزار expert choice مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت. برای متغیرهایی که با spss انحام شد آلفای کرونباخ 0.81 بدست آمد و نرخ بازگشت 96% بود. جامعه آماری رؤسا و خبرگان شهرداری های ده گانه شیراز هستند. با استفاده از روش دلفی 37 پرسشنامه توزیع شد.. نتایج اصلی تحقیق نشان دادکه معیار کیفیت و صحت داده ها و اطلاعات موجود در بالاترین اولویت است و همچنین مهندسی ارزش بر رضایت کارکنان و ارباب رجوع و اثربخشی سازمانی اثرگذار است. لذا سازمان ها باید برای بهبود عملکرد بر ارتقای معیارهای مهندسی ارزش تمرکز کنند و کیفیت و صحت داده ها و اطلاعات موجود را بهبود بخشند تا رضایت کارکنان و ارباب رجوع را افزایش دهند. .
نقش واسطه ای سودآوری شرکت در تاثیر سرمایه فکری بر اهرم مالی در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، تبیین و بررسی نقش واسطه ای سودآوری شرکت در تاثیر سرمایه فکری بر اهرم مالی در شرکت های پذیرفته شده بورس اوراق بهادار تهران در بازه زمانی 1393- 1400 انجام گرفته است، ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺎری ﺷﺎﻣﻞ 120 شرکت به عنوان نمونه از روش حذف سیستماتیک انتخاب شده است. روش تحقیق در این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش، از نوع توصیفی- همبست گی می باشد. داده های مورد نیاز جهت تست فرضیه ها از صورت های مالی و یادداشت های صورت های مالی شرکت های عضو بورس اوراق بهادار تهران استفاده شده است، جهت تبیین نقش واسطه ای سودآوری شرکت در تاثیر سرمایه فکری بر اهرم مالی از روش رگرسیون بارون وکنی (1986) استفاده گردید. نتایج پژوهش مؤید آن است که بین سرمایه فکری بر اهرم مالی تاثیر منفی و معنادار دارد. سرمایه فکری بر سودآوری شرکت تاثیر مثبت و معنادار دارد. سودآوری شرکت بر اهرم مالی تاثیر منفی و معنادار دارد و از آنجا که تاثیر سرمایه فکری بر اهرم مالی در حضور سودآوری معنی دار نمی باشد، سودآوری نقش واسطه ای کامل خواهد داشت، یعنی که متغیر سرمایه فکری شرکت تنها به واسطه سودآوری می تواند اهرم مالی را پیش بینی کند؛ به عبارت دیگر، حدود 63% تاثیر سرمایه فکری بر اهرم مالی از طریق سودآوری (تاثیر غیر مستقیم یا واسطه ایی) و حدود 37% تاثیر سرمایه فکری بر اهرم مالی مستقیم است. نتایج پژوهش نشان می دهد که وجود سرمایه فکری منجر به رشد و شکوفایی بیشتر شرکت ها و سازمان ها می شود و همانند موتوری است که به شرکت ها و سازمان ها اجازه می دهد در اقتصاد جهانی از کارایی مستمری برخوردار باشند. مدیران توانمند و کارا با شناخت شاخص هایی نظیر سرمایه فکری می تواند تاثیر مثبت و مستقیمی بر عملکرد شرکت داشته باشد و شرکت را به سمت و سوی سودآوری سوق دهد.
نقش حاکمیت داخلی و خارجی شرکت بر سیاست تقسیم سود
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تاثیر حاکمیت داخلی و خارجی شرکت ها بر سیاست تقسیم سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد، پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از بعد روش شناسی، توصیفی همبستگی از نوع علی (پس رویدادی) می باشد. تعداد 150 شرکت در بازه زمانی سالهای 1400-1393 از بین کلیه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به عنوان نمونه پژوهش جامعه آماری پژوهش انتخاب شده اند، تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار ایویوز انجام می شود. برای آزمون فرضیه های تحقیق و تعیین ارتباط بین متغیرهای مستقل و وابسته نیز از الگوهای اقتصادسنجی استفاده شده و فرضیه های مربوطه از روش رگرسیون چند متغیره پانل مورد بررسی قرار گرفته است، یافته های حاصل از پژوهش حاکی از وجود ارتباط منفی و معنی داری بین درصد سهامداران نهادی، درصد اعضای خانواده در هیئت مدیره و تقسیم سود سهام می باشد. بر خلاف آن بین مالکیت مدیریتی و مالکیت خانوادگی با تقسیم سود رابطه معنی داری وجود ندارد.
ارزیابی استعاره های توسعه ی ظرفیت های بلوغ در حسابرسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش حسابرسی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۱
۲۰۵-۱۷۸
حوزههای تخصصی:
بلوغ به عنوان بخشی از فرآیندهای تجربی و دانش افزایی در هر حرفه ای محسوب می شود که می تواند زمینه ی انجام وظایف اثربخش را برای متصدی حرفه ایجاد نماید. هدف این پژوهش ارزیابی استعاره های توسعه ی ظرفیت های بلوغ در حسابرسان می باشد. روش شناسی پژوهش توسعه ای و ترکیبی بود. زیرا چارچوبِ نظری منسجمی در خصوصِ ارزیابیِ استعاره های توسعه ی ظرفیت های بلوغ در حسابرسان وجود نداشت و این پژوهش از طریق گرندد تئوری ابتدا نسبت به تعیین ابعاد پژوهش اقدام نمود. سپس از طریق تحلیل دلفی نسبت به تعیین پایایی ابعاد شناسایی شده اقدام شد تا در بخش کمی پژوهش، از طریق فرآیند رتبه بندی تفسیری، نسبت به اولویت بندی تأثیرگذارترین بُعد ظرفیت بلوغ در حسابرسان اقدام شود. جامعه هدف در بخش کیفی ۱۲ نفر از متخصصان دانشگاهی بودند که چه به لحاظ علمی و چه به لحاظ تجربی، خبره تلقی می شدند. فرآیندِ انتخاب افراد شیوه ی نمونه گیری نظری براساس دانش تجربی در حرفه حسابرسی بود. اما جامعه هدف در بخش کمی ۲۲ نفر از حسابرسان دارای تجربه بیش از ۵ سال سابقه حرفه ای بودند که براساس تجربه های کاری و سطح دانش فنی و تخصصی از طریق نمونه گیری غیراحتمال انتخاب شدند. نتایج پژوهش در بخش کیفی از وجودِ ۳ مقوله و ۶ مولفه و ۳۴ کد مفهومی حکایت دارد که کارکردِ ظرفیت های بلوغ در حسابرسان را در قالبِ یک مدل پکپارچه ۶ بُعدی بسترسازی نموده است. همچنین نتایج در بخش کمی نشان داد درصدِ تاثیرگذاری کارکردچشم انداز حرفه ای نسبت به بقیه کارکرد استعاره های بلوغ حرفه ای در حسابرسان بالاتر است که به معنای آن است که توسعه ی ظرفیت های بلوغ حرفه ای در حسابرسی وابسته به چشم اندازهایی است که حرفه حسابرسی می بایست با ایجاد امید به آینده در حرفه باعث گردد تا حسابرسان نسبت به انجام وظایف شغلی خود با دید بازتری مسئولانه اقدام نمایند.