فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
21 - 37
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیگانگی از والدین می تواند زمینه ساز آسیب های روانی برای کودکان گردد. هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس بیگانگی از والدین رولاندز (2019) بود. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی و تحلیل عاملی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افرادی که در سال 1403-1402 برای مشاوره طلاق به مراکز مشاوره شهرستان بجنورد مراجعه کرده بودند. تعداد 220 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و مقیاس بیگانگی والدین رولاندز (RPAS) را پاسخ دادند. برای بررسی پایایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ و روش آزمون- باز آزمون و برای بررسی روایی از تحلیل عاملی تأییدی و روایی هم زمان از طریق همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که گویه ها همبستگی مناسبی با نمره کل مقیاس دارند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که با حذف گویه 22 و 15 برازش داده ها حفظ شد و ساختار مقیاس برازش قابل قبولی با داده ها دارد. ضریب آلفای کل مقیاس برابر با 86/0 و برای عامل ها بین 67/0 تا 73/0 به دست آمد و ضریب همبستگی آزمون باز آزمون نشان دهنده ی پایایی مقیاس بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده مقیاس بیگانگی از والدین رولاندز، از ویژگی های روان سنجی مناسبی برخوردار است که برای پژوهشگران و مشاوران خانواده می تواند مورداستفاده قرار گیرد.
اثربخشی روان درمانی معنوی- مذهبی با رویکرد اسلامی بر اضطراب وجودی و نگرش به مرگ سالمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی روان درمانی معنوی- مذهبی با رویکرد اسلامی بر اضطراب وجودی و نگرش به مرگ سالمندان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی سالمندان مرد عضو خانه سالمندی شهر اردبیل در نیمه دوم سال 1402 بودند. تعداد نمونه مورد پژوهش 36 نفر بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (18 نفر) و کنترل (18 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایشی 10 جلسه ی 75 دقیقه ای مداخله روان درمانی معنوی- مذهبی با بازنگری رویکرد اسلامی را به صورت هر هفته 1 جلسه دریافت کردند. برای گردآوری داده ها از فرم تجدیدنظر شده نگرش نسبت به مرگ (DAP-R، وونگ و همکاران، 1994) و مقیاس اضطراب وجودی (EAQ، ویمز و همکاران، 2004) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره انجام شد. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون اضطراب وجودی و نگرش به مرگ سالمندان در دو گروه تفاوت معناداری در سطح 01/0 وجود داشت. با توجه به این نتایج می توان بیان کرد که ارائه روان درمانی معنوی- مذهبی با رویکرد اسلامی تاثیر معناداری بر کاهش اضطراب وجودی و بهبود نگرش به مرگ سالمندان داشت.
عوامل اجتماعی مؤثر در کاهش بازگشت معتادان به مصرف مجدد مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (فروردین) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۵
۲۸۱-۲۶۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: بیشتر مطالعات حوزه اعتیاد بر شاخص های تأثیرگذار بر اعتیاد متمرکز شده اند و مطالعات معدودی به تأثیر عوامل عوامل اجتماعی در بازگشت مجدد به مصرف مواد متمرکز شده اند. بنابراین با توجه به چند بعدی بودن گرایش به مصرف مواد مطالعه در خصوص گرایش مجدد به مواد از طریق عوامل زیستی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی یک ضرورت اساسی است. هدف: این مطالعه با هدف عوامل اجتماعی مؤثر در کاهش بازگشت معتادان به مصرف مجدد مواد انجام شده است. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه جوانان دامنه سنی 15 تا 30 سال شهر ایذه در سال 1403 تشکیل دادند که بر اساس گزارش سازمان مبارزه با مواد مخدر شهر ایذه 3200 نفر می باشند. نمونه پژوهش 345 نفر از جوانان مصرف کننده مواد مراجعه کننده به کمپ های ترک اعتیاد شهر ایذه بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های یادگیری اجتماعی، حمایت اجتماعی و مشارکت اجتماعی محقق ساخته و ولع مصرف صالحی فدردی و همکاران (1389) جمع آوری شد. به منظور تحلیل داده های پژوهش از نرم افزار SPSS.26 و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری به روش همزمان استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین یادگیری اجتماعی، حمایت اجتماعی و مشارکت اجتماعی با ولع مصرف رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (05/0 >P). نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیری نشان داد که به ترتیب حمایت اجتماعی 35، مشارکت اجتماعی 62 و یادگیری اجتماعی 13 درصد از واریانس وسوسه مجدد مصرف مواد را در جوانان تبیین می کنند. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان می دهد افرادی که آمادگی بیشتری برای مصرف مجدد مواد دارند، دارای سطح پایین تری از حمایت، مشارکت و یادگیری اجتماعی هستند. بنابراین، توجه به این متغیرها و تدوین برنامه های آموزشی مبتنی بر این متغیرها در کاهش مصرف مجدد مواد در مصرف کنندگان پیشنهاد می شود.
اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر کمال گرایی، شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن در زنان متقاضی جراحی های زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آذر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۳
۲۴۷-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: نگرانی از شکل بدن و ترس از ظاهر جسمانی می تواند در اقدام به جراجی زیبایی مؤثر باشد. تاکنون اثربخشی شیوه های مختلفی بر متغیرهایی مانند شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن مورد بررسی قرار گرفته است ولی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت مورد توجه پژوهشگران نبوده است. بنابراین ضروری است تاثیر این مداخله برای بهبود وضعیت روانشناختی در افراد متقاضی جراحی زیبایی بررسی شود. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی برنامه آموزشی متمرکز بر شفقت بر کمال گرایی، شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن در زنان متقاضی جراحی های زیبایی بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان متقاضی جراحی زیبایی مراجعه کننده به کلینیک زیبایی در شهر تهران در 9 ماهه اول سال 1400 بودند که که از بین آن ها کلینیک فاطمه زهراء تهران به عنوان نمونه با شیوه در دسترس انتخاب شد و از میان مراجعه کنندگان به آن مرکز 30 نفر با توجه به معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت درمان متمرکز بر شفقت به مدت 8 جلسه 120 دقیقه ای قرار گرفت. تمامی شرکت کنندگان به وسیله پرسشنامه های چند بعدی کمال گرایی (هویت و فلت، 1991)، شرم از تصویر بدن (دوارت و همکاران، 2014) و ترس از بدریختی بدنی (لیتلتون و همکاران، 2005) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها از طریق نرم افزار SPSS-24 و آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاکی از اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت بر کاهش کمال گرایی، شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری بدن بود (05/0 p<). همچنین نتایج مربوط به اثر تعاملی بین زمان و گروه نشان می دهد که این اثر در تمامی متغیرها معنی دار است (05/0 >p). بنابراین بین سطوح مختلف زمان و سطوح مختلف گروه ها تعامل وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت، لزوم تمرکز بر این درمان به عنوان یکی از درمان های کمکی، حمایتی و توانبخشی در کنار درمان دارویی در کاهش پیامدهای ناشی از کمال گرایی، شرم از بدن و نشانه های اختلال بدریخت انگاری پیشنهاد می شود.
بررسی رابطه وابستگی به فضای مجازی و افت تحصیلی با نقش میانجی خودتنظیمی هیجانی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه وابستگی به فضای مجازی و افت تحصیلی با نقش میانجی خودتنظیمی هیجانی در دانش آموزان بود. روش شناسی: در این مطالعه توصیفی- همبستگی، کلیه دانش اموزان دختر پایه سوم متوسطه دوم ناحیه 2 ساری بود که بنا بر استعلام از معاونت آموزشی اداره آموزش و پرورش ناحیه 2 ساری، برابر با 950 نفر بود که در سال تحصیلی 1404-1403 مشغول به تحصیل بودند. برای تعیین حجم نمونه آماری با استفاده از جدول کرجسی و مورگان برابر با 265 نفر به دست آمد. از پرسشنامه وابستگی به فضای مجازی صادق زاده و همکاران (1397)، افت تحصیلی موسوی پناه و همکاران (1394)، خودتنظیمی هیجانی هافمن و کاشدان (2010) برای گردآوری داده ها استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کلموگروف- اسمیرنف، آزمون همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SPSS و Smart PLS استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد اثر مستقیم وابستگی به فضای مجازی بر خودتنظیمی هیجانی با ضریب مسیر (518/0) و (925/3= t)، اثر مستقیم خودتنظیمی هیجانی بر افت تحصیلی با ضریب مسیر (540/0) و (069/2= t) و اثر مستقیم وابستگی به فضای مجازی بر افت تحصیلی با ضریب مسیر (601/0) و (665/5 = t) معنادار و مثبت است و با توجه به این نتایج رابطه بین متغیرهای پژوهش تأیید می شود. مقدار ضریب اثر غیرمستقیم وابستگی به فضای مجازی بر افت تحصیلی برابر 880/0 است که نشان می دهد نقش میانجی خودتنظیمی هیجانی در رابطه بین وابستگی به فضای مجازی بر افت تحصیلی معنی دار است. نتیجه گیری: به طور کلی می توان نتیجه گرفت که مداخلات آموزشی و روان شناختی با هدف تقویت مهارت های خودتنظیمی هیجانی می توانند نقش مهمی در کاهش وابستگی به فضای مجازی و بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان ایفا کنند. آموزش مهارت های تنظیم هیجان در برنامه های درسی و مشاوره ای مدارس می تواند یکی از راهبردهای مؤثر در این زمینه باشد. همچنین آگاه سازی والدین و معلمان نسبت به این پیوند می تواند آنان را در حمایت مؤثرتر از دانش آموزان یاری رساند.
Effectiveness of Compassion-Focused Therapy (CFT) and Schema Therapy on Psychological Well-Being and Sense of Psychological Coherence in Infertile Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of compassion-focused therapy (CFT) and schema therapy on psychological well-being and sense of coherence among infertile women. Methods and Materials: A quasi-experimental, pretest-posttest-follow-up design with a control group was used. Thirty infertile women referring to Saarem Hospital in Tehran during the first half of 2024 were randomly assigned to three groups: CFT (n=10), schema therapy (n=10), and waitlist control (n=10). The CFT group received eight sessions, and the schema therapy group received ten sessions. Psychological well-being was assessed using the 18-item Ryff Psychological Well-Being Scale, and sense of coherence was measured with the Flensborg et al. (2006) Sense of Coherence Questionnaire. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA) and Bonferroni post-hoc tests. Findings: MANCOVA results showed significant differences between groups on both psychological well-being and sense of coherence at posttest (Wilks’ Lambda = .350, F(4,54)=18.76, p<.001). Univariate tests indicated significant group effects on psychological well-being (F(2,27)=18.45, p<.001) and sense of coherence (F(2,27)=22.13, p<.001). Post-hoc analyses revealed that CFT significantly improved psychological well-being compared to schema therapy and control at posttest (p<.05), while schema therapy led to greater improvements in sense of coherence compared to CFT and control (p<.05). Both interventions maintained their effects at the one-month follow-up. Conclusion: The findings suggest that compassion-focused therapy is more effective in enhancing psychological well-being, whereas schema therapy is more effective in strengthening sense of coherence among infertile women. Both interventions showed sustained benefits over time, highlighting the importance of incorporating structured psychological treatments into infertility care to promote adaptive functioning and resilience.
بررسی رابطه تنظیم هیجان و پردازش هیجانی با ناگویی هیجانی در مردان با سوء مصرف مواد در شهر اصفهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی ارتباط بین تنظیم هیجانی، پردازش هیجانی و ناگویی هیجانی در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد است. روش این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این مطالعه را کلیه معتادانی که از سال ۱۴۰۲-۱۴۰۳ به کلینیک های ترک اعتیاد اصفهان مراجعه کرده اند تشکیل می دهند. تعداد ۵۰ نفر از مردان دارای سوء مصرف مواد به روش در دسترس از میان افراد در حال سم زدایی در کلینیک در شهر اصفهان، انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان گراس، پرسشنامه پردازش هیجانی باکر و پرسشنامه الکسی تایمیا تورنتو استفاده شد. داده های پژوهش با نرم افزار SPSS ویرایش ۲۴ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اثر پردازش هیجانی و تنظیم هیجانی بر روی ناگویی هیجانی معنادار ولی معکوس بوده است. هم چنین بین متغیرهای پردازش هیجان کل و ناگویی هیجانی همبستگی معنادار و معکوس وجود دارد و بین تنظیم هیجانی کلی با ناگویی هیجانی همبستگی وجود دارد و نهایتا بین پردازش هیجان کلی و تنظیم هیجان کلی نیز همبستگی وجود دارد.
The Effectiveness of ACT on Negative Affect, Emotional Processing, and Psychological Hardiness in Women Experiencing Domestic Violence(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) in reducing negative affect, improving emotional processing, and enhancing psychological hardiness in women experiencing domestic violence. Methods and Materials: A randomized controlled trial was conducted with 30 participants, divided equally into intervention and control groups. The intervention group underwent eight 90-minute ACT sessions over eight weeks, while the control group received no treatment. Outcomes were assessed at pre-intervention, post-intervention, and five-month follow-up stages using validated tools for Negative Affect, Emotional Processing, and Psychological Hardiness. Data were analyzed using repeated-measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests, with SPSS-27. Findings: Significant improvements were observed in the intervention group across all variables. For Negative Affect, mean scores decreased from 3.52 (SD = 0.45) at pre-intervention to 2.89 (SD = 0.39) post-intervention and 2.45 (SD = 0.33) at follow-up (F(1,28) = 30.19, p = 0.001, η² = 0.52). Emotional Processing scores increased from 3.20 (SD = 0.40) to 3.80 (SD = 0.37) post-intervention and 4.25 (SD = 0.31) at follow-up (F(1,28) = 34.38, p = 0.001, η² = 0.55). Psychological Hardiness improved from 3.15 (SD = 0.38) to 3.95 (SD = 0.35) post-intervention and 4.10 (SD = 0.32) at follow-up (F(1,28) = 36.57, p = 0.001, η² = 0.58). The control group showed minimal changes across all measures. Conclusion: ACT was highly effective in reducing negative affect, improving emotional processing, and enhancing psychological hardiness in women experiencing domestic violence. The results suggest that ACT is a valuable therapeutic approach for this population, with sustained benefits over time.
آینده روان درمانی: بررسی ادغام و پیامدهای هوش مصنوعی در شیوه های درمانی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مطالعه با هدف بررسی ادغام و پیامدهای هوش مصنوعی در شیوه های درمانی معاصر انجام شده است. روش شناسی: در این پژوهش مروری ابتدا جستجوی مقالات انگلیسی و فارسی زبان نمایه شده در فاصله سال های 2015 تا 2025 در پایگاه های اطلاعاتی معتبر ملی و بین المللی شامل SID, PubMed, Science Direct, Web of Science و نیز موتور جستجوی Google Scholarبا استفاده از واژگان کلیدی روان درمانی، هوش مصنوعی، اختلالات روانی،شیوه های درمانی معاصر،اینترنت صورت گرفت. مقالات بازیابی و مرور شدند، سپس پیامدهای هوش مصنوعی در شیوه های درمانی معاصر استخراج و تحلیل گردید. در انجام این مطالعه اسنادی کلیه موارد اخلاقی شامل استناد بی طرفانه، اصالت متون و حفظ امانتداری رعایت شده است. یافته ها: این رویکرد می تواند شکاف موجود در استفاده از فناوری های هوش مصنوعی در مقایسه با سلامت جسمی را پر کرده و نقش مهمی در بهبود سلامت روان ایفا کند. نتیجه گیری: به نظر می رسد که تحقیقات بیشتری برای ارزیابی عوامل تعدیل کننده و تغییرات روان درمانی با ادغام هوش مصنوعی برای کارایی بیشتر آن مورد نیاز است. لذا، بر اساس مرور انجام شده یک دستور کار تحقیقاتی آینده پیشنهاد می شود تا بستری برای پژوهش های بیشتر در جامعه ایران در این زمینه ایجاد گردد.
الگوی عوامل مؤثر بر رفتارهای خودآسیب رسان در فضای مجازی: یک مطالعه آمیخته اکتشافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: رفتارهای خود آسیب رسان در بین نوجوانان به ویژه در ارتباط با فضای مجازی، در سال های اخیر شایع است و مشکلات متعددی را ایجاد کرده است؛ بنابراین بررسی این موضوع و تلاش برای ارتقای نوجوان، نیازمند درک جامع و عمیقی از رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی، متناسب با شرایط محیطی و فرهنگی هر کشور است. اگرچه در طول سال گذشته، افزایش رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفته است، اما تحقیقات بسیار کمی در مورد این موضوع حیاتی در ایران وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر باهدف طراحی الگوی عوامل مؤثر بر رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی: یک مطالعه آمیخته اکتشافی انجام شد. روش: این پژوهش با رویکرد آمیخته (کمی و کیفی) و به شیوه اکتشافی در دو فاز انجام شده است. در فاز اول (بخش کیفی)، به منظور شناسایی رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی، از روش سه سویه سازی استفاده شد. جامعه آماری این بخش شامل خبرگان حوزه های درمان اختلال های روان شناختی ناشی از فضای مجازی، شامل روان شناسان، مشاوران و متخصصان مرتبط در سطح شهر تهران بود. نمونه گیری به روش هدفمند انجام شد و داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری گردید. تجزیه وتحلیل داده های کیفی با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد و نتایج حاصل برای طراحی ابزار اولیه (پرسش نامه) مورد استفاده قرار گرفت. در فاز دوم (بخش کمی)، ابزار طراحی شده بر اساس نتایج بخش کیفی شامل پرسش نامه ای با محوریت اطلاعات فردی و رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی بود که به صورت آنلاین در سراسر ایران توزیع شد. جامعه آماری این بخش شامل والدین، معلمان، مشاوران و متخصصان مرتبط با حوزه پژوهش بود. نمونه گیری به روش دردسترس انجام شد و پرسش نامه های 400 نفر از افراد نمونه پس از ارزیابی های اولیه برای تجزیه وتحلیل نهایی انتخاب شد. داده های بخش کمی با استفاده از روش تحلیل عاملی تأییدی و با کاربرد نرم افزار Smart PLS 3.8 مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: پژوهش حاضر نشان داد که رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی را می توان در دو مقوله اصلی دسته بندی کرد: عوامل فردی یا روان شناختی و عوامل اجتماعی. در ادامه، نتایج تحلیل عاملی تأییدی که بر روی داده ها انجام شد، برازش مناسب مدل دو عاملی رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی را تأیید نمود. همچنین، همبستگی مثبت و معناداری بین ابعاد عوامل فردی/روان شناختی و عوامل اجتماعی رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی مشاهده گردید (05/0 > P) که نشان دهنده روایی هم زمان مناسب ابزار است. اعتبار ابزار نیز از طریق محاسبه آلفای کرونباخ برای هر دو عامل بالاتر از 7/0 به دست آمد که حاکی از قابلیت اعتماد مطلوب ابزار می باشد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش می تواند مبنایی برای شناسایی و سنجش و مدیریت رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی در میان نوجوانان ایرانی و بهبود رفتارهای خود آسیب رسان در فضای مجازی در بین دختران متوسطه باشد.
بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر همدلی عاطفی، انطباق پذیری، نارسایی هیجانی و کارکرد زوجی در زوج های جوان ناسازگار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف ناسازگاری در زوج های جوان و عدم حل آن، از علل اصلی جدایی عاطفی و طلاق است که طبعات شخصی و اجتماعی زیادی دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر همدلی عاطفی، انطباق پذیری، نارسایی هیجانی و کارکرد زوجی در زوج های جوان ناسازگار بود. مواد و روش ها در این پژوهش کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده، از طرح تحقیق دو گروهی همراه با پیش آزمون و پس آزمون همراه با یک پیگیری 6 ماهه استفاده شد. نمونه پژوهش از میان زوج های جوان ناسازگار شهرستان یزد بود که در سال 1402 به مراکز مشاوره و طلاق این شهر مراجعه کرده بودند. باتوجه به معیارهای ورود براساس روش نمونه گیری تصادفی ساده 52 زوج (104 نفر) انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (ACT) و کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان پیش از اجرای مداخله و پس از آن به وسیله ابزارهای «پرسش نامه همدلی مهرابیان و اپستین (EES)، پرسش نامه انطباق پذیری و همبستگی اولسون (FACES-III)، پرسش نامه نارسایی هیجانی تورنتو (TAS-20) و پرسش نامه کارکرد زوجی اینریچ (ECS)» مورد سنجش قرار گرفتند. گروه آزمایش پروتکل مشخص درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت 8 جلسه 60 تا 90 دقیقه ای در هر هفته دریافت کردند. گروه کنترل نیز توسط مجری طرح، در هر هفته پیگیری شد اما پروتکل درمانی خاصی برای آن ها اجرا نشد و بعد از مرحله پیگیری، پروتکل درمان برای آن ها نیز اجرا شد. درنهایت داده ها به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 29 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نتایج تحلیل کواریانس نشان داد بین میانگین نمرات گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای همدلی عاطفی، انطباق پذیری، نارسایی هیجانی و کارکرد زوجی در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود داشت (01/P<0). به طور مشخص، زوج هایی که در گروه آزمایش و تحت مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) قرار گرفتند، پس از پایان مداخله افزایش معناداری در میزان همدلی عاطفی و بهبود در انطباق پذیری و کارکرد زوجی نشان دادند، درحالی که میزان نارسایی هیجانی آن ها به طور معناداری کاهش یافت. نتیجه گیری براساس نتایج به دست آمده، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) می تواند به عنوان یک رویکرد مؤثر برای افزایش همدلی عاطفی، کاهش نارسایی هیجانی و بهبود انطباق پذیری و کارکرد زوجی در زوج های جوان ناسازگار مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، پیشنهاد می شود مراکز مشاوره و مراکز پیشگیری از طلاق از این رویکرد درمانی برای ارتقای کیفیت روابط زوجین و کاهش تعارضات زناشویی بهره مند شوند.
طراحی الگوی شکل گیری واماندگی استعدادها در سازمان های دولتی؛ با روش مدلسازی ساختاری تفسیری (ISM) (مورد مطالعه: سازمان های دولتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی شکل گیری واماندگی استعدادها در سازمان های دولتی؛ با روش مدلسازی ساختاری تفسیری (ISM) است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از حیث ماهیت و روش، توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، مدیران ارشد و مدیران حوزه منابع انسانی سازمان های دولتی هستند که تعداد 20 نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. ابزارگردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه است که روایی و پایایی آن ها با استفاده از روش محتوایی و روایی نظری و پایایی درون کدگذار و میان کدگذار تایید شد. دراین پژوهش داده های کیفی با روش تحلیل محتوا و نرم ا فزار مکس- کیو- دی- ای 2020 و نتایج کمی با روش مدلسازی ساختاری تفسیری تحلیل شد. یافته های این پژوهش مشتمل بر عوامل موثر بر شکل گیری پدیده ی واماندگی استعدادها و ارائه مدل آن است. نتایج پژوهش مشتمل بر طراحی الگوی شکل گیری واماندگی استعدادها است، مدل واماندگی استعدادها در این پژوهش در چهار سطح اصلی و براساس بسترهای شکل گیری، ابعاد واماندگی استعدادها، عوامل مداخله جو و همبسته آن و پیامدهای واماندگی استعدادها تدوین شده است.درواقع نتایج حاصل از این پژوهش می تواند درک و شناخت مدیران را در خصوص پدیده وامان دگی اس تعدادها و عوامل مؤثر ب ر شکل گیری آن را در س ازمان ه ای دولتی بهبود بخشد و همچنین، مبنایی برای تصمیمات مدیران و برنامه ریزان سازمان های دولتی در راستای مقابله با با این پدیده می باشد
ساخت، طراحی و ویژگی های روان سنجی پرسشنامه تسهیل گرهای مشارکت والدینِ دانش آموزان در دوره های آموزش خانواده مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: مدارس اصلی ترین نهاد تعلیم و تربیت قلمداد می گردند و عملکرد موفق این نهاد بدون حضور پررنگ و مشارکت همه جانبه والدین قابل تحقق نمی باشد. از سوی دیگر والدین اولین معلمان کودکان به شمار می آیند و اهمیت مشارکت و توانمندسازی آن ها در دوره های آموزشی بر هیچ یک از متخصصان امر آموزش و پرورش و سیاست گذاران آموزشی پوشیده نیست. هدف: هدف پژوهش حاضر، ساخت، طراحی و بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه تسهیل گرهای مشارکت والدین در دوره های آموزش خانواده بود. روش: روش پژوهش از نوع آمیخته اکتشافی بود که در مرحله اول پژوهش کیفی و به روش تحلیل مضمون انجام شد و در مرحله کمی یک مطالعه توصیفی از نوع توسعه ای- کاربردی طراحی و اجرا شد. جامعه آماری در بخش کیفی کلیه متخصصان حوزه روانشناسی خانواده و روان سنجی استان زنجان بود؛ نمونه پژوهش 12 نفر از متخصصان نامبرده بودند که به روش نمونه گیری در دسترس تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. جامعه آماری در بخش کمّی کلیه والدین دانش آموزان شهر زنجان در سال تحصیلی 1400-1399 بود. نمونه پژوهش 2217 نفر از والدین دانش آموزان بود که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی، با استفاده از نرم افزار SPSS.26 و AMOS.24 انجام شد. یافته ها: نتایج روایی صوری و محتوایی پرسشنامه به صورت کیفی و کمّی تأیید شد. همچنین، با انجام تحلیل عاملی اکتشافی به روش مؤلفه های اصلی روی گویه های این پرسشنامه، پنج عامل با نام های «تسهیل گرهای شخصی و خانوادگی»، «تسهیل گرهای مربوط به مدرسه»، «تسهیل گرهای مربوط به مدرّس و محتوای دوره ها»، «ترجیحات و نیازهای والدین»، «انگیزه های بیرونی والدین» استخراج و نام گذاری شدند. همسانی درونی پرسشنامه به روش آلفای کرونباخ برای هر کدام از مؤلفه ها بالاتر از 60/0 بود. یافته های تحلیل عامل تأییدی نیز نشان داد که پرسشنامه تسهیل گرهای مشارکت والدین برازنده داده هاست (001/0p<). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که پرسشنامه مذکور به عنوان ابزاری معتبر و پایا می تواند مورد استفاده پژوهشگران حوزه خانواده و تعلیم و تربیت قرار گیرد.
اثربخشی آموزش شناختی رفتاری بر بهبود تعاملات ارتباطی، دلزدگی و گسستگی عاطفی زنان شاعل نظامی 40 تا 50 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
167 - 186
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری گروهی بر بهبود تعاملات ارتباطی، دلزدگی و گسستگی عاطفی زنان شاغل نظامی 40 تا 50 ساله اجرا گردید. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان 40 تا 50 ساله بودند که به دلیل مشکلاتی در تعاملات ارتباطی با همسرانشان و همچنین به دلیل دلزدگی زناشویی و گسستگی عاطفی از ابتدای اسفند 1403 تا انتهای اردیبهشت 1403 به مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی آستان مهر مشهد مراجعه نمودند. در این پژوهش حجم نمونه 30نفر تعیین شد که این نمونه آماری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به تصادف در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان ابتدا در مرحله پیش آزمون به پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ(1998)، دلزدگی زناشویی پاینز (1996) و گسستگی عاطفی گاتمن (1988) پاسخ دادند. مداخله آموزشی آموزش شناختی – رفتاری گروهی بر مبنای رویکرد داتیلیو (2020) در 10 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش اجرا گردید و در نهایت شرکت کنندگان هر دو گروه در مرحله پس آزمون به پرسشنامه های مورد نظر پاسخ دادند. داده ها به دست آمده جهت تحلیل فرضیات پژوهش به وسیله آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته های به دست آمده نشان داد (p<0/05) در مرحله پس آزمون در شاخص های تعاملات ارتباطی، دلزدگی و گسستگی عاطفی بین دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. می توان نتیجه گرفت آموزش شناختی- رفتاری گروهی بر تعاملات ارتباطی، دلزدگی زناشویی و گسستگی عاطفی رنان نظامی شاعل تاثیر دارد.
مقایسه اثربخشی توانبخشی شناختی رایانه ای با بازی درمانی شناختی- رفتاری بر بهبود کارکردهای اجرایی دانش آموزان نارساخوان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف هدف پژوهش، مقایسه اثربخشی توا ن بخشی شناختی رایانه ای کاپیتانزلاگ با بازی درمانی شناختی- رفتاری بر بهبود کارکردهای اجرایی دانش آموزان نارساخوان مقطع ابتدایی بود. مواد و روش ها این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 1 ماهه بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان نارساخوان مراجعه کننده به مرکز اختلالات یادگیری ناحیه 1 کرج در سال تحصیلی 1400-1401 بود. 45 دانش آموز به صورت هدفمند وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل ( هرگروه 15 نفر) قرارگرفتند. دانش آموزان گروه آزمایش طی10 جلسه به صورت 2 جلسه در هفته تحت مداخله توان بخشی شناختی رایانه ای کاپیتانزلاگ و بازی درمانی شناختی- رفتاری قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل فهرست رتبه بندی رفتار عملکرد اجرایی (جیویا و همکاران، 2000)، نرم افزار کاپیتانزلاگ ( نسخه 2018) و بسته مداخله ای بازی درمانی شناختی- رفتاری (اصغری نکاح و آقامحمدیان، 1393) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها یافته ها نشان داد برنامه توان بخشی شناختی رایانه ای کاپیتانزلاگ (0/05>P) و بازی درمانی شناختی- رفتاری (0/10>P) به طور معنی داری موجب افزایش کارکردهای اجرایی در دانش آموزان نارساخوان شده اند و این نتایج در پیگیری 1 ماهه دارای ماندگاری است. بااین حال در مراحل پس آزمون و پیگیری بین دو روش مداخله تفاوت معنی داری (0/05>P) وجود دارد و مداخله توان بخشی شناختی رایانه ای بهتر عمل کرده است. نتیجه گیری براساس یافته های به دست آمده به کمک توان بخشی شناختی رایانه ای کاپیتانزلاگ و بازی درمانی شناختی- رفتاری می توان گام مؤثری در بهبود کارکردهای اجرایی دانش آموزان نارساخوان برداشت.
پیش بینی ادراک دانشجویان از یادگیری مشارکتی، حضور اجتماعی و رضایت آنان در محیط یادگیری ترکیبی: پیگیری کیفی یک مطالعه کمی در دانشگاه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۲)
117 - 142
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه آمیخته، بررسی نقش یادگیری مشارکتی به عنوان رویکردی آموزشی در تقویت حضور اجتماعی و افزایش رضایت کلی دانشجویان در محیط یادگیری ترکیبی بود. در این پژوهش، یادگیری مشارکتی به عنوان فرایند همکاری دانشجویان در قالب فعالیت های گروهی با هدف دستیابی به اهداف مشترک تعریف شد؛ حضور اجتماعی به معنای ادراک تعامل، ارتباط و نزدیکی در فضای آنلاین؛ و رضایت کلی به عنوان میزان رضایت دانشجویان از دوره، مدرس، و فرآیند یادگیری در نظر گرفته شد. شرکت کنندگان 24 دانشجوی تحصیلات تکمیلی دانشگاه تهران بودند که دروس برنامه ریزی آموزشی و یاددهی-یادگیری را در محیط یادگیری ترکیبی گذراندند و در قالب دو پروژه گروهی مشترک فعالیت کردند. آموزش ها به صورت ترکیبی، شامل جلسات حضوری و از راه دور ارائه شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های استاندارد و مصاحبه های کیفی آنلاین جمع آوری شد. برای تحلیل داده های کیفی، از رویکرد تحلیل محتوای کیفی استفاده شد و داده ها با کمک نرم افزار Atlas.ti تحلیل گردید. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که ادراک دانشجویان از یادگیری مشارکتی به طور معناداری می تواند رضایت کلی آنان از دوره و سطح حضور اجتماعی در محیط یادگیری ترکیبی را پیش بینی کند. به منظور تبیین عمیق تر داده های کیفی نشان داد که رسانه های ارتباطی، ساختار دوره و حمایت عاطفی به طور چشمگیری این روابط را تقویت می کنند و نقش اساسی در ادراک دانشجویان از یادگیری مشارکتی، حضور اجتماعی و رضایت آنان دارند.
تدوین و اعتباریابی الگوی مدیریت استرس مرتبط با تحصیل فرزندان، مبتنی بر تجارب والدین دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
95 - 121
حوزههای تخصصی:
والدین در طول زندگی خود با استرس ها و تنش های بسیاری مواجه می شوند که یکی از آن ها استرس های مربوط به تحصیل فرزندان است. تغییر جوامع و شدت گرفتن فشار برای موفقیت در تحصیل، اهمیت توانمندسازی والدین برای مدیریت استرس های مربوط به تحصیل فرزندان خود را دوچندان می کند. لذا پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی الگوی مدیریت استرس مرتبط با تحصیل فرزندان، مبتنی بر تجارب والدین انجام شده است. این پژوهش با رویکرد کیفی، از نوع نظریه مبنایی انجام شده است. بدین منظور والدین (پدر یا مادر) دانش آموزان در حال تحصیل در مقطع متوسطه دوم، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از میان مناطق 22 گانه شهر تهران در سال ۱۴۰۲ انتخاب شدند. سه منطقه ۱، ۹ و۲۲ تهران انتخاب، و سپس با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، و بر مبنای اصل اشباع نظری، با ۱۸ والد مصاحبه شد. پس از انجام کدگذاری ها، الگوی پارادایمی مستخرج از یافته ها ترسیم شد. یافته های حاصل از این پژوهش توانست عوامل علی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردها و پیامدهای حاصل از راهبردها را در قالب الگوی پارادایمی ارائه کند. سپس با استفاده از شاخص روایی محتوایی، الگوی حاصله، اعتباریابی شد. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که مؤلفه های استرس زای مرتبط با تحصیل فرزندان در قالب سه دسته مؤلفه های متمرکز بر فرزند، والدین، و عوامل بیرونی مقوله بندی شدند. راهبردهای مؤثر در مدیریت استرس نیز در قالب پنج مقوله راهبردهای شناختی، راهبردهای درون خانوادگی، راهبردهای رفتاری، راهبردهای مدیریت نقش والدی، راهبردهای مرتبط با منابع بیرونی مفهوم بندی شدند.
The Effectiveness of Imago Therapy on Love Styles and Communication Problems in Married Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of this research was the effectiveness of Imago Therapy on love styles and communication problems of married women. Methods: The research design was quasi-experimental with pre-test post-test control group. The statistical population of this study consisted of all women attending counseling centers in Alborz province in 2022. Since the research method was semi-experimental, 76 married women volunteered to participate in the study through availability sampling. After completing the Love Scale questionnaires (Hatfield & Sprecher, 1986) and the Queendom Communication Skills Questionnaire (CSTR), those who obtained the lowest averages on these two questionnaires were selected using simple random sampling (30 individuals, 15 in the experimental group and 15 in the control group). The data analysis in this research was conducted in the inferential statistics section, taking into account the nature of the study and the distance of the scale of the dependent variables. The parametric analysis of covariance test was used in the SPSS-22 software environment. Results: Findings showed that the value of F resulting from the analysis of covariance of multiple variables (Wilks Lambda=0.347.0, 2=653, P=0.001, F (25 and 2) =23.56) is significant. This indicates that the implementation of Imago Therapy has had a significant effect on communication skills and passionate love. Conclusions: Based on this, the hypothetical test concluded that Imago Therapy affects the styles of love and communication issues of married women.
نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه سبک های دلبستگی با مهارت های اجتماعی و اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال طیف اتیسم یکی از پیچیده ترین اختلالات رشدی است که بر توانایی های شناختی، هیجانی و اجتماعی کودکان تأثیر می گذارد. تنظیم هیجان و سبک های دلبستگی از عوامل مهمی هستند که می توانند به طور مستقیم بر مهارت های اجتماعی و میزان اضطراب کودکان مبتلا به این اختلال تأثیر بگذارند. با وجود پژوهش های متعدد در زمینه اختلال طیف اتیسم، هنوز خلأهای بسیاری در فهم کامل نقش واسطه ای تنظیم هیجان در این رابطه ها وجود دارد. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای تنظیم هیجان در رابطه سبک های دلبستگی با مهارت های اجتماعی و اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود. روش: روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم در سال 1403-1402 در شهر کرمانشاه بود که از میان آن ها تعداد 200 کودک به صورت دردسترس با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، والد یا مراقب کودکان به پرسشنامه های سبک دلسبتگی در کودکی میانه (رونقی و همکاران، 1392)، مهارت های اجتماعی (بلینی و هوف، 2007)، تنظیم هیجان (شیلدز و سیچتی، 1997) و اضطراب (راجرز و همکاران، 2016) پاسخ دادند. جهت تجزیه تحلیل داده ها از نرم افزار Spss-24 و Amos-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که سبک های دلبستگی ایمن تر با افزایش مهارت های اجتماعی (382/0 =β) و کاهش اضطراب (138/0- =β) در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم همراه است. همچنین تنظیم هیجان نقش میانجی در رابطه سبک دلبستگی و مهارت اجتماعی (067/0 =β) و سبک دلبستگی و اضطراب (029/0- =β) دارد (05/0 <p). نتیجه گیری: پیشنهاد می شود که برنامه های مداخله ای مناسب توسط متخصصان طراحی شود و در مراکز و مدارس استثنایی ویژه اتیسم اجرا شود. همچنین برگزاری کارگاه های آموزش خانواده (به ویژه مادر/ مراقب) مبتنی بر نقش سبک دلبستگی بر مهارت های اجتماعی و اضطراب کودکان دچار اختلال طیف اتیسم تدارک دیده شود.
Investigating the Low Motivation of Young Couples for Childbearing in Shiraz Through Developing a Conceptual Model Using a Quantitative Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Considering the significance of population and its optimal growth in Iran, the present study examined the low motivation of young couples for childbearing in Shiraz by developing a conceptual model using a quantitative approach. Methods: This research is applied in terms of its goal. The statistical population of this study includes all young couples without children in Shiraz in 2021 (based on the 2016 census, approximately 14% of couples are childless). According to the population size, the number of questions, Cochran's formula, and the G-power sample adequacy index, the approximate sample size consisted of 300 young childless couples, who were selected using the convenience sampling method. Data were collected using a researcher-made questionnaire, and based on factor analysis, the conceptual model of factors was explained and extracted. To test the model, the structural equation modeling approach was employed. The software used in this research was SPSS and AMOS. Findings: The results showed significant differences between the component of economic support and the components of personal growth inhibition, body self-concept, semantic attitude, communicative attitude, and social judgment. According to the model's fit indices, it was observed that the X2/df index was equal to 3.70, which is at an acceptable level. Additionally, the values of the RMSEA index were 0.08, CFI was 0.843, FMIN was 3.21, NFI was 0.798, ECVI was 3.70, and IFI was 0.844, all of which were at an appropriate level. Therefore, the model had a good fit. Conclusion: Based on the research findings, it is recommended that researchers focus on improving attitudes in the areas of body self-concept, social judgment, semantic attitude, and communicative attitudes regarding childbearing.