فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۲۱ تا ۱٬۴۳۲ مورد از کل ۱٬۴۳۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: توسعه حرفه ای معلم فرایندی مداوم است که از طریق آن معلمان متناسب با توانایی های خود و نیازهای زمان در حال تغییر سازگار و به رشد خود ادامه می دهند. امروزه، توسعه معلمان، نه تنها شامل تسلط بر علم و توانایی های تدریس بلکه با تسلط بر فنّاوری نیز به چالش کشیده می شود. یکی از ایده های نوآورانه برای ارتقای آموزش در قرن بیست و یکم، تجدید نظر در آموزش و توسعه برنامه درسی با ادغام فنّاوری اطلاعات و ارتباطات با دانش محتوایی آموزشی به شیوه ای سیستماتیک است، این ادغام معلمان را قادر می سازد تا به طور مؤثّر ابزارها و منابع فنّاوری مدرن را در شیوه های تدریس خود بگنجانند و کیفیت کلی آموزش را افزایش دهند و دانش آموزان را برای نیازهای عصر دیجیتال آماده کنند. روش ها : پژوهش حاضر مطالعه از نوع مرور روایتی است و با هدف بررسی و تحلیل نقش دانش محتوایی آموزش فنّاورانه در توسعه حرفه ای معلمان انجام شد. برای گردآوری اطلاعات از مقالات علمی منتشر شده در پایگاه های اینترنتی استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که دانش محتوایی آموزش فنّاورانه با ایجاد شایستگی های در دانش فنّاورانه، دانش تربیتی و محتوا، دانش محتوایی تربیتی، دانش محتوای فنّاوری و دانش تربیتی فنّاوری، باعث درک و بازنمایی مناسب معلم از آموزش و تدریس همراه با استفاده از فنّاوری مناسب می شود. همچنین باعث ایجاد نقش های متفاوتی برای معلمان و دگرگونی تجارب آموزشی و فرآیندهای آموزشی می شود. نتیجه گیری: در مجموع با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که حرفه ای شدن یک فرآیند مستمر از طریق مشارکت فعال در عمل است. معلمان نمی توانند به تنهایی برای رسیدن به این هدف مبارزه کنند؛ اما باید از طرف های مختلف حمایت شوند. از این رو سیستم های آموزشی باید به دنبال فراهم کردن فرصت هایی برای معلمان برای توسعه حرفه ای ضمن خدمت برای حفظ استاندارد بالای تدریس و حفظ نیروی کار معلم با کیفیت بالا باشند. دانش محتوایی آموزشی فنّاورانه یک نوع تخصّص منحصر به فرد است که باعث حرکت معلمان به سمت توسعه حرفه ای می شود.
شناسایی روش های رایج آموزش انشانویسی و تحلیل وضعیت توانایی انشانویسی دانش آموزان ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: نوشتن یکی از مهارت های اصلی است که دانش آموزان را در یادگیری بهتر دروس و برقراری ارتباط با دیگران یاری می کند. این مهارت باعث می گردد تا دانش آموزان افکار، اندیشه ها و احساسات خود را به نحو موثری بیان نمایند. لذا در دوره ابتدایی بحث انشانویسی، بندنویسی و تقویت مهارت های نوشتن مورد توجه است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف شناسایی روش های رایج آموزش انشانویسی و تحلیل وضعیت توانایی انشانویسی دانش آموزان ابتدایی انجام شد. روش ها : پژوهش حاضر کاربردی از نوع ترکیبی (کیفی و کمی) بود. جامعه آماری در بخش کیفی منابع و مقالات معتبر و مصاحبه با معلمان ابتدایی و در بخش کمی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی شهر تهران بودند. نمونه مورد مطالعه نیز با استفاده از روش تصادفی 30 نفر از دانش آموزان دختر پایه ششم منطقه یک تهران انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی یادداشت برداری و مصاحبه بود و در بخش کمی چک لیست ارزیابی انشانویسی بود. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که روش های آموزش انشانویسی در دوره ابتدایی شامل روش تقلیدی، بازسازی، تولیدی، زبان ساز، سنتی، الگویی، فرایندی، ترکیبی، ارتباطی و تلفیقی و خلاقانه معمول است. همچنین یافته های بخش کمی نشان داد که وضعیت مهارت های انشانویسی دانش آموزان ابتدایی کمتر از حد میانگین (14/64) است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند برای معلمان دوره ابتدایی راهگشا باشد. نتیجه گیری: این پژوهش بیانگر این است که برای بهبود وضعیت مهارت های انشانویسی، نیاز است که نظام آموزشی و تدریس در این زمینه متحول شود و رویکردهای فعال و دانش آموز محور در کلاس های درس تجلیل و اجرا شوند.
بازتعریف نقش های معلم در چهارچوب PCK با توجه به مهارت بازخورد
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: این پژوهش با هدف تحلیل و بازتعریف نقش های معلم در چارچوب دانش آموزش محتوا (PCK) با تأکید ویژه بر مهارت بازخورد انجام شده است. هدف اصلی، ارائه مدلی جامع و عملیاتی برای نقش های معلم است که بتواند تدریس اثربخش، یادگیری عمیق، و بهبود تعاملات عاطفی و شناختی در کلاس درس را تسهیل کند. روش ها : این مطالعه با رویکرد کیفی، از نوع سنتزپژوهی بوده و به تحلیل ادبیات پژوهشی موجود پرداخته است. در گام نخست، 47 مقاله مرتبط که بین سال های 2007 تا 2024 منتشر شده بودند، با معیارهایی نظیر ذکر کلیدواژه بازخورد، ارتباط با حوزه آموزش، و دسترسی به متن کامل انتخاب شدند. پس از غربالگری، 33 مقاله برای تحلیل عمیق تر مورد بررسی قرار گرفتند. تحلیل ها بر اساس چارچوب PCK و تمرکز بر نقش های کلیدی معلمان در فرایند یاددهی-یادگیری انجام شد. یافته ها: یافته ها همچنین نشان داد که بازخورد مؤثّر نه تنها به اصلاح عملکرد دانش آموزان کمک می کند؛ بلکه تفکر انتقادی، خودتنظیمی و اعتمادبه نفس آنان را تقویت کرده و محیطی حمایتی برای یادگیری فراهم می آورد. نتیجه گیری: مطالعات نشان داد که نقش های معلم تحت عنوان تحلیل گر شرایط یادگیری، طراح و تنظیم گر محتوای آموزشی، تسهیل گر یادگیری و حل مسئله، و بازخورددهنده است. این نقش ها در چارچوب چرخه ای با محوریت بازخورد قرار می گیرند. این چرخه منجر به ارتقای کیفیت یادگیری می شود.
شایستگی طراحی هیجانی آموزش دانش پداگوژیکی مغفول معلمان
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: نه تنها یادگیری بلکه رشد یادگیرنده وابسته به رشد هیجانی است. معلمان به دلایل مختلف به جنبه های هیجانی در آموزش خود توجه نمی کنند. پژوهش حاضر در صدد شناسایی شایستگی طراحی هیجانی آموزش معلمان و معرفی جایگاه و اهمیت آن است. روش ها : برای رسیدن به هدف پژوهش از میان روش های کیفی، مرور روایی پژوهش ها و چارچوب پریسما (PRISMA ) استفاده شد. یافته ها: مرور منابع منتشر شده نشان داد؛ توجه به هیجانات برای رشد، یادگیری و آموزش مهم است؛ لذا ضروری است، معلمان تدریس خود را با هیجانات دانش آموزان پیوند دهند. طراحی هیجانی آموزش ریشه در پژوهش های حوزه تولیدات صنعتی داشته و در الگوهای طراحی مبتنی بر علوم اعصاب شناختی نیز توجه به هیجان یک اصل بنیادی است. الگوها و چارچوب هایی برای طراحی هیجانی آموزش شناسایی شد که مهم ترین آن ها: 1) مهندسی کانسِی؛ 2) راهبرد FEASP ؛ و 3) راهبرد ECOLE بود. برای طراحی و تولید محتوای آموزشی مبتنی بر هیجان استفاده از فنون و راهبردهایی چون: 1) استفاده از داستان سرایی؛ 2) توجه به طراحی دیداری؛ 3) بازی وار سازی و 4) فراهم سازی بازخورد به معلمان پیشنهاد شده است. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد در برنامه درسی تربیت معلم ایران چه در بخش دانش پداگوژیک و چه در بخش محتوایی و چه در بخش فنّاورانه، به طراحی هیجانی آموزش توجه نشده است؛ بنابراین توجه به این مهم در بازنگری برنامه های درسی تربیت معلم ایران ضروری است.
بازتولید نقش های جنسیتی در برنامه های درسی، مطالعۀ موردی: مطالعات اجتماعی پایۀ ششم دورۀ ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: پژوهش حاضر با هدف بررسی بازتولید نقش های جنسیتی در کتاب درسی مطالعات اجتماعی پایه ششم دوره ابتدایی انجام یافته است. روش ها : برای تحقق این هدف، محتوای این کتاب در چهار مؤلّفه جنسیتی شامل مذکر و مؤنث، والدین، خویشاوندان و نقش های شغلی با استفاده از تکنیک تحلیل محتوای کمّی مورد بحث و مداقّه قرار گرفته است. در این مطالعه بنا به ماهیت آن، نمونه برابر با جامعه در نظر گرفته شده است و کل محتوای این کتاب تحلیل شده است. پایایی کدگذاری ها به وسیله سه پژوهشگر و با اتفاق نظر بین آنها کسب شده است. از آمار توصیفی برای توصیف داده ها و از آزمون آماری خی دو برای تحلیل داده ها استفاده شده است. یافته ها: یافته ها نشان داد که در هر چهار مؤلّفه جنسیتی مورد بررسی، اکثریت و برتری از آن جنسیت مذکر بوده و تنها در انعکاس جنسیت والدین در تصاویر و متن پرسش ها، فعالیت ها و تمرین های کتاب درسی که به پدر و مادر اشاره داشتند برتری از آن والد مادر بوده و در کل بیشتر مفهومِ مذکرِ پدر، مورد تأکید مؤلّفان بوده است. نتیجه گیری: نتیجه کلی این که با در نظر گرفتن اصل هفتم برنامه درسی ملّی با عنوان «توجه به تفاوت ها»، توجه به تفاوت های جنسیتی به شکل یکسان و مناسب در این کتاب مورد توجه قرار نگرفته است و نیازمند توجه بیشتر برنامه ریزان درسی و مؤلّفان در بازبینی های آتی محتوای این کتاب است.
واکاوی تجارب زیستۀ معلمان از اجرایی سازی سند تحول بنیادین در مدارس ابتدایی
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف : این پژوهش با هدف واکاوی تجارب زیسته معلمان از اجرایی سازی سند تحوّل بنیادین در مدارس ابتدایی سطح شهر بیرجند انجام شد. تجربه معلمان به کلیه ادراکات، احساسات، برداشت ها و تفاسیر آنها از نحوه اجرایی شدن سند تحوّل بنیادین (131 راهکار اجرایی ) اطلاق می شود. این پژوهش با درک اهمیت تجربه زیسته انسان در ارزیابی وضعیت موجود و شناسایی کمبودها و خلأهایی که منتج به عدم اجرا یا نقص در اجرای سند تحوّل بنیادین به مثابه یک سند قانون اساسی می شود. روش ها : در این پژوهش از روش پدیدارشناسی برای شناخت تجارب زیسته آنها استفاده شد. مشارکت کنندگان در پژوهش برحسب جامعه با استفاده از نمونه گیری هدفمند تعداد 16 نفر از معلمان با سابقه کاری بالای ده سال تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش کلایزی و با نرم افزار MaxQDA صورت گرفت. یافته ها : در نهایت نتایج نشان داد که معلمان نسبت به کم و کیف سند تحوّل بنیادین آشنایی محدودی دارند و صرفاً در قالب 6 ساحت کلی آن را تعریف می کنند؛ ولی در اجرای آنها دچار ابهام و اشکال هستند. نتیجه گیری : اجرایی سازی سند تحوّل بنیادین نیازمند انجام اقدامات دانشی، نگرشی و مهارتی لازم جهت افزایش دانش و باور و اقدام عملی در تحقّق اثربخش آن است .
آموزش فلسفه برای کودکان با استفاده از داستانهای متون کلاسیک ادب فارسی بر رشد قضاوت های اخلاقی دانش آموزان ابتدایی شهر تبریز
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: داستانهای متون کلاسیک ادب فارسی سرشار از مفاهیم و مباحث اخلاقی است که بازنگری و تامل در آنها می تواند در رشد دانش و عمل اخلاقی کودکان نقش مهمی را ایفا کند. پژوهش حاضر به منظور اثر بخشی آموزش فلسفه برای کودکان با استفاده از داستانهای متون کلاسیک ادب فارسی بر رشد قضاوت های اخلاقی کودکان شهر تبریز صورت پذیرفته است. روش ها : پژوهش حاضر یک پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه است. 60 نفر از کودکان مدارس شهر تبریز به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (30 نفر) و کنترل (30 نفر) جایگزین شدند. از ابزار پرسشنامه آزمون قضاوت اخلاقی (MJT) به عنوان پیش آزمون- پس آزمون در این پژوهش استفاده شد. برنامه آموزشی طراحی شده مبتنی بر داستانهای متون کلاسیک ادب فارسی به عنوان متغیر مستقل در 8 جلسه یک ساعته، هفته ای دو جلسه بر روی آنها اجرا گردید و در نهایت، داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس و در نرم افزار SPSS نسخه ی 13 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس داده ها نشان داد که آموزش داستانهای متون کلاسیک ادب فارسی بر رشد قضاوت های اخلاقی و تک تک مولفه های آن در کودکان شهر تبریز تاثیر معناداری داشت. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که متون کلاسیک ادب فارسی یکی از منابع غنی برای تدوین و طراحی محتوی برنامه های درسی دوره ابتدائی برای آموزش مفاهیم اخلاقی است.
واکاوی منابع توسعه دانش فناورانه معلمان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف واکاوی منابع فرایند توسعه و شکل گیری دانش فناورانه معلمان دوره ابتدایی با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی و با بهره گیری از روش نمونه گیری هدفمند از نوع ملاک محور صورت گرفت. روش گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته است. در پژوهش حاضر سعی شد به منظور ارزیابی قابلیت اعتماد پژوهش از شاخص های نظیر باورپذیری، قابلیت اطمینان، تأییدپذیری و انتقال پذیری استفاده شود. یافته های پژوهش شامل 5 مقوله اصلی و 18 مقوله فرعی است. مقوله های اصلی پژوهش شامل « دانش از خود»، « دانش از فراگیران»، « دانش از جامعه علمی»، « دانش از خانواده و اقوام» و « دانش از سازمان» است. ناظر بر یافته های پژوهش می توان اذعان داشت که معلمان دوره ابتدایی از علاوه بر فرصت های سازمانی که توسط نهاد متولی در اختیار آنان قرار می گیرد، به منظور توسعه دانش فناورانه خود از ظرفیت های مختلفی چون خانواده و اقوام، یادگیری، تجارب و منابع تحصیل دوره دانشگاه نیز مورد استفاده می کنند.
مطالعۀ پدیدارشناسانه در بهبود چالش های حاکم در آموزش درس علوم مقطع ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش، بررسی بهبود آموزش درس علوم در مقطع ابتدایی و شناسایی چالش ها و راهکارها جهت غلبه بر مشکلات با تکیه بر تجارب زیسته معلمان و متخصّصین تعلیم و تربیت است. روش ها : روش پژوهش حاضر، کیفی از نوع پدیدارشناسی است. مصاحبه شوندگان شامل معلمان و متخصّصان شهر اردبیل در سال تحصیلی 1403-1402بودند. برای انتخاب شرکت کنندگان، 22 نفر معلم و 17 نفر متخصّص از شیوه نمونه گیری هدفمند و تا حد اشباع استفاده شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و با سؤالات باز پاسخ جمع آوری شد. برای تعیین روایی و پایایی مصاحبه ها، تکنیک تثلیث، تکنیک کنترل اعضاء، تکنیک کسب اطلاعات دقیق موازی و خود بازبینی محقّقان استفاده شد. یافته : در مصاحبه با معلمان، اکثریث آنها بر وجود چالش ها باور داشتند. همچنین با مشکلات متعددی نیز مواجه بودند. در گام بعدی در مصاحبه با متخصّصان، بر مشکلاتی همچون فقدان امکانات و تجهیزات آزمایشگاهی، ضعف نیروی انسانی در زمینه تخصّص، محدودیت های زمانی، آموزشی و فرهنگی، چالش ها در زمینه روش های تدریس معلمان تأکید شد و جهت غلبه بر چالش ها راهکارهایی ارائه شد. نتیجه گیری: برای عبور از چالش ها در مسیر بهبود آموزش درس علوم مقطع ابتدایی راه حل های مختلفی به دست آمد که برخی از آنها شامل: استفاده از امکانات موجود به صورت خلّاقانه، آموزش معلمان متخصّص و کارآمد، استفاده و به کارگیری روش تدریس مناسب و جذاب، ارائه محتوای درس علوم به شیوه عملی و تجربی، بهبود محتوای کتاب از نظر کمیّت و کیفیت، فراهم آوردن امکانات آزمایشگاهی در مدارس، استفاده از روش های نوین تدریس، بهره مندی از معلمان و اساتید برتر، افزایش ارتباط مدارس با خانه و جوامع بود.
شناسایی الگوی غنی سازی برنامه درسی برای دانش آموزان دارای استعداد برتر در دوره دوم ابتدایی: پژوهش داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
227 - 256
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی الگوی جاری غنی سازی برنامه درسی دانش آموزان دارای استعداد برتر در دوره دوم ابتدایی است و با روش داده بنیاد سیستماتیک انجام شد. مشارکت کنندگان 27 نفر از معلمان دوره دوم ابتدایی شهر بیرجند بودند که با نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و دیدگاه آنان با مصاحبه باز و عمیق بررسی گردید. داده ها با رویکرد کوربین و استراوس تحلیل و یافته ها شامل 175 کد باز، 32 کد محوری و 13 کد انتخابی بود. نتایج نشان داد مؤلفه های غنی سازی برنامه درسی (پدیده محوری)، ارتباطات درون مدرسه ای، هماهنگی عوامل درون و برون سازمانی، فرهنگ سازی (عوامل علی)، شرایط و امکانات، حمایت از استعدادهای برتر (عوامل زمینه ای)، محدودیت های انگیزشی، ساختاری و اجتماعی (عوامل مداخله گر)، استفاده از ظرفیت های خارج از مدرسه، متناسب سازی فعالیت ها و محتوای یادگیری با تفاوت های فردی، استفاده از منابع و محیط های یادگیری غنی، استفاده از روش های یاددهی یادگیری متنوع (راهبردها)، رشد همه جانبه دانش آموز، بهبود یادگیری و کاربرد آن در زندگی (پیامدها) عملکرد معلمان را در غنی سازی برنامه درسی تحت تأثیر قرار می دهد.
هنجاریابی و بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس کیفیت خدمات در آموزش عالی (براساس مدل HEdPERF)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر، بررسی روایی، پایایی و ساختار عاملی پرسشنامه ارزیابی کیفیت خدمات در آموزش عالی بود. روش ها : جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه ارومیه در سال تحصیلی 1401-1400 (به تعداد 17000) دانشجو بود که تعداد 380 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جهت محاسبه روایی همگرا و واگرا از پرسشنامه کیفیت خدمات آموزشی مؤسسات عالی آموزشی براساس مدل AQIP و کیفیت خدمات آموزشی Parmason et al (1985) استفاده شد. روایی سازه از طریق تحلیل عاملی تأییدی مورد بررسی قرار گرفت. پایایی به کمک روش آلفای کرونباخ و بازآزمایی و تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزارهای اس. پی. اس. اس. نسخه 25 و لیزرل نسخه 8/8 انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی همانند فرم اصلی، 6 عامل جنبه های اداری، جنبه های تحصیلی، تصویر، دسترسی، برنامه های ارائه شده و امکانات فیزیکی را مورد تأیید قرار داد. همچنین، ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس برابر با 86/0 و برای خرده مقیاس های جنبه های اداری، جنبه های تحصیلی، تصویر، دسترسی، برنامه های ارائه شده و امکانات فیزیکی به ترتیب ضریب آلفای کرونباخ برابر با 82/0، 80/0، 81/0، 86/0، 83/0 و 89/0 به دست آمد. علاوه بر این، ضریب بازآزمایی با فاصله چهار هفته برای کل پرسشنامه 79/0 و برای خرده مقیاس های جنبه های اداری، جنبه های تحصیلی، تصویر، دسترسی، برنامه های ارائه شده و امکانات فیزیکی به ترتیب 74/0، 73/0، 72/0، 80/0، 77/0 و 84/0 به دست آمد. همچنین ضرایب همبستگی نشان دهنده روایی همگرا و تشخیصی مطلوب پرسشنامه بود (001/0P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که پرسش نامه ارزیابی کیفیت خدمات در آموزش عالی ابزاری قابل اعتماد و روا برای اندازه گیری کیفیت خدمات در آموزش عالی است.
ارزشیابی برنامۀ درسی ریاضی رشتۀ کارشناسی علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان از منظر نومعلمان
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: با توجه به اهمیت دروس ریاضی دوره ابتدایی در آموزش یک جامعه و تأثیرگذار بودن آن در رشد و بالندگی چندین نسل از جامعه و اهمیت تدریس و یادگیری آن ها، این پژوهش به ارزشیابی برنامه درسی ریاضی رشته کارشناسی علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان از دید نومعلمان از منظر الگوی ارزشیابی CIPP پرداخته است. روش ها : این پژوهش به روش آمیخته و با ابزار پرسشنامه های بسته پاسخ بر اساس مقیاس لیکرت، پرسشنامه باز پاسخ با شرکت 417 نفر از نومعلمان که به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شده بودند، انجام گرفته است. روش کیفی اکتشافی برای مشخص کردن محتوای پرسشنامه بسته پاسخ و تحلیل کمی پیمایشی و آزمون T تک متغییره برای تحلیل پرسشنامه های بسته پاسخ برای 417 نفر، و روش دلفی برای تحلیل پرسشنامه باز پاسخ که به صورت هدفمند از 126 نفر نومعلم به عمل آمد مورد استفاده واقع شد. یافته ها: یافته های پژوهش در بعد کمی و کیفی نشان از نامطلوب بودن برنامه درسی مورد نظر از دید شرکت کنندگان در پژوهش است. میانگین پایین و وجود اختلاف معنادار آن با معیار مطلوبیت در تمام مراحل زمینه، برونداد، فرایند و برونداد حاکی از نامناسب بودن نتیجه ارزشیابی این برنامه دارد. عدم شفافیت در اهداف، نبود تناسب بین امکانات آموزش ریاضی و تعداد دانشجو، کمبود منابع درسی ریاضی، عدم تسلط بر تدریس تمام مفاهیم ریاضی در پایان تحصیل از اهم مواردی بود که توسط شرکت کنندگان بیان شد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش به نظر می رسد برنامه درسی ریاضی رشته کارشناسی علوم تربیتی نیازمند بازنگری جدی در زمینه، درونداد، فرایند و برونداد است. همچنین، تفکیک رشته کارشناسی علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی به گرایش های علوم انسانی و علوم پایه و تقویت دروس عملی و حذف دروس موازی از پیشنهادات این پژوهش است.