فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۲۱ تا ۱٬۲۴۰ مورد از کل ۱۷٬۹۴۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
نویسنده در این مقاله در پی آن است،که با تاکید بر ساختار کتابهای درسی، چند روش شاخص در یادگیری را از طریق مطالعات موردی بررسی کند. مطالعه موردی نویسنده بر روی چند کتاب درسی دانشجویان رشته مطالعات ادبی صورت گرفته است. وی در تحقیق پیش روی کوشیده است تا میزان موفقیت این کتابهای درسی را در بهکارگیری و عرضه چند مورد از مدلهای یادگیری بررسی کند و قوتها و کاستیهای آنها را هم نشان دهد. روشهای یادگیری هم، که نویسنده به آنها توجه کرده است، از نظریه یادگیری تجربی دیوید کُلب اخذ شده اند. بنا بر این نظریه، در یادگیری تجربی چهار روش «یادگیری ملموس»، «یادگیری انتزاعی»، «یادگیری بازاندیشانه» و«یادگیری فعال» وجود دارد. نویسنده این مقاله، با معرفی کردن و معیار قرار دادن این چهار روش، کوشیده است نتایج بررسی خود را عرضه کند.
تغییر اصطلاح شناسی عقب ماندگی ذهنی به کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مقاله بررسی فرایند و ضرورت تحول در اصطلاح شناسی عقب ماندگی ذهنی/کم توانی ذهنی و همچنین ملاحظه های مربوط به آن است. روش: روش این تحقیق بررسی مقاله های مرتبط و ترجمه بیانیه انجمن کم توانی ذهنی و رشدی امریکا (AAIDD) در رابطه با دلایل تغییر اصطلاح شناسی عقب ماندگی ذهنی به کم توانی ذهنی است. یافته ها و نتیجه گیری: مفهوم و اصطلاح شناسی «عقب ماندگی ذهنی» تغییر و تحولات فراوانی داشته است. امروزه، اصطلاح «کم توانی ذهنی» به جای «عقب ماندگی ذهنی» ترجیح داده می شود ولی تعریف و فرضهای کلی پیشین به قوت خود باقی می ماند. اصطلاح کم توانی ذهنی همان جمعیتی راتحت پوشش قرار می دهد که اصطلاح عقب ماندگی ذهنی قبلا از نظر تعداد، نوع، گروه، دوره ناتوانی، و نیاز به خدمات و حمایتهای انفرادی، پوشش می داد. افزون براین، هر فردی که در گذشته واجد شرایط عقب ماندگی ذهنی بود، با اصطلاح کم توانی ذهنی نیز همچنان واجد شرایط است.
مقایسه مشکلات رفتاری و پیشرفت تحصیلی در کودکان با و بدون مشکلات حرکتی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف : این پژوهش بهمنظور مقایسه مشکلات رفتاری و پیشرفت تحصیلی در کودکان با و بدون مشکلات حرکتی انجام گرفت. روش بررسی: در این تحقیق مقایسهای هفده کودک با مشکلات حرکتی و بیست و پنج کودک بدون مشکلات حرکتی که مهارتهای حرکتی آنان بر اساس مقیاس رشد حرکتی لینکلن- اوزرتسکی سنجیده شده بود، بهطور تصادفی انتخاب و وضعیت رفتاری و تحصیلی آنها مورد مقایسه قرار گرفت. از فرم والد چک لیست رفتاری کودک برای ارزیابی مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان استفاده شد. دادههای حاصل با استفاده از آزمون تیمستقل تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد کودکان دچار مشکلات حرکتی در مقایسه با کودکان بدون مشکلات حرکتی پیشرفت تحصیلی ضعیف تری دارند (001/0> p). همچنین نتایج نشان داد که کودکان دارای مشکلات حرکتی، مشکلات کلی، درونی، بیرونی و اجتماعی، شکایات جسمانی، عدم توجه و گوشهگیری بیشتری نسبت به کودکان بدون مشکلات حرکتی دارند (۰/۰۰۱>p)، ولی بین دو گروه از نظر اضطراب/ افسردگی، مشکلات تفکر و جنسیت و رفتار بزهکارانه و پرخانشگرانه اختلاف معناداری وجود ندارد (۰/۰۵
بخشایشگری، رضایتمندی زناشویی و سلامت روان والدین کودکان کم توان ذهنی و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف :این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین بخشایشگری، رضایتمندی زناشویی و سلامت روان والدین کودکان کم توان ذهنی و عادی انجام شده است. روش: در راستای رسیدن به هدف مزبور 80 نفر (40 مادر دارای کودک کم توان ذهنی و 40 مادر دارای کودک عادی) به صورت تصادفی از شهرستان اسفراین انتخاب شدند و ابزارهای مورد استفاده شامل چک لیست نشانه های اختلالات روانی ( SCL90-R)، آزمون رضایتمندی زناشویی انریچ و سیاهه بخشایشگری ان رایت بود. یافته ها:نتایج تحقیق نشان داد میزان بخشایشگری و رضایتمندی زناشویی مادران بر سلامت روان آنها تاثیر مثبت داشته و سلامت روان آنها از طریق میزان بخشایشگری و رضایتمندی زناشویی قابل پیش بینی است. از بین دو متغیر بخشایشگری و رضایتمندی زناشویی، بخشایشگری بالا پیش بینی کننده قوی تری برای سلامت روان مادران کودکان کم توان ذهنی و رضایتمندی زناشویی بالا، پیش بینی کننده قوی تری برای سلامت روان مادران کودکان عادی بود. همچنین بین رضایتمندی زناشویی و بخشایشگری در مادران کودکان عادی و کم توان ذهنی در نمونه حاضر ارتباط مستقیم بوده و هر یک از این متغیرها نیز با سلامت روان مادران کودکان عادی و کم توان ذهنی رابطه معنادار مستقیم داشتند. از طرفی یافته ها حاکی از تاثیرات منفی داشتن کودک کم توان ذهنی بر سلامت روان و رضایتمندی زناشویی مادران کودکان کم توان ذهنی بود. نتیجه گیری:بنابراین می توان گفت که داشتن کودک کم توان ذهنی بر سلامت روان و رضایتمندی زناشویی مادران تاثیر منفی دارد. پیامدهای نظری و عملی یافته ها در اصل مقاله مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
مطالعه تحلیلی طراحی آموزشی دیوید مریل
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی و تبیین نظریه ها، اصول، و راهبردهای طراحی آموزشی مطرح شده، توسط دیوید مریل انجام گرفته است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است، و به منظور درک عمیق تری از مباحث نظری طراحی آموزشی مریل صورت گرفته است. با جستجو در منابع مربوط، نظریه ها و رویکردهای طراحی مریل شامل نظریه نمایش اجزاء، اشیاء دانش، و راهبرد آموزشی تکلیف محور موردبررسی و تحلیل دقیق قرار گرفت. همچنین، اصول اولیه آموزش - اصول تجویزی که بر پایه تجربه یا تحقیق برای تسهیل اثربخشی آموزش شناسایی شده اند- مشخص گردید. افزون بر این، تلاش شد تا به دو سؤال محوری ""چه چیزی تدریس شود؟"" و ""چگونه تدریس شود؟"" که طراحی آموزشی نیازمند پاسخگویی بدان ها هست، پاسخ داده شود. جامعه آماری این پژوهش را مقاله ها و کتاب های نوشته شده توسط مریل تا سال 2012 تشکیل می دهد که تعداد آن ها 49 منبع است. محتوای این منابع به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب، و مورد تحلیل قرارگرفته اند. یافته ها حاکی از آن است که یادگیرندگانی که در دوره های تکلیف محوری که از اصول اولیه بهره می برند، شرکت کرده اند رضایت و علاقه بیشتری را در مورد دوره نشان داده اند و درواقع عملکرد بهتری نسبت به دوره های سنتی داشته اند. در پایان اعتقاد بر این است که اثربخشی، کارایی، و گیرایی یک محصول یا دوره آموزشی خاص، تابع میزان به کارگیری این نظریه ها، راهبردها، و اصول طراحی آموزشی می باشد.
مقایسه روش تدریس فعال و سنتی در پیشرفت درس علوم و میزان خلاقیت دانش آموزان سوم راهنمایی شهرستان کرج در سال تحصیلی 87-1386
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه روش های تدریس فعال و سنتی تدریس در پیشرفت تحصیلی و خلاقیت دانش آموزان پایه سوم راهنمایی شهرستان کرج در سال تحصیلی 87-86 13انجام گرفته است.تحقیق حاضر از نظر روش از نوع پس رویدادی (علی مقایسه ای) است.ابزار جمع آوری اطلاعات مشاهده نمرات مستمر و نمرات پایان ترم درس علوم تجربی،چک لیست مشاهده روش تدریس معلم و پرسشنامه استاندارد خلاقیت بوده است.بدین منظور پس از تعیین نوع روش تدریس معلمان (فعال و سنتی )12 کلاس که از لحاظ جمعیت شناختی مشابهت داشتند به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه تحقیق ( 6 کلاس فعال،6 کلاس سنتی) انتخاب شدند در این تحقیق از آزمون t مستقل ، همبستگی پیرسون و همبستگی دو رشته ای نقطه ای برای تجزیه و تحلیل یافته ها استفاده شده است.نتایج تحقیق نشان دادکه:
1-بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در دو روش فعال و سنتی تفاوت معنی داری وجود دارد .
2-بین خلاقیت دانش آموزان در دو روش فعال و سنتی تفاوت معنی داری وجود دارد.
3- بین پیشرفت تحصیلی و خلاقیت دانش آموزان رابطه وجود دارد .
4- بین روش تدریس با پیشرفت تحصیلی و خلاقیت دانش آموزان رابطه وجود دارد .
پذیرش دانش آموزان دارای اختلالات شنیداری توسط همسالان در مدارس تلفیقی و غیرتلفیقی (عادی)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"مقدمه: پژوهش حاضر به منظور تعیین میزان پذیرش دانش آموزان دارای اختلال شنیداری توسط دانش آموزان عادی در مدارس تلفیقی و غیر تلفیقی (عادی) انجام شده است. تحقیقات گوناگون نشان داده اند عامل پذیرش دانش آموزان استثنایی توسط دانش آموزان عادی در موفقیت برنامه های تلفیقی یا فراگیرسازی(Inclusion) موثر می باشد.
مواد و روش تحقیق: روش پژوهش در این تحقیق زمینه یابی می باشد و برای توصیف میزان پذیرش دانش آموزان نیمه شنوا از پرسشنامه(Acceptance Scale) استفاده شده است. نمونه های تحقیق شامل 323 دانش آموز عادی دختر و پسر کلاسهای سوم، چهارم و پنجم دبستانهای تهران بودند که همکلاسی دارای اختلال شنوایی داشتند. این نمونه ها بطور تصادفی از مناطق پنج گانه تهران انتخاب گشتند. همچنین این پژوهش یک نمونه 65 نفری از دانش آموزان همین مقاطع تحصیلی را در مدارس غیر تلفیقی جهت مقایسه مورد بررسی قرار داد. برای بررسی پایایی یا اعتبار، پایایی تقسیم به نصف اسپرمن – براون 82%+ بود همچنین ضریب آلفا 77%+ گزارش شد. در روش آزمون مجدد در دو موقعیت به فاصله سه هفته ضریب ثبات 68%+ بود. در این تحقیق تاثیر جنسیت و نوع مدرسه (تلفیقی، غیر تلفیقی یا عادی) بر میزان پذیرش دانش آموزان دارای اختلال شنیداری مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: یافته های پژوهش در زمینه عامل جنسیت نشان داد که در مدارس تلفیقی پذیرش دانش آموزان پسر بیشتر از دختران است و در مورد مقایسه میزان پذیرش در مدارس تلفیقی و غیر تلفیقی (عادی)، نتایج نشان دهنده میزان پذیرش بالاتر در مدراس تلفیقی می باشد.
بحث و نتیجه گیری: همانطور که از نتایج پیداست دانش آموزان نیمه شنوای مدارس تلفیقی از میزان پذیرش بالاتری توسط همکلاسیها برخوردارند. این برتری در مدارس تلفیقی بیانگر این واقعیت است که تجربه تماس و آشنایی با کودکی که نیازهای ویژه دارد می تواند بر پذیرفته شدن این دانش آموزان توسط دانش آموزان عادی اثر گذار باشد. محدودیتهای این پژوهش و کم بودن پژوهشها در این زمینه ضرورت پژوهشهای بیشتر بخصوص در زمینه مداخلات مناسب جهت افزایش پذیرش را آشکار می سازد.
"
جایگاه دستور در نظریه ها و برنامه های زبانِ دوم آموزی؛ در جستجوی طرحی برای آموزش دستورِ زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی سیر تکوین برنامه های درسی و روش های آموزش زبان دوم/خارجی نشان می دهد آموزش دستور همواره یکی از مباحث جدّی و چالش برانگیز برای برنامه ریزان و مدرسان زبان بوده است. در برخی از برنامه های درسی، دستور محور آموزش بوده و محتوای اصلی تلقی شده است؛ درحالی که در برخی دیگر، دستور به کلی کنار نهاده شده و معنا، محور برنامه های آموزش زبان بوده است. مطالعه پیشین برنامه ها و شیوه های آموزش زبان دوم/خارجی حاکی از شکل گیری سه رویکرد درباره آموزش دستور است. رویکرد اول، که عمدتاً در برنامة درسی دستوری یا ساخت گرا تجلی یافته است، دستور را محتوای اصلی برنامة درسی دانسته و آن را چهارچوب و قالب سازمان دهندة برنامة زبان آموزی در نظر می گیرد. این رویکرد بر تمرکز آشکار بر دستور و آموزش مستقیم آن تأکید داشته و اوج رواج آن دورة ساختگرایی، یعنی اواسط قرن بیستم تا دهة هفتاد این قرن، بوده است. رویکرد دوم، که نقطة مقابل رویکرد تمرکز بر دستور است، بر معنا و نقش های زبانی تأکید دارد. در این رویکرد، آموزش دستور به کلی کنار نهاده شده و تبادل معنا محور اصلی برنامة زبان آموزی است. این رویکرد نیز در اواخر دهة هفتاد قرن بیستم مطرح و در دو دهة پایانی این قرن به اوج اعتبار خود رسید. رویکرد سوم، با اتخاذ موضعی بینابین بر آموزش دستور در کنار معنا و در رابطة فرایندی تأکید دارد. این رویکرد نیز در اواخر قرن گذشته مطرح شد و عمدتاَ در الگوی آموزشی تکلیف محور مطرح گردیده است. شواهد مختلف حاکی از آن است که اتخاذ رویکردهای مختلف دربارة آموزش دستور ناشی از تعاریف متفاوتی است که برای این بخش از زبان ارائه شده است. این تعاریف شامل دستور ذهنی، دستور زبان شناختی، دستور توصیفی، دستور معیار، دستورِ معلم و دستور آموزشی است. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که با توجه به اهداف بنیادی آموزش زبان فارسی به غیرایرانیان، کدام دستور را باید آموزش داد و کدام یک از سه رویکردِ فوق برای دستیابی به این هدف مناسب تر است. برای این منظور، ابتدا سیر تکوین دیدگاه های آموزش زبان بررسی خواهد شد. سپس، بازتاب این دیدگاه ها در برنامه های درسیِ آموزش زبان مورد بحث قرار خواهد گرفت. در ادامه، دستور آموزشی و ویژگی های آن بحث خواهد شد. در بخش پایانی نیز تلاش خواهد شد تا متناسب با اهداف بنیادی آموزش زبان فارسی، الگویی برای تدوین محتوای دستوری و آموزش دستور زبان فارسی پیشنهاد گردد.
اثر بخشی روش ابزرا وجود بر عزت نفس و سلامت عمومی دانش آموزان نابینای عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
واکاوی الگوی مفهومی در حوزه برنامه درسی: نقدی بر پژوهشهای انجام شده با رویکرد طراحی الگو در برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود علاقه روزافزون صاحبنظران و همچنین نیازهای موجود برای طراحی الگوهای جایگزین و مطلوب در حوزه برنامه درسی، نظام طراحی برنامه درسی با فقدان و بی توجهی نسبت به مفهوم الگو (فهم و درک آن، تقسیم بندی آن، الگوپردازی و دیگر مسائل مرتبط با الگو) روبه روست. از سوی دیگر، طراحی الگو در تحقیقاتی که در این خصوص صورت گرفته، غالباً بدون بسط مفهومی خود الگو، توضیح در مورد نوع الگوی استفاده شده و دلایل استفاده از آن و عموماً تنها با بیان ویژگی های الگوی طراحی شده انجام شده است. لذا در این نوشتار تلاش شده که با استفاده از روش تحلیلی- اسنادی، به این هر دو موضوع پرداخته شود. از این رو، نخست به مفهوم شناسی الگو در تعلیم و تربیت پرداخته، ضمن تشریح الگوها، انواع الگوها در حوزه برنامه درسی آن چنان که در منابع تخصصی آمده، مطرح می گردد؛ سپس، ضمن بیان نمونه هایی از الگوها، به واکاوی الگوی مفهومی در حوزه برنامه درسی پرداخته می شود. در گام بعدی، با در نظر داشتن بعد عملی، پژوهش هایی که با رویکرد طراحی الگو در حوزه برنامه درسی صورت گرفته است، تحلیل و نقد می شوند. در نهایت، ضمن بحث و نتیجه گیری، چنین استدلال شده که باید فهم دقیق و درست از الگو و حساسیت و دقت در روش شناسی پژوهشی طراحی الگو، در مطالعات مرتبط بیشتر مورد توجه قرار گیرد. ضرورت دستیابی به این مهم آشنایی بیشتر با الگو، الگوپردازی و جزآن می باشد.
"موانع سازمانی و آموزشی مربوط به فعالیتهای پژوهشی دبیران آموزش و پرورش "
حوزههای تخصصی:
"هدف این پژوهش، بررسی موانع و مشکلات فعالیت های پژوهشی دبیران دبیرستان های دولتی آموزش و پرورش شهر اصفهان بوده است. در انجام این پژوهش موانع سازمانی و آموزشی دبیران در زمینه انجام فعالیت های پژوهشی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است.
روش تحقیق مورد استفاده پیمایشی بوده است. برای جمع آوری اطلاعات از دو ابزار استفاده شده است، 1)پرسشنامه محقق ساخته، مرکب از 29 سوال بسته پاسخ با طیف لیکرت و چهارسوال باز پاسخ، 2) مصاحبه نیمه سازمان یافته با دبیرانی که اقدام به کارهای پژوهشی کرده اند.
جامعه آماری کلیه دبیران دبیرستان های دولتی آموزش و پرورش شهر اصفهان بوده است که به صورت تصادفی، سه ناحیه از پنج ناحیه شهر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. علاوه بر آن، با 14 نفر از پژوهشگران سازمان مصاحبه به عمل آمده است.
برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر آمار توصیفی، از آزمون های t تک نمونه ای، t با دو گروه مستقل t 2 (هتلینگ)، تحلیل واریانس و توکی استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان داد که موانع سازمانی و آموزشی در عدم انجام فعالیت های پژوهشی دبیران تاثیر داشته اند.
"
تحلیل نقش دانشگاه پژوهی در برنامه درسی آموزش عالی از دیگاه متخصصان برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروز رشد انتظارات از دانشگاهها منجر به شکل گیری دانشگاه هایی شده است که بطور مستمر با محیط پیرامون خود در ارتباط می باشند و سعی می کنند تا انتظارات ذینفعان خود را درک و پاسخ دهند. در راستای شکل گیری این روند، مفهوم دانشگاه پژوهی به عنوان فرایند که ضمن توجه به محیط بیرون، امکان بهبود های درون ی را فراهم می سازد، پدید آمده است. یکی از بهبودهای درون محیطی دانشگاهی می تواند در برنامه درسی نظام آموزش عالی اتفاق بیافتد. در این پژوهش تلاش گردید تا ذهنیت متخصصان برنامه درسی با توجه به تجربیات مختلف آنها درباره دانشگاه پژوهی و ارتباط آن با برنامه درسی در نظام آموزش عالی مورد شناسایی قرار گیرد. برای این منظور از روش کیو استفاده شد. داده های پژوهش از 20 متخصص جمع آوری و براساس روش کیو مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که متخصصان برنامه درسی با سه رویکرد متفاوت به ارتباط میان دانشگاه پژوهی و برنامه درسی در نظام آموزش عالی نگاه می کنند. در نگاه اول، متخصصان دانشگاه پژوهی را عاملی برای ایجاد مسائل جدید برای برنامه درسی ذکر می کنند. در نگاه دوم، معتقدند که دانشگاه پژوهی می تواند راهبردها و چشم اندازهای برنامه درسی را تحت تاثیر قرار دهد و در نگاه سوم، اعتقاد بر این است که دانشگاه پژوهی موجب تسهیل بکارگیری دانش می شود و می تواند برنامه درسی را به سمت کاربرد بیشتر سوق دهد.
مقایسه رفتار تطبیقی افراد عادی با افراد کم توان ذهنی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به منظور بررسی و مقایسه رفتارهای انطباقی در افراد عادی و افراد کم توان ذهنی روی 320 آزمودنی (246 نفر عادی، 74 نفر کم توان ذهنی) با دامنه سنی 7 تا 18 سال انجام گرفت. ابزار پژوهش مقیاس رفتار انطباقی، ویرایش تجدید نظر شده نسخه 1993 مقیاس رفتار انطباقی است که از مقیاس های رفتار انطباقی انجمن کم توانی ذهنی آمریکا در سال های 1969 و 1974 تهیه شده و شامل دو بخش که دارای 18 حوزه رفتار انطباقی است. داده های پژوهش با استفاده از برنامه آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های آن حاکی از این است که افراد کم توان ذهنی نسبت به افراد عادی در حوزه های رفتار انطباقی: عملکرد مستقل، فعالیت اقتصادی، رشد زبان، اعداد و زمان، فعالیت شغلی - پیش شغلی، خودفرمانی، مسوولیت پذیری، رفتار مختلف کننده فردی، فعالیت خانگی، اجتماعی شدن، رفتار اجتماعی، همنوایی کردن و قابل اعتماد بودن عملکرد پایین تری دارند. اما در حوزه های رشد جسمانی، رفتار کلیشه ای و بیش فعالی، رفتار جنسی، رفتار خودآزاری و اشتغال اجتماعی، تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد. علل احتمالی این تفاوت ها و تشابه ها به اختصار مورد بحث قرار گرفته است.
بررسی الگوهای تشخیصی ادراک نمود و واقعیت در کودکان پیش دبستانی
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی قدرت تشخیص نمود ادراکی از واقعیت ادراکی در کودکان پیش دبستانی است .گروه نمونه مشتمل بر شصت کودک با فاصله سنی 5/3-5/4 سال بود که از کودکستانهای منطقه دو آموزش و پرورش شهر شیراز به طور تصادفی انتخاب شدند.تأثیر آموزش بر قدرت تشخیص نمود از واقعیت و عوامل جمعیت شناسی بررسی و کنترل شد. به منظور کنترل تأثیر آموزش‘گروه نمونه به طور تصادفی به دو گروه 30 نفری گواه و آزمایش تقسیم بندی شدند و آموزش به شکل انفرادی برای گروه آزمایش صورت گرفت . نتایج اولیه نشان داد که عامل آموزش و نیز عوامل جمعیت شناختی بر نحوه ادراک کودک تأثیری ندارند.لذا تحلیل روی کل نمونه60نفری صورت گرفت.نتایج در کل‘حاکی از آن بود که هراندازه امکان مقایسه خاصه های نمودی با خاصه های واقعی ممکن باشد‘خطای نمود ادراکی کاهش می یابد.مطابق این الگو‘خاصه های ذهنی بیشترین خطای نمود ادراکی را از خود نشان دادند‘سپس خاصه های عینی(مثل اندازه شیی)که کودک معیار مقایسه ای حقیقی برای آن در مقابل خود ندارد و در انتها‘کمترین خطای نمود ادراکی مربوط است به خاصه های عینی که کودک میتواند آن را با شیی حقیقی مقایسه کند .همچنین نتایج نشان داد که برخلاف نتایج پاره ای از پژوهش ها ‘ هویت ادراکی نیز دچار خطای نمود ادراکی میشود.پژوهش پس از بررسی الگوهای ادراکی به طرح سؤالاتی نیز در این زمینه پرداخته است .