فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۸۱ تا ۱٬۷۰۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
مینی مالیسم ریشه در ادبیات داستانی کلاسیک دارد. ماشینیزم حاکم بر جهان باعث شده که مردم وقت کافی و حوصله وافی برای خواندن داستان های بلند (long stories) یا رمان نداشته باشند. از این رو در این داستان ها نویسندگان با شگردهایی چون، مقدمه گریزی، استفاده فراوان از عنصر گفت وگو، استفاده از کلمات و جملات کوتاه و به کارگیری موضوعات جذاب و خواندنی و ... سعی می کنند که داستان های ساده و ماندگاری خلق نمایند. از آن جایی که هر مقامه در قالب داستانی کوتاه نگارش یافته و از حیث درون مایه به داستان های مینی مالیستی گرایش دارد؛ ضرورت انجام تحقیق حاضر به خوبی احساس شد. در این پژوهش که به شیوه توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است به بررسی مؤلفه های مینی مالیسمی مقامات حریری پرداخته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مقامات حریری، با برخورداری از شخصیّت های محدود (برای هر داستان پنج شخصیت) و مقدمه گریزی با مقدمه های کوتاه و برق آسا، حجم بالای گفت و گوها (۸٫۴۴درصد) و سایر ویژگی های داستان مینی مال، از جمله طرح ساده و گنجاندن تعلیق مناسب دغدغه های فقر، مرگ، دریوزگی، خفت و خواری، وعظ، پرهیز از دنیا پرستی و... قابلیّت اطلاق داستانک را دارا است.
تحلیل مجموعه مقالات منتشرشده در مجله ی مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز (20 شماره ی نخست) با تکیه بر موضوع، الگوی نظری، مؤلفان پر تکرار و منابع پر استناد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجله ی مطالعات ادبیات کودک وابسته به مرکز مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز، تنها مجله ی علمی پژوهشی مطالعات ادبیات کودک در زبان فارسی است که از سال 1388 در قالب دوفصلنامه منتشر شده و تحقیقات دانشگاهی این حوزه را در اختیار پژوهشگران قرار داده است. باتوجه به اهمیت این مجله در تحولات پژوهشی و همچنین جایگاه آن در نشان دادن سیر تحقیقات و کاستی های آن در ادبیات کودک و نوجوان، در این مقاله پس از تنظیم پیکره ای از 145 مقاله ی منتشرشده در بیست شماره ی مجله (1388 تا 1398) در قالب word، به صورت جستجوی هم زمان یارانه ای و دستی، پژوهش ها از منظرهای نوع اثر، الگوی نظری و موضوع بررسی شده است. همچنین، منابع پراستناد مقالات و پژوهشگران، شاعران و نویسندگان پرارجاع مقالات و وابستگی دانشگاهی پژوهشگران مشخص شده است. نتایج نشان می دهد عمده ی مقالات با محوریت متون ادبی معاصر نوشته شده، همچنین بیش از نیمی از مقالات از الگوی نظری خاصی پیروی نکرده است. از منظر گونه شناسی، 70 % مقالات به تحلیل آثار منثور داستانی پرداخته و شعر و دیگر حوزه ها کمتر در پژوهش ها بازنمود داشته است. نکته ی دیگر اینکه در مجموع مقالات، بیش از 2800 منبع کاربرد داشته که از آن میان کتاب های معصومیت و تجربه ، تاریخ ادبیات کودکان ایران، ادبیات کودکان و نوجوانان، ویژگی ها و جنبه ها و روش شناسی نقد ادبیات کودک و نوجوان ، منابع پراستناد تحقیقات ادبیات کودک و نوجوان بوده است. همچنین از مؤلفان فعال، در حوزه های نظری مربوط به تعاریف، سیر و مبانی ادبیات کودک و نوجوان، مرتضی خسرونژاد، محمدهادی محمدی و ثریا قزل ایاغ بیشترین ارجاع را در مقالات داشته اند. در حوزه ی شعر کودک نیز بیشترین استناد به آرا و آثار پروین سلاجقه و علی اصغر سیدآبادی صورت گرفته است. نویسندگان مقالات، از بین شاعران کودک و نوجوان به: مصطفی رحماندوست و جعفر ابراهیمی و از خالقان آثار داستانی فرهاد حسن زاده و هوشنگ مرادی کرمانی، بیش از دیگران توجه داشته اند.
تناظر عوالم وجودی در اندیشه شیخ علاء الدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۳
111 - 139
حوزههای تخصصی:
اندیشه جهان وارگی انسان و اندام وارگی جهان، در واقع نمود اندیشه تناظر بین عالم صغیر و کبیر است که سبب شناخت جامع انسان به عنوان عالم صغیر الجثه و کبیر بالمعنی و جایگاه آن در نظام خلقت خواهد شد. این مقاله با روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای، به واکاوی و بررسی ایده تناظر در آثار شیخ علاء الدوله سمنانی پرداخته و هدف، کاربرد و کارکرد استفاده از تناظر را در آموزه های عرفانی وی نشان داده است. شیخ علاء الدوله سمنانی، متنازع آرای وحدت وجودی ابن عربی با تاکید بر دوگانگی و ارتباط بین عالم صغیر و عالم کبیر، سعی در تبیین اندیشه تناظر عوالم دارد. ملزومات درک ایده تناظر در اندیشه وی، شناخت جایگاه انسان، جهان،کیهان و همچنین دل به عنوان حلقه واسط این تناظر است که همه این موضوعات ذیل اندیشه اصلی عرفانی وی یعنی لطایف سبعه قرار می گیرد. مبنای اصلی نظریه لطایف سبعه سمنانی بر این اصل استوار است که تمامی این لطایف از تاثیرپذیری فیوضات افلاک و عناصر، حاصل و از سوی دیگر بین لطایف سبعه، فیوضات افلاک، عناصر، انواع انوار، انواع انسان و پیامبران وجودی تناظر برقرار است. کارکرد تناظر از منظر سمنانی در شناخت انسان، جهان و حق و همچنین تربیت خانقاهی ،شطرنج وجودی انسان، انواع لطایف، انوار و پیامبران وجودی نمود دارد.
بررسی تطبیقی عنصر زمان در رمان های دایی جان ناپلئون و دن کیشوت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
175 - 203
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهایی که می توان بر اساس آن به مطالعه تطبیقی دو اثر پرداخت، رویکرد روایت شناسانه است. در پژوهش حاضر به مقایسه ی تطبیقی یکی از عناصر روایی(زمان دستوری) در دو رمان دن کیشوت و دایی جان ناپلئون پرداخته شده است. زمان یکی از عناصری است که به روایت و داستان هویت می بخشد و با سه مؤلفه ی نظم و ترتیب، تداوم و بسامد تعریف می شود. در هر دو رمان، نویسندگان با آوردن توصیف های دقیق و جزئی سعی دارند از سرعت روایت بکاهند تا خواننده بیش تر درگیر رمان شود و همزادپنداری با شخصیت ها و تجسم داستان برایش ممکن گردد. موضوع جنگ و سفر در هر دو داستان، نقش کلیدی داشته و بیشتر جنبه ی خیالی دارند. توصیف رویدادهایی که در خلال این جنگ ها و سفرها اتفاق می افتد، در رمان دن کیشوت موجب پیش برد داستان می شود، ولی در رمان دایی جان ناپلئون به ایجاد فضایی طنزآمیز و گسترش زمانی کمک می کند. رمان دایی جان ناپلئون بیشتر دیالوگ محور است، از این رو روایت عمدتاً دارای شتاب ثابت و همسانی زمانی ست، اما تداوم زمانی در رمان سروانتس به دلیل اطناب فراوان، شتاب منفی دارد. بسامد در دو رمان بسامد مفرد است که با توجه به سبک روایت هر دو اثر و رئالیستی بودن آن ها دور از انتظار نیست. اگرچه از دیگر انواع بسامد نظیر بسامد مکرر در هر دو اثر استفاده شده است؛ ولی بسامد مفرد همچنان بیش ترین کاربرد را داراست. یافتن وجوه مشترک میان دو رمان، این ذهنیت را پدید می آورد که ایرج پزشکزاد، در نوشتن دایی جان ناپلئون، نگاهی به رمان دن کیشوت داشته است.
تحلیل نشانه شناسی قصیده «المتنبّیِ» جواد الحطّاب با تکیه بر نظریه نشانه شناسیِ شعرِ مایکل ریفاتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از دستاوردهای مایکل ریفاتر در زمینه درک دلالت های زبانی و ژرف ساخت متن، نظریه نشانه شناسی شعر اوست. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر رویکرد نشانه شناختی در صدد است فرآیند های نشانه پردازی قصیده «المتنبّی» جواد الحطاب؛ شاعر معاصر عراقی را بر اساس نظریه ریفاتر در دو سطح خوانش اکتشافی و پس کنشانه بررسی و تحلیل نموده تا به لایه های پنهان متن، ایده محوری و رابطه بینامتنی آن با دیگر متون دست یابد. شاعر در این قصیده با بازخوانی گذشته تاریخی و اسطوری و با محکوم کردن اوضاع کنونی، فریاد انتقاد و تغییر سر می دهد و با به کار گیری شخصیت های تاریخی، دینی و اسطوری به ترسیم اوضاع کنونی عراق و ایدئولوژی های خویش می پردازد. در سطح نخست (اکتشافی)، مخاطب با تصویرهای رمزآلود از دوران حکومت خلفای عباسی و متنبّی شاعر رو به رو می شود که صرفاً مجموعه ای از اخبار متناقض و متضاد است که خواننده خلاق را اقناع نمی کند؛ اما در خوانش سطح دو (پس کنشانه) با بهره جستن از توانش ادبی و گذر از سطح محاکاتی به سطحی بالاتر و بررسی عناصر «غیر دستوری» و نشانه پردازیِ هر یک از آنها، به «انباشت ها» و «منظومه های توصیفی» دست می یابد که بیان گر فضای فکری مسلط و حاکم بر قصیده است. سپس با کشف هیپوگرام به دلالت های معنایی و ضمنی متن دست یافته و در نهایت به تحصیل ماتریس یا خاستگاه اصلی متن نائل می گردد. تحلیل این قصیده نشان می دهد ایده محوری متن، نقد فضای آفت بار جامعه عراق، اعتراض و انتقاد از سیاست های ناکارآمد حاکمان و مشروعیت زدایی از سلطه حاکم با تکیه بر استراتژی بینامتنیت و ریشخند و ناسازواری است
جایاه لیلی در شعر معاصر فارسی با توجه به رویکرد اسطوره کاوی (مطالعه ی موردی: نصرت رحمانی، فروغ فرخزاد و حسین منزوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۶)
81 - 106
حوزههای تخصصی:
شناخت شخصیت های اساطیری و زنان اساطیری به طورخاص در شعر معاصر فارسی، راهی برای شناخت زن در روزگار معاصر و نیز شناخت شعر، لایه های معنایی و تحلیل آن است. در میان زنان، چهره ی لیلی در شعر فارسی اعم از کلاسیک و معاصر چهره ای شاخص است. لیلی در شعر فارسی یکی از بارزترین نمادهای معشوق است که در این پژوهش با تمرکز بر اشعار حسین منزوی، نصرت رحمانی و فروغ فرخزاد بازتاب چهره ی لیلی در شعر معاصر بررسی می شود. دلیل انتخاب این سه شاعر توجه آنان به جایگاه لیلی از حیث کمیت و کیفیت بوده است. پرسش اصلی پژوهش پیش رو این است که لیلی به عنوان یکی از شخصیت های مهم زن اسطوره ای در ادبیات فارسی، در شعر معاصر چگونه بازتاب یافته و چه نسبتی با چهره ی حقیقی زن در روزگار ما دارد. در این مجال پس از توضیح مبانی نظری، به کاربست نظریه ی اسطوره کاوی ژیلبر دوران در بازخوانی اسطوره ی لیلی در شعر نصرت رحمانی، حسین منزوی و فروغ فرخزاد پرداخته شده است. رویکرد اسطوره کاوی دوران رویکردی است که در آن بررسی چگونگی تأثیر زندگی شخصی مؤلف در کنار بافت- متن پژوهی به معنای تأثیرات تاریخی و اجتماعی در تألیف اثر موردتوجه است. این مقاله در سه بخش به کاربست الگوی دوران در بازخوانی اسطوره ی لیلی در شعر سه شاعر نام برده می پردازد. در این پژوهش مشخص می شود که هر سه شاعر برگزیده نگاهی متفاوت به اسطوره ی لیلی داشته اند و کارکرد اسطوره ها در شعر معاصر از وجوه گوناگون با کارکرد اسطوره در شعر سنتی متفاوت است. نصرت رحمانی از چهره ی لیلی اسطوره زدایی می کند. لیلی شعر نصرت، رها، آزاد و بی مرز است. در شعر منزوی گاه لیلی همان معشوق اساطیری است و گاه شاعر، لیلی را به خاطر اتخاذ موضع منفعلانه در عشق نکوهش می کند و فروغ نیز اسطوره ی لیلی را اسطوره ای کهنه برای عشق ورزی در زمانه ی معاصر می داند.
مسئله تاریخ سرایش اشعار نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۲
191 - 211
حوزههای تخصصی:
اکنون در سال 1402 جایگاه نیما یوشیج به عنوان پدر شعر نو فارسی تثبیت شده به نظر می رسد اما در دهه های گذشته جدل های درازدامنی بر سر مسئله تحول شعر فارسی و اینکه چه کسی پیشوا و پیشرو این تحول بوده، جریان داشته است. یکی از این جدل ها به ادعای دستکاری نیما در تاریخ سرایش اشعارش مربوط می شود که در زمان حیات نیما آغاز شده بود و در سال های اخیر مجدداً مطرح شد و هیاهوی زیادی برپا کرد. شاعران و منتقدانی از دو جبهه مختلف این ادعا را مطرح کرده اند: نخست کسانی که در گسست از سنت از نیما تندروتر بودند و نیما را نه شاعری انقلابی که یک اصلاح گر می شمردند و دوم کسانی که نیما را بیش از حد تندرو می شمردند و خود هوادار نوعی تجدد محافظه کارتر یا میانه روانه تر بودند. در این نوشته به تاریخچه این ادعا می پردازیم و قوت شواهد آن را بررسی می کنیم. در جریان این بررسی به نکته مهمی درباره تاریخ گذاری اشعار نیما پی می بریم. نیما گاهی طرح اولیه شعر را به صورت منثور می نوشته و پای آن تاریخ می گذاشته و بعد از بازنویسی شعر به صورت منظوم نیز تاریخ اصلی را پای شعر حفظ می کرده است. احتمالاً همین امر باعث شده که عده ای نتیجه بگیرند نیما تاریخ شعر «غراب» را جعل کرده است. در نهایت نتیجه می گیریم هیچ یک از ادعاهایی که درباره دست کاری تاریخ اشعار نیما مطرح شده اند پیامد مهمی برای تاریخ شعر نو ندارند.
بررسی توازن آوایی و همگونی لحن کلام در سور حوامیم، از رهگذر سبک شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موسیقی درونی که یکی از شاخه های سبک شناسی آوایی و از شاخصه های نوین متون ادبی است، در پی پیوند و اتصال میان شکل و محتوای کلام پدید آمده و احساس شعفی خاص در نهاد انسان ایجاد می کند. یکی از وجوه این شاخصه ادبی، لحن و آهنگ کلام است که از جلوه های متعددِ موسیقی کلام به شمار آمده و شامل کیفیت تلفظ و خصوصیت گفتاری است که گوینده با بهره گیری از آن، در انتقال پیام و تأثیرگذاری بر مخاطب بهره می جوید. در این میان، قرآن، با بهره گیری کامل از زبان موسیقی و شاخصه مذکور آن، تأثیر معنا بر مخاطب را دو چندان نموده است؛ به گونه ای که در آیاتی که بیانگر عذاب است، لحن و آهنگ کلام سریع و کوبنده و در آیات بیانگر رحمت و مغفرت و نعمت الهی، لحن آن نرم و آرام بخش است. از دیگر سو، نظر به قرابت موضوعی سوری که دارای حروف مقطعه مشابه هستند، موسیقی درونی، خاصه لحن و آهنگ کلام در این سور، با روش تحلیلی- توصیفی مورد مداقه و کاوش قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که آهنگ و لحن کلام در سور هفتگانه حوامیم که در ترتیب نزول قرآن نیز در پی هم نازل شده اند، تشابهی بسیار نزدیک به هم داشته، از تناسب و هماهنگی بی نظیری برخوردار است، به گونه ای که بسامد استفاده از حروف مدّی در هر سوره، تقریباً 72%، حروف مشدّد 31% و حروف لین نیز حدوداً 6% است که تبیین گر هماهنگی بی نظیر لفظ و معنای برآمده از واج ها و واژه ها در این سور است.
جلوه های رمانتیسم در داستان «اناربانو و پسرهایش» اثر گلی ترقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
74 - 86
حوزههای تخصصی:
رمانتیسم در مفهوم خیال انگیز، افسانه ای و رؤیایی به کار می رود. این نهضت، انواع آثار ادبی، داستان های تاریخی، قصه های وحشت آور و خیالی، داستان های عشقی و همچنین شعر را وسیله بیان خود قرار می دهد. داستان «اناربانو و پسرهایش» اثر گلی ترقی است که قرابت های بسیاری با برخی از مؤلفه های مکتب رمانتیسم دارد. پژوهش پیش رو، مطالعه ای نظری است که به روش توصیفی - تحلیلی، داستان «اناربانو و پسرهایش» را بر اساس مؤلفه های مکتب رمانتیسم بررسی می کند. جامعه آماری این پژوهش، داستان «اناربانو و پسرهایش» از مجموعه «جایی دیگر» اثر گلی ترقی است. در اشاره به برخی یافته ها می توان گفت که فردیت شخصیت اصلی داستان که یکی از شاخصه های مهم رمانتیسم است، زبان ویژه ای را در ظهور و بازتاب برخی مؤلفه های رمانتیسم از جمله احساس گرایی، رؤیای آرمان شهر، طبیعت گرایی، نوستالژی، یاد معشوق و نقد مدنیت آفریده است. بانوی سالخورده این داستان، درون مایه نمادین عشق و گذار از دشواری ها را در برابر عافیت طلبی عقلانی قرار داده است. همان گونه که اصل اساسی رمانتیسم ترجیح احساس بر عقل است، احساس مادرانه بر هر گونه تحذیر و تعقل در احتمال وقوع هر پیشامدی فائق آمده است.
بررسی الگوی کنشگری گرماس در منظومه «آرش کمانگیر» سروده سیاوش کسرایی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
183 - 201
حوزههای تخصصی:
یکی از دستاوردهای مهم ساختارگرایی، موضوعات مرتبط با روایت شناسی است. پراپ، فرمالیست روس، نقطه عطفی در روایت شناسی ایجاد کرد، طبق نظر او شخصیت دیگر جدا از متن هیچ موجودیتی ندارد.گرماس، یکی از نظریه پردازان پیرو پراپ، الگوی کنشی را با هدف نمایان ساختن نقش شخصیت ها و ارتباط کنش و شخصیت ارائه داد: کنشگرها نقش شخصیت های روایت را بازی می کنند؛ با اینحال دو تفاوت با شخصیت دارد: اول اینکه چند شخصیت می تواند نقش یک کنشگر واحد را ایفا کند؛ دوم اینکه کنشگرها در ژرف ساختِ روایت؛ اما شخصیت ها در روساختِ روایت، نقش دارند. در الگوی گرماس، شمار کنشگرها به شش می رسد:1-فرستنده (sender) 2- گیرنده پیام(receiver)3- مفعول (object)4- یاری دهنده(supporter) 5- مخالف(conflict) 6- فاعل (قهرمان) (subject). این مقاله برآن است تا حماسه آرش سروده سیاوش کسرایی را که روایت محور است نسبت به قابلیت تطبیق با نظریه روایت محور گرماس و شش گروه کنشگر او مورد بررسی قرار دهد. در این پژوهش که به صورت کتابخانه ای و به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است مشخص گردیدکه هر شش کنشگر الگوی گرماس در منظومه آرش کمانگیر وجود دارند و همانگونه که گرماس، نقابل را بنیادی ترین چهارچوبی می داند که ذهن انسان در قالب آن به جهان ساختار می بخشد؛ برای درک ساختار متن، ابتدا باید تقابل ها را درک کرد؛ در اسطوره آرش نیز، با تقابل بین ایران و توران سرو کار داریم که این تقابل، بن مایه روایت کسرایی از حماسه آرش است که در سه کنشگر دوتایی در تقابل با یکدیگر بیان گردیده است.
ادبیات دیجیتال در ایران و کشورهای عربی (تحلیل تطبیقی نمونه هایی از آثار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
153 - 176
حوزههای تخصصی:
امروزه تکنولوژی های دیجیتالی، نفوذ گسترده ای در زندگی روزمره ما پیدا کرده و کنش های ارتباطی و عادت های متن خوانی و متن سازی ما را بازتعریف کرده اند. بر این اساس، ضرورت تغییر نقش ادبیات و گفتمان ادبی، در فضای رسانه ای معاصر ایران و جهان عرب، احساس شده و گام هایی نیز در این جهت برداشته شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف مقایسه تجربه ادبیات دیجیتال ایران و عرب، به بررسی نمونه هایی از شعر و رمان دیجیتال در ایران و جهان عرب و شباهت ها و تفاوت های شکلی و محتوایی آن ها پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که علی رغم پیشی گرفتن تاریخی شعرا و نویسندگان دیجیتال ایرانی از عرب ها، شکاف دیجیتالی چشمگیری با کشورهای عربی وجود دارد. از سوی دیگر، باوجود شکاف زیاد بین ادبیات دیجیتال عرب و غرب، آثار و تألیفات قابل توجهی در برخی کشورهای عربی تولید شده است. این آثار ضمن اینکه فرایندهای خلق مشارکتی یا جمعی را فعالانه تر دنبال می کنند، از نظر زیبایی شناسی و خلاقیت های شکلی و محتوایی نیز قابل اعتنا هستند.
مطالعه تطبیقی مفهوم استعاری عشق در اشعار غاده السمان از منظر تاریخی نگری و عرفانی
حوزههای تخصصی:
ادبیات و شعر شکلی از آفرینش هنری است و همچون دیگر اشکال هنر، برای بررسی و تحلیل مضامین آن می توان از رهیافت ها و روش های گوناگون استفاده نمود. نگاه به یک مسئله بر اساس چند روش، زاویه های پنهان مسئله را نمایان تر می کند و معرفت و شناخت جامع تری پدید می آورد و چه بسا نتایج متفاوتی را به همراه داشته باشد. تاریخی نگری و عرفانی دو رویکرد در متدلوژی و روش تحقیق پژوهش گران است که یکی بر اساس ریشه ها و تحولات تاریخی به بررسی موضوع می پردازد و درصدد بررسی عوامل تاریخی پیدایش یک موضوع است و دیگری با نگاهی عرفانی به هنر از جنبه حقیقت، خیال، تشبیه و بیان مفهوم عشق که ظهور و تجلی حسن و زیبایی است، به دنبال معنا بخشیدن به زبان رمزآلود هنر و هنرمند است. این مقاله با روش گردآوری اسنادی و تحلیل محتوا به بررسی مفهوم استعاری عشق در اشعار غاده السمان از دو منظر تاریخی نگری و عرفانی می پردازد. نوع مقاله توصیفی-تطبیقی است و تجزیه و تحلیل اطلاعات با رویکرد کیفی تفسیری انجام شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که از منظر تاریخی نگری با تکیه بر اجماع آرای مورخان هنر، مضامین موجود در اشعار السمان، متاثر از زمان و مکانی است که در آن زیسته و جهان نگری ای که نسبت به شرایط پیدا کرده است که کاملا با آرای تاریخی نگران مطابقت دارد. آن چه از منظرعرفانی دریافت می شود، آن است که عناصر شعری السمان برگرفته از جهان بینی و سلوک عرفانی ویژه او است که با ایجاد مفاهیم استعاره ای به آن تجسم خاص بخشیده است. عشق انسان به انسان، عشق ممکنات است و مجاز عرفانی است و این مفهوم استعاری عشق که درون مایه بسیاری از اشعار وی است، با آرای عرفا هم خوانی دارد. طبق تحلیل و دریافت نگارنده، از آن جا که السمان دلبستگی های عاشقانه اش را با عنصر خیال و نمادپردازی، آن چنان درهم آمیخته که از فراواقع گرایی به آن نمود واقعی بخشیده واحساس و ذوق و آشفته حالی اش شبیه کشف و مکاشفات عرفاست و عشق زمینی اش در مفهوم عشق حقیقی ترکیب شده است، در این خصوص، رویکرد عرفانی تفسیر بهتری ارایه می دهد.
بررسی شخصیت اصلی رمان «روز دیگرِ شورا» براساس نظریه جامعه شناختی"استعاره نمایشی" گافمن
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲
1 - 16
حوزههای تخصصی:
آثار ادبی به ویژه داستان و رمان ازجمله مهم ترین عرصه ها در بازتاب مسائل اجتماعی است. با مطالعه داستان های دغدغه محور علاوه بر دستیابی به سیمایی از جامعه و مسائل آن، می توان با تکیه بر مطالعات جامعه شناختی گام های مؤثری در اصلاح معضلات اجتماعی برداشت. شخصیت یکی از مهم ترین عناصر داستانی است که پردازش دقیق و هنرمندانه آن می تواند بیانگر اهداف و دغدغه های نویسندگان باشد. بسیاری از درون مایه ها و شخصیت های داستانی را می توان با توجه به نظریه های جامعه شناختی تحلیل کرد و تصویری نزدیک به واقعیت را از شخصیت های داستانی ترسیم کرد. در مقاله حاضر شخصیت اصلی رمان روز دیگر شورا برمبنای نظریه جامعه شناسانه اروینگ گافمن تجزیه و تحلیل شده است. طبق نظریه استعاره نمایشی اروینگ گافمن هر انسانی در صحنه زندگی اش بنابر مقتضیات اجتماعی، نقش های متعددی اجرا می کند و به چهره نقاب می زند. گافمن معتقد است افراد تلاش می کنند تا نقص ها و عیب هایشان را پنهان کرده و تصویری مطلوب از خود ارائه دهند. پژوهش حاضر در صدد است تا نشان دهد چه زمینه هایی باعث شدند تا شورا به اجرای نقش روی بیاورد و در مدیریت رابطه جدیدی که با آن مواجه شده است، از چه راهکارهاییاستفاده می کند؟.در مقاله حاضر از روش ادغام مصداق های مستخرج از داستان و رویکرد تحلیلی تفسیری استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که سه عامل فقدان عاطفه در رابطه زناشویی، تأثیرات خانواده شوهر و روزمرگی زمینه ساز گرایش شورا به ایجاد رابطه ای خارج از عرفاست. شورا برای اجرای نقش ها و مدیریت رابطه جدید از راهکارهایی نظیر نقاب زدن، انزوا، پنهان کاری و دروغ استفاده می کند. هرچند پایان رابطه برای شورا ناخوشایند است ولی او در اجرای نقش هایش موفق عمل می کند.
معرفی نسخه خطّی مثنوی ثاقب، منظومه ای ناشناخته منسوب به ثاقب اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گنجینه نسخ خطّی فارسی، منظومه های حماسی و دینی بسیاری با موضوعات سیره، مناقب و مغازی پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) بر جای مانده است. مثنوی ثاقب (حمله حیدری)، منسوب به محمدحسین ثاقب اصفهانی (م. 1258ه . ق.)، منظومه ای حماسی و دینی در بحر متقارب مثمن محذوف است که نسخه منحصر به فرد آن با شماره 15752 در کتابخانه ملی ایران نگه داری می شود. نسخه خطّی این منظومه ناشناخته، در سال 1255ه . ق. به کتابت درآمده است؛ اما به دلیل از بین رفتن برگه های نخستین و دیباچه آن، نام سراینده، عنوان منظومه، تاریخ و سبب نظم آن به طور دقیق مشخص نیست. پژوهش حاضر، ضمن معرفی این نسخه خطّی، در پی پاسخ گویی به این پرسش است که مثنوی ثاقب از نظر ادبی، بلاغی و واژه شناسی چه اهمیتی دارد و چگونه انتساب آن به سراینده اثبات می شود. تصحیح و بررسی این دست نویس نشان می دهد مثنوی ثاقب از منظومه های دینی مهم و باارزش است که افزون بر ارزش دینی و مذهبی به دلیل اشراف سراینده آن بر متون کهن ادب فارسی از نظر ادبی، زبانی و اشتمال بر نوادر لغات و واژگان کهن متون فارسی در خور توجه است. همچنین با استناد به متن نسخه و تذکره های آن دوره و نیز انطباق سبک منظومه با دیوان اشعارِ شاعر، فرضیه انتساب منظومه به ثاقب اصفهانی قوّت می یابد. این پژوهش براساس روش کتابخانه ای و سندپژوهی، نسخه خطّی مثنوی ثاقب و اثبات انتساب آن به سراینده را بررسی می کند.
واکاوی «تقابل»، در «عدم قطعیت» معنای پست مدرنی «من و انکار شراب این چه حکایت باشد؟!» از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۷
87 - 122
حوزههای تخصصی:
شعر یا غزل پست مدرن از جمله سبک های شعری معاصر است که در آن، شاعر به کمک شگردهای ادبی و بلاغی گوناگون، با محتوامحوری، به بیان چندگونه و چندگانه معانی شعر می پردازد و خواننده را با خود هم قدم می سازد و در عوالم مبهم متناقض و متضاد رها می کند، به گونه ای که مخاطب با معانی متکثر مواجه می شود و در چنین دنیایی، سرگردان می ماند. از آنجا که «تقابل» ها پایه و اساس ساختار ذهنی انسان را تشکیل می دهند، بررسی «تقابل»ها و شکستن آن ها می تواند به عنوان یکی از راهکارهای شناخت بهتر هر اثر ادبی باشد. در دیوان حافظ شیرازی نیز این تقابل ها نقش مهمی ایفا می کنند. بررسی این تقابل های دوگانه و ساختارشکنی آنها به نوعی، با شیوه پسامدرنی شعر و غزل می تواند در پیوند باشد. به سخنی دیگر، این تقابل ها شعر را به سوی معانی متفاوت و گوناگونی هدایت می کنند. ساختار تقابل های دوگانه در دیوان حافظ، علاوه بر تضاد ساختاری و درونی خود، به پیدایش شگردهای بلاغی و ادبی خاصی منجر می شود که این شگردها به نوبه خود، زمینه ساز عدم قطعیت معنای پست مدرنی در غزل حافظ می شوند. پژوهش توصیفی- تحلیلی حاضر، در پی آن است که این تقابل های دوگانه در غزل مذکور در عنوان، چه شگردهایی را به دنبال خود برای معنازایی و تکثر معنا -و در نتیجه، عدم قطعیت معنا- در پی دارد و به این نتیجه دست یافته که اولاً تناقض، ابهام، ایهام و طنز از جمله کارکردهای پی آیندی تقابل های دوگانه هستند و ثانیاً همه این موارد به تنهایی یا به صورت متداخل، باعث می شوند غزل حافظ نیز به غزل پست مدرن نزدیک شود.
تحلیل تطبیقی سبک شناسانه از «نغمه نی» اثر آنه ماری شیمل و سروده های مولانا جلال الدین محمد بلخی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
85 - 118
حوزههای تخصصی:
آنه ماری شیمل، پژوهشگر و شرق شناس آلمانی سده حاضر (1922-2003)، در میان فارسی زبانان، عمدتاً، به عنوان پژوهشگر عرفان اسلامی (به ویژه مولانا پژوه) معروف و شناخته شده است و جنبه هنرورانه و شاعری وی به دلیل عدم ترجمه نغمه نی به زبان فارسی ناشناخته مانده است. پژوهش پیش رو، در پی آن بوده است تا با روش تحلیلی توصیفی، سبک زبانی و اندیشگی منظومه یاد شده را در انطباق با سبک و سیاق سخنان مولانا تحلیل کرده و از این منظر میزان اثرپذیری شیمل از مولانا را در خلق این منظومه به خواننده بنمایاند. آنچه در این مطالعه و تطبیق به دست آمد به اختصار عبارت از آن بود که: شیمل در ساخت و پرداخت نغمه نی از همه جهات سبکی به جز موسیقی کلام: به واسطه دو زبانه بودن آثار طرفین متأثر از زبان و ذهنیت مولانا بوده است به طوری که حتی نماد و نشانه های مولانا را نیز برای القای مبانی حکمی و عرفانی که بدان ها باور داشته، وام گرفته و تقریباً با همان تصویرها که ساخته و پرداخته مولاناست با مخاطب سخن گفته است. البته، شیمل گاهی نیز جهت بیان عقیده و مقصود، در وجه شبه های معانی حقیقی و مجازی کلمات استعاری یا رمزی خود دست برده و بدین طریق ردپایی هم از استقلال فکری و ادبی از خویش بر جای نهاده است، از همین رو اگر تفاوت یا تمایزی اندک در میان اندیشه های فلسفی عرفانی او در مقایسه با اندیشه های فلسفی عرفانی مولانا دیده شود، از این زاویه است.
زبان، ابزار بازنمود مؤلفه های پست مدرنیسم در اسفار کاتبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسفار کاتبان رمانی متفاوت است. خلاصه کردن آن، اگر ممکن باشد، به تأمل بسیار و دقتی درخور، نیازمند است. ویژگی های متفاوت این رمان، با عناصر سازنده داستان های پست مدرن، همخوانی چشمگیری دارد. زیرا از روایت های متعددی که به نوعی با هم ارتباط دارند، تشکیل می شود. ولی آغاز و انجام آن ها در ابهام است. این رمان با روایتی آغاز می گردد که در پایان بندی از آن خبری نیست. تناقض و ناسازگاری اجزا هم در آن کم نیست. بنابراین مخاطب آن باید قصه خوان، قصه دان و دارای جهان بینی پست مدرن باشد تا بتواند اجزای پراکنده آن را با هم جفت و جور کند. امّا تمام این ویژگی ها تنها از طریق زبان به مخاطب انتقال می یابد. زبانی که خود با دشواری هایی همراه است. شفاف نیست و مرزهای در زمانی و هم زمانی در آن مخدوش است. زبانی که می خواهد هم بیانگر واقعیت و هم ابزار بیان رویدادهای رؤیاگونه، خواب، کابوس، اسطوره، نماد، توهم و تخیل باشد. به هر روی اطلاعات مربوط به این مقاله به شیوه کتابخانه ای فراهم آمده و سپس با بهره گیری از روش تحلیلی، توصیف شده است. حاصل کار این است که در مجموع، نویسنده می خواهد با اشارت های بینامتنی بسیارش به مسایل اساطیری، تاریخی، فردی و اجتماعی و روان شناختی، خواننده را به خود آورد تا دریابد که در نهایت، در صحنه زندگی تنهاست و از تاریخ سرزمین او تنها صدای استبداد و ستم به گوش می رسد و همواره کاتبان این اسفار، تاریخ را مطابق خواست «قدرت» و در غیاب مردم ستمدیده نوشته اند.
نقد تحلیلی تادیب زنان و مردان با محوریت کتاب تادیب النسوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله زن (یعنی مخلوق زنده، زاینده، از ریشه زندگی) شخصیت، جایگاه و موقعیت او در خانواده و جامعه از جمله مسائلی است که همانند سایر موضوعات فرهنگی، اجتماعی در آیینه ادبیات و فرهنگ ملت ها انعکاس پیدا می کند، و نگرش فردی و اجتماعی پدیدآورندگان آثار و جامعه را بازگو می کند و نشان می دهد آن ها با چه دیدی به مقوله زن می نگریستند. آیا از دید آنان زن با مرد حقوق یکسانی دارد؟ و یا اینکه زن موجودی است طفیلی و دست دوم و وابسته به مرد، که هیچ استقلال رأی و شخصیت ندارد؟و اینکه نقش زن از منظر قرآن و اسلام و سایر کتب آسمانی و بزرگان دین و صاحب نظران چیست؟! جایگاه وی در ادوار مختلف، بالاخص در دوره قاجار در چه مرتبه ای بوده چه شأن و مقامی داشته است.
بررسی و تحلیل طلب در اندیشه عطار و مولوی، در منطق الطیر و مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طلب نشانه ای زبانی است که در عرفان اسلامی به اصطلاحی پرکاربرد تبدیل شده است. برای آن که جایگاه طلب در تصوّف اسلامی معلوم شود، ناگزیر باید عرفان را به عنوان یک نظام در نظر گرفت. نظامی که در یک نگاه بر سه ستون شریعت، طریقت و حقیقت بنا نهاده شده است. در این ساختار «سلوک» از طریقت منشعب می گردد و طلب، اولین گام در سلوک عارفانه به شمار می آید. بنابراین طلب جزیی جدایی ناپذیر از ساختار عرفان است و تقریباً در تمام آثار عرفانی ردّ پای آن را می توان دید. امّا در این میان دو عارف بزرگ ایران و جهان، عطار و مولوی به فراوانی از آن سخن گفته و ویژگی های آن را تشریح کرده اند. طلب در اندیشه عطار اولین وادی، از وادی های هفت گانه سلوک به شمار می آید و بدین ترتیب باید آن را یکی از اجزای تعیین کننده دستگاه فکری او دانست. امّا در مثنوی اساساً یک نظم فکری که بتوان جای اجزای اندیشه مولانا را در آن تشخیص داد، وجود ندارد. بنابراین طلب هم بنابراین طلب هم، در مثنوی، نه یک وادی از وادی های طلب دانسته شده و نه در جای مشخصی از آن سخن به میان آمده است. بلکه در همه جای مثنوی می تواند حضور داشته باشد. بی تردید یافتن و دسته بندی کردن و سنجیدن آن ها با اندیشه عطار کاری دشوار است.حاصل این پژوهش نشان می دهد که عطار و مولوی طلب را آغاز سلوک و ابزار تحقق صدق و سلامت نفس و سعادت انسان می دانند. داده های این پژوهش با روش کتابخانه ای به دست آمده و پس از دسته بندی با روش کیفی توصیف شده است.
مضامین و مفاهیم اعتراضی در شعر شاعران مقاومت با تاکید بر اشعار قزوه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۴
307 - 330
حوزههای تخصصی:
ادبیات پایداری مجموعه ایی از آثار ادبی است که شالوده اصلی آن مقاومت مردم یک کشور در راه پاسداری از وطن و پایداری در برابر ظلم می باشد و ادبیات انتقادی و اعتراضی فریاد برآمده از دل شاعران متعهدی است که بر کاستی ها و ناهنجاری ها و بربی عدالتی های صورت گرفته در جامعه؛ مهر صحه ودرستی نمی گذارند وبا فریاد آزادگی و استقامت تازیانه کلام را بر ظالمان فرود می آورند و هدف آنان ایجاد روحیه پایداری در مردم است وکلام ادبی را در خدمت تعالی انسان وظلم ستیزی، عدالت جویی قرار می دهند و پایداری ملت ایران در هشت سال دفاع مقدس توانست، افق های تازه ای در حوزه های گوناگون ازجمله شعر و ادبیات بگشاید و شاعران ادبیات پایداری با احساس دین وتعهد در مقابل مردم؛ فرصت خلق آثار انتقادی ارزشمندی برای خود رقم زدند وبا مضامین و مفاهیم مختلفی چون مضامین عاشورایی وعرفانی، توصیف آزادی و آزادگی ، شهادت طلبی ، وطن دوستی و مهمترازهمه مضامین اعتراضی(اعتراض به تجملگرایی و دنیاطلبی، شکوه از فریبکاری و از شاعران سکوت اختیار کرده ،غلفته ا و نادیده گرفتن حم اسه های بزرگ جبهه و دهن کجی رفاه زدگان و دنیامداران نسبت به جبهه و جبهه نشینان )موجی از اعتراض در شعر شاعران مقاومت بویژه علیرضا قزوه بوجود آمد که در این مقاله به بررسی اشعاراعتراضی و انتقادی این شاعران به روش تحلیلی وتوصیفی پرداخته شده که به پیشتازبودن قزوه دراین زمینه باهدف اصلاح ناهنجاری ها و بی عدالتی ها وتلاش درتبیین وبیداری مردم منتج گردیده است .