پژوهش های دستوری و بلاغی (علوم ادبی سابق)
پژوهش های دستوری و بلاغی سال 14 پاییز و زمستان 1403 شماره 26 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
تتبع در متون کهن، برای علاقه مندان امروزی در کنار جذابیت دارای برخی مضایقی است که طی آن جز با امعان نظر و تأمل مقدور نیست؛ حال اگر این متون به زیور تصنع و تکلف نیز مزین باشند، دشواری کار را دو چندان می کند. از جمله کتبی که به خاطر ابعاد تاریخی، ادبی و فرهنگی، توجه علاقه مندان را به خود جلب کرده و باعث تألیف آثار ذی قیمتی شده، کتاب تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی است. این کتاب منصه ظهور مصادیق علوم مختلف ادبی، از جمله مباحث علم معانی و بالاخص اطناب است. بسامد اطناب و انواع آن در این کتاب تا حدی است که ذهن هر علاقه مندی را برای جست وجوی همه جانبه آن به خود جلب می کند. این پژوهش با بهره گیری از روش استقرایی، مبتنی بر تحلیل و با بازبینی چندین باره هر سه جلد تاریخ جهانگشا، در پی آن است تا با اولویت قرار دادن جملات و عبارات عربی به بررسی شگردهای مختلف اطناب و نقد و تحلیل انواع آن بپردازد. حاصل پژوهش نشان می دهد که با توجه به حجم و نوع اثر- و با قید احتیاط-، اطناب در این کتاب بیشترین بسامد را در متون منثور زبان و ادبیّات فارسی دارد؛ همچنین بسامد حروف ربط همپایه ساز و به تبع آن جملات هم پایه در این کتاب، از دیگر نتایج قابل تأمل و جذاب این جستار است.
فن خطابه در مثنوی از دیدگاه استدراجات بر حسب مخاطب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سخن گفتن به مقتضای حال مخاطب، از اساسی ترین عناصر تعریف هایی است که برای علم معانی و در معنای گسترده تر آن، بلاغت، به دست داده اند. این عملکرد، ریشه در آموزه های فن خطابه دارد و هدف از این مقدار توجه به مخاطب، اقناع است. حالات، خصوصیات و ویژگی های مخاطب و تأثیر متقابل خطیب و مخاطب بر هم که در فن خطابه «استدراجات بر حسب مخاطب» نامیده می شود، در مثنوی به بهترین شکل مورد توجه بوده است. از جمله مواردی که به اثبات این مدعا یاری می رساند و در مقاله حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی مورد بحث قرار گرفته اند، عبارتند از: نقش مخاطب از جهت ایجاد انگیزه در خطیب، توجه به مخاطب خاص، استفاده از بیان عاطفی، درگیر کردن مخاطب با مباحث خطابه، بیان تعالیم به ساده ترین شکل، عناوین اصلی و فرعی در خدمت خطابه، سکوت و رازداری در مقابل مخاطب نااهل و نامحرم، پاسخ به اشکالات مقدّر مخاطب، رفع ملال و خستگی از مخاطب و اشاره گذرا به داستان یا بحثی که مفصل آن در جایی دیگر از مثنوی آمده است. این مقاله پس از بحث درباره موضوعات بالا، سرانجام نتیجه می گیرد که خالق مثنوی، آشنایی و درک وسیعی از نقش مخاطب در گیرایی و مقبولیت سخنان خطیب داشته است و همراه با شور و حال شاعرانه، از این شگرد خطابی در جهت جذب و جلب مخاطب استفاده کرده است و یکی از اصلی ترین رموز مانایی و جاودانگی این اثر در کنار شاعرانگی و مهارت مولوی برای بیان انشائی، به مخاطب محوری وی بازمی گردد.
درآمدی مقایسه ای بر ساختارهای بلاغیِ «تقدیم و تأخیر» در ادبیات و خوشنویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقدیم و تأخیر، یکی از مهم ترین مفاهیمِ بیناهنری است که در ساختار آفرینش های گوناگونِ هنری، حضوری انسجام بخش، نظم آفرین و خیال انگیز دارد. در ادبیات، اصطلاح تقدیم و تأخیر و کارکردهای دستورمندسازانه و زیبایی شناسانه آن نزد اهل سخن، شناخته شده است و از گذشته های دور، بزرگانی چون عبدالقاهر جرجانی در فصولی جداگانه بدان پرداخته اند. اما در خوشنویسی، به رغم کاربرد گسترده و اهمیت بسیار، همانند دیگر شگردهای بلاغیِ خوشنویسانه، بی نام و نشان مانده و در رساله ها از آن سخنی نرفته است. پژوهشِ حاضر به شیوه توصیفی_تحلیلی، برای نخستین بار با آشکاره کردن وجودِ دو دستگاهِ «فصاحت» و «بلاغت» در خوشنویسی و نقش آن در ایجاد نظم نخستین و ثانوی سازه ها و حرکت اجزا از جایگاه های ترتیبی به جایگاه های ترجیحی بر مبنای دلالت های «قراردادی» و «سیاقی»، به تبیین برهم کنش های میان سازه ای در دو نظامِ متنیِ خط و زبان و آشکار کردنِ پنهان ترین پیوندهای ساختاریِ ادبیات و خوشنویسی در قلمرو گسترده تقدیم و تأخیر پرداخته است. بر اساس نتایج این پژوهش، خط و زبان، ماهیتی تطبیق پذیر دارند و اجزای آن ها در دستگاهی درون زا و دینامیک به هنگام آفرینش های خوشنویسانه و ادبی، امکان ترمیم، نوزایی و تجدیدپذیری را در خود فراهم می کنند. این امکانات، از راه فرایندهایی چون تقدیم و تأخیر به ساختار آثار خوشنویسی و ادبی راه یافته و به آن ها قابلیتِ سامان یابی در دو دستگاه فصاحت و بلاغت را می دهند.
حروف و ایهام آفرینی آن در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دستور معمولا مهمترین وظیفه حروف را نقش سازی دستوری می دانند که به شکل گیری متمم، مفعول، مضاف الیه و... می انجامد. از سوی دیگر در بلاغت نیز ایهام، بیشتر در کلماتی مانند اسم، صفت، فعل و قید دیده می شود. در پژوهش حاضر سعی می شود ضمن تلفیق مباحث دستور و بلاغت در مبحث حروف به کاربردهای ایهام ساز حروف پرداخته شود. این تحقیق نشان می دهد که حروف نه تنها واجد ویژگی ایهام آفرینی هستند بلکه با ایهام سازی به تمایزات دستوری، بلاغی، معنایی و خوانشی متن نیز منجر می شوند. برای این منظور با بررسی شواهد شعری متعدد به دسته بندی و تبیین موضوع حاضر پرداخته شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که تاثیر حروف در ایهام آفرینی و ایجاد تغییر در محور روساخت و ژرف ساخت زبان شعر بسیار مهم و قابل توجه است و تاثیر آن از سایر انواع کلمات کمتر نیست و بعضا سبب خلق ابیات بسیار هنری می شود. پژوهش حاضر در سه مبحث اصلی ایهام سازی دستوری حروف، ایهام سازی بلاغی حروف و ایهام سازی خوانشی حروف تنظیم شده است و با شواهد شعری متعدد به واکاوی و تبیین موضوع پرداخته است. این پژوهش به شیوه توصیفی و تحلیلی، مبتنی بر منابع کتابخانه ای انجام شده است.
تحلیل عنوان داستان های بازنویسی شده کلیله و دمنه بر اساس دیدگاه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عناصر و اجزای مهم یک اثر، عنوان است. نخستین ارتباط مخاطب با هر اثری عنوان و جلوه های ظاهری آن است. عنوان، نماینده یک متن و نشان دهنده دنیای متن است؛ به همین دلیل انتخاب مناسب و خلاقانه عنوان برای هر داستان، سبب جذب مخاطب و خوانش اثر می شود. هدف این پژوهش، بررسی عناوین داستان های بازنویسی شده کلیله و دمنه بر اساس نظریه کارکردهای عنوان ژرار ژنت است. داستان های بازنویسی شده مهدی آذریزدی، محمّدحسن شیرازی و داود لطف الله برای این پژوهش انتخاب و بررسی شده اند. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات در قالب بررسی اسناد کتابخانه ای است. نتایج پژوهش نشان داد که از میان کارکردهای توصیفی، عنوان موضوعی (پردازش نام ها و شخصیت ها)، بیشترین و عنوان های تعریضی که نقش مهمی در جذب مخاطب دارند، کمترین کاربرد را داشته است. کارکرد جذب کنندگی در دو حوزه ظاهری و محتوایی نیز بررسی شد که در بخش شکل ظاهری، عواملی همچون: اطناب، اختصار، بازی های آوایی و در زمینه محتوایی، عنوان هایی نظیر: پرسش انگیز و هنجارشکن بودن مورد توجه بازنویسان قرار گرفته بود که عنوان هنجارشکن کاربرد بسیار کمی در میان آثار داشته است.
تحلیل معنایی حروف اضافه «از» و «به» در رباعیات خیام بر مبنای معنی شناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دستور ساخت گرا، مقوله های دستوری به عنوان سازه های زبانی مستقل از هم مطالعه می شوند و تعریف و توصیف آن ها نیز تنها در ساحتی صوری- ساختاری صورت می گیرد؛ اما در معنی شناسی شناختی که شاخه ای از زبان شناسی شناختی است، مقوله های دستوری از منظر مفهومی بررسی و تحلیل می شوند و عنصر معنا در توصیف این مقوله ها نقش تعیین کننده ای دارد. یکی از این مقوله های دستوری، حروف اضافه است که در رویکرد معنی شناسی شناختی به آن ها توجه ویژه ای شده و در قالب نظریه هایی چون طرح واره های تصوری، مقوله بندی و نظریه سرنمون به نقش آن ها در شناخت و ساخت معنا پرداخته شده است؛ از این رو مطالعه معنایی حروف اضافه در متون ادبی، در چگونگی مفهوم سازی نظام فکری آن متن نقش مهمی دارد. در پژوهش حاضر به توصیف و تحلیل جهان اندیشگانی رباعیات خیام از طریق حروف اضافه مکانی «از» و «به» پرداخته و نشان داده ایم که چگونه این دو حرف اضافه در قالب طرح واره های تصوری حرکتی و نیرو پویایی، تفکر خیام را درباره انسان، هستی و زندگی مفهوم سازی کرده اند و دریافت اندیشه های خیامی چون غنیمت شمردن دم، لذت گرایی، انسان وارگی اشیاء و طبیعت چگونه از طریق نقش استعاری این حروف اضافه در زبان بازنمایی شده اند و سبکی شخصی را با عنوان خیامانه در شعر فارسی پدید آورده اند.
تحلیل تولیدات علمی دو فصلنامه پژوهش های دستوری و بلاغی و ترسیم نقشه علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تحلیل تولیدات علمی دوفصلنامه پژوهش های دستوری و بلاغی از طریق روش های هم نویسندگی و هم واژگانی است. برای دستیابی به این هدف، ابتدا با استفاده از پایگاه داده ISC مقالات مربوطه جمع آوری و سپس با کمک نرم افزارهای اکسل و bibliometrix داده ها به صورت شبکه ای تحلیل شدند. در این تحلیل، ارتباط میان نویسندگان و کلمات کلیدی مقالات بررسی شد تا ساختار علمی و موضوعات کلیدی دوفصلنامه شناسایی شوند. نتایج نشان داد که بیشترین واژگان پرکاربرد در مقالات شامل بلاغت، شاهنامه، شعر معاصر و غزل بوده اند. تحلیل هم نویسندگی نشان داد که بیشتر مقالات توسط دو نویسنده نگارش شده و دانشگاه قم بیشترین تعداد مقالات را در این دوفصلنامه منتشر کرده است. همچنین، تحلیل هم واژگانی نشان داد که گرایشات پژوهشی در طول زمان از موضوعاتی مانند شاهنامه به موضوعاتی نظیر حافظ، شعر معاصر و بلاغت تغییر یافته است. این یافته ها نشان می دهند که استفاده از روش های هم نویسندگی و هم واژگانی می تواند به شناسایی بهتر ساختار علمی و موضوعات محوری دوفصلنامه کمک و تغییرات گرایشات پژوهشی را به طور دقیق تری منعکس نماید.
وجوه ابهام در مجموعه داستان کوتاه هفت ناخدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هفت ناخدا نام مجموعه داستان کوتاه از شهریار مندنی پور است که خواننده را با ابهامات بسیاری مواجه می کند. موضوع این مقاله دلایل ایجاد ابهام و تلاش درجهت گشودن آنهاست. فشردگی و ایجاز داستان کوتاه خود، از عوامل ایجاد ابهام و تأویل پذیری است و تأویل موقوف به مشارکت خواننده است. ابهام، داستان کوتاه را به شعر نزدیک می کند. منظور از تشبه داستان کوتاه به شعر، اشارات غیرمستقیم، دلالت های ضمنی، هر نوع اختصار و فشرده سازی است که با مؤلفه های روایت مانند پیرنگ، گره گشایی، شخصیت پردازی، رویدادها و دیگر عناصر آن پیوند می یابد و با ایجاد تعلیق بر بلاغت داستان کوتاه می افزاید. از سوی دیگر ابهام از مختصات پست مدرن است و با برخی مؤلفه های دیگر آن مانند عدم قطعیت، ازهم گسیختگی و غیاب ارتباط دارد. داستان های این مجموعه براساس شگردهای ایجاد ابهام به روش توصیفی تحلیلی بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد عوامل متفاوت ایجاد ابهام در این داستان ها عبارتنداز: پیرنگ حذفی شامل حذف زنجیره هایی از پیرنگ در آغاز، میانه و پایان روایت، پیرنگ استعاری و اپیزود استعاری که درک رابطه علیت را با ابهام مواجه می کند و زمینه ساز تفسیرهای مختلف از روایت است؛ تداخل جهان های متکثر و ادغام جهانی که در مرز خواب و بیداری بر راوی داستان پدیدار می شود با جهان اسطوره ؛ دیالوگ گسیخته به صورت گفتگوهای درونی و بیرونی تعدادی از سربازان که به شکل تکه چسبانی یا کلاژ، کنار هم قرار گرفته اند و خواننده با خوانش مکرر و ارتباط بین گفتگوها باید از پیرنگ رمزگشایی کند؛ کاربرد ضمایر بدون مرجع که شخصیت ها را در پرده ابهام باقی می گذارد؛ گره خوردگی دلالت متنی و بیرون متنی؛ بهم ریختگی سیر خطی روایت؛ نمادگرایی و فاعلیت زمان های مختلف فعل فارسی در جایگاه راوی نوعی فراداستان. تمامی این شگردها در هر داستان با توجه به نقش آن در گشودن معنای متن تحلیل شده است.
تناسخ بلاغی (معرفی تناسخ ادبی به مثابه شگردی بلاغی در ادبیات فارسی و کُردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به تحلیل مکانیسم تناسخ ادبی پرداخته می شود. در قالب این مکانیسم، شاعر مفاهیم و اشیاء متفاوت را به همدیگر تبدیل می کند. این مکانیسم با تشبیه و استعاره فرق دارد. اگر در تشبیه ادعای شباهت مطرح و در استعاره ادعای همسانی در تناسخ ادعای تبدیل و حلول مطرح است. همچنین بخشی از آرایه های ادبی (اضافه استعاری و استعاره نوع دوم) که بر پایه مفروضات بلاغت سنتی فهم نمی شوند و با مشکل بنیادی روبه رو است، در چارچوب تناسخ ادبی فهم می شود. در این مقاله ابعاد مختلف تناسخ و تناسخ ادبی بررسی و در بخش آخر تحلیلاتی در جهت تبیین کارکرد تناسخ بلاغی در ادبیات و علم بلاغت ارائه می شود. تحلیل ها و بررسی های این مقاله بر پایه مثال ها و شواهدی از ادبیات کُردی و فارسی انجام شده است. در نهایت می توان نتیجه گرفت که تناسخ بلاغی/ ادبی دارای هویتی مستقل است و مبنای شناختی مخصوصی دارد و بنیان استعاره نوع دوم است و بافت و روایت و فرم در تحلیل آن نقشی اساسی دارند و می توان با مبنا قرار دادن تناسخ به جای تشبیه در تأویل روساخت کلام به گزاره تناسخی رسید نه گزاره تشبیهی. در واقع این مقاله نخستین گام در حوزه ارتباط بلاغت و تناسخ است.
جعل ادیبانه کلمات شعر و بلاغت آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی موضوع جعل ادیبانه در شعر پرداخته ایم. جعل ادیبانه هرگونه تغییر و تبدیل در کلمات، بافت و ساخت شعر است که در جریان نقل شفاهی یا نوشتن شعر یک شاعر، به صورت غیرعمدی یا عمدی از سوی شخص ادیب انجام می شود. با توجه به فراوانی و شیوع این امر و اینکه تا کنون در هیچ منبع علمی مربوط به ادبیات شناسی، به صورت مستقل به این موضوع پرداخته نشده ، اهمیّت و ضرورت انجام این تحقیق آشکار می گردد. مسئله تحقیق، تبیین ماهیت، تعریف، ویژگی ها، انواع جعل ادیبانه، تأثیر آن بر تعدّد نسخ خطی و چگونگی حضور آن در کتب علوم بلاغی است. در مقدمه مقاله به معرفی موضوع مقاله با ذکر نمونه ها و به بحث دشواری نامگذاری این پدیده پرداخته و خاطرنشان کرده ایم که در این مقاله منظور ما از جعل، معنای خنثای آن، یعنی ساختن است. در ادامه به پیشینه تحقیق و بررسی این پدیده از منظر علوم بلاغی پرداخته ایم. سپس موضوع تأثیر این پدیده را بر تعدّد نسخ دیوان های شاعران با ذکر و تحلیل نمونه هایی از دیوان حافظ بررسی کرده ایم و در ادامه چگونگی حضور این پدیده در کتاب های مربوط به علوم بلاغی با ذکر نمونه های متعدّد بررسی و تحلیل شده است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که جعل ادیبانه به دو نوع اصلی شفاهی و کتبی و این دو نوع نیز به گونه های شاعرانه و غیرشاعرانه و آگاهانه و ناآگاهانه تقسیم می شود. در جعل شاعرانه گاه نتیجه کار زیباتر، متناسب تر و تأثیرگذارتر از اصل شعر شاعر از کار درمی آید. جعل ادیبانه کتبی اغلب از نوع غیرشاعرانه است. این نوع جعل در نسخه بدل ها اغلب به صورت آگاهانه و غیرشاعرانه دیده می شود. در کتب علوم بلاغی به مواردی متعدّد از این پدیده می توان برخورد که اغلب از نوع ناآگاهانه و غیرشاعرانه اند. به عنوان نتیجه کلی باید گفت که جعل ادیبانه اغلب غیرشاعرانه است و به زیبایی، تناسب، فصاحت و بلاغت اشعار آسیب وارد می کند.
نحو و پیوند آن با اندیشه در سخنان شیخ ابوالحسن خرقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خرقانی یکی از عارفان برجسته قرن چهارم و پنجم هجری که با وجود اُمّی بودن، سخنانش از طراوت و تازگی خاصی برخوردار است. هرچند به دلیل غرابت واژه های نامأنوس، کاتبان و تذکره نویسان تغییرات و تصرّفاتی در کلام او روا داشته اند، اما سخنانش هم از حیث لفظ و هم از لحاظ معنی، ویژگی هایی دارد که زبان او را از زبان دیگران متمایز می کند. لذا در این پژوهش که به شیوه توصیفی- تحلیلی صورت گرفته، به منظور دست یابی به ویژگی های سبکی سخنانش، نحو و پیوند آن با محتوای کلامش بر اساس سبک شناسی لایه ای از حیث پیوند و طول جمله ها، وجه فعل و صدای دستوری مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. سبک جملات او هم گسسته است و هم پیوسته و در مواردی بسیار اندک متصل و تودرتو. جملاتش کوتاه و متناسب برای بیان تجربه های عاطفی و شهودی است. در مواردی که او از احوال خود سخن می گوید و هیجان های عاطفی اش را در لحظات کشف و شهود بیان می کند، وجه فعل اخباری است. در چنین حالتی گوینده مغلوب ضمیر ناخودآگاه و عواطف شدید باطنی خویش است و صدای دستوری سخنانش غالباً انعکاسی است. در مواردی هم که به توصیه ای اخلاقی و عرفانی می پردازد، وجه فعل التزامی (امر، نهی، التزام) است و سخنانش متأثر از ضمیر خودآگاه وی بوده و به دلیل جهت گیری کلام به سوی مخاطب، جنبه ترغیبی و تشویقی می یابد. خرقانی آن گاه که به توضیح و تشریح نکته ای عرفانی و اخلاقی می پردازد، کلامش حالت ارجاعی دارد. با توجه به نظریه ارتباط زبانی یاکوبسون، در این حالت نیز وجه فعل، اخباری و صدای دستوری غالب در این گونه سخنان، صدایی منفعل است.
نگاهی تحلیلی به حرف اضافهه «به» و کاربردها و معانی آن در مرزبان نامه سعدالدین وراوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چنین به نظر می رسد، حروف اضافه از این جهت که تکواژهای تهی وغیرقاموسی اند و مفهوم و دلالتی ثابت دارند، کمتر دستخوش تحول می شوند؛ اما دقت و تأمل در این مقوله زبان نشان می دهد که این نوعِ دستوری، کمتر از دیگر مقوله ها، تحول و تطور نمی پذیرد وگذشت زمان، ریخت، صورت، معنا و حوزه دلالت آن ها را تغییر می دهد. حروف، با گذشت زمان در دلالت ضعیف می شوند و باید دوباره آن ها را تقویت کرد. حروف اضافه فارسی در قرون شکل گیری وتکوین زبان فارسی، دلالت های متعدد و مختلف داشته اند که به مرور زمان به ویژه در زمان حاضر، معنا و دلالت آن ها، منحصر وگاه خاص شده است؛ البته برخی نظریه های زبان شناسی برآنند که قضیه برعکس است. خلاصه اینکه حروف اضافه، با گذشت زمان، به خصوص دوره حاضر، معانی متعدد و متنوعی را به خود گرفته اند. در این مقاله به بررسی کاربرد حرف اضافه «به» در مرزبان نامه سعدالدین وراوینی پرداخته شده و دلالت ها و معانی مختلف آن همراه با ذکر شواهد مطرح شده است. حرف اضافه «به» بیش از هزار و سیصد بار، در مرزبان نامه با معانی و مفاهیم متعدد به کار رفته و حوزه دلالت آن بیشتر از دلالت های امروزین آن در زبان فارسی است. به طور کلی معانی و کاربردهای این حرف از قرن هفتم تا به امروز به سمت تخصیص و کاهش حرکت کرده است.