فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
کهن نامه ادب پارسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
374 - 404
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به روش توصیفی - تحلیلی تلاش می کند با توجه به نظریه کنشگرای ژرژ دومزیل به شناخت ساختار روایی داراب نامه طرسوسی به عنوان یکی از کهن ترین متون اساطیری ایران بپردازد و از این طریق میزان مشابهت کنش های شخصیت های آن را با متون اساطیری هندواروپایی بسنجد. یافته های پژوهش نشان می دهد که ساختار روایی این اثر با متون حماسی هندواروپایی قابل انطباق است و کنش های سه گانه مطرح شده در رویکرد کنشگرای دومزیل (فرمانروایی، جنگاوری و باروری) کنش های اصلی شخصیت های اساطیری در این روایت به شمار می روند. اسکندر، داراب، همای، طمروسیه و بوراندخت هر کدام دارای ویژگی های بارزی هستند که در زیرمجموعه کنش های سه گانه طبقه بندی می شوند. در این اثر «پادشاهی مطلق» از آن خداوند است و خدای مطلق با استفاده از ابزارهای گوناگون از قبیل «خواب دیدن»، «به کارگیری عوامل طبیعی» و «به یاری فرستادن موجودات افسانه ای» به آنان مدد رسانده است. کنش جنگاوری در این روایت با اهداف مختلفی ازجمله گسترش قلمرو، دفاع از سیطره حکومت، برقراری امنیت، انتقام و گسترش دین و عدل و داد جایگاه ویژه ای دارد و شخصیت های اساطیری همواره در میدان های رزم آزموده می شوند. فراوانی نعمت، خزینه های انبوه، آبادانی، آرامش و رفاه، زیبایی و جوانی، دلبستگی و مشاهده امثال این موارد در توصیف شخصیت های اساطیری این روایت نیز نشان از کنش سوم یعنی باروری دارد.
مقایسه مفهوم وطن در کتاب های فارسی ایران و العربیّه سوریه در مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
71 - 90
حوزههای تخصصی:
بررسی و مقایسه محتوای کتاب های درسی نزد ملل و فرهنگ های گوناگون، از موضوعاتی است که در قلمرو ادبیات تطبیقی قرار می گیرد. وطن و هویت ملّی از مضامینی است که همواره مورد توجّه نهاد آموزش و پرورش بوده و در کتاب های درسی کشور های مختلف به شکل های گوناگون بدان پرداخته شده است. پژوهش حاضر بر آن است تا بر اساس مکتب آمریکایی، به بررسی تطبیقی مفهوم وطن و هویت ملّی در کتاب های فارسی ایران و کتاب های العربیّه سوریه در مقطع ابتدایی بپردازد. آثار مورد بررسی، شش کتاب فارسی و شش کتاب عربی، بر اساس آخرین تغییرات کتب آموزشی در ایران و سوریه است. یافته ها در این بررسی تطبیقی نشان می دهد که در کتاب های فارسی دوره ابتدایی، هویت دینی و مذهبی و مؤلّفه های وطن اسلامی بسامد بالایی دارد. در حالی که در کتاب های العربیّه، ستایش زبان و خطّ عربی از سویی و نپرداختن به مؤلّفه های دینی و مذهبی از سوی دیگر، جلب توجّه می کند. در کتاب های هر دو کشور، ستایش رزمندگان و شهدای راه وطن و معرّفی جاذبه های طبیعی، جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی دیده می شود. کم توجّهی نسبت به هویت قومی از موارد مشترک در کتاب های دو کشور است.
ادبیات دیجیتال در ایران و کشورهای عربی (تحلیل تطبیقی نمونه هایی از آثار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
153 - 176
حوزههای تخصصی:
امروزه تکنولوژی های دیجیتالی، نفوذ گسترده ای در زندگی روزمره ما پیدا کرده و کنش های ارتباطی و عادت های متن خوانی و متن سازی ما را بازتعریف کرده اند. بر این اساس، ضرورت تغییر نقش ادبیات و گفتمان ادبی، در فضای رسانه ای معاصر ایران و جهان عرب، احساس شده و گام هایی نیز در این جهت برداشته شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف مقایسه تجربه ادبیات دیجیتال ایران و عرب، به بررسی نمونه هایی از شعر و رمان دیجیتال در ایران و جهان عرب و شباهت ها و تفاوت های شکلی و محتوایی آن ها پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که علی رغم پیشی گرفتن تاریخی شعرا و نویسندگان دیجیتال ایرانی از عرب ها، شکاف دیجیتالی چشمگیری با کشورهای عربی وجود دارد. از سوی دیگر، باوجود شکاف زیاد بین ادبیات دیجیتال عرب و غرب، آثار و تألیفات قابل توجهی در برخی کشورهای عربی تولید شده است. این آثار ضمن اینکه فرایندهای خلق مشارکتی یا جمعی را فعالانه تر دنبال می کنند، از نظر زیبایی شناسی و خلاقیت های شکلی و محتوایی نیز قابل اعتنا هستند.
برّرسی تطبیقی ماهیت و جایگاه عزلت و خلوت در سیر و سلوک عرفانی (با تأکید بر احیاء العلوم غزّالی و منازل السّائرین خواجه عبدالله انصاری)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
61 - 88
حوزههای تخصصی:
عزلت و خلوت در بیان غزّالی و انصاری مفهومی کلّی است بدون هیچ آداب و رسوم برساخته صوفیه. در واقع عزلت در بیان این دو عارف روشی برای زندگی است که تا پایان عمر سالک به صورت مستمر ادامه دارد. جستار حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی به برّرسی تطبیقی جایگاه عزلت و خلوت در سیر و سلوک عرفانی (با تأکید بر احیاء العلوم غزّالی و منازل السّائرین خواجه عبدالله انصاری) پرداخته است. نتیجه حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که غزّالی توانسته به عنوان یک عارف انزوا و دوری گزینی از مردم را به خوبی برجسته کند و نشان دهد سعادت حقیقی و واقعی در عزلت و خلوت است و فوایدی برای این عزلت همانند باقی ماندن بر ستر خدا، درمان بیماری های جسمانی و کسب معرفت قائل شده است. انصاری نگاهی متفاوت نسبت به خلوت دارد و آن را مایه خودشناسی و بازگشت به خویشتن می داند، البته نقاط مشترکی همانند فواید انزوا و دوری گزیدن از مردم را برای خلوت در برابر غزّالی دارد امّا دیدگاه انصاری به صورت آگاهی و تنبّه، غربت و تفکّر بیان شده است.
قیام شیخ عبیدالله نهری و سرگذشت یکی از صوفیان نقشبندی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در صدو پنجاه سال گذشته در مناطق مختلف کردستان قیام هایی بر ضد حکومتهای قاجار و عثمانی شکل گرفته است که قیام شیخ عبیدالله نهری از صو فیان بزرگ پیرو طریقت نقشبندی یکی از آن قیام هاست که به واسطه وجهه ی دینی آن در میان توده های مختلف مردم کُرد بازتاب زیادی داشت. این جنبش که در ابتدا قرار بود علیه ی دولت عثمانی شکل گیرد، با چرخشی، به داخل مرزهای ایران تغییر مسیر داد و مشکلات جدی را برای حکومت های ایران و عثمانی بوجود آورد. این جنبش مدتی از آغاز آن نگذشته بود که شکست خورد و رهبر آن دستگیر و به حجاز تبعید شد.یکی از مسائلی که درباره ی این جنبش مطرح است و تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است بازداشت و دستگیری فعالان و مروّجان طریقت نقشبندی در ایران به جرم همکاری با شیخ عبیدالله بوده است که در خارج از مناطق جغرافیایی مناطق کردنشین به تبلیغ طریقت نقشبندیه می پرداختند. این نوشتار به بیان شرح حال یکی از صوفیان نقشبندی به نام شیخ محمود سنندجی (عارف)می پردازد که همزمان با قیام شیخ عبیدالله در شهر تالش در استان گیلان دستگیر و در تهران زندانی می شود ود رنهایت در زندان دارفانی را داع می گوید.این نوشتار اولین گزارش ازاین واقعه است.
کاربست الگوی خوانش نشانه شناسانه ی مایکل ریفاتر در تفسیر غزل «اگر آن تُرک شیرازی...» با تمرکز بر معنای عبارت «میِ باقی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۶)
51 - 80
حوزههای تخصصی:
در تاریخ ادب فارسی کمتر شاعری را همچون حافظ می توان یافت که جزئیات اشعارش تابه این اندازه اهمیت داشته باشد. در طول تاریخ سنّت شرح نویسی بر اشعار این شاعر بسیاری از نکات و ملاحظات واژگانی، نحوی، ادبی و فکری محل بحث صاحب نظران بوده و هر شارحی به فراخور میزان فهم و درک خود در مسیر حل دشواری های دیوان شعر او گام برداشته است؛ البته نباید از این واقعیت غافل بود که دراین میان برخی از مفاهیم، عبارات و واژگان هستند که فهم دقیق آن ها نقش بسزایی در درک ظرایف شعر حافظ دارد. یکی از این موارد مهم عبارت «می باقی» در غزل سوم دیوان مطابق ترتیب الفبایی است. بررسی تفاسیر ارائه شده نشان می دهد که بیشتر شارحان برای این عبارت معنای «باقی مانده ی مِی» را پیشنهاد داده اند؛ معنایی که گرچه خللی در دریافت بیت ایجاد نمی کند؛ اما به نظر می رسد با حال وهوای کلی غزل هم خوانی ندارد؛ ازهمین رو تلاش شد تا در این مقاله که به روش تحلیلی-توصیفی نوشته شده است، با استفاده از الگوی پیشنهادی مایکل ریفاتر برای خوانش نشانه شناسانه ی شعر، غزل موردنظر بازخوانی شود تا ازاین طریق ضمن استخراج گرانی گاه معنایی غزل، معنایی مستند به شواهد متنی برای عبارت «مِی باقی» ارائه شود. براین اساس کلیت غزل به پنج بخش مجزا تقسیم شد و پس از بررسی انباشت ها و تقابل های دوگانه، مفهوم «برتری نقد، ماندگار و حقیقی بر نسیه، ناماندگار و غیرحقیقی»، به عنوان ماتریس یا محور معنایی منتشر در سطح غزل شناسایی شد. مفهومی که بازخوانی عبارت موردبحث و بیت محل واقع شدنش براساس آن نشان می دهد که معنی «مِی ماندگار» در نقطه ی مقابل «مِی فرّار» می تواند معتبرترین معنا برای عبارت «می باقی» باشد؛ معنایی که با کلیت غزل نیز همخوان است.
بازشناسی احوال و آثار و نسخه شناسی اشعار شعاع شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۲
29 - 53
حوزههای تخصصی:
میرزا محمّد حسین شعاع شیرازی، متخلّص به «شعاع» و ملقّب به «شعاع المُلک» از تذکره نویسان و شاعران عهد قاجار و اوایل دوره پهلوی است. محققان پیشین در مورد زندگی و احوال وی به کوتاهی سخن رانده اند و به برخی از آثار وی اشاره نکرده یا دچار لغزش هایی شده اند که در این مقاله به آن ها پرداخته خواهد شد. با وجود آنکه وی از بزرگ ترین قصیده سرایان فارس در آن دوره محسوب می شود ولی متأسفانه هنوز دیوان حجیمش منتشر نشده است. از اشعار وی سیزده نسخه پراکنده در کتابخانه های دانشگاه تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی و کتابخانه فرمانفرمایان وجود دارد که در این مقاله یکایک آن نسخ معرفی شده و مورد بحث قرار خواهد گرفت. این مقاله به شیوه کتابخانه ای جمع آوری شده و تلاش گردیده است متونی که شعاع شیرازی آنها را تصحیح کرده، نوشته یا سروده است مورد تحلیل قرار گیرد. در این پژوهش کتابخانه شخصی شعاع که جزو کتابخانه های شخصی کم نظیر ایران بوده و شامل منابع اصلی برای تدوین تذکره های وی بوده معرفی و برخی کتاب های موجود در آن کتابخانه مورد شناسایی قرار گرفته است.
تحلیل اساطیر آفرینش و باروری در باورهای و رسوم عامیانه جنوب ایران درباره نخل (با تکیه بر شهرستان جهرم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۸۱
45 - 71
حوزههای تخصصی:
نخل در سرشت اساطیری خود یکی از ایزدان نباتی بین النهرینی و عیلامی است که نشانه هایی از ذات بغانه او در تجسّد انسانی و دگرگون شده آن در باورها و آداب و رسوم مردم جنوب ایران در ارتباط با اساطیر آفرینش و باروری بر جای مانده است. سرگذشت اساطیری نخل به صورت انسان پنداری در بیشتر سنتها و باورهای عامیانه مردم جنوب به هم شباهت دارد و باعث شده است باورهایی چون آفرینش نخل از نخاله انسان و دانستن نخل به عنوان همدم در جنوب رواج داشته باشد. قداست نخل و باورهایی نظیر اینکه نخل اندام و احوالی چون انسان دارد و آیین هایی چون عروس کردن، تهدید نمایشی و قربانی نخل و... در اسطوره های زایش و باروری ریشه دارد. فرایند شخصیت سازی مردم جنوب از نخل از نظر چرخه مرگ و حیات و رستاخیز تا الهه باروری، مکمّل یکدیگر و بیانگر تلقی از جایگاه کیهانی نیروی مؤنث در نظام هستی است. این مقاله با بررسی میدانی و کتابخانه ای به روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی اساطیر مربوط به آفرینش و باروری در باورهای عامیانه مردم جنوب درباره نخل با تکیه بر مردم جهرم پرداخته و عناصر اساطیری آن را در رسوم و باورهایی چون تولد و تقدّس نخل، باروری، عاشقی، دیوانگی، مرگ و تابوت نخل نشان داده است.
مطالعه کارکردهای زبانی «فعل» در اشعار غنایی «مذنب بدایونی» با تکیه بر فرانقش اندیشگانی در رویکرد نقش گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
73 - 106
حوزههای تخصصی:
«ادبیات غنایی» به عنوان یکی از گسترده ترین انواع ادبی در چهارچوب نقش «ادبی و عاطفی» زبان مطرح می شود و به بیان احساسات و عواطف شخصی «گوینده» می پردازد. هدف این نوع ادبی، گزارش و بیان احساسات گوینده و در کنار آن، لذت بخشیدن به مخاطب است. هر یک از گویندگان ادب غنایی به اقتضای درون مایه اثر خود از مؤلفه هایی بهره گرفته اند که به اثر آن ها رنگ و بوی غنایی بخشیده و آن را از سایر آثار ادبی متمایز ساخته است. شیوه های کاربرد عناصر غنایی در هر یک از منظومه های ادب فارسی متعدد و متنوع است. عواملی مانند «ترکیبات و تعبیرات غنایی»، «توصیفات نرم و لطیف»، «فضای غم آلود و انزواطلبی»، «کنشگری عاشق و معشوق»، «تک گویی های درونی شخصیت اصلی» و ... از شاخص ترین نمودهای ادب غنایی هستند. این پژوهش تلاش می کند با بهره گیری از «فرانقش اندیشگانی» در رویکرد نقش گرایی هلیدی به مطالعه اشعار غنایی «مذنب بدایونی» یکی از شعرای ناشناخته دوره بازگشت بپردازد. این شاعر غزل سرا از روش های مختلفی برای بیان اندیشه غنایی خود استفاده کرده و نکته قابل تأمل این است که وی در طول دوره شاعری خود دچار تحول نگرش شده و از نگرش ابتدایی خود که مشابه شعرای عاشقانه سرای سبک عراقی بوده در دوره ای از زندگی به دیدگاه شعرای «مکتب وقوع» و «واسوخت» متمایل می شود. این پژوهش سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که بر مبنای فرانقش اندیشگانی، تحول جهان بینی «مذنب بدایونی» در اشعار غنایی، باعث ایجاد چه تغییراتی در سطح «افعال» به کار رفته، شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که تغییر، افول و در نهایت تنزل مقام «معشوق» -به عنوان شخصیت اصلی غزلیات وی- از طریق کاهش میزان حضور این مُشارک در «فرآیندهای مادی و ذهنی» و بسامد بالای «بندهای پرسشی» که معنای «مؤاخذه و عتاب» دارند، نشان داده شده است.
ﺭﻭﺍﯾﯽ آزﻣﻮﻥ درک ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽآﻣﻮزﺍﻥ غیرایرانی: ﺗﺤلیلی ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ ﺍﺻﻮل آزﻣﻮﻥ شناسی
حوزههای تخصصی:
آزمون ها ابزار مهمی جهت ارزیابی یادگیری و توانمندی فارسی آموزان هستند. روایی آزمون یکی از مهم ترین عواملی است که در ارزشیابی آزمون باید به آن توجه کرد. هدف اصلی این پژوهش بررسی روایی محتوایی و ظاهری آزمون درک خواندن سطح تکمیلی فارسی آموزان غیرایرانی است. فرضیه این پژوهش بر این اصل استوار است که این آزمون از روایی ظاهری نامطلوب و روایی محتوایی مطلوبی برخوردار است. پرسش شوندگان این پژوهش ۱۰ مدرس آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان و ۲۴ نفر از فارسی آموزان دختر و پسر مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه بین الملل امام خمینی (ره ) با ملیت های گوناگون در بازه سنی۳۰- ۲۰ است. در این پژوهش برای بررسی روایی آزمون ها از دو پرسشنامه آزمون های وابسته به ملاک ویرسما وجورس و نیز افزودن شاخص های تکمیلی، طبق مدل ساموئلز و نظریه سالیوا هاگیس استفاده شده است. دو مشخصه روایی محتوایی و ظاهری هر دو آزمون اندازه گیری شدند. نتایج آماری نشان دهنده این موضوع بوده اند که این دو آزمون، از روایی محتوایی قابل قبولی برخوردارند اما روایی ظاهری مطلوبی ندارند.
بررسی تطبیقی عنصر زمان در رمان های دایی جان ناپلئون و دن کیشوت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
175 - 203
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهایی که می توان بر اساس آن به مطالعه تطبیقی دو اثر پرداخت، رویکرد روایت شناسانه است. در پژوهش حاضر به مقایسه ی تطبیقی یکی از عناصر روایی(زمان دستوری) در دو رمان دن کیشوت و دایی جان ناپلئون پرداخته شده است. زمان یکی از عناصری است که به روایت و داستان هویت می بخشد و با سه مؤلفه ی نظم و ترتیب، تداوم و بسامد تعریف می شود. در هر دو رمان، نویسندگان با آوردن توصیف های دقیق و جزئی سعی دارند از سرعت روایت بکاهند تا خواننده بیش تر درگیر رمان شود و همزادپنداری با شخصیت ها و تجسم داستان برایش ممکن گردد. موضوع جنگ و سفر در هر دو داستان، نقش کلیدی داشته و بیشتر جنبه ی خیالی دارند. توصیف رویدادهایی که در خلال این جنگ ها و سفرها اتفاق می افتد، در رمان دن کیشوت موجب پیش برد داستان می شود، ولی در رمان دایی جان ناپلئون به ایجاد فضایی طنزآمیز و گسترش زمانی کمک می کند. رمان دایی جان ناپلئون بیشتر دیالوگ محور است، از این رو روایت عمدتاً دارای شتاب ثابت و همسانی زمانی ست، اما تداوم زمانی در رمان سروانتس به دلیل اطناب فراوان، شتاب منفی دارد. بسامد در دو رمان بسامد مفرد است که با توجه به سبک روایت هر دو اثر و رئالیستی بودن آن ها دور از انتظار نیست. اگرچه از دیگر انواع بسامد نظیر بسامد مکرر در هر دو اثر استفاده شده است؛ ولی بسامد مفرد همچنان بیش ترین کاربرد را داراست. یافتن وجوه مشترک میان دو رمان، این ذهنیت را پدید می آورد که ایرج پزشکزاد، در نوشتن دایی جان ناپلئون، نگاهی به رمان دن کیشوت داشته است.
«بَی رام شهر»، لقبی ساسانی در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
205 - 222
حوزههای تخصصی:
شاهنامه شناسان آرام آرام در تصحیح شاهنامه می کوشند و در این کار از زبان ها و اسناد پیش از اسلام نیز گاهی یاری می خواهند. طبیعی است که در شاهنامه مخصوصاً بتوان انعکاسی از احوال دوران ساسانیان و الفاظ و اصطلاحات رایج در حکومت آنان را یافت. در این مقاله کوشش شده است تا با بررسی چند نامه از شاهان ساسانی یا خطاب به ایشان، که در آنها چند لقب و عنوان به شکل قالبی تکرار شده، و همچنین مقابله نسخه های شاهنامه، یک لقب ساسانی، که به نظر نویسندگان از نظر مصحّحان شاهنامه پنهان مانده، پیدا شود و اصل آن در اسناد ساسانی معلوم گردد. این لقب «بی رام شهر» است که در نسخه ها و چاپ های شاهنامه به چند شکل نقل شده و در بهترین چاپ های شاهنامه، مخصوصاً در چاپ خالقی و همکاران او، به شکل «پدرام شهر» درآمده است. در پایان بحث، با ذکر دلایل روشن، در اثبات این نکته نیز کوشش شده که «مهست»، که در همان نامه ها، باز به همان شکلی قالبی، در کنار «بی رام شهر» تکرار شده، چیزی نیست جز تصحیف «مزدیسن»، ولی این تصحیف از فردوسی یا کاتبان شاهنامه نیست و مدت ها پیش از او در نقلِ اسنادِ ساسانی به خط عربی و فارسی عارض شده بوده و به همان صورت به شاهنامه ابومنصوری و شاهنامه فردوسی وارد شده است.
نسبیت زبانی در معادل یابی و ترجمه مفاهیم نام اندام «دست» در زبان عربی بر مبنای رویکردهای شناختی و فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسبیت زبانی همواره یکی از چالش های فراروی مترجمان بوده است و آن حاصل تجربه های زیستی متفاوت سخنوران زبان است. تجارب جمعی سخنوران زبان مانند آداب و رسوم، باورها و پدیده های اجتماعی، مبانی فرهنگی است که با مفاهیم زبانی در ارتباط است. نام اندام ها یعنی واژگان مربوط به بیان اعضای بدن انسان مانند: چشم، سر، گوش و... ممکن است حاوی مفاهیم فرهنگی و شناختی همچون دانش، ادراک و احساسات و آداب و رسوم باشد. علاوه بر این، بین مفاهیم فیزیولوژیکی (کار اندام شناسی) اعضای بدن انسان و مفاهیم سوسیولوژی (جامعه شناسی) رابطه معنایی وجود دارد. بررسی مبانی فرهنگی و شناختی این واژه ها و پرداختن به پیشینه تجارب زیسته سخنوران همچون ابزاری می تواند مترجم را در فهم درست معنای دقیق سپس انتقال آن به زبان مقصد کمک کند. اهمیت و جایگاه نام اندام ها در زبان از یک سو و بسامد بالای نام اندام «دست» در زبان عربی و گویش های آن از سوی دیگر، ما را بر این داشت تا به بررسی توصیفی- تحلیلی واژه «دست» و صور ت بندی های زبانی و مفهوم سازی های فرهنگی آن بپردازیم تا از طریق تحلیل معنایی و زبانی این نام اندام، چگونگی معادل گزینی و ترجمه آن را در زبان فارسی مورد بررسی قرار دهیم. از مهم ترین نتایج به «دست» آمده این است که گاهی ترجمه واژگان و ارائه مفاهیم بر مبنای صور ت بندی مشترک زبان مبدأ و مقصد شکل می گیرد و گاهی بر مبنای صور ت بندی متفاوت؛ در صور ت بندی مشترک، ترجمه هم پوشانی می تواند پیشینه فرهنگی و جهان بینی زبان مبدأ را انتقال دهد و در صور ت بندی متفاوت، نسبیت زبانی اتفاق می افتد. ترجمه هم پوشانی در انتقال مفاهیم عاجز است و باید ترجمه ناهمسان یا به عبارت دیگر، ترجمه مفهومی را که هم متناسب با معیارهای فرهنگی زبان مبدأ است و هم با معیارهای فرهنگی زبان مقصد به کار گرفت.
تحلیل روند دگرگونگی معنایی سمندر در متون باستانی فارسی، چینی و غربی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
9 - 28
حوزههای تخصصی:
«سمندر» جانور اسطوره ای اُراسیایی است که در متون تاریخی و ادبی چینی، فارسی و غربی دوران باستان به صورت های گوناگون توصیف شده است. در متون غربی معمولاً این جانور به صورت «دوزیست دُم داری که در آتش زندگی می کند» توصیف شده که هویت اصلی «سمندر» در زیست شناسی امروزه تلقی می شود. در متون اسلامی و چینی سمندر بیشتر به صورت «حیوانی آتشین که می توان با موهایش پارچه ای بافت که در آتش نمی سوزد» توصیف شده است. منظور نویسندگان آن منابع از پارچه همان «پنبه نسوز» است. در متون چینی اسم سمندر به پارچه «هو هوان» دگرگون شده است. در این مقاله کوشیده ایم تا با ذکر نمونه هایی از توصیفات «سمندر» در متون مختلف، شباهت ها و تفاوت های شناختی مردم از آن را در غرب و شرق دوران باستان بررسی کنیم. با تمرکز بر شباهت ویژگی های سمندر در متون فارسی و چینی، می توان گفت که معنا و مفهوم سمندر از مناطق غربی (ایران و عرب) به چین انتقال یافته و در این روند تحولات معنایی پذیرفته است. به عبارت دیگر، تحولات معنایی «سمندر» از غرب به شرق از نمونه های مهم تبادلات فرهنگی تمدن چین و ایران اسلامی به شمار می رود.
تحلیل تطبیقی ذات و صفات خدا در مثنوی معنوی و دائودِه جینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
91 - 115
حوزههای تخصصی:
موضوع تبیین ذات و صفات خدا در عرفان اسلامی متأثر از سنّت قرآنی است که عارفان اسماء ذات، صفات و افعال خدا را به تأسی از آن تبیین و طبقه بندی کرده اند و مولوی در مثنوی معنوی به عنوان برجسته ترین اثر عرفانی در زبان فارسی با دقّت و ظرافت بدان پرداخته و ناشناختگی ذات خدا را آورده است. هم چنین لائودزی، حکیم چینی در دائودِه جینگ، مهم ترین متن آیین دائو که هجده سده پیش از مثنوی معنوی نوشته شده، مباحثی عمده و باریک بینانه در شناخت ناپذیری ذات دائو مطرح کرده است. هدف این جستار بازنمایی و تحلیل یافته های ذات و صفات خدا در مثنوی معنوی و دائودِه جینگ و تبیین همسانی و ناهمسانی آن هاست که با روش توصیفی- تحلیلی سامان یافته است؛ چنانکه دستاوردهای پژوهش نشان می دهد، حقیقت ذات خدا در مثنوی معنوی و دائو در دائودِه جینگ ذهن گریز و شناخت ناپذیر است، امّا صفات خدا در مثنوی معنوی بسیار پرشمارتر از صفات دائو در دائودِه جینگ است که این موضوع نظر به گستردگی اسم شناسی در عرفان اسلامی و تفسیرهای عرفانی از اسماء خدا قابل توجیه است. هم چنین برخی صفات دائو مانند ژرف بودن، بی صدایی و بی صورتی اگرچه فاقد معادل شناخته در عرفان اسلامی هستند، امّا در مثنوی معنوی به مثابه صفات خدا به کار رفته اند.
النسق الأنثوي المضمر لصوره المرأه الغجریه في روایه "لعنه کین" لفوزي الهنداوي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
النقد الثقافی علی عکس النقد الأدبی لا یبحث عن جمالیات النص ووظائفه، کما أنه لایکترث بتناغم الجنس الأدبی وانسجامه، بل یحاول الکشف عن مضمرات النص، والمعنی الکامن خلف جمالیاته، والمخبوء تحت نمق الأحرف، ویبحث عن المعانی التی تقطن خلف النص الظاهر، لکی یبیّن مدی تأثیر التراث الممتد من أعماق التاریخ الرحب حتّی یومنا هذا. إن شأن المرأه وحقوقها اقترن بقواعد الحداثه، والأدب الحدیث انتهز هذه الفرصه للمناشده بقضیه المرأه کی تصبح هی وحقوقها من أهم القضایا المعاصره التی تتّجه إلیها أقلام الأدباء ویتطرق لها النُقّاد بحثاً عن حریتها وتأمین أمنها لحیاه کریمه. لذا هدفنا الأسّ فی هذا البحث هو أن ندرس روایه "لعنه کین" ونحلّل الأنساق الثقافیه المضمره لصوره المرأه الغجریه ونبیّن دورها فی النص الظاهر والمضمر، ونسفر عمّا یحجبه الروائی خلف مفرداته وادّعاءاته التی جاءت منمّقه بشکل نص روائی. إذ عالجنا مسأله المرأه الغجریه لأنّها قد عاشت التذبذب بین نظریات المنظرین والخلفیه الثقافیه للمجتمع العراقی، وکانت الأقوال والکتابات تختلف عمّا یشهده المرء فی الشارع العراقی. هذا البحث وفق المنهج التوصیفی-التحلیلی یسعی إلی کشف النسق المضمر فی روایه "لعنه کین" وقد اتّضح لنا من خلال دراستنا لهذه الروایه، أنّ هناک نسقین یسیطران تماماً وبشکل ملموس علی تسلسل أحداث الروایه: النسق الأنثوی حیث ظهر بصوره: المرأه فریسه الرجل الشرقی، والمرأه الأمیه والجاهله فی روایه لعنه کین، وضعف المرأه وانعدام الأمن، وجسد المرأه الشبق عند الرجل الشرقی. وکما جاء فی النتائج أنّ الروائی من خلال مخیلته من اللاوعی، کشف لنا عمّا یجول جوف نهاه ویحدق بمخیلته، وتاثیر الثقافه الذکوریه علی المجتمع العراقی والمفردات التی سبق مفهومها مصطلحها، ممّا ساعدنا علی إبداء المضمر وإظهار المکنون فی نص الروائی.
بررسی اهمیت و جایگاه زن در خانواده با تأکید بر دیوان پروین اعتصامی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
163 - 181
حوزههای تخصصی:
ادبیات معاصر منبع مطالعاتی غنی پیرامون موضوع زن به شمار می آید. در این میان اشعاری که زنان در این حوزه سروده اند مستلزم توجه بیشتری است. در این میان پروین اعتصامی یکی از آن شاعران برجسته است که در اشعار خود به بیان خواسته ها، کمبودها، نارساییها و لزوم توجه جامعه به جایگاه ارزشمند و مهم زن و خانواده پرداخته است. در این راستا، سوال اصلی این پژوهش این است که «زن در خانواده در اشعار پروین چه جایگاهی دارد؟» ضمناً روش تحقیق به کارگرفته در این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که از نظر پروین تنها سلاح مبارزه زنان علیه نارسایی ها و باز ستاندن حقشان و دستیابی به جایگاه واقعی آنان در جامعه و ارتقا و رشد خانواده، تحصیل علم است. به دیگر سخن، با کسب علم و دانش و بالا بردن سطح آگاهی، زنان توانمند شده و با اقتدار می توانند به ایفای نقشهایشان به شکلی مؤثرتر بپردازند. به طور کلی مقاله حاضر در نظر دارد که به تبیین و بررسی جایگاه زن و خانواده در اشعار پروین اعتصامی شاعر برجسته ی معاصر بپردازد.
بازتاب آیه الست در کتاب فیه مافیه با نگاهی به مثنوی معنوی و دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
19 - 34
حوزههای تخصصی:
در تاریخ تصوف و عرفان یکی از مهم ترین مسائل نظری که تأثیری پایدار و عمیق بر همه جریان های فکری عرفانی و در پیِ آن، ادبی داشته، مسأله میثاق یا عهد الست (سوره اعراف /172) است. این مفهوم در صدر اسلام عمدتاً با واژگان مندرج در آیه و ارائه معنای ظاهری آن انعکاس می یافت؛ اما با ورود آن به آثار اندیشمندان، سیر معنایی و تطور واژگانی آن نیز تغییر یافت و اغلب با عشق ازلی درآمیخت که در اوج خود در آثار مولوی متجلی شد. مولانا در اشعارش، چه در مثنوی و چه دیوان کبیر با ترکیبات اضافی و وصفی به عهد ازلی با تمام مظاهر و مفاهیم متنوّع آن اشاره می کند و در خوشه ای معنایی با کلمات جانشین با واژه الست به تفسیر و تأویل آن ها می پردازد. مولانا در آثار منثور خویش از جمله کتاب فیه مافیه نیز به گونه ای خاص به مفهوم الست پرداخته است. برای دریافت این مفهوم باید از طریق قرینه سازی این اصطلاحات با موارد مشترک در مثنوی و دیوان کبیر به تفسیر آن ها راه یافت به گونه ای که این سه کتاب را باید شرح و بسط و تأویل و تفسیر یکدیگر دانست. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی ضمن ارائه بازتاب آیه الست در کتاب فیه مافیه از طریق نشان دادن برخی از موضوعات کلیدی هم نشین با این موضوع در کتاب یادشده، تفاوت شیوه این اثر با مثنوی معنوی و دیوان شمس را نیز بیان می کند.
اسفندیار؛ مناقشه تحقق یا عدم تحقق فردیّت در شخصیت او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
13 - 34
حوزههای تخصصی:
اسفندیار شاهنامه، یکی از چهره های مهم تاریخ اسطوره ای و حماسی ایران است. پیچیدگی شخصیت او بستر مناسبی برای تفسیر و نظریه پردازی پیرامون این شخصیت، کنش و رفتار او به وجود آورده است. در این مقاله می کوشیم با استفاده از نظریات یونگ به بررسی هفت خوان اسفندیار و مناقشه «فردیّت یافتگی» در شخصیت او بپردازیم و تحقیقاتی را که سعی کرده اند گذر این شخصیت اسطوره ای از هفت خوان را به مثابه فردیت یافتگی وی تلقّی نمایند، به چالش بکشیم. می دانیم استفاده از نظریات تحلیلی جدید در بررسی متون حماسی می تواند زوایای تازه ای از آن ها را پیش روی محققان باز کند. از نکات مهم در حیات پهلوانی اسفندیار مسأله «هفت خوان» است که تحلیل های مختلفی را به دنبال داشته است. پژوهش های انجام شده در این باب، با تکیه بر نظریات یونگ، در قیاس با «هفت خوان رستم» غالباً به نقطه واحدی نظر دارند و آن، این که اسفندیار نیز مانند ابرقهرمان اسطوره ای ایران با عبور از هفت خوان توانسته به «فردیّت» و «کمال» دست یابد. در حالی که مرحله بازگشت این پهلوان از هفت خوان و به ویژه کنش های مهم و تأثیرگذار او در مراحل پایانی عمر، خلاف نتایج تحقیقات اخیر را اثبات می کند. ما در گفتار حاضر با استناد به همان روی کرد یونگی که پژوهش های پیشین بر آن استوارند، نشان خواهیم داد که فرایند فردیّت و کمال به دلیل یکی شدن اسفندیار با کهن الگوی «نقاب» و تسلط «سایه» بر شخصیت او، برای وی محقق نشده است و صِرف عبور از هفت خوان، مدعای این تحقیقات را مبنی بر دست یابی اسفندیار به «فردیّت»، تأیید نمی کند.
راحهالصّدور راوندی از نگرگاهِ فواید ادبی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه از قلم نجم الدّین راوندی در تاریخ آل سلجوق بر جای مانده است، فارغ از نظرهای متفاوت و گاه متناقضی که درباره اش داده اند، به عنوان متنی دیرساله در تاریخ، که چونان دیگر رسائل تاریخی، در جنب منابع دیگری چون تذکره ها و کتاب های بلاغی، متضمّن فواید ادبی است، شایای توجّه است. چه نکاتی که گه گاه در این آثار، ازجمله در راحهالصّدور و آیهالسّرور (599 تا 603 ق) بیان شده است، بر ساحت هایی از گذشتهٔ ادبی ایران روشنایی هایی می افکنَد و این، به ویژه برای دیدن و مطالعه بهتر و بیشتر ساحت های کمتر دیده و بررسیدهٔ این گذشتهٔ ادبی، دست مایه ای ارجمند است. بنا بر نکات پیش گفته، می توان در راحهالصّدور ، در ساحت های نقد ادبی، تاریخ ادبیّات، کیفیّت ذوق ادبی عصر راوندی و قابلیّت اشعار بازآورده شده در راحهالصّدور در تصحیح دواوین شاعران، به آگاهی های مغتنمی دست یافت که در تحلیل مسائل بازبسته به ساحت های نام برده بی ارج و ارز نیست. تحلیل نظر سیّداشرف غزنوی در ضرورت پرهیز شاعران تازه کار از مطالعهٔ اشعار رودکی، عنصری، مُعِزّی و سنایی، جنس مواجههٔ راوندی با ارتباط دوسویهٔ شاهان و شاعران، بدخوانی ها دربارهٔ شاعرانی چون شمس الدّین احمد بن منوچهر شصت کله و اهمّیّت اطّلاعات قابل استخراج از راحهالصّدور دربارهٔ برخی دیگر از شاعران کمتر شناخته شده، بازخوانی آرای راوندی در نقد ادبی، خاصه دفاعش از مُجیر بیلقانی در برابر اثیر اخسیکتی و... از موضوعاتی است که در پیوند با ساحت های مذکور پیش چشم قرار گرفته است.