فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۴۴۵ مورد.
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۲۲
30 - 41
حوزههای تخصصی:
راه ها به عنوان یکی از عناصر اصلی ساختار منظر شهری، نقشی بنیادین در ادراک فضا، هویت شهری و کیفیت زندگی شهروندان ایفا می کنند. با این حال، توسعه های معاصر شهری در بسیاری از شهرهای ایران، از جمله نطنز، اغلب با نادیده گرفتن رویکرد کل نگر، منجر به تغییرات کالبدی و معنایی قابل توجهی در ساختار شهر شده اند. این پژوهش با هدف تحلیل تأثیر اقدامات توسعه ای راه ها بر منظر شهر نطنز، بر اساس سه مقیاس کلان (شبکه راه های بین شهری)، میانی (خیابان ها و محورهای اصلی) و خُرد (کوچه ها و مسیرهای محلی) انجام شده است. روش پژوهش کیفی و مبتنی بر رویکرد توصیفی-تحلیلی است و با اتکا به مطالعات اسنادی، تحلیل تطبیقی متون و مشاهده میدانی، تغییرات منظرین شهر در گذر زمان بررسی شده است. یافته ها نشان می دهد که طرح های توسعه ای اخیر در نطنز، به ویژه احداث بلوارهای عریض و تعریض معابر، سبب گسست در پیوند تاریخی و فرهنگی شهر با شبکه راه های سنتی شده و از انسجام فضایی، هویت تاریخی و مفهوم باغشهری کاسته است. در سطح خُرد نیز، کوچه ها و مسیرهای ارگانیک تاریخی جای خود را به الگوهای هندسی و یکنواخت داده اند که موجب کاهش خوانایی، حس مکان و تعاملات اجتماعی گردیده است. در مجموع، نتایج حاکی از آن است که توسعه راه ها در نطنز، به رغم تسهیل جابه جایی، به گسست های کالبدی، بصری و ادراکی منجر شده است. پژوهش تأکید می کند که حفظ منظر راه ها به عنوان بخشی از میراث فرهنگی و هویت شهر، مستلزم نهادینه کردن رویکردی کل نگر در برنامه ریزی و طراحی شهری است.
بازخوانی چالش های توسعه در منظر شهری نطنز با تأکید بر عناصر سازمان فضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۲۲
50 - 61
حوزههای تخصصی:
منظر شهری بازتابی از هویت، تاریخ، فرهنگ و ساختار فضایی هر شهر است و سازمان فضایی به عنوان بستر کالبدی این منظر، نقشی بنیادین در شکل گیری ادراک فضایی و هویت شهری ایفا می کند. پژوهش حاضر با تمرکز بر شهر تاریخی نطنز، به خوانش عناصر سازمان فضایی آن شامل قلمرو، مرکز، ساختار و کل های کوچک می پردازد تا تأثیر دگرگونی های ناشی از توسعه معاصر بر منظر شهری را تحلیل کند. نطنز نمونه ای از شهرهای ایرانی است که سازمان فضایی آن در پیوند با بستر طبیعی، سلسله مراتب عملکردی و نظام معیشتی-اجتماعی شکل گرفته است. این پژوهش با رویکرد کیفی و روش تحلیلی-تفسیری، برپایه مطالعات کتابخانه ای، متون تاریخی، مشاهده میدانی و تحلیل نقشه ها انجام شده است. یافته ها نشان می دهند که عناصر سنتی سازمان فضایی نطنز از جمله باغات پیرامونی به عنوان مرزهای طبیعی قلمرو، مراکز مذهبی و اجتماعی در قلب ساختار فضایی، شبکه ارگانیک مسیرها و پیوندهای عملکردی، در حفظ انسجام فضایی و معنا بخشی به منظر شهر نقشی کلیدی داشته اند. با این حال، توسعه های چند دهه اخیر از جمله ساخت وسازهای جدید، خیابان کشی ها و گسترش نامتوازن شهر، موجب گسست در سازمان فضایی، تضعیف مرکز تاریخی، از بین رفتن پیوستگی عملکردی و کاهش خوانایی منظر شهری شده اند. نتیجه این دگرگونی ها، تضعیف هویت تاریخی شهر و کاهش تعلق خاطر شهروندان به فضاهای تاریخی بوده است. بر این اساس، بازشناسی و بازآرایی عناصر سازمان فضایی با تکیه بر بستر طبیعی و ساختار تاریخی شهر، می تواند راهبردی مؤثر برای هدایت توسعه پایدار و ارتقاء کیفیت منظر شهری نطنز و شهرهای مشابه باشد. این مطالعه تلاش دارد تا با تأکید بر جایگاه سازمان فضایی در فهم منظر شهری، زمینه ای برای سیاست گذاری های مکان محور در مدیریت توسعه شهرهای تاریخی فراهم آورد.
شبیه سازی میزان روشنایی و دید به بیرون فضا براساس دو پارامتر موقعیت و کشیدگی بازشو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
44 - 51
حوزههای تخصصی:
استفاده از یک بازشو در نما یا جداره ساختمان، علاوه بر جنبه های زیبایی شناسی، در سیما و منظر بیرونی بنا، دارای وجوه کارکردی نیز هست که در قالب تأمین روشنایی فضای داخلی و ایجاد دید به بیرون نمود می یابد. کیفیت طراحی بازشو می تواند تأثیر قابل ملاحظه ای بر کیفیت روشنایی فضای داخلی و میزان دید ساکنان از درون به بیرون فضا داشته باشد. پژوهش حاضر به بررسی نقش موقیعت و کشیدگی بازشو در تعیین کیفیت روشنایی داخلی و میزان دید از درون به بیرون فضا می پردازد. به منظور سنجش میزان روشنایی، از شاخص های نور روز (DF)، خیرگی (Glare) استفاده شد. همچنین، برای سنجش شاخص دید به بیرون، میزان رؤیت پذیری فضای بیرونی از داخل فضا (View Analysis) بررسی شد. براین اساس، یک فضای مستطیلی شکل با ابعاد 5*3متر مربع به همراه یک بازشو به ابعاد 1*1متر مربع واقع در جبهه جنوبی آن، در شهر شیراز به عنوان الگوی پایه در نظر گرفته شد. همچنین، 22 نمونه موردی با موقیعت ها و کشیدگی های مختلف بازشو به عنوان نمونه های موردی تحقیق انتخاب شد. پس از شبیه سازی و تحلیل این نمونه ها با استفاده از افزونه های هانی بی و لیدی باگ، نتایج در قالب یافتن بهینه ترین موقعیت و کشیدگی بازشو در جداره ارائه شد. نتایج تحقیق نشان داد که استفاده از بازشو با کشیدگی افقی و مستقر در بخش مرکزی جداره، بهنیه ترین حالات دید به بیرون و روشنایی روز را درون فضا ایجاد می نماید.
نقش درختان در سنجش زیبایی شناسی بصری و پیچیدگی کالبدی مناظر شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۷۲
50 - 63
حوزههای تخصصی:
با وجود نقش حیاتی درختان در ارتقای کیفیت بصری فضاهای شهری، اجماع علمی مشخصی درباره نحوه و میزان تأثیر آن ها بر زیبایی شناسی و پیچیدگی مناظر شهری وجود ندارد. بیشتر پژوهش های پیشین بر ارزیابی های ذهنی تمرکز داشته و تأثیر دقیق حذف یا افزودن درختان بر پیچیدگی کالبدی و زیبایی مناظر را کمتر تحلیل کرده اند. این خلأ، نیاز به مطالعه ای دقیق و جامع را مطرح می کند. هدف این پژوهش بررسی تأثیر افزودن یا جابه جایی درختان بر زیبایی شناسی بصری و پیچیدگی کالبدی مناظر شهری است. پرسش اصلی آن است که آیا این تغییرات همواره باعث بهبود کیفیت بصری می شوند یا در برخی موارد ممکن است اثر معکوس داشته باشند. این پژوهش با بهره گیری از روش های کیفی و کمّی انجام شده است. با استفاده از تکنیک شبیه سازی بصری واقعیت افزوده (AR) و تحلیل تصویری در نرم افزار ImageJ، ۱۱ تصویر از مناظر شهری مختلف در سراسر جهان انتخاب شد. سپس از طریق یک پرسشنامه تصویری، نظرات ۵۱ متخصص منظر شهری گردآوری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون خی دو و t مستقل، همچنین تحلیل ابعاد فراکتال تصاویر استفاده شد. در نه نمونه از ۱۱ مورد، افزودن درختان به طور معناداری زیبایی و پیچیدگی بصری را افزایش داد (سطح معناداری 50/0< و 977/0Cramér’s V=). تحلیل فراکتال و آزمون t نیز پیچیدگی بالاتر مناظر دارای درختان را تأیید کرد. بااین حال، در برخی موارد، درختان با پوشاندن جزئیات معماری، زیبایی را کاهش دادند. بررسی ها نشان داد مکان قرارگیری درختان نسبت به ساختار کالبدی اهمیت به سزایی دارد. به بیان دیگر، رابطه بین پیچیدگی و زیبایی خطی نیست و وجود یک «آستانه بصری» ضروری به نظر می رسد که پس از آن، افزودن عناصر طبیعی می تواند اثر منفی داشته باشد. این یافته ها به طراحان کمک می کند تا با طراحی هوشمندانه و مکانیابی درختان، تجربه بصری شهروندان را بهبود و کیفیت زندگی شهری را ارتقا دهند.
تحلیل تأثیر سرمایۀ فرهنگی بر بازدید از جاذبه های میراث فرهنگی (مورد مطالعه: گردشگران داخلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۱
36 - 47
حوزههای تخصصی:
| صنعت مسافرت و گردشگری نقشی اساسی در اقتصاد و جامعه جهانی دارد. از دیدگاه اقتصادی، بین گردشگری معمولی و گردشگری فرهنگی تفاوت وجود دارد. ایران به دلیل داشتن انواع میراث فرهنگی ملموس و ناملموس، پتانسیل بالایی در زمینه گردشگری فرهنگی دارد. با توجه به اهمیت گردشگری و به ویژه گردشگری فرهنگی در اقتصاد، این پژوهش به بررسی عوامل تأثیرگذار بر بازدید از جاذبه های میراث فرهنگی با تأکید بر سرمایه فرهنگی می پردازد. در این راستا عوامل اثرگذار بر بازدید، به دو بخش عوامل مربوط به طرف عرضه (امکانات و تسهیلات موجود در جاذبه های میراث فرهنگی) و عوامل مربوط به طرف تقاضا، ازجمله سرمایه فرهنگی گردشگران تفکیک شده است. منظور از سرمایه فرهنگی در این پژوهش، سرمایه فرهنگی انباشته شده درگردشگران است که با شاخص هایی نظیر سابقه بازدید، تحصیلات، درآمد و سن سنجیده می شود. روش تحقیق ترکیبی از روش توصیفی- علی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه گردشگران داخلی و از پرسشنامه محقق ساخته شده استفاده شد. بدین منظور با توجه به بزرگ بودن جامعه، 384 پرسشنامه به صورت تصادفی و مجازی بین گردشگران توزیع شده است و با استفاده از تحلیل علی رگرسیونی، داده های حاصل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج به دست آمده از تحلیل رگرسیون لاجیت رتبه ای نشان می دهد، متغیرهای سرمایه فرهنگی شامل سن، اشتغال و سابقه بازدید تأثیر مثبت و معنادار و متغیرهای وضعیت درآمد مربوط به خانوارهای با درآمد متوسط روبه بالا و پردرآمد دارای تأثیر منفی و معنادار هستند. همچنین از متغیرهای طرف عرضه تبلیغات، رستوران، فروشگاه های محصولات فرهنگی و کاهش میزان ازدحام بیشترین تأثیر مثبت و معنادار را دارند.
بررسی سیستمی پیوند میان تاب آوری اکولوژیک، جزایر حرارتی شهری و سلامت عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۱
44 - 55
حوزههای تخصصی:
با توجه به رشد شهرنشینی و افزایش آسیب پذیری ناشی از تغییرات اقلیمی، تاب آوری شهری به عنوان رویکردی کلیدی در برنامه ریزی برای دستیابی به پایداری مطرح شده است. یکی از چالش های اساسی در این حوزه، کمبود پژوهش های میان رشته ای است که تعاملات سیستمی میان تاب آوری اکولوژیکی، کاهش جزایر حرارتی شهری و سلامت انسانی را به طور جامع بررسی کنند. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی معیارهای مشترک بین تاب آوری اکولوژیکی، کاهش جزایر حرارتی شهری و سلامت ازطریق رویکردی میان رشته ای است. همچنین، این مطالعه به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه تاب آوری اکولوژیکی می تواند ازطریق کاهش جزایر حرارتی شهری، سلامت زیستی، روانی و اجتماعی را بهبود بخشد و آیا یک مدل چندلایه و سیستمی می تواند ارتباط غیرمکانیکی (شبکه ای) بین این عوامل را تبیین کند. این پژوهش از روش شناسی نظام مند پریسما برای شناسایی معیارهای مشترک بین سه حوزه مذکور استفاده کرده است. با تحلیل مطالعات پیشین و بررسی داده های موجود، چهارچوبی مفهومی برای درک بهتر تعاملات سیستمی میان این مؤلفه ها ارائه شده است. این پژوهش چهارچوب تاب آوری چندلایه ای را پیشنهاد می کند که در آن تاب آوری اکولوژیکی، کاهش جزایر حرارتی شهری و سلامت عمومی به عنوان مؤلفه های وابسته در یک سیستم شهری تطبیقی مفهوم سازی می شوند. نتایج نشان می دهد ادغام این سه مفهوم در یک رویکرد سیستمی می تواند ظرفیت تطبیقی شهرها را ارتقا داده و استرس های محیطی را کاهش دهد. همچنین، این مطالعه بر ضرورت درنظرگرفتن تاب آوری شهری به عنوان یک چالش چندمقیاسی و میان رشته ای تأکید دارد و پیشنهاد می کند پژوهش های آینده بر توسعه مدل های عملیاتی برای ارزیابی و پیش بینی تأثیرات این تعاملات تمرکز کنند.
رویکردهای خوانش منظر شهری؛ مرور نظام مند بر توسعۀ مدل های مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۷۲
28 - 39
حوزههای تخصصی:
منظر شهری به عنوان پدیده ای چندبُعدی (هولوگرافیک)، از ترکیب همزمان مجموعه کالبدی شهر و فهم ناظر (شهروند) از آن پدید می آید. خوانش منظر تخصصی وابسته به دانش منظر است که فهمی کلی از شهر را طلب می کند. این پژوهش با مروری نظام مند، به بررسی رویکردهای گوناگون خوانش منظر شهری می پردازد و آن ها را در طیفی از جزءنگر تا کل نگر تحلیل می کند. رویکردهای جزءنگر بر مطالعه دقیق اجزای تشکیل دهنده شهر و ویژگی های عینی یا ذهنی فضا تأکید دارند، درحالی که رویکردهای جامع نگر به تحلیل ترکیبی ابعاد عینی و ذهنی می پردازند و سعی در ایجاد درکی یکپارچه از محیط شهری دارند؛ رویکردهای کل نگر اما در فهم منظر شهر به مثابه حیثیتی واحد، حاصل ادراک انسان از فضا هستند. هدف این پژوهش بررسی رویکردهای مختلف در خوانش منظر شهری شامل مراحل مختلفی از جستجو، انتخاب، تحلیل و ارزشیابی منابع علمی است. این پژوهش به روش کیفی با شناسایی منابع مرتبط، از پایگاه های علمی معتبر داخلی و بین المللی استفاده و در نهایت از طریق تحلیل محتوا، رویکرد آن ها نسبت به مفاهیم کلیدی و مدل های خوانش منظر شهری بررسی و طبقه بندی کرده است. نتایج نشان می دهد که تکامل رویکردهای خوانش منظر شهری ارتباط مستقیمی با رشد دانش منظر داشته است و رویکردهای کل نگر، به ویژه با ترکیب روش های یکپارچه و سیستمی، کامل ترین چارچوب برای مطالعه این مفهوم ارائه می دهند. علاوه بر این، ارتباط میان رویکردها نشان دهنده ضرورت تحلیل چندبُعدی منظر شهری است. در نهایت، مطالعه منظر شهری به عنوان فرایندی چندلایه، نیازمند به کارگیری مدل ها و ابزارهای علمی دقیق است. ادغام روش های مختلف در چارچوبی کل نگر-سیستمی به شناختی معنادار، پایدار و در امتداد هویت شهر، کمک می کند که این امر لازمه هر نوع برنامه ریزی، مدیریت و مداخله مکان مند در فضای شهر است.
تبیین چارچوب احیای مناظر پساصنعتی شهری با رویکرد طراحی و توسعه احیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
16 - 25
حوزههای تخصصی:
مناظر پساصنعتی با ارزش های هویتی، به عنوان میراث فرهنگی عصر مدرن شناخته می شوند. این عرصه ها از جنبه های اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی آسیب دیده و از بُعد بصری، منظری نامناسب را ایجاد کرده اند. در این نوع عرصه ها، مداخلات با رویکردهای مختلف انجام شده است اما به دلیل پیچیدگی این مناظر و آسیب های وارده به اکوسیستم، نیاز به رویکردی جامع است که ضمن حفظ ارزش میراث صنعتی، آسیب های گذشته را ترمیم و باعث بهبود تعامل متقابل انسان او طبیعت شود. رویکرد «طراحی و توسعه احیایی» با نگاهی «جامع» و «سیستماتیک» با منابع ذاتی خود سیستم، ترمیم و احیا را ایجاد می کند که به همپیوندی نیازهای جامعه انسانی و طبیعت می انجامد. هدف پژوهش، ارائه چارچوبی جامع جهت احیای مناظر پساصنعتی با رویکرد احیایی است. در این راستا، به روش تحلیلی-تطبیقی مؤلفه های مؤثر در احیای مناظر پساصنعتی در شیوه های پیشین، با جریان های مؤثر در رویکرد احیایی تطبیق داده شده و ارتقا یافته است. سپس با بهره گیری از چارچوب پرکینز ویل، به عنوان یکی از چارچوب های کاربردی احیایی، جامع و نوآورانه احیای مناظر پساصنعتی ارائه شده است. این چارچوب به صورت دیاگرامی چندلایه، شامل یک هسته و چندین حلقه است که براساس آن سیاست گذاری ها و راهبردهای طراحی و توسعه مناظر پساصنعتی ارائه می شود. در این چارچوب، «مکان» به عنوان هسته سیستم، حلقه اول «ابعاد بررسی مکان»، حلقه دوم «جریان های مؤثر» در احیای مناظر پساصنعتی، حلقه سوم «زیرجریان ها» و حلقه چهارم «اکوسیستم» است. طبق یافته های پژوهش جریان های مؤثر در احیای مناظر پساصنعتی شامل 12 جریان تنوع زیستی، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ، آموزش، زیبایی شناسی، سلامت، مشارکت، زیرساخت، مواد و مصالح، انرژی و آب است. این چارچوب جهت احیای سایت های پساصنعتی از یک کارگاه کوچک تا یک مجموعه گسترده صنعتی قابل تعمیم است.
مراکز محله؛ ظاهری مشابه برای گردشگران، شخصیت های گوناگون در ادراک شهروندان (نمونۀ مطالعاتی: میدان وقت و ساعت یزد و میدان جلفای اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۲۲
20 - 29
حوزههای تخصصی:
محله یکی از کوچک ترین واحدهای سیستم شهر، و قلب تپنده آن، «مرکز محله» است. مرکز محله، هسته ایجادکننده حیات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی محله است و تا زمانی که زنده باشد، محله نیز زنده خواهد ماند. هستی محله به مرکز آن وابسته است و هستی مرکز نیز به زیست ساکنانی که در آن حضور دارند. انسان در مواجهه با پدیده ای، ابتدا هستی آن را در قالب یک حقیقت واحد به شکل یک حس کلی درک می کند و سپس به ادراک اجزاء آن می پردازد. این ادراک کل نگر حاصل اجزاء و ارتباط میان اجزاء تشکیل دهنده آن رخ می دهد. در سفر پژوهشی «خوانش هستی شناسی منظر شهری یزد» ضمن بازدید برخی از مراکز محله یزد، به دنبال حس کلی ناشی از تجربه فضا، به مقایسه چهار مرکز محله با یکدیگر پرداخته شد. در این مقایسه مراکز محله را به مثابه یک کل دانسته لذا به بررسی اجزاء و ارتباط میان اجزاء پرداخته شد. مرکز محله با توجه به عرصه فضای میانی خود، جداره ها و کاربری های بلافصل آن، کاربری های مجاور مرکز محله که هر چند جداره آن را نمی سازند اما بر آن تأثیر می گذارند، معابری که به آن ختم می شوند یا از آن منشعب می شوند و رویدادهایی که در آن رخ می دهد، کاراکترهای منحصر به فردی دارند. این کاراکتر، شخصیت و هویت آن مرکز را می سازد که در حقیقت همان حس کلیِ هستی آن است. بنابراین یافته پژوهش، دریافتن همین شخصیت های گوناگون مراکز محله با ظاهری مشابه بود. روش جمع آوری اطلاعات در این پژوهش بر بازدید میدانی و رویکرد هستی شناسانه با دیدی کل نگر از دید تجربه کننده فضا استوار است که با اطلاعات کتابخانه ای تکمیل و تحلیل شد.
توسعۀ مخرب
منبع:
منظر دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۱
3 - 3
حوزههای تخصصی:
توسعه مخرب، آن است که هزینه اش بیشتر از فایده اش باشد: همه هزینه ها در مقابل همه فواید. توسعه یک اقدام همیشه مثبت نیست. اگر از بینش کل نگر و دانش زمینه ای بهره نبرد مخرب شده، آفاتش بیشتر از محاسنش می شود.توسعه، دگرگونی در رویه جاری مدیریت سرزمین است با هدف افزایش بهره وری. تغییر یک بُعد از سرزمین، ممکن است وجوه دیگر را که موضوع توسعه نبوده اما در ساخت سرزمین نقش دارند، دچار آسیب کند. اگر برای پیشگیری از آن تمهید نشود، توسعه مخرب خواهد شد. جلوگیری از توسعه مخرب، کل نگری درخور مفهوم سرزمین است. در مفهوم سرزمین بُعد ذهنی آن اصالت دارد. بُعد ذهنی، تفسیر ناظر از موضوع است و با واقعیت غیرمادی تفاوت دارد. واقعیت در بیرون و مستقل از ناظر وجود دارد و ممکن است دارای ماده یا غیر مادی باشد. کالبد، نمونه واقعیت مادی و رویداد مثال واقعیت غیرمادی است که هر دو بدون وابستگی به ناظر، با دو ماهیت متفاوت وجود مستقل دارند. بنابراین وجه ذهنی سرزمین، با وجه غیرمادی آن تفاوت داشته و به مفهومی اطلاق می شود که از واقعیت بیرونی، مادی و غیرمادی، در ذهن مخاطب ساخته می شود. توسعه کل نگر، گونه ای از مداخله در تغییر مدیریت و برنامه سرزمین است که فهم ناظر که شهروند و ساکن تاریخی آن است را، رکن بداند. توسعه ای که جامعه محلی را قابل دورزدن یا زائد و قابل اخراج بشناسد مخرب است. نطنز شهری تاریخی است که از پیش از اسلام تا کنون در تقاطع مسیر تاریخی رشته جنوبی- شمالی راه ابریشم و خرداقلیم محلی در کوهپایه کرکس پدید آمده است. دخالت این دو عامل در پدیدآوردن امکان بقای زندگی و توسعه آن در این نقطه به تولید فهمی خاص از منطقه انجامید که قلمروی نطنز به مثابه یک کل کوچک از سرزمینی بزرگتر را به وجود آورد. هستی شناسی نطنز، به مثابه مکان و سرزمینی مرکب از جغرافیا، تاریخ و انسان ساکن در آن به دو رکن راه و خرداقلیم می رسد. در مقابل، طی برنامه توسعه بزرگراهی شمال-جنوب کشور، بزرگراه کاشان-اصفهان احداث شد. منافع این راه که با فناوری جدید و محاسبات بخشی مربوط به اقتصاد راه مسیریابی شد، ایجاب می کرد که به نطنز وارد نشود و مستقیماً به سوی اصفهان کشیده شود. شبیه تصمیمی که متفقین در تغییر مسیر راه آهن جنوب-شمال ایران برای کوتاه شدن فاصله دو سر انتهایی و بهره برداری فوری در انتقال نیروهای خود به پشت جبهه شوروی اتخاذ کردند و به بسیاری از شهرهای سر راه متصل نشد. انحراف مسیر بزرگراه از نطنز، به ظاهر برای جامعه محلی نطنز مخرب و برای سازندگان راه مفید بوده است. اما محاسبات راهبردی از جمله اقتصاد کلان نشان می دهد دورزدن یک شهر تاریخی، نه جفا به ساکنان آن، که محروم کردن همه استفاده کنندگان از راه و آیندگان از تداوم پیوند تاریخی با سرزمین خود است. چیزی که به آن وطن و وطن دوستی گفته می شود، از خلال زندگی و تعامل مشترک و دائمی میان جامعه و محیط در فرایندهای تاریخی به دست می آید. این حس و ادراک مخاطب، اعم از ساکنان نطنز یا عابران بزرگراه، موجب شکل گیری هویت و تداوم آن می شود و نقشی به مراتب پیچیده تر از زبان مشترک در قوام یک جامعه دارد. ساکنان یک سرزمین بزرگ بی آن که فهم مشترک از سرزمین های کوچکتر تشکیل دهنده قلمروی خود، که دارای جغرافیا (کالبد) و تاریخ (رویداد) مشترک هستند، داشته باشند نمی توانند فهم واحدی از وطن و سرزمین بزرگ خود به دست آورند. این از جمله معیارهای ضروری برای تنظیم برنامه های توسعه است که به مفاهیم کلان وابسته است. مفهوم راهبردی توسعه فقط با رویکرد کل نگر و به رسمیت شناختن فهم سیال ناظر از واقعیت های سرزمین محقق می شود. رسمیت بخشی به این مؤلفه مشروط به بازیگری جامعه محلی و ساکنان تاریخی سرزمین است و قابل واگذاری به غیر یا قیمومیت برنامه ریز نیست. انقطاع بزرگراه از نطنز، از یک سو یک پایه هستی بخش آن شهر را سست کرد و ساکنان را به ترک شهر تشویق کرد و از سوی دیگر، یک مثال مهم برای فهم تمدن و نحوه استقرار ایرانیان در سرزمین هزار اقلیم را از مسافران ستاند. آنچه در مقابل به دست آورد، قدری مصرف کمتر سوخت بود که حتی از هزینه های نگهداری راه ناشی از دورافتادگی از شهر نیز کمتر است. این توسعه، بازی دو سر باخت بود.
استراتژی های کاهش خشکسالی و تنش آبی در تهران با تأکید بر راه حل های طبیعت بنیان (تصمیم گیری مبتنی بر نقشه های شناختی فازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
26 - 33
حوزههای تخصصی:
خطر خشکسالی و تنش آبی برای کلانشهر تهران می تواند ضمن افزایش آسیب پذیری جامعه و شهر، اثرات منفی بر حوزه های زیست محیطی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی بگذارد. نگاه بخشی مدیریت نسبت به سیستم یکپارچه انسانی- محیطی شهر، هدررفت منابع آب، تغییر کاربری اراضی نامتناسب با ظرفیت های آبی و همچنین مداخلات انسانی و توسعه زیرساخت های خاکستری، مهم ترین عوامل کاهش تاب آوری تهران در برابر خشکسالی هستند. در چنین شرایطی، تصمیم گیری و شناسایی اولویت ها برای حل تنش آبی چالشی جدی خواهد بود. این پژوهش با هدف ارائه راهکارهای چندمقیاسی کاهش خشکسالی با تکیه بر ظرفیت های منظر تهران، به این پرسش پاسخ می دهد که استراتژی های اصلی کاهش ریسک در سطح کلان و ابزارهای مناسب در سطح خرد کدام اند. در اینجا اصلی ترین راه حل ها به شیوه تحلیل محتوای آرای خبرگان در پنل های مشارکتی و مبنی بر شناسایی علل آسیب پذیری تهران ازطریق نقشه های شناختی و سناریوهای مستخرج از آن به دست آمده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که راهکار مواجهه و کاهش پیامدهای خشکسالی در تهران، تلفیقی از راه حل های طبیعت بنیان و راه حل های خاکستری است. تغییر در راهبردهای مدیریت شهری، اصلاح الگوهای جمعیتی و توسعه شهر، احیای اکوسیستم های طبیعی و تغییر ذهنیت شهروندان نسبت به مسئله کمبود آب از دیگر از راه حل های پیشنهادی هستند. از میان راه حل های مبتنی بر طبیعت، روددره ها ابزاری مهم در اصلاح الگوی توسعه شهر هستند. به کارگیری این راه حل ها نیازمند اتخاذ راهکارهای یکپارچه در سطوح «نهادی- کالبدی» در کنار ارتقای برنامه های اجتماعی و اقتصادی خواهد بود.
از گردشگری تا پژوهشگری
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۲۲
3 - 3
حوزههای تخصصی:
مسئله مهمی که امروزه در مطالعات گردشگری می بایست مورد توجه قرار گیرد، فاصله میان تجربه زیسته گردشگر و تحلیل علمی پژوهشگر در فهم و واکاوی فرهنگ مقصد است. این موضوع به شکافی بالقوه میان نگاه تجربی و احساسی گردشگر و نگاه تحلیلی و مفهومی پژوهشگر اشاره دارد، و اینکه آیا امکان دارد تجربه زیسته گردشگر به داده ای معتبر برای پژوهش فرهنگی تبدیل شود؟ آیا پژوهشگر می تواند بدون تجربه مستقیم، به عمق معناهای فرهنگی سفر دست یابد؟ پژوهشگر گردشگری، کاشفی است که برای فهم بهتر و دستیابی به عمق شناخت، پابه پای گردشگران طی مسیر می کند و از مبدأ تا مقصد و از مقصد تا مقصود، در توقفگاه های اندیشه مکث می کند. تلاش دارد تا جامعه علمی را به گستردگی این اقیانوس میان رشته ای و فرارشته ای اقناع کند و اهمیت جایگاه آن را در نظام معرفتی عصر حاضر، برجسته سازد. تجربه سفر نخست با تماشا آغاز می شود. تماشا با چشم سر یا چشم دل و نظاره گر بودن مناظر، لمس فضاها و تجربه لحظه ها. اما آنگاه که نگاه گردشگرانه با نگاه پژوهشگرانه گره می خورد، سفر به تجربه ای عمیق تر از نظاره صرف بدل می-شود. به کاوشی در لایه های عمیق فرهنگ و هویت. و پژوهشگر پلی می شود از شور نگاه تا تأمل معنا، از جوشش احساس تا ژرفای اندیشه و از آستانه تجلیل تا عمق تحلیل. سفر نه تنها جابه جایی در بُعد مکان، که ورود تدریجی به جهان های معنایی و فرهنگی است. گردشگر با نگاه خیره کنجکاو، و پژوهشگر با ذهن تحلیل گر، هر دو در پی کشف این جهان های معنایی هستند؛ یکی با تجربه و دیگری با آزمون و تحلیل تجربه. گردشگر ممکن است تنها شیفته زیبایی و جذابیت های گذرا شود، اما پژوهشگر به لایه های پنهان فرهنگ که با تار و پود مکان و زمان درهم تنیده است، توجه دارد. این دو نگاه متفاوت، مکمل یکدیگرند؛ زیرا یکی تجربه می کند و دیگری معنا می بخشد. در این بین، بهره گیری از شیوه هایی همچون پدیدارشناسی، با پرداختن به تجربه زیسته فرد در مواجهه با جهان پیرامون، کمک می کند تا تجربه سفر نه تنها به عنوان جابجایی در مکان، بلکه به مثابه مواجهه با معنا و هویت درک شود، و اینجاست که تجربه گردشگر می تواند به عنوان یک داده فرهنگی و معرفتی برای تحلیل لایه های پنهان موضوع به کار گرفته شود. تجربه سفر به مثابه شناخت فرهنگی است و گردشگری فرهنگ، دعوتی است به آشتی این دو نگاه؛ آنجا که روایت های سفر با چاشنی تحلیل فرهنگی همراه می شود. دعوت به نگاهی ژرف تر به گردشگری، چرا که سفر نه تنها رسیدن به مقصد، که پیمودن مسیری است آراسته به منظرها و توقفگاه های معنایی که می بایست با گام-های کوتاه و آهسته و توأم با مکث و تأمل طی شود. سفر، در تمام اشکال خود، بستری است برای گردشگری آزادانه فرهنگ.
تبیین شاخص های ارزیابی کشاورزی شهری در محیط های مسکونی با بهره گیری از روش دلفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۱
56 - 69
حوزههای تخصصی:
کشاورزی شهری در طول تاریخ با تولید و عرضه محصولات در خدمت ساکنین شهرها بوده و امروزه با توجه به ناپایداری های شکل گرفته در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی در حوزه ساخت وساز شهری و علی الخصوص در محیط های مسکونی ناشی از غلبه الگوی زندگی مدرن، رشد جمعیت در شهرها و افزایش ساخت و سازهای بی رویه با تراکم بالا، توجه به این امر به عنوان پاسخی مناسب در جهت دستیابی به پایداری، محبوبیت زیادی در بین جوامع مختلف پیدا کرده است. هدف از این پژوهش شناسایی شاخص های تأثیرگذار کشاورزی شهری در محیط های مسکونی است. روش پژوهش: در این پژوهش ابتدا به روش اسنادی و تحلیل محتوا شاخص های تأثیرگذار استخراج و سپس به منظور اعتبارسنجی شاخص ها از روش دلفی در سه مرحله با مشارکت 20 نفر از متخصصین و خبرگان دانشگاهی در حوزه معماری، معماری منظر استفاده و در نهایت 80 شاخص تعیین و براساس مقیاس رتبه بندی لیکرت و تحلیل های آماری درجه اهمیت این شاخص ها در محیط های مسکونی مشخص شد. براساس یافته های پژوهش شاخص های تأثیرگذار کشاورزی شهری در چهار بُعد اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و مطلوبیت کالبدی-فضایی طبقه بندی شدند. نتایج نشان دادند که از نظر متخصصین از اثرات مفید و شاخص های تأثیرگذار «افزایش سرانه فضای سبز شهری»، «افزایش جذب دی اکسیدکربن»،«کاهش دما»، «افزایش طراوت و رایحه های خوش»، «افزایش مشارکت ساکنین در برنامه سبزکردن محیط زندگی» و «افزایش تنوع زیستی با کاشت انواع گیاهان و پروش انواع جانوران» در ابعاد زیست محیطی، «افزایش اوقات فراغت»، «کاهش استرس» و «توسعه روابط و تعاملات اجتماعی» در ابعاد اجتماعی، «سرمایه گذاری بر منابع کم استفاده همچون پشت بام ها، تراس ها، بالکن ها و ...» «افزایش پس انداز» و «افزایش ارزش املاک» در ابعاد اقتصادی و در نهایت «افزایش سرزندگی فضاهای مسکونی»، «ارتقای کیفیت و قابلیت های فضایی برای رشد» و «زیباسازی مناظر» در ابعاد مطلوبیت کالبدی-فضایی به ترتیب بالاترین اولویت را به خود اختصاص دادند.
بررسی رابطه متقابل خدمات اکوسیستم و عدالت محیطی- اجتماعی در تبیین چارچوب راهبردی توسعه پایدار جزیره قشم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۹
62 - 71
حوزههای تخصصی:
مطالبه تغییر شرایط نامطلوب در وضعیتی که امکانات طبیعی، استعدادهای فرهنگی و ظرفیت های اجتماعی برای تحول فراهم هستند، لزوم دقت در انتخاب مسیر را نه تنها برای پیشرفت که برای دوام و تعادل وضعیت رشدیافته مطلوب، دوچندان می کند. وضعیت جزیره قشم و اقمار آن به عنوان یکی از غنی ترین سکونتگاه های سرزمین ایران با بهره مندی از زیست بوم منحصربه فرد، دسترسی به آب های آزاد و سبقه بلند فرهنگی- تمدنی، در شرایطی نه چندان مطلوب و مطالبه توسعه همه جانبه است. غنای بالای این زیست بوم طبیعی- تاریخی، لزوم تدوین چارچوب توسعه پایدار راهبردی منحصربه فرد این جزیره را مؤکد می سازد، به نحوی که ضمن دستیابی به توسعه اقتصادی و حفظ ظرفیت های زیست محیطی منطقه، برابری دسترسی به منابع، اطلاعات و فرایندها نیز محقق شود تا در نتیجه، فرایند توسعه به بستری برای رشد و پیشرفت برای همه گروه های اجتماعی، سنی، جنسیتی و نژادی بدل شود. هدف این پژوهش، تبیین ارتباط میان ایده برخورداری از خدمات اکوسیستم جزیره قشم و دستیابی به عدالت محیطی در وجوه متفاوت به منظور کشف حدود لازم الرعایه در ترسیم چارچوب مدل توسعه پایدار و مطلوب برای جزیره قشم و اقمار آن به مثابه یک سیستم یکپارچه اجتماعی- اکولوژیک است. این پژوهش، کیفی و به گونه ای ترکیبی، شیوه مطالعه موردی را برای تحلیل توسعه ادبیات جهانی این موضوع برگزیده و به نمونه مطالعه شده تعمیم داده است و با تبیین ادبیات توسعه پایدار، مشخص شد که به رسمیت شناختن رابطه انسان و محیط به عنوان نظام طبیعی و سیستمی غیرقابل تفکیک (خدمات اکوسیستم) و ایجاد عدالت محیطی، شرط پایداری این فرایند در اقلیم جزیره قشم است و توجه توأمان به رشد اقتصادی، حفاظت زیست محیطی و توسعه اجتماعی، مطلوب این فرایند است. براین مبنا، در طرح اندازی مدل مطلوب و یکه توسعه پایدار قشم و اقمار آن، باید به مفاهیم و روندهای تحقق عدالت توزیعی، عدالت شناختی و عدالت فرایندی ازطریق به رسمیت شناختن نقش بازیگران مختلف، توانایی ها و ارزش های آنان در کنار به رسمیت شناختن نقش میانجی های این فرایند، همچون حاکمیت و تلاش برای ایجاد فرصت های یادگیری برای کاهش نابرابری ها و تغییر موقعیت های ناعادلانه به جای ایده آل گرایی صرف، توجه داشت.
مشارکت نهادهای قدرت و جوامع محلی در مدیریت یکپارچه شهرهای دریاپایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۷
54 - 61
حوزههای تخصصی:
منظر از روابط مستمر بین جوامع و محیط طبیعی آن ها شکل می گیرد و به عنوان یک پدیده فرهنگی-طبیعی و دارایی مشترک جوامع، از شایستگی بسیاری برخوردار است. در این رویکرد منظر محصول مبارزه میان گروه هایی با منافع و اهداف متفاوت از جمله جوامع و نهادهای مدیریتی است. این مسئله به شکل ویژه در منظر شهرهای دریاپایه نمودی بارز دارد. قرارگیری مناطق باارزش اجتماعی و طبیعی چون تنگه چاه کوه و جنگل های حرا، در فهرست میراث جهانی یونسکو اگرچه فرصتی ارزشمند در جهت حفاظت سازنده است اما ممکن است با آسیب هایی چون مداخله بیشینه در منظر یا رهاسازی آن همراه باشد. به گونه ای که این مناظر در نتیجه نادیده انگاشتن زمینه اجتماعی و مکان ویژه بودن هر مورد به شکل گیری فضایی غیرمولد و ناهمگام با تعامل پیوسته در حال دگرگونی انسان و محیط تبدیل شوند. مطرح بودن شهربندرهایی چون قشم و بندر خمیر به عنوان مقاصد گردشگری مبتنی بر منابع طبیعی، توجه به منابع طبیعی چون دریا را به عنوان یک میراث و دارایی مشترک میان دو عاملیت جوامع محلی و نهادهای قدرت ضروری می سازد و تبیین راهکارهایی برای برقراری موازنه در شیوه و میزان مداخله و بهره برداری از دریا و سایر بسترهای طبیعی مرتبط با آن را مورد توجه قرار می دهد. بررسی ارزش ذاتی سایت های شناخته شده به عنوان میراث مشترک بشری با نمایش پویایی زمانی-مکانی حاصل از فرایندهای طبیعی و تنوع زیستی-فرهنگی حاصل از همزیستی انسان و طبیعت و نیاز به پرکردن شکاف بین رشته های علوم اجتماعی و جغرافیایی از ضرورت های پژوهش حاضر هستند. هدف از این نوشتار واکاوی و تحلیل شیوه مدیریت مناظر با ارزش فرهنگی و طبیعی به مثابه دارایی مشترک بشری است به گونه ای که با به کارگیری ظرفیت های جوامع محلی، ابعاد مختلف مفهوم «میراث طبیعی-فرهنگی» مشخص شده و راهبردهایی برای مدیریت پایدارتر شهرهای دریاپایه فراهم شود. روش تحقیق در پژوهش حاضر از نوع کیفی و مطالعه موردی بوده و با رویکرد تحلیلی به تبیین مدل مفهومی منظر به مثابه دارایی مشترک می پردازد. جمع آوری اطلاعات در مرحله تبیین مبانی نظری از نوع کتابخانه ای و در مرحله مطالعه موردی به شیوه میدانی و مطالعه اسنادی بوده است. عدم یکپارچگی کامل جوامع محلی و نهادهای مدیریتی در موردهای مورد مطالعه به هدررفت ظرفیت های گردشگری و ایجاد فضایی غیرمولد منجر شده است. این در حالی است که رویکرد میان رشته ای منظر با تمرکز بر نقاط توافق و مشترک، زمینه نوظهور و راهنمایی را برای ایجاد پل بر شکاف طبیعت-فرهنگ از طریق به کارگیری قابلیت های فرهنگی و اجتماعی جوامع محلی نشان می دهد زیرا ارزش های مختلف منظر به عنوان منبع مشترک، به طور جدایی ناپذیری با جوامع و افرادی که آنها را می سازند در ارتباط است. نگرش به منظر شهرهای دریاپایه به عنوان موجودیتی زنده و در معرض تخصیص و استفاده مجدد از سوی کنشگران، با بر سه اصل تعادل، انعطاف پذیری و پویایی و میانه روی، مدیریت کارآمد و پایدارتر آنها را به همراه دارد.
مطالعه تطبیقی تحولات فضای عمومی در سازمان فضایی شهربندرهای هرمزگان تحت تأثیر تغییر پارادایم اقتصادی و فرهنگی (مورد مطالعه: لافت، کنگ، هرمز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۸
26 - 37
حوزههای تخصصی:
فضای عمومی هر شهر از مظاهر اصلی بروز هویت، تاریخ اجتماعی و رویکرد مردمان آن شهر است که به نسبت شکل و نوع امکانات طبیعی و جغرافیایی، اقتصاد و سنن فرهنگی، مختصات ویژه و متمایزی خواهندیافت. شهربندرهای استان هرمزگان که از دیرباز مراکز منطقه ای شاخص صیادی، تجارت و بازرگانی بوده اند، به سیاق بسیاری از شهرهای درحال توسعه کشور، با چالش هایی در زمینه توسعه پایدار شهری از جمله فرسودگی بافت تاریخی، رشد سریع جمعیت، دسترسی محدود به منابع و تخریب محیط زیست مواجه اند. دراین شرایط، فضاهای عمومی به مثابه نقاط عطف ساختار فضایی شهر، به محملی برای بروز این تعارضات، تغییرات و چالش ها بدل شده تا جایی که بعضاً در اثر تغییر گفتمان اقتصادی و فرهنگی توسعه محور، فضاهای جدیدی در ذیل این نقش شکل گرفته، فضاهایی تقویت یا تضعیف شده اند. هدف این پژوهش، بررسی انتقادی و ارزیابی وضعیت موجود فضاهای عمومی و نقش آنها در توسعه پایدار بوده است. به نحوی که با فهم ریشه ها و نیروهای مؤثر در شکل گیری اینگونه فضاها از دیرباز تا کنون در سازمان فضایی شهربندرهای موردمطالعه، بتوان به روند توسعه و اصلاح آنها همت گمارد. این پژوهش در ذیل روش های تحقیق کیفی از طریق جمع آوری داده ها به واسطه مشاهدات میدانی، مطالعات اسنادی و کتابخانه ای و با استفاده از توصیف پدیده به روش تحلیلی انجام شده است. با بررسی تطبیقی سه نمونه موردبررسی، الگوی مشابهی در تغییر مکان فضاهای عمومی در سازمان فضایی شهر دیده می شود. بارزترین علت این تغییر را می توان در ایجاد جاذبه های اقتصادی تحت تأثیر رونق گردشگری یافت. درحالی که در گذشته صیادی و کشتی رانی مؤلفه اصلی ساخت اقتصاد شهرهای دریاپایه وشکل گیری ساختار شهرها بوده است؛ امروزه با رونق اقتصاد گردشگری، تغییر سبک زندگی و جلب سرمایه، تغییر از سطح برنامه و گردش مالی به سازمان فضایی شهرها نیز رسیده است. تداوم این موضوع علاوه بر تغییر در ساختار اقتصادی منطقه موجب حاکمیت گفتمان توسعه شده و سنت های مردم بومی، منظر شهر و نقاط عطف آن را نیز با تغییرات اساسی روبه رو کرده است.
تحلیل روش های استحصال آب باران در طراحی منظر در یک سایت فرضی یکسان در سه منطقه آب وهوایی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۹
14 - 23
حوزههای تخصصی:
علیرغم اینکه ایده سامانه استحصال آب باران یک روند بسیارمورد توجه در سال های اخیر بوده است، درحالی که کمبود آب یکی از مشکلات رایج در شهرهای پرجمعیت است و به دلیل تغییرات آب و هوا و گرمایش جهانی در آینده قابل پیش بینی، این مشکل رفته رفته می رود تا به یک بحران زیست محیطی تبدیل شود. هنوز در بیشتر موارد اهمیت این سامانه در حد یادآوری نظری باقی مانده و روش های اجرایی آن بر بسیاری از اهل فن پوشیده است، به ویژه در مناطق گرم و خشک مانند ایران که الگوهای بارش بیشتر تغییر کرده و ممکن است تمام یا بیشتر بارش سالانه در یک دوره کوتاه رخ دهد و اقلیم شاهد دوره های متناوب خشکسالی های طولانی و سیلاب های فصلی و زودگذر است، ضرورت جمع آوری آب باران توسط معماران منظر هنوز مورد توجه لازم قرارنگرفته و به یک عنصرهمیشگی در فرایند طراحی تبدیل نشده است. در این مقاله ابتدا دستورالعمل ها و راهکارهای ایجاد یک سامانه مؤثر برای جمع آوری آب باران در پروژه های معماری منظر مورد بررسی قرار می گیرد و سپس با طراحی یک سایت فرضی واحد در سه اقلیم متفاوت در ایران مؤلفه های عملی، محاسبات و رویکردهای پیشنهادی متناسب با هر اقلیم ارائه می شود.
نقش زمین بر فرم و پلان ساختمان های بافت قدیم روستای هجیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۹
38 - 49
حوزههای تخصصی:
در دو دهه اخیر با دگرگونی منطبق با برنامه های نوسازی روستاها در چهارچوب طرح های هادی بر ساختار آبادی های کشورمان، قسمت اعظمی از بافت های ارزشمند ویران شده و بیش از هر چیز سیمای قریه ها را به چهره شهرها نزدیک کرده است. از این میان روستای هجیج شهرستان پاوه با سیمای پلکانی، نمونه های متفاوت و ارزشمندی از الگوهای مسکن بومی را در بافت خود دارد اما تبدیل شدن به دهکده توریستی و احداث بناهای جدید سبب شده تا ساختاری متضاد با معماری محلی نمایان گردد به نحوی که طی سالیان آینده، شکل کلی روستا تغییر می کند.شناخت و حفظ شیوه ها و رویکردهای مفید ساخت بنا که در تقابل یا همراهی با طبیعت در معماری بومی و پلکانی روستای هجیج شکل گرفته، از ضروریات نگارش این پژوهش است. تا نتایج آن در طراحی و ساخت بناهای جدید روستا به عنوان گزینه ای تأثیرگذار بررسی شود. لذا این پژوهش به دنبال ارائه پاسخ هایی به رابطه بین معماری و طبیعت و هم چنین شناسایی نقش توپوگرافی بر چگونگی فرم بناهای مسکونی روستای هجیج است.این پژوهش در بستر مطالعات کتابخانه ای و برداشت های میدانی و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی شکل گرفته است.نتایج نشان داد که فرم کوه (نحوه گسترش از دامنه تا قله)، شیب و جنس زمین محل احداث بناها باعث شکل گیری سه گونه بنا از لحاظ نحوه استقرار بر روی دامنه کوه و چگونگی ارتباط با زمین در این روستا شود و زمینه ساز شکل گیری معماری پلکانی باشند. به طوری که می توان از لحاظ ارتباطی، تاثیرگذاری طبیعت بر معماری را به عنوان ویژگی شاخص معماری بومی این منطقه از کشور عنوان کرد.
عوامل مؤثر بر شکل گیری ذائقه جامعه برای انتخاب نمای معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۹
50 - 61
حوزههای تخصصی:
محیط انسان ساز با شکل دادن به رفتار باشندگان فضا، می تواند به ساختار ذهنی افراد شکل دهد و بر نوع انتخاب آن ها اثر گذارد. در میان عناصر معماری، نمای ساختمان به صورت یک صفحه نمایش ظاهر شده که شناخت اولیه هر فرد نسبت به بنا را شکل می دهد. این عنصر می تواند بر شکل گیری سلیقه فرد مؤثر باشد و به واسطه انتخاب های فرد در جامعه، نقش کلیدی در ترجیحات کالایی یا به بیان ساده تر «مد» را ایفا کند. اهمیت موضوع نما از یک سو و تأثیر آن بر شکل گیری سلیقه های مشابه در یک جامعه که در علوم جامعه شناسی از آن باعنوان «ذائقه جمعی» یاد شده است از سوی دیگر، موجب گردید این پژوهش عوامل مؤثر بر شکل گیری «ذائقه»، در انتخاب نمای ساختمان را بررسی کند. این عوامل در سه شاخه عوامل فردی، بیرونی و محرک بازار مصرف، تبیین شده اند. ساختار پژوهش، ترکیبی از پژوهش بنیادی و کاربردی است که به واسطه پژوهش کیفی و به روش توصیفی- تحلیلی، با جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای صورت گرفته است. طبق نتایج به دست آمده، براساس نظریه بوردیو، شاخص های منش، میدان، طبقه اجتماعی و سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی فرد می توانند در شاخه عوامل درونی، بر ذائقه فرد اثرگذار باشند. عامل فرهنگی- هنری نما نیز در شش شاخصه معنایی (نماد و نشانه بودن، اصالت تاریخی، عملکردی و زیبایی، برانگیزندگی، بداعت و جلوه گری نما به مثابه رسانه) می تواند به عنوان عامل بیرونی بر شکل گیری ذائقه انتخابگر نمای معمارانه مؤثر باشد. سومین عامل مؤثر، شامل اقداماتی است که گردانندگان بازار مصرف برای هدایت سلیقه هر طبقه انجام داده و ذائقه خاصی را طراحی و محصولات خود را براساس آن تولید کرده و به فروش می رسانند.
مقایسه نقش دو رویکرد منظر و برنامه ریزی در ارتقاء کیفیت سکونت در ایران با تکیه بر مسکن مهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۷
26 - 39
حوزههای تخصصی:
مسکن مهر امروزه با بحران جدی کیفیت سکونت روبه روست که ریشه های آن را باید در نظام برنامه ریزی آن جست وجو کرد. رویکرد برنامه ریزی مسکن در ایران - رویکرد متولی -که تحت تأثیر رخداد جنبش مدرنیسم اروپا در قالب طرح های جامع و تفصیلی ظهور کرده، به واسطه نگرش خاص خود به فضا و جهان بینی اتمیستی، سبب این بحران است. در مقابل رویکرد منظر با نگرش «کل نگر» ارتقاء کیفیت سکونت را در گرو نظامی از فضا می داند که متضمن کیفیت بخشی در قالب معیارهایی دوگانه ادراکی-مادی است. این پژوهش درصدد مقایسه مؤلفه هایی است که بر کیفیت سکونت در دو رویکرد «برنامه ریزی» و «منظر» اثرگذار بوده و سؤال اصلی پژوهش نیز چنین است که چه نسبتی میان مؤلفه های مؤثر بر کیفیت سکونت در دو رویکرد منظر و برنامه ریزی در سطوح مختلف در ایران برقرار است؟ هدف این پژوهش دستیابی به راهکاری جهت ارتقاء کیفیت سکونت در مسکن مهر از طریق تحلیل مقایسه ای بنیان های نظری «رویکرد برنامه ریزی» به عنوان رویکرد متولی مسکن مهر و رویکرد منظر است. رویکرد انجام این پژوهش کیفی، متکی بر تحلیل نظری دو رویکرد منظر و برنامه ریزی و مقایسه مؤلفه های مؤثر بر کیفیت سکونت در آن ها است که از طریق قیاس و استدلال منطقی انجام می شود. ارزیابی داده های برآمده از دیگر مطالعات، از طریق تطبیق با مؤلفه های پیشینی و قیاس میان آن ها صورت می پذیرد. «رویکرد برنامه ریزی» به واسطه نگاه بخشی و جزءنگر خود به مؤلفه هایی از کیفیت در محیط سکونت نظر دارد که علی رغم اهمیت آن ها، نتوانسته متضمن کیفیت بخشی به محیط شود. رخدادی که در رویکرد منظر در قالب «سازمان فضایی»و ایجاد یک «کل» توأماً ادراکی-کارکردی، به وجوه مختلف نیازهای ساکنان پاسخ داده و از طریق آن موجب ارتقاء کیفیت سکونت خواهد بود. از این رو می توان با«اصلاح» شرایط محیط - و نه با نگرشی ایده آل نگر - با اتخاذ رویکرد منظر در راستای احیاء سرمایه های اجتماعی ساکن در طرح مسکن مهر گام برداشت.