فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱۲٬۸۷۲ مورد.
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
55 - 66
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق، خاوران نامه ابن حسام خوسفی، اثری معتبر از دوره تیموریان و ترکمانان که تحت تأثیر مکتب نگارگری شیراز بوده، مورد بررسی قرار گرفته است. تمرکز اصلی تحقیق بر تفاوت های نمایش سیمای حضرت علی (ع) در نهج البلاغه و تصاویر خاوران نامه است. در این مطالعه به منظور جواب به این پرسش ها که چرا و چگونه این تفاوت ها ایجاد شده و چه تأثیری از دین و سیاست در این تصویرسازی ها مشاهده می شود، از تحلیل کتابخانه ای، اسنادی، و تحلیل گفتمان انتقادی استفاده شده است.با استفاده از رویکرد تحلیل گفتمان و تحلیل های میشل فوکو، تحقیق به بررسی تأثیرات گفتمان های دینی، سیاسی و نگارگری قرن نهم هجری بر شکل گیری این نسخه پرداخته است. یافته ها نشان می دهد که چگونه تصاویر خاوران نامه به برساخت مفهوم یک قهرمان جنگ طلب منجر شده که با چهره تیمور و جانشینانش همخوانی دارد. این پژوهش نه تنها به فهم عمیق تری از تأثیرات متقابل هنر، دین و سیاست در دوره تیموریان کمک می کند، بلکه به بررسی نقش نگارگری در شکل گیری مفاهیم تاریخی و مذهبی می پردازد. این تحقیق علل مغایرت تصاویر و ابیات با سیمای آن حضرت در نهج البلاغه را از نظر گذرانده و علل و نحوه غیاب حلقه ی مفقوده (صلح، عدالت و مهربانی) در چهره ایشان را بررسی کرده است.
مطالعه ی تطبیقی قلم های برگرفته از خط نسخِ ایرانی (مطالعه ی موردی: حریر، ویژه، میزان و آهنگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طراحان فونت با استفاده از صورت و قواعد خوشنویسی ایرانی برای آفرینش قلم های جدید متناسب با کاربردهای معاصر تلاش میکنند. در این بین خط نسخ ایرانی به جهت رعایت اغلب قواعد خوشنویسی، زیبایی و سهولت در خوانش و نگارش و همچنین دارا بودن روح هنر ایرانی، منبع اقتباس اغلب قلم های منتشرشده در دهه های اخیر در ایران بوده است. در این پژوهش ابتدا قواعد دوازده گانه خوشنویسی مندرج در رساله آداب المشق باباشاه اصفهانی به عنوان چهارچوب نظری و شاخص تطبیق معرفی شده و سپس به صورت توصیفی-تحلیلی با رویکرد تطبیقی به مطالعه ی میزان همپوشانی قلم های برگرفته از خط نسخ ایرانی یعنی اقلام: حریر، ویژه، میزان و آهنگ با قواعد حاکم بر خوشنویسی پرداخته شده است. شناخت ویژگی ها، تحلیل قابلیت ها، تشابهات و تغییرات قلم های امروزی در مقایسه با خط نسخ ایرانی از اهداف پژوهش است. ارزیابی کیفیت طراحی قلم های امروزی با استفاده از دگرگون سازی خط نسخ ایرانی از ضرورت های انجام تحقیق است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که قلمهای حریر، ویژه، میزان و آهنگ در تطبیق با خط نسخ ایرانی در 9 مورد با قواعد خوشنویسی نسخ ایرانی مطابقت دارند. تفاوتهای جزئی را می توان به دلیل تغییر سلایق، گذرِ زمان، نیازهای معاصر، آزادیِ عمل طراحان تایپ برای بروز خلاقیت های صوری و از جهاتی گسترش فنّاوری اجرا و توسعه قلم عنوان کرد.
تحلیل ساختاری تغییرات طراحی حروف کتاب های اول تا پنجم ابتدایی آموزش و پرورش ایران در سال 1400(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کودک با ورود به مدرسه برای آموختن حروف فارسی و خواندن و نوشتن آن، ملزم به خواندن و نوشتن با شکل حروفی قاعدهمند میشود. تنوع و عدم تناسب این شکلهای حروف با درک و توانایی کودک در هر دورهی آموزشی میتواند سبب دلزدگی و دشواری در یادگیری شود. پر اهمیت است بدانیم شکل حروف استفاده شده در کتاب فارسی و نگارش اول تا پنجم ابتدایی با توجه به رشد کودک چگونه تغییر یافته است. تعداد، تنوع و چگونگی تغییرات شکل حروف استفاده شده در کتاب فارسی و نگارش اول تا پنجم در هر دورهی آموزشی براساس رشد توانایی و درک کودک سوال اصلی این پژوهش است. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای است. کشف خواص بصریِ شکل حروفِ متناسب با گروه سنی ابتدایی، هدف اصلی این پژوهش است. نتایج پژوهش نشان داده که هفت نوع شکل حروف در دوره ابتدایی، مورد استفاده قرار گرفته و نیز در هر دوره سه تا هفت شکل حروف متفاوت وجود دارد. یکی از آن شکلهای حروف، "خط تحریر" ، از ابتدا تا انتهای این دوره مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین استفاده از خط تحریری در دورههای اول و دوم ابتدایی حضور پررنگ و در دورهی سوم و چهارم ابتدایی کمتر است. با توجه به روند رشدی جسمی و ذهنی کودک در این مقطع سنی، بهتر است در هر دوره فقط از یک شکل حروف استفاده شود و همچنین شکل ظاهری حروف از ساده به پیچیده در طول دورهی ابتدایی تغییر کند. نیز آموزش خط تحریر به دوران بعد از ابتدایی انتقال یابد.
شناخت الگوهای اجرایی آیین کرب زنی و نقش این الگوها در تثبیت جایگاه آن به عنوان رقص سنتی- مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۶)
83 - 96
حوزههای تخصصی:
با افزایش سطح آگاهی و شناخت بشر نسبت به پدیده های پیرامونش، برخی از آیین ها کارکرد خود را در تفسیر و توجیه پدیده های فوق به تدریج از دست دادند و یا به طورکلی متروک و مطرود شدند و یا با تغییراتی در فرم و ساختار، کارکردهایی تازه یافتند. از جمله این آیین ها مراسم آیینی کرب زنی است که در جایگاه رقص سنتی مذهبی مانند سایر رقص های همگون خود دارای الگوی اجرایی است. این الگوی اجرایی، دارای دلالت های معنایی قابل ارجاع به بافت فرهنگی هستند و در همان عرصه قابلیت رمزگشایی دارند. در این پژوهش تلاش گردیده است تا با بررسی الگوهای حرکتی و عناصر زمینه ای مرتبط با این رقص سنتی مذهبی به این پرسش ها پاسخ داده شود؛ وجود کدام مؤلفه ها در حالات و حرکات یک منسک می تواند آن را در زمره طبقه بندی تشریفات آیینیِ رقص قرار دهد؟ الگوهای اجرایی مراسم کرب زنی، بازنمود و بازنمایی کدام دلالت های فرهنگی است؟ در راستای رسیدن به پاسخ پرسش ها از شیوه تحقیق کیفی و روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است.این پژوهش در تعیین جایگاه همسانی این آیین با حرکات موزون به بررسی عناصر همبسته با رقص پرداخته و در آیین کرب زنی شاهد عناصر زمینه ای همبسته با رقص بوده است. عنصر موسیقی با دو مؤلفه «ابزار تولید موسیقی» و «کلام موزون» در «دستگاه نوا» خلق می گردد. کرب نیز به عنوان نماد سوگواری و اندوه نیز به عنوان ابزار و ادوات مرتبط با رقص که موجب افزایش اثرگذاری در مخاطبان می شود، استفاده می گردد. فنون بدنی کنشگران آیین کرب زنی دارای دلالت های نشانه ای بر بدن به عنوان حامل ارزش های قدسی و ارتباط با جهان زمینی و بازنمایی تمثیلی پیروزی خیر بر شر و امر قدسی بر امر ناقدسی دارد. بنابراین می توان گفت که این آیین در مراسم سوگواری شیعی، بازنمایی و بازتولید دلالت های فرهنگی با هسته قدسی و مذهبی است.
خوشنویسی ایرانی به مثابه نشانه دیاگرامی: تحلیلی مبتنی بر نشانه شناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
25 - 39
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش قصد داریم با بررسی یک اثر خوشنویسی منتخب، به عنوان یکی از سرنمون های آثار فاخر خوشنویسی ایرانی، نشان دهیم که خوشنویسی ایرانی خصوصیاتی مشابه نشانه های دیاگرامی دارد. با این فرض، از آنجا که شناخت و ذهن انسان بدن مند است، ابتدا با استفاده از مفاهیم ساختاری خوشنویسی ایرانی و قوانین گشتالت سعی می کنیم به درکی حسی از این اثر برسیم. در بعد، برای واکشی معنای مفهومی از این اثر، مدل آمیزه نشانه شناختی برانت (2021) را به کار می گیریم و معنایی را که پس از مواجهه با اثر، ساخت فضای آمیزه و اعمال طرح واره ها به طور مفهومی ساخته می شود، با عنوان فضای معنا در این الگو پیشنهاد می دهیم. معنای مفهومی به مانند معنای حسی می تواند با تغییر در دیدمایه (مفهومی) تغییر کند؛ زیرا این دیدمایه، ماحصل درک حسی و طرح واره های مخاطب است. تحلیل اثر خوشنویسی مورد نظر از دو منظر فوق با تمرکز بر مفاهیم شناختی چون انتخاب، دیدمایه، برجستگی، پویایی و روابط هم نشینی و جانشینی به روشنی سؤال این پژوهش را پاسخ داد و مشخص نمود که این اثر خوشنویسی را می توان ماهیتاً یک نشانه دیاگرامی در نظر گرفت؛ چراکه نوع سازمان دهی فُرم های خوشنویسی بر پایه مفاهیم شناختی مورد نظر به گونه ای انجام گرفته است که درک مفهومی اثر را ضمانت می کند.
تحلیل ابعاد زیبایی شناختی و معناشناختی نقش طاووس به مثابه مستوره (پالت) رنگی در قالی ترنج دار دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طراحی قالی در عصر صفوی متناسب بازمان حکومت هر یک از پادشاهان و سرپرستان کارگاه های سلطنتی دچار تحول شد. قالی های عصر شاه تهماسب صفوی نیز شاخصه های منحصربه فردی داشته و تنوع عجایب نگاری ها، نقوش انسانی، جانوری، گیاهی، تجریدی و هندسی چشمگیر است. گوناگونی نقوش فرش در نیمه نخست سده دهم مربوط به حضور هنرمندان صاحب نام در عرصه طراحی بوده و نشانه های نبوغ ایشان در قالب های متنوعی جلوه گر شده؛ از آن میان جانمایی دوازده طاووس درزمینه قالی ترنج دار آنهالت است. به نظر می رسد طاووس های قالی آنهالت علاوه بر وجه تزیینی، بعد کارکردی و معنایی نیز داشته اند؛ به بیانی دیگر طاووس ها به مثابه مستوره (پالت رنگی) نقش دارند. اصول سازمان دهی هنری با تکیه بر دوازده طاووس موجود در متن قالی قابل درک است. علاوه بر آن نقش طاووس، بعد معنایی نیز دارد. هدف از انجام تحقیق، علاوه بر مطالعه دقیق یکی از بافته های اصیل عصر شاه تهماسب صفوی، کشف لایه کارکردی نقش طاووس، فراتر از وجه تزیینی پرنده است. چه عاملی هنرمند را ترغیب نموده تا تمامی رنگ های موجود در قالی را بر پروبال طاووس قرار دهد؟ به عبارتی دیگر علت تغییر جایگاه طاووس زیبا (بعد تزیینی نقش پرنده) به پرنده- مستوره (بعد کارکردی) چگونه قابل تبیین است؟ نقش طاووس در قالی ترنج دار آنهالت چگونه رونق تفکر و جریان شیعی را منتقل می کند؟ پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده و در دسته تحقیقات بنیادی قرار دارد. مقاله رویکردی توصیفی تحلیلی داشته و در بستر تاریخ عصر شاه تهماسب یک نمونه قالی موزه ای را پژوهیده است. از ورای نقش طاووس، بعد کارکردی و معنایی پرنده را منظور نظر داشته و مفروض بر مستورگی طاووس فرضیه را بنانهاده است. اطلاعات قالی حاصل مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات اثر از طریق تارنمای موزه متروپولیتن نیویورک است. درنهایت مطالعات، منجر به حصول اطمینان از کارکرد طاووس های دوازده گانه قالی آنهالت به مثابه مستوره (پالت) رنگی شد. از دیگر سو مطالعه بعد معنایی نقش طاووس از دو منظر تعداد دوازده نقش جانوری مرتبط بارونق شیعه اثنی عشری و تحلیل نقش یادشده، به رونق و اهمیت تفکر و جریان شیعی در عصر صفوی رهنمون ساخت.
مطالعه تطبیقی نقش انسان-ماهی در نگاره های داستان حضرت یونس در قرآن و تجلی اول ویشنو در آئین هندو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان های قرآن و اسطوره های هند، از موضوعاتی هستند که پژوهشگران،کمتر به مقایسه و تطبیق آنها پرداخته اند. نگارگران زیادی، این داستان ها را تصویرسازی کرده اند که بررسی آنها می تواند به بازنمایی مفاهیم و معانی درونی دین کمک کند. این مقاله، داستان یونس(ع) در قرآن را با داستان هندی مربوط به تجلّی اول ویشنو(خدای نگهدارنده) در ادیان هندو، مورد بررسی قرار داده است تا به هدف پژوهش که شناسایی و کشف معانی، در نگاره های این دوتمدن است، دست یابد. برای دست یابی به این هدف، نگارنده در صدد پاسخ به این سوالات بوده است:1.چه شباهت ها و تفاوت هایی در نگاره های یونس(ع) و ویشنو، وجود دارد؟2.علت استفاده از تصویر انسان-ماهی در دو تمدن اسلامی و هندی چیست؟ برای رسیدن به این مقصود، نگارنده نشانه های نمادین در نگاره های اسلامی و هندی را موردبررسی قرار داده است. روش پژوهش حاضر، از نوع بنیادی و توصیفی- تحلیلی و تطبیقی است. جامعه پژوهش، شامل شش نگاره از هنر اسلامی و هنر هندی است.همچنین شیوه تحلیل آثار کیفی است. بررسی ها نشان داده است که شمایل یونس(ع) و ویشنو در ترکیب با ماهی، تاثیرات نقوش اساطیری از انسان-ماهی را نشان می دهد اما معانی متفاوتی از این تصویر در این دو تمدن دریافت می شود. به نظر می رسد باورهای اساطیری درعلت استفاده از این موجود ترکیبی، بسیار تأثیرگذار بوده است. تصویرگران داستان یونس(ع)، با تاثیرپذیری از معنی نمادین این نقشمایه در اساطیر،داستان قرآن را تصویرسازی کرده اند. همینطور در داستان ویشنو نیز تصویرگران هندو بسیار به منابع اسطوره ای پایبند بوده اند و اعتقادات دینی خود را با ترکیب عقاید اسطوره ای به نمایش گذاشته اند.
مقام عرفانی آینگی در نگاره بهزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقل حکایت «مناظره نقاشان رومی و چینی» توسط مشاهیر عرفان و حکمت، حاکی از ارزش فراادبی آن است. بهزاد که به مصورسازی این حکایت همت گماشته، از قواعد نشانه شناختی برای تمامیت نمایش رموز حکایت عرفانی بهره گرفته و هدف این پژوهش، کشف سویه های عرفانی نگاره براساس مبانی نمادشناسی و همسو با عرفان ابن عربی است. به عبارتی مسئله محوری تحقیق که با روش تحلیل زمینه ای انجام شد، بدین قرار است که نمادشناسی عناصر بصری نگاره همراستا با مبانی عرفان ابن عربی به چه نحو خواهد بود؟
مضمون اصلی این نگاره، مقام آینگی یا اشراق هنرمند با الهامات ربّانی است که با نقوش یکسان دو طاق نشان داده شده و با تشعیر یک بیت از نظامی و نگاه خیره و متعجب پادشاه و اطرافیان به سمت این دو طاق یکسان، مؤکد شده است. نقاش رومی، نماینده جبرئیل، مصوّر صور ملکوتی و نقاش چینی، نماینده هنرمند در مقام آینگی صور ملکوتی است. ملکوت با تصویر درختان سدر و هوای مطبوع با نمایش یک تکه ابر در فضای صورتی و آرامش بدون ازدحام با ترسیم دو پیکره نمایش داده شده است. ترسیم پیکره زن و مردی جوان روبروی یکدیگر برای تجسم عشق و جوانی در بهشت و انتخاب رنگهای شادِ صورتی، زرد و نارنجی برای ترسیم لذت و سرور و بکارگیری رنگ لاجوردی لباسها، نماد معرفتی است که با کتاب در دست مرد تکمیل شده است. حیات معنوی در طراوت درختان و هماهنگی اجزاء در ترکیب مثلثی آن و مفهوم بازگشت انسانِ رستگار به جایگاه اولی در حرکت دایره وار پرندگان رمزگذاری شده است.
پژوهشی در زمینه طرح، نقش و روش بافت گلیم چهل ماشوله ثبت ملیِ روستای بیدکُردوئیه شهرستان بافت استان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درکرمان بافت «گلیم» سابقه تاریخی طولانی دارد و به صورت گسترده در زیست عشایری و روستایی و برخی از جوامع شهری بافته می شود. در این منطقه، شیوه های بافت گلیم متنوع است. یکی از معروف ترین گلیم های این استان، "گلیم چهل ماشوله" روستای بیدکُردوئیه است که در سال 1397 ثبت ملی شد و درکنار گلیم های شیریکی پیچ، پود معلق وگلیم فرش جزء دستبافته های با ارزش ایران قلمداد می شود. بافت خاص و منحصر به فرد، نقوش و طرح های متنوع، ذهنی، تجریدی از مهم ترین شاخصه های این گلیم است. هدف از نوشتن این مقاله، شناسایی ویژگی های فنی روش بافت، دلایل نام گذاری و عوامل مؤثر بر شکل گیری و تنوع کاربرد دستبافته ها، نقوش و طرح ها در گلیم چهل ماشوله روستای بیدکُردوئیه می باشد. روش تحقیق این مقاله، توصیفی تحلیلی و شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت میدانی و اسناد کتابخانه ای است. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که طرح، نقش و شیوه بافت گلیم چهل ماشوله چه خصلت های مهم و تکینه ای دارد که تاکنون تداوم داشته و ثبت ملی شده است؟ نتایج حاصل از این پژوهش، نشان می دهد ابتکار و مهارت بافندگان ایل افشار منجر به شکل گیری روش بافتی نادر، به صورت چپ بافی شده اند که حفظ و تداوم حیات فردی و اجتماعی آنان را به دنبال داشته و در زندگی روزمره آنها برای تأمین، شکل دهی و تزئین ملزومات و نیازمندی های زندگی، کار و استراحت شان کاربرد دارد.
تصاویر کودکان در نگاره های نسخه هفت اورنگ جامی محفوظ در مجموعه فریر، بر اساس نظریه پیش ساختگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
33 - 48
حوزههای تخصصی:
پیش ساختگرایی نظریه ای ست که برمبنای آن، انسان از بدو لقاح، ازپیش ساخته شده است و تا هنگام تولد، صرفاً به جهت اندازه و ابعاد رشدمی کند. بدین شکل که در هنگام لقاح، انسانی کوچک و کاملاً شکل گرفته، در اسپرم یا تخمک وجود دارد. برمبنای این دیدگاه که طی قرون وسطی بر فضای فکری آن روزگار سیطره می یابد، کودکان به مثابه بزرگسالانی کوچک درنظر گرفته می شدند. اعتقاد به این نظریه، موجب گردید، در بسیاری از آثار نقاشی آن دوره، کودکان با اندامها و ویژگیهای افراد بالغ نمایش داده شوند. نشانه های باور به این اندیشه را می توان در آثار هنرمندان و نقاشان ایرانی نیز مشاهده نمود. یکی از این نمونه ها، نگاره های حاوی کودک در نسخه هفت اورنگ جامی محفوظ در مجموعه فریر است.نوشتار حاضر با رویکرد تاریخی و روش تحقیق توصیفی تحلیلی به انجام رسیده و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای بوده است و بر آن است، به واکاوی نحوه تعمیم یافتگی نظریه پیش ساختگرایی در ترسیم تصاویر کودکان در نگاره های نسخه مصور هفت اورنگ محفوظ در مجموعه فریر بپردازد. بدین منظور، در این پژوهش، به این پرسش پاسخ داده می شود؛ چگونه نظریه پیش ساختگرایی در نسخه هفت اورنگ جامی، نمود یافته است؟ نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد، نمودیافتگی نظریه پیش ساختگرایی در این نگاره ها، در حالات چهره، البسه، موقعیت قرارگیری، ابعاد اندام شخصیت ها، ملموس است. کودکان در نگاره های این نسخه به گونه ای ترسیم شده اند، که نگاه به کودک، به مثابه انسان بزرگسال، مشهود می نماید.
مطالعه تطبیقی ویژگی های معماری در نگارگری سلطان محمد و میر مصور از کاخ های بازنمایی شده در شاهنامهٔ طهماسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
155 - 169
حوزههای تخصصی:
تاریخ هنر و معماری ایران دارای اسنادی تصویری با ویژگی های منحصربه فرد است. یکی از این اسناد که می تواند اطلاعات مهمی را در خصوص نحوه بازنمایی معماری گذشته ارائه دهد نگارگری است. برای فهم این آثار و سپس خوانش فضاهای معماری در گذشته نیاز است ابتدا اصول حاکم بر نگارگری ها را شناخت و سپس با استفاده از اصول حاکم بر فضای معماری به بررسی چگونگی خلق فضا در آثار خالقان این هنر پرداخت. هدف از پژوهش بازنمایی ویژگی های معماری، شامل ساختار فضای معماری و عناصر به کار رفته در نگاره های کاخ های شاهنامه طهماسبی است. در این راستا سوال پژوهش این گونه مطرح می گردد که: چگونه ساختار فضا و عناصر معماری در آثار نگارگری بازنمایی شده است؟ روش تحقیق در این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی و گردآوری اطلاعات در آن به صورت استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی بوده که انتخاب تصاویر براساس موضوع مورد بررسی یعنی بازنمایی معماری در کاخ ها در نگاره های سلطان محمد و میرمصور از شاهنامه طهماسبی صورت گرفته است و یافته ها با استفاده از تحلیل کیفی و با استفاده از جداول، تجزیه و تحلیل شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد نگارگران ایرانی با پیروی از اصول موجود در معماری ایرانی و به صورت آگاهانه، با استفاده از شیوه های مرسوم در نگارگری، آن ها را به تصویر کشیده اند. همچنین آن ها با استفاده از اصول موجود در معماری یعنی ساختار فضایی معماری که شامل محوربندی فضایی، سلسله مراتب و سیالیت فضاست و عناصر معماری که شامل عناصر تلفیقی و تزئینی است، سعی در بازنمایی کاخ ها در نگاره های خود داشته اند و تفاوتی که بین نحوه بازنمایی معماری در نگاره های این دو نگارگر وجود داشته است هم در ساختار فضا و هم در عناصر معماری کاخ ها یعنی اصل سیالیت فضا و اصل نشانه گرایی است.
زیبایی شناسی در انیمیشن های تجربی بر اساس مؤلفه های پاپ آرت از منظر آرای جان دیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیبایی در هر مکتب هنری و فلسفی بنا بر تعریف و شناخت آن مکتب از چیستی و چگونگی انسان و شرایط زیستش تعاریف و معیارهای متفاوتی پیدا می کند. این پژوهش بر آن است تا با بررسی سیر تغییرات زیبایی شناسی در انیمیشن های تجربی انجمن ملی فیلم کانادا، در سه طیف انیمیشن هایی انتزاعی، انیمیشن هایی به عنوان نقطه گذار از زیبایی شناسی مدرنیسم به سمت پاپ آرت و انیمیشن هایی که با توجه به مولفه های فرمی و محتوایی پاپ آرت در کنار نظریه های زیبایی شناختی جان دیویی به یک زیبایی شناسی مشترک رسیده اند، به چرایی و چگونگی تغییر شاخصه های زیبایی شناسی و تاثیر آن بر انیمیشن های تجربی انجمن بپردازد. این پژوهش با رویکردی توصیفی-تحلیلی پس از جمع آوری و مطالعه مطالبی پیرامون سیر شکل گیری پاپ آرت، قابلیت های انیمیشن های تجربی و بستر مساعدی که انجمن ملی فیلم کانادا در بکارگیری این قابلیت ها در کنار بازتعریفی که دیویی از تجربه زیبایی شناختی زندگی روزمره که منجر به اهمیت فرهنگ عامه می شود، فراهم آورده است، به تحلیل و بررسی آثار انجمن می پردازد و با مقایسه شاخصه های بصری و محتوایی آثار، میزان تاثیرگذاری پاپ آرت بر آنها را مشخص و معلوم می کند که هنر و زیبایی در دوران معاصر شامل ارتباط بی واسطه هنر با زندگی روزمره و تأکید بر تجربه انسانی و فرهنگ عامه به عنوان منبع اصلی هنر است.
صورت بندی بازار تئاتر به مثابه نظام مالکیت حقوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۷)
43 - 60
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر کوشیده است بازار تئاتر را به مثابه یک نظام مالکیت حقوقی، تبیین و صورت بندی کند. چارچوب نظری مورد استفاده در پژوهش حاضر، عبارت است از پیاده سازی رویکرد عدالت محور در خوانش از نظریه و مفاهیم تشکیل دهنده اقتصاد سیاسی. به زبان ساده، فهم بازار تئاتر در مواجهه با نیروهای موجود در جهان اقتصادی و سیاسی تولید تئاتر، که به صورت توأمان یکدیگر را دفع و جذب می کنند، چارچوب نظری پژوهش حاضر را سامان داده است. در نخستین گام، تشریح و تحلیل سه رویکرد اصلی-آزادی خواهانه، قراردادی، هگلی- در خوانش نظریه های عدالت محور از اقتصاد سیاسی، مختصات بازار را تعیین کرده و مفاهیم مستخرج از آنها -شرافت، آدمیت، هویت فردی- در جایگاه سنگ بنای بازار شناخته و معرفی می شوند. سپس، رابط ه ای اصلی یا پل های سازنده مفهوم بازار تئاتر با تکیه بر عناصر اصلی در رویکردهای سه گانه عدالت محور به دست می آید که به ترتیب عبارت اند از: پذیرش جامعه به مثابه خاستگاه بازار تئاتر، اتکا بر واقعیت های موجود و نه فرضی در تعریف حدود بازار، مفهوم فرد و هویت فردی و یکپارچگی حاصل از ساختار تقابلی و عادلانه. در پایان، صورت بندی بازار تئاتر بر اساس ویژگی های به دست آمده از رویکردهای عدالت محور و نیز مشخصات حقوق مالکیت، حاصل شد؛ تعریفی که می توان جنبه کاربردی و عملگرایانه آن را، عبارت از ابهام زدایی از مفهوم بازار در مطالعات هنرهای اجرایی و نیز زمینه سازی برای فهم درست نقش و جایگاه آن در اقتصاد فرهنگ و هنر دانست. ازاین رو، بازار تئاتر را می باید بازاری قلمداد کرد، برآمده از جامعه که مبتنی بر سه اصل شرافت، آدمیت و هویت فردی، مناسبات سه گانه تولید، توزیع و مصرف تئاتر -در انواع- را، سازمان دهی کرده و در شبکه ای از روابط مبادله ای با دولت و قانون حاکم بر آن جامعه، به وجود آمده و خود را حفظ می کند.
نظریه زیبایی شناختی فرم معنادار کلایو بل در پرتو مکتب نئوپلاستیسیسم پیت موندریان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
23 - 36
حوزههای تخصصی:
علیرغم نقشِ محوری نظریه فرمالیسمِ کلایو بل در شکل گیری نظریاتِ گوناگون هنر مدرن در قرن بیستم، سوالات بسیاری در این زمینه قابل طرحند که هنوز پاسخ درخوری نیافته اند. از جمله مهمترین آنها اینکه این نظریه چگونه نزد هنرمندانِ نظریه پرداز مدرن تاویل و تفسیر شده است؟ به عبارتی این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش است که آیا ابهامات نظریه فرم معنا دارِ بل در پرتو نظریات هنری مدرن، بویژه مکتب نئوپلاستیسیسمِ پیت موندریان، روشن و مرتفع می گردد؟. هدف این مقاله کشف تناظرات و تباینات میان نظریه فرم معنا دارِ کلایو بل و مکتب نئوپلاستیسیزمِ موندریان و ابهام زدایی از نظریه فرمالیسمِ بل است. نتایجِ این مقاله با اتکا به روشِ بینامتنی و بر پایه روشِ توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای حاصل شده است. بدین ترتیب که مفاهیمِ فرم معنا دار و احساسِ زیبایی شناختی و وجود دور در تبیین این نظریه با ارجاع و قیاس بین نوشته های نظری بل و موندریان مورد واکاوی قرار گرفته است. در انتهای این مقاله در خواهیم یافت که شباهت ها و تناسبات ظریفی بین نظریه فرم معنادارِ بل و مکتب شکل آفرینیِ نو موندریان وجود دارد و تفسیر و تاویل موندریان از نظریه فرم معنا دار، برخلاف بل، عاری از دورِ باطل است.
واکاوی خویشکاری های اساطیری دیوان در آثار محمد سیاه قلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
97 - 109
حوزههای تخصصی:
دیو موجود اهریمنی اسطوره ای است که طی دوره های مختلف به واسطه برخی از خویشکاری های خود مورد توجه هنرمندان در تصویرگری قرار گرفته است که از آن میان می توان به طور ویژه از محمد سیاه قلم نام برد. وی با تأملی مضاعف در ترسیم نقش دیو، با بیانی آشکار به تصویرگری برخی از خویشکاری های دیوان پرداخته است. تأمل بر نقش دیوان محمد سیاه قلم به لحاظ واکاوی خویشکاری و تطبیق آن با وظیفه اساطیری ایشان اهداف اصلی این پژوهش است. روش پژوهش به لحاظ هدف بنیادی، از نوع توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات مطالعات کتابخانه ای است که هر 28 نگاره وی را شامل می شود. این پژوهش درصدد یافتن پاسخ به این پرسش است که دیوان سیاه قلم چه خویشکاری هایی داشته اند و تا چه اندازه به وظایف اساطیری خود وفادار مانده اند؟ در حاصل نتایج خویشکاری دیوان سیاه قلم در هشت عمل نزاع دیوان، انجام پیشه، حمل، دزدی، رقص، باده نوشی، رامشگری و مباحثه دسته بندی گردید که انجام وظیفه انسانی و داشتن پیشه مهم ترین وجه ممیزه دیوان سیاه قلم است. در تطبیق با چهره اساطیری ایشان می توان گفت بخش قابل توجهی از خویشکاری های دیوان سیاه قلم به چهره اهریمنی آنان مربوط است که این امر به نوبه خود ریشه در متون اساطیری اوستایی و پهلوی دارد.
تبیین ابعادِ نمایشیِ نگاره ی اردشیر و گلنار از شاهنامه ی بایسنقری با تکیه بر دیدگاهِ مشاهده ی مرتبه ی دومِ نیکلاس لومان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارگران همواره تلاش نمودهاند تا معانی غنی در ادبیات را بسته به نوع نگاه و تخیلشان، به شکلی متفاوت، به زبان تصویر درآورند. این تفاوت در تجلیِ معنا، گاه یادآور هنرهای تصویریِ دیگری همچون هنر نمایش میباشد که خود وام دار ادبیات و روایت است. یکی از مهمترین نمونههای تصویرسازی شده که نمودی برای این مدعاست، نگارهی اردشیر و گلنار از شاهنامهی بایسنقری است که به دلیل فضاسازی منحصربفردی که در آن جریان دارد، به نظر میرسد دارای ساختاری نمایش گونه است. این فرضیه با دقت در نظریهی نیکلاس لومان دربارهی جایگاه مشاهده و ادراک در هنر میتواند قوت بیشتری پیدا کند، لومان بر این باور است که فرایند ادراکِ یک اثر هنری با سه مشاهدهگر فعال، یعنی سیستم هنر، هنرمند و مخاطب حاصل میگردد و مشاهده برآیند نشانهگذاری و تمایزات است، بدین صورت که وقتی چیزی مشاهده میشود، یک سوی تمایز از نظر پنهان میماند تا سویهی دیگر آن جلوه کند. به عقیدهی او مشاهدهی مرتبهی دوم، مشاهدهی تمایزاتی است که مشاهدهگر اول از آن استفاده کرده است اما توجهی به آن نکرده است. بر این اساس هدف از پژوهش حاضر، شناسایی و معرفی نظریهی مشاهدهی مرتبهی دوم لومان و تبیین ویژگیهای نمایشی نگاره اردشیر و گلنار با توجه به آن نظریه است و پرسش اصلی عبارتاست از: مولفههای هنر نمایش با توجه به نظریهی مشاهدهی لومان چگونه در نگارهی اردشیر و گلنار بازتاب داشته است؟ نتیجهی بنیادین این پژوهش، که به صورت توصیفی-تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای انجام پذیرفته است، حاکی از آن است که کلیهی عناصر صحنهای از قبیل: عناصر طبیعت و معماری، نوع پوشش و طراحی لباس، نوع ایستایی وژستِ پیکرهها در قامت بازیگران همراه با زاویهی دید ناظران، با ایجاد ترکیببندی و فضاسازیِ متناسب، موجب انعکاسِ سکوتیِ رازآلود در اثر شده که یادآور صحنهای از یک نمایش در فضای باز است.
ژست در نقالی: ره یافتی به حرکات بدن در اجرای نقل براساس دیدگاه زبانشناسی شناختی؛ مطالعه موردی مجلس نقالی «سهراب کشی» مرشد ترابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حرکات بدن از موضوعات مهم اما مناقشه برانگیز در تحلیل اجرا است. زبان شناسانی چون مک نیل ژست بخشی جدایی ناپذیر از گفتار می دانند که نقش مهمی در سازماندهی افکار دارد بااین همه در خلاء روش شناسی مناسب، بررسی ها اغلب روایت کلامی را مبنای تحلیل قرار داده اند و کمتر به جایگاه ژست در ساخت چندوجهی زبان پرداخته اند. این پژوهش با تعمیم نظریه «ژست به مثابه فرم موقت» مولر بر نقالی نشان می دهد چگونه حرکات نقال به مثابه وجهی از زبان معنا می سازند. بدین منظور صحنه کشتی دوم رستم و سهراب از اجرای ضبط شده نقل سهراب کشی مرشد ترابی(1389) انتخاب شد؛ صحنه از آغاز درگیری کشتی تا خنجر خوردن سهراب بدست رستم به مدت دو دقیقه و سی ثانیه، به24 عبارت ژست و 6 واحد ژستوار تقطیع شد. ابتدا موقعیت و مشارکت اندام های درگیرِ حرکت مستقل بررسی شد سپس هر واحد ژست از منظر فرم و انگیزه تجسم یافته کنش ها در سه گروه ژست های اشاره ای، ژست های تصویرگر و ژست های کارکردی تحلیل شد. یافته ها نشان می دهد نقطه کانونی اجرا بازنمایی رودرویی نهایی رستم و سهراب است. هرچه به اوج صحنه نزدیک می شویم، تعداد ژست ها افزایش می یابد و گفته ها محدود می شود. تاکیدهای کانونی ساز در گفتارژست وارها این صحنه بر «چرخ بلند» به عنوان شوربختی سهراب تاکید می کند و سهم فریبکاری رستم در نتیجه کشتی دوم را کمرنگ نشان می دهد.
تحلیل رابطه ملال و خشونت در سه گانه لی نین مک دونا؛ با تکیه بر نظریه خشونت آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۷)
27 - 41
حوزههای تخصصی:
خشونت از واضح ترین بن مایه های آثار مارتین مک دونا است که نه تنها در نمایشنامه ها، بلکه در آثار سینمایی او نیز قابل مشاهده است. این بن مایه در سه نمایشنامه ابتدایی او که با نام سه گانه لی نین شناخته می شود با عنصری به نام ملال پیوند می خورد که خود نیز می تواند به عنوان بن مایه سه گانه لی نین در نظر گرفته شود. نکته حائز اهمیت این است که مک دونا در این سه گانه با نگاهی به رابطه سیاسی انگلیس و ایرلند در زمان رویداد وقایع، رابطه ملال و خشونت را پایه گذاری می کند. در این پژوهش با هدف تبیین چگونگی رابطه ملال و خشونت، ابتدا این مفاهیم از منظرهای متفاوت مورد بررسی قرار می گیرند. در ادامه با تکیه بر نظریه خشونت هانا آرنت، این رابطه در سه نمایشنامه ملکه زیبایی لی نین، جمجمه ای در کانه مارا و غرب غمزده مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت. بر این اساس پرسش اصلی این پژوهش سیر تبدیل ملال به خشونت است. گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و تحلیل، به روش کیفی صورت می پذیرد. نتایج نشان می دهد که ملال و خشونت رابطه ای علت و معلولی با یکدیگر دارند و ملال می تواند علت خشونتگری شخصیت های سه گانه لی نین باشد. اکثر شخصیت های این سه گانه که دست به خشونت می زنند به نوعی درگیر ملال هستند و علت این ملال نیز چهار عامل است که از خارج به آن ها تحمیل می شود. این عوامل باعث می شود شخصیت ها کمبود چیزی را در زندگی خود احساس کنند که این حس با احساس ملال قرابت زیادی دارد. درنهایت شخصیت ها به علت ملول بودن انگیزه زیادی برای عمل پیدا می کنند و زمانی که با موانعی جدی روبه رو می شوند، دست به خشونت می زنند تا به اهداف خود برسند.
کارکرد دراماتیک مکانیزم های دفاعی در نمایشنامه های «ملکه زیبایی لی نین»، «جمجمه ای در کانه مارا» و «غرب غمزده» اثر مارتین مک دونا، با تأکید بر آرای زیگموند و آنا فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)
25 - 40
حوزههای تخصصی:
بررسی های روانکاوانه آثار روایی، و به ویژه ادبیات نمایشی، اغلب بر تجزیه و تحلیل کنش شخصیت های این آثار متمرکز است؛ اما این بررسی ها اغلب در سطح ظاهری گفته ها و رفتار پرسوناژها محدود می ماند. درحالی که می توان، انگیزه های پنهان و به ویژه امیال سرکوب شده پرسوناژها را- امری که در روانکاوی فروید مورد توجه قرار می گیرد- علتِ ریشه ای گفته ها و رفتار دانست و با بررسی آن ها به چگونگی کارکردشان در جهت دراماتیک شدن اثر پی برد. این بررسی، به ویژه در آثاری اهمیت می یابد که به اصطلاح پرسوناژمحور هستند تا رویدادمحور. مارتین مک دونا، نمایشنامه نویس ایرلندی، توجهی خاص به درونیات و چگونگی بروز عواطف و غرایز شخصیت هایش دارد. شخصیت هایی که در یک برهه بحرانی تاریخی، در میان انبوهی از شکست ها، ناکامی ها و کمبودها زندگی می کنند. به همین دلیل، واکاوی پرسوناژ های این نویسنده می تواند در یافتن کارکردهای دراماتیک درونیات آن ها، ثمربخش باشد. در پژوهش حاضر، با استفاده از نظریات زیگموند و آنا فروید درباره مکانیزم های دفاعی روان، چگونگی تعامل شخصیت های مک دونا در سه نمایشنامه ملکه زیبایی لی نین، جمجمه ای در کنه مارا و غرب غم زده با تکانه های مخرب درونی شان بررسی شده است. این پژوهش در پی پاسخ این سؤال است که کارکرد مکانیزم های دفاعی در آثار مک دونا چیست و نویسنده در قالبِ شخصیت پردازی پرسوناژهایش، وضعیت جامعه سنتی ایرلند را چگونه ترسیم می کند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد آشنایی با مکانیزم های دفاعی، در خلق و تحلیل شخصیت های نمایشی مؤثر است و در نمایشنامه های مورد بررسی نیز، با استفاده از مکانیزم های دفاعی (عمدتاً انکار، فرافکنی و توجیه) جامعه ای تصویر می شود که به جای حل مشکلات، آن ها را می پوشاند و به همین دلیل هیچ امیدی به رستگاری اش نیست.
کاربست مهندسی کانسی در طراحی ماسک سی پپ برای بیماران مبتلا به آپنه خواب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیوع بیماری آپنه خواب در دنیا رو به افزایش است اما سازگاری و انطباق بیماران مبتلا به آپنه خواب با بهترین روش درمان، یعنی دستگاه سی پپ کمتر از ۵۰ درصد می باشد. در نتیجه ی مطالعات انجام شده، علت اصلی این معضل عدم سازگاری فیزیکی و همچنین فقدان ارتباط عاطفی ماسک دستگاه سی پپ با نیازهای روانی و عاطفی بیمار اعلام شده است. این پژوهش با هدف بهبود طراحی ماسک سی پپ از رویکرد طراحی احساس گرا بهره گرفته است تا مسائل روانی و تجربه عاطفی بیمار با ماسک را در نظر بگیرد و محصول سبب ایجاد تجربه ای معنادار، کاربردی و لذت بخش طراحی شود. برای دستیابی به هدف مورد نظر این پژوهش، روش مهندسی کانسی به کار گرفته شد تا احساسات و خواسته های کاربران شفاف سازی و به داده های کمی و نظام مند تبدیل شود. بدین منظور کلمات کانسی در تناسب با نیازهای احساسی کاربران تعیین شد. ۳۰ کاربر، شش نوع ماسک سی پپ را با استفاده از پرسشنامه استاندارد کانسی با پایایی قابل قبول در قالب شیوه افتراق معنایی ارزیابی کردند. در ادامه ضمن تحلیل با استفاده از روش های آماری چندمتغیره، شامل تحلیل ضریب همبستگی، تحلیل مولفه اصلی و تحلیل عاملی، مهمترین ویژگی های طرح نهایی ماسک سی پپ مشخص شد. یافته های حاصل از این پژوهش نشان می دهد که طراحی احساس گرا و مهندسی کانسی می تواند به بهبود انطباق بیماران با ماسک سی پپ منجر شود و انگیزه بیماران را برای ادامه درمان افزایش دهد. یافته ها به طراحان امکان می دهد تا محصولاتی سازگارتر با نیازهای احساسی و فیزیکی بیماران طراحی کنند. نتایج نهایی حاکی از آن است که ویژگی های پیشنهادی برآمده از نیازهای احساسی و عاطفی کاربران نهایی در طراحی، باعث بهبود تجربه کاربری و افزایش رضایت بیماران می شود.