فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
575 - 595
حوزههای تخصصی:
باتوجه به اهمیت تزکیه نفس در بین ملل و اقوام مختلف، یکی از بنیادی ترین آموزه های فرهنگی توجه و توصیه به اخلاق نیک و پسندیده و دوری از رذایل اخلاقی است. یکی از کتاب هایی که از دیر باز در ادبیات ما موردتوجه بوده و هست، اشعار ناصرخسرو، شاعر ایرانی قرن پنجم است که در این پژوهشِ تطبیقی، یک سوی سکّه بوده، و آن سوی دیگر، کلیله ودمنه آل اینجو است که تلفیقی از تبادلات فرهنگی میان تمدن های هندی، ایرانی و اسلامی است که به زبان حیوانات و حول محور آموزه های اخلاقی است. شایان ذکر است که کلیله ودمنه آل اینجو مزیّن به نگاره های بسیار زیبایی است که گفته شده از سفالینه های مینایی و کاشی های زرین فام، الهام گرفته است و همین امر سبب شده است که این اثر علاوه بر ارزش های ادبی فراوان، از جنبه هنری نیز قابل اهتمام باشد. در این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی شیوه های تزکیه نفس به دو روش آراستگی به فضایل اخلاقی و دوری از رذایل اخلاقی در اشعار ناصر خسرو و کلیله و دمنه ابن مقفّع مورد بررسی قرار گرفت. بارزترین فضایل اخلاقی توصیه شده در این دو اثر جهت تزکیه نفس شامل یاد خدا، توجه به آخرت، عقل و خرد، است و شاخص ترین رذایل اخلاقی که مانع تزکیه نفس می شود، مواردی چون نفاق، عدم کنترل زبان، حرص و طمع بیان شده است.اهداف پژوهش:بررسی تزکیه نفس و شیوه های دست یابی به آن.بررسی تطبیقی عناصر تزکیه نفس در اشعار ناصرخسرو و نسخه مصور کلیله ودمنه.سؤالات پژوهش:روش های تزکیه نفس کدام است؟ناصرخسرو و ابن مقفّع از چه شاخصه هایی برای تزکیه نفس استفاده کرده اند؟
بررسی دیدگاه طراحان فرش ایران در ارتباط با آینده شغلی خود در مواجهه با نرم افزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
72 - 88
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هوش مصنوعی امروزه ضمن نقش آفرینی در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی، اقتصادی و تولیدی جوامع بشری از شاخص ترین جلوه های رشد فناوری و آینده نگری جهان هستی معرفی می گردد. به نظر می رسد طراحی فرش ایرانی نیز در برابر این قدرت نوظهور، دچار تغییراتی عمیق خواهد شد. هرچند همواره مباحث شاخص هنری خلاقیت هنرمندان در تقابل با فناوری دیده می شود، اما مسأله اصلی این پژوهش چگونگی مواجهه طراحان فرش با نرم افزارهای مختلف حوزه هوش مصنوعی با قابلیت اصلاح و طراحی نقشه است. هدف اصلی این پژوهش بررسی دیدگاه طراحان فرش ایران پیرامون آینده شغلی خود در مواجهه با نرم افزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی است. اینکه آینده شغلی شاغلین این عرصه با وجود نرم افزارهای حوزه طراحی مبتنی بر هوش مصنوعی چگونه خواهد بود؟ سوالی است که در این پژوهش به آن پاسخ داده می شود.روش پژوهش: مقاله پیش رو مقاله ای کمی- کیفی است و به صورت توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای و مطالعات میدانی پایه ریزی شده است. با بهره گیری از ابزار رفتارنگاری، مشاهده، پرسش و پاسخ به تحلیل امکانات ۴ پلتفرم هوش مصنوعی موجود و در دسترس با قابلیت طراحی فرش پرداخته شده است سپس پرسش نامه ای برای ۱۳۲ نفر از نخبگان طراحی فرش ایرانی فعال در این عرصه به صورت الکترونیک ارسال گردیده که تنها ۵۰ نفر حاضر به مشارکت در پژوهش شده اند.یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد در زمان انجام این پژوهش، تنها یک نرم افزار هوش مصنوعی از قابلیت اصلاح نقشه فرش برخوردار است که به عنوان یک دستیار هوش مصنوعی خلاق مطرح نیست. باقی نرم افزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی در دسترس به عنوان یک دستیار خلاق و نوآور، هنوز یادگیری ماشینی برروی آن ها صورت نگرفته و اکنون نمی توانند در زمینه طراحی فرش، به شیوه صحیح، مؤثر واقع شوند. همچنین بررسی نخبگان این حوزه نیز نشان دهنده آن است که یا تاکنون از نرم افزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی استفاده نکرده اند یا اگر استفاده کرده باشند، تنها برای تغییر ابعاد و اصلاح نقشه های فرش بوده است و با نرم افزاری که خود بتواند طراحی نقشه فرش را از صفر تا صد انجام دهد مواجهه نشده اند. ۵۷% از طراحان نیز به هوش مصنوعی تنها به عنوان یک ابزار در دسترس می نگرند و نه جایگزینی برای شغل خود.نتیجه گیری: نرم افزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی در طراحی فرش را در حال حاضر، می توان به عنوان ابزاری برای سهولت کار دانست؛ در نتیجه چه در آینده نزدیک هوش مصنوعی بتواند جای طراحان را در این حوزه بگیرد یا نه، در حال حاضر می توان با طراحی پلتفرم هایی مبتنی بر هوش مصنوعی به عنوان یک دستیار برای طراحی فرش، شاهد سرعت در انجام طراحی، رنگ، نقطه و در نهایت تغییر ابعاد نقشه فرش، که بسیار زمان بر و پیچیده از نظر کاربران است، بهره برد.
شناسایی و اولویت بندی عوامل کلیدی بر توسعه هنر اسلامی در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
436 - 457
حوزههای تخصصی:
به دلیل گستردگی حوزه تسلط شبکه های اجتماعی مجازی در جوامع امروزی و نیز برخورداری این پدیده از ویژگی سیال بودن و حرکت پویا، لازم است که همگام با رشد و تکامل تکنولوژیکی و محتوایی شبکه های اجتماعی مجازی، در ابعاد مختلف، کارکرد آن ها، به ویژه نقش آن ها در توسعه فرهنگ و هنر، در عصر جهانی شدن مطالعات بیشتری صورت بگیرد. ازاین رو، در این مطالعه که با استفاده از یک رویکرد ترکیبی توصیفی- تحلیلی و تکنیک ریاضی AHP انجام گرفته است، ضمن بررسی ادبیات موضوع، عوامل کلیدی توسعه هنرهای اسلامی در ایران، شناسایی و با انجام مقایسات زوجی میزان اهمیت هرکدام از این عوامل نیز از طریق یک مطالعه میدانی تعیین گردید. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که مجموعاً 45 مؤلفه مهم را در قالب هشت عامل بسیار کلیدی: فردی؛ اقتصادی، ساختاری و کالبدی؛ فرهنگی؛ اجتماعی - محیطی؛ تکنولوژیکی؛ امنیتی و قانونی و نهایتاً حمایت های دولتی می توانیم برای توسعه هنرهای اسلامی شناسایی و معرفی نماییم. ضرایب اهمیت حاصل از بررسی نظرات خبرگان نشان داد که به ترتیب عوامل فردی، اقتصادی و تکنولوژیکی به ترتیب با اهمیت ترین مؤلفه های کلیدی جهت توسعه هنرهای اسلامی می باشد که در صورت توجه واقعی و دقت به این مؤلفه ها، دستیابی به اهداف توسعه فرهنگی و هنری کشور از طریق پلت فرم های رایج در فضای مجازی تسهیل و تسریع خواهد شد. اهداف پژوهش:شناسایی عوامل کلیدی بر توسعه هنر اسلامی در اینستاگرام.اولویت بندی عوامل کلیدی بر توسعه هنر اسلامی در اینستاگرام با روش AHP.سؤالات پژوهش:مهم ترین عوامل کلیدی بر توسعه هنر اسلامی در اینستاگرام کدامند؟عوامل کلیدی بر توسعه هنر اسلامی در اینستاگرام با روش AHP چگونه اولویت بندی می شوند؟
تحلیل داستان رستم و اسفندیار بر اساس روش نقد اسطوره ای با توجه به نظریه نورتروپ فرای با تأکید بر شاهنامه مکتب تبریز صفوی موزه هنرهای معاصر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
653 - 667
حوزههای تخصصی:
داستان های شاهنامه همواره بستر مناسبی برای پژوهش در حوزه ادبیات حماسی بوده اند؛ در این پژوهش که با هدف تحلیل داستان رستم و اسفندیار براساس روش نقد اسطوره ای باتوجه به نظریه نورتروپ فرای انجام شده، اطلاعات لازم به روش کتابخانه ای گردآوری شده و به روش توصیفی-تحلیلی موردبحث و بررسی قرارگرفته اند. نتایج به دست آمده، حاکی از این بود که باتوجه به الگوی فرای، داستان رستم و اسفندیار جزء دسته تراژدی است و سه بخش نظم، احساس و انزوا در آن حاکم بوده است و مراحل شش گانه تراژدی نیز در آن مصداق دارند. درواقع، معنای نهایی این تراژدی، انزوای کامل رستم و غرق شدن او در دریای تجربه فردی است که در این داستان به دست آورده است؛ بنابراین با تکمیل این مراحل شش گانه، داستان رستم و اسفندیار نیز پایان یافته و تصویر ناخوشایندی برای مخاطب ایجاد نموده که متوجه عنصر تقدیرگرایی و تحکم واقع گرایانه در پایان تراژدی است. در نگاره های شاهنامه مکتب تبریز صفوی موزه هنرهای معاصر تهران نیز نمودهای این تقدیرگرایی به وضوح قابل مشاهده است.اهداف پژوهش:بررسی داستان رستم و اسفندیار با توجه به الگوی فرای.بررسی معنای تراژدی رستم و اسفندیار با تأکید بر شاهنامه مکتب تبریز صفوی موزه هنرهای معاصر تهران.سؤالات پژوهش:داستان رستم و اسفندیار با توجه به الگوی فرای چگونه است؟در تراژدی رستم و اسفندیار با تأکید بر شاهنامه مکتب تبریز صفوی موزه هنرهای معاصر تهران چه معنایی نهفته است؟
مردم نگاری زیورآلات یکصد سال اخیر شوشتر با رویکرد چند فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیورآلات مجموعهٔ عظیمی از اشیاء فرهنگی هستند که کاربرد تزئینی، تجملی و بعضاً کارکرد بلاگردان دارند. فارغ از وجه مادی و سرمایه ای، برخی از انواع آن ها کارکردی روزمره و آیینی داشته و بازنمای هویت فرهنگی، اندیشه ها و باورهای جوامع بوده و مهارت و ادراک زیباشناسانهٔ زیورسازان هر دوره را نشان می دهند. در این میان شهر شوشتر که روزگاری مرکز استان خوزستان بوده است، یکی از مراکز ساخت زیورآلات بوده که با توجه به تنوع فرهنگی مردم این منطقه، رویکرد چندفرهنگی در زیورآلات آنان دیده می شود. بر این اساس مسئله پژوهش حاضر، چگونگی شکل گیری رویکرد چندفرهنگی در صنایع دستی این شهر و چیستی زیورآلات ساخته شده در این بستر است. شناخت تزئینات و معناهای مشترک فرهنگیِ جامعهٔ ایرانیِ نهفته در زیورآلات به ویژه آثار منطقهٔ خوزستان و شهر شوشتر و اطراف آن در محدودهٔ یک صد سال گذشته هدف این پژوهش است. رویکرد این پژوهش کیفی، مردم نگارانه است که در آن به طور عمده با بهره گرفتن از منابع میدانی و سپس کتابخانه ای و شیوهٔ تحلیل نشانه شناسانه به بررسی موضوع پرداخته شده است. منابع میدانی پژوهش حاضر، افراد آگاه به موضوع و هم چنین مردم محلی و مجموعه داران شخصی بوده اند. بر اساس یافته های پژوهش، بافت چندفرهنگی شوشتر و وجود تقاضاهای مختلف، سبب شده تا زیورسازان این شهر اقلام مختلف تزئینی، ملزومات زندگی و نیز اشیاء دوگانهٔ تزئینی و بلاگردان یا دفع شر را بر اساس سلیقه های مختلف ساکنانی که جمعیت بیش تری در این شهر دارند، به تولید برسانند. وجود تزئین یا نقش اندازی بر اشیاء و ارزش آفرینی اشیائی نه چندان پراهمیت (به زعم افکار امروزی) چون سنگ پا و قطعه فلز پایین و بالای بادبزن، نشان از تداوم سنت تزئین گرایی در هنر ایرانی است که در بطن شهری با ویژگی هم گرایی فرهنگی، همواره برای آن تقاضا وجود داشته است.
تحلیل بازنمایی کنیزان در نگارگری عهد تیموری با تأکید بر پایگاه اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱
51 - 62
حوزههای تخصصی:
پیشینه بردگی در ایران به سال های پیش از اسلام بازمی گردد و انواع برده در دوره های مختلف در جامعه حضور داشتند که یکی از انواع آن، برده زن یا کنیز است که در هنرهای مختلف بازنمایی شده اند. پژوهش حاضر به تحلیل بازنمایی کنیزان در نگارگری دوره تیموری پرداخته و رابطه میان پایگاه اجتماعی و بازنمایی آنها را بررسی می کند. روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی است و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است. با توجه به ارتباط مستقیم نگارگری تیموری و ادبیات فارسی، در ابتدا انواع کنیزان در متون ادبی دسته بندی شده و سپس در نگاره های دوره تیموری مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان می دهد که کنیزان در عصر تیموری در نٌه پایگاه اجتماعی مختلف قرار داشتند، اما تنها آن دسته کنیزان که مورد توجه متون ادبی بودند، در نگارگری بازنمایی شده اند. این بازنمایی تصویری با توجه به اهمیت پایگاه اجتماعی کنیزان متفاوت بوده است به نحوی که کنیزان تجملاتی و هنرمند در دسته های چندتایی و در حاشیه تصاویر بازنمایی شده اند درحالی که کنیزان معشوقه و خدمتکار به صورت یکه به مرکزیت تصویر نزدیک می شوند. درنهایت چنین نتیجه ای حاصل شد که نگارگری تیموری، با تأکید بر ارتباط با متون ادبی، ترجیح می دهد کنیزانی را بازنمایی کند که در داستان ها مورد توجه هستند و وضعیت بازنمایی در ترکیب بندی تصویر نیز با پایگاه اجتماعی شان تطابق دارد.
شمایل شناسی هرکول؛ حرکت نمادین هرکول از غرب به گُنداره (هند) در دوره اشکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در شمایل نگاری دنیای باستان، هرکول شخصیت اسطوره ای یونانی، در حالات و ژست های متفاوتی تصویر شده است. یکی از این فرم ها، شمایل فرد لمیده بر تخت است. این صحنه بیانگر ضیافتی است که برای متوفی تدارک دیده می شد. شخصیت قابل تطبیق با او در هند (گنداره)، وَجرَپانی است. به رغم وجوه اشتراکی که میان هرکول و وَجرَپانی (محافظ شخصی بودا) وجود دارد؛ نمادهای به کار رفته و ساختار روایی این اسطوره هندی با نسخه یونانی تفاوت های آشکاری دارد که ماحصل بافت فرهنگی و زمینه ی مذهبی و تاریخی حوزه فرهنگی هند می باشد. هدف از این پژوهش واکاوی سفر نمادین هرکول به هند و تبدیل او به وَجرَپانی، معانی نهفته در حالت نیروانه یا خفته (کمال یافته) و شناخت حالت ها و ژست های فرد لمیده بر تخت (هرکول) است. پژوهش حاضر از لحاظ ماهیت توصیفی -تحلیلی است و بر پایه تحلیل آیکونول وژی پانوفس کی صورت گرفته است. حاصل مطالعه نشان می دهد که هرکول در سفر خود از غرب (یونان) به شرق (هند)، با روایت وَجرَپانی کهن الگوی هندی تلفیق شده و تغییراتی در فرم و محتوای آن صورت می گیرد. وَجرَپانی مانند هرکول قهرمان و نابود کننده دشمنان نیست بلکه محافظ بودا است و با شمایلی خشن و داشتن وَجرَ، مخالفان و نافرمانان بودا را می ترساند و رام می کند. در حالی که هرکول با زحمات خودش و طی سفر و مأموریت های سخت، طبیعت نافرمان خود را رام می کند و به آرامش و جاودانگی می رسد. در مجموع آیکون هرکول لمیده بر تخت، تبدیل به نیروانه یا بودای دراز کشیده بر تخت می شود. هر دو به کمال و آرامش ابدی و جاودانگی می رسند و در واقع، نیروانه ماحصل سفر نمادین هرکول لمیده بر تخت (از لحاظ فرم و نه محتوا) به شرق (هند) است.
رمزگشایی عناصر معماری به کمک دستور زبان شکل (گونه شناسی فضاهای 64 خانه تاریخی از کاشان، یزد و اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ شماره ۱۴۱
5 - 14
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: گونه شناسی توصیفی ساده و دیاگرام از یک دسته از پدیده ها انجام می شود و میزانی از ارتباط و تشابه میان آن دسته از پدیده ها برقرار می شود. مطالعات فراوانی در گونه شناسی فضاهای خانه های تاریخی انجام شده است اما اغلب این مطالعات یک یا چند فضای محدود را بررسی کرده اند که عدم ارتباط ساختاری میان فضاهای مختلف، روش و ساختار مشخصی که بتوان همه فضاها را به کمک آن گونه شناسی کرد و ارتباط ساختاری میان فضاها را توضیح داد، مشهود است. هدف پژوهش: هدف از این پژوهش، برقراری ارتباط میان فضاهای مختلف در خانه های تاریخی درونگرای فلات مرکزی ایران و ارتباط شکلی-ساختاری میان نتایج مطالعات مختلفی است که پیرامون گونه شناسی فضاهای خانه های تاریخی در معماری ایرانی انجام شده است.روش پژوهش: در این پژوهش، براساس دستور زبان شکل خانه های تاریخی کاشان، به گونه شناسی ریزفضاهای 64 خانه تاریخی از شهرهای یزد و اصفهان و کاشان پرداخته شده است. در ضمن مطالعه، گونه شناسی اولیه ریزفضاها توسعه و نظامی منسجم از ارتباط میان گونه های شکلی در خانه های تاریخی این سه شهر حاصل شده است. نتیجه گیری: در بخش یافته ها نخست یک دستور زبان دو مرحله ای برای تولید ساختار شکلی و سپس برقراری روابط فضایی میان اجزا ارائه شده است. به کمک این دستور زبان طیفی از ساختارهای شکلی و روابط فضایی موجود در نمونه های بررسی شده به صورت یک ساختار درختی ارائه شده است. این گونه شناسی به خوبی روابط ساختاری میان گونه های مختلف شکلی را توضیح می دهد. به علاوه به کمک آن می توان تفاوت گونه های مختلف میان شهرهای دیگر را نیز توضیح داد. به این ترتیب، مدلی ارائه شده است که میان فضاهای مختلف در خانه های تاریخی درونگرای فلات مرکزی ایران ارتباط ساختاری شکلی برقرار می کند.
نقش ذکر در تکوین هویت معنوی معماری اسلامی با تأکید بر کتیبه های سده های نخست تا پنجم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ذکر، یک مفهوم باطنی در فرهنگ اسلامی و عرفان است. نظر به اهمیت این مفهوم، هنرمندان از آن جهت که هنر در اساس، ظهور است و با صورت سر و کار دارد، در آثار خود این مفهوم باطنی را به شکل بصری ترجمه کرده اند. پژوهش حاضر، ضمن بررسی مفهوم دینی عبارت ذکر در وجوه مختلف آن، تمهیدات بصری هنرمندان و معماران در ترجمان مفهوم باطنی ذکر به صورت مادی و بصری در معماری اسلامی را مورد توجه قرار داده است. استفاده از آیات و روایات و نام های خداوند و پیامبر و امامان شیعه و استفاده از اصل وحدت مهمترین راهکارهای بصری ایشان در تکوین هویت بخشی اسلامی به بنا با توجه به مفهوم ذکر است. اساساً در مطالعات هنر اسلامی کمبود مباحث نظری در روند خلق آثار به چالش اصلی تبدیل شده است. از این رو این مقاله سعی دارد چگونگی کاربست مفاهیم نظری اسلام را در هنر به روش کیفی و بر اساس تحلیل داده بنیاد تحلیل کند. در همین راستا 10 نمونه از ذکرهای اسلامی در قالب کتیبه در بناهای سده نخست تا پنجم هجری، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای به عنوان نمونه انتخاب شده اند. نتایج حاکی از آن است که کاربرد اذکار در صورت های متنوع آن، موجب شده است تا آن بنا رنگ و بوی مذهبی و اسلامی گرفته و خواسته و ناخواسته، شخص را در جذبه خویش فروگیرد. توجه به جنبه روحانی و معنوی در هنرهای اسلامی به طور عام و معماری به طور خاص، از یک سو موجب تکوین هویت معنوی اثر شده، هویتی مستقل از فرم و کالبد که حتی به صورت مانعی در برابر رشد هویت فیزیکی واحد و منسجم اثر عمل نماید. از سوی دیگر موجب تکوین اصول بصری خاص همچون اصل وحدت در نظام بصری اسلامی شده است.
مطالعه طرح و تکنیک «نقش دوزی» در کاربردهای متفاوت و با توجه به پوشش زنان از دوره صفوی تا قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش دوزی، از شیوه های تزیین پارچه محسوب می شود که در پیکرنگاری زنانِ دوره زندیه، بر روی شلوار، به تصویر آمده است. مسئله تحقیق حاضر، واکاوی در اساس طرح و نقش، تکنیک و کاربرد های سوزن دوزی، با توجه به شلوار زنان در نگارگری و پیکر نگاری ها از دوره صفوی، زند و قاجار است. پرسش های پژوهش عبارت هستند از: طرح و روش اجرا در «نقش دوزی» چگونه بوده است؟ کاربردهای متفاوت نقش دوزی، با توجه به پوشش زنان، در پیکرنگاری ها از دوره صفوی تا قاجار، چه بوده اند؟ این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی به پرسش ها پاسخ می دهد. نتایج نشان می دهد که سوزن دوزی نقش با دو طرح اجرا می شده است. در طرحِ «نقش دوزی»، گل و گیاه به صورت هندسی در ردیف های اریب، سوزن دوزی شده و با الگو برداری از طرح پارچه محرمات کجراه، در اصفهان رواج پیدا کرده و تا اوایل قاجار ادامه داشته و در جلیقه مردانه، بقچه، رومیزی و کیف زنانه نیز کاربرد داشته است. گونه دیگر، با توجه به ظرافتِ کمترِ سوزن دوزی، «مُسَیّف» نام دارد. تکرار نقوشِ شمسه و سواستیکا، انسان و حیوان محصور شده در طرح هندسی، با الگو از 1- نقشه فرشینه ها و 2- پارچه های نقش انسانی و هندسیِ دوره صفوی، در اصفهان و آذربایجان سوزن دوزی شده است. مسیّف در پوششِ سطوح و سربند کاربرد داشته است. با توجه به بررسی (4 نگارگری و 4 پیکرنگاری) از دوره صفوی، زند و قاجار و تطبیق آن ها با شلوار زنان، مشخص شد که «نقش دوزی» در شلوار با الگوی چسبان در دوره صفوی کاربرد داشته است و «نقش دوزی» و «مسیّف دوزی» در شلوار های گشاد در دوره زند و اوایل قاجار استفاده می شده است. وجه مشترک تصاویر، توجه زنان مهم و درباری به شلوار سوزن دوزی است. در دو طرح سوزن دوزی، کوک-های کوچکِ ابریشمی و پشمی، اریب و فشرده با شمارش تار و پود، بدون اثر طرح اولیه برروی پارچه اجرا شده اند. این نقوش با خوانش نقشه بر روی پارچه پنبه ای ساده بافت سوزن دوزی شده اند.
نقش صدا و سیمای استان ایلام در کاهش نقش عشیره ای انتخاب نمایندگان مجلس: مورد مطالعه حوزه شمال استان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۵
105 - 123
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف نقش صداوسیمای استان ایلام در کاهش نقش عشیره ای انتخاب نمایندگان مجلس: مورد مطالعه حوزه شمال استان انجام گرفت. روش پژوهش از لحاظ رویکرد کمی، از نظر راهبرد توصیفی و از نظر گردآوری داده ها پیمایشی است. با توجه به این که تکنیک دلفی زیرمجموعه روش پیمایشی است، در ابتدا با تکنیک دلفی مولفه های اصلی پرسشنامه مشخص و سپس با روش پیمایشی داده های لازم گردآوری شدند. جامعه آماری بخش دلفی 30 نفر از متخصصان به صورت هدفمند و در بخش پیمایش شهروندان 21 سال به بالای حوزه شمالی استان ایلام در سال 1401 که بر اساس نرم افزار سمپل پاور تعداد 380 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. داده ها از طریق نرم افزارSPSS و با آزمون t تک نمونه ای و آزمون کندال مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد که میانگین نمره تأثیر صدا و سیما در کاهش نقش عشیره ای 42/18، کاهش هزینه های تبلیغاتی 58/11، اخلاق محوری کاندیدها 08/22، انعکاس ویژگی های شخصیتی کاندیدا 01/14 و در کاهش وابستگی حزبی برابر 83/11 است. استنباط می شود صدا و سیمای مرکز استان ایلام در انعکاس برنامه های کاندیداها و مشارکت مردم در انتخابات نقش تعیین کننده داشته؛ اما در کاهش نقش عشیره ای، کاهش هزینه تبلیغاتی، مشخص کردن وابستگی حزبی و اخلاق محوری در تبلیغات عملکرد مطلوبی نداشته است.
بازخوانی تناسبات هندسی در عناصر و اجزای ارتفاعی مسجد- مدرسه های دوره قاجار در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ خرداد ۱۴۰۳ شماره ۱۳۲
55 - 70
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: هندسه و به تبع آن تناسبات از شاخصه های مهم آثار باشکوهی است که هنرمندان و مهندسان ایرانی در طول تاریخ معماری این سرزمین از خود به جای گذاشته اند. تناسبات در معماری رابطه مناسبی بین اجزای پدیدآورنده اثر به وجود می آورد و احساس نظم و ساماندهی، میان بخش های یک ترکیب بصری را در مخاطب ایجاد می کند. تناسبات می تواند علاوه بر نظم، پدیدآورنده حس زیبایی نیز شود. به عبارت دیگر معماران ایرانی همواره از هندسه و تناسبات، به عنوان زبانی واحد و مشترک در جهت پاسخ گویی شایسته به نیازهای عملکردی، سازه ای و زیبایی در معماری و محصولات هنری بهره جسته اند. هدف پژوهش: این تحقیق در پی یافتن تناسبات هندسی در عناصر اجزای ارتفاعی مسجد-مدرسه های دوره قاجار در شهر تهران است. لذا در این تحقیق با توجه به قوانین تناسبات اجزای ارتفاعی، هر مسجد-مدرسه را نسبت به یکدیگر تحلیل کرده و یک الگوی ارتفاعی یا یک الگوی ارتباطی بین اجزای ارتفاعی هریک از 9 مسجد-مدرسه استخراج شده است، به صورتی که می توان یک سلسله مراتب طراحی ارتفاعی را در هریک از مساجد بازخوانی کرد. بر همین اساس سؤال اصلی این پژوهش این است که در اجزای ارتفاعی (گنبد، مناره ها، ایوان ها و نمای صحن) مسجد-مدرسه ها چه تناسبات و الگوهای مشترکی را می توان یافت؟روش پژوهش: در این پژوهش برای آزمون مطابقت ابعاد و اندازه های عناصر ارتفاعی با تناسبات و هندسه از روش تحقیق شبه تجربی استفاده شده است. برای مطالعه و ارزیابی نمونه ها، روش قیاسی به کار گرفته شده است بدین گونه که پس از تحلیل داده های هر بنا و مقایسه آن ها با اصول تناسبات، ویژگی های تناسبات ارتفاعی مشترک در ارتفاع عناصر صحن بناها مشاهده شده و براساس آن ها ارزیابی یافته های تحقیق صورت گرفته است.نتیجه گیری: درنهایت با بررسی تناسبات و الگوهای ارتفاعی چنین یافت شد که در 9 نمونه تحلیل شده، تمامی عناصر ارتفاعی، از ارتفاع نمای صحن و کوتاه ترین ایوان مجموعه تا بلندترین مناره یا گنبد آن با تناسبات زرین ایرانی به دست آمده اند. در تمامی نمونه های بررسی شده، الگوهایی مشترک در تناسبات هنگام مقایسه اجزای ارتفاعی یافته شده است و به طور مثال کوتا ه ترین ایوان مجموعه با ارتفاع نمای صحن حیاط در این بناها دارای تناسباتی نزدیک به تناسبات زرین است و هم چنین الگو های تناسباتی مشابه دیگر در میان دو یا چند مسجد-مدرسه به صورت مشترک وجود دارد.
مطالعه و بررسی میدانیِ بازشناسی رنگین نگاره های کوه دمبه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
109 - 133
حوزههای تخصصی:
سنگ نگاره، بازنمایشی تصویری از فرهنگ، اندیشه و برهم کنش های گوناگون انسانی-محیطی در عرصه ی زیست بوم است. این هنر از منظر تاریخی، از رایج ترین شیوه های بیان و انتقال پیام جوامع بوده که در قاب ها و دیوار پوش های سنگی-صخره ای بازتاب یافته و به مثابه رسانه، از پیش ازتاریخ تاکنون تولید و بازتولید می شدند. فراوانی و گوناگونی سنگ نگاره ها در اغلب مناطق فلات ایران بر تلاش بیشتر به منظور مطالعه آن ها تأکید دارد؛ بنابراین، شایسته توجه است زیرا اغلب سنگ نگاره ها، در زمان های گذشته و عموماً توسط افراد، گروه ها و در جوامع نانویسا تولید می شدند. با توجه به ایجاد سنگ نگاره ها در موقعیت های سنگی-صخره ای، استان اصفهان از مناطق ویژه در ارائه این نوع باز نمایش های هنری به شیوه رنگین نگاره است. از این منظر، تاکنون جایگاه اصفهان در مطالعات باستان شناسی هنر کمتر شناخته شده است؛ بنابراین سنگ نگاره های کوه دمبه در محدوده ی شهر اصفهان موردپژوهش قرار گرفت. ازآنجا که سن سنجی های دقیق در تعیین زمان ایجاد سنگ نگاره ها وجود ندارد؛ هدف این مقاله به بازشناسی و ادراک موضوعی نقشمایه ها و صحنه های روایی و تجزیه وتحلیل آزمایشگاهی رنگین نگاره های این مجموعه اختصاص یافته است. در راستای این اهداف، سؤالات پژوهش عبارت اند از: 1. رنگین نگاره های کوه دمبه اصفهان دربرگیرنده چه نوع نقوشی هستند؟ 2. شیوه و یا سبک ترسیم رنگین نگاره های کوه دمبه اصفهان چگونه است؟ 3. عناصر تشکیل دهنده رنگدانه مورداستفاده در خلق نقوش رنگی کوه دمبه اصفهان کدم اند؟ 4. رنگین نگاره های کوه دمبه اصفهان در چه دوره ای ایجادشده اند؟ 5. رنگین نگاره های کوه دمبه اصفهان با کدام مناطق ایران و چه نوع داده های فرهنگی قابل مقایسه و بررسی هستند؟ این پژوهش به روش کیفی و کمی و مبتنی بر گردآوری اطلاعات به شیوه کار میدانی، آزمایشگاهی و اسنادی است. نتایج پژوهش، درمجموع چهل ویک نقشمایه شناسایی شد. آن ها به شیوه فیگوراتیو و شبح گونه در سبک های طبیعت گرایانه، واقع گرایانه و انتزاعی صحنه هایی از فعالیت های گوناگون معیشتی فردی و گروهی را نمایش می دهند. بر مبنای مطالعات آزمایشگاهی رنگ استفاده شده در ایجاد عناصر نقشی ترکیبی از اکسید آهن و کلسیت است. به نظر می رسد سنگ نگاره ها توسط فرد یا گروهی مشغول یا آشنا با راهبردهای معیشتی کوچ گری رمه داری، زراعت و صنایع دستی ایجادشده باشند.
دلالت های معنایی بازنمایی اندام جدا از بدن در نقاشی پست مدرن ایران (پایان قرن چهاردهم خورشیدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۷
58 - 75
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در هنر پست مدرن، بدن به عنوان موضوع، رسانه و ابزار آفرینش هنری و هم به عنوان مکان تجربه و ادراک اثر هنری، مورد توجه قرار گرفت. متفکران علوم انسانی تعاریف رایج از بدن را به چالش کشیدند و هنرمندان معادل بصری آن را به تصویر درآوردند. یکی از گونه های پست مدرنیستی بازنمایی بدن در نقاشی، تصویرگری بدن های تکه تکه شده و اندام های جدا از بدن است. هدف پژوهش حاضر تبیین خاستگاه نظری ظهور اندام های جدا از بدن در نقاشی های دهه پایانی قرن چهاردم خورشیدی ایران و دلالت های معنایی این گسست تصویری است. در این پژوهش سعی می شود به این پرسش پاسخ داده شود که مرجع تصویرگری اندام های بدون بدن در نقاشی های دهه نود ایران چیست و بازنمایی تصویری قطعه/ اندام در این آثار بر چه مضامینی دلالت دارد؟روش پژوهش: این پژوهش از نوع کیفی است که به روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به داده های اسنادی انجام پذیرفته است. به این ترتیب از میان جامعه آماری- شامل نقاشی های هنرمندان ایرانی با موضوع بدن قطع شده یا اندام های جدا از بدن در دهه نود خورشیدی- نمونه هایی که مشخصه اصلی آن ها بازنمایی اندام های بدون بدن است، گزینش شده و براساس مبانی نظری پژوهش تحلیل شدند.یافته ها: مرکزیت زدایی از تمامیت بدن، در نمونه های پژوهش، ارجاعی به معلولیت، رنج و مرگ فیزیکی ندارد، بلکه نشانه ایست دال بر مفاهیم انتزاعی مانند تغییر و دگردیسی، به چالش کشیدن تعاریف کلاسیک درباره بدن، نقد اجتماعی، بیان حالات ذهنی و متافیزیکی انسان و یادآوری گذشته از دست رفته ای که تنها در حافظه حاضر است.نتیجه گیری: ظهور اندام های جدا از بدن در نقاشی دهه نود ایران متأثر از عقلانیت پست مدرنیستی و تغییر در نگرش انسان نسبت به جهان بیرون و درون است. نقاشان با آشنایی زدایی از شیوه های متعارف نمایش بدن فضایی برای نقد و به چالش کشیدن قالب های فکری از پیش تعیین شده و خلق مفاهیم جدید ایجاد می کنند که بازتابی از وضعیت انسان در عصر حاضر است.
تحلیل جدایی گزینی اجتماعی فضایی گروه های قومی در شهر بجنورد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
77 - 90
حوزههای تخصصی:
سنجش و ارزیابی جدایی گزینی اجتماعی_فضایی با ارتقای ابزارهای محاسباتی، جایگاهی برجسته در مطالعات شهری و اجتماعی پیدا کرده است. بجنورد پس از تقسیم استان خراسان در سال ۱۳۸۳ به عنوان مرکز استان خراسان شمالی برگزیده شد و در سال های اخیر رشد و گسترش سریع و پیش بینی نشده ای را تجربه کرده و جمعیت و مساحت آن به ترتیب دو و سه برابر شده اند. بدین ترتیب شکل و شیوه توزیع جمعیت به ویژه خانواده هایی که در پی مهاجرت گسترده در این سال ها به فضای شهری بجنورد وارد شده اند، در ارتباط با تنوع و تکثر قومی و فرهنگی موجود در سطح شهر بجنورد، اهمیت و ضرورت بیشتری پیدا می کند. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و مبتنی بر روش تحقیق توصیفی_تحلیلی است و با هدف ارزیابی و تبیین وضعیت و روند جدایی گزینی سکونتی گروه های قومی در سطح محله های شهر بجنورد انجام شده است. در این پژوهش با بهره گرفتن از داده های آماری جمعیت محله های بجنورد، به محاسبه و اندازه گیری شاخص های نشانگر ابعاد مختلف جدایی گزینی سکونتی میان گروه های قومی در سال های پس از تأسیس استان خراسان شمالی می پردازد. به این منظور داده های گردآوری شده به کمک نرم افزارهای Geo-Segregation Analyzer و ArcGIS با شاخص های دوگروهی، چندگروهی، شاخص های تمرکز و خوشه بندی تحلیل شده و نتیجه در قالب نقشه و جدول ارائه شد. تحلیل و تبیین یافته ها نمایانگر آنست که پس از ارتقای بجنورد به مرکزیت استان، شاخص های جدایی گزینی سکونتی میان قومیت های بجنورد رو به رشد و شدت گرفتن بوده است. به ویژه در خصوص قومیت ترکمن، روند رشد و تشدید شاخص های یادشده به اندازه ای است که ادامه آن می تواند به بروز بحران جدایی گزینی کامل در محله های ترکمن نشین بجنورد بینجامد. با توجه به اهمیت حفظ یکپارچگی و انسجام شهری، هرگونه طرح ریزی (بازنگری طرح جامع) به منظور توسعه شهری و بازآفرینی بافت ناکارآمد و سکونتگاه های غیررسمی نیازمند توجه به موضوع جدایی گزینی اجتماعی فضایی گروه های قومی شهر بجنورد خواهد بود.
Evaluation of the Spatial Structure Transformation in Traditional Iranian Houses, in Combination with Urban Space of Tehran's First Modern Streets(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۴, Issue ۲ - Serial Number ۵۲, Spring ۲۰۲۴
87 - 100
حوزههای تخصصی:
Iranian traditional architecture has been changed by modernity during the era of Naser al-Din Shah Qajar. This led to a combination of residential context and the first modern streets of the capital. In addition, this development creates new residential spaces above commercial functions, challenges traditional values, and responds to residents' activities and interactions. The main goals of the research are, firstly, achieving residential patterns in combination with urban space and, secondly, changing the concept of traditional values in Iran in this era. Residential spaces in the streets of Lalezar, Ala-al-Dawa, and Sani-al-Dowleh and the passageways between them are studied. Four mansions with traditional residential patterns and six modern-style apartments were selected as deliberate case studies. The residential plans are based on field surveys and reports from the cultural heritage ministry. The connectivity, integration, and depth measurement components were conducted using quantitative analysis tools such as E-Graph and DepthMap software, which are space syntax analysis instruments. The comparative assessment led to some changes, such as omitting traditional elements like the courtyard and entrances and altering the nature of some spaces like the living room. The result of research via deductive reasoning explains changes in the qualities of some values in Iranian traditional architecture. These qualities are privacy and hierarchy. The main reasons for these changes are having the balconies in the first floor like the older model but facing the street and locating most spaces in similar depths.
Principles of urban public spaces design based on social trust model and enhancing social interaction(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۴, Issue ۴ - Serial Number ۵۴, Autumn ۲۰۲۴
23 - 32
حوزههای تخصصی:
Considering the effects of public urban spaces on social interaction and participation, this study aimed to provide guidelines for designing public urban spaces to enhance social interaction and trust in urban spaces. In this research, a quantitative-qualitative research method is applied. Furthermore, the Delphi method was utilized for data collection to construct a content table and questionnaires. Randomized cluster sampling was implemented. The data underwent evaluation using SPSS, employing R factor analysis to generate an analytical model in Amos. The research findings suggest that physical attributes of the space, encompassing sociability, spatial diversity, flexibility, physical comfort, social trust and interaction, pedestrian accessibility, ease of navigation, and psychological comfort, significantly influence alterations in social interaction and trust within public urban spaces. The results demonstrate that social, physical, design, and psychological environmental characteristics in urban spaces establish the requisite conditions for enhancing socialization and pedestrian access, thereby fostering trust and social participation
کارکرد نقاشی های سوررئالیستی برای دستیابی به ایده های اجرای عروسکی (با مطالعه سه اثر از رنه مگریت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با هم پوشانی هنرها و شکل گرفتن روش ایده به اجرا، راهکارهای متنوعی برای ایده پردازی در اختیار کارگردان قرار گرفته است. ایده پردازی در تئاتر عروسکی می تواند براساس روایت، عروسک و فضا انجام شود. ازآنجاکه به ایده پردازی براساس فضا کمتر پرداخته شده، هدف این پژوهش یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا می توان از طریق فضای نقاشی ها، تئاتر عروسکی خلق کرد. پژوهش حاضر برای رسیدن به پاسخ، نقاشی های رنه مگریت را انتخاب و راه های ایده پردازی برای تئاتر عروسکی براساس نقاشی های سوررئالیستی او را بررسی کرده است. نخست مشخصات جنبش سوررئالیسم و نقاشی سوررئالیستی تبیین شده و پنج عنصر رؤیاگونگی، خیال پردازی، فانتزی، اغراق و هجو به عنوان ویژگی های آن معرفی می شود؛ سپس ویژگی های معنایی تئاتر عروسکی (فانتزی، نمادپردازی، کوچک سازی، بزرگ سازی و ساده سازی) با نمونه ها توضیح داده شده و سه روش ایده پردازی برای تئاتر عروسکی گونه شناسی می شود. در بدنه، پس از معرفی ویژگی های نقاشی های مگریت و نشان دادن هم پوشانیشان با ویژگی های تئاتر عروسکی، سه اثر از مگریت باتوجه به ویژگی های یادشده ایده پردازی می شود. این پژوهش به وسیلهٔ منابع مکتوب و با بررسی آثار مگریت انجام شده و به شیوهٔ تحلیلی و توصیفی ارائه شده است. ایده پردازی براساس فضا علاوه بر اهمیت ماهیت بینارشته ای اش، امکانات گسترده تری برای خلق تئاتر عروسکی ارائه می کند. پژوهش حاضر نشان می دهد که ایده پردازی براساس فضا از طریق هنر نقاشی به ویژه نقاشی سوررئالیستی ممکن است. این امکان به علت مشابهت میان ویژگی های این نقاشی ها با تئاتر عروسکی پدید آمده است. هم نشینی واقعیت و خیال وجه اشتراکی است که می تواند در هر یک از این رسانه های هنری دیده شود.
ساختار زمانی روایت در آثار نمایشی بهرام بیضایی و اکبر رادی (مطالعه موردی نمایشنامه های افرا یا روز می گذرد و خانمچه و مهتابی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی مقایسه ای ساختار زمان در نمایشنامه های افرا یا روز می گذرد و خانمچه و مهتابی می پردازد. ژار ژنت به منظور شناخت ساختار زمان در روایت، عناصر نظم، تداوم و بسامد را مورد تحلیل قرار می دهد تا انواع گذشته/آینده نگری، زمان پریشی و شتاب های زمانی با ضرباهنگ های متفاوت در روایت مشخص شود. همچنین نظریه پردازانی چون فلودرنیک، ریمون-کنان و چتمن به بسط آرای وی در روایت های داستانی و نمایشی پرداخته اند. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این است که بیضایی و رادی در قیاس با یکدیگر ساختار زمانی روایت را در متن نمایشی چطور به رشته تحریر درآورده اند؟ هدف نیز مطالعه قیاس مند زمان روایت در متون این دو نویسنده از منظر ساختاری با تکیه بر آرای ژرار ژنت و دیگر نظریه پردازان این حوزه است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و داده ها از طریق اسنادی با مطالعات کتابخانه ای گردآوری شده است. یافته ها مؤکد این نکته اند که گذشته نگری و تخطی زمانی به گونه ای مبرز جریان روایی نمایشنامه و ساختار زمانی آن را دستخوش تغییر ساخته اند و در کنار آن تداوم و بسامد زمانی نیز دخیل بوده اند. درنتیجه نمایشنامه ها از لحاظ ارتباط حوادث با دیگر عناصر روایی مانند شخصیت ها، مضمون، پیرنگ و غیره قالبی نزدیک به سنت نمایشی ایرانی پیدا می کنند که در افرا به لحاظ شیوه روایت داستانی چشمگیرتر است. حال آنکه در خانمچه و مهتابی شکستگی های زمانی در ساختار روایت ارتباط بیشتری با جنبه های نمایشی پیدا می کند.
تحلیل و گونه شناسی خانه های دوره پهلوی اول با رویکرد کالبدی- فرهنگی در شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
239 - 258
حوزههای تخصصی:
بررسی تاریخ معماری خانه های دوره پهلوی اول در منطقه غرب ایران و به ویژه شهر سنندج، نشانگر آن است که این موضوع کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. با تغییر و تحولاتی که در این شهر رخ داده، در معماری مسکونی نیز دگرگونی ایجاد و موجبات معماری متفاوت را فراهم نموده است. حضور گروه های مهاجر از جمله شاهزادگان قاجاری و برخی افراد صاحب منصب اداری و دیوانی و نیز ازدواج فرزندان والیان با برخی شاهزادگان قاجاری و حتی بعضی از منصوبان دولتی از جمله عوامل موثر بوده که در کنار آنها می توان به حضور معماران و هنرمندان از شهرهای دیگر و از جمله تهران برای طراحی و ساخت اشاره کرد. طبق بررسی های انجام شده، تاکنون مطالعات مدون و منسجمی در زمینه خانه های سنندج و به طور خاص گونه شناسی کالبدی- فرهنگی آنها صورت نگرفته است. با توجه به ضرورت انجام این تحقیق در این مقاله ابتدا بررسی خانه از دیدگاه های مختلف، سپس گونه شناسی خانه های شهر سنندج در دوره پهلوی اول و در نهایت به شناخت ویژگی های کالبدی- فرهنگی این خانه ها پرداخته شده است. نوشتار حاضر رویکردی کیفی و روش کار به لحاظ نوع نتایج توصیفی- تحلیلی می باشد. از روش میدانی و کتابخانه ای در گردآوری اطلاعات بهره گرفته شده و از ابزارهایی همچون نقشه کشی، عکاسی و نقشه برداری استفاده شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که خانه ها در دوره پهلوی اول در شهر سنندج دارای دو گونه، با ویژگی های خاص خود هستند. گونه ای کاملاً تحت تاثیر معماری منطقه کردستان و گونه دیگری تحت تاثیر معماری مناطق مرکزی ایران می باشد.