فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۴۱ تا ۲٬۸۶۰ مورد از کل ۶٬۰۹۸ مورد.
گزارشى از کتاب جهانى شدن و جهان سوم
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۴شماره ۴۲
حوزههای تخصصی:
این نوشتار، خلاصهاى از کتاب جهانىشدن و جهان سوم است. هدف نویسندگان کتاب، پر کردن شکاف بین تحقیقات نظرى و تجربى در زمینه توسعه، جریان سرمایه، مهاجرت، بهداشت، محیط زیست، فرهنگ و مذهب در جهان سوم و تعامل یا تقابل آن با پدیده جهانى شدن است.
حقوق بشر در چشم انداز حقوق طبیعى
منبع:
حوزه سال ۱۳۸۴ شماره ۱۲۷
حوزههای تخصصی:
اسلام و حقوق اقلیتها
تاسیس نظام حقوق بشر در اسلام (بررسی امکان و اوصاف)
منبع:
کتاب نقد ۱۳۸۴ شماره ۳۶
حوزههای تخصصی:
در دوران جدید با تکیه بر «حق»، از «تکلیف» فاصله گرفته شده است و اعتقاد بر این است که اساسا یکی از مهمترین جلوهها و ویژگیهای دوران جدید، حقمداری یا حقآگاهی است؛ دربرابر تکلیفمداری یا تکلیفآگاهی دوران قدیم.
از اینرو پرسش این است که آیا در ساحت دین که به قول همین روشنفکران مربوط به دوران قدیم است، امکان وجود یا تحقق مسالهای به نام حق وجود دارد؟ و آیا عملا چنین گامی صورت گرفته است؟ از این گذشته، آیا صرفا با تکیه محض بر جانب «حقی» و فروگذاشتن جنبه «تکلیفی» امکان نیل به آرمان موردنظر که همان سعادت و آزادی و پیشرفت همهجانبه بشر و توسعه ارکان مختلف وجود او است، وجود دارد؟ آیا آنچه که ثمره عملی و عینی تاکید بر جنبه حقی است، یعنی اعلامیه حقوق بشر، واقعا توانسته است به آنچه که بهخاطر آن پدید آمده بود، جامه عمل بپوشاند؟ و اگرنه، آیا این امر بهخاطر عدم اجرای درست آن است یا بهخاطر اجرای آن و ظهور آثار و پیامدهای ناگوار آن است و... آیا؟
ازاینرو کندوکاو در جوانب گوناگون این مساله، بویژه پس از اثبات ناکارآمدی اعلامیه حقوق بشر، زمینه بحث از یک «الگوی جایگزین» را فراهم و موجه میسازد. بههمینخاطر نیاز به بحث درباره اوصاف این الگو پدید میآید و ما را به این پرسش اساسی رهنمون میکند که آیا اساسا امکان تاسیس نظامی برای حقوق بشر در ساحت دین اسلام، بهعنوان یکی از نامزدهای جایگزینی، وجود دارد یا نه؟ و اگر وجود دارد، چگونه است؟ و …
برهمین مبنا در این مقاله ضمن بررسی سیر تاریخی مساله حقوق بشر، به کاستیهای اعلامیه حقوق بشر اشاره شده و نقدهای موجود درباره این اعلامیه، بویژه انتقاد اسلامگرایان از آن مطرح شده است. ازاین گذشته به نقد دیدگاههای اسلامگرایان درباره حقوق بشر، از دیدگاه روشنفکران مختلف پرداخته شده و براساس این موارد، بحث درباره امکان یا عدم امکان تاسیس نظامی برای حقوق بشر در اسلام پیش کشیده شده است و در ادامه پارهای از مقدمات و لوازم این نظام جدید اشارهوار آمده است.
مشروعیت سیاسی
بررسی وضعیت اقلیتهای دینی در قوانین موضوعه جمهوری اسلامی ایران و مبانی فقهی آن
حوزههای تخصصی:
در نوشتارحاضر پس از بیان این معنا که شهروندان غیر مسلمان از حقوق بیشماری، همسان حقوق مسلمانان در جامعه اسلامی بر خوردارند، به بررسی یکی از آن حقوق یعنی دریافت خونبها پرداخته می شود. ظهور انقلاب اسلامی و فراهم شدن بستر مناسبی جهت اجرای احکام اجتماعی اسلام، علمای دین را برآن داشت تا مو ضوعات مختلف را از دیدگاهی عمیقتر و در سطح کلان مورد توجه قرار دهند .
یک نمونه آن، میزان خونبهای غیر مسلمانان است. در همین راستا تصمیم مجمع تشخیص مصلحت نظام مبنی بر یکسان سازی دیه اقلیتها شکل گرفت.
نگارنده می کوشد مبانی فقهی مساله را بررسی کند.
آیات قرآنی و مبانی فقهی در این مورد روشن است. اماروایات وارده به دلیل ناهماهنگی میان آنان، آن دسته ای برگزیده می شود که با آیات قرآنی همسویی محتوایی دارد.
بر اساس مستندات ارائه شده تصمیم مجمع تشخیص مصلحت نظام، نه تنها با مصالح جامعه امروزی سازگارتر به نظر می رسد بلکه مبانی محکم فقهی نیز آن را پشتیبانی و تأیید می کند.
هویت دینی یا هویت های دینی
حوزههای تخصصی:
بحث هویت و مسائل مربوط به آن امروزه در نزد دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی جایگاه ویژه ای دارد. بحران هویت، تعارض هویت، تغییر هویت و مشکلات ناشی از آنها، زیر مجموعه مبحث هویت است. دین (در این مقاله مشخصاً دین اسلام) به عنوان یکی از مؤلفه های اساسی تمدن بشری نقش اساسی در تکوین هویت انسان ها دارد. تحلیل هویت دینی و ویژگی های انسان دیندار یکی از بایسته های پژوهشی در قلمرو دین پژوهی است. تاثیر دین در منش آدمی و آثار و نتایج آموزه های دینی در زندگی انسان ها همواره یکسان تلقی نشده است. این نوشتار به تحلیل نوع فهم از دین و تاثیر آن بر هویت انسان می پردازد. بر این مبنا، تنوع نگاه به دین، تنوع هویت دینی را در پی خواهد داشت. در یک نگاه کلی چهار رهیافت عمده در تحلیل هویت دینی بر شمرده شده است: رهیافت فقهی، رهیافت اخلاقی، رهیافت ایدئولوژیک و رهیافت عرفانی. حیات انسان دیندار بر مبنای هر یک از رهیافت های فوق واجد ویژگی های خاصی است که در این مقاله به تحلیل آن ویژگی ها و لاجرم تفاوت هویت های دینی مبتنی بر آنها پرداخته شده است.
دین و عرفى شدن در ایران معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۴ شماره ۳۲
حوزههای تخصصی:
عرفى شدن دین در دو گفتمان اسلام سیاسى و تجدد، داراى معانى متفاوتى است. تجدد در پى عرفى شدن دین است تا مفاهیم اساسى خود را در خارج از حوزه دین معنا دهى کند؛ اما اسلامگرایى در پى عرفى شدن است تا بر اساس تحولات و تغییرات و مقتضیات زمان و در چارچوب اجتهاد، به مسائل و نیازها در دایره شریعت پاسخ دهد. در تاریخ معاصر ایران این دو گفتمان مبناى بسیارى از تحولات سیاسى - اجتماعى است و براى تحلیل آنها باید با عصاى این دو گفتمان گام برداشت.
براى تبیین مسئله عرفى شدن در ایران معاصر، به تحلیل دو گفتمان تجدد و اسلامگرایى و مفهوم عرفى شدن بر اساس نظریه گفتمان لاکلا و موف پرداختیم و با مفصلبندى چندین دال مهم حول دالهاى مرکزى مدرنیته و اسلامگرایى، به تبیین این مفاهیم در نظام معنایى تجدد و اسلامگرایى با استفاده از شواهدى از ایران معاصر اقدام کردیم. در پایان نمودهایى از عرفى شدن را در ایران معاصر مورد بحث قرار دادهایم.
صلح، همبستگی ملی و مشارکت عمومی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نویسنده، در این مقاله، درصدد آن است تا روشن نماید که جامعه تنها روی رستگاری را در صورتی خواهد دید که به معنویت رویکرد نماید و همراه با نظامهای مادی جامعه، نظام اخوت دینی را سرلوحهی زندگی سازد. در سایهی چنین نظام اخلاقی - اجتماعی خواهد بود که تمام اهداف مترقی جامعه، همچون صلح، همبستگی و مشارکت عمومی و سایر آرمانهای آن به صورت تضمین شده و پایداری تحقق خواهد یافت.
او ابتدا به تشریح جامعه به لحاظ نوع مناسبات آن میپردازد. سپس به نوع بینش انسان شناختی اسلام نظر میافکند که به انسان - به خصوص افراد جامعهی دینی - به عنوان انسان فرا سرزمینی مینگرد، که در عین حال به مثابه اندام واحدی میباشند. آنگاه فرایند جامعه و ضرورت داشتن نظام - مادی و معنوی - را مورد بررسی قرار میدهد، که ارگانیسم اخوت دینی در جامعهی دینی نقش نظام دومی را ایفا مینماید.
در واقع، بحث در اینجا حالت کارکردی به خود میگیرد و آثار رفتاری چنین نظامی همچون صلح، همبستگی و مشارکت در اصلاح و انجام امور جامعهی خود و چگونگی تحقق آنها، و میزان نقشی که در حوزهی خود ایفا مینمایند، را به عنوان ثمراتی که مترتب بر آن است و ارمغانی ارزنده از آن میباشد، مطرح میسازد، و بحث خود را با یک نکتهی راهبردی در مورد کیفیت تبدیل تئوری به عمل به پایان میبرد.
فقه سیاسی در ایران، کاستی ها و بایستی ها
حوزههای تخصصی:
گفتمان عدالت سیاسی در انقلاب اسلامی
منبع:
کتاب نقد ۱۳۸۴ شماره ۳۷
حوزههای تخصصی:
درک تغییرات همواره شامل یک دوره گذرا نظری و عملی است که محدوده زمانی ـ مکانی مشخص را دربرمیگیرد؛ بعبارت دیگر با لحاظ نسبیّت موقعیتها، همواره کلیت وضع موجود، گستره وسیعی را با عنوان آینده (وضع مطلوب) پیش رو دارد. خواست تغییر نیز معطوف به تغییر جریانها و معادلات بهگونهای است که برایند نیروها، آینده را به صورتی مطلوب درآورد. بدینترتیب چارچوبهای قدرت به جهت تاثیری که بر تولید و توزیع منابع و امکانات دارند، محوریترین بحث دربرآورد و چگونگی تغییرات از حال به سوی آینده هستند، امّا تغییرات جوامع انسانی همچون فعل و انفعالات شیمیایی نیست که در محیط پیرامونی و طبیعت، پیوسته رخ میدهد، بلکه خود جوشی تغییرات اجتماعی برخاسته از پویایی درون جوامع است که عنصر مهم اراده انسانی آن را هدفدار (مشخص و متنوع) میکند. علاوه بر این تغییرات در جوامع با تغییرات در طبیعت به دلیل ماهیت ارادی ـ عاطفی فعالیتهای انسانی، متفاوت میباشد. بنابراین میتوان گفت در هر تغییر اجتماعیای میتوان و باید ردپای عناصر انتخاب را جستوجو کرد؛ انتخابهایی که نه صرفاً عقلانی و ارادی و نه لزوماً احساسی صرف میباشند. پویش تحولات گروههای انسانی در قالب جوامع و در طی دورههای زمانی در عصر جدید، ویژگیهای خاصی یافته است که درک آنها مستلزم در نظر داشتن پیچیدگیهای مذکور است؛ البته پذیرش این پیچیدگی به معنای عدم امکان درک چگونگی تحرک از وضع موجود به وضع مطلوب نمیباشد، بلکه یادآور تعدد متغیرها و تنوع روابط میان آنها در بروز انگیزهها و رشد جریانهای همسو از مبدأ وضع موجود به سمت آینده به صورت وضع مطلوب میباشد.
در دوره جدید که ساخت قدرت سیاسی در جوامع به صورت دولت ـ ملت پدیدار گردید، تغییرات فراگیر و بنیادی نظام سیاسی همچون انقلاب را متأثر از متغیرهای جدیدی ساخته است که از جمله آنها حاکمیت و مقوله چند لایه و به هم بافته مشروعیت میباشد. هر انقلابی یک تجربه بشری است که حاصل تجمع نگرشهای مشابه علیه وضعیت نامناسب و نامتناسب چارچوبهای قدرت حاکم بر مدارات تولید و توزیع در محدوده زیر سلطهای خود میباشد. اکنون در مورد انقلاب اسلامی به عنوان یک نمونه واقعی، این پرسش مطرح میشود که گردهمایی و اجماع آراء در تفسیر عدم تناسب وضع موجود برای برپایی و حرکت به سمت گستره آیندهای که مطلوب و سزاوار باشد، از کدام مصدر و منبع و با چه رویکرد و نیازی صورت گرفته است؟
شاید مناسبترین پاسخ، از بعد فرهنگی ـ اجتماعی انقلاب اسلامی به دست آید؛ یعنی آنچه مایههای همبستگی تفسیری آحاد مردم را در قبال عملکرد رژیم سیاسی و به عبارتی برآمد حکومت و ایدئولوژی حاکم، شکل و سامان داد. به نظر میرسد تقویت حساسیت پذیری نسبت به نابرابریها و سابقه طولانی در ستمستیزی در چارچوب واجب دینیای که راهکار عملی و اطمینانبخش برای زندگی کنونی را دربرمیگیرد، تجمیع آراء را برای «اعتراض» فراهم آورد؛ اعتراضی که یک روند طولانی از درون به بیرون بود و انسان انقلاب اسلامی را به انسانهای انقلاب اسلامی تکثیر کرد و انقلاب 57 را به انقلابی مردمی و اجتماعی با ماهیتی اسلامی تبدیل نمود. پس از آن نیز جایگزینی گفتمان عدالت سیاسی به جای استبداد سیاسی سبب گردید تا نظام جدید (جمهوری اسلامی) برپایه این نگرش که دولت مقتدر در گرو جامعه قوی و جامعه قوی نیازمند پرهیز از نخبهگرایی محض در سیاست است، بنا شود.