فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۶۱ تا ۳٬۰۸۰ مورد از کل ۴٬۲۰۶ مورد.
برخی روایات تفسیری امام حسن (ع)
حوزههای تخصصی:
پس از شهادت امیرالمومنین علی(ع)،امامت و ولایت امت به حسن بن علی(ع) فرزند گرامیشان انتقال یافت.در این زمان معاویه که حکومت شام را در دست داشت،توانسته بود با دروغ و فریب به نام دین بر مردم حکومت کند.مردم هر آنچه را که او می گفت جزء دین می شمردند،و تبعیت می کردند.تا آنجا که او نماز جمعه را در روز چهارشنبه خواند و احدی به اواعتراض نکرد.1 لذا به واسطه سیاستهای معاویه در ادامه سیاستهای خلفای ثلاث،انحرافات فراوانی در دین به وجود آمد، که امام حسن(ع) عمر شریف خود را صرف مبارزه با این انحرافات کرد.برخی از این اقدامات که در تفسیر نقش مهمی داشته است ، در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
آشنایی با مسند علی ابن ابی طالب (ع)
حوزههای تخصصی:
الشریف الرضی وأسباب إغفاله لأسانید نهج البلاغة و مصادره (شریف رضی و دلایل عدم ذکر مصادر و اسناد نهج البلاغه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکی نیست که هر مؤلف و نویسنده ای برای خلق اثر خود از ابزار و وسایل مختلف بهره می گیرد و از جمله این ابزار ، منابع و مصادری است که مؤلف برای اثبات نظر خود از آن مدد می جوید.
از جمله شبهات مطرح شده در خصوص نهج البلاغه ، عدم ذکر منابع و مصادر و اسناد از سوی شریف رضی در تألیف این اثر اوست .آنچه مسلم است شریف رضی به جز در 17 مورد آن هم به صورت کلی ، مصادر و اسناد خطبه ها ، نامه ها و حکمت های امام علی (ع) را در نهج البلاغه ذکر نکرده است ، از این رو نهج البلاغه مرسل بوده و فاقد پیوستگی سند است و شریف رضی غالباً کلام امام (ع) را مستقیماً و بدون واسطه نقل نموده ، بدون اینکه به سلسله راویان کلام امام اشاره نموده باشد. در مقاله حاضر سعی شده است ضمن بررسی جهات مختلف این امر ، دلایل علمی لازم ارائه گردد .
حقوق برادران
احمد بنمحمد بنعیسى قمى راوى سه معصوم(ع)
منبع:
فرهنگ کوثر ۱۳۷۶ شماره ۶
حوزههای تخصصی:
تأثیر عُنصر الحَرکة للأفعال فی الصور البیانیّة حِکَم نَهج البلاغة نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الحرکة هی ضدّ السکون ولها وجود ملحوظ مع کل کائنوتعدّ مکانة متمیّزة فی الصورة الشعریّة لأنّهاآلة من الآلات المهمّة فی الحیویّة والنشاط للتصویر، والصور الحرکیّة تجسّد المعنى تجسیداً حیّاً وأکثر قوّة فی الأداء وتأثیراً فی النفس، من هنا کان لهذا اللفظ امتداد واسع فی الدلالة.فنحن نقف فی دراستنا هذه على تأثیر عنصر الحرکة للأفعال فی الصور البیانیّة فی حکم نهج البلاغة؛ لأنّ هذه الحکم لها مکانة مرموقة من حیث الأدب.وأمّا المنهج الذی اخترناه لمعاجة هذا البحث فهو المنهج الوصفی-التحلیلی بدراسة الفعل فی تراکیب الصور البیانیّة فی الحکم لتتضح من خلالها حرکة ونشاط الصور لإیصال المعنى. ویهدف هذا البحث إلی دراسة الأفعال الحرکیّة فی الحکم حتّىیتبیّن لنا مدى اهتمام الإمام علی (ع) فیمنح الصور الأدبیّة الحیاة والحیویّةللوصول إلى جمالیّات رائعة تکمن وراءها.فنظراً إلى أنواع مختلفة من الحرکةنحاول أن ندرس الأفعال الحرکیّة لنلقی الضوء على أهمیّة الحرکة ومدى تأثیرها على بناء الصور البیانیّة المستخدمة فی حکم نهج البلاغة.لهذا قمنا باختیار الأفعال الدّالة على الحرکة الانتقالیة من مثل «الأفقیّة،والسریعة،والصعودیّة،والنزولیّة»؛ ذلک؛ لأنّ أبرز وسائل تصویر الحرکة فی بنیة الجملة هی الأفعال والتی ندرسها عن طریق الصور البیانیّةعلی نحو التشبیه،والاستعارة، والمجاز،والکنایة.وقدتوصلنا فی هذه الدراسة إلیأنّ استخدام الأفعال الدّالة على الحرکة فی الصور البیانیّة وفقاً لنوع الحرکةفیهاتخلق صورةً جذابة مؤثرة وتزید علی المعنی.
روش هاى تربیت عقلانى در «صحیفه سجادیه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعلیم و تربیت با رشد و کمال انسان و زندگى شایسته او سروکار دارد. ازآنجاکه انسان موجودى است پیچیده، تعلیم و تربیت او نیز پیچیده و مستلزم تمهید مقدمات فراوان و بهره گیرى از روش هاى تربیتى مؤثر است. بدین روى، براى سامان دهى به تعلیم و تربیت، باید از منابع غنى و باارزشى همچون قرآن کریم و اولیاى دین و معصومان علیهم السلام استفاده کرد. این تحقیق با هدف بررسى و تبیین روش هاى تربیتى مبتنى بر پرورش بعد عقلانى در «صحیفه سجادیه» و با روش توصیفى تحلیلى صورت گرفته است. نتایج تحقیق بیانگر این است که «صحیفه سجادیه» جایگاه فوق العاده اى براى انسان قایل است. به همین دلیل، برنامه ها و روش هاى تربیتى مطمئنى براى تربیت انسان ها و سعادت و رستگارى بشر معرفى مى کند که با به کاربستن آنها، انسان به سوى سعادت واقعى رهنمون مى شود. در این زمینه، روش هاى تربیت عقلانى از جمله، تزکیه، تعلیم حکمت، مشاهده، عبرت آموزى، تجربه اندوزى، پرسش و پاسخ و مانند آن از این کتاب استخراج گردیده است.
مهدى منتظر
معرفی اثری در سیرة نبوی و تاریخ اسلام
حوزههای تخصصی:
در میان منابع و کتابهای سیرة نبوی به اثری برمی خوریم که نام آن و نام مؤلف آن شناخته شده نیست: «المستقصی» نگاشتة ابوالکرم عبدالسلام محمد بن حسن بن علی الحجی الفردوسی الاندرسفانی در نیمة دوم قرن ششم هجری قمری. این اثر به زبان عربی است و ظاهراً نسخهای خطی از آن در دست نیست و تلاشهای نگارندة این مقاله نیز در دستیابی به نسخة اصلی یا نسخه بدلهای سدههای ششم، هفتم و هشتم هجری تاکنون به نتیجه نرسیده است.
تنها منبع شناسایی این اثر، ترجمة ارزشمند آن به زبان فارسی است با عنوان «مقصد الاقصی فی ترجمه المستقصی» از حسین بن حسن خوارزمی عالم و عارف قرن نهم هجری. از مطالب این کتاب (که بخشی از آن توسط نگارندة این سطور تصحیح شده است) با محتوای المستقصی و شناخت نسبی مؤلف آن که اطلاعات جامعی از او در دست نیست، آشنا می شویم. با توجه به قدمت المستقصی و جامع حدیث بودن مؤلف آن، شناخت این کتاب ضروری به نظر می رسد.
در این مقاله برای آشنایی خوانندگان با موضوع کتاب المستقصی، ابواب و سرفصلهای آن در ذکر حوادث تاریخی اسلام مطرح گردیده و به منابع مؤلف به صورت اجمالی اشاره شده است. دربارة شیوة ترجمة این اثر نیز مطالبی ارائه شده است.
علم الحدیث
بررسی مستندات روایی قاعده معذوریت مجتهد و سیر تحول پذیرش آن در شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاعده روایی ""لِلْمُصِیبِ أَجْرَانِ وَ لِلْمُخْطِئِ أَجْرٌ وَاحِدٌ"" که در این پژوهش از آن به «نظریه معذوریت» تعبیر شده، تلخیص روایتی منقول از عمرو بن عاص و ابو هُریره، در کتب حدیثی اهل سنت می باشد، که بیشتر در جواز اجتهاد و اثبات عقیده مخطئه به آن استناد شده و شیعه آن را تلقی به قبول نموده است.
در این مقاله برای تبیین علل ردّ یا قبول یا شهرت این روایت در بین علمای شیعه از زمان حضور تا عصر حاضر، به بررسی سیر تلقی به قبول آن پرداخته شده است. به این منظور پیش از پرداختن به آراء شیعه در این باب، ابتدا صحت روایت بنابر معیارهای اهل سنت اثبات شده، و سپس به اجمال چگونگی بهره گیری از آن توسط علمای اهل سنت ذکر شده است، تا تصویری از فضای جامعه اسلامی در قرون مختلف ترسیم گردد.
بررسی ها نشان می دهد که معذوریت مخطئ در شیعه در قرن هفتم، به دنبال جدایی کامل معنای اجتهاد و قیاس در بین امت اسلامی، توسط محقق حلی رسماً پذیرفته و برای آن ادله ای عقلی بیان شد که فقهاء و اصولیون قرون بعد در تکمیل و تقویت آن کوشیدند؛ تا در قرن13 به خاطر هماهنگی اصول مأخوذ از روایت توسط اهل سنت با اصولی که شیعه بر اساس کتاب و سنت و عقل پذیرفته، بر تلقی به قبول روایت اذعان شد.