فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۴۱ تا ۹۶۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
تصویر سازی یکی از اصطلاحات متداول در نقد قدیم و جدید عربی است که در آن شاعر می کوشد تا موضوعی را با تکنیک های مختلفی به تصویر بکشد. شعر معاصر فلسطین، سعی نموده تا آینه تحولات کشوری باشد که بعد از اشغال آن، دشمنان زیادی به مداخله در آن پرداخته اند. یکی از کشورهایی که در قرن گذشته و حاضر به حمایت از اشغال فلسطین برخواسته، آمریکاست که این امر سبب شده است تا شاعران فلسطینی، به طور وسیعی به ترسیم چهره آن کشور بپردازند. این شاعران با تکنیک های مختلفی ازجمله نماد و نقاب به این تصویر سازی پرداخته اند و تمساح، سگ، کلاغ، گرگ، افعی و طناب پوسیده را نمادهایی از آمریکا قرار داده اند تا ماهیت و ویژگی های اصلی آمریکا همچون ریاکاری، نجاست، شومی، وحشی گری و هرزگی، جهان خواری ظالمانه و فروپاشی زودهنگام آن را به تصویر بکشند. هلاکو، نرون، مارس و شیطان از مهم ترین نقاب هایی به شمار می روند که مفاهیمی همچون توحش، جنون قیصری، جنگ افروزی و اغواگری آمریکا را به تصویر می کشند. مقاله حاضر می کوشد تا نماد و نقاب را به عنوان مهم ترین تکنیک های تصویرسازی آمریکا در شعر معاصر فلسطین با روش توصیفی – تحلیلی، مورد نقد و بررسی قرار دهد.
تابش اندیشه های خیامی در اشعار احمد صافی نجفی(دَم غنیمت شماری، طمع و دلبستگی به دنیا، جوانی، باده ستایی، شکایت از روزگار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احمد صافی نجفی - شاعر معاصر عراقی- با ادب فارسی و شعرای ایران آشنا بود و بیش از همه به خیام علاقه مند بود؛ بنابراین، در طی اقامت هشت ساله خود در ایران، سه سال را صرف ترجمه رباعیات خیام نمود. این نکته و مطالعه اشعار وی، نشان می دهد که صافی از اندیشه های خیام تأثیر مستقیم پذیرفته است؛ بدین جهت می توان به سهولت تابش جهان بینی خیام را در سروده های وی یافت. مقاله حاضر بر آن است تا با روش مکتب فرانسوی در ادبیات تطبیقی، به بررسی و تحلیل تجلی برخی افکار خیّامی بر یکی از شاعران برجسته و معاصر عرب؛ احمد صافی نجفی بپردازد. همچنین علاوه بر اشاره به نشانه های تأثیرپذیری صافی از رباعیات خیام، نگارندگان با چشم اندازی تطبیقی و تحلیل و بررسی شواهد شعری روشن می سازند که این شاعر عراقی، در مواردی همچون دم غنیمت شماری، طمع نورزیدن و دوری از دلبستگی به دنیا، حسرت بر ایام جوانی، باده ستایی و شکایت از روزگار، تحت تأثیر اندیشه های تابناک خیام نیشابوری در سروده هایش بوده است.
ادبیات شفاهی عربی و انواع آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جستار پیش رو به بررسی بخشی از ادبیات شفاهی در زبان عربی می پردازد که از دو بخش تشکیل شده است. نخست ریشه های شکل گیری ادبیات شفاهی عربی و عوامل گسترش این ادبیات در بین کشورهای عربی بررسی شده است؛ عواملی مانند شهرنشینی و آشنایی با ادبیات ملل دیگر، فروپاشی خلافت عباسی، دولت مشعشعیان، زمینه های تاریخی مختلف کشورهای عربی و ملی گرایی. در ادامه به بررسی ژانرهای ادبیات شفاهی عربی می پردازد. قالب های کلاسیک ادبیات شفاهی عربی، مانند موالیا و زَجَل و همچنین قالب های نو مانند مربع، موشحاتِ عامیانه و اشعار کوتاه و نیز انواعی مثل حداء و رکبانیه مواردی است که در این بخش مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین برای نخستین بار دسته بندی تازه ای از ادبیات شفاهی عربی ارائه شده است. در انتها چنین نتیجه گیری شده که ادبیات شفاهی عربی سه دوره مهم تاریخی دارد که مراحل سه گانه پیدایش ادبیات شفاهی عربی را شکل می دهد. به منظور ادامه بحث و مطالعه در زمینه ادبیات شفاهی عربی، پیشنهاد هایی نیز مطرح شده است.
تحلیل نشانه شناختی شخصیت ها در حکایت ملک عمر نعمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت عنصر اصلی داستان است و به مثابه ستون فقرات آن به شمار می رود؛ پس داستان پرداز باید تمام تلاش خود را برای آفرینش شخصیت هایی مبذول کند که دارنده نشان ه ایی باشند که با حوادث، مفاهیم و اهداف قصه متناسب و با عناصر دیگر هم خوانی داشته باشند. به نظر می رسد که اسامی شخصیت ها از مهم ترین این نشان ه است و به منزله رمزها یا علاماتی هستند که خواننده را به برخی از مفاهیم داستان رهنمون می شوند، و چون عنصر شخصیت در داستان های هزار و یک شب هم از نظر شکل و هم از نظر دلالی اهمیت فراوان دارند، بر آن شدیم که در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی نشانه شناسی شخصیت ها در یکی از حکایت های آن به عنوان "ملک عمر نعمان و فرزندانش شرکان و ضوءالمکان" بپردازیم و وجوه تسمیه شخصیت های این حکایت و ارتباط آنها را با روند حوادث و وقایع داستان کشف نماییم. سرانجام به نتایج مهمی پی بردیم؛ از جمله این که اسامی شخصیت ها در این حکایت نقش مهمی در ساختار و مفاهیم و پیام های قصه دارند.
توظیف الاقتباس والتضمین فی الأدب العربی بخراسان خلال القرنین الرابع والخامس من الهجرة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و یکم بهار و تابستان ۱۳۹۷ (۱۴۳۹ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۱)
93-111
حوزههای تخصصی:
ازدهر الأدب العربی فی إیران عامة وخراسان خاصة فی القرنین الرابع والخامس من الهجرة، فکانت خراسان مصدرا عظیما للأدب؛ بحیث أخرجت لنا شعراء یمثّلون بیئتها الثقافیة والأدبیة. وقد استطاع الشعراء والکتّاب الخراسانیون أن یُحمّلوا أعمالهم أشکالا مختلفة من الفنون البلاغیة الجمیلة. ویعتبر الاقتباس والتضمین من هذه الفنون البلاغیة التی لجأ إلیها الشعراء والکتاب الخراسانیون فی أعمالهم الأدبیة، فأصبحا من الظواهر الأسلوبیة فی الأدب الخراسانی. والتعرف علیهما یکشف لنا عن مدی إشرافهم علی موروثهم الثقافی. والجدیر بالذکر أنه علی الرغم من وفرة هاتین الظاهرتین اللتین تستحقان التوقف عندهما فی أعمال الأدباء الخراسانیین، فإنهما لم تحظیا بعنایة الباحثین والدارسین. وبناءً علی ذلک تهدف هذه المقالة وبالاعتماد علی المنهج الوصفی التحلیلی أن تکشف القناع عن أنواع الاقتباس والتضمین وأبعادهما وأغراضهما الهامة فی الأدب العربی بخراسان. وقد توصلت الدراسة إلی أن أدباء تلک الفترة قاموا بتوظیف الاقتباسات النصیة والإشاریة واستخدموا من التضمین الاستعانة والإیداع؛ وراموا من وراء ذلک کلِّه الهجاءَ، وإظهار مدی إشرافهم واطلاعهم علی القرآن وأشعار الشعراء والاستشهاد بها، إلی جانب بعض الظواهر الجمالیة.
الکامیرا الشعریه فی قصائد عدنان الصائغ الملتزمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و یکم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ (۱۴۳۹ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
47 - 68
حوزههای تخصصی:
تعدّدت الأجناس الأدبیه التی وردت فی الشعر ولاسیما السینما (الفن السابع)التی أصدرت ضجه هائله فی دعائم الشعر وأعادت بنائه فی هیکل متناسب مع تقاناته الدقیقه حیث یقوم الشاعر فی عصرنا الحاضر بکتابه الشعر فی الحقل السینمائی لنقل فضاء النص الشعری من الجمود إلى الصوره المرئیه المتحرکه وقد أدّى هذا النوع من الأسالیب إلى زعزعه هائله فی مضمون القصیده الحداثیه. لهذا قامت القصیده الملتزمه بفتح النافذه على التقنیات السینمائیهکالکامیرا التی تسبر أغوار السرد السینمائی بحرکاتها وزوایاها لقرابتها وشباهتها برؤیا ومخیله الشاعر،فتقوم بتسخیر تقنیاتها للقصیده الحداثیه کی تسمح للمتلقی قراءه القصیده بعین ثاقبه ونافذه وتقوم برفع مستوى القارئ إلى المشاهد. وقد إتجه بعض الشعراء المعاصرین فی الآونه الأخیره إلى هذا الأسلوب الحدیث ومن ضمن هؤلاء الشعراء الشاعر عدنان الصائغ حیث استلهم فی قسم من أشعاره الملتزمه فضاءاً واسع النطاق من الفن السابع مملوءاً بتقنیات الکامیرا. هذه الدراسه هی محاوله لإضاءه السرد السینمائی وبالأخص الکتابه بالکامیرا وتقنیاتها فی أشعار عدنان الصائغ الملتزمه، وفقاً للمنهج الوصفی - التحلیلی؛ والنتیجه الحاصله من هذه الدراسه ترتکز على استثمار الشاعرللصوره المرئیه المتحرکه والإتیان بها فی النصوص الملتزمه. السؤال الأساسی الذی نرید البحث عنه هو کیف تجلّت تقنیات الکامیرا الشعریه فی شعر الصائغ الملتزم؟والهدف الأساسی لهذه الدراسه هو الکشف عن موقع الکامیرا بحرکاتها الأفقیه والعمودیّه وأنواع الزوایا المتعلقه بها التی تبرز شعوراً خاصاً فی المتفرج کالشعور بالحرکه والفوقیه والارتباک. لا یخفی إنّ الکامیرا وتقنیاتها الدقیقه تسوق القارئ من الصوره الجامده الغنائیه نحو الحرکه ومواقع النظر المختلفه التی تشتمل على الزاویا المنخفضه والمرتفعه والمحایده.
الخرج ة العامیّ ة وتأثیرها فی أوزان الموشّ حات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الدراسات والأبحاث الکثیرة التی تناولت علاقة الموشحات بالشعر العربی تراوحت بین موقفین متباینین: أولهما دراسات لم تجد فی الموشحات الأندلسیة خروجاً على نظام الشعر العربی، وثانیهما دراسات وجدت فی الموشحات خروجاً وانزیاحاً على عمود الشعر الخلیلی فی الوزن والقافیة واللغة، ولکن الموشحات من وجهة نظر أخرى سواء أکانت على أوزان الخلیل أم على إیقاعات الخرجة العامیّة، فقد جمعت بین علاقتین: علاقة بلغة الشعر وأوزانه، وهی عربیة صحیحة لا خلاف علیها وعلاقة مغایرة لها تماماً، وهی تعبّر من خلال لغتها وأوزانها عن ثقافة العامة وأغانیها الشعبیة ذات العلاقة ببیئة الموشح الذی خرج ، من قریب أو بعید، على إیقاعات عمود الشعر الخلیلی. غیر أن هذا الخروج لا یمثّل انقطاعاً تاماً عن الشعر، ولا یکرّس الشذوذ فیه، ولا یشکل قاعدة مستقلة لها لغتها وأوزانها الخاصة بها، بل هی تجربة متولدة من صلب الشعر، جاءت لتُغنی مسیرة تطوره بالعدول والخروج على العرف وعلى أسلوب الإیقاع، فکانت تجربة نقد ومخالفة ، ولیس تجربة ناسفة، حیث قامت على منطق التطور والتکمیل لا منطق التبدیل. ومن هنا انصب اهتمام البحث على الإیقاع والتلحین، وذلک من خلال العلاقة القائمة بین التلحین الموسیقی والموشح، وما یترتب على ذلک من تأثیر الخرجة العامیّة والخرجة الرومنثیة اللتین بُنی الموشح على إیقاعهما الموسیقی الذی لا یخضع لأوزان الشعر الخلیلی ، وهذا أمر یرجّح فرضیة أن الموشح نُظم لیُغنّى لا لیُقرأ کما یُقرأ الشعر.
سیمیائیة المعجم الشعری لقصیدة النبیّ المجهول لأبی القاسم الشّابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
السیمیائیة علم یدرس العلامات والإشارات. وهذه العلامات تتکوّن من الجانب المادی "الدال" والجانب الذهنی "المدلول". وضعت دعائم السیمیایئة على أساس نظریات سوسیر وریفارتیر اللسانیة والمنطقیة؛ سوسیر من خلال تقصّیه لمفهوم الدالّ والمدلول وریفارتیر من خلال عرضه لقراءات جدیدة، هی القراءة الاستکشافیة والقراءة الاسترجاعیة. ومن هذا المنظار، اهتمّ کلّ من هؤلاء بتحلیل النصّوص الأدبیة من خلال العلامات الضمنیة للدلالات التی تتوغّل فی النسیج الداخلی أو فی البنیة الجوانبیة للنصّ وتعطی أدوات خصبة للقراءة الجدیدة. فی هذه الدراسة وبالاعتماد على المنهج الوصفی التحلیلی نحاول أن ندرس المعجم الشعری لقصیدة "النبی المجهول" للشاعر أبی القاسم الشابی من منظور التحلیل السیمیائی فی المحورین الأفقی والعمودی، إضافة إلى عرض للتأویلات السیمیائیة الموجودة فی النصّ بتطبیق وجهات نظر سوسیر وریفارتیر حتى یتبیّن الجانب السیمیائی للنصّ فی مجال العلاقات الدلالیة الظاهرة والخفیة الموجودة. فی دراسة المحور الأفقی لهذه الأنشودة قدّمنا تحلیلاً للمستوی الموسیقی والمستوی المعنوی، وفی المحور العمودی قدّمنا دراسة سیمیائیة عن عنوان القصیدة ومعجمها الشعری بتسلیط الضوء على نظریات سوسیر وریفارتیر. معجم هذه القصیدة التأملیة الثوریة، المتدفّقة من وجدان الشابی فی مهرجان من الحسرة والأحزان على جهل شعبه یطفح بدلالات ومعان مختلفة یمکن دراستها من المنظر السیمیائی الجدید لتبیین ما تحمله من معان عالیة ثاویة خلف الألفاظ المتقنة التی تبلور أفکار الشاعر الوطنیة وإحساسه الرومانطیقی المرهف بکلّ سلاسة وجمال أدبی.
الأدب الفکاهی وأسالیبه التعبیریة فی قصص أحمد بهجت مذکّرات صائم أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معناشناسی «طمأنینه» در اشعار جاهلی و قرآن کریم از منظر روابط معنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لایه دار بودن واژگان قرآن کریم، زمینه جست وجوی معناشناسانه «طمأنینه» را در این پژوهش فراهم نموده است. از آنجا که یکی از شیوه های تبیین معنایی واژگان، کشف روابط معنایی واژه و شبکه معنایی آن است، در این پژوهش، ارتباط معنایی «طمأنینه» با واژه های همنشین در شعر جاهلی، و با واژه های همنشین، متقابل و جانشین در قرآن بررسی گردیده است. حاصل تحقیق حاکی از آن است که واژه «طمأنینه» در شعر جاهلی، با توجه به فرهنگ آن عصر و تضاد خوی تند جاهلیت با طمأنینه، بیشتر در معنای امنیت جسمانی و آرامش مادی به کار رفته است و به دلیل انتقال در کاربرد و هنرآفرینی در اشعار جاهلی و قاموس لغت، از ویژگی چندمعنایی برخوردار شده و با نزول قرآن توسیع و ترفیع معنایی یافته است. حاصل مطالعه توصیفی در بافت قرآن نیز نشان می دهد که «طمأنینه» یک فعل ادراکی است که با همنشین های خود، رابطه تقابلی، جانشینی، مکملی، اشتدادی و شمول معنایی دارد و «ایمان» به عنوان فعل ادراکیِ توأم با عمل و با دارا بودن عنصر عاطفی و معرفتی، و «ذکر» به عنوان فعل ادراکی، مٶلفه های شرطیِ «طمأنینه» را تشکیل می دهند و «کشف حقیقت و یقین»، «رضای الهی»، «معیشت طوبی»، «سکینه» و «ربط قلب»، مٶلفه های ماهوی آن را می سازند و با واژه های «ارتداد»، «انقلاب قهقرایی در فتنه ها» و «خوف» تقابل مدرج دارد.
شخصی سازی زبان و روند عدول از خودکاری آن در شعر سعدی یوسف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصی سازی یکی از شیوه های تخطی از خودکاریِ زبان است که در برجستگی شعر تأثیر دارد. این فرایند، در دوره معاصر، اهمیت بسیار یافته، به طوری که کاربرد گونه های متعدد آن در سروده های شاعران، سیمایی متمایز به سبک آنان داده و در دریافت صریح مخاطبان درنگ ایجاد کرده است. در چنین فضایی، که عواطف و هیجانات شاعران بی هیچ محدودیتی در میدانِ دید خوانندگان یکه تازی می کند، شعر سعدی یوسف، شاعر معاصر عراقی، به عنوان یکی از نمودهای تحول، مقیّد به اصول ثابت زبانی نبوده و به عرصه ای برای تاختنِ نوزایی و عادت گریزی مبدّل گشته است؛ تا جایی که تغییر در سطوح شعر و کنار نهادن معیارهای رایج، توجه خوانندگان را به شخصی سازی های درنگ آفرین در زبان این شاعر نوپرداز جلب کرده است. پژوهش حاضر، با نگاهی نقادانه به برون دادهایِ زبانی سروده های سعدی یوسف، درپیِ پاسخ به این پرسش است که شاعر از چه شیوه هایی بهره برده تا زبان را از سطوح موردانتظار مخاطبان جدا کند و به سمت سبک های شخصی موردنظرش سوق دهد. یافته های تحقیق گویای آن است که سعدی یوسف، با ارائه آرایه های تصویری و ترکیبی نامعمول و چرخش های معنایی در بهره مندی از رنگ ها و تحول در شیوه های نوشتاری واژگان، غبار عادت از کلام عادی زدوده و ساحت سروده هایش را از آفرینش های دیگرگونه سرشار کرده است؛ به گونه ای که با خصوصی سازی زبان، بارِ احساسات شخصی اش را بر دوش مخاطبان نهاده و در درک عادیِ آنان، درنگی عامدانه ایجاد کرده است.
بررسی محتوایی مولدیه های ابن زمرک اندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن زمرک، شاعر و وزیر دولت بنی الاحمر در اندلس، اشعار بسیاری در مدح رسول اکرم (صلی اللّه علیه) دارد. این اشعار، از آن جهت که در جشن های حکومتی میلاد پیامبر خوانده می شد، مولدیه نامیده شد. بررسی این مولدیه ها نشان می دهد ابن زمرک مضامینی قالبی و مشخص را محور شعر خود قرار می دهد که در همه مولدیه ها تکرار می شوند. در این مولدیه ها، بعد از مقدمه تغزلی، شاهد دو تخلص هستیم: نخست تخلص از مقدمه به مدح پیامبر و سپس تخلص از مدح پیامبر به مدح امیری که برگزارکننده جشن میلاد پیامبر بود. در تخلص نخست، وصف ناقه و قافله های رهسپار حج دست مایه شاعر برای گذار از مقدمه و انتقال به موضوع اصلی است. در بخش اصلی، پرداختن به حقیقت محمدی، مسئله قدیم بودن پیامبر، فاتح رسل بودن او و خبر دادن کتاب های آسمانی از آمدنش، ذکر معجزات و شفاعت خواهی از ایشان مهم ترین محورهای مدح به شمار می روند. در تخلص به مدح امیر، شاعر واژه «اللّه» را محور قرار می دهد و با آن، بخش مدح نبی را به بخش مدح امیر پیوند می زند. تکرار مفاهیم و تکنیک های پردازش و نیز ترتیب مشخص چینش مطالب در ساختمان مولدیه های ابن زمرک، از معایب این مولدیه هاست.
لمسات سمیائیة فی ألوان أبی تمام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تختلف أحیاناً دلالات الألوان عن خواصّها المادیة المعهودة لها مما یجعل المتلقی أن یسرّح فکره فی ثنایا النص لیکتشف تلک الرؤیة غیر المعهودة واستیحاء دلالاتها استعانة بالعلامات المتبلورة فی النص، وتبحث المقالة عن دلالات الألوان عند أبی تمام مستعینة بالسیمیائیة لکشف مدلولاتها؛ حیث إنها قادرة على تقدیم حلول مناسبة لفهم ما یعرو ظواهرها من إبهام فکل لون یحمل دلالة سیمائیة فی النص الشعری خصوصا أن أباتمام یسعى من خلال ذلک أن یترک فی شعره شحنات تعبیریة یفرغها قصداً، ومن هنا رأینا ضرورة البحث عن دلالات الألوان وأبعادها النفسیة؛ لأن السیمائیة تمیط اللثام عن دلالاتها وإیحاءاتها الشعریة، وقامت الدراسة على وفق المنهج الوصفی التحلیلی لتبیّن تلک المدلولات الغائرة فی الألوان المتنوعة ضمن عدد من الأبیات الشعریة المنتخبة، وتبیَّن أنّ أبا تمام یستخدم الألوان فی شعره للتعبیر عن مشاعره فهی وسائط لإبرازها یستعین بها فی تلوین شعره، وأن الدلالات العقلیة والطبیعیة والوضعیة متوفرة فی شعره، فإنها لعبت دورا بارزا فی إبانة المعانی الثانویة وتفسیر ما یعرو دلالات الألوان الثانویة من غموض وإبهام. وتبیّن، أخیراً، أن أبا تمام شاعر رسّام مبدع استطاع بمخیلته أن یزاوج بین الألوان الأصلیة بغیة خلق لون جدید یحمل دلالة معنویة کان یقصدها، وفی نفس الوقت معبّرعن حالته النفسیة، وتتحقق تلک العملیة الفنیة بأسلوب أخّاذ.
بررسی نظام طرح داستان حضرت ابراهیم (ع) در قرآن کریم با تکیه بر نظریه ی پیرنگ لاری وای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
157-172
حوزههای تخصصی:
داستان به عنوان یک فن مهم ادبی مورد توجه ادیان الهی به ویژه اسلام قرار گرفته است. تا آنجا که یکی از مهم ترین ویژگی های ادبیات قرآنی ساختار روایی و داستانی آن است. پرنمودترین داستان قرآنی که در قالبی هنری و با اسلوبی منحصربه فرد بیان شده، داستان حضرت ابراهیم (ع) است. از ویژگی های بارز این داستان طرح منسجم و پیوند محکم بین اجزای آن است. در پژوهش حاضر با تکیه بر الگوی پیرنگ «لاری وای» و به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی طرح داستان حضرت ابراهیم (ع) در قرآن کریم پرداخته ایم تا بخشی از جلوه های هنری این داستان را نمایان سازیم. یافته های این پژوهش حاکی از این است که مدیریت دقیق و گزینش مناسب اطلاعات، خلق معما و تعلیق پی درپی در کمترین حجم متن و کنش، همسویی کنش ها و وحدت حوادث و یکدستی روایت در حادثه پردازی در کل داستان از ویژگی های خاص پیرنگ در داستان ابراهیم (ع) است.
أفعال الحرکة فی القرآن الکریم من واجهة اللسانیات الإدراکیة «أتى» نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اللسانیات الإدراکیة من اللسانیات الحدیثة التی أبصرت النور فی السبعینیات إثر التفاعلات النشیطة التی حدثت بین العلوم آنذاک. ومن الذین شمّروا عن سواعدهم لیخصبوا هذا الاتجاه: «لیکوف»، و«لنکیکر» و«تالمی» و«فوکونییه» الذین وضعوا الحجر الأساس للّسانیات الحدیثة وسکبوها فی أطر متینة. تتأبط اللسانیات الإدراکیة قضیة هامة هی دراسة علاقة اللغة والعالم فی الذهن البشری وکیفیات هذه العلاقة المتمثلة فی الذهن عند الاصطدام بأکداس المفردات والألفاظ، فلا یکون إنجاز هذه المهمة إلا على ید سمات تنظیمیة هی المقولة والتعددات الدلالیة والخطاطات الصوریة بشتى فروعها. فتوزّعت هذه المقالة، وصولاً لغایتها، على محاور تبیّن کیفیات الرؤیة الإدراکیة بما فیها من مؤشرات؛ التعددات الدلالیة والخطاطات الصوریة والمقولة. ثم یجنح البحث نحو تطبیق هذه المؤشرات على مقولتین هما «أتى» و«رفع». واختصاراً للبحث، خصّصت کلّ من هاتین المقولتین بمؤشر من المؤشرات الإدراکیة من دون غیرها. وما توصل إلیه المقال هو أنّ الفضاءات الدلالیة للمؤشر الفعلی «أتى» تتعدى حدود المعانی المعجمیة إلى معان أخرى فیصح أن یدخل ضمن الشرائح الدلالیة ل «فَعَلَ» ثمّ تتسع دلالته لیشمل الأمور السلبیة من أمثال اجتراء الفاحشة ثم الحشر والحلف. وکل هذه المعانی المستجدة تعمل على خلق شبکة دلالیّة متواشجة سمیکة لتکون خیر عون على رصد الانسجام فی القرآن الکریم.
امام حسین (ع) در شعر شیعی شریف رضی
حوزههای تخصصی:
امام حسین(ع) و نهضت عظیم ایشان انقلابی در عالم ایجاد کرد که مسیر تاریخ بشری را تغییر داد، انقلابی که تمام ابعاد بشری تحت تاثیر آن قرار گرفت. ادبیات یکی از همان ابعادی است که این نهضت بر آن تاثیر گذاشت و آن را به عنوان یکی از عوامل تاثیر گذار نهضت همراه خود ساخت. شریف رضی یکی از ادبای شاخص ادبیات شیعی است که توانست با آثار علمی و ادبی خود یاری رسان این نهضت حسینی باشد. ولی آنچه هدف این پژوهش بوده، این است که شریف رضی چه میزان از شعرش را در راستای نهضت حسینی و زنده نگه داشتن یاد امام حسین (علیه السلام)، عاشورا و کربلا قرار داده است.برای رسیدن به پاسخ این سوال از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است. در پایان این نتیجه حاصل شد که تمام اشعار شیعی شریف رضی در رثای امام حسین (ع) و ذکر مصیبتهای ایشان سروده شده و توانسته است به خوبی این نهضت را یاری نماید.
الترمیز فی الشعر الفلسطینی المقاوم؛ مجموعة العصف المأکول الشعریة أنموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الآثار المترتّبة على التنغیم فی الخطاب الشعری لعبد المعطی حجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الدلالة هی کون الشئ بحالة یلزم من العلم به العلم بشئ آخر. هناک نوع من الدلالة یسمّ ى بالدّلالة الصوتیة التی تستمدّ من طبیعة بعض الأصوات، فإذا حدث اختلاف فی صوت، یؤدّی ذلک إ لى اختلاف فی المعنى کالتنغیم الذی یدلّ على المعانی المتنوعة فی جملة واحدة وفقاً لارتفاع الصوت وانخفاضه ویعدّ عاملاً لتوضیح المعنى وتفسیره والکشف عن السیاق الذی فیه یوجد الکلام، ذلک أنّه یتغیّر تبعاً لسیاقات مختلفة. تحاول هذه الدراسة أن تدرس الخطاب الشعری لأحمد عبد المعطی حجازی بالاعتماد على دیوانه المس مّى بمدینة بلا قلب ، على أساس هذه الظاهرة الصوتیة التی تقترب من نفسیة الشاعر وأفکاره وتدلّ على السیاق الذی أنشد الشاعر فیه خطابه. أما النتائج التی توصّلت الدراسة إلیها، فهی أنّ الشاعر الشعبی مال إلى استخدام التنغیم لمشارکة مخاطبیه فی إحساساته ولإثارة انتباههم والتواصل معهم. یتغیّر صوت الشاعر على أساس أغراضه وأفکاره، حیث یهبط صوته عند الوصف والخبر وغلبة الحزن علیه ویعلو صوته عند النداء والأمر والاستفهام والإشارة إلى التعجّب وما هو محطّ الإنکار والاهتمام.
تاثیر پذیری مضمونی رائیه ابن عرندس از قرآن با تکیه بر نظریه بینامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تناص یا بینامتنی یکی از اصطلاحات مطرح و رایج در حوزه پژوهش ها و مطالعات زبان و ادبیات است. برطبق این نظریه هیچ متنی مستقل نیست و هر متن، ترکیبی است از متون گوناگون که آگاهانه یا ناخودآگاه از سرچشمه های ادبی و فکری یکدیگر بهره جسته اند. در این میان قرآن کریم ارزشمندترین و تأثیرگذارترین اثری است که شاعران و ادیبان در آثار خود از آن استفاده نموده اند. إبن عرندس حلّی از شاعران و ادیبان قرن نهم هجری است. وی دلباخته و شیفته کلام الله و خاندان وحی بوده و اشعارش مشحون است از آیات و مضامین قرآنی و مفاهیم والای آن، به خصوص قصیده رائیّه معروفش که در رثاء حضرت أباعبدالله الحسین (علیه السّلام) می باشد. در این مقاله سعی گردیده است بینامتنی مضمونی در رائیّه این شاعر با قرآن کریم مورد توجّه قرار گیرد. پژوهش حاضر به روش توصیفی - تحلیلی است، بنابراین پس از ارائه مباحث نظری، عملیات بینامتنی این قصیده با کلام وحی تحلیل و بررسی شده است. یافته های این پژوهش حکایت از آن دارد که این تأثیرپذیری بیشتر به صورت نفی متوازی (إمتصاص) و در مواردی هم نفی کلّی (حوار) بوده است .
الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" لواسینی الأعرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعد الزمن أحد المکونات الأساسیة فی الخطاب الروائی ویسهم فی تشیید النص فنیاً وجمالیاً. وحظیت دراسة الزمن الروائی باهتمام النقاد والدارسین منذ دراسات الشکلانیین الروس. ولم یعد الزمن فی الروایة العربیة الحدیثة قائماً على التسلسل المنطقی والتعاقبی کالروایة الکلاسیکیة بل اتجهت الروایة إلى انحراف السیر الزمنی ولا یخضع بناء الحدث الروائی لمنطق السببیة، لهذا نرى أنه یقوم الروائیون الجدد بتحول الزمن الروائی فی أعمالهم الأدبیة. وواسینی الأعرج واحد من هولاء الروائیین، ولعبة الحرکة بین زمن الحکایة وزمن الخطاب فی روایاته تؤدی إلى تکسیر مسار الزمن الخطی وتحرک عمله الروائی. یعتمد هذا البحث على المنهج الوصفی- التحلیلی ویستفید من آراء جیرار جنیت لدراسة الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" للروائی الجزائری ""واسینی الأعرج"" وهی روایة فی الجزئین: ""خریف نیویورک الأخیر"" و""الذئب الذی نبت فی البراری"". وتهدف الدراسة إلى کشف خصوصیة الزمن الروائی عند الکاتب فی هذه الروایة وتبیین کیفیة الابداع فی هذا المکون. ومن النتائج التی وصلت الیها الدراسة هی: یتم عدم التطابق بین نظام السرد ونظام القصة عن طریق الاسترجاع والاستباق وهذا یحدث المفارقات الزمانیة فی الروایة خاصةً تقنیة الاسترجاع تکاد تشکل ظاهرة غالبة فی الروایة وکثیراً ما یسترجع الراوی أحداث الماضی مؤکداً أن معطیات الماضی کانت سبباً فی مشاکل الحاضر. وبما أن روایة ""رماد الشرق"" تغطی فترة زمنیة طویلة للسرد لهذا یوظف الروائی تقنیات مختلفة لابطاء السرد وتسریع السرد أی لایجاد التنویع فی الایقاع الزمنی فی الوهلة الأولى ثم کسر رتابة النص.