فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۰۱ تا ۱٬۵۲۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
دین اسلام غیر از صورت ظاهری، احکام باطنی هم دارد و شریعت با آنکه علم به ظاهر است، مانع تحصیل علم باطنی همچون طریقت و حقیقت نمی شود؛ زیرا رابطة ظاهر و باطن، رابطه ای حقیقی است نه تصنّعی و ساختگی و باطن، اعمال ظاهری را هدایت و تغذیه می کند، چنان که «ایمان» مستلزم اعمال باطنی قلب است و «نیّت» اصل و روح همة اعمال است و سیّد حیدر آملی شریعت و فروع خمسة آن مانند نماز، روزه، حج، زکات و جهاد را در مراتب سه گانه شریعت، طریقت و حقیقت اثبات می کند و مانند عرفای دیگری همچون رشید الدّین میبدی در کشف الأسرار و ابوسعید ابی الخیر برای اثبات این پیوند به این حدیث رسول الله استناد می نماید: «الشَّرِیعَةُ أَقوَالِی وَ الطَّرِیقَةُ أَفعَالِی وَ الحَقِیقَةُ أَحوَالِی...». به همین دلیل، عرفا هماهنگی سلوک عارف با قرآن و احادیث را از اصول اساسی سلوک می دانند.
روح از نگاه عرفانی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به تعبیر مولانا روح انسان که از عالم خویش به دور افتاده و در زندان تن محبوس گشته و مانند نیدر شوق رجوع بدان عالم در این قفس ناله و شکایت آغاز کرده است وی می گوید آن همه زیبایی که در تن دیده می شود به خاطر انعکاسی است که روح در او ایجاد می کند وقتی روح از تن جدا می شود تن تباه می گردد و بوی گندش همه جا را فرا می گیرد. پس جان مجرد است و نقص ونیاز و آفت بدان راه ندارد.
روح در آغاز وجودش روحانی و پاک بوده وچون به کالبد عنصری تعلق یافته رنگ جسمانی پیدا کرده است. نفس هر لحظه رنگ عوض می کند وگاه نفس اماره وگاه به نام لوامه و مطمئنه و... خوانده می شود ولی روح لطیفه ای ازلی که جایگاه علوم و وحی و الهام باشد و از جنس ملائکه و جدا از جسم می باشد.
بررسی اصول و مبانی تأویل عرفانی از منظر روایات
حوزههای تخصصی:
اهل معرفت برای تفسیر کریمه های وحی از روشی ویژه بهره می برند که از آن در مجامع علمی با نام های گوناگونی همچون تفسیر عرفانی، تفسیر شهودی و تفسیر رمزی یاد می شود. تفسیر عرفانی یا همان تأویل، در کنار تفسیر ظاهری، روشی برای رسیدن به لایه های باطنی کلام وحی است. در میان نظریات گوناگونی که دربارة معنای تأویل قرآن مطرح می شود، اهل معرفت شبیه ترین نظریات را به سخنان اهل بیت دارند.
تأویل عرفانی انواعی دارد که تأویل طولی و عرضی از جملة آنهاست. هریک از این دو نوع تأویل اصول و مبانی گوناگونی دارند. اهل بیت در اثنای سخنانشان به برخی از این روش ها، اصول و مبانی تفسیر باطنی قرآن اشاره می کردند و در تفسیر و تأویل کریمه های قرآنی آنها را جاری می ساختند، لیکن گروهی از محققان به سبب آشنانبودن با اصول و مبانی تفسیر عرفانی، این نوع تفسیر را با روش و مبانی تفسیری اهل بیت مخالف می پندارند. در این نوشتار بر آن شدیم تا با بررسی برخی روایات که دربردارندة موضوع تأویل اند، و نیز تطبیق مبانی و روش های تفسیر عرفانی با مبانی و روش های تفسیری اهل بیت، این پندار را بزداییم.
بررسی و نقد جریان جبرگرایی عرفانی در دفاع از ابلیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش و تحقیق در خصوص مسئلة ابلیس همواره برای متفکران، اهمیت فوق العاده ای داشته است و در این میان، عارفان مسلمان با رویکرد تأویلی و برداشت هایی بر پایة معرفت ذوقی و شهودی و با بیانی رمزی و شطحی جایگاه منحصر به فردی را به خود اختصاص داده اند. رویکرد مبتنی بر قبول جبر و ارادة ازلی در شقاوت ابلیس و نافرمانی او در سجده بر آدم(ع)، رویکردی است که برخی عارفان اسلامی، به ویژه پیروان مکتب سُکر، به جهت توجیه نافرمانی وی، بدان پرداخته اند. از آنجاکه زایش اندیشه نمی تواند صرفاً مرهون تلاش خالص نظری باشد و همواره از مبادی و عوامل برون متنی نیز متأثر است، به نظر نویسنده دست کم می توان چهار مبدأ برای شکل گیری این نظریه در میان برخی عارفان اسلامی برشمرد که عبارت اند از: 1. اعتقاد به جبر اشعری، 2. اعتقاد به وحدت شخصیة وجود، 3. استفاده از ظواهر آیات، 4. تمسک به برخی اخبار و روایات. در این مقاله با بیان نمونه هایی از این رویکرد در آثار منثور و منظوم عارفانی چون منصور حلاج، احمد غزالی، عین القضات همدانی، رشیدالدین میبدی و عطار نیشابوری، به تبیین ریشه ها و مبادی یادشده و سپس به نقد و بررسی آنها می پردازیم.
انسان کامل از دیدگاه جامی و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در پی آن است که عقاید عرفانی جامی را با تکیه بر آرای ابن عربی در مورد انسان کامل مورد پژوهش قرار دهد.
انسان کامل منشأ فیض حق به خلق است و از این لحاظ اهمیّتی ویژه در شناخت ویژگیهای او و چگونگی دست یافتن به مقامش احساس می شود.
موضوع انسان در عرفان ابن عربی، یکی از پایه های اصلی عقاید او را شکل داده است. جامی نیز که در عرفان، پیرو دیدگاه های ابن عربی است به انسانشناسی و انسان کامل توجّه خاص کرده و در این باره فراوان سخن گفته است.
انسان کامل از نگاه جامی و ابن عربی، خلیفة الهی است. او مقصد اصلی آفرینش است و عالم هستی برای او آفریده شده است. اینان، هم چنین، انسان کامل را کسی می دانند که به فنای در حق، متّصف شده و مظهر تمام اسما و صفات او گشته باشد. انسان کامل، واسطة میان حقّ و خلق است؛ فیض وجود از طریق او به همة موجودات می رسد. .
این پژوهش سعی می کند ضمن تعریف کمال به دیدگاه مکاتب در مورد انسان کامل بپردازد و سپس این دیدگاه ها را با نظر جامی و ابن عربی و سپس نظر قرآن مقایسه کند تا بتواند دورنمایی هرچند کلّی در مورد جایگاه انسان کامل در هستی عرضه نماید.
نقش جغرافیا در مذهب، هنر و ادبیات عارفانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جغرافیا به عنوان یکی از علوم قدیم به جهت ریشه داشتن در عمق پدیده های طبیعی و انسانی همواره به بررسی ارتباط بین این دو پدیده که پایه اصلی نظام هستی است می پردازد. این دو پدیده دارای جوهری است که با ذات وجود باری تعالی و باورهای اعتقادی و عرفانی در یک رابطه تنگاتنگی قرار گرفته است. این فرایند را در یک تفکر فلسفی می توان از پرستش سنگ و کوه و قداست رودخانه ها و تاثیر معنوی آن در پاک کردن زشتی ها تا به امروز می توان دید و چه تابلوهای بسیار زیبا و هنرمندانه ای که در آن قدرت لایزال خدواند با تصویر کشیدن قله ای برای نشان دادن استواری سرزمین مادری نقاشی شده است که این قدرت در کنار یک رودخانه جاری جریان زندگی را نشان می دهد که ذات درونی، غائبی را که قابل مشاهده نیست را در برون جغرافیایی تصویر به نمایش گذاشته است. ما انسان را بدون جغرافیا و در خلاء نمی توانیم به سر مقصد درک واقعی جهان برسانیم. در عالم معنا در ظهور و بلوغ موسیقی و آواز، ملودی و طنین جغرافیا در محیط با نوای جوشش چشمه و خروش رود، غرش آسمان و آواز پرندگان مولود آواز و موسیقی است. در این پژوهش با متغیر مستقل هنر و ادبیات عارفانه که وابسته به متغیرهای جغرافیایی است به این نتیجه می رسیم که جغرافیا به عنوان یکی از علوم کهن در هر دو دیدگاه عرفانی اصالت به ماده و اصالت به تصور هم در هنر و هم در ادبیات عارفانه و باورهای مذهبی نقش مهمی را ایفا می کند
تصحیح و مقدمه رساله ی وحدت وجود نگاشته عبدالعلی انصاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وحدت وجود، عالی ترین شکل توحید و محور مسائل و مباحث عرفان نظری است. عرفان نظری به شکل مدوّن و منسجم از زمان محی الدین بن عربی در سده ی هفتم ق شکل گرفت. از آن زمان تا کنون عده ی بسیاری، هم به منظور اثبات و هم به منظور رد کردن وحدت وجود، رساله ها و کتاب هایی نگاشته اند. یکی از افرادی که در این رابطه دست به قلم برده و در صدد اثبات و رد ایرادات و اشکالات وارده به این اصل اساسی عرفان نظری بر آمده است، عبدالعلی محمد بن نظام الدین محمد انصاری از دانشوران طراز اول حنفی مذهب هند در سده ی دوازدهم ق است. وی به پیروی از انگاره های ابن عربی در پی تبیین وحدت وجود و توجیه کثرات و تعینات آن برآمده است. این نوشتار ضمن بیان درون مایه ی این رساله، به تصحیح آن به شیوه ی قیاسی پرداخته تا از رهگذر آن، مرجعی در عرفان به ویژه یکی از مهمترین و کلیدی ترین مباحث آن یعنی وحدت وجود، پیشکش و پژوهشگران حوزه عرفان قرار گیرد.
بررسی تطبیقی فقر در حکمت متعالیه و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از فقر موجودات ممکن، در هر دو حوزه ی فلسفه و عرفان، سخن بسیار است. در میان مکاتب فلسفی، حکمت متعالیه قرابت بیشتری با عرفان اسلامی دارد و فقری که در این دو حوزه تعریف و تبیین می شود بسیار به یک دیگر نزدیک اند. در حکمت متعالیه، بر پیشانی موجودات ممکن داغ فقر و هلاکت ذاتی خورده است، به گونه ای که عین ربط به علت خویش اند و از خود هیچ ندارند، بلکه به تعبیر دقیق تر، خودی ندارند. در عرفان نیز جز الف قامت یار چیزی دیگر در عالم هستی هویدا نیست و آنچه از کثرت ها در سرای وجود دیده می شود از یک سو عین فقر و روسیاهی و از سوی دیگر، وجوه و شؤونات ذات حق است. در این نوشتار، به مقایسه ی معنا و مفهوم فقر در حکمت متعالیه و عرفان می پردازیم تا در هر دو حوزه، با بیان تفاوت ها و شباهت ها، حقیقت آن سوی این روسیاهی را به تحقیق بنشینیم.
رهبانیت در گستره روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پارسایی و زهد یکی از مهم ترین ویژگی های ادیان بوده چنانکه بسیاری را به ترک دنیا و «رهبانیت» کشانده است. در میان ادیانی مثل مسیحیت روش رهبانیت عمومیّت و مقبولیت بیشتری داشته است. نظر اسلام در باره ی رهبانیت، بهترین راه، تمسّک به آیات قرآن و روایات منقول از معصومین (ع) می باشد؛ چنانکه از ظاهر منابع اسلامی پیداست، خداوند در قرآن کریم در چهار آیه به واژه ی رهبانیت اشاره نموده است؛ برای فهم آنچه در قرآن کریم پیرامون رُهبانیت آمده است؛ مفسّرین اسلامی اعم از شیعه و سنّی در برداشت مفهومی رهبانیت نظراتی داده اند، به نحوی که امکان استنباطِ معنای قطعی مفهومی این واژه با دشواری همراه شده است؛ پس بایسته است که آنها را در پرتو روایات و احادیث نبوی تفسیر نمائیم.
در این مقاله نویسنده بر آن است که ضمن بررسی محتوای روایاتی که آمده است، دیدگاه واقعی اسلام را به رهبانیت هر چه بهتر روشن نماید؛ لذا سعی براین است، تا با دو دسته از روایات ناظر بر نفی و تأیید رهبانیت و بررسی «مصادیق رهبانیت» در منابع مستند شیعه و اهل سنت - که دو نوع برداشت مختلف از روایات آورده اند(چنانکه برخی رهبانیت را معنای مثبت و برخی منفی گرفته اند)- تعارض و پارادوکس میان دو مفهوم مثبت و منفی از آن را از دیدگاه اسلام، مورد تحلیل قرار دهد.
نگرش عرفانی و دینی مولانا به چیستی و چرایی مرگ در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات پرداخته شده در مثنوی معنوی، موض وع خیره کننده، حیاتی و مه یّج مرگ)death) است . مولانا با تمسّک به آموزه های اسلامی و عرف انی، به تبی ین و ت شریح این م هم پرداخ ته و رس الت خویش را به اب نای الزّمان، خاص ّه طی طریق کنندگان کوی دوست ادا نم وده است. ضرورت توجه ب ه این موضوع از آن روست که تا چیستی، چرایی و فلسفه وجودی مرگ از دیدگاه عرفانی و دینی به عنوان یکی از گذرگاه های مهم زندگی انسان موشکافی شود و برای اذهان سالکان، روش ن گردد که مرگ نه تن ها نابودی نیست بلکه ت ولد است نه تن ها ناگوار نیس ت بلکه از بین برنده حجابی (curtain) بین عاشق و معشوق است .به س خن دی گر م رگ در حک م «جسرٌ یوص ل الحبی ب ال ی الحبیب» اس ت. م رگ آزم ون و مح کی اس ت ب رای م دعی ان ک وی دوس ت و مشتاق ان محبوب ازل ی. م ولانا با ای ن نگ رش، م رگی که برای بسیاری از انسانها ناشناخته و منزجرکننده بوده است به گون ه ای دل نش ین عرضه داشته است و خاط ر ن شان می سازد که هی چ چی ز در آفرینش از جمله مرگ، بی حکمت آفریده نشده است.
«بررسی تطبیقی کلام الهی در عرفان اسلامی و مسیحی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرّ این که خداوند، انبیا و ارواح و بلکه موجودات را " کلمه " نامیده است بستگی به شناخت چگونگی ایجاد و ماده ای که از آن، به آن و در آن ایجاد واقع است، دارد.
خداوند تأثیر ایجادی را " قول " نامیده است. چنان که می فرماید: " سخن ما به هر چیزی وقتی اراده وجود آن کنیم این است که بدو گوییم: باش! در دم وجود یابد. "پس اگر واسطه ای بین فاعل بودن خداوند و موجودی که پدید می آید، وجود داشته باشد، این " قول " است؛ ولی اگر فعل خداوند به ذات خود باشد که هیچ واسطه ای بین ذات او و بین مفعول وجود نداشته باشد، نام این فعل " کلام " است و ظاهر شونده به آن " کلمه " است. اینکه موجودات " کلمات " نامیده می شوند؛ از این حیث است که آنها با کلمه تکوین یعنی " کُن " آفریده شده اند. در قرآن کریم نیز بر کلمه خدا و خلقت عیسی(ع) اشاره رفته است. اگر این سخن درست باشد که کلماتی که انسان بر زبان می آورد، همانا صورت های نَفَسی است که از سینه اش بیرون می آید، پس می توانیم بگوییم که کلمات وجودی، صورت های خارجی بر نَفَس رَحمانی است؛ یعنی خداوند رحمان هنگام دمیدن تکلّم می کند و در نَفَس او کُلّ عالم شکل می گیرد.
قله ای در دامن الوند: تاملی در عرفان باباطاهر عریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باباطاهر همدانی عارف روشن ضمیر و نام آشنای سده پنجم هجری است که دوبیتی های آبدار و پرمعنای او در زمره برجسته ترین دوبیتی های تاریخ ادبیات ایران به شمار می آید. اشعار دلنشین و موزونش نشانگر آگاهی وی از مبانی دینی و ظرائف عرفانی است. اما به دلیل اینکه اشعارش در گذر ایام دچار تغییر و تحول شده و آنچه در کتب مختلف در مورد شرح حال وی ثبت شده افسانه آمیز و گوناگون است، شخصیت و طرز اندیشه وی در هاله ای از ابهام فرو رفته است.در این پژوهش تلاش نموده ایم با بررسی اشعار بر جای مانده از او و برخی جملات قصارش، همچنین با استناد به دیدگاه نویسندگان و پژوهشگران مختلف، نظرگاه و اندیشه وی را در باب مسائل عرفانی مورد بررسی قرار دهیم. امید که در این زمینه گامی به پیش برداریم
گذری بر نثر غیرروایی عرفانی
حوزههای تخصصی:
نثر فارسی، به عنوان قالبی برای بیان اندیشه، در طول تاریخ هزار ساله خویش دوره های مختلفی را پشت سرگذاشته و جنبه های گوناگون معنوی و لفظی را تجربه نموده است. یکی از گونه های دلاویز نثر فارسی نوشته های عارفانه است. اگر آثار داستانی عرفانی را که مربوط به حوزه نثر روایی است، جدا کنیم، در حوزه نثرهای غیر روایی عرفانی، با مطالب متعددی از قبیل ترسلات، خطابه ها، مجالس، گونه های تعلیمی، کوته نوشته ها، نثرهای دینی، پندنامه ها، سفرنامه، زندگی نامه ها، گزارش ها، مقالات و... مواجه می شویم؛ اطلاعاتی که درباره این گونه ها در کتاب های مربوط به تحلیل نثر فارسی ارائه شده است، بسیار محدود است؛ لذا، در این مقاله سعی شده تا با استفاده از منابع معتبر و ارزشمند، اطلاعاتی درباره نثر غیرروایی و مشخص نمودن قلمرو نثرهای غیر روایی عرفانی به معرفی چهره های مهم و متون اصلی پرداخته شود.
عرفان و راه برون رفت از بحران سیاسی در اندیشة سیاسی قطب الدین نیریزی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«سیدقطب الدین محمد نیریزی شیرازی» از مهمترین و تأثیرگذارترین اندیشمندان سیاسی اواخر دوره صفویه است که متأسفانه تا کنون از اندیشههای سیاسی وی، غفلت شده است. به نظر میرسد یکی از دلایل غفلت از اندیشه های سیاسی «نیریزی»، جایگاه رفیع وی در تاریخ عرفان شیعی و بیشتر نگاه به این بُعد او باشد. ما در این مقاله به اندیشههای سیاسی نیریزی به مثابة یکی از نمایندگان اصلی اندیشة سیاسی ـ عرفانی در ایران میپردازیم و اثبات خواهیم کرد که نیریزی، چگونه از مبانی عرفانی و شرایط اجتماعی دوران صفویان در آخرین سالهای حکومت این خاندان، سنخی از اندیشة سیاسی را عرضه میکند؛ سنخی که دارای دو رکن اساسیِ مبانی دینی و قواعد مبتنی بر حقوق مردم است.
استخراج مؤلفه های روان درمانگری وجودی از اندیشه جلال الدین محمد مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر بهمنظور استخراج مؤلفههای درمان وجودی مبتنیبر ادبیات عرفانی، بهویژه آثار جلالالدین محمد مولوی ارائه شده است. طرح تحقیق در چارچوب مطالعات کیفی، در زمره طرحهای مفهومی و یا نظری و با استفاده از روش استنتاج تحلیلی به انجام رسید. نتایج علاوهبر استخراج چارچوب معنایی جهت درمانهای روان، شامل مؤلفههای زیر میباشد: 1) اکتشاف انواع غفلت؛ 2) اکتشاف جهانبینی شخصی؛ 3) بررسی ترسآگاهی، اضطراب، نومیدی و وابستههای هستیشناختی آن؛ 4) توجه به سطوح آگاهی، محتوای رؤیاها و خیالپردازیها؛ 5) تبیین رنج حیات؛ 6) آزادی انتخاب و مسئولیت فردی؛ 7) بررسی مسائل درمانی در متن زندگی. همچنین براساس چارچوب معنایی استخراجشده میتوان گفت انگیزه اساسی در انسان، اراده ربط نامتناهی است. چارچوب موردنظر مدعی این اندیشه است که گسست در وجه ربطی خاص میتواند ازجمله علل اساسی اختلالات روان باشد؛ لذا پیشرفت در شکلدهی مجدد آن منجر به کاهش اختلالات میگردد. این نتایج میتواند با توجه به اهمیت درمانهای وجودی و خلأ هستیشناختی موجود در این حوزه، راهگشای مناسبی جهت ورود معانی ملهم از ادبیات دینی به فضای درمان روان باشد.
طَوام، گونه ای نادر از کرامات اولیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعاتِ مطرح شده در عرفان و تصوّف اسلامی، مسئله طبقه بندی کرامات و در نظر گرفتن اسماء و انواع، برای هریک از افعالِ ناقض عادت است. اربابِ سِیر و سلوک را در بابِ این انواع، و اسماءِ مربوط به هریک، اقوالی متعدد و فراوان است. انواع کرامات، در آغاز، در سه یا چهار طبقه کلی جای می گرفته است، اما به مرور، و هم زمان با پیشرفت و تکاملِ تصوّف، این انواع نیز، تا بیست و پنج قِسم افزایش یافتند. آنچه از تأمل در بابِ آرا و عقاید مشایخ اهل طریقت، درخصوص تعداد و انواع کرامات حاصل می شود، آن است که درباره وقوع و ظهور برخی از این اقسام، میان اهل تصوّف اتفاقِ نظرِ کامل وجود داشته است. این وحدتِ نظر، سبب گردیده تا همه با یک نام، و یا عناوینی تقریباً یکسان، از این قِسم کرامات یاد نمایند؛ اما در بابِ بعضی دیگر از کرامت ها، این اتفاق نظر مشاهده نمی شود. انواع کرامات را در یک طبقه بندی کلی، به دو گروهِ «شایع و نادر» می-توان تقسیم کرد. درخصوص انواع شایع، اطلاعاتی فراوان در متون عرفانی موجود است، اما در بابِ اقسام نادر، به زحمت می توان از خلال منابع اهل تصوّف به آگاهی هایی دست یافت. یکی از این انواع نادر، «طَوامّ» نام دارد. طوام، به معنی بزرگ شدن و فربه شدن جسم است. در این مقاله، سعی بر آن است تا با تکیه بر این اسنادِ اندک شمار، کرامتِ موردِ اشاره معرفی و چگونگی وقوعِ آن بررسی شود.
«نسبت «ارواح مهیّمین» با «قلم اعلی» در عرفان ابن عربی و حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«مهیمین» عنوانی است که در مکتب ابن عربی و حکمت متعالیه در مورد ارواح یا فرشتگانی به کار رفته که از شدت عشق به خداوند در جلال الهی متحیر و به تسبیح او مشغولند و از خود و آفرینش جهان و انسان بی خبرند و بنابراین روح محض اند و تنها از روی توسع به آنان ملائکه گفته می شود.بدین سان آنان به سجده در برابر آدم مکلف نبوده اند و به همین دلیل گفته شده که مراد از «عالین» درآیه «قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی استکبرت ام کنت من العالین»(ص:37) همین ارواح هستند. البته گاهی به این ارواح،«کروبیون» نیز گفته شده و بعضی از اندیشمندان حکمت متعالیه آن ها را با «انوارقاهره» درحکمت اشراق تطبیق نموده اند. این ارواح در اثر «تجلی بنفسه لنفسه» حق تعالی و از مرتبه «عماء» و به مدد « نفس رحمانی» مورد « آفرینش»، یا به تعبیر دقیقتر « ابداع» قرار گرفته اند. از میان طبقات عارفان، «أفراد» را می توان مظاهر آنان ارواح دانست. این ارواح از جهتی برتر از قلم اعلی یا عقل اول قرار دارند اما از جهتی دیگر با آن هم رتبه هستند.هم چنین از دیدگاه برخی اندیشمندان مثل ملاصدرا این ارواح برتر از اهل جبروت هستند اما از دیدگاه قیصری بخشی از عالم جبروت به شمار می آیند