فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
ابن عربی عبارات به ظاهر مختلفی در تفسیر نفس رحمانی و تعیین قلمرو آن دارد که ممکن است سبب برداشت نادرست یا حتی انتساب تناقض گویی به وی شود. در بعضی عبارات، نفس رحمانی را به تعین اول، در برخی دیگر به تعین ثانی و در مواضع متعددی، خاص تعینات خلقی اطلاق کرده است. او در عبارات خود، علاوه بر این سه اطلاق، جامعیت نفس رحمانی را مطرح می کند. از کنار هم گذاشتن این موارد و براساس مؤیدات دیگر در کلام او، می توان اثبات کرد که از نظر وی، نفس رحمانی حقیقتی گسترده ای است که از تعین اول آغاز می شود و تا عالم ماده ادامه دارد و شامل فیض اقدس و مقدس است. ابن عربی در برخی عبارات خود، به این مطلب تصریح کرده است که حقیقت نفس رحمانی چیزی جز شمول بر تمام تعینات حقی و خلقی نیست؛ به همین دلیل است که نفس رحمانی را هم واجب و هم ممکن، هم حادث و هم قدیم معرفی کرده است. ازآنجاکه انسان کامل در قوس صعود، با نفس رحمانی اتحاد می یابد و مظهر تامّ همه اسما و صفات می گردد، به انسان هم، نفس رحمانی اطلاق کرده است.
بررسی تطبیقی مراحل سلوک عرفانی از نگاه بانو مجتهده امین و ترزا آویلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۸
111 - 130
حوزههای تخصصی:
عرفان عملی یا سلوک، اساس و زیربنای عرفان است. عرفان نظری تفسیر و تعبیر یافته های عرفان عملی است. عرفا برای سلوک عرفانی مراحل مختلفی را برشمرده اند لکن اساس این مقامات و منازل بر هم منطبق بوده و از این حیث اختلاف چندانی بین آنان دیده نمی شود. در ادیان الهی دیگر نیز عرفایی وجود دارند که با سلوک عرفانی به کشف و شهود پرداخته اند. بانو امین و ترزا آویلایی از جمله عرفای بنامِ اسلام و مسیحیت به شمار می روند. هر دوی آنان شخصاً مراحل سلوک را تجربه کرده اند و آن را در آثار خویش تشریح نموده اند. ترزا مراحل سلوک را در «کاخ درون» هفت مرحله برشمرده و بانو امین در کتاب «سیر و سلوک در روش اولیاء و سعدا» مراحل سلوک را طی هشت مرحله بیان نموده است. نتیجه تطبیق مراتب سلوک در بین ایشان نشان می دهد عناصر اصلی و مراحل سلوک نزد آنها اشتراکات فراوانی دارد و میان آنان تفاوت عمده ای ملاحظه نمی شود. تنها در زمان پیدایش حالات عرفانی، گاهی تفاوت هایی دیده می شود. توصیفات ایشان گویای این است که هر دو عارف در نهایت به وحدت شهود رسیده اند.
تأملی در حلقه ارتباط عرفان و جامعه شناسی دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۰
173 - 190
حوزههای تخصصی:
دین، مقوله جدایی ناپذیر جامعه است. هر دینی دستورهایی دارد که بنابه سطوح و رده های گوناگون جامعه، تفسیر و تحلیل می شود. جامعه هم نوا با دین پیش می رود و بیشتر نیازهای خود را از آموزه های دینی می جوید. دراین خصوص، جامعه شناسی رفتاری هم نوا و موازی با دین دارد، یعنی نظریات جامعه شناختی را تافته جدابافته ای از دین فرض نمی کند. ازطرف دیگر، در تاریخ ایران (و بیشتر سرزمین ها)، پدیده ای به نام «عرفان» داریم. با اینکه در دیدگاه اول، ممکن است این گونه به نظررسد که ع رفان یا تصوف، خلاف خواسته های جامعه حرکت کرده است و نظریات آنارشیستی دارد؛ اما با تحلیل تمام دیدگاه های عرفانی در تمام رده های تاریخ، می توان این ادعا را ردکرد و گفت که: عرفان (تصوف)، دین و جامعه شناسی در یک راستا حرکت کرده اند. یافته های پژوهش حاضر که به روش تحلیلی توصیفی انجام یافته، نشان می دهد عارفانی مانند سنایی غزنوی، عطار نیشابوری، مولوی و هم فکران آنان، نظریه های عرفانی دارند که می توان آن ها را در ذیل جامعه شناسی مطالعه کرد. مهم ترین فرضیه ای که می توان در این نقد و بررسی عنوان کرد این است که عرفان و تصوف اسلامی ایران، برپایه نیازهای جامعه شکل گرفته و سعی دارد نظریات خود را براساس موازین اجتماعی ارائه دهد.
مقایسه حکایت ابراهیم ادهم بر لب دریا بر اساس نظریه اضطراب تأثیر و بدخوانی خلاق در حکایات عطار نیشابوری و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۲۸۰-۲۵۱
حوزههای تخصصی:
اضطراب تأثیر و بدخوانی خلاق، دو نظریه ادبی است که هارولد بلوم آن ها را راجع به تأثیر و تأثرات شاعرانه مطرح می کند. پژوهش پیش رو می کوشد با بومی سازی نظریه غربی، به روش اسنادی و تحلیلی به مقایسه حکایت ابراهیم ادهم بر لب دریا بر اساس نظریه اضطراب تأثیر و بدخوانی خلاق در حکایات عطار و مولانا بپردازد. بررسی ها نشان می دهد مولانا برای رهایی از دلهره اجتناب نا پذیرِ قرار گرفتن در سایه عطار به تکاپو می افتد اثر خود را به شگردهایی خلاقانه مجهز کند تا آن را از آنِ خود کند و با طرزی نو به آفرینش گری هایی در ارائه بیان مطالب عرفانی بپردازد به شکلی که به اثر خود هویتی جدید داده و آن را به استقلال برساند؛ نمادسازی، بهره گیری به جا از اصطلاحات عرفانی، به کارگیری متمایز عناصر داستانی برای پرورش مطالب عرفانی، کاربست صنایع ادبی برای عمق بخشیدن به مضمون و معانی صوفیانه، تأکید بر کرامت اولیا در جهت بزرگداشت مرشد طریقت و توجه به صنعت التفات، شگردهایی است که مولانا ناخودآگاهانه با تمسک به آن ها تلاش دارد به برتری جوییِ کلامی پرداخته و اثری متفاوت ارائه کند. نتیجه تحقیق نشان می دهد که مولانا عمیقاً مؤید عطار و مفتخر به تأسی از اوست؛ بنابراین، با وجود بازخوانی خلاقانه و دستیابی به عینیت مستقل در برخی مواضع، با تکرار ویژگی های سبکیِ فکری عرفانیِ عطار، تسلیم پدر می شود و در نهایت روایت عطارِ پدر در هیئتی جوان تر و متفاوت تر از پیش در روایت مولانایِ پسر ظاهر می شود.
مقایسه تأویل عرفانی آیات در شرح التعرف ربع اول با کشف الاسرار نوبت الثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۳۸۲-۳۶۱
حوزههای تخصصی:
شرح تعرف نوشته مستملی بخاری یکی از قدیمی ترین کتاب های تصوف در زبان فارسی است که اهالی این علم اهمیت ویژه ای برای آن قائل بوده اند. از آنجا که مؤلف این کتاب، مفسر قرآن است، تأویلات عرفانی ربع اول شرح التعرف که برای آیات بیان کرده، از خود او نیست؛ این امر از مقایسه اثرش با نوبت الثالث کشف الاسرار روشن می شود. همچنین از آنجا که مفاهیم هر دو تأویل یکسان و نزدیک به هم می باشد و یکی دیگر از شارحان کتاب التعرف کلابادی، خواجه عبدالله انصاری است، نتیجه تحقیق حاضر نشان می دهد که این دو شارح از یکدیگر تأثیر پذیرفته اند.
اهمیت و اعتبار انسان شناسی عرفانی؛ نقدی بر مقاله «چیستی انسان شناسی»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
انسان راه های معرفتی متنوعی به سوی شناخت واقع، ازجمله شناخت خود دارد و هریک از راه های معرفتی نیز در جای خود مزیت نسبی دارد. در مقاله «چیستی انسان شناسی» برای اثبات مزیت انسان شناسی نقلی نسبت به انسان شناسی های عقلی، شهودی و تجربی، اولاً، امتیاز ها و ویژگی هایی برای انسان شناسی نقلی، و ثانیاً، بحران ها و مشکلاتی برای سایر انواع انسان شناسی بیان شده است. تقریباً همه امتیازاتی که در مقاله یادشده برای انسان شناسی نقلی ذکر شده و همه مشکلاتی که برای انواع دیگر انسان شناسی، ازجمله انسان شناسی عرفانی بیان شده درخور مناقشه اند. مهم ترین اشتباهی که در محور اول مقاله مزبور صورت گرفته، این است که برداشت های ظنی دانشمندان، دارای جامعیت، اتقان و اعتبار یقینی تلقی شده اند. مهم ترین اشتباهی که در محور دوم مقاله صورت گرفته این است که تفاوت میان علم حضوری با ترجمه و تفسیر آن نادیده گرفته شده است. در نوشتار حاضر، برای دفاع از اهمیت و اعتبار انسان شناسی های غیرنقلی، به ویژه انسان شناسی عرفانی، بخش هایی از ادعاهای مقاله مزبور را نقل و بررسی کرده ایم.
معنی شناسی شناختی عدم در معارف بهاءولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
404 - 387
حوزههای تخصصی:
انسان ها برای درک بهتر مفاهیم انتزاعی طرحواره ای را در ذهن خود شکل می دهند. این طرحواره ها ساخت های مفهومی هستند و حاصل تجربه ای است که انسان از محیط پیرامون خود کسب می کند. یکی از این مفاهیم انتزاعی که بهاءولد سعی در عینی سازی آن داشته مفهوم عدم است. عدم در عرفان اسلامی به معنی نیستی مطلق نیست، به همین دلیل تصاویر فراوانی از عدم توسط عارفان ارائه شده است. بهاءولد نیز هنگامی که از تجربه های عرفانی و مکاشفات خود سخن می گوید، مفهوم انتزاعی عدم را با زبان انگاره و طرحواره های تصویری متعددی بیان می کند. نگارندگان در این مقاله با رویکرد شناختی به بررسی طرحواره های تصویری عدم در <em>معارف</em> پرداخته اند. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی است و براساس داده های به دست آمده می توان نتیجه گرفت: هریک از طرحواره های ادغام، تکرار، مقیاس، فرایند، شیء، قدرتی، انطباق، حرکتی، ارتباط، شکافت و تماس به نوعی می تواند مفهوم عدم را در قالب پدیده ای عینی قابل درک نماید. همچنین طرحواره حجمی، بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است؛ زیرا بهاء معتقد است که همه چیز از درون عدم پا به عرصه هستی می گذارد؛ درواقع عدم مکانی است که کائنات از غیب به ظهور می رسند.
ازدواج کشیش ها و قوانین و مناصب زنان روحانی در کلیسای انگلیکن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
498 - 475
حوزههای تخصصی:
مذهب انگلیکن از جمله فرق برجسته مسیحیت، با پایه گذاری و مرجعیت در کلیسای اسقفی انگلیس تأسیس شده است. شاخه ای مستقل و جدا از کلیسای کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس است؛ اگرچه از درون پروتستان شکل گیری شد، اما به لحاظ اعتقادی و آیینی با آن تفاوت دارد. ازدواج و مناصب کشیشی از جمله موارد قابل توجه در این مذهب است و قوانین ازدواج در این کلیسا در طول قرون متمادی دستخوش تغییرات و نوآوری های زیاد و قابل ملاحظه ای شده است. در سده های اولیه مسیحیت، اروپای قرون وسطی قوانین را براساس احکام شرعی حاکم به اجرا درمی آورده است. شورای چهارم لاتران (1215) ازدواج مخفیانه را ممنوع کرد وازدواج ها می بایست به طور علنی توسط کشیشان در کلیسا اعلام می گردید. کلیسای انگلیکن با توجه به سوابق اعتقادی و شرعی موجود در کلیسا های قرون پیش تحولاتی را به وجود آورد. مناصب کلیسایی به شکلی تبعیض آمیز اعمال می شد، به طوری که زنان به ندرت در جایگاه واقعی خود قرار می گرفتند و توانمندی های آن ها کاملاً نادیده گرفته می شد. در این مقاله قوانین وضع شده کلیسای انگلیکن در طی قرون در رابطه با ازدواج کشیشان و چالش های پیش رو، همچنین مناصب کشیشی زنان و حقوق طبیعی آنان مورد بررسی قرار می گیرد.
نگرش اشراقی بر«حُسن» و تجلی آن در نگاره های ایرانی سده هشتم تا دهم ه .ق ( با گزینش شش اثر مشهور از مکتب های این دوران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۹
127 - 150
حوزههای تخصصی:
شهاب الدین سهروردی(شیخ اشراق) رساله ای به نام «فی حقیقه العشق» دارد که در فصول مختلف آن به مقوله «حُسن» می پردازد. با توجه به تأثیر دیدگاه اشراقی سهروردی بر ادبیات عرفانی و هنر ایرانی دوران بعد، به نظر می رسد هنرمندان نگارگر قرن هشتم تا دهم نیز در بیان زیبایی آثار خود، نگرشی اشراقی را به کار گرفته اند. سؤال این است که چگونه نگارگر ایرانی برای آفرینش فضاهای تصویر، با محوریت «حُسن»، از اندیشه اشراقی سهروردی مایه گرفته است و وجه تمایز کمال و جمال آثار نگارگری در چیست؟ پژوهش نگاهی تاریخی و هدفی بنیادین داشته و به روش توصیفی تحلیلی عمل کرده است. نتایج حاکی از آن است که نگارگران در بیان زیبایی به هر دو وجه کمالی و جمالی حُسن توجه داشته اند. تا آنجایی که به ساختار بیرونی آثار مربوط می شد از وجه کمالی و در بیان جمال آثار که به ساختار درونی اثر مربوط می شدند از طریق شهود و تخیل در جهان مثالی عمل می نمودند.
خلق معکوس در الهیات سیمون وی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
215 - 195
حوزههای تخصصی:
خلق معکوس یکی از ایده های محوری در عرفان سیمون وی است که نخستین بار از سوی او در گفتمان الهیاتی و عرفانی مسیحیت مطرح گردید. فهم ایده خلق معکوس در گروی فهم مدل آفرینش از منظر سیمون وی است. به باور سیمون وی، خدا از روی عشق برای آنکه جهانِ خلقت تحقق یابد از خداییِ خود کناره گیری می کند. در آفرینش، همان طور که خدا خودش را از الوهیتش تهی می کند تا آدمی و جهان خلقت وجود داشته باشند، در خلق معکوس نیز انسان باید با تقلید از خدا خودش را از آنچه که به او داده شده است تهی کند تا بتواند آن گونه که خدا می خواهد در آفرینش مشارکت کند. خلق معکوس صرفاً به معنای تقلید از انقطاع خدا از الوهیتش نیست؛ بلکه یک کنش منفعلانه است که در این عمل، پس از ترک دلبستگی ها و خیال اندیشی ها باید تنها چشم به راه بود. سیمون وی از رهگذر عمل خلق معکوس، چگونگیِ نفی خود پرستی و دوری جستن از خود محوری را تبیین می کند.
تبیین نظریه عرفانی تأویل عرضی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، بر تبیین و اثبات تأویل عرضی در عرفان متمرکز است و از سه نوع تبیین استدلالی، روایی و تنظیری بهره گرفته است. تأویل عرضی، به معنای بازگرداندن معنای کلام الهی، به همه وجوه معنایی است که به عنوان مراد جدی خداوند، در عرض یکدیگر قرار دارند. دو استدلال عقلی، یکی از راه علم ازلی و پیشین خداوند، به همه فهم های مختلف از کلام الهی و دیگری، از طریق حقیقت معنای الفاظ، در صورت زدودن پیرایه ها و انصراف های مزاحم، برای اثبات این نوع تأویل ارائه می شود. در بخش روایی، سه مورد از تأویل های عرضی در روایات مورد بحث و بررسی قرار گرفت . روشن شد که فهم معانی مختلف از یک آیه یا کلمه از قرآن کریم، مورد قبول روایات بوده و به اجراء گذاشته شده است. در تبیین تنظیری، به مباحثی چون «قرینه حکمت و اطلاق»، «استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا» و «ایهام»، در دانش های دیگر استشهاد و روشن گردید که اراده معانی مختلف از یک کلام، به نحوی مورد پذیرش است. در پایان، به برخی از مهم ترین اشکالات تأویل عرضی پرداخته ایم. نتیجه این مباحث، بدل شدنِ تأویل عرضی، از یک مبنای ذوقی و غیرعلمی، به یک نظریه روشی قابل فهم و علمی است.
بررسی دیدگاه «اکتناه ناپذیری ذات حق» در عرفان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
با نگرش فلسفی و کلامی، امکانِ معرفت صفات و فعل حق، بالتفصیل و معرفت ذات حق، بالاجمال مورد اتفاق است؛ ولی در معرفت شناسی عرفانی، معرفت حق از طریق تجلیات امکان پذیر و ذات حق، صرفاً متعلق شناخت خود حق قرار می گیرد و ذات او معلوم احدی حتی برای کمّلین از اولیا نیز نخواهد بود؛ چراکه ذات بما هو ذات در عرفان، برخلاف «ذات در فلسفه و کلام» به معنای حقیقتی است که ظهور و تجلی ندارد و ورای تجلیات حقی و خلقی است که «اهل الله»، از آن با تعابیری چون «غیب الغیوب»، «کنز مخفى» و «مقام لااسم و لارسم» یاد می کنند. این پژوهش به روش تحلیلی توصیفی ضمن تبیین مفهومی ذات، اکتناه ذات و بیان ویژگی های این دو تعبیر کلیدی در عرفان، به لوازم دیدگاه اکتناه ناپذیری ذات حق پرداخته است و در پایان دو چالش «امکان ناپذیری معرفت حق» و نیز «امکان معرفت اجمالی ذات» را بررسی می کند.
بررسی مفهوم استغناء در منطق الطیر عطار و تأثیر آموزه های کلامی بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
41 - 19
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا معانی مختلف استغناء در ادبیات صوفیه و سپس تعریف عطار، مبنی بر استغناءِ حق بررسی شده و ریشه های کلامی این مفهوم مورد بحث قرار گرفته که چگونه این مفهوم از آموزه های ابوالحسن اشعری برخاسته است و همان معنی نزد اشاعره از بی علتی حق و موقوف نبودن حق به علت و اغراض در اشعار عطار، در قالب مفهوم استغناء دیده می شود. سپس به ذکر نمونه های مشابه یا عینی این مفهوم در دیگر آثار عرفانی چون گلشن راز شبستری، پرداخته شده است. عطار برای اولین بار به صراحت چنین مفهومی را جزئی از مقامات هفت گانه سلوک قرار داده است، با این حال برخی، تعبیر نادرستی از استغناءِ مورد نظر عطار داشته اند و منظور از آن را استغناءِ سالک دانسته اند. برای درک استغناء، ابتدا مفاهیم زمینه ای چون مالک الملک بودن، مشیئتِ مطلقِ حق و بی علّتی در کنار حکمت آن واکاوی گردید. استغناءِ نزد عطار، استغناءِ حق است؛ چنان که او را وجودی بی نیاز به تصویر می کشد و این بی نیازی به نتایجی چون خوف از سرانجام خود و حیرت سالک از فعل الهی، کم رنگ شدن نقش ریاضات و عبادات می انجامد.
مطالعه مفهوم قدیس در سنت مسیحی و مفهوم ولی در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
185 - 204
حوزههای تخصصی:
واژه قدیس در سنت مسیحی برای افرادی به کار می رود که مسیح (ع) را در خود متبلور ساخته اند و در زندگانی خود روح مسیحیت (Sainthood)را جلوه گر گشته اند. از این رو قدیس در مسیحیت، که خود دینی طریقتی می باشد مفهومی عرفانی می یابد. اما واژه ولی در عرفان اسلامی نیز چون قدیس به کسانی اطلاق می شود که به مقام فنای فی الله رسیده اند و روح محمدی (ص) را که مقام ولایت است در خود متبلور ساخته اند. در سنت مسیحی باید دو معنای شریعتی و طریقتی برای قدیس درنظر گرفت و در سنت عرفانی اسلامی هم باید معنای عام و خاص مفهوم ولی را از یکدیگر جدا ساخت. مقاله حاضر درصدد است به بررشی مفهوم قدیس در سنت مسیحی و مفهوم ولی در عرفان اسلامی بپردازد. این بررسی از نظر درجات، مراحل و چگونگی نیل انسانها به این دو مقام انجام گرفته است.
پوشش و لباس و نمادهای آن در ادبیات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
27 - 44
حوزههای تخصصی:
باس و خرقه در عرفان اسلامی از مستحسنات شمرده می شود و از سرپوش تا پاپوش به عنوان رمز و نماد سیر و سلوک در معانی مختلف استفاده می شده است و به ادبیات عرفانی در بخش منظوم و منثور جلوه های خاصی داده است. در این مقاله نمونه های لباس عارفان و صوفیان با توجه به نمادهای آنها و انعکاس آن در ادبیات عرفانی بررسی شده است. خرقه پوشی مهم ترین بخش از پوشش صوفیان را در بر می گیرد که نشانه ارتباط معنوی با مرشد و پیر معنوی به شمار آمده است و نماد ریاضت و بی توجهی به دنیا و سیر و سلوک است. لباس هزار بخیه به هزار اسم الهی، «قاسمی» جامه گریبان چاک و نماد دوری از کثرت و شهادت امام حسین (ع) و به همین ترتیب دیگر لباس ها نمادهای معنوی هستند. مهم ترین ویژگی لباس عارفان «رنگ» و «شکل» آن بوده است که نمادسازی رنگ های سفید، سیاه، ازرق و ملمع بیش از دیگر رنگ هاست و شکل ساده و جامه کوتاه و وصله دار و کهنه نیز رایج بوده است و نماد بی اعتنایی به دنیا شمرده می شود.
بررسی مقایسه ای زبان نمادین در آثار عرفانی رسالهالطیر ابن سینا و منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۹
277 - 294
حوزههای تخصصی:
از روزگاران گذشته نماد و نمادپردازی شیوه ای در بیان داستان ها و اسطوره ها بوده است. زبان به عنوان بستری برای این نمادپردازی به شمار می رفته است. حرکت اجتماعی- فرهنگی عرفان و تصوف نوعی زبان خاص را می طلبید تا فهم معانی عمیق آن برای کسانی که با این مفاهیم بیگانه اند، به آسانی میسّر نگردد. ابن سینا در رسالهالطیر خود و عطار در منطق الطیر از نمادهایی برای بیان مفاهیم ثانویه که خاص حوزه عرفان است بهره برده اند. مقاله حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی مقایسه ای انواع نمادها در دو متن یاد شده می پردازد. نتیجه پژوهش حاضر بیانگر این است که ابن سینا و عطار هر دو از نماد برای بیان مفاهیم عرفانی بهره برده اند؛ به گونه ای که می توان این دو اثر را داستان هایی نمادین (سمبولیک) با رنگ عرفانی دانست. بیشتر نمادهای این دو اثر بویژه منطق الطیر از جمله نمادهای وضعی (قراردادی) است. به این معنا که حاصل ابتکار و خلاقیت ابن سینا و عطار می باشد. جدای از این، می توان نمادهای سنتی (عمومی) را نیز در این دو اثر یافت.
بررسی تطبیقی- تحلیلی معناشناختی استعاره های مفهومی و عرفانی درجزء اول قرآن و دفتر اول مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
301 - 322
حوزههای تخصصی:
بدیهی است که قرآن کتاب زندگی مسلمانان است و بر تمام فرهنگ و ادبیات اسلامی تأثیر فراوان داشته است. یکی از بزرگ ترین ادب آموختگان قرآنی مولانا جلال الدین مولوی بلخی است و اثر برجسته وی مثنوی هم آنچنان سرشار از مفاهیم و تعالیم فعال نیست قرآنی و عرفانی است که آن را قرآن فارسی می نامند. در این مقاله برآنیم که از رویکرد استعاره های مفهومی وعرفانی به مقایسه و تحلیل در قرآن و مثنوی بپردازیم. بر این اساس در پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی معنا شناختی استعاره های جزء اول و و دفتر اول مثنوی مولوی پرداخته شده است. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی است. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که استعارات مفهومی به کار رفته در قرآن کریم در جزء اول قرآن در مورد موضوعاتی از قبیل زندگی دنیوی و راهنمایی بشر و تأثیرپذیری دل می باشد. در مثنوی نیز استعارات مفهومی در حیطه مفاهیم عرفانی و سیر و سلوک در راه رسیدن به معشوق اصلی می باشد که غالباً با مفاهیم مرتبط با عاشقی همانند آتش و دل و نی و غیره بیان شده است. در مجموع می توان گفت وجه مشترک استعارات مفهومی قرآن کریم و مثنوی معنوی در بخش های بررسی شده «دل» است.
بررسی سلوک عقلی و شهودی سهروردی بر اساس عقلانیت ارتباطی هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۸
207 - 224
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر سلوک عقلی و شهودی سهروردی بررسی و نظریه های فلسفی هابرماس به ویژه با محوریت نظام ارزش ها و اخلاقیات، عقلانیت ابزاری و عقلانیت ارتباطی با اندیشه های وی ارزیابی شده است. هدف از این پژوهش این بوده است که نشان دهد سهروردی حتی در سلوک شهودی خویش از سلوک عقلی غافل نمانده است و عقلانیت فلسفی را برای رسیدن به حقیقت سعادت انسانی و نائل شدن به علم حضوری (شهود اشراق) لازم و عقل و شهود را مکمل یکدیگر می داند. بر این اساس سهروردی به نوعی «مکتب تلفیق» را که آمیزه ای از عقل، نقل و شهود است بنیاد نهاده است. میان نظریات و اندیشه های سهروردی و هابرماس در حوزه نظام ارزش ها و عقلانیت ابزاری و کنش ارتباطی مشابهت ها و تفاوت هایی وجود دارد که در این مقاله به بررسی و تحلیل آن ها پرداخته شده است. هابرماس و سهروردی هر دو برآنند که با گسترش حیطه ادراکات عقل می توان به حقایقی که به ظاهر فوق عقلانی می نمایند رسید. سهروردی بر این باور است که مکاشفه های عرفا را هم باعقل می توان درک کرد. هابرماس نیز بر این باور است که به حقایق ارزشی با عقلانیت می توان رسید اما از راه کنش ارتباطی و تفاهم. در نظر شیخ اشراق، عقل مکمل شهود است و شهود مکمل عقل؛ ولی از دیدگاه هابرماس عقل درصدد اثبات ادعا است. عقلانیتی که سهروردی برای توسعه آن کوشیده است عقلانیت فلسفی برای رسیدن به حقیقت و سعادت انسانی بود آن هم با رشد و توسعه علم حضوری.
پرندگان اساطیری، سمبولیسم عرفانی و محیط زیست با تکیه بر شعر عرفانی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۳۰۴-۲۸۱
حوزههای تخصصی:
زبان عرفان زبانی سمبولیک است. عرفا برای بیان تجربه ها و اندیشه های خویش از نمادهای طبیعی بیش از دیگر نمادها بهره برده اند. «سیمرغ» و «هما» دو نماد طبیعی هستند که به اسطوره ها راه یافته و از آنجا نیز به ادب عرفانی فارسی منتقل شده اند. پرنده «عنقا» نیز از افسانه های عرب جاهلی به ادب عرفانی فارسی ورود کرده است. این پرندگان در گذر از متون اساطیری و حماسی به عالم عرفان، دچار تحولات فراوانی شده اند. آن ها در زبان عرفان کارکردهای بیشتری داشته و به عنوان نماد، معانی مختلفی را برمی تابند. جستار پیش رو بر آن است تا به شیوه تحلیلی توصیفی، کارکردهای این پرندگان را در بیان کلان اندیشه های عرفانی، با تکیه بر اشعار برجسته عرفانی فارسی واکاوی کند. نتیجه تحقیق نشان می دهد که اولاً دو پرنده سیمرغ و هما دو پرنده طبیعی و زمینی هستند که جنبه اساطیری پیدا کرده اند؛ ثانیاً به رغم اینکه سه پرنده سیمرغ، هما و عنقا در شعر عرفانی، سمبلی برای بیان حقیقتی والاتر بوده و اغلب به جای هم به کار رفته اند، تفاوت های آشکاری دارند؛ ثالثاً کاربرد سمبلیک پرندگان با رویکرد زیست محیطی از سه منظر زبان، اندیشه و اخلاق قابل بررسی است که طرح این موضوع می تواند در دگرگونی زیرساخت های اندیشگی جامعه نسبت به محیط زیست تأثیرگذار باشد.
کارکرد عرفانی آیرونی موقعیت و نمایشی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۰
71 - 84
حوزههای تخصصی:
یکی از شیوه های بیانی که در آثار شاعران و نویسندگان دیده می شود، استفاده از آیرونی است. منظور از آیرونی کلام یا موقعیتی است که به موجب بروز ناسازگاری میان مخاطب و گوینده می شود. در این حالت گوینده مطلبی را بیان می کند یا موقعیتی را به نمایش می گذارد که برداشت مخاطب با آنچه گوینده انتظاردارد، متفاوت است. در آیرونی با دو عنصر اساسی روبه رو هستیم: نخست عنصر معصومیت و دیگر عنصر خنده آور. معصومیت یا اعتماد بی خبرانه بیشتر به قربانی آیرونی برمی گردد که معمولاً به آیرونیست اعتماد می کند و قربانی فریب کاری یا وانمودکردن وی می شود. عنصر خنده آور ار دیگر ویژگی های اساسی آیرونی است. در داستان های آیرونیکال، شخصیت های داستان به گونه ای با هم مقایسه می شوند که موجب ایجاد طنز می شود. در این مقاله چگونگی استفاده مولانا از آیرونی های موقعیت و نمایشی در مثنوی بررسی شده است. مولانا با بهره گیری از آیرونی موقعیت و نمایشی سعی دارد تا مخاطب را در وضعیتی قراردهد که در عین آگاهی از آیرونیک بودن شرایط، با غافلگیر شدن، مفاهیم عمیق را بهتر درک کند. کلام آیرونیک این امکان را برای مولانا فراهم می کند تا در نقطه اوج داستان با پیش گرفتن روندی که مخاطب انتظار ندارد، ضربه نهایی را بر او وارد کند و مولانا از این فرصت بهترین استفاده را می کند و به بیان مفاهیم عمیق عرفانی و تعلیمی خود می پردازد.