یکی از نکات برجسته قرآنی تاکیدی است که بر جنبه های قابل رویت حقیقت می نهد و در موارد فراوانی تاکید قرآن بر تفکر و تعقلی است که بر پایه برخورد حسی بنا شده است. امثال قرآن کریم مطالب معقول را به صورت محسوس در می آورند تا به کمک حس، آنها را به ذهن نزدیکتر سازند و با بیان امثال درسرشت و طبیعت دیگران اثری به جا گذارند. بى گمان، قرآن براى گروه خاصّى نازل نشده است و مخاطبش عموم مردم هستند، بنابراین باید مراد خود را در هر زمینه ای به نحوى عرضه دارد که همه انسانها تا روز قیامت آن را درک کنند و بهترین زبانى که مى تواند معارف عقلى و مفاهیم معنوى را براى توده مردم تبیین کند، زبان تمثیل است. خداوند به صورت اصلی کلّی و فراگیر در چهار آیه از قرآن کریم می فرماید: وَ لَقَدْ صَرَّفْنا (ضَرَبْنا) لِلنَّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَل و با نظر به متفاوت بودن ساختمان فکری افراد، امثال را به صورت های مختلف بیان کرده است و از تعابیری چون «صَرف مَثَل» و یا «ضَرب مَثَل» برای بیان امثال قرآن استفاده کرده است؛ ضمناً با تعبیر «مِنْ کُلِّ مَثَلٍ» خاطر نشان می سازد که در هر زمینه ای به ذکر مثل پرداخته است. همچنین می فرماید هدف از ارائه این مثالها گذر از آن و رسیدن به عمق مطلب است و البته این راهی است که علما طی می کنند و نهایت بهره را از امثال قرآن می برند.
اگر چه بیشتر ترجمه های تحت اللفظی قرآن کریم، در نگاه اول نارسا و نامفهوم به نظر می رسد و از سازگاری و مطابقت لازم با ساختارهای زبان فارسی برخوردار نیستند، اما در بسیاری از موارد از نقاط قوتی نیز برخوردارند که بسیاری از ترجمه های امروزی قرآن کریم، فاقد آن است. دقت در برابر گزینی، مطابقت با نصّ قرآن، توجه به ساختارهای صرفی و نحوی زبان مبدأ و... از جمله مواردی هستند که ترجمه های تحت اللفظی توجه شایانی به آن داشته اند. از سوی دیگر، نارسایی و روان نبودن ترجمه، عدم توجه به محذوفات قرآنی، ترجمه تحت اللفظی کنایه ها و استعاره ها و ... از جمله کاستی های ترجمه های تحت اللفظی محسوب می شود. در همین راستا پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و شیوه ی تحلیل داده، به بررسی ترجمه های تحت اللفظی: دهلوی، شعرانی، مصباح زاده و معزی پرداخته و به این نتیجه رسیده است که ترجمه های تحت اللفظی قرآنی کریم در مقایسه با ترجمه های محتوایی، باوجود کاستی های خود، از برتری های نسبی نیز برخودارند.
مفاهیم گوناگون و پرشمار امنیت ملی نشانگر ابهام این اصطلاح سیاسی است. نظر داشت مجموعه این مفاهیم، از شکل گیری دو گفتمان مثبت و منفی حکایت دارد. در گفتمان امنیت منفی، امنیت به نبود تهدید تعریف می شود، و در گفتمان امنیت مثبت، امنیت، وجود شرایط مطلوب برای تحققق اهداف خواهد بود. امنیت ملی کشورهای توسعه یافته با دیگر انواع امنیت در نیامیخته است، اما در جهان سوم شاهد در هم تنیدگی انواع امنیت هستیم. این در هم تنیدگی بیشتر معلول بحران مشروعیت، فقدان اراده ملی ، تنوع قومی و آشفتگی اقتصادی است. بنابراین در بحث امنیت ملی در قرآن، باید امنیت داخلی نیز مورد بحث و بررسی قرار گیرد. از نگاه قرآن، زندگی اجتماعی یک نیاز اساسی است، و حکومت، عهده دار برقراری امنیت. در برقراری امنیت نیز نخست باید تهدیدها شناسایی شود، تا بتوان در جهت زدودن تهدیدات گام برداشت. آسیب ها یا فردی است یا گروهی. برای مبارزه با آسیب هایی که فرد به وجود می آورد. قرآن، دو راهکار عرضه می کند: پیشگیری و درمان. و در راستای زدودن تهدیدات گروهی پذیرش نقش مردم و مهربانی با آنها از حکومت خواسته می شود. و از مردم نیز، بی اعتنایی به قوامیت گرایی، نژادپرستی، هوا و هوس و زیاده خواهی خواسته می شود. در این نوشتار، پس از بحث امنیت داخلی، امنیت ملی تعریف شده، انواع تهدیدات، به جانی، اجتماعی، دینی و فکری تقسیم می شود. و در پایان، امنیت دینی، نظامی و اقتصادی از ابعاد امنیت ملی شناخته می شود و به بحث و بررسی گذاشته می شود.
آیه 34 سوره نساء از جمله آیاتی است که مورد استفاده مخالفین جهت شبهه پراکنی قرار می گیرد. آنان با برداشت نادرست از آیه، ضمن استنباط برتری مرد بر زن و حاکمیت مطلق مرد بر زن، آن را بر بی عدالتی و ظلم خداوند حمل می کنند. بر اساس تحقیق انجام شده در این زمینه می توان گفت آیه مذکور، با توجه به سیاق آیات قبل و بعد و حتی صدر و ذیل آیه، مربوط به روابط زن و مرد در خانواده است و جایگاه زوج و زوجه را در خانواده مشخص می سازد و بیانگر حکم مسئولیت و سرپرستی مرد در خانواده و حمایت و حفاظت از آن و تدبیر امور اقتصادی خانواده است. آیه شریفه در مقام بیان برتری مردان بر زنان نیست، بلکه بیان وظیفه و ریاست امور خانواده است. این مقاله درصدد پاسخگویی به موارد مزبور و شبهات پیش رو و ارائه نظر برگزیده است.