فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۶۱ تا ۹۸۰ مورد از کل ۵٬۹۴۷ مورد.
علم امامان به غیب از منظر قرآن با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی (بررسی آیات 143 بقره و 105 توبه)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر درصدد است تا علم به غیب امامان علیه السلام را از منظر قرآن کریم بررسی و اثبات کند. شیوة بحث در این پژوهش تحلیلی، مبتنی بر روش تفسیر موضوعی است. از آیة رؤیت اعمال (توبه:105) به دست می آید که علاوه بر خدا و رسول او صلی الله علیه و آله، جمعی از مؤمنان نیز حقیقت و باطن اعمال مردم را در دنیا می بینند. ازآنجاکه مشاهدة حقیقت اعمال به صورت عادی برای عموم مؤمنان امکان پذیر نیست، مراد مشاهده ای است که با موهبت الهی توسط برخی از اولیای الهی یعنی امامان معصوم علیه السلام انجام می شود. از آیة امت وسط (بقره:143) نیز به دست می آید که جمعی از امت پیامبر صلی الله علیه و آله، گواهان بر امت در روز قیامت هستند. چنین شهادتی نیز بدون برخورداری از علم غیب به اعمال بندگان امکان پذیر نخواهد بود. شواهد نقلی نیز مؤید این هستند که پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کسی جز امامان معصوم ادعای علم غیب و ملکوت عالم را نداشته است. مرتبه ای از علم غیب نیز برای برخی اولیای خاص الهی ثابت است؛ اما مرتبة کامل آن ویژة پیشوایان معصوم علیه السلام است.
جدال غزالی و ابن رشد در باب علیّت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نفی ضرورت علّی یکی از موارد جدال اشعری مشربی چون غزالی با فیلسوفان است. وی در مسئله هفدهم کتاب تهافت الفلاسفه دو لازمه نامقبول ضرورت علّی ( نفی معجزه و نفی قدرت مطلق خداوند) را مبنای حمله بر مفهوم علیت نزد فیلسوفان از جهات گوناگون قرار می دهد. ابن رشد در مقام فیلسوفی ارسطویی و مسلمان در تهافت التهافت با چالش های غزالی روبه رو می شود. در این جستار تلاش می شود پس از تقریر و تحلیل دقیق دیدگاه غزالی و سپس پاسخ های ابن رشد، به پیش فرض ها و لوازم آنها پرداخته و میزان توفیق و ناکامی آنها را در مدعیات خود بررسی کنیم.
عالم واسطه در عالم اندیشه(1)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نظریه «روح معنا»؛ تقریرها و نقدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه «روح معنا» که گاه از آن به «وضع الفاظ برای معانی عامه» نیز تعبیر شده، خاستگاهی عرفانی فلسفی داشته و به عنوان راهکاری در حل متشابهات قرآنی و روایی مورد توجه اندیشمندان بوده است. جستجو در آثار عرفا، فلاسفه و مفسران، نشان از استنادات فراوان یکه تازان ساحت علم به این نظریه دارد تا آنجا که آن را «شاه کلید معرفت و اصلِ اصولِ فهم اسرار قرآنی» نامیده اند. بر اساس این نظریه فاخر، الفاظ برای معنایی عام تر و گسترده تر از آنچه تصور می شود، وضع شده اند. نتیجه این تعمیم معنایی، دستیابی به لایه های عمیق تری از معانی در عین پایبندی به ظواهر الفاظ و رهایی از تأویلات و تفننات بیانی می باشد. نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که تقریرهای مختلف نظریه معانی عامه کدام اند و آیا می توان به گونه ای روشمند، این نظریه را تحلیل و اثبات کرد؟ باید اذعان نمود که ارائه تحلیل علمی از موضوعی که ابعاد مختلف قرآنی، فلسفی، عرفانی و اصولی دارد، کاری است دشوار که این جستار، کوشیده تا آن را به انجام رساند.
اصل تضاد در عالم از دیدگاه صدرا و هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
211 - 235
حوزههای تخصصی:
تضاد به معنای تزاحم و ناسازگاری، همواره نظر بشر را به خود معطوف داشته و با این سؤال مواجه کرده که چرا به نحوی جنگ و ستیز و حتی اختلافات متعدد در میان اجزای عالم مشاهده می شود. مقاله حاضر در صدد بررسی تطبیقی این مسئله از دیدگاه دو فیلسوف شرق و غرب، ملاصدرای شیرازی و گئورک ویلهلم فریدریش هگل و بیان تشابهات و تفاوت های دیدگاه این دو است. این مهم با توجه به مبانی فکری، نظری و فلسفی آن ها تبیین شده است. به گونه ای که صدرالمتألهین تضادها و تزاحمات را ناشی از کثرت می داند؛ زیرا هر جا کثرت وجود دارد، گریزی از تضاد نیست. او تضاد را لازمه عالم امکان و دارای وحدت تشکیکی دانسته که در عالم ماده به حداکثر خود می رسد و پس از آن، عالم مثال و عقول قرار دارد که در آن تضادها به دلیل شدت مرتبه وجودی به حداقل رسیده و به صورت تفاوت جلوه می نماید. هگل با بیان اصل تضاد به عنوان مهم ترین اصل از اصول دیالکتیک، آن را به عنوان امری درون ذات اشیاء می داند که در جریان حرکت دیالکتیکی صورت می گیرد و نشانه ای از بالقوگی در ظهور اندیشه مطلق تصور کرده که با حرکت از مقولات نازل تر به سوی مثال مطلق در جریان است و از این سیر دیالکتیکی به تضاد تعبیر کرده است.
رویت خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر درباره امکان و عدم امکان رؤیت، و در فرض امکان درباره وقوع و عدم وقوع آن بحث می کند، ادله طرفداران امکان و عدم امکان و نیز ادله معتقدین به وقوع را مطرح و درباره آنها داوری می کند و حاصل مباحث آن، عدم امکان رؤیت و به اولویت، عدم وقوع آن می شود.
بررسی تطبیقی نظریه مشروعیت در اندیشه سیاسی علامه حلی و ابن تیمیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام فلسفه سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی مفاهیم فقه سیاسی مشروعیت و حق حاکمیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی آثار واندیشمندان سیاسی مسلمان
این مقاله به بررسی تطبیقی نظریه مشروعیت، در اندیشه سیاسی علّامه حلّی و ابن تیمیه پرداخته، تا با برجسته سازی نقاط ضعف و قوّت دیدگاه آنان ، براساس عقل، کتاب و سنّت، به نظریه معقولی از دین اسلام در باب مشروعیت سیاسی، رهنمون گردد. ازاین رو، با روشی توصیفی- انتقادی در بیان اشتراکات و افتراقات دو دیدگاه، این نتیجه به دست آمده که ابن تیمیه، به دلیل خلط در مفهوم امامت، نتوانسته است در نظریه پردازی موفّق عمل کند. دیدگاه وی از اشکالاتی نظیر تناقض گویی، دخیل دانستن مردم در امر مشروعیت سازی، ارائه معیارهای غیر واقع نما، سکولاریزه کردن جامعه، مشروعیت بخشی به حکومت های فاسد و خودکامه برخوردار است. درمقابل، علامه حلّی به دلیل استفاده صحیح از عقل و نقل، توانسته است به صورت منطقی، دیدگاه خود را در باب مشروعیت سیاسی، مبتنی بر جهان بینی صحیح اسلامی قرار داده، آن را ناشی از اراده تشریعی خداوند متعال بداند که فقط از طریق نصب الهی محقّق می گردد.
بررسی واژه حکمت در قرآن
منبع:
بینات ۱۳۷۹ شماره ۲۵
بررسی عقول عرضیه یا مثل نوریه و ادله آن در فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله مُثُل یکی از اساسی¬ترین مسائل هستی شناسی است که افلاطون برای اولین بار بحث از آن را با رویکرد وجودشناسی و معرفت¬شناسی، به صورت علمی طرح و از مبانی فلسفه خویش قرار داد، منتها تا به امروز یکی از بغرنج¬ترین مسائل علم الهی باقی مانده و هر کس تفسیر خاصی از آن ارائ کرده و مانند افلاطون معتقد است که تنها راه رسیدن به مُثُل، از هیچ کوششی فروگذار نکرده است. ما بعد از تبیین نظریه مثل افلاطونی و تفسیر ملاصدرا از آن، گفته¬ایم که تفسیر وی نزدیکترین تفسیر به عقیده افلاطون دربارة مثل است، اما نه تنها هیچ کدام از نقاط مبهم موجود در این نظریه را باز نکرده، بلکه با توجه به تأثیر شدید آموزه¬های عرفان این دیار بر اندیشه¬های ملاصدرا،در بعضی جاها، از آن خیلی فاصله گرفته است و همچنین ثابت کرده¬ایم که دلایل ملاصدرا بر وجود مثل، نارسا، ناتمام و اعم از مدعاست و این مسأله قبل از آن که یک مسأله فلسفی باشد یک مسأله عرفانی است. بنابراین، بر اساس مبانی فلسفی و استدلال¬های عقلی، نفیاً و اثباتاً دربارة آن نمی¬توان قضاوت کرد.
دشواری های ابن سینا در پذیرش یا انکار معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا در مورد معاد جسمانی در آثار مختلف خود دو موضع کاملاً متفاوت داشته است. وی گاهی، پس از اثبات عقلانی معاد روحانی، می گوید معاد جسمانی را بر اساس قول پیامبر (ص) می پذیرد و گاهی، با نقد دلایل کسانی که به معاد جسم یا جسم و روح قائل اند، تنها معاد نفوس را می پذیرد. در هر دو موضع، وی با مشکل خاصی مواجه است. ابن سینا هنگامی می تواند به جسمانیت معاد از طریق پیامبر معتقد باشد که امکان آن را نشان داده باشد، در حالی که وی امکان معاد جسمانی را مطرح نکرده است. پس از ابن سینا، برخی از متکلمان و حکیمان، پیش از بیان دلیل نقلی بر اثبات معاد جسمانی، امکان آن را نشان داده اند. دشواری دیگر ابن سینا هنگامی است که معاد جسمانی را، که مورد تأیید نصوص قرآنی و روایی است، انکار می کند. وی برای حل این مسئله می گوید پیامبر (ص)، برای رعایت حال مخاطبان عام، که توانایی درک معانی عقلی و سعادت و شقاوت حقیقی را ندارند، باید با بیان لذات و عقوبت های ملموس آن ها را به نیکوکاری ترغیب کند و از بدکاری و نافرمانی بترساند. ابن سینا با طرح نظریه تمثیل، به عنوان روشی خاص برای آموزش حقایق دینی به مردم، ظواهر آیات قرآنی و روایی را اشاراتی برای تفهیم معانی بلند قرآنی به مردم دانسته است. به این ترتیب، ورای معانی ظاهری این گونه آیات، معنایی باطنی و عقلی وجود دارد که باید با تأویل به آن ها دست یافت. پس از ابن سینا، برخی از اهل کلام و حکمت، با غیرقابل تأویل دانستن این گونه آیات، این راه حل را مردود اعلام کرده اند.
حمل اولی و شایع، به قید قضیه و به قید موضوع و فروکاهی معنای دوم به معنای اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان مسلمان حمل اولی و شایع را به دو معنای متفاوت به کار برده اند: 1. به قید قضیه 2.به قید موضوع. حمل اولی و شایع به قید قضیه نخستین معنای این دو اصطلاح و به ترتیب، به معنای «اتحاد مفهومی» و «حمل مصداقی» است؛ اما حمل اولی و شایع به قید موضوع، معنایی است که بعدها اختراع شده و به ترتیب، به معنای «اراده مفهومِ موضوع» و «اراده مصادیق موضوع» است و در حقیقت، چیزی جز همان تفکیک معروف میان «قضیه طبیعیه» و «قضیه غیر طبیعیه» نیست. در این مقاله، با بررسی کاربردهای متعدد دو معنای حمل اولی و شایع در فلسفه اسلامی، به صورت بندی این دو معنا در منطق جدید از سوی معاصران اشاره می کنیم و خود صورت بندی دیگری پیشنهاد می کنیم. در پایان مقاله، نشان می دهیم که منطق جدید می تواند حمل اولی به قید موضوع (یعنی قضیه طبیعیه) را به حمل اولی به قید قضیه فروبکاهد و از این رو، تفاوت ها را به تشابه بدل سازد.
تبیین های وحدت وجود و نقد و بررسی آنها براساس دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
ادعای عرفان آن است که وجود یکی بیشتر نیست و آن وجود، همان واجب است. برای برهانی کردن این ادعا (توحید وجود) تلاش هایی کرده اند؛ برای مثال، ابوحامد ترکه، صائن الدین ترکه و قیصری. مسئله این است که بنابر دیدگاه آیت الله جوادی، چه اشکالاتی بر این براهین وارد است و آیا به نظر ایشان راهی برای اثبات این ادعا وجود دارد. در این مقاله، براهینِ اثبات وحدت وجود را بررسی می کنیم، براساس دیدگاه آیت الله جوادی آملی اشکالات این براهین را توضیح می دهیم و در پایان، راه ِحل ایشان را تبیین می کنیم. ایشان معتقد است راهِ چاره همان برهان صدیقین علامه طباطبایی است که با افزودن مطلبی در نامتناهی بودن واجب ادعای وحدت وجود اثبات می شود.
مسآله ی «حرکت» در حکمت متعالیه ی ملاصدرا و فلسفه ی لایب نیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وقتی چیزی در حال تغییر و عوض شدن تدریجی است، دارای صفتی می باشد که از آن به حرکت تعبیر می کنیم. در حرکت، شیء از پوسته ی نخستین خود بیرون می آید و به پوسته و هسته ای دیگر دست می یابد و یا نیست می شود و شیء دیگری بر جایش می نشیند. سؤال این جاست که تغییر و دگرگونی چگونه صفتی است؟ و چیزی که عوض می شود و از حالتی به حالت دیگر درمی آید بر او چه می گذرد؟ آیا خودش می ماند و احوالش عوض می شود؟ آیا ظاهرش نو می شود و باطنش باقیست؟ و یا همه ی هستی اش دست خوش تحول می گردد؟ در این پژوهش، آرای لایب نیتس در باب حرکت و احکام آن، محرک و غایت حرکت با آراء صدرالمتألهین مقایسه شده است. به رغم تفاوت هایی که لایب نیتس در تعریف حرکت و احکام آن با ملاصدرا دارد، در متحرک و فعال دانستن جوهر عالم و بحث محرک و غایت حرکت دیدگاه او بسیار به صدرالمتألهین نزدیک است. وی با نگرشی که به مفهوم جوهر و مناد دارد، مناد را موجودی فعال، زنده، خود انگیخته و دارای ادراک و اشتیاق معرفی نموده است و مبدأ فعالیت جوهر فعال و خودجوش را نیرو معرفی می کند. لذا در تبیین ماهیت حرکت، به حرکت جوهری ملاصدرا نزدیک می شود. این مقاله با بهره گیری از شیوه ی اسنادی، به جمع آوری اطلاعات درباره ی مسأله ی تحقیق پرداخته است و با روش توصیفی-تحلیلی و بررسی تطبیقی، به تجزیه و تحلیل داده ها می پردازد.
بررسی و نقد مبانی هستی شناختی تعلیم و تربیت پویشی وایتهد با تکیه بر آرای علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
هدف این مقاله بررسی انتقادی مبانی هستی شناختی تعلیم و تربیت پویشی وایتهد با تکیه بر آرای علامه طباطبایی است. وایتهد یکی از تأثیرگذارترین فلاسفة قرون اخیر در غرب بود که نظریاتش تأثیری مستقیم بر تعلیم و تربیت داشت و موجب تولد تعلیم و تربیت پویشی شد. او توانسته است با نقد تصور مکانیکی دکارت و نیوتن مقابله کند و با طرح سیلان در واقعیت و تعامل خداوند با هستی های بالفعل قدمی فراتر بگذارد و تحولی در عرصة تعلیم و تربیت بنا نهد؛ بااین حال مبانی هستی شناختی تعلیم و تربیت پویشی با نقدهایی روبه رو هستند. هستی های بالفعل از دیدگاه وایتهد مستقل و در سیلان اند و خلاقیت آنها تا جایی گسترده است که توسط ارادة خداوند هم محدود نمی شود. از سویی خداوند نیز به منزلة یک هستی مستقل دارای ذات ازلی است، ولی دارای ذات تبعی نیز هست؛ یعنی در تعامل با جهان، در حال تکامل است. بررسی آرای علامه طباطبایی نشان می دهد که ایشان توانسته با تکیه بر مبانی هستی شناختی همانند اصالت وجود و تشکیک در وجود، از سویی نتایج مثبت فلسفة پویشی را در خود داشته باشد و از سوی دیگر برداشت درخوری از خداوند و ارتباط او با جهان به دست دهد و این برداشت می تواند مبانی مستحکم هستی شناختی برای تدوین اهداف و اصول تعلیم و تربیت را فراهم آورد.
عینیت بدن اخروی و بدن دنیوی در تفکر صدرایی و سازگاری آن با آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معاد جسمانی یکی از اعتقادات و آموزه های دین اسلام است که همه مسلمانان باید به آن ایمان داشته باشند؛ حال آیا می توان آن را با دلیل عقلی اثبات نمود؟ ابن سینا به ناتوانی عقل در ارائه دلیل بر اثبات آن اعتراف کرده و بر این عقیده است که چون صادق مصدَّق گفته است، باید بدان ایمان آورد. ملاصدرا براساس مبانی فلسفی خود مانند اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری بر آن شده است که این آموزه را با دلیل عقلی مبرهن سازد و چنین نتیجه می گیرد که بدن محشور (اخروی) همان بدن دنیوی است؛ به این ترتیب به اثبات معاد جسمانی می پردازد. حال بحث در این است که آیا بدن اخروی در نظریه معاد جسمانی صدرا همان بدنی است که آیات قرآن از آن سخن می گوید و در واقع با آن سازگاری دارد یا خیر؟ در این مقاله پاسخ این مسئله را دنبال کرده و بیان خواهیم کرد که بدن اخروی ای که ملاصدرا آن را مبرهن نموده، با آنچه در آیات قرآن آمده است، ناسازگار نیست و توهم عدم سازگاری این دو ناشی از فهم ظاهر آیات و حمل آنها بر عنصری بودن بدن اخروی است؛ درحالی که آنچه در آیات قرآت مسلم است، عینیت بدن دنیوی و اخروی و جسمانی بودن آن است، نه عنصری بودن آن.
بررسی مفاهیم «غنی» و «فقیر» از منظر ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
اصطلاح «فقیر» و «غنی» نخستین بار در مباحث دینی، کلامی و عرفانی مطرح شد. پس از آن برخی فلاسفه مسلمان نیز این عناوین را در فلسفه وارد کرده، به تحلیل آن ها پرداخته اند. «غنی مطلق» از نظر ابن سینا و سهروردی موجودی است که در ذات، افعال و صفاتش به هیچ چیز نیازمند نباشد و هیچ موجودی نیز مستغنی از او نگردد. سهروردی «غنی مطلق» را همانند بوعلی مساوق مَلِک حقیقی دانسته است و از همین طریق درباره وحدانیت او استدلال می کند و در نهایت مطابق مبنای حکمت اشراقی خود، مصداق واقعی «غنی مطلق» را همان «نورالانوار» می داند. ملاصدرا نیز «غنی» و «فقیر» را بر مبنای اصالت وجود تعریف و تبیین می کند. بدین ترتیب «فقیر» در اصل وجودش نیازمند به «غنی مطلق» است. او با تحلیل اصل علیت و براساس اصالت وجود، به این نتیجه می رسد که تمام موجودات امکانی در اصل هستی خود به منشا هستی، عین فقر و وابستگی اند. معلول که ماسوی الله را شامل می شود، در هستی خود یکسره به علت حقیقی اش محتاج است؛ یعنی مجموعه ممکنات جز وابستگی به ذات «غنی» و مستقل مطلق، حقیقت دیگری ندارند. این نوع وابستگی در حکمت متعالیه با تعابیری چون فقر ذاتی و فقر وجودی بیان می شود. بنابراین همان گونه که در کلام خداوند متعال نیز اشاره شده است، فقر از خواص ذاتی مخلوقات و غنا منحصر در ذات احدیت است.