فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۶٬۰۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
شناخت دقیق و تحلیل صحیح افکار و آرای حکمای اسلامی، وابسته به شناسایی و زمینه ها و عوامل پیدایش اندیشه ها و اثرپذیری آنان از خردورزی پیشینیان است. انسان شناسی یکی از مواریث حِکمی ایران باستان است که بن مایه های آن در آرای حکیان مسلمان و فلسفه آنان (فلسفه مشاء، فلسفه اشراق و حکمت صدرایی) مشاهده می شود؛ ازاین رو، تحلیل فلسفی خیر و شر در حوزه انسان شناسی ، ناظر به معنای خیر و شر در حکمت ایران باستان است که اهمیت بسزایی داشته است. در این نوشتار برای تأیید و صدق این گفتار، مبانی فلسفی برگرفته از خیر و شر در حکمت ایرانی با حکمت اسلامی بررسی تحلیلی تطبیقی شده است. روی آوردی که حاصل آن، گواه از وجود نقاط مشترک فلسفی در تطبیق تاریخی مبانی حکمی ایرانی ، اشراقی و صدرایی دارد؛ اشتراکاتی چون، اشتراک مفهوم خیر و شر (نور و ظلمت)، وجود اختیار انسان و مختاربودن وی در پیداش خیر و شر و اینکه فرشتگان مصادیق خیر و شیاطین مصادیق شر هستند، به تمامی گواه بر سیر تاریخی اندیشه خیر و شر به لحاظ وجودشناسی و معرفت شناسی از حکمت ایرانی تا صدرایی است.
تکثرگرایی منطقی: اختلاف نظر حقیقتا بر سر چیست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۰)
273 - 288
حوزههای تخصصی:
در سالهای اخیر توجه خاصی به مساله تکثرگرایی منطقی شده است؛ عمده این مباحث در عکسل العمل به نظریه بیل و رستال درباره چگونگی تحقق بیش از یک منطق بوده است. نظریه ایشان این است که عدم تعین معنای اعتبار منطقی فراتر از تمایز میان اعتبار استنتاجی و اعتبار استقرایی است. مفهوم اعتبار استنتاجی نیر نامتعین است. این عدم تعین ریشه در عدم تعین امر بنیادین دیگری است: عدم تعین حالت. حالتها همان صادق کننده مقدمات و نتیجه یک استدلال هستند. مثال روشن برای حالت، همان مدلهای تارسکی برای منطق کلاسیک است. ارتباط میان اعتبار استنتاجی و حالت چنین است: استدلالی معتبر است که در همه حالتها صدق-نگهدار باشد. حال، چون حالت امری نامتعین است، اعتبار منطقی نیز امری نامعین خواهد بود. در این مقاله استدلال خواهیم کرد که اگر نظریه بیل و رستال با تببینی درباره چگونگی جواز وقوع حالتهای هم-تراز تکمیل نگردد، چیزی بیش از توضیحی متعارف درباره چگونگی ساختن منطقهای مختلف نیست.
راز حیرت و سکوت در مرتبۀ احدیت ذات؛ بر اساس اندیشه های ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
199-226
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان مسلمان در آثار الهیاتی خود پس از اثبات واجب الوجود، معمولاً یگانگی و سایر صفات او را تبیین می کنند. آن ها در این نوع مباحث، ذات را با همراهی صفات مورد بررسی قرار می دهند و در باره ذات بدون ملاحظه صفات سکوت می کنند. ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی در برخی از آثار خود به چرایی سکوت در این باره اشاره دارند. شیخ الرئیس بر مبنای اصل بساطت و تنزه ذات از هر نوع ترکیب و کثرت، به نظریه اتحاد مفهومی صفات می رسد و صفات ذاتی چون علم و قدرت را به عنوان لوازم ذات و متأخر از ذات به شمار می آورد. از دیدگاه صدرالمتألهین، همه تعینات در ذات احدی فانی هستند و صفات، اسماء و مظاهر آن ها در مرتبه واحدیت به صورت جمعی حضور دارند. علامه طباطبایی هر یک از صفات کمالی خدا را شامل کمالات دیگر می داند. طباطبایی با تکیه بر اطلاق ذات، و نیز تفکیک دو مقام احدی و واحدی، اسماء و صفات را متأخر از مقام ذات می داند. بر اساس توصیف ناپذیری ذات، هر گونه سخن گفتن در باره ذات احدی ناشدنی است. نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی سعی دارد با واکاوی اندیشه های ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی، سکوت حکیمانه در مواجهه با ذات احدی را مورد بررسی قرار دهد.
بازخوانی تقسیم جوهر و عرض بر اساس مبانی معرفت نفسیِ شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
127 - 152
حوزههای تخصصی:
یکی ازتقسیم بندی های رایج برای دسته بندی حقائق، تقسیم اشیاء به «جوهر» و «عرض» است. طبق قرائت سینوی و صدرایی با همه اختلافی که دارند، اما جوهر ماهیتی ست که یا در خارج بدون موضوع تحقّق دارد یا اگر در موضوع تحقّق دارد، موضوع هم برای تحقّق خود بدان محتاج است. در مقابل عرض، ماهیتی ست که همواره در موضوعی که از آن بی نیاز است، یافت می شود. این تقسیم بندی براساس قیام یا عدم قیام وجودی ماهیات است. نکته اینجاست که آیا چنین تقسیم بندی ای با همین ملاک در فلسفه شیخ اشراق اوّلاً و بالذّات مطرح است یا نه؟ نقطه شروع شیخ اشراق برای بحث از حقیقت، «من» و وجدان«من» است، نه وجود. در این نگاه، «من» یک حقیقت خودپیداست که به خود علم دارد و علم به غیر هم با اضافه اشراقیه و پرتوافکنی و ظهورِ غیر محقّق می شود. بنابراین آنچه در گام اوّلِ ظهور اشیاء، توجّه «من» را به خود جلب می کند، وجدان و خودیابی اشیاء است. سپس در گام دوّم از دریچه شهود، نحوه قیام اشیاء مورد توجّه «من» قرار می گیرد بدین ترتیب که اگر حقائق نورانی ای که خود سراسر حضور و نور هستند و خود را ادراک می کنند، قائم به خود یافت و وجدان شوند، «جوهر نورانی» بوده و اگر قائم به غیر یافت و وجدان شوند ، «عرض نورانی» هستند. همچنین در مقابل اگر حقائقی که از خود غائب یافت می شوند، مستقلّ از غیر یافت و وجدان شوند، «جوهر غاسق» بوده و اگر قائم به غیر، یافت و وجدان شوند، «عرض غاسق» نامیده می شوند.
تحلیل و تبیین دیدگاه صدرالمتألّهین پیرامون حقیقت نور محسوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث و بررسی پیرامون مقولات و اقسام آن همواره از جمله مباحث حائز اهمّیّت در میان مسائل فلسفی محسوب می گردد. مقوله کیف یکی از این مقولات ده گانه است. این مقوله مشتمل بر اقسام مختلفی است که کیف محسوس یکی از انواع آن به شمار می رود. نور، از جمله کیفیّات محسوسی است که ملّاصدرا سعی در تبیین آن دارد. به جهت تبیین این مهمّ، پس از توضیح معنای لفظی این مفهوم، در بیان نسبتی که میان نور و رنگ وجود دارد، تلاش کرده و آن را عین ظهور و آشکاری می داند. گرچه وی در بیان این موضوع از مطالب مشابه فخررازی در المباحث المشرقیّه متأثّر است، امّا در عین حال دیدگاه خاصّ خود دراین باره را که مغایر با رویکرد فخر است، تبیین نموده است. صدرالمتألّهین نور را موجودی ابداعی دانسته که مادّه در قیام آن به جاعل شرط نیست و در عین حال، نور محسوس را به معنای نحوه وجود جوهر جسمانی ای که نزد نفس حاضر است، می داند. این مقاله با بهره گیری از روش تحلیلی- تطبیقی، برآنست که ابتدا رویکرد ملّاصدرا توضیح داده شود، سپس با بیان اشکلات وارد شده، در دفاع از رویکرد وی بکوشد
تحلیل انتقادی ماهیت و عوامل مؤثر بر خُلق در مکتب اخلاقی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
137 - 157
حوزههای تخصصی:
بررسی خُلقیات با نگاه وجودشناختی امری حائز اهمیت است. براساس این نگاهْ جایگاه خُلقیات در نفس و تأثیر آن در ساحات نظر و عمل ازمنظر فلسفی تبیین می شود. این مقاله درنظردارد ازنظر ابن سینا به این بحث بپردازد. ازنظر وی حقیقت خُلقیات در رابطه ای که نفس با بدن ازطریق قوا دارد، شکل می گیرد. اگر عقل عملی نسبت به قوای حیوانی واجد هیئت استعلائی باشد، نفس واجد ملکه توسّط می شود و اگر هیئت استعلائی متعلق به قوای حیوانی باشد، ملکه افراط یا تفریط بر نفس عارض می شود. این عروض به واسطه عقل فعال و با سه علت مُعدّه اعتیاد، مزاج و اجتماع انجام می گیرد و در ساحت های نظری و عملی نفس اثرگذار است. در حیطه نظر اگر تزکیه نفس صورت گرفته باشد، نفس آمادگی بیشتری برای دریافت معقولات پیدامی کند و در حیطه عمل، شکل گیری خُلقیات منجر به استمرار فعل و شکل گیری عادات می شود که این عادات می تواند تعیین کننده خُلقیات بعدی باشد. ابن سینا علی رغم بیان دقیق تری که نسبت به حکمای گذشته از این بحث دارد، ازآنجاکه نفس را مجرد محض و تحولات نفس را از نوع تحولات عرضی می داند، نمی تواند تبیین مناسبی از نحوه استکمال انسان ازطریق خُلقیات ارائه دهد.
نقش تمثیل آینه در تبیین مسائل وجودشناسی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۶)
71 - 90
حوزههای تخصصی:
آینه بعنوان یک مصنوع و پدیده یی شگفت انگیز، همواره برای تبیین مسائل عرفانی، مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده است. هنر ملاصدرا در حکمت متعالیه، استفاده از تمثیل آینه در تبیین یافته های وجودشناسانه خود است. این نوشتار که با روش تحلیل محتوا و کتابخانه یی نگاشته شده، درصدد تبیین چگونگی استفاده ملاصدرا از تمثیل آینه در تبیین مسائل و یافته های فلسفی است و نشان میدهد که صدرالمتألهین بطور عمده به یازده ویژگی آینه برای تبیین بسیاری از مسائل غامض فلسفی تمسک جسته است که عبارتند از: 1) وجود صور در آینه عین وجود خود آینه نیست، اگرچه صور در آینه موجودند؛ 2) نمایشگری آینه؛ 3) سلب نمایشگری بر اثر زنگارپذیری و وجود مانع و حائل؛ 4) تأثیر جهت و وضعیت آینه در مشاهده شیء خارجی؛ 5) وجود تبعی و بالعرض داشتن صور مرئی در آینه؛ 6) تطابق صور در آینه با شیء خارجی؛ 7) وارونه نمایی آینه؛ 8) ظرفیت متنوع آینه در دریافت نور و صور؛ 9) قابلیت نوردهی آینه؛ 10) مرئی بالذات نبودن آینه؛ 11) شدت و ضعف در نمایشگری آینه. این ویژگیها باعث شده است تا تمثیل آینه در تبیین مسائلی همچون علم خداوند به مخلوقات، نسبت خداوند به موجودات، وحدت وجود در عین تعدد وجودات، فناء فی الله و عبادت حقیقی، معیت خداوند با موجودات، معرفت خداوند، نسبت وجود و ماهیت، نسبت دنیا و آخرت، زیبا دیدن امور فناپذیر، تجرد صور ادراکی، مشاهده حقایق، شرایط و موانع نفس در ادراک حقایق، خلود اهل نار، مسئله شفاعت، نسبت بدن اخروی و بدن دنیوی، نسبت نفس و بدن و... کارآمد باشد.
بررسی انتقادی نظریه «انکشاف» و ارائه نظریه «انفطار» درباب حصول علم بر اساس آثار و مبانی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۶)
105 - 122
حوزههای تخصصی:
چگونگی تحقق علم در نفس ناطقه انسان از محوریترین مباحث معرفت شناسی است. این مهم، بر اساس مبانی صدرایی، بویژه اصل نظام توحیدی ذات مظاهر یا همان وحدت شخصی وجود ، تبیینی نو بخود گرفته که نظریه «انکشاف» جدیدترین نظریه در اینباره است. اما بر نظریه «انکشاف» نقدهایی وارد شده که عبارتند از: خلط میان نفس کلیه و نفوس جزئیه؛ عدم بساطت تام نفوس جزئی، نقض بساطت با بطون و ظهور، عدم استکمال نفس، تبیین ناپذیری علم اجمالی و تفصیلی، منافات بساطت با وجود حجابها. مقاله حاضر، با بازخوانی دقیق آثار صدرایی و توجه خاص به نوآوریهای وی در موضوع نفس، ضمن رفع نقد وارده بر نظریه «انکشاف»، به نظریه یی جدید رسیده که آن را «انفطار» نام نهادیم. تقریر کلی نظریه «انفطار» چنین است: نفس انسان بر اساس تجرد، بساطت و اشتداد وجودی حاصل از حرکت جوهری، وجود واحد سیال اتصالی است که هر «آن»، در صیرورت است؛ بهمان نحو که خود نیز صیرورت و نمودی از نفس کلیه الهی است. هر مرحله از این صیرورت، نحوه یی از حصول علم است که با نظر به نوع معدات، حصولی یا حضوری خوانده میشود. «انکشاف»، ناظر بر «بودن» است اما «انفطار» مبین «شدن و شکوفایی» خواهد بود.
چیستی علوم انسانی اسلامی از منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
33 - 60
حوزههای تخصصی:
ایده علوم انسانی اسلامی چندین دهه است که در حوزه های معرفتی جهان اسلام مورد بحث و بررسی است. در این راستا آیت الله جوادی آملی از جمله اندیشمندانی است که در بستر حکمت و فلسفه اسلامی درباره این موضوع ضمن مباحث مختلف دیدگاه خویش را ارائه داده است. ایشان از رهگذر عبور از تلقی تجربه گرایانه به علم و علوم انسانی نافی تقید علم در معنای حسی و تجربی است و معتقد است هویت علم و از جمله علوم انسانی در انکشاف آن نسبت به معلوم است. ایشان با تمایز میان دو دسته معلومات در علوم طبیعی و علوم انسانی، معیار اسلامی بودن علوم انسانی را علاوه بر انکشاف علم نسبت به معلوم، تطابق موضوع با اراده تشریعی خداوند می داند، بدین صورت که اگر موضوع علوم انسانی در نسبت با اراده تشریعی خداوند در نظر گرفته شود و علوم انسانی متکفل بررسی چنین موضوعی باشد، علوم انسانی اسلامی محقق خواهد بود.
پدیدارشناسی کاربردی: چرا نادیده انگاری اپوخه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
147 - 177
حوزههای تخصصی:
این پرسش که آیا پژوهش و تحلیل دقیق پدیدارشناختی ما را ملزم به استفاده و اجرای اپوخه و تحویل می کند، هنوز در چارچوب فلسفه پدیدارشناختی بحث نشده است. این پرسشی است که غالبا در تحقیقات کیفی نیز با شور و حرارت مطرح شده است. به ویژه آمدئو جورجی اصرار نموده است که هیچ تحقیق علمی نمی تواند مدعی وضعیت پدیدارشناختی شود مگر اینکه با گونه استفاده و اجرای اپوخه و تحویل مستحکم شده باشد. جورجی تا حدی این ادعا را بر اساس ایده های استوار می سازد که در تالیفات روان شناسی پدیدارشناختی هوسرل پی افکنده می شوند. در مقاله حاضر ایده های هوسرل را مورد بحث قرار می دهم و استدلال خواهم نمود، در حالی که اپوخه و تحویل برای پدیدارشناسی استعلایی حیاتی محسوب می شوند، (اما) مساله ی بسیار پرسش برانگیز اینست که آیا آن ها برای کاربردهای غیر فلسفی پدیدارشناسی نیز همین گونه تعیین کننده اند.
اندیشه درباره مرگ: هراس یا شجاعت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
97 - 114
حوزههای تخصصی:
مواجهه خردمندانه و مناسب با مرگ، پرسش و دغدغه بسیاری از نظام های فکری فلسفی بوده و نظرات مختلفی درباره مطلوب بودن و غیرمطلوب بودنِ فکر مرگ و راهکارهای متفاوتی برای رفع ترس از مرگ ارائه شده است. یکی از معروفترین راهکارها، راه حل اپیکوری و رواقی برای مقابله با ترس از مرگ است که در آن از طریق تحلیل روانشناختی ترس و با مفروض در نظر گرفتن عاملِ لذت و الم برای آن، سعی در اقناع روانی نفس می شود. اما در نظریه سقراط و افلاطون که مبتنی بر برتری و بقای مستقل نفس است،کمال مطلوب انسان، رفضِ بدن و دوری از خواسته های آن و تعطیل حواس است و چنین شرایطی به طور طبیعی در هنگام مرگ رخ می دهد. بنابراین فیلسوف و حکیم، نه تنها از مرگ نمی هراسد و نمی گریزد، بلکه به استقبال آن می رود. بسیاری از حکما و عرفای اسلامی رویکردی همانند سقراط و افلاطون و یا همانند رویکرد اپیکوری و رواقی اتخاذ کرده اند. ابن سینا از جمله کسانی است که همانند سقراط و افلاطون، مواجهه شجاعانه با مرگ را نوعی کمال عارفانه می داند. اما فارابی در امتداد نظر ارسطو فضیلتِ شجاعت را امری تحصیل کردنی و مبتنی بر اراده و اختیار انسان دانسته است و آن را در شیوه زیستن معنا کرده است.
تحلیل و تبیین تهافت ظاهری معنای عشق از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
167 - 191
حوزههای تخصصی:
ضرورت بررسی میراث فلسفی فیلسوفان در باب معنای عشق، کاری بس سترگ است که مفهومش در غایت ظهور، اما در نهایت خفاست. ابوعلی سینا، سرسلسله جنبان حکمت مشاء در عالم اسلامی، در آثارش از «پزشکی» تا «فلسفه و عرفان» سه دیدگاه متفاوت را پیرامون معنای عشق اظهارمی دارد؛ در «القانون فی الطب» ، متأثر از طب جالینوس، عشق را بیماری وسواس گونه ای شبیه به مالیخولیا توصیف می کند. وی در «رساله ی عشق» با روش فلسفی استدلالی اش درصدد اثبات عشق به عنوان جوهره ی بقاء موجودات و سریانش در تمام هستی برمی آید و درنهایت، در نمط نهم «اشارات» با نگاهی عارفانه، آن را ترنّمی از عشق عفیف رانده که موجب تلطیف سرّ و آمادگی در سلوک می گردد. این پژوهش با روش تحلیل فلسفی و اسنادی تلاش کرده تا به تحلیل و تبیین تهافت ظاهری معنای عشق از دیدگاه ابن سینا بپردازد و نهایتاً موجهات مدللی در راستای رفع و دفع تهافت های حاصله از عشق، در چهار قسمت طرح اندازی نماید که از میان آن ها تقلیل نظر شیخ در «قانون» را به عوارض نوع خاصی از عشق ارجح دانسته است.
واژگان کلیدی: ابن سینا، عشق، تهافت، مالیخولیا، عشق عفیف، عله الوجود.
رابطه ایمان و اختیار از نگاه علامه طباطبایی و پل تیلیخ(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
رابطه ایمان و اختیار انسان، همواره در جوامع غربی و شرقی مورد بحث بوده است. در این پژوهش، به رابطه ایمان و اختیار و مقایسه دیدگاه های علامه طباطبایی و پل تیلیخ پرداخته شده است. علامه طباطبایی، در عین قائل شدن اختیار در کسب ایمان، آن را مرتبه ای قلبی و رتبه بعد از شناخت اولیه دین و مقدمه عمل و اطاعت می دانند در حالیکه پل تیلیخ ایمان را غایت قصوا یا دلبستگی نهایی تعریف کرده و آن را حاصل عمل همه وجود آدمی همچون عقل و اراده و احساس، دانسته و مرحله اول ایمان که یافتن متعلق ایمان است را امری اختیاری و مرحله تسلیم و دلبستگی به آن را امری غیر ارادی دانسته است.علامه طباطبایی در مباحث مفصل پیرامون ایمان و نقش اختیار انسان در نیل به ایمان را تبیین نموده اند. در تفکر اسلامی، علامه طباطبایی، حقیقت ایمان را تصدیقی قلبی می داند که شدت و ضعف پذیر است و مومن امنیت و اطمینانی کسب می کند که هرگز در اعتقاد خودش دچار تردید نمی گردد و ایمان را امری اختیاری می دانند.پل تیلیخ فیلسوف و الهی دان پروتستان نیز، در کتاب های خود از جمله، پویائی ایمان و الهیات سیستماتیک، به بحث پیرامون عقل و ایمان و اختیار با آن پرداخته است. ایمان از دیدگاه تیلیخ نه علم به حقیقتی است، نه علم به گزاره ای است و نه اختیار عقیده ای است.
تحلیل و تبیین افعال و ملکات نفسانی و تاثیر متقابل آن در اندیشه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۵
63 - 90
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، افعال و ملکات نفسانی و تاثیر متقابل آن دو از منظر نظام فلسفی حکمت متعالیه بحث می شود و آشکار می گردد که رابطه افعال و ملکات دو سویه است و روی هم دیگر تاثیر متقابل می گذارند. ملاصدرا صدور فعل ارادی را مبتنی بر مبادی خاص می داند و باور دارد، در انسان عقل عملی خاستگاه اصلی صدور افعال است و در حیوانات وهم و خیال این کارکرد را دارند. ملکات نیز در اثر تکرار فعل و ممارست تحقق پیدا می کنند و بعد از تحقق در صدور افعال نقش دارند. درواقع، افعال و ملکات هر کدام در خلق دیگری تاثیرگذار می باشد. البته افعال و ملکات انواع و مراتب مختلف دارند و مانند خود نفس دچار شدت و ضعف هستند. نفس انسان در هر مرتبه ای افعال و ملکات مخصوص خود را دارد و متناسب با جایگاه وجودی خود قادر به انجام امور می شود و در اثر ممارست زیاد اخلاق متناسب با همان درجه وجودی را در نفس خود نهادینه می سازد. با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی، چیستی، نحوه شکل گیری، انواع فعل و ملکه و تاثیر متقابل آن دو مورد بحث و ژرف نگری قرار می گیرد. مطمئنا التفات به نفس انسانی از حیث افعال و ملکات ابعاد متفاوت تری از حقیقت نفس را برجسته خواهد کرد، به ویژه، اینکه اثر و مقاله ای مستقیما بدان نپرداخته است، لذا بحث از این موضوع ضرورت پیدامی کند.
کمال از دیدگاه ابوالحسن عامری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی این مقاله آن است که ابوالحسن عامری به کمال چگونه می نگریسته است؟ روش ما در این تحقیق، براساس تحلیل و ارزیابی داده هایی است که به صورت گزارش از متن آثار عامری احصا کرده ایم. اهم یافته های این پژوهش عبارتند از: عامری کمال را هم در مورد خدا، هم همه ممکنات و هم درمورد انسان به کارمی برد. درواقع کمال به معنای عام در این مقاله مورد نظر است. البته این فیلسوف اگرچه تعریفی حقیقی از کمال ارائه نداده، کمال را به عنوان یک صفت عینی وحقیقی به کاربرده است. او در یک تقسیم، کمال را به طبیعی که اراده موجودات در آن دخیل نیست و اکتسابی که اراده موجودات در آن دخیل است تقسیم نموده. از جهت دیگر می توان کمال را به دو قسم مطلق که از هر نقصی مبراست و اختصاص به حق تعالی دارد و نسبی که در مقایسه با گذشته موجود یا با سایر موجودات ارزیابی می شود، تقسیم کرد. در تقسیمی دیگر کمال را به کمال نفس وکمال بدن تقسیم می کند؛ یعنی این کمال گاهی ناظر به نفس و زمانی دیگر ناظر به بدن است. البته تقسیم بندی دیگری نیز می توان از نظام فلسفی او استنباط کرد، گرچه عامری دست به آن نزده است. این تقسیم کمال عقلی وکمال اخلاقی است. کمال عقلی ناظر به قوه نظری دراّکه نفس و کمال اخلاقی ناظر به قوه عملی نفس است. همچنین عامری بر این باور است که کمال، امری تشکیکی است و مصادیقی برای آن ذکر کرده است.
سنجش نظریه «اتحاد وجودی و تغایر تحلیلی جوهر و عرض» استاد فیاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
25 - 38
حوزههای تخصصی:
در باب رابطه وجودی جوهر و عرض، دو دیدگاه کلان وجود دارد: اتحاد وجودی و تغایر وجودی. استاد فیاضی با اتخاذ مبانی خاص در باب معنا، مفهوم و مصداق، نظریه «اتحاد وجودی» را تقویت کرده است. وی برای دیدگاه مذکور از یک مبنای عام، یک دلیل و یک مؤید بهره برده است. مبنای عامِ دیدگاه مذکور این است که «تعدد معانی مستلزم تعدد وجود نیست» و در نتیجه، یک وجود می تواند مستجمع معانی متعدد شود و معنی در دیدگاه استاد فیاضی محکی مفهوم است و موطن آن همان جایی است که مصداق آن مفهوم واقع است. مدعای مورد بحث مردود است؛ زیرا نه شاهد یادشده قابل قبول است و نه مبنای نظریه مذکور (یعنی نظریه «معنی» به شکلی که در این دیدگاه مد نظر است) صحیح است و نه دلیل ادعاشده را می توان پذیرفت.
پژوهشی درباره انسان شناسی اثولوجیا از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
113 - 126
حوزههای تخصصی:
اثولوجیا انسان شناسی را در قوس نزول و قوس صعود بررسی می کند در قوس نزول انسان عقلی، انسان نفسی، و انسان حسی و در قوس صعود، بازگشت این مراتب انسانی به موطن اصلی را تبیین می کند. مسئله این نوشتار بررسی خوانش ملاصدرا از انسان شناسی اثولوجیاست. مراتب انسانی در اثولوجیا چگونه با قرائت و خوانش صدرایی از مراتب انسانی سازگار است؟ آیا می توان از تأثیرپذیری ملاصدرا از انسان شناسی اثولوجیا سخن گفت؟ ملاصدرا در آثار مختلف مانند اسفار، شواهد الربوبیه، مفاتیح الغیب و تفسیر قرآن کریم انسان شناسی اثولوجیا را انعکاس داده است. ملاصدرا با مبانی فلسفی-اسلامی خود یعنی حرکت جوهری، و تشکیک وجود و نفس واحده و نگاه قرآنی به مسئله انسان، انسان شناسی اثولوجیا را در مراحل قوس نزول و صعود تبیین کرده است؛ درواقع بازخوانی ملاصدرا از انسان شناسی اثولوجیا بازخوانی انتقادی برمبنای فلسفه اوست. و به نتایج متفاوتی از اثولوجیا می رسد. این نوشتار به روش توصیفی و تحلیلی است.
بررسی چیستی و مختصات معقول ثانی فلسفی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
101 - 126
حوزههای تخصصی:
معقولات به عنوان ابزار تفکر در فلسفه، نقش محوری درمباحث این علم برعهده دارند. در این میان، به ویژه معقولات ثانی فلسفی در جهت تحقیقات و تحلیلی های فلسفی از اهمیت مضاعفی برخوردارند. این امر به خصوص در حکمت متعالیه که حقایق را از منظر واقعیت عینی و نه از دریچه ذهن مورد تحلیل قرار می دهد بسیار مورد توجه است. در این جهت، ملاصدرا به جهت اهمیت این بحث، نگاه ویژه ای به معقول ثانی فلسفی دارد و تبیینی متفاوت از نظر مشهور عصر خود در معقول ثانی فلسفی ارائه داده است. به جهت فاصله گرفتن ملاصدرا از نظر مشهور و رهزن بودن برخی عبارات ایشان در استفاده از اصطلاح معقول ثانی، فلسفه ورزان متأخر، در فهم و ارائه این بحث دچار تشتت شده اند و برخی حتی نظرهای متناقضی مطرح کرده اند. از این رو در این مقاله در ضمن بررسی برخی از این نظرها، به بررسی چیستی و مختصات معقول ثانی فلسفی در دیدگاه ملاصدرا پرداخته ایم. از نتایج این بحث، یافتن فهم صحیح از حکمت متعالیه و به خصوص از مسائلی است که مبتنی بر مبنای ملاصدرا در بحث معقول ثانی فلسفی در حکمت متعالیه ارائه شده است.
بازسازی نظریۀ ظهور آلستون با الهام از تمایز وجود رابط و رابطی در فلسفۀ اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
175-193
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریه های ادراک حسّی نگره ی ظهور است که بر اساس آن به هنگام ادراک حسّیْ اشیاء خارجی برای ما ظهور می یابند. اما همچون دیگر نظریه های واقع گروی مستقیم نگره ی ظهور نیز با چالش های متعدّدی روبروست، که مهم ترین شان چالش خطا و توهّم حسّی و چالش تأخیر زمانی اند. آلستون، که از برجسته ترین مدافعان متأخر نگره ی ظهور است، تااندازه ای چالش نخست را مهار می کند. در این مقاله، با تحلیل فلسفی، از جمله تحلیل زبانی، نشان می دهیم که می توان همچنان تقریر بهتری از این دیدگاه پیش کشید. در این مقاله با الهام از مینو [=ایده]های وجود رابط و رابطی و دو گونه ی وجود رابط دو گونه ظهور به میان آورده می شود. افزون بر این، نشان داده می شود که درست همانگونه که در ظهور عوامل ذهنی فاعل دخیل اند، تمامیت محیط_شامل خودِ شیء، آب/هوا/غیر اینها، نور با درجات و رنگ های مختلف اش، و منظر و زاویه ی دید_می تواند ظهورهای گوناگونِ عینی را رقم زند. به این ترتیب، هم دو چالش پیش گفته بسیار قدرتمندتر تبیین خواهند شد هم معرفت زایی حواسّ.
تحلیل رابطه توحید عملی و تاب آوری اجتماعی با تأکید بر اندیشه های علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
84 - 101
حوزههای تخصصی:
افزایش سازگاری و تاب آوری در برابر حوادث طبیعی یا انسانی و بررسی عوامل دخیل در آن یکی از دغدغه های دیرین بشر است. از آنجا که باور توحیدی انسان نقش مستقیم در انعطاف و تاب آوری او در مواجهه با رویدادهای زندگی دارد، این مقاله درصدد بررسی رابطه توحید در عمل و میزان تاب آوری انسان با تکیه بر نظرات آیت الله مصباح برآمد. شیوه داده پردازی این پژوهش، کتابخانه ای و بر اساس روش توصیفی و تحلیلی است. بر اساس اندیشه های علامه مصباح یزدی، مظاهر توحید در عمل در جهت افزایش تاب آوری یک اجتماع، در سه محور کلی «تعامل سازنده با افراد جامعه» و «تواصی به مکارم اخلاقی و ارزش های انسانی» و «توجه به معناداری و هدفمندی زندگی» طرح می شود. تعامل، ناظر بر مشارکت های عملی اجتماعی بر مدار توحید است که از طریق «حفظ وحدت جامعه»، «رعایت حقوق و مصالح اجتماعی خود و دیگران» و «تأمین کرامت و عزت نفس نیازمندان» منجر به افزایش تاب آوری اجتماعی می گردد و تواصی نیز ناظر به مشارکت های کلامی بر مدار توحید است که با نظارت رهبران دینی از طریق توجه دادن مردم به امیدواری به الطاف الهی و تواصی افراد جامعه به حق، صبر و ترحم موجب تاب آوری بیشتر می شود و در نهایت توجه به معناداری و هدفمندی زندگی که بر مبنای توحیدی با توجه به قضا و قدر و حکمت های الهی جهت تدبیر عالم و موقتی دانستن دنیا و اصالت آخرت همراه خواهد بود، عوامل افزایش تاب آوری یک اجتماع را فراهم می آورد.