تصویر دکارت از «خدا»، جوهری نامتناهی، سرمد، تغییرناپذیر، قائم به ذات، عالم مطلق، قادر مطلق و آفریننده هر موجود دیگری است. تقریر وی از برهان وجودی برای اثبات خدا، چندان تازگی ندارد و جذابیت آن بیشتر از این جهت است که او دیدگاه مکانیستی و هندسی خویش از جهان را با توسل به اثبات وجود خدا توجیه می کند و ازاین رو خدا در فلسفه دکارت، شأن وجودی ندارد؛ بلکه شأن او معرفتی است که درنتیجه با خدای واقعی، فاصله عمیقی پیدا می کند. به باور دکارت، خدا عالَم را مانند دستگاه عظیمی از اجسام متحرک آفریده و آن را به حال خویش رها ساخته است تا به حرکتش ادامه دهد که این با انتقاد مخالفان مواجه شده است. پرسش درباره خدای موردنظر دکارت این است که آیا واقعاً او خدای وجودی و حقیقی است و دکارت به آن اعتقاد دینی دارد یا اینکه این خدا بیشتر برای تضمین معرفت یقینی و تبیین جهان موردنظر دکارت با روش مکانیکی و هندسی طراحی شده است؟ این مقاله درپی تحلیل و بررسی این پرسش و نقد دیدگاه دکارت از سوی برخی از متفکران غربی و فیلسوفان مسلمان است.
در این مقاله کوشش مى شود پس از به میان آوردن بحث از اصلى ترین مسائل در باب جاودانگى و بقاء زندگى انسان پس از مرگ, یکى از کهن ترین نظریه هاى جاودانگى و بقاء, یعنى خلود و زندگى نفس بدون بدن, در فلسفه و الاهیات اسلامى و مسیحى شرح و تبیین شود. این نظریه در فلسفه و الاهیات, صورت هاى مختلفى را پذیرفته است.
آیا انسان پیش از زندگى این جهانى, اساساً زندگى نفسانى بدون بدن را تجربه کرده است یا نه؟ گذشته از چگونگى پاسخ به این پرسش, آیا آدمى پس از زندگى این جهانى, زندگى نفسانى بودن بدن را نیز تجربه خواهد کرد؟ کسانى که به این پرسش پاسخ مثبت مى دهند دو دوسته اند: دسته اول, زندگى نفسانى بدون بدن پس از این جهان را ابدى و دائمى مى دانند, به گونه اى که نفس و بدن دیگر با هم همسایه و هم نشین نخواهند شد و نفس دیگر چنین لباسى را در بر نخواهد کرد, اما دسته دیگر این مفارقت و جدایى را موقّتى دانسته و معتقدند که بار دیگر نفس و بدن, اما این بار به طور ابدى, با هم مقرون گشته و دیگر جدایى از یک دیگر را نخواهند دید. آنها که به پرسش پیش گفته پاسخ منفى داده اند مصاحبت نفس و بدن را قوى تر از آن مى دانند که یکى بدون دیگرى امکان بقاء داشته باشد, از این رو معتقدند که نفس, هیچ گاه طعم جدایى از بدن را نخواهد چشید; این دو با هم آمده اند, با هم خاموش مى شوند و سرانجام بار دیگر با یک دیگر به زندگى ابدى دست خواهند یافت.
دیدگاههای عرفا در مباحث معرفتشناختی (هرچند نه با این عنوان) در متون عرفانی مطرح شدهاند. در شمارههای پیشین نظریات عینالقضاة همدانی و صدرالدین قونیوی در این خصوص مورد بحث قرار گرفت. این مقاله به دیدگاههای عارفی دیگر یعنی شیخ سید حیدر آملی پرداخته است. در راستای این هدف، نگارنده ضمن معرفی اجمالی شخصیت علمی سید حیدر آملی، به استخراج، طبقهبندی و طرح دیدگاههای وی پرداخته است.