فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۲۱ تا ۲٬۰۴۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
تحلیل فلسفی وحی و تکلّم الهی، یکی از ضرورت های دینی است. بشری بودن الفاظ قرآن کریم، انگاره ای است که حداقل از اوایل قرن چهارم هجری، برای تبیین نحوه تکلّم الهی به وجود آمده است و برخی در این میان برآنند که با توجه به اصل «سنخیت» ممکن نیست قرآن مخلوق بی واسطه خداوند باشد و بنابراین در جریان وحی، تنها معانی بدون شکل بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و ایشان خود به شکل دهی و عربی کردن معانی مبادرت ورزیده است. ازاین رو، پس از تبیین نحوه تمسک قائلان به بشری بودن الفاظ قرآن کریم، به اصل سنخیت، برداشت آنان تحلیل و نقد شده است و چنین به دست آمد که پذیرش اصل سنخیت مانع الهی دانستن الفاظ قرآن کریم نیست و با توجه به مبانی فلسفی، ازجمله مبانی وحدت وجود و تشکیک در وجود، می توان با فرض پذیرش اصل سنخیت و بساطت ذات، همچنان الفاظ قرآن کریم را مخلوق بی واسطه خداوند دانست
بررسی دیدگاه مفسران کلامی اهل سنت درباره بازتاب گروه معصومان در تقسیمات انسانی قرآن با محوریت سوره واقعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۳
۱۶۵-۱۸۸
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم در موارد متعدد اقدام به تقسیم گروه های انسانی نموده است. این تقسیمات انسانی در راستای اهداف هدایتی و تربیتی قرآن قرار دارد. پرسش این تحقیق آن است که گروه های مطرح شده در قرآن چگونه بازتاب دهنده معصومان^ است؟ این پژوهش که با روش کتابخانه ای و توصیفی تحلیلی انجام گرفته است، با محور قرار دادن تقسیم موجود در سوره واقعه، دیدگاه مفسران کلامی اهل سنت مانند فخررازی، زمخشری، سمرقندی، آل غازی و آلوسی را با برداشت های مفسران کلامی شیعه مانند طوسی، طیب و طباطبایی ارزیابی نموده است، تا نشان دهد این رویکرد تفسیری، گروه های موجود در آیه را چگونه بازشناسی کرده است. نتایج این بررسی نشان می دهد در این تفاسیر دو دیدگاه کلی درباره مصداق شناسی سابقان و مقربان، بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده است. دیدگاه نخست با تبیین های مختلف، مورد تحلیل و پذیرش قرار گرفت و چالش ها و اشکالات دیدگاه دوم، بیان گردید.
تحلیلی بر اسناد روایت اصبغ بن نباته در کتاب های الکافی، کمال الدین و الهدایه الکبری
منبع:
مطالعات مهدوی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۹
7-44
حوزههای تخصصی:
محدثان امامیه در تحلیل خود بر تعارض احادیث، قواعدی را مشخص کرده اند که توسط آن ها یا جمع میان ادله صورت گرفته یا یکی را بر دیگری ترجیح می دهند. از قراین ترجیح می توان به اعتبار سند و دقت راویان و همچنین تعدد اسناد اشاره کرد. یکی از این گزارش ها که در دوره های مختلف تاریخ حدیثی و کلامی امامیه مورد استفاده قرار گرفته، گزارشی منقول از دیدار اصبغ بن نباته با حضرت علی7 و بیان وجود امام مهدی4 و رخداد غیبت برای ایشان است. شهرت این روایت به دلیل وجود دو فراز: «من ظهر الحادی عشر من ولدی» و «کم تکون الحیره، سته ایام أو سته أشهر أو ست سنین» است. این دو قسمت از روایت منجر به برداشت های مخالف با آموزه های قطعی نزد امامیه مانند دوازده نفربودن ائمه% و مدت زمان مشخص برای غیبت صغرا و نامشخص برای غیبت کبرا شده است. شارحان حدیث در دو سده اخیر تلاش کرده اند تا به تبیین آن پرداخته و راه حل رفع تعارض ظاهری میان این دو فراز با آموزه های قطعی امامیه را ارائه دهند. نویسندگان معاصر نیز در مقام پاسخ گویی به دیدگاه جریان های انحرافی مانند احمد اسماعیل بصری همت گماشته اند. با توجه به تفاوت سند روایت در کتاب الهدایه الکبری (این سند از ابتدا تا اتصال به اصبغ بن نباته با دیگر اسناد تفاوت دارد)، تعدد اسناد شیخ صدوق به این گزارش و تمایز متن او با متن کلینی، به بررسی سه سند مندرج در منبع متقدم (کافی)، منبع پر إسناد (کمال الدین) و منبع متفاوت (الهدایه الکبری) می پردازیم. نگارنده گمان دارد که با توجه به قواعد فهم روایت، توجه به نسخه بدل، خانواده حدیث و فهم عالمان متقدم از روایت، گزارش پیش گفته قابل توجیه بوده و مخالفتی با عقاید امامیه ندارد. از طرف دیگر با توجه به قراین مختلف، از جمله اسناد متعدد و اعتنای محدثان ضابط به متن مندرج در کتاب کمال الدین و پیراستگی متن از هرگونه ابهام، نقل شیخ صدوق بر دیگر نقل های صورت گفته ترجیح داشته و مورد قبول است. این پژوهش با روش تحقیق آمیزه ای تلفیقی و داده پردازی توصیفی – تحلیلی به موضوع پرداخته است.
سنجش نیازهای پژوهشی در گستره مناسبات آموزه مهدویت و مطالعات مدیریت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
191 - 217
حوزههای تخصصی:
نیازسنجی پژوهشی به فرایند شناسایی نیازهای پژوهشی بالقوه و تعیین اولویتها اشاره میکند. در این پژوهه خواهیم کوشید با هدف ارتقای کیفی مهدویتپژوهی و تعمیق رویکرد بینارشتهای در این زمینه، مهمترین نیازهای «مهدویتپژوهی» با رویکرد «مدیریت» را ارائه کنیم. آنچه شایان توجه میباشد این است که این نوشتار «تعیین جهتگیری مناسب در عرصه مهندسی فرهنگ انتظار»، «کشف فرصتها و تهدیدات»، «فرصتجویی هوشمندانه» و «درک بهتر از راهبردهای رقیب» را از مهمترین کارکردهای مهدویتپژوهی با رویکرد مدیریت میداند. نتایج حاصل از تحلیل و ترکیب دادههای جمعآوری شده نشان میدهد که ساحتهای قابل تأمل در پیوند میان مهدویتپژوهی و مدیریت را باید در «مدیریت مسائل عمومی»، «مدیریت رفتارسازمانی»، «مدیریت راهبردی و «آیندهپژوهی» پیگیری کرد. باید اذعان داشت که فاصله میان وضع موجود و مطلوب در مهدویتپژوهی با رویکرد مدیریت فراوان است و مسائل فراوانی در ساحتهای گوناگون هنری در پیوند با آموزه مهدویت ظرفیت برای تحقیق و پژوهش را دارد. در این جستار به بیش از صد و شصت مسئله قابل تأمل در مهدویتپژوهی با رویکرد مدیریت اشاره شده است.
بررسی نقش جریان وضع حدیث در برخی آموزه های مهدویت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
91 - 108
حوزههای تخصصی:
از برجستهترین آسیبها در حوزه نقل روایات، ورود روایات برساخته و نیز دستبرد در روایات صادر از معصومین: است. و این، البته یکی از جبرانناپذیرترین آسیبهای ممکن در تاریخ اسلام، است که خود سبب شده تا سند و متن برخی روایات از جایگاه بلند اعتماد به زیر آمده، همواره با نگاه تردیدآلود، دیده شوند. یکی از عرصههایی که با ورود این آفت، آسیبهای جدّی دیده، روایات و بحث مهدویت است. اگرچه همواره معصومین: تلاشهای وافری در زمینه پرهیز مردم از این آسیب از خود نشان دادند، اما ورود این معضل برخی از گسترههای معارف مهدوی را دستخوش دگرگونیهایی اگرچه اندک ساخته است. این پژوهش در بازنمایی میزان این تأثیر در برخی از این گسترهها سامان گرفته و پس از بررسی برخی شواهد روایی به تحلیل سند و محتوای آنها پرداخته است. یافتههای پژوهش؛ حاکی از آن است که در مواردی که قطع به صدور روایت از معصوم7 حاصل نمیشود، و احتمال وضع و تحریف به میان میآید، دقت و تأمل در منبع، سند و محتوای روایت امری بایستهتر مینماید، چرا که بیشتر آسیبهایی که آموزههای مهدویت را در بر گرفته است، معلول همین جعل و تحریف در روایات مزبور است. و این آسیبها، بر کارایی آموزههای یادشده تأثیر منفی و معناداری دارد.
بررسی انتقادی دیدگاه نائینی پیرامون ضرورت علّی در پرتو حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیستم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۵
1 - 22
حوزههای تخصصی:
مسئله علّیت و فروع آن همچون ضرورت علّی از جمله مسائلی است که از دیرباز مورد توجه متفکران بوده و به رغم چنین قدمتی اکنون نیز مورد ملاحظه و رقم زننده مناقشات زیادی است. طیف گسترد ه ای از آراء (از اثبات مطلق تا سلب مطلق) که در باب ضرورت علّی ارائه شده نشان از صعوبت و اهمیت بحث داشته و می طلبد مورد بررسی و تأمل دقیق قرار گیرند. در فلسفه اسلامی و از جمله حکمت متعالیه، ضرورت علّی به عنوان یکی از بنیاد های عام فلسفی پذیرفته شده به طوری که با تحلیل های مختلف، پذیرش یا ردّ آن به منزله قبول یا ردّ خود اصل علّیت تلقی گشته است. در مقابل، برخی از اصولیین همچون میرزای نائینی و تابعانش با تبیین های متفاوت، لازمه پذیرش اراده و اختیار انسان را نفی ضرورت علّی در فواعل مختار دیده و ضمن وجدانی و نه عقلی دانستن قاعده "الشیء ما لم یجب لم یوجد" تخصیص یا تخصّص آن را جایز شمرده اند و بر همین اساس، این قاعده را به علت های تامه موجَب و طبیعی فرو کاسته اند. از جمله دستاورد های مقاله حاضر که در پی بررسی تطبیقی این دو موضع مخالف می باشد عبارت اند از: تبیین عدم تفطن میرزای نائینی و تابعانش به مبانی حکمت متعالیه و پیشبرد بحث ایشان بر همان تلقی غیر صدرایی از مسئله ضرورت علی، غلبه نگاه عرفی بر اصولیین مخالف حکمت متعالیه در تحلیل مسئله، تبیین مبانی و منظومه فکری ایشان در نوع تحلیل هایی که در مسئله ارائه می کنند؛ امری که توسط خودشان صورت نپذیرفته است، بیان اشکالاتی بر ایشان که در نوع خود سابقه ندارد همچون نقد قول ایشان به خروج تخصصی فاعل مختار از شمول اصل ضرورت، نقد دیگاه هایی که از مشابهت تعابیر اصولیین حکم به یکی بودن دیدگاهشان با حکمت متعالیه کرده اند؛ در نهایتاًین مقاله نشان خواهد داد که اشکالات مبنایی و بنایی مختلف بر دیدگاه میرزای نائینی و تابعانش، حکایت از قوت و جامعیت موضع حکمت متعالیه در این خصوص دارد. کلی دواژه ه ا: حکمت متعالیه، میرزای نائینی، ضرورت علّی، اختیار، طلب و سلطنت.
حرکت جوهری سلوکی نفس ناطقه انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
63 - 86
حوزههای تخصصی:
سلوک حرکت نفس ناطقه به سوی خداست و هر عمل سلوکی پاره ای از حرکت آن نفس به سوی غایت هستی است. این یک حرکت استکمالی است که از حرکت جوهری نفس ناطقه بر می خیزد. نفس در صورت های اخلاقی و سلوکی به مثابه کمالات جوهری حرکت می کند؛ ولی این حرکت نه حرکت جوهری عرضی، بلکه حرکت طولی و حرکت برداری است. حرکت جوهری طولی با انتقال موضوع در فعلیت ها، در سلسله طولی جهان هستی واقع می شود. حرکت جوهری برداری که از نوآوری های استاد علی عابدی شاهرودی است با مؤلفه های خاصی در پی ترکیب حرکت جوهری عرضی و طولی و به گونه شتابدار به وجود می آید. حرکت جوهری استکمالی به امکان استعدادی و استکمال وجودی و قوای قلبی وابسته است تا زمینه حرکت فراهم گردد و با استکمال، تکامل وجودی و اشتداد وجودی رخ دهد و با فعلیت قوای قلبی همانند لطائف سبعه سلوک به سوی غایت هستی صورت گیرد. منشأ این حرکت استکمالی چیست؟ در پاسخ، با بهره گیری از بیان استاد علی عابدی شاهرودی، بحث عامل و مدبر این حرکت جوهری را طرح کرده ایم. این مدبر بر دو قسم است: یکی مدبر درونی که اراده عقلی است و دیگری مدبر بیرونی که اراده ملکوتی و الهی است. البته تدبیر مدبر ملکوتی و الهی نیز به سه دسته تقسیم می شود: تدبیر آغازین و پسین؛ تدبیر اصلی و طریقی و تدبیر عام و خاص. در ادامه به اثبات حرکت جوهری استکمالی پرداخته ایم که بر برهان حرکت در کمالات اخلاقی و سلوکی تکیه دارد.
تحقیقی در نقش تصور و تصدیق در شکل گیری دو گونه جهان اخلاقی نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نزد بوعلی سنخ تصورات ذهنی ما است که به تصدیق ماهیت جهان آنگونه که آن را می شناسیم، منجر می شود. ابن سینا در فلسفه خود با دو سنخ تصور روبه رو است: تصوری که منبع آن ادراک معقولات است و تصوری که منبع آن تمام سطوح ادراکی انسان غیر از قوه عاقله است. این دو سنخ تصور نیز به ساخت دوگونه جهان در ذهن مخاطبان بوعلی منجر می شود: جهانی معقول و جهانی مخیل. انسان بر اساس شناخت خود از عالم در آن به عمل می پردازد. عمل ناشی از شناخت معقول عالم، عقلانی است و جهانی اخلاقی را برای ما به وجود می آورد؛ اما عمل ناشی از شناخت غیرعقلانی عالم، جهانی غیراخلاقی را برای مخاطبان بوعلی به وجود می آورد. پس از بیان نحوه ایجاد این دو عالم اخلاقی و غیراخلاقی در برابر مخاطبان بوعلی، مشخص م ی شود که شکل گیری جهان اخلاقی در نظر انسان بسته به میزان معرفت او از عالم است. حضور انواع تصورات در ذهن و نیز نحوه صورت بندی آنها بسته به میزان معرفت افراد متفاوت است و منجر به شکل گیری دو گونه جهان اخلاقی و غیر اخلاقی در افراد مختلف خواهد شد.
بررسی پدیدارشناسی در فیزیک کوانتومی و حکمت صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۳
199 - 226
حوزههای تخصصی:
تفسیر کپنهاگی فیزیک کوانتومی متأثر از مبانی فلسفی پدیدارشناختی، با دوگانه انگاری پدیده و پدیدار، پدیدارشناسی فیزیک کوانتومی را مطرح کرد که حاصل آن نیز ذاتی بودن شانس و احتمال حاکم بر طبیعت است. لذا نتایج آزمایش های مربوط به ذرات کوانتومی غیرخوش تعریف همانند الکترون و فوتون، در هر آزمایش امکان تفاوت دارد. از سوی دیگر، نظام حکمت صدرایی با توجه به مبانی فلسفی موجود در حکمت، همانند نفی صدفه و علت مند بودن پدیده ها در جهان هستی، توانایی ارائه تفسیر واقع گرایانه و علی از مشاهدات فیزیک کوانتومی را دارد. از این رو ضرورت دارد ضمن بیان رویکرد پدیدارشناسانه فیزیک کوانتومی در توصیف احتمال ذاتی و عدم تعین حاکم بر طبیعت، تفاوت بنیادین آن با مبانی حکمت متعالیه بیان گردد. براساس یافته های این پژوهش، شانس و احتمال ذاتی حاکم بر طبیعت نیست و می توان از تجربیات کوانتومی توصیف علی و واقع گرایانه ارائه کرد. به عبارت دیگر تفاوت پدیدارها در تکرار آزمایش مشابه از پدیده معین، حتی در سطح تک ذره ها، تابع روابط علی است. در این نوشتار داده ها به صورت کتابخانه ای جمع آوری و به صورت توصیفی - تحلیلی بررسی می گردد. چشم انداز آن نیز پیامدهای فلسفی هر یک از تفاسیر فیزیک کوانتومی همانند طرد یا پذیرش واقع گرایی است
نحوه فاعلیت خداوند در عالم از نظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیستم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۵
23 - 44
حوزههای تخصصی:
ابن سینا برای اثبات فاعلیت ( و یا خالقیت ) خداوند که یکی از پر چالش ترین مسائل الهیات و فلسفه است ، تلاش مضاعفی انجام داده است؛ چه وی در تبیین این مسئله از یک سو با فیلسوفان مشّائی- که خود وی نیز از پیروان همین نحله فلسفی است- در نزاع واختلاف است و از سوی دیگر، گرفتار مشاجره و نفی و انکار شریعتمداران در مسئله است. این اختلاف به اندازه ای است که او بحث « حادث و قدیم » عالم که یکی از مبانی اصلی این مسئله است را مسئله ای « جدلی الطرفین» نامیده است، بدین معنی که هم می توان در جهت اثبات و هم در جهت ابطال آن برهان اقامه کرد. در نزاع با مشائیان، وی تلاش کرده است تا ازلی بودن ماده را که ارسطوئیان به آن قائل اند، ابطال کند و در نتیجه ، حدوث عالم را اثبات کند و در تقابل با متکلمان نیز تلاش کرده است تا میان حدوث ذاتی عالم وحدوث زمانی آن تفاوت قائل شود و در ادامه میان قدیم ذاتی و قدیم زمانی فرق قائل شده است و می گوید، مانیز همچون متکلمان بر این باوریم که در نظام هستی ، تنها یک موجود قدیم ذاتی وجود دارد وآن هم وجود خداست ، لیکن بر این باوریم از آنجا که موجودات قدیم زمانی( عقول مفارق) به لحاظ ذات خود ، موجود ممکن الوجود اند، داغ معلولیت بر پیشانی شان حک شده است و هیچ گونه توهم و تصور بی نیازی از علت در باره آنها نمی رود تا کسی ادعا کند که : اعتقاد به موجودات مجرد ازلی غیر از خدا، ناسازگار با توحید پروردگار است ؛ آنچنانکه متکلمان پنداشته اند. این مقاله باروش توصیفی و تحلیلی و با تمرکز بر متون اصلی ابن سینا نوشته شده است.
تحلیل تحولات روایی ولادت و عروج مسیح (ع) برپایه روابط «فرامتنی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
19 - 34
حوزههای تخصصی:
به اعتقاد ژرار ژنت، هرگاه متنی متن دیگر را نقد و تفسیر کند، نسبت به متن اول فرامتن محسوب می شود. رابطه فرامتنی در تشریح، انکار یا تأیید متن اول عمل می کند. پژوهش حاضر در پی آن است تا اجزای روایت ولادت و عروج مسیح(ع) را بر مبنای مقایسه روایات موجود در میان اناجیل اربعه، قرآن کریم، متون برگزیده تفسیری اسلامی (تفاسیر طبری، عتیق نیشابوری و ابوالفتوح رازی از سده های سوم تا ششم)، قصص الانبیاء های نیشابوری و بوشنجی (قرون پنجم تا ششم)، و متون برجسته شعر فارسی (تا پایان قرن ششم) بررسی کند و با تعیین شباهات میان هریک از این منابع در تشریح، انکار یا تأیید آنها نسبت به دیگر منابع، چگونگی تحول روایات و وجود روابط فرامتنی میان آنها را مشخص کند. مشخص شد منابع شعریِ بررسی شده درباره شیوه آبستنی مریم، فرامتنِ تفسیر طبری اند که با انجیل لوقا مطابقت بیشتری دارند؛ اما سروده منوچهری دامغانی و تفسیر عتیق نیشابوری درین باره فرامتنِ یکدیگر دانسته شده اند. سروده ناصرخسرو در عین تأویل و انکارِ عبارات عیسی(ع) در انجیل، سخن خاقانی درباره «اتّهام عیسی به خدایی» و نیز تعبیر نظامی از «زنده بر دار رفتن مسیح» باوجود انکار همگی، به نوعی فرامتنی از انجیل محسوب می شوند. متون شعر پارسی تا قرن ششم درخصوص روایات نقل شده درباره آغاز و پایان زندگانی مسیح، فرامتنی از منابع اسلامی و مسیحی اند. نه تنها تفاسیر اسلامی در این باره فرامتنی از قرآن کریم و پس از آن عهد جدیدند، میان تفاسیر اسلامی نیز رابطه فرامتنی برقرار است.
نظریه اختیاری بودن ظهور با رویکرد مثبت در اندیشه آیت الله خامنه ای
منبع:
جامعه مهدوی سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
32 - 55
حوزههای تخصصی:
باورمندان مهدوی به بحث زمینه سازی ظهور، به طور ویژه توجه کرده و درمورد آن، پرسش های مختلفی مطرح نموده اند؛ مثلاً آیا زمینه سازی ظهور برای بشر ممکن است؟ آیا بشر به این کار تکلیف شده است؟ آیا با انجام زمینه سازی، ظهور به نوعی تقدم بخشی می شود؟ از این قبیل پرسش ها که در راستای پاسخ گویی به آن ها دو نگرش «وظیفه گرایی مطلق» و «وظیفه گرایی معطوف به ظهور» مطرح شده است. در نگرش اول، باورمندان مهدوی بدون توجه به تقدم بخشی ظهور، به انجام وظایف منتظرانه خویش مشغول می باشند؛ ولی در نگرش دوم، باورمندان مهدوی با عنایت به اینکه کارهای خیر و اعمال صالح آنها در تقدم بخشی ظهور تأثیر دارد، به انجام وظایف خود اقدام می کنند. نگرش دوم باز به دو رویکرد مثبت و منفی تقسیم می شود؛ در رویکرد منفی، ملاک زمینه سازی ظهور، فراگیری ظلم و جور دانسته شده است؛ ولی ملاک رویکرد مثبت، کارهای خیر و اعمال صالح می باشد. پاسخ این پرسش ها و برآیند این رویکردها با درافکندن نظریه مختار «نظریه اختیاری بودن ظهور با رویکرد مثبت در اندیشه رهبر معظم انقلاب - دامت برکاته-» با متد عقلی و نقلی با رویکرد تبیینی و تحلیلی دست یافتنی خواهد بود.
پژوهشی تطبیقی پیرامون علم به خود در اندیشه جان سرل و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همواره امکان تجربه از نفس و خویشتن خویش با اثبات وجود «خود» پیوندی وثیق داشته است. فیلسوفانی چون هیوم از تجربه ناپذیر بودن «خود» به انکار وجود نفس پل زده اند. بنابه نظریه «خود صوری» سرل، وی به رغم انکار تجربه از «خود»، نوعی خود صوری و زبانی را لازمه معناداری برخی تبیین های فلسفی دانسته است. ابن سینا نیز علاوه بر اینکه تجربه از خود را بدیهی و کسب ناپذیر و بالفعل می انگارد و از آن به عنوان اصلی محکم در مهم ترین برهان های اثبات تجرد نفس بهره می برد، اما می پذیرد که تنها مستبصرین توان درک آن را دارند. داشتن تجربه از «خود» و نیز مفهوم «من» در اندیشه سرل همچنان چالش برانگیز و لاینحل باقی مانده است. ابن سینا نیز برهان های زبان بنیادی را در تأیید تحقق تجربه از خود آورده که قدر مشترک میان اندیشه او و سرل است و می تواند او را در گفتمان فلسفه معاصر حاضر کند. در این مقاله کوشیده ایم میان بیان های ایجابی و سلبی شیخ در باب تجربه پذیری «خود» سازگاری ایجاد کنیم. سؤال پایه این پژوهش برقراری گفت وگو میان دو فیلسوفی است که به رغم تفاوت های مبنایی، مسائل مشترکی در حوزه تفکر فلسفی دارند.
بررسی و نقد دیدگاه های برخی فیلسوفان معاصر غرب درباره چیستی قضایای پیشین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
39 - 62
حوزههای تخصصی:
درباره مفهوم واژه «پیشین» و به پیروی از آن، درباره واژه «پسین» و گستره مفهومی این دو، چند پرسش اساسی قابل طرح است که برخی از فیلسوفان غرب، مستقیم یا غیرمستقیم به آنها پرداخته اند. پرسش هایی از این دست که آیا مراد از «پیشین» تنها قضایای پیشین است یا مفاهیم پیشین را هم می توان در نظر گرفت؟ آیا مراد از استقلال از تجربه در معارف پیشین، استقلال از تجربه بیرونی است یا درونی، یا هر دو؟ آیا مراد از استقلال از تجربه در مقام تکوین است یا مقام توجیه، یا هر دو؟ آیا قضایای پیشین تنها قضایای یقینی و ضروری را در بر می گیرد یا قضیه غیرضروری و غیریقینی پیشین را هم می توان در نظر گرفت؟ در این مقاله پاسخ فیلسوفان غرب به این پرسش ها بررسی و نقد شده و سرانجام، نگارنده دیدگاه برگزیده خود را تبیین کرده است.
ارزیابی انتقادی رویکرد تأویلی اشاعره در فهم نصوص دینی از منظر آیه الله جعفر سبحانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیستم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۴
109 - 132
حوزههای تخصصی:
استفاده از روش تأویل در فهم متن از گذشته بین متفکران اسلامی رایج بوده است. فارغ از گروه خاصی از فریقین که از این روش استفاده نبرده اند و آن را نفی می کنند؛ عمده اندیشمندان اسلامی از آن در حوزه مباحث تفسیری و کلامی استفاده می کنند. البته مواجهه یکسانی با آن در میان موافقان وجود ندارد. دسته ای به پذیرش حداکثری این روش نظر داشته و برخی استفاده حداقلی و برخی از بهره اعتدالی آن سخن می گویند. متکلمان اشعری به خصوص در طبقه متقدمان اگرچه منکر کلی تأویل نیستند؛ اما عملاً از آن اجتناب ورزیدند و لوازم و نتایج دیدگاهشان تفاوتی با اهل حدیث ندارد. استاد سبحانی در مقام یک مفسر کلامی، در تفسیر آیات قرآن و روایات، استفاده از روش تأویل را منوط به رعایت ضوابط و شرایطی مجاز دانسته و به نقد رویکردهای افراطی و تفرطی در این عرصه میان متفکران اسلامی می پردازد. براساس یافته های این پژوهش وی استفاده اشاعره از این روش را در تفسیر آیات قرآن نقد و ارزیابی کرده است و رویکردشان را خلاف عقل و نقل می داند. در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی، ضمن اشاره به ضرورت و جایگاه تأویل نزد ایشان، ارزیابی انتقادیشان را به اشاعره در بهره گیری از آن دنبال خواهیم کرد.
مواضع پارادوکسیکال غزالی در مواجهه با فلاسفه، اباحه گرایان، متصوفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۴
45 - 66
حوزههای تخصصی:
ابوحامدمحمد غزالی ازجمله اندیشمندانی است که در طول زندگی پُرفرازونشیب خود به مواجهه ی فکری با اندیشه های گوناگون پرداخته و برای آنچه صلاح دین و دنیای مسلمانان می پنداشت، آرا و عملکرد پیشینیان و معاصران را به چالش کشیده است. او در جای جای آثارش، درخصوص چگونگی مواجهه با دیدگا ه های مقبول و مطرود، ملاک و معیارهای علمی یا اخلاقی را مطرح کرده و گروه های مختلف را به پیروی از آن دعوت کرده است. مقاله ی حاضر در صدد آزمودن پایبندی خود غزالی به ملاک های یادشده است و این امررا با بررسی مواضع وی در برخورد با فیلسوفان و اباحه گرایان مسلمان )صوفی نمایان( دریک سو و متصوفه درسوی دیگر، به انجام می رساند. این مقاله که با روش تحقیق کتابخانه ای انجام می شود، تلاش دارد تحلیل خود را با مقابل نهادن عین متون و آثار غزالی و استفاده ی حداقلی از آثار دیگران ارائه کند و به تعبیری، غزالی را با ترازوی خود غزالی بسنجد. مقایسه ی دیدگاه غزالی و نحوه ی برخوردش با آراء و افعال سه دسته ی یادشده نشان می دهد که معیارهای پسندیده ای همچون آزاداندیشی، حفظ بی طرفی، محافظت بر دماء مسلمین و دوری از جانب داری گروه گرایانه، در موضع گیری های وی به نحوی دوگانه مطرح بوده و در آثارش انعکاس یافته است.
نقش مغالطات اگزیستانسیالیسم بر علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جریان فکری اگزیستانسیالیسم از مغالطات مهمی رنج می برد؛ مغالطه موضوعی و اخذ عرضی به جای ذاتی یا اصالت بخشیدن به عمل به جای عامل، مغالطه روشی و بکارگیری تمثیل واستقراء ناقصِ ظنی به جای قیاس و استقراء تامِ یقینی و مغالطه هدفی و خلط هدف با وسیله. جریان اگزیستانسیالیسم به دلیل نفوذش در عالمان و اندیشمندان علوم انسانی، آنها را تحت تاثیر خود قرار داد و سبب شد عالمان علوم انسانی از این دریچه به فکر، اندیشه و انتخاب های انسان بنگرند. حاصل این فرایند آن شد که علوم انسانی که تدوین می یافتند تا به ابعاد اجتماعی انسان توجه کنند و به آنها برسند و جامعه را به نحو صحیح اداره کنند، از این هدف باز ماندند. به عنوان مثال روانشناسی وجود گرا متاثر از اندیشمندان اگزیستانسیالیسم، آنها که انسان را محدود به یک تجربه عملی و یک حیوان محدود دنیوی دانستد، با غفلت از سرشت و طبیعت فراحیوانی انسان و نادیده گرفتن میدان وسیعی از خصوصیات مشترک، غیراکتسابی و زوا ل ناپذیر انسان مانند ادراکات، گرایشات و توانشهای ویژه، نتوانستند دریابند که این ویژگیهای زوال ناپذیر از تجربه زیسته قابل اسخراج نیست و نیازمند درک عقلانی و درک این حقیقت اند که انسان از دو بعد جسمانی و روحانی تشکیل یافته است. مقاله حاضر بروش توصیفی تحلیلی، ضمن ارائه تعریف قابل دفاعی از علوم انسانی، تأثیر اشتباهات و مغالطات این جریان فکری را در موضوع، روش و هدف علوم انسانی ارزیابی خواهد کرد.
واکاوی نسبت مفهوم مخلوق و فیض در آموزه های دینی با محوریت حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه حکمت متعالیه، خداوند منشأ فیض دائم و قدیم است. واکاوی مقصود از این فیض و نسبت آن با خلقِ سایر موجودات، مسأله اصلی این نوشتار در راستای وضوح مواضع فلاسفه در مبحث قدم و حدوث عالم است. مراد از این فیض، صادر نخستینی است که عنوان مخلوق بر آن صدق نمی کند؛ هرچند با توسع در مفهوم «مخلوق» می توان آن را نیز تحت اطلاق جای داد. این موارد و نیز این که بحث پیش رو، روشنگر این حقیقت است که ذهنیّت اندیشوران از مفاهیم کلیدی در مبحث حدوث یا قدمِ «مخلوق»، «عالَم» و «فیض» یکسان نیست و نیز طرح شواهدی بر تعدّد اصطلاح ها در متون، یافته هایی است که این مقاله با شیوه تحلیلی اسنادی بدان ها پرداخته و با ابهام زدایی از مفاهیم واژه های «خلق»، «فیض» و «عالَم» زمینه ساز وضوح بیشتر مسأله پیچیده و چالش برانگیز حدوث و قدم عالم شده است.
مفهوم گناه و ماهیت گناه نخستین در اساطیر و ادیان باستانی ایران، یونان و میانرودان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
127 - 148
حوزههای تخصصی:
انسان اساطیری در نگرش و بینش خود، برای حوادث اتفاقی جایگاهی قائل نبود. او درباره انگیزه و بنیاددهنده هستی و خویش، برداشتی پندارگونه داشت و برای مصائب و ناخرسندی های دنیای پیرامون و حتی ویژگی ها، محدودیت ها و محرومیت هایی که با آن سروکار داشت، دلایل و فلسفه ای را باور داشت. بر این مبنا یکی از مسائل مهم در اساطیر تمدن های کهن، بحث گناه و نافرمانی نخستین انسان یا زوج نخستین در مقابل نیروهای نامرئی و خدایان است که مصیبت هایی را برای آدمی به ارمغان آورد. ماهیت و چرایی تحقق این گناه و پیامدهای ارتکاب به گناه نخستین برای بشریت نیز از مسائل مهمی اند که در هر یک از تمدن های ایرانی، میانرودانی و یونانی مطرح شده اند و تمایزها و تشابه هایی دارند. بر اساس این، در این پژوهش تلاش شده است با بهره گیری از منابع و اسناد مهم دینی، اساطیری و حماسی و با رویکرد مقایسه ای، مفهوم گناه در هر یک از سه تمدن باستانی توصیف شود و با واکاوی روایت های مذکور، چرایی، چگونگی و پیامدهای گناه نخستین تحلیل شوند. نتایج نشان دادند تمدن های باستانی ایران (مزدیسنی)، میانرودان و یونان در مفهوم گناه، چرایی و چگونگی ارتکاب انسان به گناهِ نخستین تفاوت هایی دارند؛ این تفاوت ها به فراخور بینشی از فلسفه پیدایش انسان و ویژگی های آدمی و به ویژه براساس نگرش موجود در آموزه های دینی اقوام و ملل مختلف به خدایان و خواسته های آنان است و نیز جایگاهی که در آفرینش برای آدمی قائل می شوند؛ البته به سبب الگوی فکری مشترک، تشابه ها و همسانی هایی درباره پیامدها و عقوبت این گناه در تمدن های مزبور وجود دارد.
بندگی خدا، ذلت یا عزت؟ با تبیین عقلی و استشهاد به آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۳
۹۳-۱۱۴
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که خدا به عبادت انسان نیازی ندارد، اما چرا او را به تذلل در برابر خود امر کرده است؟ پاسخ این است که کرنش و تذلل در برابر خدا، عیناً عزت و تعالی انسان است. این ادعا با تبیین فلسفی و با شیوه ی توصیفی تحلیلی بررسی و با استشهاد به آیات و روایات اثبات شده است. تکیه گاه فلسفی در این بحث، آموزه ی «وجود رابط معلول نسبت به علت» است. ضمن توضیح این مسئله، تبیین شده که انسان فعل خدا است و وجودی رابط دارد؛ و همان طور که وجود رابط متقوم به وجود مستقلِ مربوطٌ الیه است، علم به وجود رابط نیز متقوم به علم به وجود مستقل است. در این پژوهش به این یافته می رسیم که انسان با دریافت تحقیرهای تکوینی و تشریعیِ خدا، با حقیقت رابط خود، و در پی آن با ذات مستقل و بی نیاز خدا آشنا می شود. از آن جا که تحقق علم حضوری بدون اتحاد وجودی عالم و معلوم معنا ندارد، او با هستی مستقل خدا ارتباط وجودی آگاهانه پیدا می کند و به عزت الاهی می رسد.