فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۶۱ تا ۲٬۱۸۰ مورد از کل ۱۰٬۶۲۶ مورد.
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۷)
1073 - 1087
حوزههای تخصصی:
افزایش بی رویه جمعیت شهرها و مهاجرت مداوم از روستاها سبب تشکیل نواحی فرودست می شود . این نواحی بر محیط زیست و منابع ضروری زمین فشار فزاینده ای وارد کرده که ممکن است خارج از توانایی ها و قابلیت های طبیعی و اقتصادی منطقه باشد. یکی از روش های مؤثر برای ارزیابی اثر های زیست محیطی بهره مندی از مفهوم جای پای اکولوژیکی است. در این پژوهش نگارندگان می کوشند میزان اثر های زیست محیطی محلات فرودست و محلات رسمی شهر ارومیه را با استفاده از روش جای پای اکولوژیکی ارزیابی مقایسه کن ن د. برای پیاده سازی روش جای پای اکولوژیکی، پرسش نامه ای طراحی ش د که میزان مصرف و تولید پسماند ساکن ا ن محلات انتخاب شده را در شش بعد اصلی جای پای اکولوژیک ارزیابی می کند . نتایج حاصله از محاسبه جای پای اکولوژیکی و شش بعد آن در محلات نشان می دهد که جای پای اکولوژیکی ساکن ا ن محله غیررسمی کوی لاله تقریبا ً در همه ابعاد کمتر از محله ساحلی و محله صمدزاده شهر ارومیه است ؛ به طوری که جای پای اکولوژیکی ساکن ا ن محله ساحلی حدودا ً 505 / 1 برابر محله فرودست کوی لاله و 216 / 1 برابر محله فرودست صمدزاده است. این بدان معناست که ساکنان مناطق فرودست از نظر مفهوم جای پای اکولوژیکی پایدارتر و بهینه تر عمل می کنند؛ بنابراین ، محلات رسمی شهر می توانند به ناپایداری محیط زیست منجر شوند. در نتیجه به الگویی سبز و بوم مدار نیاز است تا ، ضمن اصلاح الگوی مصرف و کاهش جای پای اکولوژیکی ساکنان، ارتقای کیفیت زندگی به خصوص برای ساکنان مناطق فرودست را به همراه داشته باشد.
ارزیابی ابعاد تغییر قلمروهای مدیریتی در منطقه کلان شهری تهران (مطالعه موردی: جداسازی سیاسی-اداری فردیس از شهر کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری دوره ۹ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
555 - 587
حوزههای تخصصی:
انتزاع و گسیختگی سیاسی و کالبدی-فضایی مقدمه بحث درباره حکومت های کلان شهری به انضمام تعداد زیادی از قلمروهای حکومتی و مدیریتی درون یک منطقه کلان شهری عملکردی بدون هیچ مرجع حکومتی واحد برای تصمیم گیری و عمل در گستره کل منطقه کلان شهری بوده است. بر این مبنا، یکی از چالش های موردبحث در نظام مدیریت منطقه ای ایران به ویژه در دهه اخیر، مسئله تقسیم کالبدی و انتزاع فضایی سرزمین در سطوح ملی، میانی و محلی بوده است. استان البرز سی ویکمین استان زایشی ایران است که در سال 1389 به طور رسمی شکل گرفت. تبعات فضایی چنین زایشی محدود به تقسیمات رده ملی و میانی نیست و در سال 1391شکل گیری شهر فردیس و انتزاع کالبدی این هسته از دو هسته دیگر (کرج و مهرشهر) آغاز شد. در این پژوهش، ضمن ارزیابی ماهیت این تصمیم و تبعات فضایی-کالبدی آن، به بیان مهم ترین پیشنهاد ها و بازخوردهای التزام به رویکرد مدیریت یکپارچه در منطقه کلان شهری تهران و کرج پرداخته می شود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش شناختی توصیفی-تحلیلی است. برای انجام این پژوهش از روش پیمایش، تکنیک دلفی و همچنین تلفیق مدل SWOT-MetaSWOT استفاده شد. نتایج این پژوهش ضمن بازخوردهایی منفی درباره گسست فضایی منطقه نظیر تراکم بالای جمعیت، ناهمگونی بافت جمعیتی مناطق و محله ها، بروز اختلاف در سطح محدوده ها و نامشخص بودن حریم را نشان می دهد. همچنین مطابق نتایج، نهاد برنامه ریزی و مدیریتی یکپارچه در یک کل به هم پیوسته با دوازده منطقه شهرداری با سه هسته به هم پیوسته کرج قدیم، مهرشهر و فردیس و به صورت نیمه دولتی که فرای مدیریت محلی قرار می گیرد، دارای انعطاف پذیری و پویایی ذاتی است. این نهاد دارای حوزه های عملکردی معین در سطح منطقه کلان شهری یکپارچه است و ابزار کافی را برای اطمینان از اجزای تصمیمات خود دارد.
تفاوت های فضایی در طرد اجتماعی - اقتصادی گروه های فرهنگی و قومی با تاکید بر جنسیت (مطالعه موردی: شهر سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ایران به موازات رشد شهرنشینی، گسترش محلات فقیرنشین بویژه سکونتگاه های غیررسمی از پدیده های فراگیر شهر معاصر بوده است. یکی از دلایل حاشیه نشینی طرد فرهنگی و قومی است. طرد اجتماعی پدیده ای چند جنبه ای است و فراتر از ابعاد مادی و کمبودهای اقتصادی، بر دامنه ی متنوعی از محرومیت های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دلالت دارد. در همین رابطه، جنسیت یک ی از مقولات بسیار مهم ی است که باعث ایج اد قش ربندی در کلی ه ی جوام ع می ش ود. نابراب ری جنس یتی، واقعیت ی اجتماع ی در سراسر تاریخ بش ر بوده اس ت. با توجه به اینکه نیمی از جمعیت هر جامعه را زنان تشکیل می دهند، این پژوهش، هدف خود را بررسی تفاوت های فضایی در طرد اجتماعی – اقتصادی گروه های حاشیه ای فرهنگی و قومی در شهر سنندج با تاکید بر جنسیت قرار داده است. روش تحقیق به صورت توصیفی – تحلیلی بوده و نوع آن کاربردی است. شیوه ی گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای، اسنادی و پرسشنامه ای است. نمونه گیری به صورت هدفمند بوده و از جمعیت 260000 نفری حاشیه نشین شهر سنندج، 400 نفر با استفاده از فرمول کوکران برای پرسشگری انتخاب شدند. داده های بدست آمده از طریق نرم افزار SPSS تجزیه تحلیل شدند. از طریق آزمون رگرسیون چندمتغیره مشخص شد در هر دو جنبه ی دسترسی به منابع و طرد / ادغام اجتماعی، عوامل اقتصادی به ترتیب با ارزش عددی «498/0 و 568/0» بیشترین تاثیر را در طرد اجتماعی – اقتصادی افراد داشته اند. همچنین از طریق آزمون t-test مستقل مشخص شد که در زمینه دسترسی به منابع، عوامل اقتصادی و خدمات اجتماعی ضعیف، به ترتیب با ارزش عددی «166/43 و 647/41» و در جنبه ی طرد / ادغام اجتماعی، عوامل اقتصادی و آسیب های اجتماعی، به ترتیب با ارزش عددی «706/49 و 123/47» بیشترین تاثیر را در طرد اجتماعی – اقتصادی زنان داشته اند.
تدوین الگوی توسعه پایدار کوهنوردی کشور بر اساس نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
187 - 199
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کیفی، با هدف غایی تدوین الگوی توسعه پایدار کوهنوردی کشور با استفاده از طرح سیستماتیک نظریه داده بنیاد انجام شده است. در این مطالعه، با انجام مصاحبه باز با 18 نفر از اساتید مدیریت ورزشی و خبرگان کوهنوردی دارای تجربه و سابقه صعودهای بلند، مجموعه ای از مضامین اولیه، طی فرایند کدگذاری باز گردآوری شده، از درون آنها مقوله هایی استخراج شدند. در مرحله کدگذاری محوری، پیوند میان این مقوله ها با عناوین ذیل تعیین شدند. شرایط علّی شامل: مدیریت طبیعت کوهستان و تقویت ارزش های اجتماعی می باشد. پایداری زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی، به عنوان پدیده محوری تحقیق مشخص شدند. عامل استراتژی ها شامل: آموزش، کارگروهی، اشتراک گذاری تجربیات، نگرش زیست محیطی و مدیریت هزینه ها می باشد. عوامل زمینه ای تحقیق را تحصیلات، احترام به طبیعت، همکاری، تعهد و مسئولیت پذیری تشکیل می دهند. تحمل آرای دیگران، احترام به آداب و رسوم بومیان و مراعات اصول و قواعد کوهنوردی نیز، شرایط مداخله گر تحقیق هستند و سرانجام پیامدها شامل: حفظ طبیعت و فرهنگ بومی و اشتغال در قالب پارادایم کدگذاری تعیین شدند. در مرحله کدگذاری انتخابی، تک تک اجزای پارادایم کدگذاری توضیح داده شده؛ کلیت موضوع ترسیم گردید و نظریه، تدوین و ارائه شد. با توجه به مقوله توسعه پایدار و کوهنوردی که در زمان حاضر طرفداران زیادی پیدا کرده است پیامد های مختلفی خواهد داشت، لذا فدراسیون کوهنوردی و هیأت های تابعه آن جهت مدیریت علمی این فعالیت اجتماعی- ورزشی باید بازبینی و برنامه ریزی مدونی داشته باشند.
ارائه مدل یکپارچهمدیریت آلودگی های محیطزیستی در سکونتگاههای غیررسمی بر اساس چهارچوب DPSIR (مطالعه موردی: شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
340 - 354
حوزههای تخصصی:
امروزه سکونتگاههای غیررسمی، شاخصه اصلی گسترش شهرنشینیِ ناپایدار در دنیا بهشمار میآیند. مشکلات محیطزیستی این سکونتگاهها، درهمتنیدگی جدی با جنبههای اقتصادی و اجتماعی فعالیتهای انسانی دارد؛ چهارچوب نیروی محرکه، فشار، وضعیت، اثر، پاسخ (DPSIR) روشی انعطافپذیر است که هم فاکتورهای اقتصادی و اجتماعی و هم فاکتورهای محیطزیستی را در ارزیابی آلودگیهای محیطزیستی در نظر میگیرد. در این پژوهش با روش مشاهده مبتنی بر پیمایش میدانی، فراتحلیل مطالعات پیشین، مطالعات کتابخانهای و بررسی اسناد بالادستی و سندهای توسعهشهری مشهد، مؤلفههای اصلی DPSIR در موضوع پژوهش شناسایی شدند؛ سپس با استفاده از روش مصاحبه نیمهساختاریافته با گروه خبرگان بر مبنای شاخصهای استخراجشده اصلی، نظر ایشان، گردآوری و با استخراج و دستهبندی عوامل مطرحشده توسط خبرگان و حذف همپوشانیها با عوامل اولیه استخراجشده توسط نویسندگان و تلفیق گویههای همسو، عوامل نهایی مؤثر در آلودگی محیطزیستی سکونتگاههای غیررسمی مشهد شناسایی شدند. در ادامه با تحلیل عوامل نهایی، مدل مفهومی یکپارچهمدیریت آلودگیهای محیطزیستی در سکونتگاههای غیررسمی شهر مشهد بهدست آمد. افزایش جمعیت ناشی از نرخ بالای مهاجرت به شهر مشهد و توسعه نامتوازن فضایی- کالبدی سکونتگاههای غیررسمی، ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حاکم بر این سکونتگاهها، در کنار پایین بودن سواد محیطزیستی ساکنان و نبود حکمروایی خوب شهری، بهعنوان مهمترین نیروهای محرکهدر ایجاد آثار آلودگیهای محیطزیستی در سکونتگاههای غیررسمی شهر مشهد شناسایی شدند. متناسب با این آثار، پاسخهایی نشانگر سیاستگذاری و برنامهریزی توسعه پایدار این سکونتگاهها ارائه شدند. در چهارچوب DPSIR، ارتباط بین پاسخها و اثرات متقابل است و این انعطافپذیری را دارد تا با پایش اثرات، راهکارها تعدیل یا تشدید یا جایگزین شوند.
نقش نشانه های فضاهای شهری در ارتقاء حس تعلق به مکان، مطالعه موردی: محلات شهر زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۴ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
57 - 72
حوزههای تخصصی:
حس تعلق به مکان به عنوان عامل ارتقاء دهنده تعامل و ارتباط میان فرد با محیط، رفاه ذهنی فرد و یکی از عناصر کلیدی توسعه پایدار محلی در فضاهای شهری است؛ لذا شناخت حس تعلق و عوامل مؤثر بر آن و راه های ارتقای آن یکی از موضوعاتی است که می تواند به ارتقای شرایط زیستی و محیط کالبدی منجر شود. از میان عوامل متعددی که بر حس تعلق افراد مؤثر است، نقش انگیزی و میزان خوانایی محیطی از طریق نشانه های فضاهای شهری است. در این خصوص شکل گیری نقشه ذهنی ساکنین محلات برگرفته از نشانه ها و عناصر نمادین اهمیت ویژه ای دارد. در این مطالعه ضمن تحقیق در خصوص عوامل مؤثر بر شکل گیری نقشه های شناختی و افزایش نقش انگیزی نشانه های شهری بر نحوه اثر بر حس تعلق ساکنین پرداخته شده است. به این منظور شش محله از شهر زنجان (به نام های سبزه میدان، سعدی، کوچه مشکی، انصاریه، کارمندان و گل شهر) که در سه بافت تاریخی، میانی و جدید هستند، برای مطالعه انتخاب شده اند. تعداد 300 پرسشنامه برای سنجش حس تعلق افراد استفاده شده و به دو روش میدانی و تحلیل نرم افزاری مطالعه صورت پذیرفته است. علاوه بر تهیه پرسشنامه، نقشه های ذهنی پرسش شوندگان نیز از طریق ترسیم و تحلیل آن ها استخراج شده است. نتایج حاصل از مطالعه نشان می دهد که میان حس تعلق ساکنین و نقشه شناختی شکل گرفته در ذهن ساکنین و تعداد نشانه های اشاره شده در هر یک از نقشه ها رابطه ای مستقیم و معنادار برقرار است. به عبارت دیگر با افزایش میزان حس تعلق در مکان نقشه های شناختی ساکنین نیز تقویت و ارجاعات ذهنی بیشتری به نشانه های محیط می گردد. همچنین مطالعات نشان داد ساکنین محلاتی که در بافت های تاریخی و میانی هستند به دلیل تعدد نشانه های نمادین و معنایی درگذر زمان نسبت به محلات جدید از حس تعلق بالاتری برخوردارند. همچنین نتایج حاصل از آزمون های استنباطی نشان داد که نشانه های شهری به میزان 623/0 بر حس تعلق افراد تأثیر مستقیم و معناداری دارد.
نقدی بر پارادایم تحلیل فضایی از منظر جغرافیای اقتصادی رابطه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جغرافیای اقتصادی در جهان، از آغاز تا کنون پارادایم های متفاوتی را وفق نیاز زمان تجربه کرده است. یکی از پارادایم هایی که به طورعمیقی به ویژه در ایران مرسوم شده و تداوم دارد، پارادایم تحلیل فضایی است که در آن متغیرهای" موقعیت مکانی"، "دسترسی"و " وفور منابع طبیعی"، از عوامل اصلی رشد اقتصادی نواحی تلقی می شوند. هدف مقاله حاضر، نگاهی انتقادی به دیدگاه تحلیل فضایی در جغرافیای اقتصادی از منظر جغرافیای اقتصادی رابطه ای است. در این مقاله از منطق رئالیسم انتقادی استفاده شده است. بنا بر ماهیت تحقیق، اطلاعات مورد نیاز به روش اسنادی جمع آوری شده است و دو نوع نمونه به عنوان مصداق معرفی شده و در آن ها داده های مورد نیاز تحقیق جمع آوری شده است. یکی از این نمونه ها، استان خوزستان و استان یزد به عنوان" نواحی مختلف درسیستم سیاسی- نهادی واحد"، و دیگری ناحیه " نوگالس آریزونا " ، در ایالات متحده و " نوگالس سونورا"در کشور مکزیک به عنوان" نواحی واحد در نظام های سیاسی- نهادی مختلف " است. در تبیین داده های جمع آوری شده از تحلیل گفتمان استفاده شده است. نتیجه نشان می دهد که موقعیت مکانی و ماهیت ذاتی نواحی و منابع طبیعی، تعیین کننده نقش اقتصادی نواحی نیست. زیرا ناحیه، بازیگر اقتصادی نیست و مجاورت جغرافیایی در هر شرایطی به توسعه اقتصادی منجر نمی شود. نمونه های خوزستان، یزد و نوگالس سونورا، حاکی از آن است که به رغم ویژگی های اکولوژیکی مشابه، نتایج اقتصادی یکسانی حاصل نمی شود زیرا توسعه اقتصادی محصول درهم تنیدگی غیر تجاری محل، تکنولوژی و سازمان( تثلیث مقدس ) است. به همین دلیل، نوگالس آریزونا که از نظر اکولوژیکی، شرایطی مشابه نوگالس سونورا دارد، ولی به دلیل وجود درهم تنیدگی های غیر تجاری محل، تکنولوژی و سازمان، از توسعه اقتصادی به مراتب بالاتری برخوردار است.
اولویت بندی استقرار صنایع تبدیلی کشاورزی در دهستان های بخش مرکزی شهرستان میناب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لزوم توجه به بخش کشاورزی برای توسعه پایدار نواحی روستایی همواره مورد توجه اندیشمندان، مدیران، برنامه ریزان و دولت ها بوده است. امروزه مشخص شده است تنها توجه به افزایش تولید نمی تواند باعث پیشرفت کشاورزی شود. استفاده از صنایع تبدیلی و تکمیلی جهت بهره وری بیشتر از تولیدات کشاورزی می تواند منجر به افزایش کیفیت محصولات و سودآوری بیشتر و همچنین افزایش اشتغال و در نهایت توسعه پایدار نواحی روستایی شود. اما این صنایع باید در مکانی ایجاد شود که شرایط مناسبی داشته باشد. هدف از این پژوهش، اولویت بندی و معرفی مناسب ترین دهستان برای استقرار صنایع تبدیلی و تکمیلی در بخش مرکزی شهرستان میناب استان هرمزگان است. از آنجا که فعالیت بیشتر مردم در محدوده مورد مطالع در بخش کشاورزی است، استقرار چنین صنایعی می تواند به توسعه نواحی روستایی کمک بسیاری کند. این پژوهش با تکنیک تصمیم گیری چند معیاره TOPSIS انجام گرفت و با وزن دهی به شاخص ها، امتیاز هر دهستان مشخص و اولویت بندی انجام شد. نتایج نشان داد که از میان شاخص های مورد بررسی، میزان تولید محصولات زراعی و میزان تولید محصولات باغی از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. همچنین مناسب ترین دهستان برای ایجاد صنایع تبدیلی و تکمیلی دهستان کریان، و در رتبه های بعد به ترتیب دهستان های گوربند، تیاب و حومه قرار دارند.
تبیین نقش اعتبارات مالی در تولید کشاورزی نواحی روستایی شهرستان ماسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ضعف مالی بسیاری از روستاییان برای تأمین هزینه های اولیه تولید در بخش کشاورزی، آنها را از ادامه فعالیت دلسرد می کند و احتمالاً یکی از مهم ترین پیامد های ادامه این وضع، پرداختن روستاییان به مشاغل خدماتی، فروش و تغییر کاربری اراضی و در مواردی مهاجرت به شهرهاست. آنچه که می تواند موجبات بازدارندگی این روند نامطلوب را فراهم آورد افزایش سرمایه خانوارهای روستایی از طریق اختصاص اعتبارات مالی است. این اعتبارات با هدف ارائه خدمات مالی به گروه های کم درآمد در کشورهای در حال توسعه در سه دهه اخیر مطرح شده است و با اعطای وام به روستاییان به ویژه آنهایی که در امور تولیدی فعالیت دارند این امکان را می دهد که به سبب فراهم بودن نقدینگی بتوانند نیازهای مالی شان را برای انجام عملیات تولیدی و تهیه نهاده های کشاورزی تأمین نمایند. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، تبیین نقش اعتبارات مالی در تحولات بخش کشاورزی نواحی روستایی شهرستان ماسال است. بدین منظور با استفاده از روش تحقیق توصیفی تحلیلی، وضعیت وام های دریافتی 331 خانوار نمونه روستایی در 15 روستای منتخب طی سال های 1385 تا 1395 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد مجموع سطح زیر کشت و میزان کل تولیدات زراعی آبی به ترتیب با افزایش 1/10 درصدی و 6/37 درصدی مواجه شد و مجموع سطح زیر کشت و میزان کل تولیدات زراعی دیم به ترتیب یک افزایش 8/34 درصدی و 3/23 درصدی را نشان داد. در بخش کشت محصولات باغی آبی نیز سطح زیر کشت و میزان تولید به ترتیب 50 درصد و 6/34 درصد افزایش یافت. محصولات باغی دیم نیز با افزایش 4/23 درصدی در سطح زیر کشت و افزایش 5/33 درصدی در تولیدات مواجه شد. لازم به ذکر است که افزایش سطح زیرکشت اراضی زراعی ، عمدتاً به دلیل تغییر کاربری اراضی جنگلی (جنگل تراشی) و تبدیل اراضی بایر بوده است. جمع بندی یافته ها بر این نکته تأکید دارد که اعطای اعتبارات مالی به روستاییان موجب افزایش بازدهی اراضی کشاورزی شده و اثرات مطلوبی برجای گذاشته است.
سنجش هنایندگی خُنیاگری خیابانی بر زندگی همگانی فضاهای شهری، نمونه مورد مطالعه: قلمروهمگانی شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۱
85 - 98
حوزههای تخصصی:
با توسعه فیزیکی شهرها و گسترش استفاده از وسایل نقلیه موتوری، فضاهای عمومی شهرهای امروز، کمتر برای انجام رفت وآمدهای روزمره عابران پیاده مورد استفاده قرار می گیرند. در چنین شرایطی رویدادهای فرهنگی صورت گرفته در دل فضاهای شهری اهمیتی دوچندان در ارتقای پتانسیل اجتماع پذیری این فضاها می یابند. خنیاگری یا موسیقی خیابانی، گونه ای از خُرد_رویدادی فرهنگی در قلمروهمگانی است که با اثرگذاری بر کیفیت های قلمرو همگانی شهر، زندگی همگانی در فضاهای عمومی شهر را تحت تأثیر قرار می دهد.هدف اصلی این پژوهش، مقایسه میزان تأثیرپذیری هریک از اشکال حضور شهروندان در فضاهای همگانی، شامل حضور انتخابی، حضور اجتماعی غیرفعال و حضور اجتماعی فعال، در زمان اجرای موسیقی خیابانی و همچنین مقایسه میزان تأثیرگذاری عوامل محیطی و عوامل درونی مرتبط، بر تمایل شهروندان به حضور در این فضاهاست. پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی بوده و داده های آن از طریق توزیع 250 پرسشنامه در قالب طیف لیکرت، به صورت تصادفی میان افراد حاضر در شش محدوده اجرای موسیقی خیابانی در کلانشهر شیراز به دست آمده است. نتایج تحلیل رگرسیون رتبه ای حاکی از آن است که حضور اجتماعی غیرفعال، بیش از دو مؤلفه دیگر، متأثر از اجرای موسیقی خیابانی است. همچنین عوامل محیطی مرتبط با موسیقی خیابانی در مقایسه با عوامل درونی تأثیر بیشتری بر حضور شهروندان در فضاهای شهری یادشده دارند. با تکیه بر نتایج حاصل از نمونه های مورد مطالعه، سیاست تجهیز مکان اجرا به زیرساخت های پیشرفته، تناسب سطح فنی اجراکنندگان با میزان اهمیت مکان و به کارگیری ترکیبی از سیاست های تشویقی و بازدارنده در راستای تعدیل کیفیت محیطی مکان اجرا با هدف افزایش قابلیت حضورپذیری قلمروهمگانی، پیشنهاد گردیده است.
سنجش میزان تاب آوری اجتماعی در بافت فرسوده شهرها با رویکرد آینده پژوهی (مطالعه موردی: شهر زابل)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
آینده پژوهی شهری دوره ۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲
1 - 19
حوزههای تخصصی:
با گسترش شهرنشینى مباحثى مانند تاب آورى شهرى براى پایدار کردن شهرها در مقابل حوادث طبیعى و انسانى مورد توجه قرار گرفته است. وقوع حوادث طبیعی نظیر سیل، زلزله و طوفان اغلب تأثیرات مخربی بر سکونتگاه های انسانی مى گذارد و ساختمان ها و زیرساخت ها را ویران و عوارض اجتماعی- اقتصادی پردامنه اى بر جوامع تحمیل مى کند. بنابراین، در این پژوهش، به سنجش میزان تاب آوری اجتماعی در بافت فرسوده شهر زابل با رویکرد آینده پژوهی پرداخته شده است. این پژوهش، با استفاده از تکنیک تحلیل اثرات متقاطع و با بهره گیری از نرم افزار سناریو ویزارد به سنجش میزان تاب آوری اجتماعی در بافت فرسوده شهر زابل در افق 1420 پرداخته است. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش توصیفی تحلیلی مبتنی بر رویکرد آینده پژوهی است. جامعه آماری تحقیق، 30 نفر از کارشناسان و متخصصان در زمینه های شهرسازی، مدیریت بحران و آینده پژوهی بوده که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. نتایج نشان می دهد که 15 عامل کلیدی در سنجش تاب آوری اجتماعی شهر زابل نقش دارد که 45 وضعیت احتمالی در آینده برای آنها در نظر گرفته شد و به صورت ماتریس اثرات متقاطع 45×45 طراحی گردید؛ سپس با اخذ نظرات کارشناسان و بر اساس تحلیل های نرم افزار سناریو ویزارد، 6 سناریو قوی استخراج گردید. از میان 6 سناریو قوی، 2 سناریو (سناریوهای 2 و 4) در حالت مطلوب قرار دارند که شرایط ایده آلی را برای تاب آوری اجتماعی در بافت فرسوده شهر زابل نشان می دهد و 4 سناریوی دیگر (سناریوهای 1 و 3 و 5 و 6) در حالت بحرانی قرار دارند که لزوم برنامه ریزی جهت مقابله کاهش تاثیرات منفی ناشی از وقوع آن ها دیده می شود.
تحلیل وابستگی معیشتی جوامع محلی بختیاری نشین به منابع جنگلی زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: جوامع محلی به طور سنتی و تاریخی با طبیعت و اجزای ساختاری آن در ارتباط هستند. در این تعامل، نیازهای معیشتی مرتفع و زیست روستایی و عشایری شکل می گیرد. تنوع فرهنگی و اجتماعی در جوامع محلی، موجب تنوع در مواجهه و بهره گیری از منابع طبیعی می شود. هدف پژوهش: در این مطالعه با استفاده از رویکرد کیفی تحلیل مضمون، تلاش شده است پس از معرفی شهرستان های بختیاری نشین در حوزه جنگل های زاگرس، مقالاتی که به تحلیل مسائل اجتماعی و اقتصادی جوامع جنگل نشین بختیاری پرداخته اند مشخص و در ادامه وابستگی های این جوامع به منابع جنگلی معرفی گردد. روش شناسی تحقیق: این مقاله از نوع توصیفی است که با روش کیفی تحلیل مضمون، به تحلیل محتوای آثار پژوهشی مرتبط با موضوع مواجهه جوامع محلی با عناصر جنگلی زاگرس مرکزی پرداخته است. قلمروجغرافیایی پژوهش: قلمرو جغرافیایی پژوهش حاضر جوامع محلی بختیاری نشین زاگرس مرکزی می باشد. یافته ها و بحث: در مجموع 11 شهرستان بختیاری نشین در داخل یا مجاورت جنگل های زاگرس توزیع شده اند. از 13 مقاله بررسی شده، 11 مقاله به استان چهارمحال و بختیاری و تنها 2 مورد به استان لرستان اختصاص دارد. مطابق این بررسی شکل های اصلی تقاضا و وابستگی جوامع محلی بختیاری نشین مستقر در درون و مجاور عرصه های جنگلی زاگرس مرکزی شامل چوب هیزمی، زراعت زیر اشکوب، چرای دام، استفاده از گیاهان دارویی و خوراکی، برداشت میوه های جنگلی، توسعه مساکن روستایی و تفرج است. نتایج: نکته قابل توجه و عمدتا مغفول مانده در تحلیل رابطه انسان با جنگل این است که رابطه یاد شده صرفا فرایندی مکانیکی و ابزارگرایانه نیست که تنها جوامع محلی تنها برای رفع نیازهای خویش به جنگل به چشم منبع تأمین نیازها نگاه کنند، بلکه این رابطه حالت وجودی و هستی شناختی دارد که وابستگی مستقیم موجودیت جنگل نشینان به جنگل را تحقق می بخشد.
تحلیل ذینفعان توسعه شهری دانش بنیان (مورد پژوهی: شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۵)
323 - 341
حوزههای تخصصی:
تحقق توسعه شهری دانش بنیان (KBUD) به عنوان رهیافت توسعه ای مبتنی بر استفاده از ابزارهای نوآورانه برای جذب دانشگران و توسعه فعالیت های دانش بنیان مستلزم توجه به ابعاد نهادی توسعه به ویژهتحلیل ذی نفعان کلیدی و به کارگیری ابزارهای ظرفیت سازی و شبکه سازی از طریق گسترش تعامل ذی نفعان محلی و تقویت اعتماد و همکاری و انسجام شبکه روابط بین آن ها برای ایجاد تغییرات نهادی است. در این راستا، هدف این پژوهش، شناسایی و تحلیل ذی نفعان کلیدی برای گسترش تعامل ذی نفعان محلی و تقویت اعتماد و همکاری شبکه روابط بین آن ها برای ایجاد تغییرات نهادی پاسخ گوی KBUD اصفهان است. راهبرد کلی پژوهش، مطالعه موردی و با جهت گیری پارادایمی پراگماتیستی است و از نظر هدف کلی کاربردی و از نظر هدف عملیاتی توصیفی- اکتشافی است. از سویی، رویکرد روش شناختی پژوهش از نظر ماهیت داده ها ترکیبی و با استفاده از ابزارهایی کمّی (آمار پارامتریک) و کیفی همچون مصاحبه نیمه ساختاریافته است. همچنین، با استفاده از ماتریس قدرت- منفعت، درکی از میزان و نوع قدرت و منفعت ذی نفعان و چگونگی اعمال قدرت آن ها با توجه به نوع منافعشان ارائه شده است. نتایج مطالعات نشان می دهد که تحقق KBUD اصفهان منوط به پیگیری منافع مشترک و اجرای اقدامات مشترک بین ذی نفعان مختلف است. بدین ترتیب، دسته بندی ارائه شده برای تحلیل ذی نفعان کلیدی KBUD اصفهان، به دلیل فراهم کردن امکان مقایسه نوع قدرت و منافع ذی نفعان و امکان تعریف راهبردهای مشترک و اقدامات هم افزایانه ذی نفعان بر اساس منافع مشترکشان، ابزار مناسبی برای ظرفیت سازی، شبکه سازی، و ارتقای مشارکت و تعامل بین آن ها در فرایند سیاست گذاری KBUD اصفهان به دست می دهد.
نقش موقوفات گنجعلی خان در ارتقای رفاه اجتماعی شهروندان کرمانی با رویکرد کاهش فقر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین موضوع: رفاه اجتماعی بخشی از زندگی و فرهنگ انسانی تلقی می شود و گسترش نظریه های انسان دوستی با تأکید بر مسؤلیت همگان نسبت به یکدیگر و همچنین پیشرفت علوم اجتماعی و زیستی در پیدایش نگرش های جدید در خصوص رفاه اجتماعی و کاهش فقر مؤثر بوده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش موقوفات گنجعلی خان در رفاه اجتماعی شهروندان کرمانی با رویکرد کاهش فقر است.روش: جامعه آماری مطالعه حاضر، کلیه شهروندان بالای ۱۸ سال شهر کرمان بودند. بر این اساس، با استفاده از فرمول کوکران ۳۸۴ نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند (این تعداد را به ۴۰۰ مورد افزایش داده شد که در نهایت ۳۹۰ مورد در تحلیل نهایی مورد استفاده قرار گرفتند). نمونه گیری بر اساس خوشه ای چندمرحله ای در بین مناطق، بلوک ها و در نهایت خانوارهای کرمانی انجام گرفت. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته (بر اساس مضامین برگرفته از قسمت کیفی) بود. از روش آمار توصیفی مانند میانگین و درصد فراوانی برای توصیف متغیرهای اصلی تحقیق و از روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره و تحلیل عاملی تأییدی برای بررسی روابط بین متغیرها استفاده شد، داده ها با استفاده از نرم افزار Spss و Amos تجزیه وتحلیل شدند.یافته ها: نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره نشان داد که رفاه اجتماعی شهروندان بر اساس مدیریت موقوفات با مقدار 0/410 قابل تبیین است که نتیجه آن کاهش فقر خواهد بود. در خصوص مقدار ضرایب بتای استاندارد هر یک از متغیرها نیز بیشتر ضریب به اولویت بخشی به نیازها برمی گردد که 0/452 است. کمترین مقدار به متغیر نوآوری سازمانی مربوط می شود که 0/4 است. این مقدار برای متغیر قابلیت مدیریتی 0/338، دانش تخصصی 0/423، درک از موقوفات 0/431 و در نهایت برای قابلیت سازمانی 0/327 است.نتایج: نتایج این مطالعه نشان می دهد موقوفات گنجعلی خان نقش مهمی را در رفاه عینی و ذهنی شهروندان کرمانی ایفا می نمایند و در کاهش فقر نقش به سزایی بر عهده دارند لذا مدیریت منابع وقفی در زمان تحریم و شرایط اقتصادی موجود اگر به صورت بهینه انجام گیرد به رفاه شهروندان و در نتیجه کاهش فقر می تواند کمک بسیار مهمی می نماید.
تحلیل متغیرهای اقتصادی– اجتماعی و الگوهای کاربری زمین در تولید سفرهای شهری (مطالعه موردی: مناطق پنج گانه شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نحوه چیدمان کاربری ها و توزیع فعالیت ها در سطح شهر، از عوامل تأثیرگذار بر الگوهای حمل ونقل شهری است. از آنجا که تقاضای سفر از پراکنش کاربری های عمده از جمله محل کار، مراکز آموزشی، مراکز تفریحی یا مراکز خدماتی مشتق می شود، بخشی از کاهش حجم تقاضا از مجرای اعمال سیاست های ساماندهی کاربری زمین، قابل حصول است. به این منظور، اطلاعات مربوط به رفتار ترافیکی و ویژگی های اجتماعی- اقتصادی 384 نفر از شهروندان شهر رشت جمع آوری شد. هدف پژوهش توصیفی- تحلیلی حاضر، تبیین مزیت های استفاده از مدل ترکیبی تصمیم گیری WASPAS در بررسی متغیرهای اقتصادی- اجتماعی و الگوهای کاربری زمین در تولید سفرهای درون شهری شهر رشت است. برای شناسایی شاخص های مناطق هدف تولید سفر از مطالعات مرتبط با حوزه برنامه ریزی شهری و حمل ونقل درون شهری استفاده شد. براین اساس، 11 معیار و 40 زیرمعیار شناسایی شدند که مبنایی برای گردآوری اطلاعات مربوط به مناطق تولید سفر در شهر رشت بودند. برای به دست آوردن امتیاز هر معیار که دارای چند زیرمعیار است، از روش شاخص مرکزیت استفاده و نمره هر معیار با توجه به زیرمعیارهای آن محاسبه شد. سپس با استفاده از مدل ارزیابی تولید وزنی تجمعی به اولویت بندی مناطق شهر رشت براساس تولید سفر پرداخته شد. با استفاده از وزن دهی آنتروپی شانون در گام دوم یافته های پژوهش مشخص شد معیارهای رشد فشرده با وزن 3/0 و اختلاط کاربری با وزن 25/0 بیشترین وزن و تأثیر را در تولید سفر دارند. نتایج این پژوهش نشان می دهد، مناطق 2، 1 و 3 به ترتیب قابلیت بیشتری برای تولید سفر دارند و مناطق 4 و 5 قابلیت تولید سفر کمتری دارند؛ به گونه ای که خروجی حاصل از مدل به خوبی با واقعیت های موجود منطبق است. برای کاهش جذب و تولید سفرهای شهری از منطقه درون شهری به منطقه دیگر شهر می توان براساس توزیع عادلانه کاربری های اقتصادی- اجتماعی از اصول و ضوابط حاکم بر مکان یابی کاربری ها استفاده کرد.
عوامل مؤثر بر تخریب مراتع در بین دامداران نواحی روستایی شهرستان نمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به دلیل اهمیت مسئله تخریب منابع طبیعی کشور و با هدف دستیابی به عوامل اجتماعی و اقتصادی مؤثر در تخریب مراتع، این پژوهش در شهرستان نمین انجام گرفت. جامعه آماری این تحقیق در سه روستای ساقصلو، آغزمان کندی و تیفیه در مجموع 1279 نفر و بهره برداران ذینفع 326 نفر در سه روستا بودند. ابزار پژوهش در این تحقیق پرسشنامه بود که 21 نفر از بهره برداران (خانوارها) با روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده به صورت پیمایشی مورد مصاحبه قرار گرفتند. روایی پرسشنامه بر اساس دیدگاه کارشناسان و پایایی آن با استفاده از آزمون ضریب آلفای کرونباخ بررسی شد. سپس داده های حاصل با استفاده از نرم افزار SPSSVer.22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد بین متغیر ها، ناکافی بودن میزان درآمد سالیانه از بین عوامل اقتصادی و عدم تشکیل دوره های آموزشی و ترویجی در حد نیاز و مشارکت دادن بهره برداران در اجرای طرح های مرتعداری در سطح بسیار محدود و نبود مدیریت مناسب و حس مسئولیت پذیری از بین عوامل اجتماعی ازجمله عوامل مؤثر در تخریب مراتع محسوب می شوند. تعداد بهره بردار و شیوه بهره برداری بیشترین تأثیر را در تخریب و از بین بردن مراتع داشتند. همچنین تعداد دام و هزینه های زندگی و وضع اقتصادی بهره برداران مرتعی برای گذراندن امرار معاش در روستا از عوامل مؤثر محسوب می شوند. باتوجه به نتایج، مؤلفه هایی که در تخریب مراتع تأثیر داشتند ازجمله میزان دانش و آگاهی، بهبود وضعیت، درآمد و معیشت و اثر گذاری دوره های آموزشی و مشارکت ذینفعان و تشکل های محلی بودند. بنابراین، از آنجائی که روستائیان برای تأمین علوفه موردنیاز دام با کمبود مراتع مواجه هستند، می توان با واگذاری طرح های مرتع داری و اصلاح مراتع به گروه های ذینفع با رعایت ضوابط و اجرای مدیریت برنامه ریزی شده در کاهش تخریب مراتع اقدام نمود.
نقش مؤلفه های کالبدی و ادراکی-روان شناختی فضاهای عمومی در ارتقای تعاملات اجتماعی مطالعه موردی: ساکنان مجتمع های مسکونی منطقه 22 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۴ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
23 - 40
حوزههای تخصصی:
مناسب سازی مکان های عمومی در مجتمع های مسکونی علاوه بر ارتقاء سطح کیفیت محیط مسکونی می تواند تعاملات و روابط اجتماعی بین ساکنین را تا حد زیادی افزایش دهد. چنانچه این فضاها پاسخگوی نیازهای و خواسته های فردی و اجتماعی ساکنین باشند، می توان بخشی از فعالیت های زندگی را از فضای داخلی به فضای باز مجتمع ها منتقل و کمبودهای زندگی در واحدهای مسکونی با مساحت کم را جبران نمایند. با درک این موضوع مسئله اصلی پژوهش حاضر نیز نقش مؤلفه های کالبدی و ادراکی –روان شناختی فضاهای عمومی در ارتقای تعاملات اجتماعی در مجتمع های مسکونی منطقه 22 شهر تهران می باشد. پژوهش حاضر کمی-کیفی و دارای ماهیت کاربردی و روش انجام آن نیز توصیفی-تحلیلی می باشد. جامعه آماری پژوهش نیز ساکنین مجتمع های مسکونی پارسیا، باران و عرفان در منطقه 22 کلان شهر تهران می باشد. حجم نمونه نیز بر اساس فرمول کوکران برابر 359 نفر محاسبه شد. شیوه گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای-میدانی (مشاهده و پرسشنامه محقق ساخته) است. در تجزیه وتحلیل اطلاعات از نرم افزارهای SPSS و مدل سازی معادلات ساختاری در محیط AMOS استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد بین متغیرهای کالبدی و تعاملات اجتماعی با ضریب 315/0 رابطه معناداری برقرار است. همچنین بین دو متغیر ادراکی-روان شناختی با متغیر تعاملات اجتماعی نیز رابطه معنادار برابر 666/0 برقرار است. رابطه معناداری دو متغیر کالبدی و متغیر ادراکی-روان شناختی نیز برابر 0.590 محاسبه شد. بار عاملی ضریب رگرسیونی تأثیر مؤلفه های کالبدی، ادراکی روان شناختی بر تعاملات اجتماعی نیز به ترتیب برابر 567/0 و 736/0 می باشد. که تأثیر متغیرهای فوق بر تعاملات اجتماعی را در سطح بالایی تائید می نماید. با بررسی هر یک از این مؤلفه ها و ر فضاهای عمومی مجتمع های مسکونی، انتظار می رود که سطح تعاملات اجتماعی ساکنین به میزان قابل توجهی افزایش یابد.
تحلیل الگوی فضایی - زمانی عملکرد غلات در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: رشد سریع جمعیت و محدودیت منابع تولید به ویژه در بخش کشاورزی بحث امنیت غذایی را به یکی از چالش های جهان امروز تبدیل نموده است. به طوریکه یکی اهداف اصلی توسعه پایدار پایان دادن به گرسنگی، تحقق امنیت غذایی و توسعه کشاورزی پایدار تعیین شده است. اما پیش بینی ها نشان دهنده دشواری در رسیدن به این هدف است. بنابراین گرسنگی در جهان در حال افزایش است و زندگی قشر کثیری از مردم به طور مستقیم و غیر مستقیم به کشاورزی وابسته هستند.
هدف پژوهش: یکی از رویکردهای اساسی جهت توسعه کشاورزی و تامین نیازهای غذایی، افزایش عملکرد و بهره وری محصولات کشاورزی است. به همین دلیل مطالعه حاضر با هدف تحلیل الگوها و تغییرات فضایی و زمانی عملکرد غلات(گندم و جو) ایران طی دوره 35 ساله از سال 1362 تا 1397 انجام شده است.
روش شناسی تحقیق: این مطالعه از نوع پژوهش های کاربردی و به لحاظ روش شناسی از نوع توصیفی _ تحلیلی است. جمع آوری داده ها و اطلاعات به صورت کتابخانه ای بوده است. برای کشف الگوی فضایی تولید غلات (گندم و جو) و شناسایی کانون های تمرکز آن از آماره Gi یا تحلیل لکه های داغ استفاده شد و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار Arc GIS استفاده شده است.
قلمرو جغرافیایی پژوهش: محدوده مورد مطالعه در این پژوهش شامل کل محدوده سیاسی و جغرافیایی ایران به غیر از آبهای آزاد می باشد. در پژوهش حاضر در سه سطح ملی(کشور ایران)، استانی(31 استان) و شهرستانی(429 شهرستان) به تحلیل تغییرات فضایی و زمانی عملکرد غلات پرداخته شده است.
یافته ها و بحث: طی دوره مورد بررسی استان اصفهان بیشترین میزان کاهش عملکرد گندم و استان خراسان رضوی بیشترین میزان افزایش عملکرد گندم را داشته است. در محصول جو نیز برخی استان ها مانند مازندران، فارس، کرمان و بوشهر دارای بیشترین میزان کاهش عملکرد بوده و استان خراسان رضوی دارای بیشترین میزان افزایش عملکرد جو بوده است.
نتایج: نتایج پژوهش در سطح ملی و استانی نشان دهنده افزایش عملکرد غلات طی دوره مورد مطالعه است. همچنین تحلیل فضایی در سطح های شهرستان های کشور نیز نشان دهنده شکل گیری الگوی خوشه ای با تمرکز مقادیر بالای عملکرد غلات در برخی مناطق دشتی ایران است.
تحلیل الگوی مسیریابی کودکان 10 تا 14 سال با تأکید بر رشد شناختی (مطالعه موردی: محله لشگر قاسم آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهمیت بررسی رشد در حیطه ی رشته روانشناسی کودک تبلور می یابد. از سویی دیگر مقوله ی رشد شناختی به عنوان منبع آگاهی بخش درزمینه رشد کودکان است و در فرآیند مسیریابی کودکان تأثیر دوچندان دارد. توجه به این امر در فضاهای شهری می توانند سبب سهولت مسیریابی موفق کودکان شود. هدف از این پژوهش تحلیل الگوی مسیریابی با تأکید بر رشد شناختی کودکان 10 تا 14 سال می باشند روش تحقیق در پژوهش حاضر کاربردی است. در این راستا به منظور گردآوری داده ها از مشاهدات میدانی، پرسشنامه و بازدید از محدوده استفاده شده است. روش نمونه گیری به صورت تصادفی با استفاده از فورمول کوکران است و تکمیل پرسشنامه توسط 106 نفر از کودکانی در بازه ی سنی 12-10 سال و 106 نفر از کودکان در بازه ی سنی 14-12 تکمیل گردیده است. تحلیل داده ها برای تحلیل الگوی مسیریابی کودکان با تأثیرپذیری از رشد شناختی در محله لشگر به صورت کمی از روش تحلیل عاملی با استفاده از نرم افزار لیزرل محاسبه گردیده است. در تحلیل داده ها برای ارزیابی ارتباط مابین مسیریابی و رشد شناختی پس از جمع آوری داده ها، اطلاعات حاصل با روش های آماری آزمون تی وابسته، آزمون فرضیات کلموگروف-اسمیرنف تحلیل گردیده است. نتایج پژوهش حکایت از آن دارد که کودکان در بازه ی سنی 12-10 سال، بیشتر به رنگ نماها، فرم بنا و ساختمان هایی که فرم و عملکرد شاخصی دارند اشاره کرده اند، همچنین کودکان در بازه سنی 14-12 سال به نشانه های شاخص که دارای کالبد متمایز نسبت به سایر ابنیه در محله داشته اند.
مقایسه عملکرد رگرسیون های خطی چندگانه و جنگل تصادفی درجهت ارزیابی قیمت واحدهای مسکونی (موردشناسی: ولیعصر شمالی، شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اقتصاد مسکن یکی از مهم ترین ابعاد اقتصادی هر کشوری می باشد. چرا که تغییرات قیمتی آن تبعات مختلفی را در کوتاه مدت و بلندمدت بر اقتصاد ملی در بر خواهد داشت؛ بنابراین، تعریف مدلی که بتواند قیمت مسکن را ارزیابی نماید بسیار ضروری است. در این راستا، اهداف پژوهش حاضر مقایسه رگرسیون های خطی چندگانه و جنگل تصادفی برای تعریف مدل ارزیابی قیمت واحدهای مسکونی و استخراج عوامل مؤثر بر قیمت واحدهای مسکونی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه واحدهای مسکونی محله های یک الی چهار کوی ولیعصر واقع در منطقه یک شهر تبریز به تعداد 30272 واحد می باشد. با استفاده از فرمول کوکران 379 نمونه در سطح اطمینان 95 درصد و ضریب خطای 5 درصد برآورد گردید. جهت مدل سازی مطلوب، اطلاعات 400 واحد مسکونی به عنوان نمونه به صورت میدانی جمع آوری شد. به منظور حذف اثر زمان در این پژوهش، تنها از داده های شهریور سال 1399 استفاده شد. همچنین، جهت تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزارهای ArcMap، SPSS و RStudio استفاده شد. بر اساس نتایج، متغیرهای مساحت با 78/24 درصد، کل طبقات ساختمان با 86/9 درصد، سال ساخت با 9/7 درصد، فاصله از مراکز بهداشتی با 89/6 درصد، فاصله از تأسیسات شهری با 84/6 درصد، فاصله از فضای سبز با 03/5 درصد، فاصله از کاربری مذهبی با 48/4 درصد، فاصله از مراکز درمانی با 26/4 درصد، فاصله از مراکز نظامی و انتظامی با 99/3 درصد و استقرار واحد در طبقه با 92/3 درصد به ترتیب ده متغیر مؤثر دررابطه با قیمت مسکن محله های ولیعصر شمالی می باشند. بر پایه یافته های پژوهش مشخص گردید که رگرسیون جنگل تصادفی نسبت به رگرسیون خطی چندگانه قابلیت بالایی را در پیش بینی قیمت مسکن ولیعصر شمالی شهر تبریز دارا می باشد.