فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۱٬۱۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
مولوی در مثنوی بر اهمیت شناخت نفس تأکید کرده است. وی برای به تصویر کشیدن نفس که مفهومی مجرد، انتزاعی و دور از ادراک انسان است، از میان مواد سازنده صور خیال، از تمثیل بهره گرفته تا بین نفس انسان و عناصر طبیعت ارتباط برقرار کند. از مراتب و درجات نفس نیز به نفس امّاره بیشتر توجه داشته و کوشیده است زشتی های آن را از طریق تمثیل های حیوانی و استفاده از عناصر اربعه و جمادات در حکایت ها بازگو کند و بدین وسیله، نکات تعلیمی و اخلاقی در باب تحذیر از نفس امّاره را با شیوه ای غیر مستقیم و تأثیرگذار بر ذهن و روان مخاطب جاری سازد. هدف این پژوهش، بررسی مفهوم تمثیلی نفس امّاره در سه دفتر اول مثنوی معنوی است. بدین منظور تمثیل های نفس امّاره از سه دفتر اول استخراج و به دو گروه تمثیل های حیوانی و موجودات خیالی و تمثیل های عناصر اربعه و جمادات تقسیم شده اند. بسامد و میزان استفاده از این تمثیل ها نیز از طریق نمودارها نشان داده شده است تا نتیجه تحقیق عینی تر و ملموس تر گردد. در تمثیل های دسته اول، موجودات خیالی بیشترین بسامد را نسبت به حیوانات دارند و در تمثیل های عناصر اربعه و جمادات، آتش بیشتر از عناصر دیگر در مفهوم نفس امّاره ظاهرگشته است.
استلهام القرآن الکریم فی شعر ممدوح عدوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یحاولُ البحثُ مقاربةَ استلهامِ القرآنِ الکریمِ فی شعرِ ممدوح عدوان، مُبیّناً أثرَ لغةِ القرآن الکریم السّامقةِ، ودلالات آیاتِه القارَّة فی الذّاکرةِ الدّینیّةِ، فی ارتقاءِ النَّصِّ الشِّعریِّ الحدیثِ إلى مستویاتٍ فنیّةٍ ذات مرجعیّةٍ قرآنیّةٍ.
وقد تبدّى هذا الاستلهامُ فی شعرِ ممدوح عدوان بطرائقَ متعددةٍ، اختارَ البحثُ منها نماذجَ تنتظمُ وفقَ مستویین: مستوى الاستثمارِ اللفظیِّ، إذ یُعیدُ الشاعرُ خلاله إنتاجَ المعنى القرآنیِّ، مُحتفظاً بألفاظِهِ، للتّعبیرِ عن رؤیةٍ معاصرةٍ للواقع. ومستوى الأسلوبِ التّعبیریِّ، الذی یُحاکی فیه الشّاعرُ أسلوبَ القرآنِ الکریمِ وعباراتِه ضمنَ سیاقٍ جدیدٍ یُقاربُ أفکارَ الشّاعرِ، وحالتَهُ الشّعوریّة الرّاهنة.
لقد أسهمَ الاستلهامُ القرآنیُّ فی رفدِ نصوصِ عدوان بأبعادٍ دلالیّةٍ وجمالیّةٍ جدیدةٍ، تُحقّقُ نوعاً من التّواصلِ الفعّالِ مع القارئ، استناداً إلى قداسةِ ألفاظِ القرآنِ الکریمِ، ومتانةِ أسلوبِه اللغویِّ والّتعبیریِّ. ویندرجُ هذا الاستلهامُ فی سیاقِ الحداثةِ الشّعریّةِ التی تنزعُ إلى التعاملِ مع القرآنِ الکریمِ بوصفهِ مُحفّزاً على دینامیّةِ الفکرِ والتّعبیر.
هم سویی آموزه های قرآنی و طنزهای باباافضل کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طنز، از موضوعات پررنگ و ملموس رباعیات باباافضل کاشانی است. باباافضل، با بیانی نرم و آرام و با پرهیز از گستاخی و گزندگی زبان، طنزهایی شیوا آفریده و آن ها را در لفافة ابریشمین اشعار خویش پنهان ساخته است.شاعر در آفرینش طنز، از انواع آرایه های ادبی به ویژه از بازی های زبانی، پارادوکس، تکرار و جناس بهره جسته است. وی در ساخت طنز، از ضرب المثل استفاده کرده و خود نیز طنزهایی سروده که برخی، به صورت ضرب المثل بر زبان مردم جاری است.باباافضل در اغلب طنزهای خود، از آموزه های قرآن کریم بهره برده و پیام های ارزندة قرآنی را در قالب طنزهای گوناگون بیان کرده است. می توان اغلب رباعیات باباافضل را ترجمه ای آزاد و طنزگونه از قرآن مجید، در راستای ابلاغ فرامین الهی، دانست.در این مقاله، طنزهای باباافضل به شش دستة کلی تقسیم شده است: ۱. طنز ادبی؛ ۲. طنز اجتماعی؛ 3. طنز تاریخی؛ 4. طنز حکمی؛ 5. طنز دینی و عرفانی؛ 6. طنز فلسفی.بیشترین دغدغة شعری باباافضل که زمینه ساز طنزهای دلکش وی بوده، مفاهیم دینی و عرفانی است. پس از آن، طنزهای اجتماعی بسامد بالایی دارد.نوک پیکان انتقاد باباافضل بیش از همه به سمت دوگروه از مردم است: ۱. صوفی نمایان ناپاک و نفس پرستان زاهدنما؛ ۲. سرگشتگان و راه گم کردگان وادی حق شناسی.
بررسی و تحلیل وجه تنزیه پیامبر (ص) از شعر در آیه 69 سوره یس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خداوند متعال در آیه 69 سوره یس با منزه خواندن پیامبر اکرم (ص) از «شعر» می فرماید: «وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا یَنبَغِى لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَ قُرْءَانٌ مُّبِینٌ». این امر که چرا در این آیه علاوه بر نفی تعلیم «شعر» به پیامبر اکرم (ص)، حتی ساحت ایشان از شعر منزه دانسته شده، مساله ای است که مفسران آراء متفاوتی را پیرامون آن ارائه کرده اند. این پژوهش با تحلیل واژه «شعر» در لغت و اصطلاح و همچنین با اشاره به باورهای عرب عصر نزول نسبت به شعر، آراء مفسران پیرامون این آیه را ارزیابی کرده و به این نتیجه دست یافته که نگرش خاص عرب عصر نزول به شعر و باور به نقش شیاطین در الهام اشعار به شعراء، وجه منزه دانستن پیامبر (ص) و قرآن مجید از شعر می باشد، چرا که نه شیاطین لیاقت وساطت نزول معارف قرآن کریم بر پیامبر اکرم (ص) را دارند و نه برای پیامبر اکرم شایسته است که قرآن کریم را بسان «شعر» از شیاطین دریافت کند.
صراع البطل فی القصة القرآنیة شخصیة النبیّ موسى(ع) أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحتلّ القصة حیّزاً واسعاً من مساحة الفضاء النّصیّ للقرآن الکریم، و یشکّ البطل العصب الرئیس فیها، حیث یساهم و بزَخم عال فی تحریک أحداثها وفی إضفاء الحیویة والنشاط علیها و کذلک فی الکشف عن أفکارها؛ و بینما أنّ الأنبیاء والرسل هم من أبرز الأبطال فی القصص القرآنی، على أنّ النبیّ موسى (ع) من أکثرهم حضوراً فی مشاهده، لکن یتمیّز هذا الحضور بأدوار دراماتیکیة یقوم بها فی مواقف عدیدة وهذا ما نتناوله فی هذه الورقة البحثیة.أما المنهج الذی وظفناه لإخراج هذا البحث فهو تحلیلی – توصیفی نشفعه إذا لزم السیاق ببعض المقارنات فی مسعى متواضع للتوصل إلى نتیجة مفادها أن النبیّ موسى (ع) مع کلّ ما عاناه من أحداث جسام وما قاساه من مهمّات عصیبة لم یتوان لحظة عن السعی لإنقاذ عباد الله المستضعفین فی الأرض وانتشالهم من براثن الجهل والتخلّف. وقد تمیّز بذلک عن البطل فی قصص الأمم الأخرى وأساطیرهم التی تمخض فی معظمها عمّا تصطنعه أخیلة البشر. وعلى العموم فإنّ موسى (ع) یعدّ من أبرز الشخصیات القصصیة فی التاریخ الإنسانی.إنّ الغرض الأساس من هذه الدراسة هو التعریف بشخصیة النبی موسى علیه السلام باعتباره بطلا من نوع متمیز، إذ خاض صراعاً مریراً مع أکثر من جهة وفی ظروف ملئتها المفارقات. والنتیجة هی أنه وکلّ ما عاناه من صعوبات خرج شخصیة رسالیة خالدة عزیزة عند ربّه.
معنای اصلی و تبعی در ترجمه ی غلامعلی حدّاد عادل از قرآن کریم (مطالعة موردپژوهانه ی سوره ی نمل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصل در ترجمه، رعایت امانت، حفظ معنا و سلیس بودن است که این موضوعی ثابت در اصل ترجمة غلامعلی حدّاد عادل است. یقیناً ترجمة فارسی شیوا و ادبی وی، توانسته است بخش عمده ای از این ضرورت ها و انتظارها را تحقّق بخشد، لیکن مسئلة این تحقیق، میزان و چگونگی این تعادل و مطابقت معنا با الفاظ قرآنی است. مترجم برخی ساختارهای صرفی نحوی و بلاغی را در ترجمه نادیده انگاشته، در مواردی نیز ترجمة واژگان (اسم، فعل و حرف)، ترکیب ها و اصطلاحات در مقابل هم قرار نگرفته است. بنابراین، لازم معنا یا معنای تبعیِ واژگان، ترکیب ها و اصطلاحات در ترجمه لحاظ شده است، نه معنای اصلی و دقیق آنها. این پژوهش درصدد است تا با مطالعة موردپژوهانة «سورة نمل»، ترجمة ایشان را از زوایای مختلف واژگانی، صرفی نحوی، بلاغی و ویرایشی، به بوتة نقد، تحلیل و تطبیق بسپارد تا مواردی که در ترجمة این سورة مبارکه نیازمند بازنگری دقیق تری هستند، بازشناسی نماید. دستاورد حاصل از این پژوهش نشان می دهد که ترجمة مترجم، در عین برخورداری از امتیازهای فراوان، از جمله نوآوری در شیوة ترجمة وفادار و معنایی، التزام به پیام و محتوای زبان قرآن، شیوایی بیان و استفاده از واژه های فارسی روان، پرهیز از زیاده نویسی و فارسی گرایی افراطی و... در حوزه های صرف و نحو، بلاغت، ترجمة واژگان و... نیاز به بازنگری دقیق تری دارد که برخی از آنها در این پژوهش موردی، واکاوی و تحلیل توصیفی شده است.
توسل و شفاعت در اشعار شهاب محمود الحلبی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر تحت عنوان »توسل و شفاعت در اشعار شهاب محمود الحلبی« می باشد که به بررسی و تبیین اشعار شهاب محمود الحلبی می پردازد. در این مقاله نمونه هایی از اندیشه های شاعران دوره فترت در قالب شعر در حقانیت مکتب تشیع در مسأله توسل مورد بررسی قرار می گجیرد. شعر دوره فترت مملو از اشعاری است: درباره توسل به ذات پیامبر(ص) و اولیاء (ع) و توسل به قبور این صالحان. شعر و ادبیات هر قوم یا مکتب و آئین، آیینه افکار، باورها و گرایش های آن است، درباره شعر توسل نیز می توان گفت که نماد تفکر، اعتقادات و فرهنگ مکتبی شیعه در آیینه ادبیات آیینی شاعران ولایی متجلی است. از آنجا که شعر توسل نماد تشیع است، چندان هم گزافه نیست اگر شعر توسل را هم خانواده و همسو با شعر شیعی به شمار آوریم. شاعرانی همچون شهاب محمود الحلبی از جمله شاعران شیعه و مبارزی که قدم در این عرصه گذاشته است. با توجه به مطالب مذکور یافته ها حاکی از آن است که دوره فترت یکی از دوره های تاریخی است که با فراز و نشیب های بسیاری توأم است و بخش عمده مضامین شعری دوره فترت، شعر مدح است، که همین، عامل اصلی در پیدایش و شکل گیری شعر توسل است و در کنار عوامل سیاسی و مذهبی حاکم بر دوره فترت، مودت و دوستی پیامبر (ص) و ائمه (ع) چشمه سار زلال اندیشه شاعران این دوره است و شاعران بسیاری از شیعه و سنی دیوان خود را مزین به مدح و توسل به خاندان عترت و طهارت نموده اند.
جناس های قرآنی در شعر شاعران سبک آذربایجانی( نظامی، خاقانی، قطران تبریزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی تردید قرآن در خلق، تحوّل و تطوّر علوم بلاغی نقش عمده و اساسی داشته است؛ چنانچه با بررسی متون ادبی هر دوره ی ادب فارسی، به خوبی جلوه های لفظی و معنایی قرآن در ایجاد تصویرهای بلاغی و آرایه های بدیعی، آشکار می شود. این مقاله به منظور نمایان ساختن نقش قرآن در تحول و تطوّر آرایه های بدیعی و یافتن شواهد قرآنی در این زمینه، همچنین با هدف کاوشی نو درباره ی جناس، و آشنایی بیشتر با شعر شاعران بزرگ سبک آذربایجان و میزان تأثیر پذیری شعر آن ها از قرآن، ، جناس های قرآنی را در شعرسه تن از شاعران بزرگ این سبک(خاقانی، نظامی، قطران تبریزی)، مورد بررسی قرار داده است. در این زمینه به 20 قسم جناس قرآنی در شعر این شاعران، دست یافته ایم.
تاثیرپذیری اندیشة اقبال از شخصیت پیامبر اسلام(ص) و حضرت ابراهیم(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجلی مضامین و معانی بلند قرآنی و بازتاب سیرة انبیاء الهی در آثار شاعران ونویسندگان از چنان شمول و گستردگی برخوردار است که همواره از ابعاد گوناگون نیاز به واکاوی، تحلیل وبررسی دارد. در همین راستا متفکر عارف و شاعر نامدار پاکستانی علامه محمد اقبال به عنوان ادیبی هنرمند و سرایندة اشعار فارسی با قرآن کریم و دیگر منابع اسلامی ارتباطی تنگاتنگ داشته است. این ارتباط در سرتاسر دیوانش به وضوح مشاهده می شود به نحویکه بیانگر عمق تأثیرپذیری اندیشة وی ازکلام الهی و سیرة پیامبران است. او کوشیده است با کمک این منابع، الگوی کاملی از انسان مسلمان و جامعة اسلامی ارائه دهد؛ در الگو پردازی های او زندگانی پیامبر اعظم (ص)و حضرت ابراهیم (ع)نقش کلیدی و حساسی را بازی می کنند. اقبال در تبیین حیات این دو بت شکن بزرگ تاریخ، از منابع اصیل اسلامی یعنی قرآن، احادیث شریف و تاریخ اسلام استفاده کرده و از آن ها تأثیر پذیرفته و نوآوریهای زیبایی خلق کرده است. هدف از این پژوهش بررسی میزان تاثیر شخصیت این دو پیامبر در اندیشه اقبال و چگونگی بازتاب این تاثیر در دیوان اشعار وی است. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی و تتبع در دیوان اشعار اقبال، به منظور دستیابی به اهداف فوق صورت پذیرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این است که اثر پذیری اقبال از شخصیت این دو پیامبر اولوالعزم، ذیل چهار مقولة الهامی بنیادی، تطبیقی، تأویلی و گزارشی می گنجد و اغلب این قالب ها در راستای تعلیم اخلاق مورد استفاده قرار گرفته اند.
بررسی کارکرد موتیف نمادگرایی یوسف (ع) و بازآفرینی آن در اشعار محمود درویش و قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصّه یوسف (ع) و حوادث مربوط با زندگی ایشان در ادب عربی و فارسی مطرح شده است و می توان از آن به عنوان نماد، اسطوره و موتیف نام برد. محمود درویش و قیصر امین پور با توجّه به شرایط موجود و حاکم بر جامعه خویش از عناصر این قصّه برای بیان افکار و مقاصد خویش استفاده کرده اند و به غربت و بی پناهی و حسن و جمال یوسف (ع) اشاره کرده اند و امید به رهایی را بشارت داده اند و قیصر در ورای این نماد، انتظار ظهور امام دوازدهم را بیان می کند و مهارت هردو شاعر در بازآفرینی عناصر این داستان مثال زدنی است. این نوشتار به روش تحلیلی – توصیفی به بیان دیدگاه این دو شاعر درمورد یوسف (ع) و چگونگی بازآفرینی آن می پردازد و از بین عناصر داستان یوسف (ع)، غربت و بی پناهی یوسف، برادرکشی، مفهوم سیاسی و اجتماعی یوسف (ع)، چاه، مفهوم انتظار، پیراهن و حُسن یوسف (ع) را مطرح کرده است.
مباحث کلامی توحید در مثنوی های عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات عرفانی همواره با رمز و راز همراه بوده است؛ درک مفاهیم، تعابیر، اصطلاحات و مضامین مندرج در شعر و نثر عرفانی از جمله اصطلاحات و مضامین کلامی که با نماد ها و تمثیل های خاص آمیخته شده، هیچ گاه به سادگی ممکن نبوده است. آثار ارکان ادب عرفانی در عین سادگی سؤالات عمیقی را در ذهن می آفریند که پاسخ به آنها نیاز به درک درست دیدگاه های عرفانی، مذهبی و کلامی مؤلفان دارد. عطار از جمله شعرای عارفی است که در تمامی آثار خود بسیاری از دیدگاه های اعتقادی و دینی خود را با ذوق عارفانه آمیخته است. این مقاله با روشی توصیفی- تحلیلی و با این فرض که اندیشه های عرفانی عطار آمیخته با اندیشه های کلامی اوست سعی دارد تأثیر مذاهب کلامی مختلف را بر مبانی فکری و عرفانی آثار عطار در بحث توحید بر پایه چهار مثنوی مشهور او بررسی کند. نتایج حاصل از این پژوهش حکایت از آن دارد که نفوذ مباحث کلامی درآثار بررسی شده به حدی است که بررسی آثارعطار بدون آگاهی از دیدگاه های کلامی او ناتمام خواهد بود؛ هرچند اصرار بر انتساب عطار به یکی از مذاهب کلامی نیزراه به جایی نمی برد.
رویکردی انتقادی از منظر میزان توجّه به جایگاه سیاق در ترجمه های تحت اللّفظ، امین، معنایی و تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث تعیین کننده در فهم قرآن کریم، میزان توجّه به سیاق است. شکّی نیست که توجّه به بافت سخن و سایر اجزای کلام، در فهم مراد گوینده نقشی اساسی دارد. بر این اساس، توجّه به سیاق در ترجمة قرآن کریم نیز ضروری می نماید؛ چراکه هر ترجمه ای مستلزم فهم صحیح آیات است. امّا این موضوع که کدام یک از روش های ترجمة قرآن کریم به مقولة سیاق توجّه داشته است و از ظرفیّت لازم در این راستا برخوردار است، درخور تأمّل و تحقیق است. این پژوهش با بررسی مهم ترین انواع ترجمه های موجود از قرآن کریم، میزان توجّه مترجمان به سیاق را در ترجمه های تحت اللّفظی، امین، معنایی و تفسیری مورد ارزیابی و نقد قرار داده است و به این نتیجه دست یافته که از میان ترجمه های یادشده، میزان توجّه به سیاق در ترجمة تفسیری بیشتر است.
عاشورا و امام حسین (ع) در اشعار شاعران فارسی و عربی معاصر
حوزههای تخصصی:
بی شک حماسه عاشورا و قیام سیدالشهدا(ع)، مهم ترین رخدادی بوده که باعث تحوّل مضمونی و معنایی در ادبیات فارسی و عربی شده است. با این حال، در طول تاریخ، نگاه به این واقعه، همیشه یکسان نبوده و در این میان، شرایط سیاسی حاکم بر جوامع تأثیر چشمگیری در زاویه دید شاعران نسبت به جریان عاشورا داشته است. بُعد فردی و اجتماعی شخصیت امام(ع) و میزان رویکرد شاعران به هر یک از آن ها، از مسائل قابل بررسی در اشعار عاشورایی فارسی و عربی است. همچنین تعابیر به کار گرفته شده بوسیله آنان، حکایت از حضور ادبیات بُکایی و حماسی در هر دو زبان فارسی و عربی دارد، امری که ناشی از اختلاف در نوع نگاه به عاشورا به عنوان یک تراژدی و یا یک انقلاب و نهضت حیات بخش است. ورای این اشتراکات، اختلافاتی نیز وجود دارد، از جمله آن ها میزان توجّه فراوان شاعران عرب به ذکر نسب و مدح خاندان آن حضرت و بیان صفات مختلف امام حسین(ع) است. نوع صفات انتخابی برای امام حسین(ع) نیز مؤید این مطلب است که آنان، به دنبال یک الگوی مبارز و برتر در جامعه خویش بوده اند و به نظر می آید حضور رهبران دینی در نهضت مشروطه و پس از آن، باعث شده این مسأله، کمتر مورد توجّه شاعران ایرانی قرار گیرد.قیام عاشورا که از ابتدا پشتوانه فکری انقلاب اسلامی بود، بارزترین الگوی مبارزه شد و امام خمینی (ره) برای ملّت، یادآور امام حسین (ع) بود و عاشورا که تا پیش از انقلاب، به عنوان یک سوگ بزرگ به آن نگریسته می شد، در سروده های دفاع مقدّس به عنوان یک حماسه مطرح شد که در تاریخچه شعر عاشورایی، فصل تازه ای گشود. پژوهش مذکور، با رویکردی توصیفی- تحلیلی، مسائل مذکور را مورد بررسی قرار داده است.
بررسی و نقد مبانی ادبی ابن تیمیه در تفسیر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن تیمیه، به عنوان اثرگذارترین عالم سلفی، دارای مبانی و دیدگاه هایی خاص در تفسیر قرآن است. پیرامون این مبانی، تألیفات گسترده ای انجام شده، ولی درباره مبانی ادبی وی در تفسیر، تحقیقی صورت نپذیرفته است. در مقاله حاضر، مهم ترین مبانی ادبی ابن تیمیه در تفسیر قرآن را تبیین کرده و سپس مورد بررسی و نقد قرار می دهیم و نشان می دهیم که انکار مجاز، مهمترین مبنای ادبی در دیدگاه تفسیری ابن تیمیه است. ادله ابن تیمیه در انکار مجاز را که عبارت است از: عدم ذکر مجاز در کلام صحابه و تابعین و علمای سلف، عدم تعریف جامع و مانع از مجاز، انکار وضع لغات و ادعای توقیفی بودن زبان، عدم وجود علامت صحیح برای تشخیص حقیقت و مجاز و انکار استعمالات مجازی را بررسی و نقد می نماییم. سپس، دیگر مبانی ادبی ابن تیمیه در تفسیر را که شامل: تأکید ناپذیری مجاز، تغایر لازمه عطف، انکار افاده نفی ابدی برای ""لن"" ، عدم بکارگیری حروف به جای یکدیگر و تحریف اصطلاحات و ضرب المثل ها را گزارش و نقد می نماییم.
سیمیائیة شخصیة یوسف (ع) القرآنیة: قراءة بنیویة سیموطیقیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
السیمیائیة الأدبیة للشخصیة هی إحدى فروع السیمیائیة اللغویة والتی تمهد الطریق لتسلیط الضوء على الشخصیة بشکل أکثر عمقاً ودقة لکشف الستار عن الزوایا الکامنة فیها. والقرآن الکریم، کأبرز وأروع النصوص الأدبیة، یحمل کمیة هائلة من العلامات اللغویة فی طیاته. کما أنّ الشخصیات الکثیرة التی ذکرها القرآن الکریم مباشرة، تعتبر علامات مهمة من العلامات اللغویة. ومن الجدیر بالذکر أن یوسف (ع) من أهم الشخصیات التی وردت فی القرآن الکریم، ودراسة هذه الشخصیة من منظور سیمیائی تؤدّی إلى کشف ما تحمله هذه الشخصیة من المعانی والمفاهیم والدلالات الخفیة فیها.
لقد قامت هذه المقالة بدراسة شخصیة یوسف (ع) من منظور سیمیائی على أساس نظریة فیلیب هامون، السیمیائی الفرنسی، حیث درست شخصیة یوسف (ع) من ناحیة الدالّ (الاسم، والدور النحوی، والضمائر، والبعد البلاغی)، ومن ناحیة المدلول (الصفات، والأقوال، والأفعال). وأثبتت أنه یوجد هناک تناسق وتطابق بین اسم یوسف (ع) والألقاب والأوصاف التی یحملها وبین أدواره فی القصة القرآنیة، فهو لفظ أعجمی معناه (سیزید أو یزید أو زاد وجمع). وکان من أبرز الصفات المذکورة لهذه الشخصیة إیمان یوسف (ع) بالله تعالى وإحسانه وتقواه. ویُعتبر هذا هدفاً مهماً من أجل تصحیح الرمزیة الموجودة فی أذهان الناس حول یوسف (ع). فکأنّ القرآن کان یهدف إلى عرض هذه الشخصیة بصفتها أنموذجاً ورمزاً لکیفیة الإیمان بالله تعالى فی مختلف الظروف. وبذلک یمکن أن یذکّر البعد البلاغی لاسم یوسف (ع) المتلقی بذکر الله تعالى والإیمان به. وقد کان الفعل ""قال"" ومشتقاته من أکثر الأفعال تکراراً، وهذا یدلّ على أنّ العمل الکلامی لیوسف (ع) هو العنصر الفاعل فی القصة، وهو ما یناسب دوره فی الدعوة إلى الله باعتباره نبیاً.
وجوه ابهام یا ایهام نحوی در زبان عربی و تأثیر آن بر ترجمة قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابهام به دو نوع زبانی و ادبی تقسیم می شود. ابهام نحوی که با عنوان ابهام دستوری مطرح می شود و برخی آن را ایهام ساختاری نامیده اند، یکی از وجوه ابهام زبانی به شمار می رود که به دو نوع گروهی و ساختاری تقسیم شده است. مقصود از این نوع ابهام آن است که گاه زنجیرة کلام به گونه ای چیده می شود که وجوه معنایی متفاوتی را متبادر می سازد. این معانی می تواند قابل جمع باشد. اضافة مصدر به فاعل یا مفعولٌ بِه، مرجع ضمیر، عطف به مضاف یا مضافٌ إلیه، خبریه یا انشائیه بودن جمله، متعلق شبه جمله، قابلیت تعدد در صاحب حال، تشابه نقش های حال، مفعول مطلق، مفعولٌ له، مفعولٌ فیه و مفعولٌ به، امکان مقول قول یا استینافیه بودن، تشابه عطف و استیناف، تشابه تابع و خبر، تعدد معانی حروف جر، از جمله وجوه ابهام نحوی است که در این پژوهش بدان توجه شده است و در ترجمه های قرآن کریم تأثیرگذار بوده است. توجه به بافت زبانی و غیرزبانی کلام می تواند تا حد چشمگیری مشکل فهم معنا را برطرف سازد، اما مشکل آنجاست که قراین کافی و یا مستدل برای یک معنا وجود نداشته باشد و از سوی دیگر، نتوان میان معانی مختلف جمع کرد.
مکانة القرآن لدی إقبال وتأثره به فی شعره الفارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعتبر محمد إقبال لاهوری، من أعلام الشعر الإسلامی الملتزم فی العصر الحدیث، وهو لاینسب نفسه إلى وطن محدود ولا إلى طائفة معینة ولا یحصر غایته وفکرته فی إطار الجنسیات والحدود، بل یرى وطنه العالَم الإیمانیّ الذی لایعرف الحدود. وهو شاعر یلتزم برسالته الشعریة ویرى أن سر حیاة کلماته المکتوبة، لیس فی بریق الکلمات ولا فی موسیقی العبارات، بل یکمنُ فی قوّة إیمانه بمدلول الکلمات؛ فهو صاحب مدرسة شعریة فلسفیّة هادفة تعتقد بأنّ الشعر وارث النبوة، ورسالته إصلاح البشر والنهوض به إلی المستوی الذی أراد الله له.
وتهدف هذه الدراسة، ملتزمة بالمنهج الوصفی التحلیلی إلى أن تلقی بعض الأضواء علی مکانة القرآن لدی إقبال وکیفیّة تأثره به واستنباطه المفاهیم الفکریّة والتربویّة منه مبیّنة نبذة من آرائه حول القرآن ودوره فی خلق الفرد المسلم المؤمن بذاته. وتشیر النتائج إلی أنّ إقبال، أقبل علی القرآن بالعقل والقلب لاستلهام تجربة روحیة وعلمیة معا. واستلهم مضامینه الشعریة خاصة فی أشعاره الفارسیة من القرآن ولم یکن إقباله علی القرآن کشاعر یستلهم من القرآن عبارات أو مفاهیم، یستخدمها لأهدافه الأدبیة ولتوسیع أغراضه الشعریة فحسب، بل کان إقباله علیه کمؤمن یستلهم منه أفکاره وقیمه وهو یبتعد فی ذلک عن التأویلات المعروفة لدی شعراء الصوفیة.
ادبیات عاشورایی ،سیر تحول و تکامل آن در ادب فارسی
حوزههای تخصصی:
حماسه بزرگ عاشورا وقیام جاودانه سیّد الشهدا علیه السلام،از چنان جایگاه ومنزلتی برخوردار است که اندیشه حقیقت جوی آدمی را در هر گوشه جهان به تأمّل وتفکّر درباره خویش فرا می خواند .
اگر چه بیش از هزار سال از آن رخداد سرنوشت ساز می گذرد ،امّا گستردگی وغنای آن به گونه ای است که هرگاه کسی به اندیشه وتعمّق پیرامون آن بپردازد ،بازهم به نکته ای تازه ودر خور دست می یابد.
به راستی راز این تازگی وماندگاری در چیست؟حقیقت آن است که این حرکت بزرگ ریشه در باورها ی آرمانی وفطرت پاک انسانی دارد وهمین امر سبب شده تا شاعران وسخنوران حق جو در طول تاریخ به دور ازهرگونه چشم داشت و توقّع، زبان به وصف این حماسه بزرگ وپدید آورندگان آن بگشایند،در ادبیات ما نیز ،این حرکت بزرگ از نظرگاه شاعران اخلاق گرا ومتعهّد ،دور نمانده واز نیمه دوم قرن چهارم به عنوان طرحی نو (شعر عاشورا) در ادب فارسی به ظهور رسیده است .این مقاله برآن است تا بااستناد به مدارک ومنابع موجود ،به شیوه تحلیلی به بررسی این بخش از ادبیات آیینی بپردازد.
همپایگی ساخت های متن و آیات در نفثه المصدور و التوسل الی الترسل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نویسندگان برای اهداف زیباشناسانه از جمله تأثیر کلام در مخاطب، آفرینش سبک، موسیقایی و برجسته نمودن سخن، از انواع امکانات زبانی از جمله «ساخت های همپایه» سود جسته اند. در دو کتاب «نفثه المصدور و التوسل الی الترسل» از متون فنی سده ششم و هفتم که کاربرد آیات قرآنی در آن ها بسامد دارد، مولفان با تسلط بر قرآن و نظام ساختاری و مفهومی آن، آیات را با متن خود همپایه نموده اند. این همپایگی در ساخت هایی که دارای سازه های دو یا چندگانه است با یکی از حروف ربط پیوند خورده و در لایه هایی که سازه های آن ارزش «نحوی، بلاغی و آوایی» یکسانی دارند، شکل می گیرد. ساخت های همپایه با ارزش«نحوی» در وظیفه های دستوری مضاف الیهی، مفعولی، مسندی و جمله های مرکب در نقش های پیرو توضیحی، مفعولی، متممی به کار رفته است. سازه های همپایه در نقش «بلاغی» از آرایه های تسجیع، ترصیع، موازنه، تضاد، مقابله، تشبیه و تمثیل، نظام موسیقایی گرفته و در نقش «آوایی» با آواهای القاگر و صدا معنا در ساخت های هر دو کتاب قابلیت خوش خوانی ایجاد نموده است. در پژوهش حاضر، این نقش ها در ساخت های مشترک متن و آیات در هر دو کتاب بررسی شده، روابط معنایی سازه ها که توانسته پیام آیات و متن را به مخاطب منتقل کند، در انواع رابطه های ترادف ، افزایش، تقابل، توالی، تاکید، نفی و... بازکاوی شده است.
حدیث قبا در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که قرآن و احادیث نبوی دو خاستگاه اصیل معارف عرفان اسلامی هستند، اهل طریقت برای دست یافتن به مطالب بلند، در باطن آن ها غور کرده اند و افزون بر آن دو، با تأمل در احادیث قدسی منقول از نبی اکرم (ص) به معارف والایی دست یافته اند. یکی از آن احادیث، حدیث قدسی قبا است. در متون عرفانی به روایت از پیامبر روایت شده است: «اولیائی تحت قبائی لایعرفهم غیری.» از آن رهگذر که نسبت دادن حدیث به پیامبر (ص) از اهمیت حدیث شناسانه والایی برخوردار است، می طلبد در یکایک احادیث مروی از رسول خدا (ص) تأمل، و در صحت وسقم آن ها کنکاش شود و صحیح از ناصحیح آن تمایز صورت گیرد. حدیث قدسی قبا یکی از ده ها سخنانی است که با عنوان حدیث قدسی در متون عرفانی جا خوش کرده است؛ درحالی که اثری از آن در مصادر حدیثی تشیع و تسنن یافت نمی شود. این خود دستمایه ای برای تحقیق در صحت و عدم صحت صدور آن از زبان پیامبر (ص) شده است. با توجه به استنباط عرفا از آیه های قرآن و زایش حدیث، و با توجه به اصحاب سر که در شأنشان خبر وارد شده است، فرصت می یابیم که قائل شویم این سخن از خبر رسول خدا نشئت یافته و سخنی عارفانه است، نه حدیث قدسی.