فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۱۶٬۶۳۷ مورد.
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
239 - 271
حوزههای تخصصی:
دو مفهوم جبر و اختیار یکی از مهم ترین مفاهیم مطرح شده در فقه، فلسفه و ادبیات عرفانی است که گذشته از فلاسفه، شاعران بزرگی همچون: مولوی، سنایی، عطار، حافظ و سعدی و... در آثار نظم و نثر خود بدان پرداخته اند. این مسئله زمانی از اهمّیت والاتری برخوردار می گردد که در تاریخ اسلام دو مکتب معتزله و اشاعره برای دفاع از جبر و اختیار بنا نهاده و استدلالات متعدّدی برای پذیرش یا رد آنان مطرح کرده اند. بنابراین، این مقاله با هدف بررسی تطبیقی دو مفهوم جبر و اختیار با تأکید بر اشعار مولوی و عطار نگاشته شده است. فرضیه نویسندگان دلالت بر این موضوع دارد که مفهوم جبر و اختیار در اشعار مولوی عطار برجستگی خاصی دارد، یعنی هر دو شاعر به این دو مفهوم پرداخته و با دلایل خود به تحلیل آن ها مبادرت نموده اند. یافته های مقاله با استفاده از روش تطبیقی (روش تحقیق) نشان داد که بسامدسنجی مفهوم اختیار در آثار مولوی بسیار بالاتر از مفهوم جبر است در حالی که، بسامدسنجی جبرگرایی در آثار عطار بسیار وسیعتر از مفهوم اختیار است. بنابراین در سیر و سلوک عرفانی، اشعار مولوی نماینده اختیارگرایی و اشعار عطار نماینده جبرگرایی است.
مطالعه تطبیقی ادبیات و شعر از دیدگاه منطق فازی در مقایسه با منطق دو ارزشی ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
59 - 78
حوزههای تخصصی:
منطق فازی به نوعی از روزگاران کهن وجود داشته است اما بررسی روشمند آن به سال 1965 بر می گردد، زمانی که پرفسور لطفی زاده مقاله «مجموعه های فازی» را ارائه نمود. منطق فازی در تقابل با منطق ارسطویی، پدیده های جهان را به دوگانه های متضاد تقسیم نمی کند بلکه هر چیزی را به صورت حوزه ای بر روی یک طیف می بیند که از کمترین درجه آغاز و به بیشترین درجه ختم می شود. هر عضو می تواند همزمان به چند مجموعه تعلق داشته باشد و حاصل جمع عضویت ها لزوماً برابر صد نیست. در رابطه با منطق فازی و ادبیات و بویژه شعر در ایران کار چندانی صورت نگرفته است و اگرچه این مقاله نخستین گام نیست، اما می کوشد تا بخش کوچکی از خلأ موجود را پر نماید. پرسشهای اصلی این نوشتار عبارتند از اینکه: آیا ادبیات پدیده ای فازی است؟ آیا شعر را می توان با منطق فازی بررسی نمود؟ اجزاء تشکیل دهنده یک اثر ادبی مفروض، چگونه به آن هویتی فازی می دهند؟ آیا ایهام، ابهام و استعاره، خود پدیده هایی فازی هستند؟ چگونه؟ آیا می توان مرزی میان شعر، نظم، نثر و محاورات روزمره قائل شد؟ مقاله حاضر به صورت گذرا منطق فازی را بررسی می نماید و سپس پیامدهای تفکر و منطق فازی را در حوزه شعر و ادبیات با تکیه بر ایهام و استعاره به بررسی می نشیند.
بررسی تطبیقی وطن در شعر محمد ماغوط و محمد تقی (ملک الشعراء بهار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
143 - 176
حوزههای تخصصی:
بی شک عشق به وطن از مهم ترین امور مهم و مضامین حساسی است که شاعران وطن به آن می پرداختند و عشق به خاک و سرزمین و وطن یکی از ارکان مهم شعر شاعران به شمار می آید و در اعماق وجود بیشتر مردم جای دارد. حس میهن پرستی و وطن دوستی در طول تاریخ بشری در میان همه اقوام و ملل به اشکال گوناگونی رواج داشته است. محمد ماغوط از شعرا و نویسندگان و بزرگان ادبیات معاصر عربی و از پیشوایان و پایه گذاران شعر نثر محسوب می گردد. اهل سوریه است اما بخشی از عمرش را در لبنان سپری نمود. او مانند دو هم وطن دیگرش آدونیس و نزار قبانی سال ها دور از وطنش زندگی کرده است. اما ملک الشعرا بهار از برجسته ترین شاعران و نویسندگان، نماینده فعال و مبارز چندین دوره مجلس شورای ملی و از سرشناس ترین روزنامه نگاران و رجال و روشنفکران سیاسی دوره مشروطه و نیمه نخست سلطنت پهلوی است، زندگی سیاسی او از آغاز نهضت ملی مشروطیت مانند دیگر جنبه های زندگانی او پیچیده و پر فراز و نشیب است و از جانب دیگر با آفرینش های علمی و ادبی او پیوندی تنگاتنگ دارد. هر دو شاعر تحت تأثیر شرایط بد جامعه اشعار سیاسی و وطنی خویش را سروده اند با سرودن اشعار وطنی، حس وطن دوستی مخاطبان را تحریک می کردند و بذر نفرت از دشمنان را در دل آنان می کاشتند هردو شاعر در دوره های سخت استعمار، فقر، محرومیت، فساد، ظلم، زندگی خویش را آغاز نمودند و هر دو از اوضاع سیاسی حاکم زمان خود شرایط مشابهی داشتند.
بردار کردن رستم؛ بررسی فرایند دگرگشت شخصیت تَهمتن در «غُرَرُ الملوک» ثعالبی در قیاس با شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
85 - 105
حوزههای تخصصی:
رستم از بارزترین شخصیت های ادبیات حماسی ایران است که در متون حماسی ادبیات فارسی به ویژه شاهنامه فردوسی منزلت و جایگاه درخور ویژه ای دارد، امّا این بدین معنا نیست که آثار دیگری که در راستای گزارش پهلوانان حماسی ایران به نگارش درآمده اند، به همان اندازه در تبیین جایگاه وی کوشیده اند. این اهمال و بی توجّهی به وسیله بسیاری از نویسندگان عربی - اسلامی که در زمینه های دینی و فرهنگی جدید سر برآورده اند، پدیده ای عجیب و شگفت انگیز نیست، امّا دگرگشت و اهمال آن در شاهنامه ثعالبی که نزدیک ترین متن عربی - اسلامی به شاهنامه است و توسّط ادیبی از نیشابور که در خراسان می زیسته و از منابع مشترکی با ابوالقاسم فردوسی در تدوین تاریخ حماسی ایران بهره برده و از جهت های زیادی همچون نام ها، توصیفات، رویدادها با آن مشترک است، شگفت انگیز و جای بحث و بررسی دارد. پژوهش حاضر می کوشد، به نقد و ارزیابی فرایند کاسته شدن جایگاه رستم و دگرگشت شخصیت تهمتن در کتاب غرر الملوک ثعالبی بپردازد و علّت ها و جلوه های آن را در مقایسه با شاهنامه فردوسی به بوته نقد و تطبیق بکشاند. براساس یافته ها، با تکیه بر فرضیه بازآفرینی رستم در شاهنامه و اشتراک منابع فردوسی و ثعالبی، عواملی همچون مغایرت مبنایی شرح پهلوانی فردوسی با کتاب شرح شاهان ثعالبی، رویکرد تاریخی و دینی وی، تضاد گفتمانی و نگرشی میان شاعر و مورخ در رابطه با تجسّم ابرقهرمانان حماسی، در دگرگشت این شخصیت حماسی در متن عربی، مورد بحث نقش بسزایی دارد. لازم به ذکر است که روش به کاررفته در نوشتار پیش رو، توصیفی - تحلیلی برپایه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی است.
تحلیل ساختار روایی داستان بازنویسی شده ی«کیمیای عشق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا در طرح کتاب مثنوی معنوی برای بیان اندیشه های خود از حکایت پردازی که زبان بیان هنری اخلاقیات است، استفاده کرده و از آن برای زمینه سازی آموزش عبرت و حکمت به خوبی بهره برده است؛ به گونه ای که این اثر در میان سایر آثار وی از نظر داستان نویسی در جایگاه ویژه ای قرار دارد. این اثر افزون بر استفاده ی مخاطبان بزرگ سال، گروه های سنی کودک و نوجوان نیز به آن توجه دارند؛ به گونه ای که تاکنون داستان های متعدد آن برای بهره گیری این گروه های سنی بازنویسی شده است که نشان از اهمیت بالای این اثر برای همگان دارد. یکی از داستان های بازنویسی شده ی مثنوی، داستان «پادشاه و کنیزک» است که با نام «کیمیای عشق» برای نوجوانان نگارش یافته است. در پژوهش حاضر در نظر است بر پایه ی منابع کتابخانه ای و به روش توصیفی تحلیلی، ساختار روایی داستان گفته شده در سه سطح: روایی و نظام روایی، پی رفت ها و پیرنگ بررسی شود. حاصل این بررسی نشان می دهد که در نظام روایی این داستان، پیوسته در فرایند گذر از وضعیتی نامتعادل به وضعیتی سامان یافته، شاهد شکل گیری کنشی جدید هستیم که سعی می کند با تداخل در کنش کنشگران، منظر جدیدی در مسیر روایتِ اصلی باز کند. متن روایی داستان، از سه پی رفت و شانزده گزاره ی روایی تشکیل شده و از نظر طرح نیز پیرنگ طبیعی دارد، به گونه ای که عناصر اساسی پیرنگ (گره افکنی، کشمکش، تعلیق، بحران، نقطه ی اوج و گره گشایی) در آن به شکل بارزتر نمود یافته است.
بررسی مضمون و مترادفات آن از منظر شاعران سبک هندی با تکیه بر غزلیات عرفی شیرازی، طالب آملی، کلیم کاشانی و صائب تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
29 - 42
حوزههای تخصصی:
مضمون و مترادفات آن، ازجمله کلیدواژه های اصلی مورد استفاده شاعران سبک هندی است؛ تا جایی که ساختن مضامین تازه و بکر در محدوده یک بیت، یکی از موضوعاتی است که بیشترین اهمیت را نزد شاعران این سبک دارد و جای همه موضوعات شعری را می گیرد؛ با وجود این، سخنان منسجم و روشنی از مختصات و ماهیت این اصطلاحات در سروده های این شاعران دیده نمی شود. این پژوهش با رویکرد متن محور و با رهیافتی توصیفی-تحلیلی، با مطالعه و دقیق شدن در دیوان غزلیات چهار شاعر معروف سبک هندی: صائب تبریزی، کلیم کاشانی، عرفی شیرازی و طالب آملی، و استناد به سخن خودِ شاعران به عنوان منبع اصلی پژوهش، در پیِ یافتنِ مختصات و ماهیت مضمون و مترادفات آن از منظر شاعران مورد است. براساس آنچه از سخن شاعران موردنظر حاصل می شود، مضمون و مترادفات آن، شبکه ای از پیوندها و ارتباطات میان واژگان یک بیت است که با تلاش زیاد و کشف تناسبات لفظی و معنوی حاصل می شود و ازاین رو، درک و فهم آن بسیار دشوار است؛ علاوه براین، مضمون و مترادفات آن، بیان سخن به شکلی تازه و بکر است که به واسطه تفکر و اندیشه فراوان و دقیق شدن در همه عناصر هستی، زندگی عادی و اجزای طبیعت به دست می آید و به همین سبب، باعث خلق لذت هنری برای شاعر و مخاطبان او می شود.
روش شناسی تفسیر نظام القرآن و تأویل القرآن بالفرقان عبدالحمید فراهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
195 - 210
حوزههای تخصصی:
در حوزه روش شناسی تفاسیر، بازشناخت ملاک ها و معیارهای استفاده شده در هر تفسیر الزامی است تا از این رهگذر روش و منابع مورد استناد هر مفسّر در تفسیر روشن شود. نوشتار پیشِ رو، با روش توصیف و تحلیل محتوا و با بررسی اسنادی و کتابخانه ای به روش شناسی تفسیر نظام القرآن و تأویل القرآن بالفرقان پرداخته است.فراهی از برجسته ترین افرادی است که نظریه نظام قرآن را به عنوان روشی تازه در تفسیر قرآن پی ریزی کرده است. مراد وی از تناسب و نظام قرآن، تبیین یکپارچگى و وحدت محتوایى و مضمونى میان آیات و سوره هاى قرآن است. فراهی برای تفسیر، مطابق با دسته بندی خود از یک اصل و چند تبع بهره می برد؛ اصل، خود قرآن است که بهترین مفسّر آیات خویش است و تبع شامل مواردی همچون احادیث نبوی و اقوال صحابه، شأن نزول، استعمالات لغت نزد اعراب، لغت و ریشه کلمه و کتب انبیای پیشین است. روش او در تفسیر نیز ابتدا تکیه بر خود قرآن برای درک معنای حقیقی آیات و سپس تفسیر براساس هریک از تبع های بیان شده است؛ بااین حال او برای عقل به معنای عقل فلسفی و منطقی در تفسیر جایگاهی نمی شناسد و به طورکلی گرایشی ادبی دارد. در پژوهش حاضر روش تفسیری فراهی با تبیین هریک از موارد فوق بررسی می شود.
فراملیتی جنسیت مرد و زن: بررسی تطبیقی در اشعار نازک الملائکه وعبدالوهاب البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با درهم آمیخته شدن اندیشه و فرهنگ ملت های مختلف، اندیشه فراملیتی با ظهور انقلاب ها در آمریکای لاتین و همفکری نخبگان فرهنگی ِجوامع عربی، دیوار قومیت را فرو ریخت واز مرزهای جغرافیایی عبور کرد ودر نهایت حدود زبانی را در هم شکست. از این رو دیری نپائید که فرهنگ ها واندیشه های ملی کشورها واقوام مختلف تا حدود زیادی با هم ادغام شدند. از جمله مقوله هایی که اندیشه های فراملیتی را تشکیل می دهد مضامین ادبی است که بیشتر از هر ملتی در ادبیات مردم عرب نمایان است. از جمله ادیبانی که بیش از هر کسی در جامعه عرب تحت تأثیر اندیشه های فراملیتی بوده اند، «نازک الملائکه» و«عبدالوهاب بیاتی» هستند. از آنجایی که مباحث بحث فراملیتی بسیار وسیع است از این رو، پژوهش حاضر درصدد است تا با تکیه بر روش تطبیقی و مقایسه ای دریابد که رویکردهای فراملیتی در اشعار شاعران مورد نظر را فقط از نظر موضوع جنسیت (زن ومرد) وبدین سان که تصویر زن در شعر بیاتی و مرد در شعر نازک الملائکه مورد بررسی قرار دهد و به پرسش زیر پاسخ گوید: جنسیت فراملیتی چگونه و به چه اشکالی در شعر این دو شاعر ظهور یافته است؟ نتایج حاصل از پژوهش نشان از آن دارد که اشعار عبدالوهاب البیاتی بیشتر تحت تأثیر واقعیت زندگی وتجارب شخصی و حاصل تخلیات وی از زن و مفهوم مثبتی از زن می باشد و دیدگاه نازک الملائکیک دیدگاه ناشی از فشارهای روانی ناخودآگاه و شرایط اجتماعی محل زندگی شاعر و حاصل تخیلات و مفاهیم ذهنی وی از مرد می باشدو بدین سان توانسته اند به بیان این بُعد از مفاهیم فراملیتی در اشعار خود بپردازند. بیشتر جنبه های فراملی شاعران مورد بحث ناشی از فضای حاکم بر ایدئولوژی جهانی مارکسیسم است، بخشی دیگر از رویکردهای فراملی این شاعران ناشی از فلسفه اومانیسم و عناصر مختلف به ویژه زمان و مکان بازی است و نقش تعیین کننده ای در ایجاد رویکرد فراملی دارد. واژگان کلیدی : شعر معاصر عربی.اندیشه های فراملیتی، «نازک الملائکه»، «عبدالوهاب بیاتی»، جنسیت.
مطالعه نوع طبیعت و نگرش به آن در آثار گوته و نقاشی های فردریش و رونگه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش این است که وجه مشخص نگرش گوته به طبیعت و تصویر طبیعت در آثار نقاشان رمانتیک آلمان چیست؟ براین اساس به شیوه توصیفی-تطبیقی وجه مشخص نگرش آنها به طبیعت واکاویده می شود. گوته مخصوصا در دوران جوانی علاوه بر تأثیری که از روسو، هردر و جنبش پیشارمانتیک طوفان و تلاطم گرفته، بیشتر نگرش رمانتیک به طبیعت داشته و در مجموع طبیعت برای او، در اشعار و برخی آثار معنی زندگی جوامع اولیه، سادگی و دست نخوردگی در مقابل تمدن (روسو)، فی البداهگی و خودجوشی طبیعت درهم آمیخته با زندگی و هنر مردمان، طبیعت زیبا و خدا است که همگی به نوعی تلقی رمانتیک از طبیعت محسوب می شود. با اینکه او از کلاسیسم هم دفاع می کند در فاوست متأثر از دیدگاه بصری هنرمندان رمانتیک به نظر می رسد این پژوهش از مطالعه نگرش فردریش و رونگه به طبیعت به این نتیجه می رسد آن دو بیشتر به طبیعت به عنوان وجه یا درجه ای از تحقق ذهن یا سوژه می نگرند تلقی رمانتیک تری است. فردریش از سمبولیسم عرفگرای آثار اولیه اش به سمت ناتورالیسم شاعرانه و پالایش یافته تری بر اساس حال و هوای گوته حرکت کرد و زاویه دید سوژه را در نقاشی ها به طبیعت مد نظر داشت. رونگه برغم توصیه گوته، در زندگی کوتاه مدت خود مفهوم رمانتیک «هیروگلیف طبیعت» را به عنوان عنصر اساسی زبان و فرهنگ نشان داد.
بررسی مفهوم وحی و شهادت در شعر و کلام نوروز سورانی (متون مقدس گوران) بر اساس روش پدیدارشناسی هرمنوتیک پُل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
39 - 67
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی هرمنوتیک با ورود به حوزه مطالعات دینی، اقتدار متون مقدس را به عنوان یک راهنمای هنجاری با الگوهای مشخص و تعریف شده در پرانتز قرار می دهد. این تعلیق، عرصه ارجاعِ شاعرانه غیرتوصیفی را به جهان می گشاید. رویدادهای بازگوشده درکتاب مقدس به عنوان رویدادهای تاریخی، اکنون از وجود متنی برخوردارند که از منشأ پیشینِ خود فاصله گرفته اند و معانی کنونی شان محصول ثبت آنها در شبکه ای از متون است که به طورمتناوب، یکدیگر را در یک کلِ بینامتنی حمایت و جابه جا می کنند؛ براین اساس کتاب مقدس، پیش از هرچیز گفتمانی است که نظریه کلیِ متن آن را به عنوان حلقه ای در یک زنجیره ارتباطی می فهمد. پُل ریکور در تدوین قوسِ هرمنوتیکی خود با تأکید بر مرحله تبیین انتقادی (نقد ادبی) گذار از اولین تفسیر سطحی و متعصبانه را به خوانشی عمیق ممکن می سازد که در برابر رویارویی با عینیت ایستاده است . در این مقاله با توجه به دیدگاه های ریکور به بررسی مفاهیمِ «وحی و شهادت (گواهی)» در متون مقدس گوران می پردازیم و سپس با تحلیل شعر و کلام مقدس «نوروز سورانی» در این زمینه، سعی در نشان دادن الگوی عینی این مفاهیم در متون مقدس گوران (یارسان/ اهلِ حق) داریم. این تعلیق سبب می شود تا وحی با توجه به ویژگی های منحصربه فرد گفتمان ها و درعین حال از طریق روابط متقابل آنها درک شود. پدیدارشناسی هرمنوتیک پُل ریکور با تأکید بر مرحله تبیین انتقادی موجب می شود تا کتاب مقدس از تفسیرهای ذهنی سازِ وابسته به فرهنگ و نیز از تفسیرهای بنیادگرایانه رها شود و کماکان در جهان مُدرن امروز مورداستناد و استفاده قرار بگیرد.
صورت بندی گفتمانی گزاره های فاتالیستی در شعر حافظ (با تأکید بر گفتمان عرفانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر حافظ به دلیل انباشتگی از ایهام ها و استعاره هایی که وجه صراحت گریزی و سیالیت آن را دوچندان کرده، بیشترین قابلیت را برای بررسی از منظر تحلیل گفتمان دارد. بررسی گزاره های فاتالیستی در شعر حافظ، فراتر از دلالت ظاهری آنها بر سرنوشت باوری افراطی، ارتباط این گزاره ها را با واقعیت های اجتماعی، سیاسی، ایدئولوژیکی زمان روایت متن و عواملی مانند «بافت تاریخی» و «روابط قدرت در جامعه» آشکار می سازد. پژوهش حاضر با در نظر گرفتن گفتمان فاتالیزم در شعر حافظ به مثابه برساخته ای از ارتباط ساختار و بن مایه های شعر وی با عوامل برون متنی، کوشیده است صورت بندی جدیدی از آن به دست دهد که با آزاداندیشی و دیدگاه های منتقدانه حافظ سازگار باشد. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است. بررسی ها نشان داد که حافظ در پس صورت متن و فراتر از عبارات ظاهری شعرش که از تسلیم در برابر تقدیر سخن می گوید، درصدد برساختن گفتمانی انتقادی ازطریق بهره برداری از زبان، برای ایجاد تغییر در ساختارهای کلان اجتماعی و مبارزه با نهادهای قدرت و ایدئولوژی های وابسته به آنهاست. وی در روند یک بازی زبانی، ضمن بسط ایدئولوژی محبوب خود در روکشی از فاتالیزم، هدفی فراتر از اشاعه تقدیرگرایی را در شعر خود دنبال می کند و می کوشد با بازتولید و القای پیام و معنایی جدید از تقدیرگرایی در ذهن مخاطب، از دامنه هژمونی گفتمان های زهدگرا و شریعت مدار در عصر خود بکاهد.
معناکاوی کتاب تصویری سنگ آسمانی بر اساس نظریه ی آ لوده انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معناکاوی روشی مرکب از روان کاوی و نشانه شناسی است که کریستوا برای مطالعه ی فرایند سوژگی آن را ابداع کرده است. از نظر کریستوا انسان سوژه ی دوپاره ای برساخته از دو وجه ناهمگون زبان است: یکی وجه مردانه ی زبان، موسوم به امر نمادین و دیگری وجه زنانه ی آن، موسوم به امر نشانه ای. فرایند دلالت (و به طور متناظر، فرایند سوژگی) با آلوده انگاری تن مادر و ترک کورا آغاز می شود. کورا از نظر واژگانی به معنای زهدان مادر است و از نظر مفهومی، مخزن امر نشانه ای و جایگاه جسمانی برای شکل گیری نخستین دلالت ها. زبان به عنوان مظهر امر نمادین با واپس زنی امر نشانه ای، مرزهای هویت سوژه را تعیّن می بخشد؛ اما امر نشانه ایِ مطرود از بین نمی رود بلکه در قالب «میل بازگشت به کورا» همواره مرزهای هویتِ برساخته ی سوژه ی سخن گو را در معرض تهدید نگه می دارد. کریستوا تنها مجرای اعاده ی امر نشانه ایِ زنانه و بازگشت به کورای مادرانه را «انقلاب زبان شاعرانه» می داند. منظور کریستوا از این انقلاب زبانی، سرپیچی از نظام های مبتنی بر امر نمادین مردانه است. کتاب تصویری سنگ آسمانی، یکی از عناوین مجموعه ی ده جلدی پهلوان کچل و اسبش کرُی، به قلم زهره پریرخ و تصویرگری زهرا کیقبادی (1400الف) برای گروه سنی «ب» است. برآنم به روش تحلیل محتوای کیفی از نوع قیاسی، ضمن دگرخوانش اثر مذکور به چگونگی رابطه ی بازگشت به کورا و رفع افسردگی انسان مدرن، بپردازم. نتیجه ی پژوهش نشان می دهد که سوژه ی مدرن که بر اثر آلوده انگاری کورای زنانه و تسلط نظام نمادین مردانه دچار افسردگی شده است، می تواند با اعاده ی امر نشانه ای به تعادل برسد.
نقد بوم گرایانه روایت اقتباسی داستان اوّلین پادشاه جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آمیختگی حیات انسان با ناانسان و طبیعت در عصر اسطوره و پیشاتاریخ، به گونه ای بود که انسان، نخستین گام ها را در راه شناخت و تعامل با محیط زیست خود برمی داشت. او نگاهی رازآمیز به جهان طبیعت داشت و حیات خود را با بقای سایر موجودات گره خورده می دید. حماسه های طبیعی از چنین جهانی سخن می گویند. باتوجه به تحولاتی که در رابطه ی انسان با طبیعت صورت گرفته است و تغییر رویکرد و نگاه انسان به طبیعت و سایر موجودات، این پرسش درباره ی آثار اقتباسی از حماسه های طبیعی طرح می شود: اقتباس کننده تاچه میزان به رویکرد اولیه پای بند بوده و تاچه حد متناسب با نگاه و اندیشه و حتی نیازهای زیست محیطی انسان امروز در روایت تصرف کرده است؟ در این پژوهش با روش توصیفی تطبیقی و با رویکرد بوم گرایانه به توصیف و مقایسه ی رابطه ی انسان با طبیعت در داستان کیومرثِ شاهنامه ی فردوسی و اثر اقتباسی از آن؛ یعنی اولین پادشاه جهان، اثر محمدرضا یوسفی پرداخته و به این پرسش پاسخ داده ایم. نتیجه ی به دست آمده نشان داد که در داستان کیومرثِ شاهنامه یفردوسی، نگاهی تعاملی میان انسان و طبیعت مشاهده می شود. کیومرث پادشاه فرهمند و خردمندی است که انسان و ناانسان درکنار او با آرامش زندگی می کنند؛ از او کیش و آیین می آموزند و تنها دشمن آن ها اهریمن است که تلاش می کند نظام هماهنگ انسان و طبیعت را برهم زند. در روایت اقتباسی اولین پادشاه جهان، در بسیاری مواقع تعامل میان انسان و ناانسان وجود دارد؛ چنان که نویسنده تلاش کرده است کیومرث را ناجی طبیعت از سیطره ی ضد طبیعت (اهریمن) معرفی کند، اما در بخشی از داستان، نگاهی انسان محور وجود دارد و طبیعت به حاشیه رانده می شود. با درنظرگرفتن بروز مسائل و بحران های زیست محیطی که پیامد نگاه انسان محور در دنیای امروز است، تغییر یا حذف این بخش از داستان در ایجاد حس مسئولیت پذیری، ارزش گذاری و احترامِ مخاطبِ کودک و نوجوان به طبیعت کمک می کند.
سبک شناسی شعر روباه و کلاغ با تکیه بر اشعار حبیب یغمائی، میرزا علی اکبر صابر، سلیمان العیسی و محمد عثمان جلال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
1 - 20
حوزههای تخصصی:
حکایت روباه و کلاغ از دیرباز موردتوجّه شاعران و داستان سرایان قرار گرفته است، شاعران در کشورهای مختلف، به زبان های متنوع و با سبک های متمایز این داستان را به نظم کشیده اند. در این پژوهش به بررسی و مقایسه سروده های چهار شاعر؛ حبیب یغمائی، (شاعر فارسی زبان) و علی اکبر صابر (سراینده اشعار ترکی) و سلیمان العیسی، شاعر سوری محمد عثمان جلال شاعر مصری تبار می پردازیم. این جستار با روش توصیفی - تحلیلی بر اساس مکتب آمریکایی (که در تطبیق دو ادب اصل تأثیرگذاری و تأثیرپذیری و داشتن ارتباط تاریخی را شرط واجب نمی داند) در ادبیات تطبیقی می کوشد جنبه های مختلف زیبایی شناسانه، نوآوری، شباهت ها، تفاوت ها و کارکردهای مختلف قصیده «روباه و زاغ» در چهار سطح؛ آوایی (موسیقی درونی و بیرونی)، بلاغی (کارکردهای زیبایی شناسی) لایه نحوی و فکری در آثار چهار شاعر نامبرده را ارزیابی کند. بررسی متون شعری این شاعران نشان می دهد که همه آن ها، جهت زیبا و جذاب جلوه دادن سروده خود به موسیقی شعر، اهتمام ویژه ای داشته اند و از انواع تشبیهات و استعارات و جناس ها استفاده نموده اند. توجّه به واج آرایی و ضرب آهنگ شعر در سروده سلیمان العیسی نسبت به سه شاعر دیگر، کمتر است، شعر یغمائی، صابر و عثمان جلال دارای ردیف و قافیه و آهنگین است و کودکان به راحتی قادر به حفظ آن هستند، ولی سروده سلیمان العیسی به سبک شعر نو است و ضرب آهنگ آن چندان ملموس نیست. در لایه فکری، هدفشان تعلیم و تربیت و دوری از چاپلوسی و راست گویی کودکان است. یغمائی دریافت پیام متن را به عهده مخاطب نهاده است ولی شعرای دیگر به پیام داستان اشاره نموده اند.
تأثیر آثار سید لقمان ارومی بر هنر کتاب آرایی عثمانی
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
145 - 117
حوزههای تخصصی:
سده دهم هجری، دوره اوج هنر کتاب آرایی عثمانی، بویژه در حوزه نگارگری و جلدسازی به حساب می آید. در رأس آثار ارزشمند هنری این دوره باید به کتاب هایی اشاره کرد که توسط افرادی که لقب "شاهنامه نویس" گرفته بودند به رشته تحریر درآمده اند. اکثر این افراد ایرانی بودند و یا اینکه تحت تأثیر فرهنگ ایرانی رشد یافته بودند. در بین افراد مذکور سید لقمان ارومیه ای و آثار نگارشی وی قابل توجه هستند. این آثار توسط این شاعر والامقام سروده شده و سپس به دست نقاشان و تذهیب کاران چیره دست آن دوره تزئین یافته است. این نسخه ها در تاریخ تحول زبان فارسی در آناتولی و گسترش هنر کتاب آرایی ایرانی در عثمانی جایگاه ویژه ای دارند که تاکنون در منابع فارسی در مورد آن ها پژوهش جامعی صورت نگرفته است. به همین دلیل در این مقاله ضمن بررسی آثار تدوین شده توسط این شاعر ایرانی، به تحلیل بیست و پنج نسخه خطی به جا مانده از آن دوره پرداخته شده است.
بررسی تطبیقی کاربرد ادبی و نمادین عنصر رنگ در اشعار فردوسی طوسی و بشار بن برد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
37 - 48
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین عناصر، در بروز خلاقیت های هنری به کارگیری رنگ است. در واقع رنگ از عناصر ویژه ای است که می توان از طریق شناخت ویژگی ها و تأثیرات آن، از بسیاری از رمزها پرده برداری کرد و به رازهای پنهان بسیاری دست یافت. شاعران به عنوان زیباشناسان جهان هستی، از رنگ ها در تصاویر شعری خود استفاده کرده اند و گاه از آن در تبیین مفاهیم بیان ناشدنی و فضای نمادین اشعار خود بهره برده اند . در این پژوهش که به روش کتابخانه ای انجام شده است، ضمن ارائه شواهد شعری از اشعار فردوسی طوسی و بشاربن برد به عنوان شاعران مورد مطالعه که به نحوی از رنگها استفاده کرده اند، به تحلیل شگردها و چگونگی کاربرد ادبی، نمادین و بلاغی آنها از رنگ( خصوصاً از رنگ سیاه و سفید) در القای پیام به مخاطب پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که رنگهای سیاه و سفید در این اشعار فردوسی و بشاربن برد بسامد بالایی را نسبت به دیگر رنگها دارند. فردوسی و بشاربن برد، از ظرفیت عظیم رنگ ها، برای انتقال اندیشه ها، مقاصد و پی ام های خود در حوزه های گوناگون اجتماعی، فرهنگی، دینی و سیاسی در فضای واقعی، کنایی، نم ادین و اسطوره ای به مخاطبان خود، به خوبی بهره برده اند.
دیالکتیک جبر و اختیار در عشق: بررسی تأثیر تفکّر اشعری در اشعار عاشقانه سعدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
170 - 194
حوزههای تخصصی:
سعدی پرورده مکتب اشاعره است و به راحتی می توان تأثیر کلام اشعری را در آثار سعدی مشاهده کرد. تأثیر قضا و قدر بر سرنوشت، تأثیر ذات و جوهره بر اعمالی که از انسان سر می زند، و بی تأثیر بودن تربیت بر تغییر روحیات و اخلاقیات فرد، در جای جای کلیّات سعدی به چشم می خورد. علاوه بر مضامین بسیاری از این دست، مضمون شایع دیگری نیز در غزلیات و اشعار عاشقانه سعدی دیده می شود با این مفهوم که عشق امری بی اختیار و عقل گریز است و در برابر عشق نمی توان تاب آورد یا دست به انتخاب و تدبیر زد؛ یعنی اندیشه جبر بر اشعار عاشقانه سعدی نیز غلبه دارد و این سؤال مطرح می شود که آیا این جبر برخاسته از همان کلام و تربیت اشعری است، یا صرفاً محملی برای خلق یک مضمون ادبی؟ یافته های مقاله با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی نشان داد که تأثیرگذاری کلام اشعری بر سعدی چنان نیست که او را گرفتار جبرگرایی کرده باشد؛ سعدی انسانی آزاده و روشنفکر است و علی رغم هم عصران خود، به جبر مطلق اعتقادی ندارد؛ در نتیجه مضمون بی اختیاری انسان در عالم عشق صرفاً یک مضمون هنری است و سعدی از آن برای بیان قدرت عشق استفاده کرده است.
بررسی و مقایسه شیوه های بازنماییِ جایگاه اجتماعیِ «شخصیت های زن» در داستانِ های کوتاه دهه20 با تکیه بر آثار محمود اعتمادزاده، بزرگ علوی و ابراهیم گلستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
106 - 139
حوزههای تخصصی:
«ادبیات داستانی» در ایران از همان آغازِ شکل گیری، توجه خود را به «بازنمایی واقعیت های جامعه ایران» معطوف کرده است. با نگاهی گذرا به آثار داستانی دهه بیست تا پنجاه خورشیدی، مخاطب به وضوح نفوذ رئالیسم را در بطن و متن داستان ها مشاهده می کند. دلیل عمده این رویکرد در ادبیات داستانی، ساختار و شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر ایران بوده است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی – تحلیلی سعی دارد به این پرسش اصلی پاسخ دهد که با توجه به دیدگاه رئالیستی حاکم بر داستان کوتاه در دهه بیست، نویسندگان مرد چه تصویری از «زن» و «جایگاه اجتماعی» وی در این مقطعِ تاریخی ترسیم کرده اند؟ جامعه آماری این پژوهش داستان های کوتاه نوشته شده ابراهیم گلستان، بزرگ علوی و محمود اعتمادزاده در این دهه است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شخصیت های «زنانه» در این داستان ها اغلب به عنوان شخصیت های فرعی مطرح هستند و شیوه پردازش آن ها به گونه ای است که در ارتباط با سایر شخصیت ها معرفی می شوند. به نظر می رسد که هیچ کدام از شخصیت های «زن» در این داستان ها به شیوه مستقیم معرفی نشده اند و «کنش ها»، «افکار» و «گفتار» آن ها ابزار اصلی نویسندگان برای شناساندن این شخصیت ها به خواننده هستند. این زنان نام های گوناگون؛ اما ویژگی هایی مشترکی دارند که بر اثر ناهنجاری های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی محکوم به رنج کشیدن و در نهایت تسلیم هستند. در مجموع اگر چه این «زنان» در مواردی به صورت متفاوت بازنمایی شده اند؛ اما کلیت تصویر ارائه شده از تحت تأثیر دیدگاه واقع گرای نویسندگان داستانِ کوتاه در دهه بیست، نقاط اشتراک بسیاری با یکدیگر دارد.
مطالعه تطبیقی دو اثر از منشآت فارسی «التّوسُّل الی التّرسُّل» و «مصباحُ الرسایل و مفتاحُ الفضایل»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
177 - 201
حوزههای تخصصی:
«التَّوسُّل اِلی التَّرسُّل» و «مصباحُ الرَسایل و مفتاحُ الفَضایل» دو اثر از نوع مکاتیب با سبک فنّی و مزیّن است، که اولی مجموعه ای از منشآت و دومی در آداب و رموز انشاست. بی گمان آثار موجود با نوع ادبی و دوره تاریخی واحد سبک و سیاق همسانی دارد، اما گاه اثری ممتاز پدید می آید و مورد پیروی قرار می گیرد و یا همانندی دو اثر چنان است که درخور توجه و بررسی می شود. التَّوسُّل اّلی التَّرسُّل نیز از متون ممتازی است، که مصباحُ الرَسایل از کتب ارزشمند منشیانه و از نخستین آثار تحریر شده در ترسّل، شباهتی کم نظیر بدان دارد. این جستار در پی آن است تا پیروی موفّق بن محمّد مجدی (مؤلّف مصباحُ الرَسایل...) از سبک بهاءالدین محمّد بغدادی (مؤلّف التَّوسُّل...) و شباهت کم نظیر اثر آنان را نشان دهد. بنابراین دو اثر نام برده با روش تطبیقی و تحلیلی مقایسه شده، ماحصل آن بر اساس مبانی سبک شناسی و ذکر شواهد محرز در این گفتار بیان می شود. نتایج به دست آمده مبین آن است که «موفّق بن محمّد مجدی» مراسلات «بهاءالدین محمّد بغدادی» را سرمشق کار خود نهاده و آداب و اصول انشا را مطابق آیین موجود در مکتوبات او نگاشته است. از رهگذر این پژوهش عوامل تمایز دو اثر مورد نظر نیز آشکار شده، شواهد موجود نشان می دهد که تفاوت آن دو برخاسته از موضوع متفاوت این کتب و گاه علایق فردی نویسندگان آن هاست.
شعر بادگانی (خمریه) در ادبیات عربی و ادبیات پارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
202 - 224
حوزههای تخصصی:
در این مقاله موضوع شعر شراب یا خمریه در ادبیات دو ملت ایران و عرب مورد پژوهش و بررسی و تحلیل قرار گرفته و چگونگی پیدایش ، سیر تحول و کاربرد های مختلف آن در ادبیات هر دو ملت تبیین شده است . این گونه ادبی (شعر شراب یا خمریه) در ادبیات عربی از دوره ی پیش از اسلام و لا به لای چکامه های کهن جاهلی ( = پش از اسلام ) که سرآغاز شعر عربی است مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و سیر تحول و کاربرد آن تا زمان ابن فارض در سده هفتم ادامه یافته است . در ادبیات فارسی نظر به دسترس نبودن شعر های پیش از اسلام ، این گونه ادبی از زمان رودکی سمرقندی به عنوان نخستین شاعر خمریه سرا بررسی و تا سده هشتم ادامه یافته است که در ساقی نامه های شاعران ایرانی تا دوران متاخر تر نیز ادامه یافته است .