فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۰۸۱ تا ۵٬۱۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
چیستى زیبایى از یونان باستان و حتى پس از تأسیس علم زیبایى شناسى تاکنون به عنوان موضوعى حل ناشده، سخت معرکه آراى اندیشمندان است؛ اما انسان ها فارغ از این کشاکش به زیباسازى محیط و ابزار، و حتى با خطرپذیرى به زیباسازى وجود خود مى پردازند. واقعا زیبایى چیست که انسان تا پاى جان آن را پاس مى دارد؟ و از چگونه وجودى برخوردار است؟ این پژوهش با استفاده از روش کتابخانه اى و گردآورى اهم آراى محققان این حوزه و تحلیل منطقى آنها، درصدد یافتن پاسخ براى پرسش هاى پیش گفته و برخى دیگر از پرسش هاى مربوطه است. تأکید بر عینیت زیبایى و رد ذهنى بودگى آن، رد نظریه تعریف ناپذیرى زیبایى و ارائه راه حل براى تعریف آن در قالب تثبیت یا تقویت تعریف پیشین و یا پیشنهاد تعریف جدید با استفاده از جنس و فصل مرکب، از جمله یافته هاى این تحقیق است.
بررسی نظریه تعریف به بسایط در فلسفه سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
3 - 22
حوزههای تخصصی:
شیخ اشراق یکی از ناقدان جدی تعریف به ذاتیات ماهوی و به ویژه تعریف به حد است. او در آثار خود دو راه متفاوت را برای تعریف اشیاء معرفی می کند: در راه نخست، از تعریف موجودات نیازمند تعریف (مرکبات)، به اعراض و خواصشان(به تعبیر او به بسایط) و در راه دوم، از تعریف به ذاتیات مفهومی سخن گفته است. نظریه تعریف به بسایط، متشکل از هفت مؤلّفه است. در این مقاله، با تحلیل و بررسی این مؤلفه ها، این نظریه را توضیح داده و برخی از ایرادات آن را بیان می کنیم. از نظر سهروردی تعریفی که به مفاهیم برگرفته از شهود (اعم از حسی و فراحسی) منتهی نشود، معرفت زا نیست. شیخ اشراق، ادراک حسی را که متعلق آن، اعراض و به تعبیر او بسایط حسی هستند، حضوری دانسته و موجودات فرامادی را نیز متعلق شهود فراحسی می داند. به عقیده او، تصورات بدیهی که تصورات دیگر باید به آنها منتهی شوند، تصوراتی هستند که به طور مستقیم از علم شهودی و حضوری به دست آمده باشند.
درجه اعتمادپذیری فرایند معرفتی در فلسفه ملاصدرا و معرفت شناسی فرایندی فضیلت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
ملاصدرا فرایندهای حصول معرفت را با توجه به قوای ادراکی مؤثر بر حصول معرفت به سه فرایند حسّ و خیال و عقل تقسیم می کند و فرایندهای عقلی را مشتمل بر دو فرایند کشف و برهان و فرایند کشفی را مشتمل بر دو فرایند وحی و الهام می داند و از نظر او درجه اعتمادپذیری هر یک از این فرایندها متفاوت از دیگری است و درجه اعتمادپذیری فرایند بر حصول باور صادق مؤثر است. استفاده از فرایندهای برهان و کشف و وحی و الهام وابسته است به ویژگی های فاعل شناسا، بنابراین علاوه بر فرایند، بستر و زمینه شکل گیری باور بر حصول باور صادق مؤثر است. در نتیجه می توان ادعا کرد: ملاصدرا به فرایندهای حصول باور و ویژگی های فاعل شناسا در حصول معرفت به عنوان عوامل غیرمعرفتی و بیرونی توجه دارد. نظریه های معرفت شناسی ای که معتقدند؛ علل بیرون از باور در شکل گیری و ایجاد باور مؤثرند در زمره نظریه های معرفت شناسی برون گرایانه قرار می گیرند. یکی از مهمترین نظریه های معرفت شناسی برون گرایانه، اعتمادگرایی فرایندی و اعتمادگرایی مبتنی بر فضیلت است.
تحلیل الگوی مفهوم نقد علمی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
97 - 118
حوزههای تخصصی:
نقد پژوهی یکی از نیازهای کاربردی جامعه علمی به حساب می آید؛ اما این حوزه پژوهشی پر اهمیت، امروزه با آسیب ها و آفت-هایی روبرو است که از جمله آن، فرعی قلمداد کردن مسأله نقد و فقدان نگاه روشمند به مفهوم نقد علمی است. در این مقاله پس از اشاره اجمالی به قلمرو مباحث نقد ادبی و نقد هنری، از عدم طرح موضوع مؤلفه های نقد علمی در این پیشینه سخن به میان آمده است و سپس با هدف ضرورت تمییز شاخصه های نقد علمی از نقدهای ذوقی و غیر علمی، به تبیین مؤلفه های هشت گانه نقد علمی پرداخته شده که عبارتند از: 1- نظام مندی، 2- الگومداری، 3- جامع نگری، 4- نگاه انتقادی، 5- اِبتنای فلسفی، 6- تخصص مداری، 7- خلاقیّت و 8- اخلاق مداری. بدون تردید برای دستیابی به یک "نظریه جامع نقد در حوزه علوم انسانی" نیازمند تبیین ضرورتها ، تعاریف و ویژگیهای مفهوم نقد علمی هستیم چرا که بدون "نظریه نقد" راهی برای خروج از آسیبهای مطالعات نقد پژوهی علوم انسانی کشور وجود ندارد.
متافیزیک عمل در اندیشه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطابق قول مشهور تا عصر ابن عربی، عمل، عرض است و فناپذیر. این تحقیق به طور مشخص به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا ابن عربی این رأی را پذیرفته، یا سخنی تازه به میان آورده است. بدین منظور در روی آوردی مستقیم، به فحص و بحث از تعابیری پرداخته می شود که وی مشخصاً در آنها به ماهیت عمل اشاره کرده است. در این تحقیق روشن می شود که اگرچه ابن عربی در توصیف متافیزیکی عمل، ادبیات فلسفی-کلامی زمانه خویش را به کار می گیرد، اما فهم متفاوتی از آن دارد که به دیدگاهی که بعدها حکمت متعالیه در این باب عرضه می کند نزدیک تر است. به باور او، اگر مراد از عمل، حرکات و سکنات مادی باشد، عارضی، فناپذیر و زائل شدنی است؛ اما عمل حقیقی، رخدادی باطنی است که ناگزیر با حقیقتِ نفس مسانخت دارد.
تاملی در مقاله ی «نقش عوامل اجتماعی در معرفت ریاضی و منطقی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله ی «نقش عوامل اجتماعی در معرفت ریاضی و منطقی»، نشان داده می شود که عوامل اجتماعی در پیدایش و ضروری انگاری علوم بنیادینی چون ریاضی و منطق نقش دارند؛ از جمله مهمترین دلایل مطروحه در این مقاله می توان به موارد زیر اشاره کرد: اختلاف ریاضی دان ها، تنوع تناقض در براهین خلف، ساختارشکنی در مقادیر بی نهایت، تحلیل ویتگنشتاین از عمل جمع، تغییر مفهوم بداهت در طول تاریخ، دوری بودن اثبات اصول بدیهی، دوری بودن توجیه قواعد منطقی از طریق جداول ارزش، استدلال پرایور در مقابل صورت گرایان، عدم ترجیح توجیهات روان شناختی بر توجیهات جامعه شناختی، پارادوکس های استلزام مادی، توسل به شهود به جای استدلال، نقد استدلال دوری، قراردادی بودن اصول منطقی، پارادوکس خرمن و ... ما نیز در ارزیابی این شواهد ضمن تعیین و تحلیل اصول بدیهی حداقلی چون اصل تناقض، قاعده وضع مقدم و برهان خلف، به تحلیل موارد زیر پرداخته ایم: بی نهایت ها، دیدگاه ویتگنشتاین، جداول ارزش، استدلال پرایور، قرارداد، عدم لزوم بداهت تصورات در تصدیق های بدیهی، مفاهیم نامعین و ...؛ و در نهایت نشان داده ایم که علوم بنیادینی چون ریاضی و منطق، ضرورت خود را مدیون عوامل اجتماعی نیستند.
«انسان سالکِ صدرایی»: بازخوانی رهیافت چندوجهی ملاصدرا به سلوک انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
157 - 180
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در آثار برجسته خود به طور گسترده و ثابت به مسئله انسان و سیر تعالی او پرداخته است. «انسان سالک»، محور نظریه ی او در این باب را تشکیل می دهد که در ساختمان معنایی حکمت صدرایی از بسامد و اهمیت بالایی برخوردار است. این تحقیق به بررسی رهیافت های گونه گون ملاصدرا در این مسئله می پردازد تا به این مسئله پاسخ گوید که ملاصدرا چه الگویی را در طرح و تحقیق چند بُعدیِ «انسان سالک» ترسیم نموده است. به نظر می رسد که ملاصدرا در تبیین سفرِ «انسان سالک» عمدتاً از روش فلسفی بهره می گیرد، اما در تعریف و تحلیل آن از سه منبع معرفتی فلسفه، عرفان و وحی بهره جسته است. انسان سالک در چارچوب فلسفی، سفر عقلی خود را با تأمل در اصل وجود آغاز می کند و با شناخت وجود حقیقی، سعادت عقلی خویش را نتیجه می گیرد و مقام «خلافت الاهی» را درمی-یابد. از دید ملاصدرا، انسان سالک در رهیافت قرآنی با تأمل در آفاق و انفس و در رهیافت عرفانی با کشف و شهود، مسیر سلوک خود را به سوی مقصد نهایی هموار می سازد.
محمداسماعیل دولابی؛ امکانی برای طرح اگزیستانسیالیسم اسلامی
منبع:
اسفار سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶
133-157
حوزههای تخصصی:
امروزه تقریباً اجماع بر آن است که اگزیستانسیالیسم، بیش از آنکه متکی بر تعریفی واضح و متمایز باشد، ناظر به نوع خاصی از تفکر به موضوعات مشخصی است. با این تلقی از اگزیستانسیالیسم، می توان رد این نوع از تفکر را در سنت های دیگری به جز مسیحیت نیز یافت. محمداسماعیل دولابی، عارف معاصر شیعی، از جمله افرادی است که پیگیری سخنرانی هایش طرح چنین امکانی را موجه جلوه می دهد. اهتمام ویژة او برای پرداختن به درد و رنج های زندگی انسان، با تمرکز بر وضع جدید زیست شیعیان ایرانی، و تأملات بخصوص او درباب مرگ، چیزی نیست که بتوان ارجاعات روشنی برای آن در درون سنت های پیشین عرفان شیعی یافت و به شکل منحصربه فردی متعلق به زندگی جدید شیعیان در دوران معاصر است. دولابی با ارجاع مکرر به اهمیت «خود» در مواجهة با جهان پیرامونی و سخن گفتن از اینکه «فرد انسانی» است که ملاک و میزان ارزیابی امور (حتی در قیامت) است، از نوعی سوبژکتیویته دفاع می کند که مؤلفه ای اساسی در تفکر اگزیستانسیالیستی است. او با سرباززدن از تفکر انتزاعی، عملاً پیشقراول تأمل انضمامی درباب انسان در سنت عرفان متأخر شیعی است. در اینجا تلاش می شود با طرح اندیشه های بخصوص محمداسماعیل دولابی در خصوص مرگ، درد، اضطراب و زندگی انسان، امکاناتی برای طرح چیزی با عنوان «اگزیستانسیالیسم اسلامی» مورد پژوهش قرار گیرد؛ تا شاید با جعل چنین عنوانی، مجالی برای شناسایی متفکران دیگری از این دست در دوران معاصر فراهم آید.
نسبت خیال با هویت در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است که با استفاده از روش تحلیل و استنتاج، طرحی از دیدگاهِ فلسفی ملاصدرا درباره رابطه خیال با هویتِ انسان، ارائه شود. چنین طرحی می تواند چارچوب و چشم اندازی از چگونگی مداخلات تکوینی خیال در ساخت و شکل گیریِ هویت، ارائه کند. صورتِ نوعیه (انسانی)، صورتِ سیال (حال) و صورتِ نهایی (مَلَکات)، مفاهیمِ کلیدی برای تبیین چیستیِ هویت و سیالیت ذاتی آن هستند. خیال به مجموعه ظرفیت های نفس برای مواجهه و کار با صورت های خیالی، اعم از حفظ (مصوره)، دستکاری (متصرفه)، صورت سازی معقولات (متخیله) و معقول سازی صور (متفکره)، اطلاق شده است. اعتقاد ملاصدرا مبنی بر تجرد صورت های خیالی، صدوری و وجودی بودن این صورت ها،و ماده (استعداد) بودن نفس برای قبول و اتحاد با این صور، به عنوانِ مبانی فلسفی برای تبیین رابطه خیال و هویت، در نظر گرفته شده اند. خیال، رابطه ای ذاتی، اتحادی و متقابل با هویت دارد. خیال با دخالت و حضوری سه وجهی، عاملِ ساخت، منشأ بقا و واسطه آگاهی از هویت است. هویت نیز پس از شکل گیری اولیه در فرآیندهای خیال، اعم از انشا، نگهداری، دستکاری و فراخوانِ صورت های خیالی(تخیل)، دخالتی تام دارد.
راه های مهار و تربیت قوّه خیال بر مبنای حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قوه خیال در نزد حکمای مسلمان جایگاهی ویژه دارد و در تمام عرصه های زندگی بشری - به ویژه در کسب کمالات انسانی - نقشی جدّی ایفا می کند؛ در عین حال، اصلاح و نگه داشت حدّ این قوّه، نیازمند مراقبت های فراوانی است. حکمای مسلمان با شناختی دقیق از این قوّه و طبیعتش، بر مبنای همان مباحث حِکمی، روش هایی را برای حفظ و تربیت این قوه - در راستای تکامل انسانی - بیان کرده و برشمرده اند؛ هرچند باب مستقلی را به این بحث اختصاص نداده اند. این مقاله کوشیده تا این راه ها را که در منابع گوناگون تنها به اشاره آمده اند، جمع و تبیین کند. مشغول داشتن قوّه خیال به حواس ظاهری، قرار دادن این قوّه در تحت فرمان قوّه عاقله، برنامه هایی چون مراقبت، تمرکز و توحّد و کسب فضائل اخلاقی ای چون صداقت، نیز اعتدال بخشیدن به مزاج و عمل به برخی اَذکار همچون تلاوت فراوان آیات سُخره، از جمله راه های پیشنهادی حکما برای مهار و تربیت قوه خیال است که در این مقاله بدان ها پرداخته شده است.
نگاهی بر مفهوم جدید اراده نیک کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
465 - 486
حوزههای تخصصی:
در نوشتار حاضر مفهوم جدید اراده نیک کانت بررسی می شود؛ مفهومی که حاصل تأمل در نظریه شر ریشه ای اوست. بر اساس نظر کانت، تمامی انسان ها به دلیل وجود تمایل به شر در نهادشان شرورند. انسان ها اگرچه موجوداتی عاقل محسوب می شوند، در عین حال به دلیل ماهیت محسوسشان محدود هم هستند و این محدودیت آنها موجب می شود انگیزه های حسی خود را بر قانون اخلاقی ترجیح دهند. از نظر کانت این همان امری است که سبب تولد شر در جهان می شود. اما سؤال این است که آیا انسان می تواند بر تمایل به شر عجین شده با ماهیتش فائق آید؟ آیا او می تواند با وجود تمایل به شری که در نهاد او قرار دارد، به کمال اخلاقی دست یابد؟ کانت بر این باور است که غلبه بر شر به تنهایی در توان انسان نیست و او به این منظور نیازمند همیاری خداوند خواهد بود. اما برای اینکه استحقاق دریافت این موهبت الهی را داشته باشد، خود نیز باید زمینه دریافت آن را آماده کند. او باید تحولی درونی را در خود ایجاد کند، این تحول به شکل گیری اراده نیک در نزد انسان می انجامد، اراده نیکی که واکنشی است در برابر شر ریشه ای. شکل گیری چنین اراده نیکی از دلایل کانت برای اثبات وجود خدا هم محسوب می شود؛ زیرا تا خدایی نباشد که انسان را در دستیابی به چنین اراده ای کمک کند، انسان خود هرگز نمی تواند به تنهایی چنین اراده ای داشته باشد.
ابن سینا و نقش متافیزیک در هرمنوتیک دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۴
69 - 94
حوزههای تخصصی:
«ابن سینا و نقش متافیزیک در هرمنوتیک دینی»، یک بررسی میان رشته ای است که بین دانش متافیزیک، هرمنوتیک و متون دینی (کتاب و سنّت) ارتباط برقرار می کند. مسئله این مطالعه، نقش متافیزیک در فهم کتاب و سنّت و معضلات مربوط به آن است. این مطالعه بنیادی، تاریخی، تحلیلی است که به روش کتابخانه ای با استفاده از منابع معتبر انجام شده است. یافته های این پژوهش، این است که به نظرِ ابن سینا نفش اصلی در فهم و هرمنوتیک کتاب و سنّت نه با متن و نه با مؤلف متن، بلکه با مفسّر متن است. به نظرِ او مفسّر متن تنها با پیش فرض های عقلانی خود قادر به نزدیکی به افق مؤلف و افق متن دین می شود و از آن تفسیر و فهم شایسته از متن پیدا می کند. ابن سینا با پیش فرض های متافیزیکی در فهم مباحث مربوط به مبدأشناسی، جهان شناسی، فرجام شناسی، نبی شناسی وارد جریان فهم متن شده است. او براساس این پیش فرض ها به نتایجی دست یافته است که با نگرش رسمی از ظاهر متن دین هم خوانی ندارد؛ ولی با این حال او راهکار خود را از فهم دین، راهکاری بایسته می داند.
بررسى دیدگاه هایدگر درباره ماهیت تفکر و فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله براى شناخت چیستى تفکر و فلسفه از نظر هایدگر، ابتدا به تمایز میان تفکر و فلسفه اشاره شده است. موضوع فلسفه موجود است و موضوع تفکر، وجود. وجود به خلاف موجود امرى پیش نهاده و تصورشده نیست. تفکر، تذکر نسبت به وجود و یادآورى آن است. وجود از سویى از ما مى گریزد و از سوى دیگر ما از او غافلیم. غفلت از وجود در فلسفه، آن را دچار انحراف ساخته است. موجود از سویى حجاب وجود و از سوى دیگر نشانه آن است. براى تفکر باید به وجود نزدیک شویم؛ اما این امر چگونه ممکن است؟ تنها دروازه گشوده به سوى وجود، دازاین است. ویژگى ترس آگاهى دازاین، شرط عدمیدن عدم است. هنگامى که عدم بر دازاین ظهور مى یابد، هستى مى هستد و ما به وجود، تذکر مى یابیم. البته وجود حتى در حال غفلت از آن با ما نسبتى دارد. در پرتو نسبتى که وجود با انسان دارد، ذات فلسفه، ماهیت انسان، ذات هنر و ذات تکنیک تقرر مى یابند. در پایان مقاله به نقد و بررسى آراى هایدگر مى پردازیم.
نمادگرایی دینی از نگاه پل تیلیش با تکیه بر نظام الهیاتی فلسفی وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بحث زبان دین، معناداری گزاره های دینی یکی از چالش های پیش رویِ فلاسفة دین است. در میانِ نظریه ها و پاسخ های داده شده، نظریة نمادگرایی دینی پل تیلیش اهمیت ویژه ای دارد. براساس این نظریه، تمامی گزاره های دینی به غیر از گزارة «خدا وجود دارد» نماد هستند. وی با تمایز قائل شدن بین نماد و نشانه، و غیرلفظی و نمادین خواندن گزاره های دینی، سخن گفتن از خداوند را بی معنا نمی داند و بدین ترتیب به چالش اصلی پیش روی دین داران که از جانب پوزیتیویست ها مطرح شده بود پاسخ می دهد. تفسیر نمادین از زبان دین تلاش دارد تا توضیح دهد که چگونه زبان دینی می تواند معرفت بخش باشد. اما اشکال اصلی وارد بر نظریة وی این است که با قبول پیش فرض حداکثری او در باب نمادین بودن تمامی گزاره های دینی و زبان دین، دیگر نمی توان به نحو حقیقی و غیرنمادین در باب خدا سخن گفت. بنابراین راه برای شناخت و ارتباط برقرارکردن با خداوند بسته شده و تفسیر نمادین وی بیش از آن که تفسیری الاهیاتی باشد، تبدیل به یک تفسیر متافیزیکی می شود و تا جایی پیش می رود که حتی مسیحیت را از درون خالی می کند و جز پوسته ای از آن باقی نمی گذارد. شناخت و فهم این نظریة پیچیدة تیلیش فقط با شناخت دغدغه های فلسفی الاهیاتی وی و فقط در چهارچوب کل نظام فکری اش امکان پذیر است.
تبارشناسی تبیین علامه طباطبایی از چگونگی انتزاع معقول ثانی در کلمات صدرالمتألهین با تأکید بر مفهوم وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استاد مطهری معتقدند علامه طباطبایی نخستین فیلسوف در تاریخ فلسفه اسلامی است که به چگونگی انتزاع معقول ثانی پرداخته است. منظور ایشان این نیست که پیش از علامه به این مسئله توجه نشده است، حتی می توان گفت عناصر اصلی تبیین علامه در کلمات صدرالمتألهین وجود دارد. عناصر ملهم از آموزه های صدرالمتألهین در تبیین علامه عبارت اند از: 1) معقولات ثانیه، علوم حصولی مسبوق به علوم حضوری اند 2) علم نفس به خود، قوا و افعالش و نیز ادراک حسی، علم حضوری اند؛ 3) بررسی فرایند انتزاع معقولات ثانیه را باید از یکی از این علوم حضوری آغاز کرد؛ 4) معقولات ثانیه محصول نگاه استقلالی به نسبت میان پدیده های یافت شده، نفسانی یا خارجی، است.
نقش خدا در تاریخ از منظر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع نقش آفرینان در تاریخ، از گذشته ذهن اندیشمندان را به خود مشغول کرده است. کدام اراده ها در به وجودآوردن حوادث و وقایع مأثرند؟ آیا جهان بر اساس برنامه ای ازپیش تعیین شده از سوی خدا، به جلو می رود و انسان در تحولات آن تأثیری ندارد یا جز انسان کسی در تاریخ نقش آفرینی نمی کند یا... طیفی از دیدگاه ها از قبول مطلق تا انکار مطلق «نقش خدا در تاریخ» قابل ردیابی است. این نوشتار در پی آن است که نقش خداوند در تاریخ از منظر قرآن را حتی الامکان در چارچوب حوادث و وقایع تاریخی بدر و اُحد تبیین نماید. قرآن برای خداوند در تاریخ نقش های مختلفی قایل است؛ ولی نقش او به گونه ای انحصاری نیست. او- تبارک و تعالی- نقش های مختلفی مانند اطلاعی، مستقل و در پس افعال و اراده بشری (منفعل) را عهده دار است. این پژوهش حسب مورد از روش های توصیفی- تحلیلی و تفسیری استفاده می کند.
تفکر جادویی و تخیلِ علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همة معرفت های بشری به تدریج روند تطورات تاریخی را سپری کرده و به مرحلة کنونی رسیده اند. این مقاله با استفاده از روش اسنادی، به واکاوی نسبتِ بین جادو و علم می پردازد. یکی از حوزه های معرفتی، معرفت علمی است. بر مبنای پارادایم پوزیتیویستی، تفکر جادویی چون بدیل های ناپخته و گمراه کنندة تفکرِ علمی تلقی شده است. پوزیتیویست ها در روش شناسی بر مشاهده و تجربه تأکید زیادی می کردند و امور غیرتجربی را مُحمل و بی معنی می دانستند. این خوانشِ رادیکالی توسط پوزیتیوست های جدید اصلاح و تعدیل یافت. برخی فیلسوفان و مردم شناسان با رویکرد مردم شناسانه از جادو اعادة حیثیت کردند. آن ها تأکید می کنند برهان قاطعی برای برتری علم بر انواع دیگرِ معرفت وجود ندارد. هر معرفتی دارای بازی های زبانی گوناگون و مجموعه ای از واژگان است که درک آن برای بیرون از آن حوزه مشکل است. برمبنای پارادایم مردم شناختی نوین نیز تفکر علمی و تفکر اسطوره ای جادویی درآمیخته اند و در جوامع گذشته و حال وجود داشته و از یکدیگر تغذیه کرده اند.
هگل گرایی در فلسفه ریچارد رورتی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
53 - 74
حوزههای تخصصی:
در این مقاله می کوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا رورتی، فیلسوفی هگلی است؟ به یقین پاسخ به این پرسش آسان نخواهد بود و صرف آری یا نه، نمی تواند جوابی قانع کننده باشد، زیرا بدون شک رورتی از هگل تأثیر پذیرفته است. بنابراین به منظور ارائه پاسخی دقیق تر، ابتدا نگاهی اجمالی به جایگاه هگل در پراگماتیسم (قدیم و جدید) انداخته ایم تا ذهن خواننده نسبت به جایگاه هگل در اندیشه نئوپراگماتیستی رورتی روشن شود، سپس در بخش اصلی جایگاه هگل در اندیشه رورتی را تحلیل نموده ایم. برمبنای این تحلیل رورتی از چند جهت فیلسوف هگلی است. نخست این که همانند هگل دغدغه اجتماعی دارد و وظیفه فلسفه را در همین راستا تعیین می کند. هم چنین وی تحت تأثیر تاریخ گرایی هگل به نقد مدرنیته و فلسفه مدرن می پردازد و فلسفه و مسائل آن را یک پیشامد تاریخی قلمداد می کند. رورتی معتقد است که پس از هگل، فرهنگ فلسفی جای خود را به فرهنگ ادبی داد، فرهنگی که ریشه در تفکر هگلی دارد. اما در عین حال رورتی همانند هگل طرفدار عقل و روح مطلق نیست و از نظام سازی نیز به شدت بیزاری می جوید و از این رو به نقد این ویژگی های فلسفه هلگی می پردازد.
پدیدارشناسی ادراک حسی در فضای مجازی بر اساس آراء موریس مرلو پونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
61 - 82
حوزههای تخصصی:
موریس مرلو پونتی از تأثیرگذارترین پدیدارشناسان فرانسوی قرن بیستم است. او در پدیدارشناسی خود، در صدد دست یابی به ذات ادراک حسی انسان است. انسان در پدیدارشناسی او سوژه ای بدن مند است که به همراه سایر سوژه ها در جهان زندگی می کند. پژوهش حاضر بر اساس دیدگاه موریس مرلو پونتی، به بررسی پدیدارشناسی فضای مجازی می پردازد. با توجه به پدیدارشناسی مرلو پونتی، سوژه بدن مند به ادراک حسی در فضای مجازی پرداخته، معناهای موجود در این جهان مدرن را دریافت می کند. همچنین امکان درک متقابل از طریق فضای مجازی برای سوژه های حاضر در روابط مجازی وجود دارد؛ چراکه برای مثال، رنج کشیدن از درد از دیدگاه مرلو پونتی، خصلت مشابهی میان همه سوژه های بدن مند است. بنابراین، سوژه های بدن مند با مشاهده فیلم و عکس و... از فردی که از طریق فضای مجازی با او آشنا شده اند، می توانند احساس وی را درک کرده و با او همدلی و همدردی کنند. گسترش روابط انسانی و ابزارهای مدرن موجب شده تا برخی از محدودیت های زندگی انسان ها پیش از به وجود آمدن فناوری های مدرن کنونی مرتفع شود، اما سوژه بدن مند در جهان مدرن کنونی بر اساس دیدگاه مرلو پونتی، همچنان در حصار مکان و زمان است؛ چراکه انسان، سوژه ای بدن مند بوده و باید محدودیت های ناشی از بدن مند بودن را در جهانی مدرن پذیرا باشد. همچنین طبق دیدگاه مرلو پونتی، سوژه بدن مند حاضر در فضای مجازی، در حصار شبکه ارتباطی خود با دیگر سوژه ها است و این امر، خود مانعی است در برابر آزادی مطلق برای انسان کنونی
معانی وجود در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موجود نخستین اصل شناخت و به طریق اولی، موضوع مابعدالطبیعه است. لفظی که در وجودشناسی ابن سینا به تبع ارسطو نقش کلیدی دارد ، «موجود» است. موضوع فلسفه « موجود به ماهو موجود و عوارض ذاتی آن» است. مفهوم «موجود» مفهوم عامی است که حاکی از مطلق واقعیت است و تنها مفهومی است که دربرگیرنده همه چیزهاست. از نظر ابن سینا می توان موجودی را در خارج تصور کرد که صرف وجود و بدور از ماهیت است (خداوند)؛ می توان موجودی را در خارج در نظر گرفت که مرکب از «وجود» و «ماهیت» است (مخلوقات). بنابراین ابن سینا با مفهومی به عنوان «موجود» سروکار دارد که از اصل واقعیت حکایت می کند و می تواند ماهوی و غیر ماهوی باشد. درباره خداوند «وجود محض» است و درباره مخلوقات مرکب از وجود و ماهیت و «موجود» است. بنابراین وجود در اندیشه ابن سینا در پنج معنا بکار می رود: وجود خاص؛ وجود اثباتی؛ فعل وجود دادن؛ فعل بودن و وجود رابط. وجود یا به معنای اسمی بکار می رود بر سرشت اشیاء و موجودات اطلاق می شود (وجود خاص) یا به معنای عام دلالت دارد که صفت مشترک میان موجودات است ( وجود اثباتی) یا به معنای «فعل وجود دادن » است که دررابطه با وجودبخشی خداوند به مخلوقات بکار می رود یا به معنای «فعل بودن» است به معنای عارض بودن وجود بر ماهیت که در آن منشأیت آثار خارجی مدنظر است یا در حمل میان موضوع و محمول به صورت رابط لحاظ می شود. در این نوشتار ضمن گذار از موجود به وجود، معانی پنج گانه وجود را بررسی می کنیم.