فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۸۰۱ تا ۴٬۸۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۳۴ مورد.
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۹
143 - 166
حوزههای تخصصی:
در تألیف کتاب های تاریخ ادیان، دیدگاههای مختلف عقیدتی و فلسفی، ارزش ها وتصورات قبلی پژوهشگرتاریخ ادیان را در چینش و انتخاب وقایع و تنظیم آن تحت تأثیر قرار می دهد . فرضیات معرفت شناسی درباره حقیقت شناخت تحلیل او را از ادیان شکل و جهت می دهد؛ زیرا رابطه مورخ با پدیده تاریخی به استنباط معرفت شناسانه و هستی شناسانه فلسفی مورخ وابسته است، به طوریکه اختلاف بسیاری از آثار مکتوب در تاریخ ادیان به رویکرد درون دینی و بیرون دینی مورخ بستگی دارد. در این مقاله قصد داریم آراء فلسفی دو مورخ بزرگ ایلیاده و فریزر را در توصیف و نگارش ادیان معرفی و ارزیابی نماییم . این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی در پاسخگویی به این پرسشها صورت گرفته است : تفاوت فریزر و ایلیاده در روش شناسی چه بود ؟ با توجه به مقایسه آثار این دو دانشمند ادیان در توصیف وقایع دینی، اختلاف مبانی و رهیافت فلسفی آنها در چیست؟ این یافته های پژوهش حاکی از آن است که دو مورخ بزرگ دین شناس، ایلیاده و فریزر در نگرش فلسفی اختلاف نظر داشته، فریزر با نگاه پوزیتیویستی والیاده با تلفیقی از روش پدیدار شناسانه هوسرلی با نگرش ساخت گرایی و هرمنوتیکی به ضبط احوال و رفتار های دینی بشر در طول تاریخ پرداخته اند . این تفاوت در نگارش دو اثر تاریخی آنها یعنی شاخه زرین و تاریخ ادیان تاثیر اساسی گذاشته است.
تأملی در قاعده «کل حادث تسبقه قوة الوجود و مادة تحملها»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
التزام به قاعدة فلسفی «کل حادث تسبقه قوة الوجود و مادة تحملها» که مستلزم استحالة خلق موجود حادث از عدم است، از سویی با ظاهر متون دینی ناسازگار می نماید و از سوی دیگر موجب ارائة تفسیر بسیار غریبی از برخی معجزات منقول در قرآن کریم شده است. ازآنجاکه حمل متون دینی برخلاف ظاهر بدون دلیل قطعی، در شرع مقدس اسلام جایز نیست، این احتمال در ذهن شکل می گیرد که شاید قاعدة مذکور مبتنی بر عقل صریح و نتیجة برهان عقلی تام نباشد. اهتمام به این مطلب مهم، نویسنده را به این نتیجه رهنمون ساخته که نه تنها ادلة این قاعده تام نیستند، بلکه بر فرض تمامیت، بر نظریة کون و فساد مبتنی اند؛ ولی نظریة حرکت جوهری که نزد محققان مقبول و مشهور است، نه تنها مصداقی برای موضوع این قاعده باقی نمی گذارد، بلکه مستلزم استحالة مسبوقیت حادث زمانی به ماده است! در نتیجه نیازی به حمل ظواهر متون دینی بر خلاف ظاهر و پذیرش تفسیرهای غریب از معجزات نیست.
جهان وطنی نوری به مثابه اتوپیای اشراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
47 - 62
حوزههای تخصصی:
با توجه به جایگاه نور در حکمت اشراق این سوال پیش می آید که چرا سهروردی از یک سو نور را به جای وجود بر گزیده و از سوی دیگر از شرق و غرب جغرافیایی که در مورد وطن به کار می رود، استفاده می کند. پاسخ اصلی نوشته حاضر اثبات جهان میهنی اشراقی از منظر سهروردی است. در این مجال با بررسی هستی شناسی نوری و به تبع آن معنای وطن از منظر حکمت اشراق به تحلیل جهان وطنی سهروردی می پردازدیم. با توجه به اینکه سهروردی از یک سو در هستی شناسی خود از نظام نوری استفاده می کند و از سوی دیگر واژه هایی مرتبط با مقوله وطن مانند شرق و غرب را به کار می برد؛ هستی شناسی اش با مقوله وطن و به واسطه آن جهان وطنی پیوند می یابد. بر این اساس در اندیشه سهروردی نه تنها وطن همسان با هستی است بلکه باید گفت عین هستی به شمار می رود و پهنای وطن به گستره هستی امتداد می یابد. دراندیشه جهان وطنی سهروردی، چون انسان ها متعلق به یک حیقیقت نوری اند به لحاظ ذاتی میان آن ها اختلافی نیست و به یک اندازه دارای حرمت هستند بنابراین مبنا هیچ یک از اختلافات عرضی مانند رنگ و زبان و خاک و... حق ویژه ای را به گروهی خاص نمی دهد و هیچ گروهی را بر دیگری برتر نمی کند.
چگونگی ترابط احساس و شناخت در متن دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی از دیدگاه ویلیام جیمز و ویلیام هاکینگ(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۶ شماره ۶۹
حوزههای تخصصی:
احساس و شناخت نزد فیلسوفان دین و عرفان، همواره به عنوان دو مؤلفه سازنده دین، عرفان، تجربه دینی و عرفانی شناخته شده اند. در این میان دو تن از فیلسوفان دین غربی، جیمز و هاکینگ، بیش از دیگران در سازگارنمودن این دو عامل در متن دین و عرفان نقش داشته اند. چگونگی این تلفیق از دیدگاه این دو تن، موضوع بحث این نوشتار است. از دیدگاه جیمز سرچشمه عمیق تر دین، احساس است. جیمز هم تجارب عرفانی را از مقوله احساسات و عواطف می شمرد و هم آنها را دارای حیث معرفتی می داند؛ اما معرفت مورد نظر وی که در متن تجربه حاضر است، معرفتی بدون وساطت مفاهیم است. هاکینگ ماهیت دین را تجربه دینی و این تجربه را آمیخته ای از احساسات دینی و ایده های دینی می داند. این ایده ها در خودِ مرحله تجربه حضور دارند و به نحوی بارزتر، به عنوان نتیجه تجربه ظاهر می شوند. تجربه، اصل ایده و استدلال را فرا می نهد و در مرحله بعد، ذهن با بهره گیری از آن تجربه، به رقم زدن مفاهیم، نظریات و استدلال های روشن می پردازد تا به آنها ثبات و جایگاهی مستحکم دهد. پس هاکینگ تجربه دینی را نه تنها احساسی و شناختی، بلکه مفهومی و تقریباً نظری می داند؛ به گونه ای که مفاهیم و نظریات در درون خود آن وجود دارند و البته به شکلی کامل تر و روشن تر از آن زاده می شوند. بدین سان هاکینگ در انتقاد به جیمز، نه فقط معرفت غیرمفهومی را در متن دین راه می دهد، بلکه شناخت های مفهومی، حتی استدلالی را ریشه دار در خود دین و تجربه دینی می بیند.
اقتراحی در باب علم پیشین الهی با تکیه بر آموزه هایی از فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان در باب علم الهی آثار ارزنده ای را خلق نموده اند. در این راستا ملاصدرای شیرازی به گونه مبسوط به این مبحث پرداخته است. وی قاعده «بسیط الحقیقه، کل الاشیاء و لیس بخارج منها» را محور اصلی مباحث در این باب قرار داده است. ملاصدرا از علم الهی ذات به ذات، در پی اثبات علم الهی به اشیا پیش از خلق و پس از خلق است. نگارنده بر این باور است که علی رغم جامعیت دیدگاه ملاصدرا در باب علم پیشین الهی نسبت به دیدگاه بزرگان سلف خود، همچون سهروردی و ابن سینا، دیدگاه وی اشکالات متعددی دارد؛ ازاین رو به تبیینی کامل تر نیاز دارد. این نوشتار با تکیه بر مقدماتی چند در صدد اثبات حصولی بودن علم پیشین الهی به اشیاست؛ گونه ای از علم حصولی که کامل تر از آن قابل تصور نیست.
رسالات شبانی: نقد جایگاه آن در میان مسیحیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سه رساله اول و دوم تیموتائوس و تیتوس در عهد جدید، منسوب به پولس، معروف به رسالات شبانی هستند. وثاقت این رسالات تا قرون وسطی موردپذیرش بود اما با شروع جریان نقد تاریخی کتاب مقدس همچون دیگر نوشته های کتاب مقدس، سندیت و محتوای این رسائل موردبررسی جدید قرار گرفتند. این مقاله درپی پاسخ به دو سؤال درباره این رسالات است؛ نخست بررسی انتساب این رسالات به پولس و دوم تأثیر آموزه ها و الهیات این رسالات بعد از جریان نقد تاریخی کتاب مقدس. نخستین بار شلایرماخر سندیت این رسالات را مورد تردید قرار داد و دانشمندان بعدی با تأیید نظر او دلایل بیشتری را ارائه دادند. روش بررسی ای مسئله روش تحلیل مفهومی است. به نظر می رسد پولس نویسنده حقیقی رسالات شبانی نیست. علی رغم تمامی نقدها و بررسی ها، امروزه رسالات شبانی منشأ الهام و تأثیر در جامعه مسیحی هستند. تأثیر رسالات شبانی بر ساختار کلیسای مسیحی، الگوی رفتاری مؤمنان و انجمن های خیریه هنوز قابل توجه است
A Reflection on Kristeva's Approach to the Structure of Language(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۱
109 - 117
حوزههای تخصصی:
Reaching out to history and subject in terms of meaning variation, Kristeva could show that language cannot simply be a Saussurean sign system. Rather, she went on to delineate that language, beyond signs, is associated with a dynamic system of signification where the ''speaking subject'' is constantly involved in processing. Julia Kristeva, a French critic, psychoanalyst, theoretician, a post-structuralist philosopher of Hungarian origin, dwells upon ideas from linguistics, psychoanalysis, sociology while representing text analysis, sign and subject from emotional and motivational perspectives. She believes that processing language structure and subject depend upon semiotic and symbolic domains that emerge in the scope of ''signifiance'' process whereby the semiotic domain processes and primary structures against the symbolic realm. In Kristeva''s view, the sign Chora, while being the milieu for energy, dynamism, and motility, shows the internal and signification drives of the language, and will involve changes in signification mutation of subjectivity.
حضور و عالمداری در ملاصدرا و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای متافیزیک باوری معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
علم حضوری انسان به خودش، بنیان حضور وی نزد خود و شهود مستقیم هستی است. ملاصدرا با تکیه بر نفس به عنوان هستی که عین شناسایی و قلمرو تلاقی وجود و علم است، آدمی را از ورطه تقابل غیرقابل رفع ذهن و عین نجات می دهد. آدمی با حضور نزد خود، هستی خویش را متصل به عالم خارج می یابد. یافتن خود در میان موجودات و داشتن نسبت خاصی با هستی، به معنای داشتن «عالم» است. هایدگر نیز با تکیه بر نسبت خاص انسان با هستی و توانایی انسان بر تفسیر و ارزیابی هستی و فرارفتن از هستی، مسئله حضور و عالمداری را مطرح می کند. بنابراین می توان گفت حضور آدمی نزد خود، بنیان عالمداری اوست و از این لحاظ، ملاصدرا و هایدگر مشابهت بسیاری به یکدیگر دارند.
پوزیتیویسم و روی گردانی بعضی از فیزیک دانان برجسته قرن بیستم از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینش اکثر دانشمندان نیمة اول قرن بیستم بر مدار تجربه گرایی بود. آن ها برای تجربه ها و پدیده های مشاهده پذیر اهمیت بسیاری قائل بودند و تنها معیار معتبر برای آنها مشاهده پذیری کمیات بود. اگر چه این نگاه موجب پیشرفت هایی در قرن بیستم شد، اما اشکالات و ایرادات آن باعث شد که برخی از طرفداران این مکتب نیز به نقد آن بپردازند و از آن روی گردان شوند. در این مقاله دیدگاه های بعضی از فیزیکدانان برجستة معاصر، که خود روزی از طرفداران این مکتب بودند و سپس از آن روی گردان شدند، بررسی میشود. همچنین نظرات برخی از فیزیک دانان بزرگی را که در همان ایام پرشور رشد این مکتب، نکات مهم نقدآمیزی را در ارتباط با آن گوشزد نمودند، متذکر شده ایم،و دلایل تغییر نگاه فیزیکدانان موافق پوزیتیویسم را بر اساس معیارهای متقن منطقی و استدلال های فلسفی بیان کرده ایم. در انتها به نظرات بعضی از فیزیکدانان برجسته اخیر که با پوزیتیویسم مخالفت کرده اند و یا به خاطر پرهیز از خداباوری سراغ پوزیتیویسم رفته اند، می پردازیم.
پیوند میان عرفان و اخلاق با ماشین در فلسفه برگسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۴
1 - 14
حوزههای تخصصی:
هانری لوئیس برگسون در کتاب «دو سرچشمه اخلاق و دین» نشان می دهد که برای اخلاق و دین، دو سرچشمه وجود دارد و به تبعِ آن دو نوع اخلاق و دین وجود دارد: 1. اخلاق بسته که دین مربوط به آن «ایستا» است؛ 2. اخلاق گشوده که دین آن «پویا» است. اخلاق بسته و دین ایستا مربوط به انسجام اجتماعی اند و اخلاق گشوده و دین پویا با خلاقیت و پیشرفت ارتباط دارد. اخلاق گشوده کلی و فراگیر است و هدفش صلح و صفاست. وی سرچشمه اخلاق گشوده را «عواطف خلاق» می نامد. اما اخلاق بسته بر چیزی استوار است که برگسون آن را «کارکرد یا نقش وهم انگیز» می نامد، نقش خاصی است که توهم های خودخواسته را پدید می آورد و این معنا را القا می کند که ناظری بر اعمال ما وجود دارد و انگاره های ایزدان را ابداع می کند. دین ایستا همراه و همنشین عقل است؛ اما دین پویا همراه و همنشین شهود و تحول خلاق است. در بینش برگسون، توسعه ماشینی می تواند با شهود عرفانی هم جهت شود و در صورتی که بتواند جهت حقیقی خود را پیدا کند و خدماتش متناسب با قدرتش صورت گیرد و بشریت بتواند به واسطه آن توفیق ایستادگی و نظاره کردن بر آسمان را بازیابد، می تواند عرفان را یاری کند. در این مقاله به شیوه پیوند میان تحول خلاق با دین پویا و اخلاق گشوده و شیوه توافق میان عرفان و اخلاق با ماشین در عصر مدرن توجه شده است.
اتّحاد عاقل و معقول از دیدگاه ملاصدرا و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اتحاد عاقل و معقول تلاشی است در راستای تبیین نحوه رابطه علم با عالِم و کیفیت ادراک که به واسطه آن اشکالات معروف وجود ذهنی دفع می شوند. با قبول این نظریه اشکال جوهر و عرض بودن شئ واحد و صدق دو مقوله بر یک شئ که به قول حکیم سبزواری عقل ها را سرگردان کرده، مطرح نخواهد شد؛ مدعای ملاصدرا در نظریه اتّحاد این است که هر وجود معقولی، عاقل نیز هست، بلکه هر صورتی که در نفس ناطقه آدمی حاصل گردد، خواه معقول و خواه محسوس، با مدرک خود یکی است. اتحادی که ابن سینا بر ابطال آن برهان اقامه نموده است مربوط به دو موجودی است که قبل از اتحاد در عرض هم بالفعل موجود و متحصل باشند (و تغایر آن دو، حقیقی باشد نه تحلیلی عقلی). صدرا نیز چنین اتحادی را به همان دلیلی که ابن سینا بیان نموده است پذیرفتنی نمی داند. در اتحاد عاقل و معقول، در بحث از علمِ نفس به غیر، فلاسفه اختلاف دارند، در عین حال که همگی اتفاق دارند که هر موجودِ مجردِ قائم بذات، نسبت به خود، عقل و عاقل و معقول است. هیچ یک از حکمای اسلامی در علم مجرد به ذات خود، منکر اتحاد نیست، زیرا در این مورد، صورت ذهنی وجود ندارد تا صورت ذهنی، عارض بر نفس و نه عین آن باشد. آنچه مورد تردید بحث است مربوط به ادراک به غیر است. در حقیقت اینجا یک جوهر است که به اعتباری عاقل، به اعتباری عقل و به اعتباری دیگر معقول است. در واقع، اینجا وحدت است نه اتحاد.
بدن زیسته مرلو پونتی و جایگاه بدن در فلسفه تَرا بشریت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
75 - 88
حوزههای تخصصی:
مرلو پونتی فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی به دنبال نظریات پدیدارشناسان پیش از خود در باب ادراک آدمی، زیست کردن و بودن در جهان را مهم ترین راه ادراک انسان دانست. مرلو پونتی با استفاده از اصطلاح «بدن- زیسته» از درهم تنیدگی بدن انسان و جهان پیرامون سخن گفت. یکی از نظریه های فلسفی که می تواند رگه هایی از نظریات مرلو پونتی را در آن جست و جو کرد، فلسفه «تَرا بشری» است. مقاله حاضر به بیان این موضوع می پردازد که فلسفه ترابشری از طریق شناخت انسان و ترکیب آن با تکنولوژی، تصویری از آینده انسان مطرح می کند که در علم، جامعه شناسی ، روانشناسی، هنر و فلسفه تأثیرگذار است. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی به بررسی نظریه های مرلو پونتی در باب التفات بدنی و بَدَنمند بودن معرفت انسان پرداخته می شود، و به این پرسش ها پاسخ داده می شود که بدن انسان، در فلسفه ترابشری چه جایگاهی دارد و آینده بشری با وجود ترکیب انسان و ربات چگونه خواهد بود. در پایان، نتیجه مشخص می کند که وقتی هوش مصنوعی تجسدیافته (انسان-ربات) بتواند از طریق بدن به معرفتی - مشابه آنچه مرلو پونتی گفته است - دست یابد، تصویر جدیدی از انسان و آینده اش ارائه خواهد کرد.
تاملی تحلیلی در خاستگاه های فکری پنلوپه مدی پیرامون فلسفه ریاضیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"پنلوپه مدی [1]" از برجسته ترین اندیشمندان معاصر در حوزه فلسفه علم است. وی فلسفه ریاضیاتِ طبیعت گرایانه را دنبال نموده و بر ضرورت مطرود انگاشتن آن دسته از فعالیتهای فلسفی که با یافته های ریاضی فاقد سنخیتند، تاکید می ورزد. جایگاه خاص ریاضیات در متن کُل گرایی [2]کواین به عنوان هسته سخت در تعبیری لاکاتوشی، ضرورت کاربرد ریاضیات در علوم تجربی و نیز جهت گیری طبیعت گرایانه [3]در قبال تلاقی علم و فلسفه از سوی کواین، مدی را در ارائه تفسیری خاص از افلاطون گرایی [4]در ریاضیات یاری می رسانند. موضع ضد فلسفی ویتگنشتاین نیز تأثیری ژرف در تثبیت جایگاه ریاضیات کاربردی از سوی مدی دارد. در متن طبیعت گرایی مدی، ضد فیلسوفِ ویتگنشتاینی [5]، عهده دار حذف " لفاظی ها [6]" یعنی همان نظریه پردازیهای فلسفی اشتباه از قلمرو ریاضیات است. گفتار حاضر بر آن است تا از منظر کواین و ویتگنشتاین، ابعاد گوناگون تلاش مدی در مواجهه با فلسفه ریاضات به مدد موضع طبیعت گرایانه را تشریح نموده و با محوریت ریاضیات، جوانب گوناگون تلاقی علم و فلسفه را به تصویر بکشد.
بررسی نسبت و تلازم میان مرگ، جاودانگی و معنای زندگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
29 - 52
حوزههای تخصصی:
معنای زندگی از جمله مهمترین دغدغه های انسان معاصر است. در عصر جدید اگر چه انسان پیشرفتهای چشمگیری در علم و تکنولوژی کرده است اما با معضلاتی از جمله بی معنایی زندگی درگیر شده است. این معضل عوامل مختلفی دارد. در این مقاله بر آنیم تلازم میان جاودانی و مسئله معنای زندگی را مورد برسی قرار دهیم. برای این منظور ابتدا به چیستی مرگ و نظریات گوناگون در این باره پرداختیم و سپس به پرسش معنای زندگی پرداخته و دلایل بروز این پرسسش و همچنین معنای مختلف آن را به تفصیل شرح دادیم و در نهایت مسئله جاودانگی و مسائل مترتب به آن مورد واکاوی قرار داده و در باب تلازم میان معنای زندگی و جاودانگی ،سه نوع نگرش را تفکیک کردیم:1- ضرورت جاودانگی برای معناداری زندگی. 2- نفی ضرورت جاودانگی برای معناداری زندگی. 3-جاودانگی عاملی برای بی معنایی زندگی. و به تفصیل به تحلیل و بررسی هر یک از این سه نگرش پرداختیم.
بررسی تقریرهای نظری و عملی برهان اخلاقی بر وجود خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
براهین اخلاقی اثبات وجود خدا که از مقدماتی با محتوای تجربه و اندیشه اخلاقی صورت یافته اند، به برهان اخلاقی عملی و نظری تفکیک می شوند. کانت نخستین بار از راه عقل عملی و با استناد به این که اخلاق اساساً یک تعهد عقلانی است، فرض وجود خداوند را برای تحقق خیر برین که غایت حیات اخلاقی انسان است ضروری شمرد. در نظر منتقدان، این برهان از حیث سازگاری درونی خودمتناقض و از اثبات وجود خارجی خداوند ناتوان است. از این رو، برخی شارحان کانت تلاش کرده اند از راه اثبات عینیت ارزش های اخلاقی برهانی نظری بر وجود خدا شکل دهند. ایشان مدعی اند رفتار اخلاقی انسان ها در ادوار مختلف مبتنی بر وجود پاره ای ارزش های اخلاقی عام، جهان شمول و آفاقی است که صرفاً با در نظر گرفتن وجود خدایی یگانه قابل تبیین است. کسانی نیز تلاش نموده اند با اصلاح چهارچوب کلی برهان اخلاقی کانت و از راه عقلانیت عملی اخلاقی زیستن، استدلالی خداگرایانه بر مبنای اخلاق شکل دهند. در نظر ایشان، پذیرش مرجعی مقتدر و نامتناهی در رأس نظام اخلاقی در مقایسه با نظریه های رقیب، به لحاظ عملی و در فرایند تصمیم سازی اخلاقی، سودمندتر است. در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی ضمن تحلیل انتقادی برهان اخلاقی کانت، تلاش های صورت یافته در جهت اصلاح این برهان، که عموماً به دو گونه تقریر نظری و عملی انجامیده است، بررسی و نقد می شود.
ارزیابی تئودیسه اعتراض در پاسخ به مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
609 - 631
حوزههای تخصصی:
«تئودیسه اعتراض» از تئودیسه هایی است که در الهیات پساهولوکاستی شکل گرفت و در پی آن است تا با گله و شکایت مؤمنانه از خدا، امید به رفع شر از سوی خدا را تقویت کند و با شورش، خدایی را خطاب قرار دهد که قدرتش با هیچ قاعده عقلانی یا اخلاقی محدود نمی شود و یکسره به اراده مطلق خویش وابسته است. انتظار تئودیسه اعتراض این است که خدا بی حساب و کتاب شرایط را به نفع شخص رنج کشیده تغییر دهد. در این مقاله می کوشیم به نقد و بررسی تئودیسه اعتراض بپردازیم. تئودیسه اعتراض در مقایسه با سایر تئودیسه ها مزایا و کاستی هایی دارد و رویکرد آن نسبت به دیگر تئودیسه ها که به نحو حداکثری در مقام یافتن انگیزه ها و دلایل خدا هستند، معتدل و شکاکانه بوده و به جای رویکرد نظری و ناظرمحور، به دنبال رویکرد عملی و قربانی محور است. به صورت همزمان به مسئله عقلی و عاطفی شر پاسخ می دهد و بیش از آنکه دغدغه حل مسئله الهیاتی و فلسفی شر را داشته باشد، دل نگران حل مسئله بشری و انسانی شر با رویکردی انسان گرایانه است. از دیگر سو نقص ها و ابهاماتی در تئودیسه اعتراض وجود دارد که فیلسوفان دینی چون هیک، گریفین، دیویس و فیلیپس به آنها اشاره کرده اند. نقص هایی مانند ناسازگاری هایی که از مفاهیم اختیار انسان، قدرت مطلق خدا، عشق خدا، خیرخواهی خدا و امید به خدا با اعتراض برمی آید. این اشکال ها نیز خود جای نقد و ارزیابی دارد.
تعلیلِ تفاوتِ اعتقاد به«وحی الهی»در اسلام و مسیحیت از منظر جامعه شناختی و تفاوت های کلامی ناشی از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
879 - 904
حوزههای تخصصی:
در مقایسه دیدگاه اسلام و مسیحیت نسبت به وحی دو پرسش عمده امکان طرح دارد: پرسش اول اینکه دیدگاهِ متفاوتِ این دو سنت دینی نسبت به ماهیتِ وحی (با توجه به اینکه هر دو دین از ادیان وحیانی به شمار می روند) عمدتاً از کجا ناشی شده است؛ پرسش دیگر اینکه: این تفاوت، به چه تفاوت های کلامی دیگر و با چه سطحی از قوّتِ استدلال منجر شده است. پرسش اول در حوزه جامعه شناسی دین و پرسش دوم در حوزه فلسفه دین قرار می گیرد. پاسخ پرسش اول این است که چون پارادایم فرهنگی یونان در زمان پیدایش دین مسیح، پارادایم شرک و باور به خدایان انسان نما بوده است؛ متفکران صدر مسیحیت و به ویژه پولس (برای فهم پذیر کردن و مقبول جلوه دادن دین مسیح و به منظور توسعه و ترویج آن) متناسب با پارادایم فرهنگی غالب آن روز یونان، تفسیر جدیدی از ماهیت عیسی و دین مسیح ارائه کردند که تا امروز نیز ادامه دارد. پارادایم فرهنگی زمان پیدایش دین اسلام نیز مبتنی بر شرک و بت پرستی بود، اما عواملی چون پیروزی و تسلط اسلام در سرتاسر حجاز در کوتاه مدت، نزول قرآن به نحو تدریجی و در طول مدت 23سال، کتابتِ قرآن به عنوان یک مرجع نهایی و وجود امامان شیعه بعد از پیامبر، سبب شد تا پارادایم توحید و یکتاپرستی بدون هیچ گونه تغییری مقبولیت لازم را پیدا کند و به طور کامل جای پارادایم شرک و بت پرستی را بگیرد. پاسخ پرسش دوم این است که: این دو نگاه متفاوت به ماهیت وحی، سلسله ای از لوازم کلامیِ متفاوت نسبت به ماهیت ایمان، ماهیت پیامبری، ماهیت متون مقدس و کیفیت دستیابی به هدایت و رستگاری را به دنبال می آورد که به برخی از آنها اشاره شده است. اثبات این نتایج کلامی در مسیحیت به مراتب دشوارتر از اسلام و با تکلف بیشتری مواجه است.
نقد و بررسی دیدگاه پیش شناختی و چندشناختی در بحث از هماهنگی آزاد خیال و فاهمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۳
37 - 50
حوزههای تخصصی:
علت اصلی طرح مفهوم هماهنگی آزاد از سوی کانت، تبیین کلیت احکام ذوقی است. او مدعی است که احساس سوبژکتیو دخیل در داوری زیباشناختی، خود ناشی از حالتی ذهنی به نام بازی آزاد یا همان هماهنگی آزاد قوای شناختی است. از آن رو که او معتقد است تنها شناختْ انتقال پذیر است، می کوشد تا با دخالت دادن قوای شناختی در داوری ذوقی، ادعای اعتبار کلیِ آن را توجیه و تبیین کند. تلاش کانت برای روشن کردن مفهوم هماهنگی آزاد و نسبت آن با شناخت چندان قانع کننده نیست؛ از همین رو برخی از شارحان تلاش می کنند تا با زدودن قاطعانه داوری ذوقی از هرگونه مفهوم و لحاظ کردن خصوصیت طبیعی و ناآگاهانه برای تجربه زیباشناختی، به نوعی به شباهت این حوزه با حوزه شناخت، اذعان و از این طریق، کلیت احکام زیباشناختی را تبیین کنند (تفسیر پیش شناختی). تفسیر دوم (تفسیر چندشناختی) با اعتقاد به دخالت مفاهیم (و نه مفهوم متعیّن) درصدد ارائه شباهتی سرْراست میان حوزه شناخت و زیباشناسی است تا از این محمل دغدغه ای برای کلیت احکام زیباشناختی احساس نشود. نبود دلایل استنادی کافی نقص مشترکِ هردو دیدگاه محسوب می شود. دیدگاه اول با اعتقاد به نوعی تجربه ناخودآگاه در داوری زیباشناختی تمایز دقیقی میان اعیان معمولی و زیباشناختی ترسیم نمی کند. تفسیر دوم با اعتقاد به دخالت مفاهیم نامتعیّن در داوری زیباشناختی، دغدغه کلیت احکام زیباشناختی را از بین نمی برد و نادیده می انگارد.
تشکیک و تشابه وجود نزد ابن سینا و توماس آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد بررسى این مسئله است که چرا در مابعدالطبیعه توماس آکوئیناس، تشکیک در مفهوم وجود به رغم قول او در باب تشابه وجود تصویرپذیر نیست؟ توماس، علاوه بر ارسطو از ابن سینا نیز در بسیارى از مواضع تبعیت کرده است. ارسطو «موجود» را غیر از مشترک معنوى و مشترک لفظى مى داند. ابن سینا، مشترک معنوى را بر دو قسم متواطى و مشکک مى داند و کاربرد سوم لفظ نزد ارسطو را در مشترک معنوى مشکک قرار مى دهد و چون قایل به مسانخت میان علت و معلول است، از تشکیک در مفهوم وجود دفاع مى کند. توماس اگرچه سخنى از «تشابه در وجود» نمى گوید، اما قسم سومى در کنار مشترک معنوى و لفظى به نام لفظ متشابه را مطرح مى کند. اگرچه تحلیل هاى زبان شناختى مؤید مترادف بودن الفاظ تشابه در فلسفه توماس و تشکیک نزد ابن سیناست، تحلیل هاى مابعدالطبیعى توماس شناسان جدید از تشابه بر اساس تناسب متفاوت با تشکیک مفهوم وجود است. تحلیل آنها از تشابه بر اساس نسبت نزدیک به تشکیک مفهوم وجود ابن سیناست؛ اما چون توماس قایل به مسانخت میان خالق و مخلوق نیست، نمى توان این تحلیل توماس شناسان را نیز تفسیرى صحیح از قول توماس درباره تشابه دانست.
نحوه علم الهی به وجود منبسط و سایر موجودات از نظر ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مساله وجود منبسط از مهم ترین موضوعاتی است که فلاسفه اسلامی در تبیین نظام هستی شناسی خود به آن توجه ویژه ای داشته اند. ملاصدرا در پرتو اصول حکمت متعالیه مانند اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و اختصاص جعل به وجود و همینطور تقسیم وجود به رابط و مستقل، توانست تفسیری جدید از این مساله ارائه دهد. بر این اساس واحد صادر شده -که همان وجود منبسط امکانی است- واحدی بلا ماهیت است و از این رو نحوه علم الهی به وجود منبسط تبیین درستی خواهد داشت. از سوی دیگر، با توجه به اینکه از نظر ملاصدرا ماهیات در وجودات رابط به تبع وجود موجود است، علم الهی به ماهیات موجودات به تبع وجود آنها وبالعرض خواهد بود. این مقاله سعی دارد با نشان دان اشکالات دیدگاه ملاصدرا، با طرح مبانی علامه طباطبایی نشان دهد که ایشان با علم به این مشکل، با ارائه دیدگاهی جدید به حل این مساله و تبیین علم خداوند به موجودات مقید نائل آمده است. در این دیدگاه ماهیات شأن معرفت شناختی داشته و متعلق معرفت بشرای ا ند نه علم الهی و بنابراین علم الهی به وجودات مقید تعلق می گیرد و ماهیت جنبه ذهنی و مفهومی برای بشر خواهد داشت.